با سرندپیتی تا سرندیپ (سفرنامه سریلانکا)

4.6
از 67 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
با سرندپیتی تا سرندیپ (سفرنامه دنیای زیبای سریلانکا)
آموزش سفرنامه‌ نویسی
04 مرداد 1399 09:00
71
30.6K

***********************

آیا سریلانکا مقصد مناسبی برای خرید است؟

تجربه این سفر به من نشان داد سریلانکا مقصد مناسبی برای خرید و بازارگردی نیست. این بدین معنی نیست که هیچ چیز نمی توانید در آنجا بخرید بلکه توقع کشوری مثل ترکیه را از سریلانکا نداشته باشید. این کشور از لحاظ صنعت و تولید بسیار ضعیف است و طبیعی است که کالاهای با کیفیت آن وارداتی باشد که قیمت بالائی دارند. اغلب کالاهایی که در سریلانکا می بینید، در ایران با کیفیت و قیمت مناسب تر یافت می شود.

sYIXjG1gareQU5ucDCeMCtfjDsN6tLRLhkD10ZR7.jpeg

تصویر شماره 129 -  به ندرت می توان فروشگاهی با قیمت های مناسب تر از ایران یافت

اما اگر به برخی فروشگاه های خاص بروید، ممکن است کالای با کیفیت و قیمت بهتر از ایران بیابید. مثلاً ما برای خرید لباس و ... به فروشگاه برند Glitz در Kandy City Center که یک پاساژ معروف است رفتیم و آنجا خرید های خود را انجام دادیم. قیمت کالاها در این فروشگاه مناسب بود. اگر این فروشگاه را نمی یافتیم، شاید هیچ لباس یا ادکلن و خریدهایی شبیه به این از سریلانکا نمی کردم.

سوغاتی سریلانکا چیست؟

هر چند برخی میوه های استوائی برای سوغات از سریلانکا می آورند اما برخی دیگر صنایع دستی سریلانکا را مناسب سوغات می دانند. ماسک چوبی و مجسمه هایی که از پوست نارگیل ساخته شده اند جزو صنایع دستی پر فروش سریلانکا است. مجسمه های چوبی نفیس و زیبائی می توان در سریلانکا یافت اما قیمت آنها گران است. پارچه های سریلانکا نیز زیبا و خنک هستند و می توانید پارچه بعنوان سوغات بخرید. اما به نظر من بهترین سوغات سریلانکا چای است. سریلانکا با چای سیلان در دنیا معروف است و چه بهتر که سوغاتی این کشور چای باشد. چای با بسته بندی و قیمت مناسب را می توان از فروشگاههای زنجیره ای تهیه کرد.

j4AsxFTHD5nbSOieIOad8T8cYXkZi1mtSOz77Lxy.jpeg

تصویر شماره 130 -  مصنوعات چوبی یکی از انواع سوغات سریلانکا است

کالاهای چرمی نیز می تواند سوغاتی مناسبی از سریلانکا باشد. قیمت کالاهای چرمی در برخی فروشگاههای چرم مشابه ایران است و می توان اکسسوری های چرمی بعنوان سوغات تهیه کرد.

*************************

... از فروشگاه Aprico خارج شدیم. کمی در مراکز تجاری اطراف دریاچه کندی قدم زدیم. عصر شده بود و مقصد بعدی ما معبد دندان بودا بود. کومار می گفت عصرها مراسم مذهبی در معبد دندان بودا برگزار می شود. برای همین قرار بود عصر به این معبد برویم. قدم زنان به معبد دندان بودا رسیدیم.

 

معبد دندان بودا (SRI DALADA MALIGAWA Temple)

قیمت بلیت: 1500 روپیه (معادل 8.3 دلار)

EWzDVD02VfXcTPpr7IbvztCN2G4Ss2DKPf4AvsKU.jpeg

تصویر شماره 131 -  بلیت معبد دندان بودا

ساعات بازدید: همه روزه از ساعت 5:30 لغایت 20:00

قوانین بازدید از داخل معابد:

  • ورود با شلوارک به داخل معبد ممنوع است.
  • لباس باید شانه را کاملا بپوشاند (رکابی ممنوع و تی شرت آستین کوتاه آزاد است)
  • استفاده از کلاه ممنوع است
  • ورود با کفش ممنوع است
  • پشت کردن به بودا هنگام عکسبرداری ممنوع است

آدرس سایت: https://www.sridaladamaligawa.lk/

آدرس: Sri Dalada Veediya, Kandy 20000, Sri Lanka

w5GjshJD2NDT8kjoNdq2kr6p0bVo4H9t8JtpZ3Ft.jpeg

نقشه شماره 15 -  موقعیت معبد دندان بودا در شهر کندی

این معبد که یکی از مهمترین مکان های مقدس بودائیان جهان است، محل نگهداری دندان بودا است. پیشنهاد می کنم بازدید بین ساعت 18:30 تا 20:00 انجام شود. هرچند در این ساعت معبد بسیار شلوغ است، اما به نظر من دیدن خیل جمعیت بودائیان که برای اجرای مراسم مذهبی در معبد حضور دارند و همچنین اجرای موسیقی سنتی زنده جذابیت های بازدید از معبد را افزایش می دهد. پس از عبور از گیت بازرسی به درب ورودی معبد رسیدیم.

5k8FD7fIa0nn0PTKC8bxAAvVLdntHoHbYcyXEWFM.jpeg

تصویر شماره 132 -  دستگاههای مکانیزه فروش بلیت معبد دندان بودا

بلیت را از دستگاه های مکانیزه کنار درب خریداری کرده و با نشان دادن بلیت و اسکن توسط نگهبان وارد معبد شدیم. چون زمان اجرای مراسم مذهبی بود، افراد زیادی در معبد حضور داشتند و معبد بسیار شلوغ بود. گفته می شود پس از مرگ بودا، بین طرفداران او برای نگهداری از پیکر او اختلاف به وجود آمده و در نهایت تصمیم می گیرند هر بخش از پیکر او را در جایی نگهداری کنند و سهم مردم سریلانکا، نگهداری از دندان بودا شده است.

ELCzLjCOVyCoo9K9gLRkVFSLPTpt6J4iXkicHKne.jpeg

تصویر شماره 133 -  نمای بیرونی معبد دندان بودا

دندان بودا در حالت عادی نمایش داده نمی شود و در محفظه ای نگهداری می شود و همیشه در جشن ها و آئین های مختلف آن محفظه که شبیه ناقوس طلایی است به مردم نشان داده می شود. ظاهراً دندان فقط هر شش سال یکبار از محفظه خارج می شود. کومار یک سبد گل از پیرزن گلفروش مقابل معبد خرید و با ما وارد شد. او یک بودیست بسیار معتقد بود. پرسیدم سبد گل برای چیست؟ پاسخ داد آن را به درگاه بودا تقدیم خواهم کرد.

ztiqfUnMoDwYYmjgViQcMC2IxRgfE1LPWWqvBfxf.jpeg

تصویر شماره 134 -  بودائیان به خرید گل و تقدیم به درگاه بودا اعتقادی راسخ دارند

مهدی مشغول عکس گرفتن شد و من دقایقی در گوشه معبد جمعیت را نظاره کردم. یک راهب در کنارم ایستاده بود و دعا می کرد. از تاریخچه معبد پرسیدم و او کمی توضیح داد. سپس پرسید از کجا آمده ام؟ من گفتم از ایران آمده ام.

اگر سفرنامه سفر به تمام آسیا در هفت روز! را مطالعه کردید باشید، در آنجا عرض کردم هنگام بازدید از معبد بودائی سری ماها ویهارا در کوالالامپور، راهب معبد با آسمان و ریسمان بافتن تلاش می کرد بودا را به ایران وصل کند! اما جدی جدی انگار بودا ارتباطاتی با ایران داشته است. زیرا هنگام صحبت با این راهب در معبد دندان بودا، او می گفت بودا پیش از به روشنائی رسیدن و کشف حقیقت، شاهزاده ای بوده که تبار نیاکان او به ایران باز می گردد!

مهدی را صدا کردم و به او گفتم عزیزم یه وقت اینجا غریبی نکنیا!! صاحب اینجا اصل و نصب ایرانی داشته!

JGq1pDAKOy5otNnLyVKd6XNqXdHtlJJQ9CZMrtnL.jpeg

تصویر شماره 135 -  دانش آموزان با لباس مناسب عبادت به معبد آمده اند

صدای موسیقی سنتی زیبائی از درون معبد به گوش می رسید. تعداد زیادی نوجوان که به نظر می رسید از طرف مدرسه آمده اند، با لباس سنتی سریلانکائی که شامل دامن و لباس است، در حیاط معبد حضور داشتند. لباس سنتی آنها یکپارچه سفید بود. بچه ها از طریق پله ها وارد معبد می شدند و ما هم در کنار آنها وارد شدیم.

طبقه اول معبد دو نفر مشغول طبالی و یک نفر سازی شبیه شیپور می نواخت. ترکیب صدای این سازها موسیقی سنتی زیبائی شده بود که شنیدنش برایم لذت بخش بود.

فیلم شماره 9- اجرای موسیقی در معبد دندان بودا

سپس به طبقه دوم معبد رفتم.

VCAG1JK2nHaL7WejsuOgZorI5pmjdzYsuuJCpJUV.jpeg

تصویر شماره 136-  در طبقه همکف موسیقی اجرا می شد

در پاگرد بین طبقه اول و دوم معبد، یک نرده مربعی وجود داشت که هر ضلع آن حدود سه متر بود. سراسر میله های این نرده، پوشیده از پارچه های دخیلی بود که بودائیان برای حاجت روا شدن روی آن بسته بودند. بخش اصلی معبد و زیارتگاه دندان بودا در طبقه دوم بود.

duMlgBfYOlQywC2WrctnRF7QgpZsMGe8uVGiWtgM.jpeg

تصویر شماره 137 -  دندان بودا در طبقه دوم قرار دارد و در اتاقی که وسط این سالن است نگهداری می شود

طبقه دوم سالنی بزرگ و کشیده شبیه مستطیل بود که وسط آن ساختمان قدیمی محل نگهدای دندان بودا قرار داشت. اتاق محل نگهداری دندان بودا در وسط سالن و در سمت چپ قرار داشت. فضائی درست کرده بودند که مردم بتوانند بصورت صفی از یک سو وارد شده و از سوی دیگر خارج شوند.

SupinRy2rLRSueLllKWZ577RsHbZ4a2G84zWsX5M.jpeg

تصویر شماره 138 -  بودئیان در صف زیارت دندان بودا

درب اتاق دندان بودا، برای لحظاتی باز می شد و تعدادی از  افراد حاضر در صف، برای لحظات کوتاهی مقابل چارچوب درب توقف کرده و ضمن دعا کردن عبور می کردند و درب اتاق مجددا بسته می شد. لحظاتی بعد مجدداً این کار تکرار می شد و آنقدر ادامه پیدا می کرد تا تمام افراد حاضر در صف بتوانند داخل اتاق و محفظه محل نگهداری دندان بودا را ببینند. برخی هدایایی برای پیشکش به درگاه بودا همراه داشتند و آنرا تقدیم راهبی که در جلوی درب ایستاده بود می کردند.

bkDJ8nPJtV4FOrnZRKUwePTOR4UqouTbcsOw33ph.jpeg

تصویر شماره 139 -  بودائیان گل های پیشکشی به بودا را روی این میز قرار می دهند

در مقابل اتاق دندان بودا و فضای مقابل آن، میزی قرار داشت که طول آن حدود 6 متر و عرض آن یک متر بود. مردم سبدهای گلی که خریده بودند را روی این میز می گذاشتند و سراسر میز پوشیده از گل بود. کومار را بین جمعیت می دیدم که همچنان سبد گل را در دست و مقابل صورت خود گرفته بود و چشمانش را بسته و مشغول دعا کردن بود. فضای رازآلودی بود که مشابه آنرا قبلاً تجربه نکرده بودم. مردم زیادی روی زمین نشسته بودند و چشمانشان را بسته و دستان خود را روی هم در مقابل صورت گذاشته بودند و با خلوص نیت مشغول دعا بودند.

rQIxVJGbdwaY38WZQrGUxmRoZIT4EZnx1y5tuxsy.jpeg

تصویر شماره 140 -  بودائیان بی تکلف و با پاهای دراز به عبادت می پردازند

فضای آنجا پر از انرژی مثبت بود. دیدن اینهمه انسان در حال خواندن دعا حس خوبی دارد. مردم هنگام دعا کردن زیاد به خود سخت نمی گرفتند و پاهای خود را دراز می کردند و راحت می نشستند. به دنبال مهدی می گشتم ولی او را بین جمعیت نمی یافتم. به صف طولانی زیارت دندان بودا رفتم و مثل بودائیان، منتظر باز شدن درب اتاق دندان بودا ماندم. حدود یک ربع منتظر بودم و نزدیک اتاق شده بودم که چشمم به مهدی خورد. با ایما و اشاره به او گفتم به صف ملحق شود. مهدی نزدیک آمد و شروع کرد با من حرف زدن و بصورت نامحسوس خودشو تو صف جا کرد!

4tSrwGND5RyaozGQrB0VwuRI1qKTaXuJbK60bj4l.jpeg

تصویر شماره 141 -  راهب لباسش را باز کرد و چند رشته نخ از آن جدا کرد و به پیرزن داد

نفر جلوئی ما در صف، پیرزنی سپید موی بود که مشتی پول مچاله شده در دست داشت. وقتی نوبت به او رسید که از دور دندان بودا را زیارت کند، پول ها را به روحانی معبد دارد. روحانی معبد بخشی از لباسش که دور بدنش پیچیده بود را باز کرد و چند رشته نخ از لای لباس در آورد و به پیرزن داد. پیرزن خوشحال و خندان چندبار دولا راست شد و از روحانی تشکر کرد و رفت. حالا نوبت ما بود که در آستان اتاق دندان بودا بایستیم.

ljeITwR0NqrBd8c59MZMBa4WJfMpEY2QpYGzc1Nu.jpeg

تصویر شماره 142 -  بالاخره چشممان به دیدن محفظه نگهداری دندان بودا روشن شد

تا آن لحظه دقت نکرده بودم بودائیان هنگامی که در چارچوب درب قرار می گیرند دقیقاً چه کاری می کنند که بتوانم آنرا تکرار کنم و همینطوری هاج و واج مانده بودم. به مهدی گفتم الان باید چیکار کنیم؟ مهدی گفت دستتاتو جفت کن بزار جلو صورتت!! من هم همین کار را کردم و یکم پیس پیس! کردم که مثلاً دعا می کنم و پس از تعظیم از صف خارج شدم. ولی مهدی خوب دقت کرده بود که بودائیان چطور عبادت می کنند. چنان خوب ادای عبادت کردن آنها را در آورد که اگر کسی او را نمی شناخت، محال بود متوجه شود بودائی نیست.

فیلم شماره 10- زیارت دندان بودا توسط بودائیان

داخل سالن کمی ایستادیم و از دور مردم را تماشا کردیم. از پله ها پائین آمدیم و به طبقه اول برگشتیم.

rnouI5jAcrumS06YjsvFpqjEk7SEaFB5lFqYdcLn.jpeg

تصویر شماره 143 -  زیارت دندان بودا توسط بودائیان

از سالن عکس گرفتیم و از درب خروج سالن خارج شدیم. موزه دندان بودا در فاصله چند متری از ما قرار داشت ولی ساعت بازدید از موزه 7 صبح تا 7 شب بود و موزه بسته بود. به داخل معبد بازگشتیم که دیدم کومار به دنبال ما می گردد. به او محلق شدیم و از معبد خارج شدیم. مقصد بعدی ما رفتن به یکی از معابد هندو برای دیدن جشن دیپاوالی بود. امشب شب دیپاوالی بود و این شب برای هندوان بسیار عزیز است. ابتدا سوار خودرو شدیم و به یکی از معابد بزرگ هندو در سوی دیگر دریاچه کندی رفتیم. به گفته کومار این معبد بزرگترین معبد هندو در کندی بود.

کُویل (معبد هندو) کاتوکالای (Kattukalai Pillaiyar Kovil)

ورودیه: ندارد

ساعات بازدید: همه روزه از ساعت 5:30 لغایت 20:00

آدرس: Pillaiyar Kovil, 20000, A1, Kandy 20000, Sri Lanka

نکته: به معابد هندو، کُویل (Kovil) گفته می شود و به معابد بودایی "معبد" (Temple) گفته می شود.

قرار شد من بروم داخل تا ببینم خبری هست یا خیر؟ و اگر جشن در حال برگزاری بود بقیه را هم خبر کنم. چند جوان در سرای ورودی معبد ایستاده بودند و من بنا بر حفظ احترام، از آنها برای ورود به معبد کسب اجازه کردم. آنها با روی خوش، خوش آمد گفتند و اشاره کردند که صندل از پای خارج کنم و در کنار حیاط بگذارم و سپس وارد شوم. صندل را کنار حیاط گذاشتم و هنوز چند متر وارد معبد نشده بودم که یه آقای مسن و خیکی با لباس محلی سفید آمد و گفت ورود ممنوعه!

CBfnSoQnvv5dtqnpoOncI5FfF2a7KsvgYnkbPnZT.jpeg

تصویر شماره 144 -  راهب معبد

من با دست به جوان ها اشاره کردم و گفتم من برای ورود اجازه گرفتم. جوان ها که متوجه موضوع شده بودند نزدیک تر آمدند. از مرد مسن اصرار که بازدید افراد غیر هندو از معبد ممنوعه! و از جوانان انکار که ممنوع نیست!!

جوان ها به من میگفتند برو داخل، و مرد مسن که غیرتی شده بود! می گفت اگر بری داخل پاتو قلم می کنم!! (یاد پیرمردهای خشک مذهبی در کشور خودمان افتاده بودم...)

وقتی دیدم کار داره بالا میگیره، از جوان ها تشکر کردم و گفتم خون خودتون را آلوده نکنید بابا! ما رفتیم.

حسابی خیط شده بودم. به ماشین بازگشتم و به کومار گفتم اوضاع خوب پیش نرفت و اجاره ندادند من وارد معبد شوم. کومار که از تعجب شاخ درآورده بود می گفت ممنوعیتی در کار نیست و حرکت کردیم تا به یک معبد دیگر برویم. در مسیر کومار می گفت مرد مسن از خودش چنین قانونی گذاشته و حضور شما مشکلی نداشت. دقایقی بعد کومار در یک کوچه توقف کرد و مقداری اسکناس تو جیب پارکبان گذاشت که حواسش به خودرو ما باشد. از خودرو خارج شدیم و پیاده به معبد Sri Katharagama Maha Devalaya رفتیم.

کُویل (معبد هندو) کاتاراگاما دیوالایا ( Kataragama Devalaya Temple)

قیمت بلیت: 100 روپیه (معادل 0.55 دلار)

قوانین بازدید از داخل معابد:  ورود با کفش ممنوع است

uej8TilTSHqy80iXdW65wvu4JXi9SwZo9UXLKSZo.jpeg

تصویر شماره 145 -  بلیت کویل کاتاراگاما دیوالایا

معبد بسیار کوچکتر از معبد قبلی بود. ورودیه را پرداخت کردیم و کفش ها را به کفشداری تحویل دادیم و وارد معبد شدیم. جالب اینکه اینجا یک معبد هندو بود که در کنج حیاط آن، یک معبد بودائی نیز قرار داشت. تا حالا twin temple ندیده بودیم که خدارو شکر اونم دیدیم! مثل این بود که مثلاً در حیاط یک مسجد، کلیسا وجود داشته باشد!!!

5DX8Gz82fnpLygc1y9j7NBlLB92cBQr9H8ot0eNk.jpeg

تصویر شماره 146 -  معبد بودائی که در کنج حیات معبد هندو قرار گرفته است

در فاصله چند متری در کفشداری معبد، فضائی وجود داشت که مخصوص فروش گل و سینی میوه بود و مردم آنها را خریده و پیشکش خدایان معبد می کردند.

njzWaO2bZhTyREPao849biF5tB1W5XCbeo5qxcxt.jpeg

تصویر شماره 147 -  فروشگاه نذریجات! در معبد

چند حجره در حیاط معبد قرار داشت که در هر کدام مجسمه هایی از الهه شیوا، ویشنو و ... وجود داشت و در هر کدام یک روحانی هندو مشغول خواندن دعا بود. زن و شوهری جوان سینی میوه خریداری کرده و در مقابل درگاه ورودی یکی از حجره ها، ایستادند و دعا کردند و سبد میوه را پیشکش شیوا کرده و وارد شدند.

h2nYS8A7aN1uUupmI4JK4yOCJDDEZqacVGoRWTxW.jpeg

تصویر شماره 148 -  آقا و بانوی جوان نذر خود را پیشکش شیوا می کنند

ده دقیقه ای در معبد سیاحت و زیارت! کردیم ولی خبری از برگزاری مراسم دیپاوالی نبود. من و مهدی حسابی ضد حال خورده بودیم. چون قبل از سفر مهدی می گفت دو-سه روز به سفرمان اضافه کنیم و به یک کشور دیگر برویم تا بتوانیم جشن هالووین (که تاریخ برگزاری آن فردای روز برگشت ما بود) را ببنیم، اما من که مرخصی نداشتم، به مهدی گفته بودم به جای هالووین می توانیم جشن دیپاوالی را ببینیم. اما حالا خبری از دیپاوالی نبود و مهدی هم که منتظر یه جشن خارق العاده بود و بخاطر آن دست از هالووین کشیده بود، چشماشو نازک کرده بود و نگاهی عاقل اندر صفیه به من می کرد!

SgfuMLiLRKfC9n853uTxjlbHRA8ZwUZYXBh9mCZJ.jpeg

تصویر شماره 149 -  راهب مشغول عبادت و رسیدگی به امور خدایان است

اینطور به نظر می رسید که جشن دیپاوالی آنطور که در هند گرامی داشته می شود، در سریلانکا مورد توجه نیست و عملاً فرصت حضور در جشن دیپاوالی از دست رفت. حدود ساعت 10 شب بود و ما خسته و رنجور، به این فکر می کردیم که چرا دوباره یادمان رفته ناهار بخوریم؟! اکثر مغازه ها بسته بودند و دیگر امید نداشتیم بتوانیم غذا بخوریم و دنبال یه سوپرمارکت بودیم که کمی نان تست بخریم تا با کنسرو میل کنیم. ولی خوشبختانه یک برگر کینگ در مسیر همچنان باز بود و ناهار و شام را یکی کرده و در آن میل کردیم.

5cpDEt9uTkd0SvED6rCv01KpdGgjLrus6qr8GmKA.jpeg

تصویر شماره 150 -  شام امشب در برگر کینگ صرف شد

ساندویچ و نوشابه و سیب زمینی در برگر کینگ برای هر نفر 1470 روپیه (حدود 8 دلار) تمام شد. قیمت یک وعده غذای کامل در اغلب فست فودها در همین حدود بود و بسته به غذای انتخابی، یک دلار بالا یا پائین می شد. ساندویچ در سریلانکا با نان 5 اینچی عرضه می شود که به ظاهر کمی کوچک است، اما همانطور که پیشتر عرض کردم، در این سفر تمایل من به غذا بسیار کمتر شده بود و همین ساندویچ های 5 اینچی برای ما کفایت می کرد.

از برگر کینگ خارج شدیم و راهی هتل شدیم. کومار پس از رساندن ما به هتل، سه تفنگدار را به آپارتمانشان رساند قرار شد فردا به دنبالمان بیاد.

***********************

بهترین زمان سفر به سریلانکا چه وقتی است؟

بین ماه های آوریل تا نوامبر (اواسط فروردین تا اواسط آذر) سواحل شرقی سریلانکا بارش کمتری دارد و از دسامبر تا مارس (اواسط دی تا اواسط فروردین) نیز سواحل غربی و ارتفاعات مرکزی دارای بارش کمتری است. فصل پرگردشگر در سر‌یلانکا از دی تا فروردین است؛ یعنی زمانی که بسیاری از کشورهای دنیا فصل زمستان را می‌گذارنند، توریست ها برای تعطیلات زمستانی این کشور که دارای آب و هوای گرم است را انتخاب می‌کنند. در فصل پرگردشگر هزینه های سفر افزایش می یابد. نواحی و سواحل شرقی کمتر مورد اقبال توریست های ایرانی است و به نظر می رسد بیشتر زمان سفر سریلانکا در نواحی جنوبی، مرکزی و غربی این کشور سپری خواهد شد. با توجه به جغرافیای سریلانکا، هر زمانی به این کشور سفر کنید ممکن است با بارش شدید باران مواجه شوید. پس بهتر است به جای به تعویق انداختن سفر خود به ماه هایی که بارش کمتر است، تجهیزات خود را کامل کنید ( در بخش لوازم ضروری سفر توضیح داده شده است) و هر زمانی از سال که برایتان مقدور بود این کشور را ببینید.

a4DqdhcCZ2v2crPkhDgyydqX0iGk8iXZFdYurfhI.jpeg

تصویر شماره 151 -  اواسط دی تا اواسط فروردین فصل پرگردشگر سریلانکا است

اگر مثل ما دغدغه مرخصی و انجام سفر در تعطیلات را ندارید، بهتر است در ماه آگوست به این کشور سفر کنید. در این ماه هم میزان بارش باران مناسب است و هم وضعیت دمای هوا متعادل است. همه ساله جشنواره بسیار باشکوه Kandy Perahera در ماه آگوست به مدت چند روز در شهر کندی برگزار می گردد. شهر کندی برای مردم سیلان، همانند شهر قم برای ما ایرانی ها است و مهمترین شهر مذهبی و پایتخت دینی مردم سریلانکا است. با توجه به اینکه روزهای برگزاری جشنواره کندی در ماه آگوست متفاوت است، اگر حدوداً 20 آگوست در کندی باشید، روزهای ابتدایی یا انتهایی جشنواره را خواهید دید. تاریخ دقیق این جشنواره هر سال در اینترنت اطلاع رسانی می گردد و پیش از سفر بهتر است تاریخ دقیق جشنواره را چک کنید.

 

اقتصاد سریلانکا چگونه است؟

سریلانکا یکی از ضعیف ترین اقتصادهای قاره آسیا است و یک کشور فقیر محسوب می شود. تولید ناخالص داخلی این کشور (GDP) در سال 2018 میلادی برابر با 89 میلیارد دلار بوده است. خوب است بدانیم در همین سال تولید ناخالص داخلی کشورمان 446 میلیارد دلار بوده است. 

SCI8YunLLEXlWCXCujOicA6UJmbbwaKmb30B1l0g.jpeg

تصویر شماره 152 (از اینترنت) -  کاریکاتور دیلی میل سریلانکا در انتقاد به سیاست های اقتصادی دولت

نیروی کار این کشور ۳۲درصد در بخش کشاورزی، ۲۶ درصد دربخش صنعت و ۴۲ درصد در بخش خدمات مشغول به کار هستند. 23درصد مردم این کشور زیر خط فقر زندگی می کنند.

سریلانکا از لحاظ فرهنگی و جمعیتی چگونه است؟

این کشور از لحاظ فرهنگی کاملاً تحت نفوذ فرهنگ هندوستان قرار دارد. جمعیت این کشور حدود 20 میلیون نفر است.  از لحاظ قومیت، 70 درصد مردم سریلانکا از قوم سینهالی و 11 درصد نیز از قوم تامیل هستند و 19 درصد را نیز سایر قومیت ها تشکیل می دهند.

k3FYMAXVGIp7FpG5qUAWV2GQ8AYMCUQlDH33lukj.jpeg

تصویر شماره 153 -  نمودار بافت مذهبی و بافت قومیتی سریلانکا

از لحاظ مذهبی، 70 درصد مردم بودایی، 13 درصد هندو، 10 درصد مسلمان، 7 درصد مسیحی هستند. تعداد اندکی نیز بی دین و یا پیروان سایر ادیان در این کشور زندگی می کنند.

 ***********************

  روز چهارم: یکشنبه 5 آبان 99

رفتن به نووارا الیا از طریق جاده رویایی PBC ، سوار شدن به قطار سنتی سریلانکا، رفتن به شهر تیسا

امروز با صدای باران از خواب برخاستم. هوا ابری بود و رگبار نسبتاً شدیدی می زد. دقایقی روی تخت ماندم و از صدای شُر شُر ناودان و بارش باران لذت بردم. حیف که این لذت طولانی نشد و باران قطع شد. از جای برخاستم و مهدی را بیدار کردم. آنقدر هوای اینجا را دوست داشتم که دلم می خواست زودتر به میز صبحانه بروم و در کنار میل کردن صبحانه، با تمام وجود این هوای پاک را تنفس کنم.

U084qAVGImLuVDOOj6B6SyiuNCvurh3ypcW24vOx.jpeg

تصویر شماره 154 -  حلزون تلاش می کرد میهمان میز صبحانه ما شود

امروز یک میهمان هم داشتیم. یک حلزون آرام آرام به سمت ما می آمد و سعی می کرد میهمان ما شود. او با تلاش بسیار خود را از روی زمین به روی سکوی تراس رساند. ما هم با کمال میل پذیرای این میهمان بودیم ولی او تعارفی بود و هر چه برای او غذا می گذاشتیم، نمی خورد.

صبحانه را میل کردیم، ولی دلم نمی آمد این هوای خنک و تمیز را رها کنم و به اتاق بازگردم. امروز هم تنها میهمانان هتل من و مهدی و حلزون بودیم و این باعث می شد بیشتر احساس راحتی کنیم. مهدی به اتاق بازگشت و من دقایقی را روی صندلی ها کنار میز صبحانه لم دادم و از عمق وجود مزه آرامش را چشیدم.

Dgmkt8jIWmxPkFeTTZBIYXnI5Pll7cy0VErl9LVl.jpeg

تصویر شماره 155 -  پس از صبحانه روی صندلی لم داده و با عمق وجود مزه آرامش را چشیدم

آب میوه میکس هندوانه پاپایا را در دست داشتم و تازه آرامش زیر زبانم مزه کرده بود و از دیدن طبیعت زیبای کندی لذت می بردم که صدای خودروی کومار یادآوری کرد وقت ترک بزم زیبای طبیعت است. به اتاق بازگشتم و چمدانمان را بسته و بار خودروی کومار کردیم. از مالک هتل به جهت میهمان نوازی خوبش تشکر کردیم. مالک هتل درخواست کرد اگر از اقامتمان راضی هستیم، نمره خوبی در اپلیکیشن بوکینگ به هتل آنها بدهیم. به مالک هتل گفتم به علت تحریم ها، ایرانیان کارت اعتباری بین المللی ندارند و عملاً امکان رزرو هتل شما را در اپلیکیشن بوکینگ از دست می‌دهند. او شماره تماسش را داد و گفت در واتساپ با من ارتباط برقرار کنید. من بدون کارت اعتباری اتاق برای ایرانی ها رزرو خواهم کرد. اتاق دبل با صبحانه در این هتل بسته به ویو، بین 40 تا 50 دلار قیمت داشت.

تلفن همراه آقای فونسِکا (Mr Fonseka) مالک هتل:  0094771533470

تلفن همراه هتل: 0094721043058

توضیح: سخت ترین بخش برنامه ریزی پیش از سفر برای من، یافتن هتل مناسب در کندی بود. اغلب هتل های خوب و معروف قیمت بسیار گرانی داشتند و یافتن هتل با کیفیت و قیمت معقول، همچون کیمیا بود. بیشتر هتل های کندی مشابه مسافرخانه های قدیمی و کثیف اطراف میدان شوش تهران هستند! و عکس های ارائه شده توسط مالکان هتل در اپلیکیشن بوکینگ یا سایت تریپ ادوایزر نشان دهنده واقعیت های موجود در هتل نیستند. علی رغم اینکه علاقه مندم در هر شهر چند هتل را به خوانندگان محترم پیشنهاد کنم، اما در کندی فقط می توانم این هتل که در آن اقامت داشتیم و نام آن Notting Hill Country House است را به دوستان محترم پیشنهاد کنم. امکان یافتن هتل های با کیفیت و تمیزتر از این هتل در کندی وجود دارد، اما قیمت آنها اقتصادی نیست.

از مالک هتل خداحافظی کردیم و راهی شهر کندی شدیم. سه تفنگدار را از مقابل آپارتمانشان سوار کردیم و راهی جاده PBC شدیم. این جاده پیچ در پیچ یکی از جاده های زیبای سریلانکا است که از کندی به نوواراالیا می رسد.

 جاده زیبای کندی به نووارا الیا ( جاده PBC)

yVdJmSxG9YDmcTnLOYAB3BEWt8nXTlf5v3ZP8Qu4.jpeg

تصویر شماره 156 -  دل به جاده زیبای PBC سپردیم و راهی شدیم...

مسیر به غایت زیبا و سرسبز بود و طبیعت بکر آن، هر بیننده ای را به تحسین وا می داشت. مقصد ما شهر نووارا الیا بود تا از آنجا و در ایستگاه بین راهی، سوار قطار معروف کندی- الا شویم. در طول مسیر از میان مزارع چای عبور کردیم. هوا در طول مسیر گاهی بسیار خنک می شد و مجبور می شدیم کاپشن بپوشیم. در این جاده حقیقت طبیعت سریلانکا برای اولین بار با تمام وجود خودنمایی می کرد و تازه مفهوم تعاریفی که از طبیعت سریلانکا در سایر سفرنامه ها کرده بودند را می فهمیدم.

lTeUux57HqXCaQcXdfjLelUnxVkvWkEi9p0L6Nga.jpeg

تصویر شماره 157 -  منظره زیبای مزارع چای در جاده PBC

پس از دو ساعت و نیم رانندگی، کومار در کنار یک فروشگاه صنایع دستی توقف کرد. کنار فروشگاه صنایع دستی View Point بود و منظره چشمگیری در مقابل آن بود. کومار به پشت بام وارد فروشگاه اشاره کرد و گفت از آنجا بهتر می توان منظره را دید.

Bf9ncvmjY7SiP3zvcG6QLDSsl0Z3jd6jNhgR03MQ.jpeg

تصویر شماره 158 -  منظره زیبا و نفس گیری در مقابلم بود که مشابه آن را ندیده بودم

آهسته آهسته پله ها را بالا رفتم و کنار نرده ها ایستادم. منظره نفس گیری در مقابلم بود که مشابه آنرا در هیچ کشوری ندیده بودم. قبلاً زیباترین منظره ای که دیده بودم، در یکی از روستاهای دورافتاده اروپا بود و همیشه فکر می کردم بعید است منظره ای زیباتر از آن ببینم. اما اکنون با نمایی روبرو بودم که مانند رویا بود. دور نمائی از کوهستانی جنگلی به چشم می آمد که در دور دست های آن، یک دریاچه زیبای آبی رنگ خوش رقصی می کرد. ابرها با سرعت در حال گذر بودند و چند آبشار بزرگ از دور به زیبائی نمایان بود. هوا برای لحظاتی مه آلود می شد و لحظاتی بعد تلألو نور خورشید از میان ابرها عبور می کرد و رنگ طلائی بر کوهستان می پاشید. حیران نقاشی خداوندگار شدم که با چه هنری این همه زیبائی را تصویر کرده است.

فیلم شماره 11-- یک منظره رویایی - فیلم و عکس نمی تواند زیبائی این منطقه را نشان دهد

ناخودآگاه ابیاتی از سعدی بر ذهنم می گذشت:

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود        هر که فکرت نـکنـد نـقـش بود بـر دیوار

کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند         نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار

خبرت هست که مرغان سحر می‌گویند         آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار

5mSCqWXiMLNo5MGDvBHnDHKRebCXGaXCyHGrWzEF.jpeg

تصویر شماره 159 -  جنگل و حریر ابرها و صدای آبشار... جمع همه خوبان طبیعت خدا جمع است...

نم نم باران روی گونه هایم می نشست و خنکای هوا بیشتر بر جانم نفوذ می کرد. چه خوب که در بهترین لحظه ممکن در اینجا بودیم. همزمان ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بودند که بهشت را از نزدیک ببینم. دوست داشتم در لحظه به لحظه حضور در این بهشت شداد، وجودم را سرشار از عطر طبیعت کنم. به قدری از دیدن این مناظر زیبا و رویایی انرژی گرفتم که خستگی تمام روزهای پیشین سفر، از تنم به در شد. گاهی نگاهی به طبیعت مقابلم می کردم و خالقش را تحسین می کردم و گاهی نگاهی به خودم می کردم که چقدر در مقابل سخاوت طبیعت، گم بودم.

زمان از دستم در رفته بود و نمی دانم چقدر در بهشت بودیم که مهدی به دنبالم آمد. مهدی می گفت کل هزینه سفر سریلانکا فقط به دیدن این منظره می ارزید. حیف باید چشم بر این همه زیبائی و جلال و شکوه طبیعت می بستم و راهی ادامه سفر می شدم. از بام پائین آمدم و سوار خودرو شدم و به سمت نووارا الیا حرکت کردیم و پس از نیم ساعت به نووارا الیا رسیدیم.

شهر نووارا اِلیا (Nowara Eliya)

در 75 کیلومتری جنوب کندی، شهر کوچک نووارا الیا قرار گرفته است. این شهر در استان مرکزی سریلانکا قرار دارد و دارای آب و هوایی بسیار خنک و مطبوع است. این شهر از لحاظ بصری، متفاوت از سایر شهرهای سریلانکا به نظر می رسد و معماری مناطق مسکونی، تحت تاثیر فرهنگ انگلستان است. اغلب ساختمان های مهم این شهر در دوران استعمار و به سبک انگلیسی ساخته شده است.

dHTrxHU350La1lfoAPxoykE61cbcvjjmMxbvpvl0.jpeg

تصویر شماره 160 -  ساخت خانه های نووارا الیا در کنار دریاچه، ترکیب زیبائی ایجاد کرده است

بخشی از بافت شهر دورتادور دریاچه Gregory شکل گرفته و تلفیق طبیعت دریاچه با خانه های این شهر، منظره زیبائی پدید آورده است. قرار بود قبل از ساعت 12 در نووارا الیا باشیم که بتوانیم با قطار ساعت 12:00 به سمت الا حرکت کنیم، اما ساعت 12:30 به این شهر رسیدیم و قطار را از دست دادیم. قطار بعدی ساعت 14:45 حرکت می کرد و ما وقت کافی داشتیم تا کمی در شهر گشت و گذار کنیم و پس از آن به ایستگاه قطار رفتیم.

0II3GUd53CCsuykfb2eYAFc2BHYBwmCRziAOwT7x.jpeg

تصویر شماره 161 -  ایستگاه قطار NANU OYA که نزدیکترین ایستگاه قطار به نووارا الیا است

 

سیستم حمل و نقل ریلی سریلانکا

سیستم حمل و نقل ریلی سریلانکا 155 سال پیش (سال1864) توسط انگلیسی ها ساخته شد. دلیل اصلی ساخت سیستم ریلی، حمل قهوه و بعدها حمل چای، از سراسر این کشور به بندر کلمبو و سپس حمل به سراسر جهان بود. تجهیزات و واگن های خطوط ریلی قدیمی اما هنوز قابل استفاده اند. زمانبندی حرکت قطار بین شهر های مختلف سریلانکا را می توانید از این لینک (services.railway.gov.lk/schedule/homeAction.action?lang=en) ملاحظه بفرمائید.

CcFFmLix86ZvKsMROYXgn4KtvWzGfu0K3sYISW0H.jpeg

تصویر شماره 162 -  سوزنبانی خطوط ریلی

قطارها بصورت کلی دارای 3 کلاس صندلی متفاوت هستند که در شکل زیر میتوانید آنرا ملاحظه بفرمائید. فرست کلاس خود به سه زیر مجموعه تقسیم می شود: 1- واگن درجه یک با کولر و پنجره های بزرگ 2-واگن درجه یک با کولر 3-واگن درجه یک با جای خواب که بیشتر در قطارهای شبانه وجود دارد.

Jv8OFKJyOSFNSnGMdeOf2tQzjXWIPfFkzyYIY2mH.jpeg

تصویر شماره 163 -  انواع واگن قطار در سریلانکا

پیشنهاد می کنم اگر قرار است مثل ما فقط چند ساعت در قطار باشید، اصلاً در خصوص انتخاب کلاس واگن خود سخت گیری نکنید. اما اگر قصد حرکت شبانه و یا جابجائی بین شهرهای دور را دارید واگن های کولر دار با جای خواب رزرو کنید.

5rBY0DH7qzFRFOLnBgUwSiZ0ycdMhCT1rdCbEGph.jpeg

 

نقشه شماره 16 -  نقشه سیستم حمل و نقل ریلی کشور سریلانکا

پذیرائی داخل واگن های قطار وجود ندارد و فقط در برخی قطارهایی که توسط بخش خصوصی چارتر شده اند امکاناتی مانند پذیرائی با غذا و نوشیدنی غیرالکلی وجود دارد. به ندرت برخی قطارها داخل خود رستوران دارند برای فروش غذا دارند، اما من پیشنهاد می کنم قید این غذاها را بزنید و اگر زمانی طولانی در قطار هستید، وعده غذایی همراه خود داشته باشید. حتماً مقداری تنقلات و آب آشامیدنی در قطار همراه خود داشته باشید.

Q6X8vBxf8azAGq9GSuQ3tXnsQuAezkCeCrHgnOAS.jpeg

 

تصویر شماره 164 -  راهبر قطار با پرچم به همکارانش علامت می دهد

خبر خوش اینکه اگر قصد سفر با قطار در سریلانکا دارید، محدودیت حجم و وزن برای بار ندارید! اگر چمدانتان سبک است آنرا در قسمت بار که بالای سرتان قرار دارد بگذراید، ولی اگر چمدان شما خیلی سنگین و حجیم است، می توانید آن را روی زمین و کف واگن بگذارید. نرخ بلیت قطار در سریلانکا بسیار ارزان است. نرخ بلیت بسته به مسافت طی شده و مبدأ و مقصد متفاوت است. ارزانترین بلیت برای نزدیکترین مقصد و واگن درجه سه از 20 روپیه (حدود 0.1 دلار) آغاز شده و برای مقاصد دور و واگن های درجه یک نهایتاً به 2000 روپیه (حدود 11 دلار) می رسد. سیستم حمل و نقل ریلی سریلانکا هنوز امکان فروش آنلاین ندارد و اغلب آژانس ها و شرکت های مسافرتی بلیت ها را پیش خرید کرده و در سایت خود می فروشند. بهترین روش برای رزرو بلیت، رفتن به ایستگاههای قطار در سراسر سریلانکا است. به گفته توریست ها، امکان رزرو بلیت همه مسیر ها در همه ایستگاهها وجود دارد. بلیتها حداکثر 30 روز پیش از تاریخ حرکت به فروش می رسند. هنگام خرید بلیت قطار ارائه پاسپورت الزامی است. در واگن های درجه دو و سه می توانید درب و پنجره قطار را باز کنید و به راحتی عکس بگیرید. اگر قصد گرفتن آن عکس های معروف و دیدنی (و کمی خطرناک) را دارید، باید بسیار مراقب باشید. زیرا هر لحظه ممکن است انسان با شاخ و برگ درختان برخود کرده و از قطار به بیرون پرت شود. همچنین اگر قطار به نزدیکی تونل رسید باید بلافاصله داخل قطار شد، زیرا فاصله بدنه تونل تا قطار گاهی کمتر از 30 سانتی متر است و در صورت بیرون بودن بدن از قطار، خطر مرگ به همراه دارد.

ea9K0q9PRto2Ym6GdDpnLSHQVLlbvyEGpSKmMuSU.jpeg

تصویر شماره 165 -  برای ضبط تایم لپس، اکشن کمرا را به بدنه قطار نصب کردم

راستش من خیلی برای گرفتن این تیپ عکس اصراری نداشتم و حاضر نبودم در این خصوص ریسک کنم. لذا در هنگام توقف قطار در یکی از ایستگاهها، اکشن کمرا (دوربین ورزشی) را روی بدنه قطار نصب کرده و تایم لپس ضبط کردم. این تایم لپس نخستین فیلم سفرنامه است و در ابتدای سفرنامه آن را مشاهده نمودید.

 مسیر زیبای قطار کندی به شهر اِلا

نرخ بلیت از شهر نووارا الیا تا الا: 300 روپیه (1.6 دلار)

paNbQaHxb4ZeTDh9XcBTtN5Vq9bBMCE2BkaX9CK9.jpeg

تصویر شماره 166 -  بلیت قطار NANU OYA به ELLA

سفر با قطار از شهر کندی به شهر الا یا بالعکس، یکی از خاطره انگیزترین سفرهای تمام عمر هر توریستی محسوب می شود. چرا که قطار با گذر از مسیرهای پر پیچ و خم و عبور از میان مزرعه های چای و جنگل های متراکم سریلانکا، مناظر خیره کننده ای را میهمان نگاه توریست ها می کند.

iv5qbcRk7GCG4M9SOjsYSybcWbuvxlOkqX0FI22d.jpeg

تصویر شماره 167 -  قطار کندی به الا یکی از زیباترین مسیرهای ریلی دنیاست

مسافت شهر کندی به الا از طریق جاده 120 کیلومتر است اما مسیر ریلی آن بسیار طولانی تر و حدود 162 کیلومتر است. طی کردن این مسافت با قطار هفت ساعت طول می کشد. این خط جزو ده مسیر برتر قطار دنیا از لحاظ زیبائی طبیعت مسیر است.

2OMu8EH6ilbYJp0kTq52sQH87d4EYDjkajKsjBnM.jpeg

تصویر شماره 168 -  در تمام مسیر نگاهمان میهمان طبیعت زیبا بود

ایستگاه Nanu Oya که در 8 کیلومتری شهر نووارا الیا است، در میانه مسیر قطار کندی به الا قرار دارد و می توانید با خودرو به این ایستگاه رفته و سپس سوار قطار شوید تا مدت کمتری در قطار باشید. این ایستگاه 98 کیلومتر با کندی و 64 کیلومتر با الا فاصله ریلی دارد و حدود 3:30 طول می کشد به الا برسد.

TKYpdrOi5Vu7dl3jPkmbOmiaDDX8WruYcGZkqGPX.jpeg

تصویر شماره 169 -  مسیر قطار هر لحظه شگفتانه ای زیبا را میهمان نگاه توریست ها می کند

همانطور که عرض کردم در ابتدا قرار بود ما از کندی سوار قطار شده و به شهر الا برویم، اما مسیر ریلی به الا بسیار طولانی بود و به پیشنهاد کومار به شهر نووارا الیا آمدیم. چمدان ها و سایر لوازم در خودرو ماند و با یک کوله کوچک به قطار رفتیم. قرار شد کومار همزمان با ما حرکت کند و در ایستگاه قطار شهر الا منتظر ما بماند. از آنجائی که مسافت جاده ای کوتاه تر است، قطعاً کومار زودتر از ما به الا می رسید.  کومار ما را به  ایستگاه Nanu Oya رساند و ما در همان ایستگاه بلیت خریده و منتظر قطار شدیم.

قطار با یک ربع تاخیر وارد ایستگاه شد. بلیت را به مامور ایستگاه نشان دادم و او واگن یکی مانده به آخر را به ما نشان داد و سوار قطار شدیم. واگن ما آخرین واگن مسافری بود و تنها یک واگن که احتمالاً کِشنده بود پشت واگن ما بود.

DYL1AMe0eqsto3kpG9ZqFbdFKcZZ4SRiRcH7bPNf.jpeg

تصویر شماره 170 -  واگن ها از امکانات خاصی برخوردار نیستند

 تنها امکاناتی که برای خنک کردن واگن وجود داشت، پنکه های بسیار قدیمی و عتیقه ای بود که به سقف واگن نصب شده بود. به سمت درب رفتم و آن را باز کردم و کمی از هوای خنک مسیر لذت بردم.

HO3eTh3tYaW43XyJhbbqfp5Gk5dmkGyjZwIPRWl2.jpeg

تصویر شماره 171 -  لذت سفر با درب های باز در قطار کندی به الا وصف ناشدنی است

یکی دو بار هنگام عکسبرداری، درب قطار که از قضا بسیار سنگین است با تکان های قطار بسته شد و به من برخورد کرد و نزدیک بود کار دستم دهد.

496656dYxXsedqdE0WsmkRpwj8EGZIwMznWsP4sZ.jpeg

تصویر شماره 172 -  در تمام طول مسیر توریست ها تلاس می کنند عکس های خلاقانه و خطرناک بگیرند

در برخی ایستگاهها چیزی به نام ساختمان ایستگاه وجود نداشت و یک سکو بود که مسافران در آن پیاده می شدند. تعدادی توریست که منتظر بودند عکس بگیرند، هر گاه قطار به پیچ می رسد، از قطارِ در حال حرکت آویزان می شدند تا بتوانند عکس بهتری بگیرند. توریست های سالخورده که گرفتن این عکس ها برایشان دشوار بود، هنگامی که قطار در ایستگاه متوقف بود با قطار عکس می گرفتند.

KslUPJxUSlYjDuyVJdeRQKpnbxCQEIGs5kuQaMpp.jpeg

تصویر شماره 173 -  توریست های مسن تر هنگام توقف قطار در ایستگاه، عکس می رفتند

مهدی روی صندلی اش نشسته بود و از جایش تکان نمی خورد. ترجیح می داد به جای عکس گرفتن، از دیدن طبیعت زیبا لذت ببرد. هر از چندگاهی یکی از سه تفنگدار به من سر می زدند که مطمئن شوند هنوز از قطار به بیرون پرت نشده ام!

چند بار برای عکسبرداری از حرکت قطار به کنار درب رفتم و به سختی توانستم چند عکس قابل قبول بگیرم. یک بار هنگام عکسبرداری بانوئی از قطار خارج شد تا از آن عکس های معروف بگیرد که من توانستم از آن لحظه عکس بگیرم. دو ماه پس از سفر این عکس را در اینستاگرام به اشتراک گذاشتم که شخصی دایرکت داد و گفت همان بانوئی است که من عکس او را هنگام خروج از قطار گرفته ام!

هیچگاه در زندگی ام  حتی احتمالی معادل 1% را جدی نمی گرفتم، چون احتمال وقوع آن را صفر می پنداشتم. اما اکنون احتمال 1 به هشت میلیارد!!! برایم به وقوع پیوسته بود. یعنی عکس یک فرد ناشناس از بین هشت میلیارد جمعیت کره زمین را به اشتراک گذاشتم و فقط 0/000000000125 احتمال داشت فردی که در عکس حضور دارد آن را در آن سوی دنیا ببیند! که دید!!

5Pwe3Vck1buCrJQsYqWeBZMUz2fGGBfTJ28lq2CM.jpeg

تصویر شماره 174 -  با ثبت این عکس؛ یک رویداد با احتمال 1 به هشت میلیارد به وقوع پیوست!

او دختری فیلیپینی-کانادائی بود و عکسی که در قطار از خود گرفته بود را به اشتراک گذاشته بود و از آنجائی که فالوئر هشتکی بوده که در زیر عکس بنده قرار داشته است، در اینستاگرام تصویر خود را دیده بود. همیشه شنیده بودم دنیا همچون دهکده کوچک است، اما هیچگاه قلباً به این موضوع باور نداشتم. اما این بار قلباً ایمان آوردم که دنیا خیلی خیلی کوچک است.

حدود سه و نیم ساعت در قطار بودیم و از دیدن مناظر زیبای اطراف لذت بردیم. در سه چهار ایستگاه پایانی هوا رو به تاریکی گذاشت و نهایتاً زمانی به شهر الا رسیدیم که هوا تاریک شده بود.

G7VE8xDV1CoTmz0iYxE9hQTScquCNahGPmxgBVAr.jpeg

تصویر شماره 175 -  زمانی به شهر الا رسیدیم که هوا تاریک شده بود

کومار در مقابل ایستگاه منتظر بود. مقصد بعدی ما شهر تیسا بود که باید امشب خود را به آنجا می رساندیم. از قبل در اینترنت هتل Ekho Safari Tissa را در شهر تیسا دیده بودم و نسبت به آن تحقیق کرده بودم و قصد داشتیم بصورت حضوری از هتل اتاق بگیریم، لذا راهی شهر تیسا شدیم. هنوز چند کیلومتر بیشتر از شهر الا دور نشده بودیم که به ترافیک برخوردیم و حجم انبوه خودروها خبر از اتفاقی ناگوار می داد. کومار از خودرو پیاده شد و چند دقیقه بعد برگشت و گفت کوه ریزش کرده و جاده بسته شده است. ضد حال بهتر از این نمی شد!

کومار پیشنهاد کرد که امشب را در الا بمانیم. از او پرسیدم اگر امشب در الا بمانیم، آیا فردا مسیر باز می شود؟ او گفت بعید است جاده به زودی باز شود و ممکن است تا سه روز جاده بسته باشد. اگر امشب در الا می ماندیم و جاده فردا باز نمی شد، عملاً تمام برنامه ادامه سفر بهم می ریخت و باید بقیه برنامه ها را کنسل می کردیم. از کومار خواهش کردم یک گزینه آلترناتیو پیشنهاد کند. او کمی با نقشه گوشی ور رفت و گفت گزینه آلترناتیوی ندارد و باید همین جا بمانیم!

با مهدی از خودرو پیاده شدیم و با دو سه تا از مغازه داران کنار جاده صحبت کردیم که یکی از آنها دست و پا شکسته به ما حالی کرد که یک راه جایگزین قدیمی جنگلی وجود دارد که از طریق آن می توانیم از این جاده خارج شویم و چند کیلومتر جلوتر از محل ریزش کوه، دوباره به جاده اصلی باز گردیم.

کومار را صدا زدم تا او مسیر را دقیق تر بپرسد. مغازه دار مسیر را برای کومار توضیح داد. سوار خودرو شدیم و دور زدیم و به الا بازگشتیم و به یکی از روستاهای نزدیک الا رفتیم. مسیری که قرار بود طی کنیم از این روستا آغاز می شد. خوشحال بودیم که ادامه برنامه های سفرمان ممکن شده است. اما این خوشحالی زیاد دوام نداشت. دقایقی بعد از اینکه وارد جاده فرعی شدیم، متوجه شدیم وضع جاده بسیار وخیم است و عملاً فقط یک خودرو می تواند از آن عبور کند و اگر خودرویی از روبرو بیاید، جاده بسته خواهد شد. مغازه دار گفته بود این جاده 20 کیلومتر است اما به نظرم می آمد این جاده انتها ندارد. حدود 2 ساعت طول کشید تا توانستیم از آن جاده خطرناک خارج شویم. بالاخره جاده خاکی تمام شد و به جاده اصلی رسیدیم. سه ساعت دیگر مسیر را در جاده اصلی ادامه دادیم تا به شهر تیسا رسیدیم. شهر تیسا فقط 88 کیلومتر با شهر الا فاصله داشت و ما برای طی کردن این فاصله اندک، حدود 6-5 ساعت در مسیر بودیم. از زمانی که از الا حرکت کرده بودیم، به دنبال یک رستوران یا فست فود بودیم تا ناهار و شام را با هم میل کنیم ولی هیچ رستوران قابل قبولی در مسیر نیافتم.

kn3hTTyxzNndD67acVLIfZxZ7B3TwWMUkCtzoZeP.jpeg

تصویر شماره 176 -  در کشور سریلانکا نقش زنان در فعالیت های اقتصادی، پر رنگ تر از مردان است

در برخی فروشگاههای سوپر مارکت های محلی در مسیر، ساندویچ هم تهیه و ارائه می شد اما وضعیت نظافت خوب نبود. در نهایت در یکی از همین سوپرمارکت-ساندویچی ها ایستادیم تا نان تست بگیریم و شام را هتل میل کنیم. فیلم این فروشگاه را می توانید در ادامه ببینید.

فیلم شماره 12- سوپر مارکت ساندویچی

ساعت 11 شب بود که رسیدیم و وقتی وارد هتل Ekho Safari Tissa شدیم، کسی در آنجا نبود. سر و صدای خودروی کومار سکوت هتل را شکست و تازه سر و کله رسپشن هتل با چشمانی خواب آلود پیدا شد و چک این کردیم. سه تفنگدار هم در همین هتل اتاق گرفتند.

nBYbRHRPwVugOsvyQeBhViJNgD2xBnIR2PSqGgx7.jpeg

تصویر شماره 177 -  لابی هتل اخو

اتاق را در هتل تحویل گرفتیم و شام را دور هم، با قیمه و نان تست سرد میل کردیم و بعد از سپری کردن یک روز خوب، به خواب عمیقی فرو رفتیم.

 ***********************