فصل سوم:سفر به سرزمین عشاق
روز ششم: پاریس- شهر نور
از اونجایی که پروازمون به سمت پاریس ساعت 9.30 بود و فاصله رم با فرودگاه فیموچینو هم زیاد بود، طبق بررسی ساعت حرکت شاتل باسها، تصمیم گرفتیم با اتوبوس ساعت 6:20 دقیقه بریم. باز اینجا خیلی به نفعمون بود که هتل رو کنار ایستگاه ترمینی گرفتیم، چون اون موقع صبح، خیلی راحت پیاده میتونستیم، بریم به سمت ایستگاه. ساعت 6 اتاق هتل رو تحویل دادیم و رفتیم به سمت ترمینی. همون موقع هم اتوبوس اومد و بلیطش رو که نفری 7 یورو بود از راننده خریدیم و سوار شدیم. بهتره که حداقل یک ربع قبل از حرکت اتوبوس اونجا باشید تا مطمئن بشید که بلیط گیرتون میاد. راس 6:20 اتوبوس راه افتاد و یه ربع به 7 رسیدیم فرودگاه فیموچینو یا لئوناردو داووینچی. تا رسیدیم، دیدیم گیت چک این پرواز وولینگ به سمت پاریس باز بود.
بار اضافه ای که ما خریده بودیم 20 کیلو بود ولی وقتی گذاشت روی ترازو عدد 22 رو نشون میداد، ولی ایرادی نگرفتن. برای چمدان سایز کابین، یه قالب آهنی داشتن که چمدان هایی رو که شک داشتن، میزاشتن تو اون قالب که چک کنن ببینن سایز کابین هست یا نه. خلاصه کارت پرواز رو گرفتیم و وارد سالن ترانزیت شدیم. چون وقت داشتیم همونجا نشستیم و صبحانمون رو خوردیم. بین مغازه های فرودگاه، مغازه ای دیدیم که شکلاتهایی با جعبه های خیلی شیک داشت، که شکل دیدنیهای ایتالیا مثل پل ریالتو و کلسئو ... روشون حک شده بود. از اونجایی که جعبش خیلی خوشگل بود، 2 تا از اونا خریدیم به قیمت دونه ای 10 یورو تا جعبش به یادگاری برامون بمونه و همیشه بزاریمش رو میز پذیراییمون.
تصویر شماره 163: جعبه شکلات ونیز
موقع وارد شدن به هواپیما، گفتن اگر مشکلی نداره چمدونتون رو بدیم تو قسمت بار، چون داخل کابین هواپیما جا کمه. ما هم که از خدامون بود اکی دادیم و همونجا یه تگ بار زدن به چمدون و یکم که جلوتر رفتیم ازمون گرفتنش. پرواز راس همون 9:30 بلند شد و حدود ساعت 11 رسیدیم به پاریس. توی آسمون دل تو دلمون نبود. البته همسرم بیشتر هیجان زده بود ، چون داشتیم به شهری میرسیدیم که رویای همیشگیش بود و عاشقش بود ، توی آسمون خیلی دلش میخواست وقتی که هواپیما داره نزدیک شهره پاریس میشه برج ایفل رو ببینه، پس کلی قبلتر از اینکه میخواستیم برسیم دوربین رو آماده کرده بود که از اولین لحظات ورود به شهر، از آسمون و برج ایفل یه عکس زیبا ثبت کنه، آسمون پر شده بود از ابرهای قشنگ و ارتفاع هواپیما داشت کمتر میشد ، باورتون نمیشه توی سفرهایی که رفتیم تا حالا اینجوری مشتاق و هیجانزده ندیده بودمش، و اما بالاخره هواپیما به بالای شهر رسید و با توجه به اینکه هوا ابری بود فکر میکردیم که نمیتونیم چیزی رو بتونیم ببینیم، ولی به هر ترتیبی بود همسرم برج ایفل رو از آسمون دید و به منم نشون داد و عکسهای زیر با اینکه خیلی کیفیت ندارن اما برای ما خیلی خاطره انگیز هستن و ما رو همیشه یاد لحظات ورود به پاریس میندازن. ورود به شهری که دوست داشتیم بیشتر اونجا باشیم اما فرصت ما فقط ۲ روز بود و باید از تمام لحظاتمون نهایت استفاده رو میکردیم و لذت میبردیم.
تصویر شماره 164: بر فراز آسمان پاریس
تصویر شماره 165: بر فراز آسمان پاریس
تصویر شماره 166: هوای بارانی پاریس
وقتی رسیدیم، پاریس هواش ابری بود و نمه نمه داشت بارون میبارید. چمدان رو تحویل گرفتیم و وارد سالن اصلی فرودگاه اورلی پاریس شدیم. فرودگاه اورلی دومین فرودگاه مهم پاریس هست که در جنوب شهر قرار داره. اونجا دیگه گیتی واسه چک کردن گذرنامه نبود، معنای واقعی کشورهای بدون مرز رو اونجا متوجه شدیم و خیلی راحت مثل اینکه از یه شهر به شهر دیگه داری سفر میکنی به همون راحتی و با آسودگی خیال وارد یه کشوره جدید با یک دنیا فرهنگ و رسوم جدید میشی و خیالت راحته که به راحتی میتونی با کمی تسلط به انگلیسی تمام دیدنیهای اونجا رو بگردی و تجربه کنی. گوگل زدم که ببینم چطور میشه رفت به سمت هتل.
تصویر شماره 167: فرودگاه اورلی شهر پاریس
لوکیشن که زدم، دیدم با خط متروی Orlyval و 2 بار عوض کردن خط میتونیم بریم به سمت هتل. پس به سمت تابلوهای Orlyval رفتیم و به مسئول کانتر بلیط فروشیش مسیری که باید میرفتیم به سمت هتل رو نشون دادم . چون باید بلیط مخصوص منطقه هتلمون رو بهمون میداد. نفری 12 یورو بلیط مترو رو خریدیم و سوار قطار Orlyval شدیم و 5 دقیقه بعدش در ایستگاه Antony پیاده شدیم. از اونجا خطمون رو عوض کردیم و وارد خط RER B شدیم که به سمت ایستگاه Garde Nord میرفت. متروی پاریس خیلی بزرگه و وقتی نقشه مترو رو ببینید از بزرگی و پیچیدگی شبیه تار عنکبوت میمونه ولی اصلا ازش نترسید چون همه جا پر از تابلو هست و با استفاده از نقشه مترو یا گوگل مپ راحت میتونید مسیرتون رو پیدا کنید. با همون بلیطی هم که از فرودگاه خریده بودیم راحت هرجا گیت بود میتونستیم رد بشیم پس بلیط رو تا زمان رسیدن به مقصدتون نگه دارید و دور نندازید. حدود 14 ایستگاه که رفتیم رسیدیم به ایستگاه Garde Nord. پیاده شدیم و رفتیم به سمت خط M2 و ایستگاه Chaple، البته از داخل همون سالن های ایستگاه.
اونجا سوار مترو شدیم و در ایستگاه Pigalle که 3 تا ایستگاه بعدش بود از مترو پیاده شدیم. داخل مترو متوجه شدیم که پاریس چقدر سیاه پوست زیاد داره و همه هم با هم بلند بلند صحبت میکردن. خیلی در مورد کثیفی مترو پاریس شنیده بودم و اینکه خیلی زیاد بوی فاضلاب و تعفن میده. ولی حداقل اون مسیری که ما بودیم هیچ جاش خبری از کثیفی و بوی بد نبود. از ایستگاه متروی Pigalle که خارج شدیم دیدیم هتلمون در خیابان سر بالایی رو به روی ایستگاه، در فاصله 3 دقیقه ای مون قرار داشت. بالاخره ساعت 1.30 بود که رسیدیم. هتل کوچیک بود ولی اتاقش خیلی شیک و تر و تمیز بود. خیلی زود کارهای چک این مون رو انجام دادن و اتاقمون رو بهمون تحویل دادن. اتاقمون هم به سمت خیابون بود و نورگیر و چشم انداز خوبی داشت. جالب اینجا بود که مالیات هتل پاریس از همه جا ارزونتر بود و برای 2 شب 2 نفر کلا شد 4 یورو. تا ساعت 2.30 تو هتل استراحت کردیم و ناهار خوردیم و راه افتادیم به سمت کلیسای Sacre Coeur که در فاصله 5 دقیقه ای از هتل قرار داشت. هتل در منطقه بالای پاریس یعنی تپه مونتمارتر، بود که همش خیابونای سر بالایی داشت. تا خود کلیسا هم همش سر بالایی رفتیم ولی خیابونا و کوچه ها همه سنگ فرش بود ساختمونا هم نمای خیلی قشنگی داشتن.
همه جا هم پر بود از ماشین های لوکس. اونجا که بودیم دیگه کامل احساس این رو داشتیم که داخل یه شهر اروپایی متمدن داریم قدم میزنیم و با ایتالیا خیلی فرق داشت، حتی با میلانی که مدرنترین شهر ایتالیا به حساب میاد. به محوطه پایین کلیسا که رسیدیم، دیدیم یه عالمه پله رو باید بریم بالا تا برسیم به کلیسا پله ها خیلی زیاد بودن حتی نگاهشونم میکردیم از خسته میشدیم. کنارش یه تراموای کوچیک بود که اون سربالایی رو میرفت بالا و صف کوتاهی هم داشت. از دستگاه کنارش بلیطش رو به مبلغ 2 یورو خریدیم و سوار تراموا شدیم.
تصویر شماره 168: پله های پایین کلیسای Sacre Coeur
تصویر شماره 169: تراموای منتهی به کلیسای Sacre Coeur
کلیسای Sacre Coeur که به قلب مقدس پاریس معروف هست روی تپه مونت مارتر (Montmartre ) در بام پاریس قرار داره که چشم انداز قشنگی هم به کل پاریس داره. کلیسای قلب مقدس به سبک رومی بیزانس طراحی شده و بواسطه رنگ سفیدش از فاصله دور هم قابل تشخیصه. کلیسای خیلی جالب و قشنگی بود که چند تا گنبد کوچیک و بزرگ کنار هم داشت. یکم در جلوی کلیسا که یه سکوی دید باز داشت، ایستادیم و عکاسی کردیم. هوا پر از ابرای خیلی خوشگل بود و نم نم داشت بارون میومد ولی سرد نبود. دید خیلی قشنگی به کل شهر داشت ولی برج ایفل معلوم نبود، چون پشت یه سری درختای خیلی بلندی بود که رو به روی کلیسا قرار داشتن.
تصویر شماره 170: کلیسای Sacre Coeur
رفتیم و وارد کلیسا شدیم که بازدید ازش رایگان بود. داخل کلیسا شمع آرایی شده بود و فضای روحانی ایجاد کرده بود. سقف هم به شکل عکس حضرت مسیح کاشی کاری شده بود. خیلی جالب بود که عریضه نویسی تو مذهب مسیحیت رو هم دیدیم. یه کتاب بزرگ داخل کلیسا گذاشته بودن و هرکی هر درخواستی داشت به هر زبانی که میخواست، داخل اون دفتر مینوشت. ماکت های زیبایی هم از ساختمان کلیسا اونجا گذاشته بودن.
تصویر شماره 172: فضای داخلی کلیسای Sacre Coeur
تصویر شماره 173: کاشی کاری سقف کلیسای Sacre Coeur
تصویر شماره 174: ماکت کلیسای Sacre Coeur
از کلیسا که اومدیم بیرون بارون خیلی شدیدتر شده بود یکم تو بالکن مسقفش ایستادیم تا هوا بهتر بشه. خدا خدا میکردیم که هوا خوب بشه و بتونیم راحت توی شهر رو بگردیم. مقصد بعدیمون اپرای گارنیه بود که خیلی زیاد تعریفش رو شنیده بودم. لوکیشن زدیم و از کلیسا 20 دقیقه پیاده تا اپرا راه بود. از بین خیابونای سنگ فرش و خیلی قشنگ پاریس رفتیم به سمت اپرا. از شانسمون هم، چون ما روی تپه بودیم، تا اپرا همش سر پایینی بود. کلا خیابونا با همه اون چیزی که شنیده بودم و خونده بودم فرق داشت. انقدر از پاریس بد شنیده بودم که خودم رو آماده کردم برای دیدن شهری کثیف که همه جاش بوی تعفن میده ولی اصلا اینجوری نبود. ما کم هم، راه نرفتیم تو شهر که بگیم شاید فقط اون منطقه خوب بوده. تو 2 روزی که ما تو پاریس بودیم خیلی از خیابونها و کوچه پس کوچه های وسط شهر رو پیاده روی کردیم. در مسیر، باید از داخل پاساژ معروف لافایت رد میشدیم. «گالری لافایِت» (Galeries Lafayette) یکی از مراکز خرید لوکس زنجیرهای است که پر از نمایندگی های برندهای لوکس دنیاست. داخل فروشگاه خیلی لوکس و قشنگ بود و سقف خیلی مرتفع و گنبدی شکلی داشت که شیشههای رنگیاش بیش از یک قرن قدمت داره.
تصویر شماره 175: گالری لافایت- عکس از اینترنت
توی سایت اپرا خونده بودم که تا ساعت 5:30 عصر بازدیدش زمان داره ولی وقتی رسیدیم اونجا، با اینکه ساعت 4:30 بود بسته شده بود. خیلی ناراحت شدم چون دوست داشتم توش رو حتما ببینم، واسه همین گفتیم فردا میایم بازم، ولی بعدا که سایت رو چک کردم دیدم فردا 2 شنبه هست و 2 شنبه ها هم اپرا بسته است. کلا قسمت نبود که توش رو ببینم پس از همون بیرونش چند تا عکس گرفتیم و راه افتادیم. حتی نمای بیرونی ساختمان اپرا هم قشنگ و جذاب بود. کاخ گارنیه در پاریس در قرن نوزدهم میلادی ساخته شد. این کاخ و معماری با شکوه آن ، توسط فردی به نام شارل گارنیه در سال ۱۸۶۲ ساخته شد. گارنیه یکی از زیباترین ساختمان های پاریسه که تا حالا در آن تئاترها و اپراهای معروفی اجرا شده.
تصویر شماره 176: ساختمان اپرا گارنیه
تصویر شماره 177: کودکان در حال عکاسی در محوطه گارنیه
تصویر شماره 178: خیابان و ساختمان های مرتب شهر پاریس
تصویر شماره 179: کلیسای مادلین
پیاده رفتیم سمت میدان کنکورد و خیابان معروف شانزلیزه که اسمش رو از بچگی شنیده بودیم. خیابان شانزلیزه در حد فاصل میدان کنکورد تا میدان شارل دوگل هست که به طاق معروف پیروزی منتهی میشه.
میدان کنکورد میدان خیلی بزرگ و معروفی بود که دور تا دورش پر بود از ساختمان های خیلی لوکس و قشنگ و آبیلیس موجود در وسط میدان قدمتی نزدیک به 3500 سال داره که هدیه کشور مصر به فرانسه است و به عنوان قدیمی ترین اثر موجود در پاریس شناخته میشه.
تصویر شماره 180: میدان کنکورد
تصویر شماره 181: میدان کنکورد و ماشین های قدیمی
تصویر شماره 182: ساختمان های اطراف میدان کنکورد
ابتدای خیابان شانزلیزه که از میدان کنکورد شروع میشد، دو طرفش پارک بود و پر بود از درختای قدیمی بلند که همه رنگ و بوی پاییز گرفته بودن و خیابون خیلی خوشگل شده بود. بارون هم قطع شده بود و هوا عالی بود. خیابان شانزلیزه از اونی که به نظر میرسه خیلی طولانی تره. ما که در انتهای خیابان طاق پیروزی رو دیده بودیم فکر می کردیم تهش نیم ساعت پیاده رویه. ولی هر چقدر میرفتیم انگار اصلا بهش نمیرسیدیم. از اونجایی که طاق پیروزی خیلی بزرگ بود از دور هم به نظر فاصله چندانی نداشته. اگر میدونستیم انقدر طولانیه همون اول سوار اتوبوس هایی میشدیم که به انتهای شانزلیزه میرفت. ولی این پیاده روی خالی از لطف هم نبود و یه دل سیر شانزلیزه رو قدم زدیم. از قسمت پارکش که گذشتیم، وارد قسمتی شدیم که دو طرف پر بود از کافه و رستوران و مغازه های برند و لوکس که البته هم شعبه ایران ایر هم اونجا دیدیم . همونطور که همیشه از شانزلیزه شنیده بودم خیلی زیبا و پر جنب و جوش و لوکس بود. خیلی پیاده روی کرده بودیم و خیابان شانزلیزه خیلی حس خوبی داشت و ما همیشه عاشق قدم زدن توی اون بودیم ، از زمانی که کوچیک بودیم و یادمون میومد همیشه وقتی میخواستن قدم زدن تو یه خیابون لوکس و خیلی قشنگ رو بهمون بگن یه جمله ای بود که میگفتن «مگه داری توی شانزلیزه راه میری» اونجا بود که یاد اون حرفا و صحبت های بچگی افتادیم ، توی این خیابون پر بود از برند ها و فروشگاهای لوکس که دیدن اونا لذت بخش بود ، جالب بود که جلوی درب یکی از نمایندگی های برند معروف صف کشیده بودند برای ورود جهت خریدن کیف و کفش هایی که قیمتشون حدود ۵ هزار دلار بیشتر بود.
تصویر شماره 183: ابتدای خیابان شانزلیزه زا سمت میدان کنکورد
تصویر شماره 184: مغازه های لوکس خیابان شانزلیزه
تصویر شماره 186: ماشین های لوکس خیابان شانزلیزه
طاق پیروزی (Arc De Triomphe) یا نصرت، در سال ۱۸۰۶ به دستور ناپلئون و برای پیروزی ارتشش در جنگ آسترلیتز ساخته شد. طاق پیروزی بزرگترین طاق پیروزی در سرتاسر دنیاست و ساخت و تکمیل آن ۳۰ سال طول کشیده و یکی از نمادهای شهر پاریس به حساب میاد.
تصویر شماره 187: طاق پیروزی یا نصرت در میدان شارل دوگل در انتهای خیابان شانزلیزه
از یه جایی به بعد دیگه کم کم برج ایفل داشت خودنمایی میکرد و دلمون میخواست پرواز کنیم و تا هوا تاریک نشده به محوطه نزدیکه برج واسه تماشا و عکاسی برسیم. رفتیم میدان Teracarde که درست رو به روی برج ایفل، در بلندی قرار داره و بهترین دید رو به برج می تونید اونجا داشته باشید. برای چند دقیقه در سکوت کامل خیره شده بودیم به برج. باورمون نمیشد که جایی رو که همیشه تو فیلما دیده بودیم رو داشتیم از نزدیک میدیدم. جایی که هیچ وقت فکرشو نمیکردم که باشم. همیشه اروپا و مخصوصا پاریس برام یه چیز غیر ممکن بود. خیلی حس عجیبی داشتم اونجا، همه چیز عین یه خواب بود برام. برای همه اونایی که تا الان نرفتن، این لحظه و این حس رو آرزو میکنم. واقعا برج زیبا و محشری بود و باعظمت، ما ابتدا فکر میکردیم که پاریس و ایفل واسه ما ایرانی ها خیلی جذاب و رویاییه ، اما اونجا که رسیدیم متوجه شدیم که تمام دنیا عاشق ایفل هستن و برای اونا هم خیلی باشکوه هست، یه جوان اوکراینی رفته بود بالای یه سکو که پشتش برج بود و به زبان انگلیسی فریاد میزد این برج و اینجا همیشه رویای من بود و عاشقش هستم . لحظات خاطره انگیزی بود و باید کلی عکس قشنگ مینداختیم. پس سریع دست به کار شدیم و تونستیم لحظات رو در قالب عکس و فیلم ثبت کنیم.
تصویر شماره 188: در مسیر برج ایفل
تصویر شماره 189: برج ایفل
1 ساعتی با برج کلی عکسای رمانتیک گرفتیم. هوا که عالی بود به ناگهان طوفان خیلی شدیدی شد و بارون شدیدی گرفت. طوری که همه از وسط محوطه به اطراف پناه گرفته بودن. ما هم رفتیم و کنار یه کابین که شبیه نوتلابارهای خودمون بود و یه کوچولو سقف داشت، پناه گرفتیم. به قدری طوفانش شدید بود که چتر رو گرفته بودیم جلومون و دو تایی محکم نگهش داشته بودیم که باد نبرتش. در عرض 2 دقیقه همه مردم خیس آب شده بودن. بعد از 10 دقیقه هم به طور ناگهانی بارون و باد قطع شد. آسمون شروع کرد به باز شدن و ابرهای تیره از آسمون ایفل دور شدن و به یکباره کارت پستالی نمایان شد ، کنار برج یه رنگین کمون خیلی قشنگ تشکیل شده بود و دلمون میخواست تا همین وضعیت هست بتونیم حسابی عکس و فیلم بگیریم. این رنگین کمون زیبا هدیه ایفل به ما بود و دلمون نمیخواست این صحنه ی زیبا تموم بشه.
تصویر 190: چشم انداز برج ایفل از میدان Teracarde
از همون نوتلابار یه نسکافه به قیمت 3.5 یورو خریدیم و یکم گرم شدیم. شانس آوردیم که کت و کاپشن همراهمون برده بودیم. از پله های میدون Teracarde رفتیم پایین و رفتیم به سمت پایین برج. برج هم از اون چیزی که فکر میکردیم خیلی بزرگتر و با عظمت تر بود. یکم صبر کردیم تا هوا تاریک شد و چراغهای برج روشن شد و قشنگیش رو چند برابر کرده بود. هر یک ساعت یکبار هم به مدت 5 دقیقه، چراغهای برج شروع میکرد به رقص نور زدن و فضای فوق العاده ای رو ایجاد میکرد.
تصویر شماره 191: چشم انداز برج ایفل در تاریکی شب
کنار برج پر بود از دست فروشای سیاهپوست که مجسمه ها و جاسوییچی های رنگی و چراغدار برج ایفل و شال و کلاه و ساک و ... میفروختن. یه کلاه خوشگل دیدم و به قیمت 5 یورو، با چونه از دستفروش خریدم. البته شنیده بودم که نباید اصلا از دستفروشای کنار برج چیزی خرید چون خیلی هاشون جیب بر هستن، ولی از اونایی خرید کردم که بساط پهن کرده بودن و نشسته بودن، نه اونایی که دنبالت راه میافتن و میخوان که حتما یه چیزی بهتون بفروشن. بعد از اینکه یه دل سیر برج ایفل رو نگاه کردیم، یه لوکیشن زدم برای بازگشت به هتل. گوگل مپ نشون داد که یکم جلوترمون بر روی پل رود سن ایستگاه اتوبوس هست که با خط شماره 30 میتونیم تا خود ایستگاه Pigalle که هتلمون اونجا قرار داشت بریم. بلیط اتوبوس رو خود راننده ها میفروختن، پس از راننده دو تا بلیط به قیمت 2 یورو خریدیم و بعد از حدود 8 ایستگاه و 40 دقیقه بعد رسیدیم به ایستگاه Pigalle. از ایستگاه که پیاده شدیم درست سر خیابون هتل یه مک دونالد بود. رفتیم و 2 تا ساندویچ و سیب زمینی و نوشابه به همون روش سیستمی با مانیتورهاش، به قیمت 10 یورو سفارش دادیم و وقتی شاممون رو خوردیم، ساعت 10 رسیدیم به هتل.
مخارج روز ششم سفر:
- بلیط اتوبوس رم به فرودگاه فیموچینو: 14 یورو
- شکلات های جعبه ای از فرودگاه: 20 یورو
- بلیط مترو پاریس از فرودگاه اورلی به هتل پاریس: 24 یورو
- مالیات هتل: 4 یورو
- بلیط تراموای کلیسای قلب مقدس: 4 یورو
- نسکافه کنار برج میلاد: 3.5 یورو
- اتوبوس برگشت به هتل: 4 یورو
- شام مک دونالد: 10 یورو
- خرید کلاه از دست فروش: 5 یورو
- جمع کل مخارج: 85 یورو
روز هفتم- پاریس
از اونجایی که بلیط موزه لوور رو قبلا برای ساعت 10 به صورت آنلاین خریده بودیم، برای اینکه وقت داشته باشیم تو محوطش قبل از بازدید، عکاسی کنیم، پس ساعت 8:30 از هتل زدیم بیرون و رفتیم به سمت موزه لوور که پیاده، 20 دقیقه از اونجا راه بود و کل مسیر هم سر پایینی بود. قبلا خونده بودم که برای بازدید از لوور حتما در ساعتهای اول صبح برید که خلوتتر هست. ساعت 9 بود که رسیدیم اونجا، دیدیم چیزی که شنیده بودیم کاملا درسته و صف خیلی کوتاهی در ورودی معروف موزه، یعنی هرم شیشه ای، تشکیل شده بود. یعنی اگر ما بلیط آنلاین هم نداشتیم خیلی زود میتونستیم وارد موزه بشیم. هوا عالی بود و آسمون پر شده بود از گوله ابرای پنبه ای خیلی خوشگل. ورودی ایستگاه مترو کنار موزه رو به طرز خیلی جالبی تزئین کرده بودن. پر از ریسه های چراغ های رنگارنگ که خیلی بامزه شده بود. تا ساعت 10 تو محوطه عکاسی کردیم و از ورودی هرم وارد موزه شدیم. در موقع ورود هم پرینت بلیطمون رو چک کردن و از گیت گشتن کیف هم رد شدیم و با پله رفتیم درست زیر هرم شیشه ای.
تصویر شماره 192: ورودی مترو تزئین شده با چراغ های رنگی
تصویر شماره 193: خیابان و ساختمان های اطراف موزه لوور
تصویر شماره 194: ساختمان و ورودی موزه لوور
تصویر شماره 195: صف خلوت موزه لوور در ساعت 10 صبح
موزه لوور، پربازدیدترن موزه جهان، در سمت راست رود سن قرار داره و بیش از ۳۸۰۰۰ اثر هنری و تاریخی در این موزه نگهداری میشه. آثاری که به قدری باارزش هستند که نمیتوان هیچ قیمتی روی آنها گذاشت.
تو سالن زیر هرم دور تا دور پر بود از غرفه های راهنمای توریست. نقشه موزه به زبانهای مختلف دنیا، البته به غیر از فارسی، وجود داشت. بهتون پیشنهاد میکنم، حتما قبل از بازدید، آثار مهمی که دوست دارید ازش بازدید کنید رو مشخص کنید و توی گوشیتون سیو داشته باشد. چون موزه به قدری بزرگه که کاملا گیج میشید که الان کجایید و چی رو باید بازدید کنید و وقتتون الکی هدر میره.
تصویر شماره 196: نمای موزه از زیر هرم شیشه ای
تصویر شماره 197: نقشه های راهنمای موزه لوور
موزه از چند قسمت کلی تشکیل شده بود. اولش خیلی سعی کردم که از روی نقشه بفهمم که کجاها باید بریم ولی هرکاری کردم بدتر گیج شدم از روی نقشه و به شخصه از اون نقشه هیچی سر در نمیوردم. همسرم هم اپلیکیشن موزه رو دانلود کرده بود ولی اونم هرکاری کرد نتونست ازش استفاده کنه. از اونجایی که قدم به قدم مامورهای راهنمای توریست همه جای لوور ایستاده بودن و همشون هم انگلیسی بلد بودن، پس روی گوشی آثاری که دوست داشتیم ببینیم رو بهشون نشون میدادم و اونا کاملا واضح راهنماییم میکردن که از کجا برم که برسم اونجا. اول از همه از سالن مخصوص اشیاء مصر باستان و همچنین سالن مربوط به یونان، دیدن کردیم که خیلی برام جالب بودن. سالن مخصوص ایران و کتیبه داریوش از شانس بد ما، دقیقا همون روز بسته بود.
تصویر شماره 198: سالن آثار یونان
رفتیم سمت بازدید از معروفترین اثر لوور یعنی تابلوی مونالیزا اثر معروف داوینچی. برای دیدن این تابلو معروف دقیقا 3 طبقه و به مدت نیم ساعت تو صف بودیم. انگار که کل افراد داخل موزه فقط برای دیدن مونالیزا اومده بودن. اشتباه کرده بودیم چون همون موقع که رسیدیم هیچ صفی نبود برای تابلو، ولی یه دور که داخل موزه رو زدیم و برگشتیم، جمعیت خیلی زیادی وارد موزه شده بود و صف طولانی ای ایجاد شده بود. وارد سالنی شدیم که نقاشی های خیلی بزرگی از نقاشان مطرح دنیا اونجا بود و بیشترشون هم تاجگذاری ناپلئون رو به تصویر میکشیدن. وارد سالن مولانیزا که شدیم دیدیم که مامورهای موزه در مقابل تابلو ایستاده بودن و اجازه میدن که 5-6 نفر برن و در مقابل تابلو برای چند ثانیه عکس بگیرن. تایم اون چند نفر که تموم شد راهنماییشون میکردن به بیرون و 5-6 نفر بعدی رو اجازه میدادن که از تابلو دیدین کنند. اگر این کار رو نمیکردن که با وجود اون جمعیت، اصلا نمیشد از اونجا بازدید کرد. ما که از نظمشون خیلی خوشمون اومده بود.
تصویر شماره 199: جمعیت مقابل تابلو مونالیزا
تصویر شماره 200: فضای ما بین سالن های موزه لوور
بعد از اونجا رفتیم سمت اثار تخت جمشید که همیشه دوست داشتم اونجا ببینم.. این دفعه دیگه بسته نبود و با راهنمایی گرفتن از مامورهای موزه رسیدیم به سالن تمدن ایران و آشوری. خیلی حس عجیبی بود دیدن اون آثار چندین هزار ساله که میدونستیم متعلق به تمدن خودمونه ولی باید هزاران کیلومتر دورتر از کشور خودمون بازدیدشون کنیم. از طرفی هم خوشحال بودیم که اونجا بودن و لااقل سالم نگهداری میشدن. انقدر اون آثار غول پیکر و بزرگ بودن که مونده بودیم واقعا اینا رو چطور به اینجا رسونده بودن. ناراحت کننده ترین بخشش هم این بود که این سالن از تمامی بخشهای دیگه موزه، خیلی خلوتتر بود.
تصویر شماره 201: آثار ایرانی موجود در موزه لوور
تصویر شماره 202: آثار ایرانی موجود در موزه لوور
بعد از اون جا رفتیم مجسمه ابوالهول مربوط به مصر باستان و متعلق به 6 هزار سال پیش رو دیدیم که در میان سنگهای به جا مانده از اهرام ثلاثه قرار داده شده بود.
تصویر شماره 203: مجسمه ابوالهول
تصویر شماره 204: خروجی موزه لوور
تصویر شماره 205: طاق رو به روی موزه لوور
حدود ساعت 12.5 بود که دیگه از موزه اومدیم بیرون و پیاده رفتیم سمت پل عشاق و کلیسای نوتردام.
پل عشاق یکی از رمانتیک ترین مکانهای پاریس هست. چند سال پیش کاری مد شد که کم کم محبوب و محبوبتر شد و حتی وجه ی جهانی پیدا کرد، عاشقان شروع به زیبا کردن پلی آهنین کردند. آنها قفلهایی روی این پل که به پل هنر (Pont des Arts) معروف است زدند، قفل هایی که روی آنها پیغام هایی عاشقانه از دوست داشتن یارشان بود. این قفلها به مرور زمان بیشتر شدند تا اینکه تقریبا به یک سنت تبدیل شد. پل زیبای هنر روی رودخانه سن (Seine river) قرار دارد و نوع حصارهای آن باعث شده تا بتوان خیلی راحت روی آن قفل ها را نصب کرد ولی به روی پل که رسیدیم خبری از قفل نبود. شک کردیم که شاید اشتباه میکنیم ولی وقتی گوگل رو چک کردیم درست رفته بودیم و نمی دونیم اون همه قفلی که عکساش رو روی این پل دیده بودیم، کجا رفته بودن. ولی در کل پل خیلی خوشگلی بود. کف پل چوبی بود و در وسطش نیمکت های خیلی قشنگی برای استراحت داشت. پل از روی رودخانه معروف سن رد میشد. رودخانه ای تمیز و خیلی قشنگ که باعث شده بود زیبایی پاریس چندین برابر بشه. روی رودخونه هم پر بود از کشتی های کروز و قایق های کوچک و بزرگ که توریستها رو سوار کرده بودن.
تصویر شماره 206: رودخانه سن
تصویر شماره 207: پل هنر یا عشاق پاریس همراه قفل های روی آن- عکس از اینترنت
تصویر شماره 208: پل هنر یا عشاق پاریس بدون قفل ها
بعد از بازدید از پل رفتیم به سمت کلیسای تاریخی نوتردام که تنها چند دقیقه ای از اونجا فاصله داشت. چند ماه قبل از رفتن ما به این سفر، تو اخبار دیدیم و شنیدیم که معروفترین کلیسای پاریس دچار آتش سوزی شده و خسارات سنگین رو به این کلیسای تاریخی که همه ما اون رو از داستان گوژپشت نوتردام میشناسیم، وارد شده. یکی از زیباترین شاهکارهای معماری سبک گوتیک در جهان، کلیسای نوتردام پاریس است. روند به در بسته خوردن ما در پاریس تا کلیسای نوتردام هم کشیده شده بود و کلیسا به علت بازسازی و تعمیرات بعد از آتش سوزی بسته بود.
تصویر شماره 209: کلیسای نوتردام
بعد از بازدید نوتردام، راه افتادیم به سمت آرامگاه پانتئون پاریس که در کوچه های سمت دیگر رود سن قرار داشت. چیز جالبی که تو پاریس دیدیم این بود که خیلی از مردم از اسکوترهای برقی برای رفت و آمد در شهر استفاده میکردن. چه زن چه مرد، روی اسکوتر می ایستادن و خیلی سریع و راحت از لابه لای ماشینها و ترافیک رد می شدن و می رفتن. البته ما هم اگر مستر کارت داشتیم، ایستگاه هایی بود که میتونستیم برای چند ساعت این اسکوترها رو اجاره کنیم و اونوقت دیگه کل شهر رو راحت میتونستیم خیلی سریع بگردیم.
پانتئون ساختمان و گنبد خیلی بزرگی داشت که از روبه رو درست شبیه به معبد پانتئون رم بود. پانتئون در سال 1790 ساخته شده و در قدیم کاربری کلیسا داشته ولی امروزه به عنوان آرامگاه شناخته میشه که محل دفن مشاهیری از جمله ویکتور هوگو است. جوانهای زیادی دور تا دور معبد روی سکوها و صندلیها نشسته بودن و با هم وقت گپ و گفت می کردن. خیابونش خیابون شلوغی بود و پر از توریست از هر رنگ و نژادی در کنار هم در حال گشت و گذار تو پاریس بودن و با دیدن اون همه توریست، مخصوصا توریستهای آسیای شرقی، با خودم گفتم بیخود نیست که پاریس رتبه اول رو تو جذب توریست تو دنیا داره. بازدید از داخل معبد 10 یورو هزینه داشت. ستون های ورودی معبد خیلی عظیم و بزرگ بودن و گنبدش انقدر بزرگ بود که از هر جای شهر معلوم بود. بعد از دیدن پانتئون ما که دیگه خیلی گشنمون شده بود و خسته هم شده بودیم، لوکیشن زدیم و دیدیم درست در انتهای خیابان رو به روی پانتئون، هم شعبه مک دونالد داشت و هم شعبه برگرکینگ. اینبار رفتیم داخل برگرکینگ و 2 تا ساندویچ و نوشابه و سیب زمینی به قیمت 10.7 یورو سفارش دادیم.
تصویر شماره 210: خیابان کنار پانتئون پاریس
تصویر شماره 211: نمای جانبی پانتئون پاریس
تصویر شماره 212: نمای رو به روی پانتئون پاریس
تصویر شماره 213: ناهار رستوران برگرکینگ
تصویر شماره 214: منوی رستوران برگرکینگ
تا ساعت 3 داخل رستوران استراحت کردیم و ما که از هتل دیگه خیلی دور شده بودیم، دیدیم دیگه نمیصرفه بریم هتل و دوباره بیایم بیرون. پس تصمیم گرفتیم با انرژی به گشت و گذارمون داخل پاریس ادامه بدیم. با باغ لوکزامبورگ فقط 3 دقیقه فاصله داشتیم. پس از رستوران رفتیم باغ زیبای لوکزامبورگ. وارد محطه پارک یا بهتره بگم همون باغ که شدیم، زیبایی پارک میخکوبمون کرده بود. پارک پر بود از درختان پاییزی خیلی قشنگ. این پارک در قرن هفدهم توسط بانو "ماری دو مدیسی" همسر سابق هنری چهارم ساخته شده و به قلب آرام پاریس، مشهور است. در گوشه و کنار پارک پر بود از مجسمه های زیبا که اثر هنرمندان مشهور فرانسوی بودن. رو به روی کاخ که رسیدیم فضایی که روبه رومون میدیدیم رویایی بود. کاخ بسیار خوشگل و سلطنتی، یک استخر خیلی زیبا و بزرگ درست در مقابل کاخ و دور تا دور پر از فضای سبزی که با یک عالمه گلهای رنگارنگ تزیین شده بود. به قدری اون باغ زیبا بود که میتونم بگم اگر حتی 2 ساعت هم تو پاریس وقت داشتید حتما از این پارک دیدن کنید. دور تا دور فضای سبز، صندلیهای بسیار راحتی گذاشته بودن و افراد زیادی، روی آنها نشسته بودن و در آرامش محض پارک، مشغول مطالعه بودن و خیلی ها هم در حال دویدن و ورزش کردن در فضای بزرگ پارک بودن. واقعا جای آرامش بخش و زیبایی بود و تا چشم کار میکرد، گلهای رنگی خوشگل دیده میشد. بازدید از داخل کاخ امکانپذیر نبود. پس یک ساعتی در اون فضای زیبا قدم زدیم و عکاسی کردیم و لذت بردیم.
تصویر شماره 215: مجسمه داخل باغ بوکزامبورگ
تصویر شماره 216: کاخ لوکزامبورگ
تصویر شماره 217 : کاخ لوکزامبورگ
تصویر شماره :218 گل کاری های داخل باغ لوکزامبورگ
نزدیک غروب بود و دوست داشتیم سریع خودمون رو برسونیم به برج ایفل. از اونجایی که خیلی دوست داشتیم که سوار قایق های روی رود سن بشیم و تا برج با قایق بریم، پس از لوکزامبورگ پیاده به سمت رود سن رفتیم تا ایستگاه قایق ها رو پیدا کنیم. در مسیر هتل خیلی خوشگلی دیدیم که روی ساختمونش، همش گلکاری شده بود.
تصویر شماره 219: ساختمان هتلی در نزدیکی باغ لوکزامبورگ
وقتی دوباره رسیدیم به کلیسای نوتردام، دیدیم که در زیر پل، ایستگاه بزرگ قایق هست. از پله های پل پایین رفتیم، ولی به اونجا که رسیدیم، متوجه شدیم ایستگاه، مخصوص کشتی های کروز گشت های روزانه یا شبانه روی رود سن بود نه قایق. قیمت تورهای کشتی کروز که در طول رود سن رو به مدت 1 ساعت بدون توقف دور میزد 17 یورو بود. محل ایستگاه قایق ها رو که پرسیدیم بهمون گفتن یکم جلوتر، رو به روی موزه لوور، یه ایستگاه قایق هست. پس 10 دقیقه ای پیاده رفتیم و رسیدیم به ایستگاه. از دکه کنار رود سن که بلیط خواستیم، بهمون گفت که بلیط های یک طرفه اصلا نداره و باید بلیط یک روزه یا 2 روزه بخریم که اونها هم 19 یا 25 یورو قیمت داشتن و فقط برای یکبار سوار شدن و رسیدن به 4 ایستگاه جلوتر اصلا نمیصرفید. ما فرصت کروزگردی داخل رود سن رو نداشتیم ولی به شما پیشنهاد میکنم حتما یه تایمی رو براش اختصاص بدین. کروزهای با قیمت 15 یورور هم، ما کنار برج ایفل دیدیم. خلاصه از خیر قایق گذشتیم و با استفاده از گوگل مپ نزدیکترین ایستگاه اتوبوس، به سمت برج رو پیدا کردیم و با اتوبوس، خودمون رو به میدان Tracarde رسوندیم. خیابانها و ساختمانها و ماشینهای پاریس برعکس ایتالیا، خیلی خیلی شیک و لوکس و مدرن و قشنگ بودن. تمامی تاکسی هاشون یا لکسوس بود یا بنز. واقعا ابهت یه کشور جهان اولی رو داشت و ما خیلی دوسش داشتیم، ولی درست برعکس ایتالیا رانندگیشون واقعا بد بود. یعنی وقتی میخواستیم از وسط خیابون رد بشیم به قصد کشت، گاز میدادن، درست برعکس همه شنیده هامون از فرهنگ رانندگی اروپاییها.
خلاصه رفتیم در کنار برج ایفل مورد علاقمون، چند ساعتی وقت گذروندیم و برای آخرین بار یه دل سیر نگاش کردیم و باهاش عکاسی کردیم.
تصویر شماره 220: موزه اورسی در کنار رود سن
تصویر شماره 221: خیابان های اطراف موزه لوور
تصویر شماره 222: قفل هایی روی یکی از پل های نزدیک ایفل
تصویر شماره 223: برج ایفل و چرخ و فلک کنار رود سن
در تاریکی هوا با صحنه وحشتناکی مواجه شدیم. یهو دیدیم یک عالمه موش رو چمنا، دارن میدوئن و میرن تو سطل های زباله کنار خیابون. نزدیک 100 تا موش رو یه جا دیدیم وحشتناک بود و تا تونستیم از اون منطقه دور شدیم. رفتیم به سمت دستفروش های کنار برج و چند تا از مجسمه های برج رو برای یادگاری به قیمت 4 یورو به همراه یک مگنت پاریس به قیمت 2 یورو خریدیم. گفتیم بریم درست زیر پایه های برج ببینیم چه طوریه چون به خاطر سرمای زیاد هوا قصد بالا رفتن از برج رو نداشتیم. اندازه یک ربعی داخل صف ورود به محوطه پایه برج ایستادیم تا کیفها رو بگردن و وارد محوطه بشیم. از اون زیر عظمت برج ایفل خیلی بیشتر به چشم میومد. مردمی که قصد بازدید از بالای برج رو داشتن در صف آسانسورهای برج ایستاده بودن. هر کدوم از پایه های برج درست به اندازه یه برج بودن. واقعا از نمای پایین بزرگی و عظمت برج چندین برابر شده بود. فکرشم نمیکردیم که انقدر بزرگ باشه. درست در مقابل برج یه سری ماشینهای لوکس مثل مازراتی با رنگهای خاص دور دور میکردن و یه سری ماشینهای کوچولو هم مثل توک توک های تایلند بودن که سیستم های صوتی و رقص نور داشتن و توریستها رو دور رود سن میگردوندن.
تصویر شماره 224: نمای ایفل از پایین برج
تصویر شماره 225: ماشینهای لوکس کنار برج
تصویر شماره 226: ماشینهای مخصوص توریست در کنار ایفل
بلاخره ساعت 9 شده بود و تصمیم گرفتیم که از همون مسیر دیشب، با اتوبوس برگردیم سمت هتل. پس با برج ایفل خداحافظی کردیم و راه افتادیم. در مسیر، در ایستگاه مولن رژ که در فاصله 1 ایستگاه به هتلمون بود پیاده شدیم. مولن رژ، معروفترین و گرونترین مرکز تفریحی شبانه پاریس هست که نمایی شبیه به یک آسیاب بادی قرمز خیلی خوشگل داشت. پس کمی باهاش عکس گرفتیم و پیاده رفتیم سمت هتل. تازه متوجه شدیم که هتلمون در چه محله ای قرار داشت. دو طرف خیابون تا خود هتل، پر بود از باشگاه های شبانه ولی قدم زدن داخل خیابان، امنیت داشت. بالاخره رسیدیم به هتل و اینجوری آخرین شب سفر هیجان انگیز ما به پایان رسید.
تصویر شماره 227: کاباره مولن رژ
در آخر باید بگم که تایم ما تو همه شهرهایی که بودیم کاملا کافی بود. البته اونجوری که ما گشتیم و مفید از تایممون استفاده کردیم، به غیر از پاریس. واقعا دو روز برای پاریس خیلی کم بود و و نتونستیم خیلی جاهای قشنگش رو بگردیم و ببینیم و همون موقع تصمیم گرفتیم که حتما در سفرهای بعدیمون باز هم برنامه بازدید از این شهر رویایی رو قرار بدیم چون واقعا ازش سیر نشده بودیم.
مخارج روز هفتم:
- 2 بار استفاده از اتوبوس: 8 یورو
- ناهار برگرکینگ: 10.7 یورو
- خرید یادگاری های پاریس: 12 یورو
- کل مخارج:31 یور
روز آخر سفر:
ساعت 8:30 اتاق رو تحویل دادیم و از همون مسیری که اومده بودیم برگشتیم به فرودگاه اورلی. 10 رسیدیم فرودگاه و بعد از گرفتن کارت پرواز رفتیم داخل یکی از کافه ها و برای صبحانه یه چای و یک نسکافه سفارش دادیم. داخل سالن یه سری دستگاه های ایکس باکس وجود داشت که رایگان میتونستی بشینی و بازی کنی. پس همسرم از تایم آزادمون استفاده کرد و نشست به کلش بازی کردن.
تصویر شماره 228: صبحانه داخل فرودگاه اورلی پاریس
پرواز راس 12:30 انجام شد و ما 2:30 رسیدیم به فرودگاه مالپنزای شهر میلان و در کمال ناباوری، با اینکه صبح پرواز ایران ایر رو از سایتش چک کرده بودیم، دیدیم به جای 17:40 روی تابلوها زده 19:10 و هیچ کسی هم تو گیت ایران ایر نبود. جالبیش اینجا بود که همون موقع که دوباره سایت رو چک کردم ساعت پرواز میلان به تهران رو زده بود 19:40 و زیرش نوشته شده بود طبق برنامه انجام میشه. انگار نه انگار که برنامه این پرواز 17:40 بوده. رفتیم مک دونالد فرودگاه و ناهارمون و خوردیم و یکم مشغول اینترنت شدیم، تا اینکه ساعت 4:30 شد و رفتیم سمت گیت ایران ایر و دیدیم که بله، زدن پرواز ساعت 21:15 انجام میشه. یعنی کارد میزدی خونمون در نمیومد. ما که در کل سفر تمامی حرکت های قطار و پروازامون داخل اروپا طبق ساعت و برنامه انجام شده بود، تا این حد بی برنامه بودن پروازهای ایرانی، واقعا عصبانیمون کرده بود. خوب اگر همون ساعت 2.5 که رسیده بودیم به فرودگاه مالپنزا، میدونستیم که پروازمون 6 ساعت دیگه انجام میشه نه 3 ساعت دیگه، میتونستیم چمدانهامون رو بزاریم داخل فرودگاه و بریم داخل شهر میلان رو بگردیم، به جای 6 ساعت معطلی در فرودگاه. هیچ پروازی تو اون فرودگاه به اون بزرگی مثل پرواز ایران ایر نبود که 2 تا تایم پروازی کنار شماره پرواز خورده باشه! موقع چک این هم مثلا برای جبران 2 تا کارت غذا دادن که حتی اونم به دردمون نخورد چون ما دیگه غذامون رو خورده بودیم. خلاصه نگم براتون که در نهایت پروازمون ساعت 10:30 شب پرید. یعنی 5 ساعت تاخیر.
در نهایت، سفر هیجان انگیز و جذاب و در عین حال فشرده ما به پایان رسید و ما موندیم و کلی خاطرات و عکسا و تجربیات قشنگ. درآخر اینو یادتون باشه که هیچ وقت فکر نکنید که اروپا جای دست نیافتنی ای هست. با هر بودجه ای، فقط با یکم برنامه ریزی میشه کل دنیا رو کشور به کشور، گشت. این جمله هم که می گه: " ممکن است در آغاز سفر شما حرفی برای گفتن نداشته باشید، اما سفر در پایان از شما یک نویسنده می سازد" در مورد من که کاملا درست دراومد و راستی راستی نویسنده شدم.
تا جایی كه می توانید سفر كنید
به دور دست ترین جاهایی كه می توانید بروید.
تا زمانی كه می توانید.
یادتان باشد،
زندگی برای زیستن در یک نقطه نیست
مخارج روز آخر:
- صبحانه چای و نسکافه: 6 یورو
- ناهار مک دونالد: 10.5 یورو
- مترو برگشت به فرودگاه اورلی:24 یورو
- یک بسته شکلات:4.5 یورو
- کل مخارج روز آخر: 45 یورو
مخارج کلی سفر برای هر دو نفر:
نویسنده : مهناز قنبری