پلکان جهانی زاگرس

4.5
از 14 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
پلکان جهانی زاگرس

مقدمه

سلام به همه‌ی عشق سفرا، رویای سفردارها و مسافرت بازا. شاید براتون پیش اومده که تا بحال سراغ یه سری از جاذبه‌های شهرتون نرفته باشید یا حتی ممکنه هر روز که از خونه بیرون زدید تا به محل کارتون برسید از کنار بعضیاشون بدون اینکه در موردشون چیزی بدونید؛ رد شده باشید. خیلی وقتا شده برنامه‌ی سفر به یه مقصد پربازدید رو چیدید اما از دیدنی‌ها و جاذبه‌های مسیر غافل شدید، اینجاست که می‌خوایم با نگاهی متفاوت در بستری که مهیا شده با شما همسفر بشیم و تجربه‌های سفرهامون رو با شما به اشتراک بگذاریم. مقصد اصلی اولین سفر ما با شما منطقه‌ی اورامانات از استان کردستانه. هرچند که فکر می‌کنم یه سفرنامه‌ی خوب باید در هر زمان و مکان یه همسفر خوب برای خواننده‌اش باشه اما مطابق به روال لست‌سکندی‌های عزیز این نکات کلی رو هم اضافه می‌کنیم، سفرنامه‌ای که مطالعه می‌کنید مربوط به سفر ما در میانه‌ی اردیبهشت 1398 از مبدأ شهر اراکه و در این سفرنامه شما از آنچه در 1068 کیلومتر سفر بر ما گذشت باخبر می‌شید. هرچند سفرمون رو غروب سه‌شنبه شروع کردیم اما روایتی که می‌خونید داستان روزهای چهارشنبه تا جمعه است.

روز اول

همونطور که گفتیم مقصد نهایی ما در کردستان منطقه اوراماناته. اما قبلش چند تا توقف کوتاه داریم. وقتی وارد این استان زیبا می‌شی از هیچ شهریش نمی‌شه به راحتی گذشت و از اونجا که می‌خواستیم لذت حضور یک روز کامل از سحرخون تا غروب رو در مسیر 130 کیلومتری اورامانات تجربه کنیم، مقصد روز اول رو مریوان گذاشتیم.

روستای نگل

درست بعد از گذشتن از سنندج، جاده کاملاً کوهستانی می‌شه و پوشش گیاهی به سمت درختان گردو، بوته‌های توت فرنگی و گل‌های شقایق وحشی می‌ره.

1.JPG
بریده‌ای از مسیر سنندج به نگل

تقریباً ۶۰ کیلومتر مونده به مریوان به روستای نِگِل می‌رسیم. 

2.JPG
مسجد و موزه نگل

به باور مردم منطقه یکی از چهار قرآنی که در زمان خلیفه‌ی سوم به تحریر درآمده و به چهار اقلیم دنیا فرستاده شده، الان در این روستاست و وجه تسمیه نام روستا هم همینه. هزار سال پیش وقتی چوپانی، گوسفنداشو در محل کنونی روستا می‌چرونده، متوجه حضور یک گل میشه. خدا می‌دونه احتمالاً خودشو با شاخه‌ی گل مقابل معشوق تصور می‌کنه و سریع گل رو می‌چینه. و به جای اینکه شاپره از خجالت چوپان دربیاد و با نیشی جانانه سزای دست به گل زدن رو به چوپان بده، صندوقچه‌ای زیر محل رویش گل پیدا می‌شه. بیرون کشیدن صندوقچه همان و یافتن قرآن همان‌. از اون پس محل به "نوگُل" شناخته می‌شه و بعدها به "نِگِل" تغییر می‌کنه.

قرآنی که به خط کوفی و بر پوست آهو نوشته شده و با طلا اعراب‌گذاری شده تا الان دو بار و در سال‌های ۷۱ و ۸۳ مورد سرقت قرار گرفته و حتی سر از جهرم استان فارس هم درآورده. تا اینکه سال ۹۲ با ساختن موزه‌ای کنار مسجد روستا، قرآن رو در محفظه‌ای با قفل و بست محکم نگهداری و توطئه‌ی سرقت‌های بعدیش رو خنثی می‌کنن.

3.JPG
 نحوه‌ی نگهداری از قرآن در موزه نگل

موزه‌ی نگل علاوه بر داشتن این قرآن، موزه‌ی مردم‌شناسی استان کردستان هم هست و میشه یک ساعتی در اون وقت گذروند. 

4.jpg
موزه مردم‌شناسی نگل

مریوان

با عبور از نگل، به همه زیبایی‌هایی که گفته بودیم، پوشش متراکم‌تر درختان بلوط زاگرس هم اضافه می‌شه و بعد از عبور از جاده‌ای چشم نواز به مریوان خواهیم رسید. 

5.JPG
بریده‌ای از مسیر نگل به مریوان

همینجا این نکته رو اضافه کنم مسیر اورامانات از 18 کیلومتری شهر مریوان شروع می‌شه ولی ما بی‌توجه به خروجی مذکور به سمت مریوان مسیر رو ادامه دادیم و مستقیم به دریاچه‌ی زیبای زریبار رفتیم. زریبار که از ترکیب دو بخش "زری" و "بار" تشکیل شده، در زبان کردی به معنای "دریاچه وار" هست و یکی از زیباترین دریاچه‌های آب شیرین دنیا و تفرجگاهی عالی در مریوانه. دریاچه‌ای با تالابی زیبا که میزبان گونه‌های جانوری منحصر به فردیه. 

دریاچه زریبار
نمایی از دریاچه زریبار
7.JPG
برخی از کونه‌های جانوری اطراف دریاچه
8.jpg
تالاب زریبار

عمق متوسط سه متری، فضا رو برای قایق‌سواری روی دریاچه فراهم می‌کنه و اگه مثل ما ورزیده باشید با قایق پدالی می‌تونید حسابی کنجکاوی کنید. در باور بومیان این دریاچه چندتا افسانه‌ی رازآلود هم داره. یکی از اون افسانه‌ها اینه که در محل کنونی دریاچه شهری به نام «فیله‌قوس» وجود داشته با حاکمی ستمگر. یک روز درویشی همراه با همسر باردار و الاغش از اون شهر می‌گذشته که نیروهای حاکم اونو دستگیر و بنده‌خدا رو انقد اذیت میکنن که زن و بچه و الاغ رو از دست می‌ده و سر به کوه می‌ذاره و کل بلد رو نفرین می‌کنه. نفرین درویش همان و با آب یکسان شدن شهر همان. 

یه افسانه‌ی دیگه که در نام دریاچه هم اشاره‌ی ریزی بهش شده وجود گنج پنهان زیر دریاچه است. پس لازمه علاوه بر وسایل غواصی یه بیل هم همراه با خودتون داشته باشین. اما یه راز دیگه‌ی دریاچه زریبار، قطعاً رسیپ پخت ماهی‌کبابی‌های اطراف دریاچه‌است که «کاک خلیل» و «کاک رفیق» و چند دکه‌ی ماهی‌کباب‌پز اطراف دریاچه اونو بلدن و به شیوه کردستانی خاص خودشون ماهی‌ رو کباب و با فلفل دلمه و گوجه سرو می‌کنند.

گشت و گذار در بازارچه‌ی مریوان که این روزها با بسته بودن مرزها، سخت‌گیری بر فعالیت‌های کوله‌بران، افزایش تعرفه‌های گمرکی برای داشتن اقتصادی سالم‌تر و به دور از قاچاق کالا و صد البته نوسانات قیمت ارز، از رونق کمتری برخورداره اما برای یه برنامه عصرگاهی حسابی جون می‌ده. این رو هم بگم ما شب رو میهمان یک دوست در مریوان بودیم و از امکانات هتل استفاده نکردیم.

روز دوم

در تصویر زیر روستای بُلبَر و رود زیبای سیروان رو ملاحظه می‌کنید. عکس رو یکم دستکاری کردیم تا رود و جاده و روستا و کوه‌ها واضح‌تر به چشم بیان. اما هیچ عکس و هیچ ویرایشی به پای زیبایی چشم‌انداز واقعی این منطقه نمی‌رسه. 

روستای بلبر
روستای بلبر از منطقه اورامانات

روستاهای دزلی، اورامان تخت، بُلبَر، سَلین، نِوین

برای رفتن به این بهشت کافیه از مریوان به سمت پاوه حرکت کنیم ولی نه از جاده اصلی. بعد از گذشتن از روستای دزلی و دیدن مزار ماموستا ملاحسن دزلی شاعر و عارف نامدار کرد، به هنگ مرزی ته‌ته که رسیدیم مسیرو به سمت جاده فرعی شماره ۱۵ اورامانات ادامه می‌دیم. به ترتیب از روستاهای اورامان‌تخت، بلبر، سَلین، نِوین و هَجیج می‌گذریم. که هرکدوم در نوع خودشون بی نظیرن. اگه صبح علی‌الطلوع از مریوان راهی بشید شاید اندکی قبل از غروب آفتاب بهاری به پاوه برسید. 

مشاهده راهنمای سفر به اورامان

مزار ماموستا ملاحسن دزلی
مزار ماموستا ملاحسن دزلی

 اورامان تخت با چشم‌اندازی فوق‌العاده زیبا، آرامگاه پیرشالیار رو داره که در ادامه مبسوط بهش می‌پردازیم. 

روستای اورامان تخت
نمایی از روستای اورامان تخت
12.jpg
نمایی از روستای اورامان تخت

روستایی که دیدن برف در میونه‌های بهار در گردنه‌های مسیرش اصلا دور از انتظار نیس. تأکید می‌کنیم حتماً با آش دوغ و کلانه‌های کنار مسیر یه ته‌بندی مشتی داشته باشین.

13.jpg
آش دوغ و رشته در حاشیه مسیر اورامان تخت

با رسیدن به روستای بلبر، آغاز تلاقی جاده و سیروان هم شروع می‌شه. 

14.jpg
تلاقی جاده و رود سیروان در روستای بلبر

روستایی که به کباب‌ چنجه‌هاش و کباب ساجی معروفه. کبابی که اگه مثل ما طرفای ساعت دو‌ ظهر برسید، جز حسرتش چیزی نصیب‌تون‌ نمیشه. اونی که به ناهار بلبر نرسه خیلی سخت می‌تونه به خوردن ناهار در سلین امیدوار باشه. از نوین براتون بگم که ما ساعت ٣ عصر گرسنه و تشنه رسیدیم اونجا. پرسون پرسون دنبال غذا بودیم که به یک هتل تازه تأسیس رسیدیم. انقد تازه که هنور افتتاحیه‌اش برگزار نشده بود! وضع ما رو که دیدن دعوتمون کردن به خوردن یه دلمه برگ خاص که گفتن برگ یه گیاه کوهیه. 

15.jpg
دلمه برگ محلی خوشمزه

بعدم رئیس هتل، آقای «شرفی» عزیز کلید یکی از سوئیت‌ها رو بهمون دادن و گفتن تا غروب در اختیارتون باشه و استراحت کنید. نگم از حس و حال اون لحظه‌مون فقط همین که تا امروز هم ما آقای شرفی رو دعا می‌کنیم و اگه شما از ایشون خبر دارید سلام ما رو بهشون برسونید. مسیر از میانه‌های راه نوین تا اوایل هجیج حدوداً ۱۵ کیلومتر به صورت شنی و آسفالت سرده. اما با ورود به استان کرمانشاه جاده‌ها از لحاظ آسفالت بهتر می‌شن. ما مسیر رو به سمت روستای هجیج ادامه دادیم، اما اگه شما قصد دارید هنوز تو اورامان بمونید بسته به مقصد مورد نظرتون ما هتل هایما و هتل سنگی اورامان (هتل شادی) رو بهتون پیشنهاد می‌دیم. قبل از ادامه مسیر به سمت هجیج اما بگذارید از پیرشالیار و مراسم‌هاش بگم خدمتتون.

پیرشالیار و مراسمات آئینی

گنبد فیروزه‌ای رنگ و دخیل‌های رنگارنگ که هر کدوم به امید بازشدن گره‌ای از کار خلق، دور تا دور خانه و چله‌خانه گره خوردن، ساده‌ترین توصیف از آرامگاه پیرشالیاره. 

مقبره پیرشالیار
مقبره پیرشالیار
17.jpg
دخیل‌های گره‌خورده در زیارتگاه پیرشالیار

اورامان‌تخت محل آرامگاه سید مصطفی عریضی شاگرد عبدالقادر گیلانی از بزرگان صوفیه است و هرساله میزبان یکی از مهمترین مراسم آیینی کردستانه. ماجرا به دختر شاه بخارا «شاه بهار خاتون» که کر و لال بود بر‌میگرده. وقتی همه‌ی طبیبان در درمان خاتون عاجز می‌مونن، شاه خبر میده هرکی درد دخترش رو دوا کنه به عقدش درمیاد. آوازه پیرشالیار به پادشاه میرسه و دختر رو همراه با برادرش راهی این سرزمین اهورایی میکنه. بهار خاتون در دروازه هورامان شنوا میشه و در نزدیکی خانه‌ی پیرشالیار زبان به حرف باز می‌کنه.

 از اون پس، مردم هرساله در چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه منتهی به پونزده بهمن، یاد مراسم عروسی پیرشالیار رو زنده می‌کنن. کودکان گردوهای درختان وقفی پیرشالیار رو در میان اهالی روستا پخش میکنن و در مراسم «کلاو روچنه» با کیسه‌هایی سراغ خونه‌ها میرن و تنقلات به غنیمت میگیرن. مراسم با قربانی کردن حیوانات، پخت آش ترش (ولوشین)، سماع و دف‌نوازی، برپایی نماز و شب‌نشست تا شامگاه پنج‌شنبه ادامه پیدا می‌کنه و با زیارت مزار پیرشالیار، پخت و توزیع نان «کولیره مژگه» در روز جمعه به پایان میرسه.

اولین جمعه‌ی پیش از نیمه اردیبهشت هم اورامان‌تخت میزبان مراسم «کومسای» هست. مراسمی که ریشه در گردهمایی ریش‌سفیدان در گذشته داره و پس از وعظ بزرگان، قصیده‌سرایی و دف‌نوازی و سماع، بر اساس اعتقاد به خاصیتِ برکت‌بخشیِ سنگ سفیدی که در محوطه‌ی مرقد پیرشالیار هست خرده‌ریزی از اون جدا میکنن و باور دارند سنگ خودش رو تا مراسم سال آینده ترمیم می کنه و‌ رشد سنگ‌ هیچ‌وقت تمومی نداره!

18.JPG
سنگ کومسای

این نکته رو هم اضافه کنم که ما روز قبل این مراسم در پیرشالیار بودیم و به همین دلیل شلوغ‌تر از همیشه بود.

تغییر استان، روستای هجیج و شهر پاوه

مسیر اورامانات رو تا انتهای روستای نوین در استان کردستان همسفر بودیم و با رسیدن به هجیج وارد استان زیبای کرمانشاه شدیم. قبل از هَجیج، اول چشمه‌بل رخ‌نمایی می‌کنه.

چشمه بل
چشمه بل
20.JPG
مسیر روستای نوین به هجیج

بعد از رد کردن چندتا تونل به روستای هجیج یا همون کوسه‌هجیج محل آرامگاه عبیدالله ابن موسی کاظم می‌رسیم. روستا نام خودش رو وامدار این بزرگواره. هجیج (حجیج) منتسب به بسیار حج رفتن جناب عبیدالله بوده.

آرامگاه عبیدالله ابن موسی کاظم
آرامگاه عبیدالله ابن موسی کاظم

خوردن بستنی با شیر محلی و قایق سواری در دریاچه سد از جمله تفریحاتیه که در این روستای پلکانی می‌شه انجام داد.

22.JPG
قایق‌سواری در دریاچه سد در روستای هجیج

از هجیج به بعد روستایی در مسیر قرار نداره اما سرشار از ارتفاعاتیه که آدم حس نزدیکی بیشتری به خدا می‌کنه. 

23.jpg
ارتفاعات مسیر هجیج به پاوه

نمیدونم چرا تو اون کوهستان و بعد از دیدن این همه روستای پلکانی فکر می‌کردیم پاوه -چون شهره- حتماً باید صاف باشه!! ولی درواقع پاوه نسخه بزرگتر و مدرن‌تر اوراماناته. با رسیدن به پاوه می‌تونید در هتل ارم اقامتی آرام رو در بالاترین پله‌های شهر تجربه کنید و بعد رفع خستگی کوتاه، با خوردن خورشت خلال دل‌چسب در رستوران ستاره اورامانات روز زیباتون رو به پایان برسونید. روزی که خاطراتش تا همیشه همراهتون خواهد موند (ما این کار رو کردیم و راضی بودیم). 

24.jpg
خورشت خلال فرد اعلا

روز سوم

از پاوه تا کرمانشاه ۱۲۰ کیلومتر راه هست که دو ساعتی طول می‌کشه. بعد از گذشتن از روستای زیبای شمشیر و کوه‌های سرسبز شاهو، به فاصله‌ی حدود چهل دقیقه از پاوه (۲۸کیلومتر) به غار آبی زیبای قوری قلعه در روستای هم‌نامش می‌رسیم. هنوز نمی‌دونم چرا گوگل مپ و ویز مسیریابی کاملا اشتباهی از غار دارن ولی خب جای نگرانی نداره چرا که غار کاملاً در حاشیه جاده است.

غار قوری قلعه

این غار شاید از نظر محدوده‌ی قابل بازدید به غار علیصدر نرسه ولی ارزش حداقل یکبار دیدن رو به شدت داره. اگه شما هم مثل ما با شنیدن اسم این غار، دنبال بساط قوری و چای قند پهلویین، خدمتتون عرض کنم که وجه تسمیه نام غار از قوری قلا یا گورا قلا به معنی قلعه‌ی بزرگ میاد. این غار ۱۲ کیلومتری بزرگترین غار آبی خاورمیانه است پس اینکه فقط حدود ۵۰۰ متر از اون رو می‌تونیم ببینیم به علت بالا بودن سطح آب در مابقی قسمتاشه که بازدیدشون رو فقط برای غارنوردان ممکن میکنه. اینم گفتم که یه وقت با خودتون نگید چرا بزرگترین غار آبی خاورمیانه انقد کوچیکه.

25.JPG
مسیر بازدید غار قوری قلعه

تالارهای مریم و کوهان شتر با قندیل‌های بی‌نظیرشون از جمله دیدنی‌های این غار هستن. 

غار قوری قلعه
قندیل‌های زیبا در غار

بعد از بازدید از غار به شهرهای جوانرود و روانسر می‌رسیم که اونجا می‌تونید به بازارهای مرزی سر بزنید و تجربه‌ی خریدتون رو با ما هم به اشتراک بگذارید. ما وقت نکردیم بریم. این نکته رو هم اضافه کنیم که طبیعت سرسبز منطقه با عبور از قوری قلعه جای خودش رو به دشت‌ها و کوه‌های سرسخت میده.

کرمانشاه طاق بستان و دنده کباب

از اونجا که در پاوه خورشت خلال معروف استان رو امتحان کردیم، با دیدن تابلوی به کرمانشاه خوش‌ آمدید قبل از رفتن به سراغ دیدنی‌ها یه کار مهم داریم و اون خوردن دنده کبابه. غذایی بینابین شیشلیک، کوبیده و برگ که در خوشمزگی رقابت سختی با اولی داره ولی می‌تونه گوی رقابت رو از دو هم‌نوع دیگه‌اش بدزده. البته که ذائقه‌ها متفاوته. 

27.jpg
دنده‌کباب کرمانشاهی

اینکه اول دنده‌کبابی‌ها بودن و ساسانیا اومدن طاق‌بستان رو کنار اونا بنا کردن یا برعکس برهمگان پوشیده است اما این هم‌نشینی مسالمت‌آمیز باعث میشه، بعد از خوردن یه دنده کباب مشتی کرمانشاهی، با خیالی آسوده به دیدن طاق بستان بریم. طاق بستان، که کرمانشاهیا به آن «طاق وسان» هم میگن به معنی طاقیه که در سنگ کنده شده. در زبان محلی «سان» یعنی سنگ. 

طاق‌بستان
نمای کلی از طاق‌بستان

طاق بستان دو ایوان داره. ایوان بزرگتر مراسم تاج‌گذاری خسرو پرویز رو روایت می‌کنه که داره فر ایزدی رو‌ از فروهر دریافت می‌کنه. علاوه بر اون نقش سوار ساسانی (در قسمت پایین سنگ‌نگاره‌ی تاج‌گذاری خسروپرویز) و شکارگاه شاهی(روی دیواره‌های جانبی) قابل مشاهده است. 

ایوان بزرگ طاق بستان
ایوان بزرگ طاق بستان

چه کنیم که جاپای شاهان قاجار در  این شاهکار سنگی هم به وضوح رخ‌نمایی میکنه! جناب محمدعلی‌میرزا امر فرمودن که ایشون رو با پیرهن چین‌دار قرمز در کنار پسران و خواجه بزرگوارشون حکاکی بفرمایند تا امروزه یاد‌ نقاشی‌های ارسالی به برنامه کودک رو برامون زنده کنه و به اصالت اثر خدشه وارد کنه. ایوان کوچک هم از پیکره‌های شاپور دوم و سوم (دهمین و یازدهمین پادشاه ساسانی) با بدنی تمام‌رخ و صورت نیمرخ تشکیل شده. 

ایوان کوچک طاق بستان
ایوان کوچک طاق بستان

سنگ نگاره‌ی تاج‌گذاری اردشیر دوم هم در سمت راست ایوان کوچک، قدیمی‌ترین اثر طاق بستان رو به خودش اختصاص میده که ایشونم دارن با دست راست فر ایزدی رو از اهورامزداشون تحویل می‌گیرن. 

سنگ‌ نگاره‌ی تاج‌گذاری اردشیر
سنگ‌ نگاره‌ی تاج‌گذاری اردشیر

اون پایین زیر پای بزرگواران یه جنازه‌ای هست که فعلا برای ما کشف هویت نشده اگر شما اطلاعی ازش دارید ممنون میشیم ما رو هم در جریان بذارید. یه خانواده رو از نگرانی درمیارید. صبر کنید. خارج نشید از مجموعه که هنوز دیدنی زیاده. درخت رحمت، چشمه و موزه سنگ رو هم می‌تونید ببینید.

کرمانشاه و سوغاتی

وقتی اسم کرمانشاه به گوشمون بخوره، محاله مزه شیرین نون برنجی، کاک و نون خرمایی زیر دندونمون نیاد. مثل یزد که از اول تا آخرش هزاران حاج خلیفه با پسوندهای علی‌اصغر و علی‌اکبر تا علی رهبر واقعیش وجود داره، کرمانشاه هم پر از حاجی‌های متفاوت نون‌برنجی پزه، اما بدون اغراق بهترین و خوشمزه‌ترین سوغاتی‌های کرمانشاه رو می‌تونید از جناب حاج‌نصرالله‌نوری تهیه کنید. از چندتا پهلوان بامرام آدرس شعبه‌ی خیابون بهزیستی رو گرفتیم که قنادباشی‌های عزیز همونجا مشغول به کار بودن و  محصولات متنوع‌شون رو‌ می‌شد گرم‌ چشید و خرید و حالشو برد. 

32.jpg
کارگاه نان‌برنجی پزی حاج نصرالله نوری

کرمانشاه، بیستون

اینکه از جاذبه‌های دیدنی کرمانشاه بیستون (سین را با سکون بخوانیم) بیرون شهره یا طاق بستان از جمله سوالای کنکوریه که می‌تونه هر دانش‌آموز خوب رو به شک بین دو گزینه دچار کنه. شاید کمتر کسی بدونه راه برون رفت از این بحران در فرمایشات جناب ملک‌الشعرای بهار مستتره! اونجا که می‌فرمایند: «بیستون بر سر راه است مباد از شیرین/خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید» پر واضحه که محمد تقی خان مشهدی خود درگیر این سوال بوده و یه تقلب عالی برای جواب این سوال به خودش و ما رسونده. پس برای دیدن این گنجینه‌ی تاریخی لازمه ۳۰ کیلومتری از کرمانشاه بیرون بزنیم.

اول عرایض‌مون گفتیم اون سین رو با سکون ادا کنید که حین بازدید دنبال یه ساختمون بدون ستون نگردید. بلکه طبق نظر تاریخ‌نویسان وجه تسمیه بیستون، بغستان (بغ به معنی خدا و ستان به معنی جایگاه) یا همون کوه پیشکش شده به اهورامزداست. اولین اثری که در مجموعه به چشم میاد مجسمه‌ای است که انگار جلو تلویزیون لم داده و داره بازی آ.ا.ک آتن و المپیاکوس رو از رسانه‌ی ملی می‌بینه و یه پاتیل آجیل هم گرفته دستش. ایشون کسی نیست جز هرکول که از زمان سلوکیان (۱۵۳ سال قبل از میلاد) تا امروز بر بلندای بیستون و مقابل کتیبه‌ای یونانی آرمیده. البته دوباری هم مورد سرقت قرار گرفته. مدیونید فکر کنید دزد محترم برای خوردن آجیل اومده‌ها. نه! سر عالیجناب هرکول رو‌ بردن، البته سر پس از سرقت کشف و به گنجینه میراث فرهنگی منتقل شده. به جاش یه سر با همون جنس و شکل برای هرکول تعبیه کردن.

مجسمه هرکول
مجسمه هرکول در مجموعه بیستون

نقش برجسته‌ی مهرداد دوم و پیروزی گودرز رو که ببینیم، کتیبه‌ و نقش برجسته‌ی داریوش اول به عنوان چشمگیرترین اثر مجموعه رخ‌نمایی می‌کنه. 

نقش برجسته‌ی مهرداد دوم و پیروزی گودرز
نقش برجسته‌ی مهرداد دوم و پیروزی گودرز
35.jpg
محل حکاکی کتیبه و نقش برجسته‌ی داریوش اول

کتیبه‌ای که اولین و قدیمی‌ترین متن موجود از حکومت ایرانیانه. اگه شما از اون دسته تاریخ‌دوستان عزیزی هستید که برای دیدن کتیبه از پله‌‌ها گذشتید و تا پای کتیبه بالا رفتید به ما بگید که به صورت ویژه به شما افتخار کنیم. 

کتیبه و نقش برجسته‌ی داریوش اول
کتیبه و نقش برجسته‌ی داریوش اول

و اما محوطه ی فرهاد تراش که با داستان تیشه‌زدن‌های فرهاد از عشق شیرین آمیخته شده، درواقع پیش درآمد ایجاد نقش برجسته‌ی فتوحات خسروپرویز بوده که هرگز فرصت تکمیلش بهش دست نمیده. 

37.jpg
محوطه‌ی فرهاد تراش بیستون

درباره‌ی بیستون همین رو اضافه کنم که تیشه‌ی بی‌تدبیری مسئولین بدجور به ریشه این بنا خورده. طوری که برای بازدید باید چندین کیلومتر رو برای نبود یک دور برگردون طی کرد. بعد از دیدن بیستون، از مسیر صحنه، نهاوند و ملایر به خونه برگشتیم. خوشحال میشیم با سفرنامه‌های بعدی ما نیز همسفر بشید.

نویسنده: وحید وصفی

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر