با سلام،
ممنون از لست سکند و همه دوستان که وقتشون رو صرف خواندن سفرنامه های من می کنند. من تا الان ۲ سفرنانه نوشتم به اسم،کوش آداسی،از دریای فیروزه ای تا شهر افسون اِفسوس و استانبول،شهر زیبای امپراطوری های کهن در محل تلاقی دو دریا، دوست داشتین می تونین برین و مطالعه بفرمایید و هرچه در توانم بوده باشد دریغ نکرده ام.
سفر ما به منطقه زیبا و بکر اورامان از اون جایی شروع شد که پدر و مادرم برای تولد من در اواسط اردیبهشت 98 به پیش ما در شهر سنندج آمده بودند. تازه نهار خورده بودیم و مشغول خوردن چایی بعد از ظهر بودیم، پدرم به عکسهایی که یکی از دوستانش ار اورامان برایش فرستاده بود نگاه می کرد،گفت واقعا دوست دارم که به اورامان برم و طبیعت اونجارو از نزدیک ببینم، من هم قول دادم که ایشالا بهار سال دیگه حتما برنامه شو می ذاریم، همسرم که به حرف های ما گوش می داد گفت دفعه دیگه ای در کار نیست، چون همگی الان به سمت مریوان و فردا اورامان حرکت می کنیم، . بعد از چند ثانیه بهت، هر کدومون به یه طرفی دویدیم و نیم ساعت بعد با وسایل های مختصرمون سوار ماشین به سمت مریوان در حرکت بودیم.
فاصله سنندج تا مریوان حدودا ۲ ساعت و نیم است. مسیری که پر است از کوههای سرسبز و دشت های وسیع پرگل و فروشندگان ریواس های خوشمزه و آب دار که تازه تازه از کوهها چیدن .
در ۶۰ کیلومتری سنندج روستای نِگل قرار گرفته که یکی از ۴ قرآن قدیمی دنیا در اونجا است. قرآن نگل، قدیمی ترین قرآن تاریخ ایران و یکی از چهار قرآن قدیمی جهان است که با خط کوفی بر کاغذ ضخیم و قهوهای رنگی نوشته شده است و به علت تشابهش با پوست، در بین مردم به «پوست آهو» شهرت یافته است.
چگونگی انتقال این قرآن به روستای نگل روشن نیست اما با توجه به گفتهها و حکایات عامه، در زمان صفویه چوپانی در این منطقه مشغول چرای گوسفندان بوده که ناگهان گُل بسیار زیبایی، توجه او را به خود جلب میکند. وقتی گُل را از زمین بیرون میآورد، چالهای پدید میآید و صندوقچهای میبیند.
چوپان که به تنهایی نمیتواند صندوقچه را بیرون آورد، اهالی روستا را خبر میکند. مردم، صندوقچه را بیرون میآورند و قرآن بزرگی در آن صندوقچه مییابند که گویا بر پوست آهو نوشته شده است. اهالی این امر را به فال نیک گرفته، در همان مکان مسجدی میسازند و روستای نگل نیز که چند کیلومتر دورتر از مکان امروز آن است را به محل جدید انتقال میدهند. مردم بر این اعتقادند چون این قرآن در اثر توجه چوپان به گُلی زیبا، کشف شده بود، این محل به (نوگل) معروف شد و مردم، مسجدی به نام (مسجد نوگل) را بنا نهادند که به مرور زمان به (مسجد نگل) شهرت یافت. بعد از زیارت قرآن نگل که داخل مسجد اصلی روستا قرار دارد،به راهمون ادامه دادیم.
امیدوارم عکسها بتونه یه گوشه کوچک ازین مناطق بکر رو نشون بده.
حدودا تا مریوان ۳ ساعت طول کشید چون چند باری تو مسیر پیاده شدیم و از این همه هوای مطبوع و مناظر زیبا لذت بردیم.
ورودیه مریوان تابلو هتل های زیادی نصب شده همراه آدرس و شماره تماس، ما دوست داشتیم همین ۱ شب که قراره مریوان باشیم، هتلی بگیریم که نزدیک دریاچه زریوار باشد.
بعد از کمی تحقیق همسرم هتل جهانگردی مریوان رو پیشنهاد کرد و ما هم بعد از دیدن از اونجا خیلی خوشمون اومد.
اقامت ۱ شب در هتل برای ۴ نفر،۲۷۰ تومان همراه صبحانه بود. هتل در بالای دریاچه و روی کوه بزرگی قرار داشت و لابی و رستوران هتل در ساختمان مجزا و اتاق ها که به صورت ویلاهایی شیک دقیقا روی دریاچه قرار داشتن. محوطه خیلی زیبا و بکری داشت که بودن در اونجا کل سفر و می ساخت.
اتاقها چهار تخته و دارای دستشویی فرنگی و ایرانی بود،حمام و تلویزیون و یخچال جزو امکاناتش بود.
مهمتر از همه یه تراس بزرگ رو به دریاچه داشت که منظرش عالی بود و برای ریلکس کردن خیلی لذت بخش بود.
خلاصه بعد از یکم استراحت حدود ساعت ۷ عصر به سمت دریاچه زریوار که پایین هتل بود حرکت کردیم. این تالاب بزرگترین و زیباترین دریاچهٔ آب شیرین باختر ایران و یکی از منحصربهفردترین دریاچههای آب شیرین در جهان بهشمار میرود و کلیه شرایط جامع یک تالاب بینالمللی را داراست.
تالاب زریوار محل زندگی تعداد زیادی از پرندههای بومی و مهاجر است. همین موضوع باعث شده تا اینجا به عنوان یکی از محلهای مناسب پرنده نگری در غرب ایران شناخته شود. اردک سرحنایی و سرسبز، بوتیمار بزرگ و کوچک، انواع چنگر، پرستوهای دریایی، کاکاییها، حواصیل خاکستری، خوتکا، لک لک های مهاجر و پرندگان شکاری همچون سنقر تالابی و دلیچه از جمله پرندههایی هستند که میتوانید با کمک ابزار مناسب پرنده نگری و کمی صبر و حوصله به تماشای آنها بنشینید.//عکس پدر عزیزم//
اطراف دریاچه پر از مغازههای محلی و رستوران های زیادی است.
بهترین تفریح دریاچه،قایق سواری روی دریاچه است که می شه دونفری، چهار نفری و یا دسته جمعی سوار شد. قایق های دسته جمعی خیلی باحاله و راننده قایق پیچ و خم های زیادی با سرعت به قایق می داد و خیلی هیجان انگیز بود. قیمت ۱ دور روی دریاچه ۴۰ تومان بود.
بعد از کلی هیجان و لذت بردن از قایق سواری، به طرف رستوران هایی که دود کباب کردن ماهی از دور پیداست و بالای پارکینگ دریاچه قرار گرفته اند رفتیم. رستوران ها نزدیک هم قرار گرفته اند و تخته هایی برای نشستن هست. بیشتر غذاها کبابیه ولی بهترینش ماهی کبابی دریاچه به اسم قاسمی است که ۴۵ دقیقه طول کشید تا آماده شد و بسیار لذید بود و قیمت اون ۱۵۰ هزار تومان بود ولی برای ۴ نفر زیادم بود.
هوا کم کم تاریک شده بود و نسیم بهاری خنکی می وزیید.بعد از شام به طرف هتل برگشتیم و بساط چای را آماده کردیم و رفتیم تراس رو به دریاچه و از ارامش و صدای طبیعت اونجا بسیار لذت بردیم. این هتل رو خیلی دوست داشتم چون حالتی ویلایی داشت و اونجا تو دل دریاچه و جنگل بودی و یه حس و حال اکتشافی و هیجان انگیز داشت، مخصوصا با صداهای انواع پرنده ها و خزنده ها....
تراس اتاق نسبتا بزرگ بود و صندلی و میز هم به تعداد گذاشته بودن، با اینکه در شب دریاچه زیاد مشخص نبود،ولی نسیم خنک اون و پرواز پرنده های زیبا و صدای قورباغه ها فضای دلنشینی ایجاد کرده بودند.
صبح سرحال بیدار شدیم و بعد از جمع و جور کردن وسایل ها، به طرف رستوران هتل که در اون طرف ویلا ها قرار داشت رفتیم و صبحونه ای هرچند زیاد مفصل نبود ولی راضی کننده بود، خوردیم.
بعد از صرف صبحانه که هیچ وقت خاطره اون از یادم نمی ره، هم به خاطر حضور پدر و مادرم هم منظره زیبا،به طرف اورامانات تخت حرکت کردیم. برای رفتن به اورامانات از مریوان چند مسیر مختلف وجود داره که ما از مسیر دزلی به اونجا رفتیم، یعنی باید از مریوان خارج و به سمت سنندج حرکت کنید و بعد از ۱۰ کیلومتر به تابلوی دزلی می رسید و باید وارد فرعی اونجا بشین.از روی Map یک ساعت و نیم تا اورامان تعیین شده ولی به خاطر پیچ های زیاد معمولا طولانی تره. دزلی روستای بسیار زیبایی است که واقعا به خاطر هوای پاک و منظره زیباش باید به مردمش غبطه خورد.
این روستا دارای تاریخی کهن است. مسجد باشکوهی که از دوران خلافت خلفای راشدین برجای مانده است، آرامگاه دوازده (۱۲) اصحاب و سایر بناهای تاریخی گواهی بر این مدعاست. مردم روستای دزلی به زبان کردی (گورانی) سخن می گویند، مسلمان و پیرو مذهب تسنن هستند و درآمد بیشتر مردم روستا از فعالیت های زراعی، دامداری، باغداری، خدمات و صنایع دستی تأمین می شود.
بعد از گذشتن از روستا پیچ جاده شروع می شه ولی به خاطر مناظر زیبا زیاد اذیت نمیشید و سعی کنید که آروم رانندگی کنید تا هم امنیت خود و هم دیگران تامین باشد.
مسیری به سان بهشت، پر از آبشارهای خروشان،چشمه های پر آب،صخره ها و کوههای سر به فلک کشیده، آسمان بسیار آبی، هوای مطلوب و صدای طبیعت!
از زیبایی مسیر و جاده اورامانات هرچی بگم کم گفتم و واقعا هر کسی باید اینجا رو ببینه تا متوجه این همه زیبایی و شکوه بشه.امیدوارم با دیدن عکسها که بسیار کم زیبایی اینجارو ثبت کرده به حرف من برسید.
پوشش گیاهی و صخره های اینجا شبیه به هیچ جای دنیا نیست و خصوصیات و زیبایی خاص خودش رو داره و پسرهای نوجوونی که بغل بغل ریواس تازه برای فروش با قیمت ناچیزی که اصلا به زحمت و خطر آون نمی ارزه، حضور دارند.
در مسیر به دوراهی می رسیم که یکیش به طرف اورامانات و دیگری گردنه تته است. گردنه تته کوه بسیار بلند و پر پیچ و خمی است که معمولا تا اواخر بهار به خاطر بارش برف زیاد بسته است ومعمولا در تابستان هم اطراف جاده برف زیادی انباشته شده است. گردنه تته که بدون تردید صعبالعبورترین مسیر ارتباطی در استانهای کردستان و کرمانشاه است که در مرز دو شهرستان مریوان از استان کردستان و پاوه از استان کرمانشاه واقع شده است و وسایل نقلیهای که از این مسیر عبور میکنند در فصل بهار مجبورند بیشتر مسیر سهراه ژالانه تا تته را از یک تونل برفی عبور کنند.
این گذرگاه بر مناطقی از اقلیم کردستان عراق مشرف است و با چشم غیرمسلح شماری از شهرها و روستاهای کردستان عراق و سد دربندیخان قابل مشاهده است. وقتی از کنار دوراهی تته گذشتیم و به سمت اورامان حرکت کردیم از دور روی کوه و پایین کوه یه سری رنگ نارنجی دیدیم که برامون جای سوال داشت که اینها چی می تونه باشن؟
با نزدیک شدن به اورامان، معمای ما با واقعیت بسیار تلخی حل شد.
اونها ((کولبر))های زحمت کشی بودند که از کوه تته بالا می رفتن و به مرزهای عراق می رسیدند و از اونجا انواع وسایل برقی که بیشتر تلویزیون ، لباس شویی، ظرفشویی بود روی دوش خودشون حمل می کردن و وقتی به پایین کوه می رسیدن وسایل رو که با نایلون های ضخیم نارنجی بسته بندی شده بودن و یه جا جمع می کردن تا بقیه کار رو ادامه بدن و وسایل و تا جاده حمل کنند و به همین خاطر از دور رنگ نارنجی خودنمایی می کرد.
ادم های خسته ای که با دیدنشون هممون از ته دل براشون گریستیم، برای این دستهای زحمت کش، پاهای یخ زده،شونه های خم شده زیر سنگینی دنیا،پسرها و مردهایی که به خاطر نبود امکانات و خونوادشون رو رها می کنن و میرن تو دل خطری که ممکنه دیگه برنگردن. همسرم از یکیشون پرسید برای بار تلویزیون به این سنگینی چقدر می گیری؟ تلخ خندید و گفت: مفت،خیلی مفت.
به اورامانات تخت رسیدیم.
به دلیل شباهت فراوانی که در سبک معماری روستای اورامانات و روستای ماسوله وجود دارد، به اورمانات "هزار ماسوله" می گویند؛ اما توجه داشته باشید تمام روستاهای این منطقه از جمله روستای بلبر، هجیج، سرپیر، کاله، رودبر، ژیوار، ناو، و نوین در واقع زیر مجموعه یک ناحیه مهم تاریخی و فرهنگی به نام اورامان یا هورامان هستند.
روستایی پلکانی در میان رشته کو های زاگرس، که در ورودی پر بود از مغازه های محلی با انواع خوراکی های محلی خودشون تا انواع شال و کلاه محلی که بسیار زیبا و جذاب بودند.
نظرات مختلفی درباره وجه تسمیه اورامان تخت بیان شده که بعضی از آنها شامل:
از نظر زبانشناسی و معناشناسی، کلمهی اورامان ترکیبی از اور + امان میباشد که اور به معنای آتش و امان به معنی نجات و پناه است و ترکیب آن به معنی آتش پناهم ده میباشد که به دوران زرتشت برمیگردد.
وجه تسمیهی دیگر اورامان این است که هه ورامان ترکیبی از ههور به معنی برآمدگی و ارتفاع و امان به معنی بالا آمدن می باشد که ترکیب آن به معنای مکانی مرتفع است که از اطرافش بلندتر میباشد.
اورامان یعنى سرزمین اهورایى و جایگاه اهورا مزدا. هور در اوستا به معنى خورشید است. هورامان را مىتوان جایگاه خورشید هم معنى کرد.■از گوگل سرچ شده■
روستای زیبای اورامان روبه روی کوه بلندی قرار داشت و از هر گوشه آبشارهای کوچک اما زیبایی وجود داشت که باید تمام وجود را چشم و گوش میکرد برای دیدن و شنیدن زیبایی های ان.
مردم بسیار خوب و مهربانی داره که ما برای نهار به رستورانی روبه روی کوه بلند رفتیم و روی تراس اونجا نهار خوشمزه ای با گوشت تازه میل کردیم. برای جا و مکان من ۲ هتل و داخل روستا دیدم ولی اکثر اهالی روستا اتاق هایی از خونشون رو اجاره می دادن که خیلی تمییز و به صرفه بود وحدودا برای ۴ نفر شبی ۲۰۰ هزار و برای صبحونه هم نان و لبنیات و هر غذای محلی که می خواستین براتون می آوردن،که تجربه خوابیدن در دل کوه و جنگل و بیدار شدن با صدای چشمه ها و درختها در جایی که نیاز به هزینه کردن زیاد نداره، خالی از لطف نیست.
بعد از کمی استراحت به طرف ارامگاه پیر شالیار رفتیم که واقعا آدم رو به وجد می یاره.
مراسم پیر شالیار در روستای هورامان (اورامان تخت) کردستان، هرسال در نیمه بهار برگزار شده و عروسی «پیر شالیار» در سه روز جشن گرفته میشود. آرامگاه پیر شالیار که از مریدان شیخ عبدالقادرگیلانی بودهاست در انتهای جاده آسفالته اورامان قرار دارد. این مراسم شامل ذبح دام قربانی، دف زنی، خوردن آش مخصوص، و شبنشینی و تهلیل گفتن و دعا (ذکر)است.
وقتی از در اونجا وارد شدم، حس عجیب و خوبی داشتم، یک طرف دره بسیار عمیق و کوه بلند، طرف دیگر جنگل های زیبا و منظره پلکانی روستا،که ساعت ها نشستن روی تکه سنگی و لذت از این مکان بسان دقیقه ای است. داخل محوطه مقبره که شبیه حیاط بسیار بزرگی بود، پر بود از مقبره افراد روستا و همچنین چند اتاق و مسجدی که بسته بودند، اتاق کوچکی هم بود که می گفتن اونجا محل ذکر و عبادت پیر شالیار بوده و دقیقا روبه روی کوه بلند زیبا قرار داشت.
ساعت نزدیکای ۴ ظهر بود و به خاطر جاده پر پیچ مجبور شدیم که به سمت سنندج حرکت کنیم تا به تاریکی شب نرسیم و دقیقا از مسیری که اومدیم برگشتیم.
این سفرنامه هرچند نسبت به سایر سفرنامه ها، دو روزه و کوتاه بود، ولی واقعا می خواستم که شما رو هم در این زیبایی وصف نشدنی وطنم شریک کنم، تا شاید بتوان به افرادی در این زمینه کمکی کرده باشم. هر سوالی داشتین، من جواب می دم و ممنون که وقت گذاشتین و سفرنامه من رو خوندید. از خدای بزرگ سپاسگزارم که به من و خانوده ام فرصت همچین سفر و دیدن زیبایی های آفرینش بی کران و داد.
ممنون
نویسنده: Limo