با سرندپیتی تا سرندیپ (سفرنامه سریلانکا)

4.6
از 67 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
با سرندپیتی تا سرندیپ (سفرنامه دنیای زیبای سریلانکا)
آموزش سفرنامه‌ نویسی
04 مرداد 1399 09:00
71
30.4K

  روز پنجم: دوشنبه 6 آبان 98

روز بدشانسی های بی پایان

سافاری حیات وحش پارک ملی یالا، سفر ناتمام به ساحل زیبای تانگاله

pkkYAUbd4OyfGe4YsKh07CBQwfxxbNXnjUliZdz4.jpeg

نقشه شماره 17 -  مسیر حرکت در روز پنجم سفر

امروز صبح وقتی چشمانم را باز کردم، نخستین چیزی که از دیواره شیشه ای مقابلم دیدم، شیرجه زدن مهدی در استخر هتل بود. دیشب از خستگی اصلاً متوجه نشده بودم که پشت پرده های حصیری و مقابل تخت خواب، منظره زیبائی از استخر و دریاچه پشت هتل وجود دارد. استخر تنها 4-3 متر با اتاقمان فاصله داشت. مهدی صبح زود بیدار شده بود و پرده ها را کنار زده و رفته بود آبی به تن بزند. باران شدیدی می بارید و مهدی بی توجه به باران، در استخر مشغول آب تنی بود. حس اینکه از جایم برخیزم را نداشتم. همینطور درازکش روی تخت بودم که مهدی وارد اتاق شد. وقتی متوجه شد هنوز خواب و بیدارم، عوض آن لیوان آبی که چند روز پیش روی او ریخته بودم را درآورد و با یک لیوان آب، خواب مرا پراند.

dmjXvUZBIRYZEWLa8PLg09srrYH1M7RQ8zvNlLaf.jpeg

تصویر شماره 178 -  دو نما از اتاق ما در هتل اخو

دنبالش کردم و او از اتاق خارج شد و دوباره پرید در استخر و با آب استخر مرا بیشتر خیس کرد. حسابی کفری شده بودم. اما چیزی که عوض داره گله نداره!!

به اتاق بازگشتیم و آماده رفتن به رستوران برای میل کردن صبحانه شدیم. به اتاق سه تفنگدار زنگ زدیم و آنها هم آمدند.

duUp9BMxSV0UebjuN02yBPFfxH7hWyOgT1YOg6vN.jpeg

تصویر شماره 179 -  منظره زیبای استخر و دریاچه پشت هتل

فکر می کردم صبحانه این هتل 5 ستاره حتماً سلف است و دلم را صابون زده بودم که امروز یک صبحانه جانانه بر بدن خواهم زد و عوض شام دیشب را در خواهم آورد. اما دریغا که حتی در این هتل هم صبحانه سلف نبود. یکی از غذاها املت سریلانکایی بود. از پیشخدمت خواهش کردم به آشپز بگوید در املت من فلفل نریزد. دقایقی بعد املت من آماده شد و من تکه ای از آن را لای نان گذاشته و در کام گذاشتم. چشمتان روز بد نبیند، اشک از چشمام جاری شد از بس که تند بود!!!

Iegr3SY0wPOlmUnnTmsVc1wDUg6yYagpOFtAiN7A.jpeg

تصویر شماره 180 -  املت سریلانکائی

به پیشخدمت گفتم مگه من نگفتم فلفل نداشته باشه؟

پیشخدمت رفت و آشپز را با خودش به سالن آورد. آشپز که خارجی بود، معذرت خواهی کرد و گفت به علت سر و صدای داخل آشپزخانه اشتباهی فکر کرده منظور پیشخدمت این است که املت فلفل زیاد داشته باشد!!

خلاصه اینکه یک ساعت مشغول خوردن صبحانه بودم تا بلکه مرهم بر آلامی باشد که این فلفل ناقلا بر دلم گذاشت...

oabxPziFqBeD8izrvsOQWWOtCS8WuoxAFmSikiKp.jpeg

تصویر شماره 181 -  نمای زیبای دریاچه و جزیره وسط آن در پشت هتل

صبحانه را میل کردیم و به ساحل دریاچه کنار هتل رفتیم. وسط دریاچه جزیره کوچکی بود که درختان زیادی در آن قرار داشت. روی درخت ها پر از پرندگانی بود که مشغول استراحت بودند. در کرانه دیگر دریاچه، چند قایق قرار داشت که توریست ها سوار آنها شده و روی دریاچه می آمدند.

wEWxDtHKivcm0Zy8jPz4cUranLAJcZQPPy8c0NYS.jpeg

تصویر شماره 182 -  کاش می شد این قایق به مقابل هتل می آمد و ما را سوار می کرد...

بدم نمی آمد این قایق ها را سوار شوم، اما تخمین می زدم فاصله اسکله تا هتل حدود یک کیلومتر باشد و حوصله این همه پیاده روی نداشتم. کاش می شد قایق توریست ها به مقابل هتل می آمد و ما را سوار می کرد...

FpBXZArkdOR21ii39w3opEz2uMptRvAU90fRvUdt.jpeg

تصویر شماره 183 -  چون هوا ابری و بارانی بود، به جای آفتاب گرفتن باران گرفتم!!

باران شدید همچنان می بارید و من زیر چتر و روی تخت نشسته بودم و از منظره لذت می بردم. چه خوب می شد اگر الان هوا آفتابی بود. دقایقی روی تخت به جای آفتاب گرفتن، باران گرفتم! و راهی اتاق شدم.

فیلم شماره 13 - دو نما از هتل Ekho - بارش باران شدید و سکوت و آرامش

چمدان را بسته و اتاق را تحویل داده و مهیای رفتن شدیم.  برنامه امروز رفتن به پارک ملی یالا و دیدن حیات وحش بود. کومار از صبح در لابی هتل پرسه می زد و نمی دانستم هتل اتاق راننده داشته یا او مجبور شده نیمه شب به دنبال سوئیت بگردد. پرسنل هتل چمدان ها را بار خودروی کومار کردند. پس از چک اوت، خودروی کومار حرکت کرد و ده دقیقه بعد در کنار یکی از خیابان های شهر تیسا توقف کرد.

 

سافاری حیات وحش پارک ملی یالا (Yala National park Safari)

قیمت بلیت ورودیه پارک: برای افراد خارجی 3500 روپیه (حدود 20 دلار) و برای افراد بومی 60 روپیه

هزینه استفاده از خدمات خودروی سافاری: نرخ توافقی ولی هر نفر حدود 1800 روپیه (10دلار) است که با افزایش نفرات قابل کاهش است.

ساعات بازدید: همه روزه از ساعت 6:00 لغایت 18:00 (در برخی فصول پارک زودتر از 6 صبح باز می شود)

آدرس: Kirinda-Palatupana-Yala Rd, Sri Lanka

ebe5hATVqc4oy4J9Dk91Rc4LSVB4yTb0h8wkxqmZ.jpeg

نقشه شماره 18 -  موقعیت درب ورودی پارک ملی یالا نسبت به شهر تیساماهاراما و هتل محل اقامت

قوانین بازدید از داخل پارک:

  • صحبت کردن با صدای بلند ممنوع است
  • انداختن زباله مطلقاً ممنوع است
  • غذا دادن یه کلیه گونه های جانوری مطلقاً ممنوع است
  • نوشیدن در پارک ممنوع است
  • روشن کردن آتش مطلقاً ممنوع است
  • پیاده شدن از خودرو ممنوع است
  • همراه داشتن حیوانات خانگی ممنوع است

UWI7Ittpnhxbx6D3sQr3ERfc7CNAjIXxLUHawgx5.jpeg

تصویر شماره 184 -  بلیت پارک ملی یالا

سافاری که معادل فارسی آن  "وحش گشت" است، به سفری اطلاق می شود که با هدف دیدن حیات وحش و حیوانات عظیم الجثه انجام می شود. بنیانگذاران سافاری با استفاده از کلمه عربی "سفر" که در زبان های آفریقائی به شکل سافاری تلفظ می شود، این نام را برای این نوع گردشگری انتخاب کرده اند. گردشگری به شکل سافاری باید بسیار مسئولانه و با دقت انجام شود. چرا که در این گونه از گردشگری، انسان مستقیماً به زیستگاه حیات وحش پا می گذارد و هرگونه اخلال در زیستگاه جانوران، روند زندگی آنها را مختل می کند. از همین رو است که بلند حرف زدن، گوش کردن به آهنگ و ... در این گونه گردشگری ممنوع است. سریلانکا دارای 26 پارک ملی است که گل سر سبد آنها پارک ملی یالا است. این پارک در رنکینگ نشنال جئوگرافیک، ششمین پارک ملی برتر دنیا است و از لحاظ گونه های جانوری نیز جزو ده پارک ملی برتر دنیا محسوب می شود.

2hVIydujJ3U3RFu4IWQtRugdYd71n7IPZZ1ttjhQ.jpeg

تصویر شماره 185 -  نخستین گروه حیوانات که دیدیم، چیتال ها بودند

پارک ملی یالا بزرگترین زیستگاه پلنگ در دنیا و یکی از متراکم ترین اماکن زندگی پلنگ ها است و شانس دیدن پلنگ در این پارک بسیار زیاد است. این پارک میزبان 44 گونه پستانداران و 215 گونه پرنده است که بسیار کم نظیر است که از جمله آنها می توان پلنگ، فیل وحشی، بوفالو، خرس، گوزن یال دار، شغال، آهو، کروکودیل و پرندگانی مانند طاووس، خروس و ... را نام برد. مهمترین مزیت پارک ملی یالا نسبت به سایر پارک های ملی سریلانکا، این است که انواع گونه های جانوران و پرندگان را می توان همزمان دید. سایر پارک های ملی سریلانکا مناسب پرنده نگری است و حیات وحش محدود به فیل ها و چند حیوان کوچک است.

NM3neWxKZzjq59epOR1nyB9k7dLITRczmPkci78u.jpeg

تصویر شماره 186 -  خانواده خوشبخت آقای میمون

پارک ملی یالا دارای پنج منطقه است که دو منطقه آن برای بازدید عمومی آماده است. در شهر کوچک تیسا که در کنار پارک قرار گرفته است، همیشه در خیابان ها خودرو سافاری دیده می شود و می توان با آنها برای اجرای سافاری توافق کرد. در مسیر شهر تیسا تا درب ورودی پارک ملی یالا نیز چند گاراژ وجود دارد که تعداد زیادی خودروی سافاری و راننده دارند که می توان از طریق این گاراژ ها نیز نسبت به اجرای سافاری اقدام کرد.

فیلم شماره 14 - تایم لپس بخشی از سافاری حیات وحش و گیر افتادن خودرو در گل و لای

چند نکته در خصوص سافاری حیات وحش یالا:

  • سافاری در دو شیفت نیم روزی صبح (ساعت حرکت 5:30) و عصر ( ساعت حرکت 13:00) انجام می شود.
  • بهترین زمان سافاری شیفت صبح است زیرا تمام گونه های جانوری در پارک حضور دارند.
  • هتل های این منطقه عموماً صبحانه توریست هایی که قصد انجام سافاری در شیفت صبح را دارند در یک پک بسته بندی کرده و به آنها می دهند.
  • پیشنهاد می کنم فقط بهای خدمات استفاده از خودروی سافاری را با راننده توافق کنید و خودتان بلیت ورودیه پارک را از باجه فروش بلیت خریداری کنید.

البته سافاری را در تمام زمان فعالیت پارک می توان شروع کرد. اما با شروع در ساعات فوق، بهترین نتیجه برای دیدن جانوران مختلف حاصل می شود.

pdR6eMwazEO46C5yJavw7OEO7ZaKQqFsUmwgvFqn.jpeg

تصویر شماره 187 -  درب ورودی پارک ملی یالا (سمت شهر تیسا)

خودروهای سافاری باید از دولت سریلانکا لایسنس داشته باشند و فقط خودروهای لایسنس دار امکان ورود به پارک را دارند. راننده و مالک خودروهای سافاری، مردم محلی هستند که از درآمد آن روزگار می گذرانند.

YYnq9t9DmhFJ4Bgkb6ZDfjKep74yIXEFDqN6E8G2.jpeg

تصویر شماره 188 -  کانتر چک بلیت پارک ملی یالا

کومار یک راننده خودروی سافاری پارک ملی یالا در شهر تیسا به ما معرفی کرد تا در خصوص قیمت با او به توافق برسیم. راننده، سافاری نیم روزه (4ساعت) را به قیمت هر نفر 35 دلار اعلام کرد. این مبلغ شامل کرایه خودرو و ورودیه پارک بود. تلاش کردم با چانه زدن مبلغ را کاهش دهم اما راننده می گفت 25دلار ورودیه پارک است و او فقط نفری 10 دلار بابت هزینه اجاره خودرو دریافت می کند که امکان کاهش آن وجود ندارد. کومار خودرویش را در حیات منزل راننده خودروی سافاری پارک کرد و با ما همراه شد. نزدیک درب پارک، راننده سافاری از باجه بلیت خرید و به درب ورودی پارک رفتیم. راننده به سمت میز کنترل بلیت که کنار درب ورودی قرار داشت رفت و بلیت را به متصدی داد. از خودرو پیاده شدم و از متصدی بلیت را گرفتم تا از آن عکس بگیرم.

مبلغ واقعی ورودی به روپیه پرداخت شده بود که حدود نفری 20 دلار بود و او به ما گفته بود ورودی پارک 25 دلار است. هر چند 5 دلار در هزینه های چنین سفری گم است و ابداً اهمیتی ندارد، اما به نظرم اصلاً کار خوبی نکرده بود و از این بابت کمی ناراحت شدم. (پس از پایان سافاری اتفاقاتی رخ داد که متوجه شدیم این مبلغی که اضافه دریافت کرده کمیسیون راننده ما بوده است و حتی در خصوص اجاره خودرو سافاری که نفری 10 دلار بود نیز می توانستیم با کمی پرس و جو نرخ های بهتری بیابیم).

b2IHHe67bOIUL6T2IXbLSq2sOsr5RZskjehnRFDW.jpeg

تصویر شماره 189 -  طاووس به وفور در پارک دیده می شد

ساعت 14 وارد پارک شدیم. نخستین چیزی که در پارک جلب توجه می کرد، درختانی بود که از دل آب بیرون آمده بودند. به علت اینکه فصل بارش بود، بخش هایی از پارک به زیر آب رفته و درختان کوتاه پارک، سر از آب بر آورده بودند. بر خلاف سایر جنگل های سریلانکا که پوشش درختان بسیار متراکم و ارتفاع آنها زیاد است، در این منطقه تراکم و ارتفاع درختان کم بود.

gQQbGxr5t8TzL8aTfouoAG70R4tee6KCgYMYOAra.jpeg

تصویر شماره 190 -  در فصل بارش بخشی از پارک به زیر آب می رود

جاده های داخل جنگل بصورت خاکی بود و با بارش باران، سراسر مسیر گِل و شُل شده بود. گاهی نم نم باران می بارید و هوا ابری و گرفته بود. ده دقیقه ای در پارک پیش رفتیم که نخستین گروه از حیوانات که شامل گوزن های خال دار (چیتال) بود را دیدیم. از دور شبیه به آهو به نظر می رسیدند اما وقتی نزدیکتر شدیم، شاخ های آنها و خال خال بودنشان معلوم شد.

LH0coLg0jCsPPDLj1n9jucslICLHI2iKV9oNi2N1.jpeg

تصویر شماره 191 -  گوزن های خال دار (چیتال)

مجدداً حرکت کردیم و به گروهی از پرندگان رسیدیم. این گروه متشکل از لک لک رنگین و حواصیل سفید بود. پرندگان طوری به ما زل زده بودند که به نظر می رسید آنها آمده اند سافاری و ما انسانها را تماشا می کنند!

Qe5XDXNkMWoWVKanvQJfPUu5TiuM6IGxquQVjqY9.jpeg

تصویر شماره 192 -  پرندگان طوری به ما زل زده بودند که انگار آنها به سافاری آمده اند و ما را تماشا می کنند!!

مجدداٌ راهی شدیم و دقایقی بعد راننده جفت پا رفت روی ترمز! و ما مثل تمبر چسبیدیم به پشتی صندلی جلو!

راننده یک خرس سیاه دیده بود هیجان زده توقف کرد و از لابه لای گیاهان، خرس را به ما نشان می داد. خرس مشغول غذا خوردن بود و متوجه حضور ما نشده بود. ظاهراً دیدن خرس سیاه در اینجا خیلی به ندرت اتفاق می افتد و راننده از این بابت خیلی هیجان زده بود. او تلفنی به سایر رانندگان اطلاع داد که یک خرس سیاه مشاهده کرده است و لحظاتی بعد جمعی خودروی سافاری همچون شکارچی در دو طرف مسیر عبور خرس سیاه توقف کرده بودند تا لحظه عبور او را شکار کنند. چند دقیقه گذشت ولی خرس قایم شده بود و بیرون نمی آمد. در این لحظه مهدی یک جمله خنده دار گفت که همه ما ناخواسته زدیم زیر خنده و خرس که ترسیده بود با سرعت تمام فرار کرد. راننده های سافاری از این خنده ما به شدت ناراحت شدند و چند ماشینی که برای دیدن خرس آمده بودند فقط توانستند حیوان را چند لحظه هنگام فرار ببینند. راننده خودروی ما حسابی غرغر می کرد و البته حق داشت. خندیدن بیجای ما خرس را فراری داده بود.

gn26z6Jz68K4UGcQR38uS4nE70ol6oG6nzgQ85iu.jpeg

تصویر شماره 193 -  با خنده ما خرس سیاه فرار کرد

مجدداً حرکت کردیم و من از راننده درخواست کردم ما را به نزدیکی پلنگ ها ببرد. راننده راهی شد و نیم ساعتی در به در دنبال پلنگ بود، ولی هر چه بیشتر پیش می رفتیم، کمتر می یافتیم. طاووس به وفور در پارک مشاهده می شد. در طول مسیر راننده مجدداً توقف کرد و با دست به جنگل اشاره کرد. تلاش می کرد یک پرنده را به ما نشان دهد و می گفت پرنده ملی سریلانکا است، اما ما پرنده را نمی دیدیم. راننده پیاده شد و به عقب خودرو آمد و با دقت یک محل را به ما نشان داد که متوجه شدیم منظورش خروس است! راننده با هیجان می گفت خروس پرنده ملی سریلانکا است. به راننده گفتم این پرنده ملی شما دم خونه های ما در جوی های آب پرسه میزنه!

حرکت کردیم و به یک خانواده فیل رسیدیم که یکی از آنها دست حشرات کلافه بود. فیل خود را روی زمین می انداخت و خاکمال می کرد. بعد بلند می شد و با خرطومش خاک بر سرش می ریخت! نطق مهدی باز شده بود و هر چند لحظه یه تیکه ای می انداخت و ما از ترس راننده و با هزار سختی، خنده امان را کنترل می کردیم تا حیوان بیچاره فرار نکند.

ALiIJnsNmZ2spM5myd39X4Hln9ItuEIKaE7LyYQf.jpeg

تصویر شماره 194 -  خانواده فیل

راننده حرکت کرد و به یک آبگیر رسیدیم. یک بوفالوی تنها مشغول آب تنی بود و از گله جدا شده بود. در ادامه مسیر به گله بوفالو ها رسیدیم و راننده خودرو را متوقف کرد. گله بوفالو ها از کنار خودرو عبور کردند و در جنگل محو شدند.

urIMJob7hVyuyxwMpI0eqYXClAsQtQ4dOlDG66Zr.jpeg

تصویر شماره 195 -  بوفالو در آبگیر مشغول آب تنی است

سافاری به همین شکل ادامه داشت و هر چند دقیقه یک حیوان یا پرنده می دیدیم که ذکر نام تک تک آنها خارج از حوصله سفرنامه است. با شوخی به راننده گفتم آخه دیدن خروس به چه درد ما می خوره؟! خروس تو ایران مثل نقل و نبات ریخته! داداش پلنگ!! پلنگ نشان بده!!

راننده با چند خودروی سافاری دیگر تماس گرفت و خواست اگر پلنگ دیدند به او اطلاع دهند. دقایقی بعد یکی از خودروها ظاهراً یک دسته پلنگ دیده بود و با ما تماس گرفت که برای دیدن پلنگ برویم. خودرو حرکت کرد و با سرعت زیاد راهی محل رویت پلنگ شد. هر چند راننده نباید بیشتر از سرعت 25 کیلومتر بر ساعت حرکت می کرد، اما سرعت مجاز را رعایت نمی کرد. در مسیر بودیم که خودرو در یک چاله افتاد. چاله پر از آب و گِل بود و لاستیک های عقب خودرو در آن گیر افتاده بود. راننده هر چه بیشتر پدال گاز را می فشرد، خودرو بیشتر در گل فرو می رفت و با گاز دادن های بی مورد راننده نهایتاً عقب خودرو کاملاً در گل فرو رفت.

dpE9JCztFglpO1e43VBnILD1O2JLxCu79lZIZdB3.jpeg

تصویر شماره 196 -  امروز؛ روز چالش های بی پایان است!

یه حدیثی هست که میگه مردان سرزمین پارس حتی اگر در ثریا هم باشند، بداقبالی آنان را خواهد یافت و یه حالی به آنها خواهد داد و آنان حتی لب دریا هم باید آفتابه همراه خود ببرند!!

این حدیث از خودم رضوان الله است!

این سافاری از حیث بدشانسی یک رکورد خیلی خوب برای من محسوب می شد. چون هفت بدشانسی همزمان اتفاق افتاد:

1-بدشانسی اول این که درست وسط جنگلهای یالا که زیستگاه اصلی حیوانات وحشی مثل پلنگ و خرس و بوفالو و ... بود مجبور شدیم برای مدتی طولانی از خودرو پیاده شویم و این بسیار بسیار خطرناک بود.

2-بدشانسی دوم این که حتی در متراکم ترین زیستگاه پلنگ روی کره زمین هم موفق نشدیم پلنگ ببینیم و حسرت به دل ماندیم!

3-بدشانسی سوم اینکه در این شرایط، باران شدید شد و مجبور بودیم در باران و گِل و شُل منتظر حل مشکل بمانیم.

4-بدشانسی چهارم این که دلارهای خوشگلمان را داده بودیم که حیات وحش تماشا کنیم؛ اما اکنون نه تنها حیات وحش نمی دیدیم، بلکه ماشین هم هُل می دادیم!

fZ0VcCv7q7gOntoVi2xGpnaeytal19jQDGirKPuJ.jpeg

تصویر شماره 197 -  دلارهای خوشگلمان را داده بودیم که حیات وحش تماشا کنیم، اما اکنون ماشین هل می دادیم!!!

5-بدشانسی پنجم این که زمان زیادی از وقت سافاری برای نجات خودرو تلف شد و در این مدت کلی از گونه های جانوری به لانه هایشان بازگشتند و از دیدنشان محروم شدیم.

6-بدشانسی ششم این بود که مهدی شوخیش گرفته بود و وسط این همه استرس، هر چند دقیقه یکبار یک انگولکی می کرد و من از ترس دو متر می پریدم هوا !!!

7-بدشانسی هفتم و آخر این که در این شرایط بغرنج، دستشوئیم گرفته و بود و نمی توانستم روی پای خودم بند بشوم!!!

خلاصه کنم:

چند خودروی سافاری تویوتا به کمکمان آمدند ولی یا طناب پاره می شد و یا خودرو ها توان کافی برای بیرون کشیدن خودروی ما را نداشتند. به کومار گفتم یک خودروی سافاری دیگر برایمان تهیه کند. کومار گفت تلفن همراه آنتن ندارد. با این حرف او حسابی حرصم درآمد! مالک خودرو تا الان با چند راننده بصورت تلفنی در حضور ما صحبت کرده بود و الان کومار می گفت تلفن آنتن ندارد. تلفنم را از جیبم در آوردم و به کومار گفتم تلفن من آنتن دارد. بیا زنگ زن یک خودروی سافاری دیگر به دنبال ما بیاید. کومار خودش را به نشنیدن زد و رفت که به راننده سافاری کمک کند. راننده سافاری نیز بی تجربه بود و بقیه رانندگانی که برای کمک می آمدند، راهکارهای خنده داری می دادند که هیچکدام عملی نمی شد. از اینهمه بی اطلاعی رانندگان در خصوص مسئله به این سادگی تعجب کرده بودم. یک راهکار درست و عملی به راننده گفتم که انجام دهد تا خودرو بیرون بیاید، ولی غرور او اجازه نمی داد به آن عمل کند. در نهایت یک خودروی انگلیسی دو دیفرانسیل و بسیار قوی آمد و بعد از چندبار پاره شدن طناب، خودرو از مخصمه رها شد.

DPqrb6eBPWBpqSYxEdv2Zsvdfed9mEVMwQfitcoH.jpeg

تصویر شماره 198 -  همچنان وقت تلف می شد و حتی با کمک دیگران خودرو از این وضعیت خارج نمی شد

سوار خودرو شدیم. ولی چه فایده؟ یک ساعت و نیم از وقت ما تلف شده بود و دیدن بخش زیادی از حیات وحش را از دست داده بودیم. مجدداً سافاری را ادامه دادیم و در ادامه به چند درخت رسیدیم که لانه پرنده چرخ ریسک روی آن بود.

kvZnyLAR84TNLafe9mb6JQZFwrwhDoNYF4a9bU8G.jpeg

تصویر شماره 199 -  لانه پرنده چرخ ریسک

زمان سافاری رو به پایان بود و به سمت جاده خروجی در حال حرکت بودیم که مهدی یک تمساح در رودخانه دید. عرض رودخانه حدود 10 متر بود و عمق زیادی نداشت. پوزه تمساح از آب بیرون بود. رودخانه از زیر خیابان رد می شد و ما حدود 70 سانتی متر بالاتر از رودخانه قرار داشتیم. چند سنگ ریزه به سمت تمساح انداختیم بلکه از آب خارج شود. اما به جای خارج شدن از آب، به زیر آب رفت.

eedi0dtsc06TRMnEMJ3xIt7do3vUIOEhx7j6uOkG.jpeg

تصویر شماره 200 -  تمساح در زیر آب استتار کرده بود

دقایقی منتظر شدیم ولی تمساح از آب بیرون نیامد. با اشاره راننده متوجه شدیم تمساح به شکلی کاملاً موذیانه از آن سوی رودخانه و از طریق زیر آب، به این سوی رودخانه آمده و در نزدیکی ما قرار دارد. هر چند به خاطر ارتفاع خودرو، خطری ما را تهدید نمی کرد، ولی حرکت موذیانه تمساح و جابجائی مخفیانه او برایمان بسیار جالب بود. راننده چند سنگ ریزه به سمت تمساح پرتاب کرد و تمساح که متوجه شد محل مخفی شدنش لو رفته، از آب خارج شد. اگر ما روی جاده نبودیم و کنار ساحل رودخانه ایستاده بودیم، با توجه به مخفی کاری تمساح هنگام جابجائی، شک نداشتم طعم خوشمزه ای برای او می شدیم. زمان سافاری به پایان رسید و از پارک خارج شدیم تا به محل پارک خودروی کومار (منزل راننده سافاری) برویم. هنوز از دست کومار به خاطر اینکه گفت تلفن آنتن ندارد شاکی بودم. با بچه ها هماهنگ کردم تا وقتی به حیاط منزل راننده خودروی سافاری رسیدیم بگوئیم پول ما را پس بدهد! چون وقت زیادی از ما را برای در آوردن خودرو از چاله تلف کرده بودند و حتی حاضر نشدند یک خودروی دیگر برای ما بگیرند که زیر باران نمانیم. همچنین در خصوص مبلغ ورودیه پارک هم دروغ گفته بودند. درسته که مطمئن بودیم پول ما را پس نمی دهند، اما اینگونه حداقل یه دودی به سبیل کومار می دادیم و نمی گذاشتیم تا آخر سفر این کار را تکرار کنه!

32qnBGApU8TuohQ6UyTGptVmdP6M41hyEbrWNks7.jpeg

تصویر شماره 201 -  حیوانات در گوشه و کنار پارک مشغول زندگی خود بودند

وقتی به حیاط منزل راننده سفری رسیدیم به راننده سافاری گفتم باید کل پول ما را پس بدهی!

راننده که حسابی جا خورده بود گفت: آخه چرا ؟!!!!!

دلایلم را به او گفتم. راننده گفت اشتباه متوجه شدید و من بابت ورودیه پارک ملی یالا از شما پول اضافی نگرفتم. من هم که منتظر بودم چنین حرفی بزنه سریع عکس بلیت ورودیه را به راننده نشان دادم.

در این لحظه راننده سرش را پائین انداخت و کمی از ما فاصله گرفت و در افق محو شد! (خدا هیچ آدمی را اینطوری ضایع نکنه!)

کومار قصد داشت پادرمیانی کند تا موضوع فیصله پیدا کند. با چشمک به بچه ها فهماندم اگر با همین فرمان پیش برویم احتمالاً به نتیجه دلخواه می رسیم. به کومار گفتیم باید به پلیس زنگ بزنی تا بیاید و حق ما را از راننده سافاری بگیرد. کومار می گفت پلیس به اینجا نمی آید و اگر شما قصد شکایت دارید باید به اداره پلیس برویم. ما هم که مطمئن بودیم اگر از اینجا برویم دیگر دستمان به هیچ کجا بند نیست، همچنان در حیاط ایستاده بودیم!

LH37uU4kcl6Ebb88XhkhjXNWxBldRf99vHujGds2.jpeg

تصویر شماره 202 -  راننده به سرعت مجاز داخل پارک چندان توجه نداشت

به دنبال راننده گشتیم که بیشتر با او صحبت کنیم، اما راننده پَلَشت غیب شده بود! درب منزل او را زدیم ولی اهالی منزل گفتند اصلاً چنین فردی را نمی شناسند!!! از این همه هماهنگی برای فریب توریست ها شگفت زده شده بودیم! جالب اینکه ماشین سافاری در حیاط منزل بود. ماشین کومار هم در حیاط منزل پارک شده بود. اما با پرروئی می گفتند راننده را نمی شناسیم!

ابتدا قصد نداشتیم واقعاً پولی از آنها پس بگیریم. اما با این کار آنها، مصمم شدیم که حداقل بخشی از پولمان را پس بگیریم. راننده غیب شده بود و هر چه کومار اصرار کرد سوار شوید تا برویم، از خر شیطان پیاده نشدیم و در حیاط منتظر ماندیم.

نهایتاً پس از بیست دقیقه کومار گفت من با مالک شرکت گردشگری امان تماس گرفته ام و او گفته خسارت توریست ها را از جیبت پرداخت کن تا بعداً آنرا از راننده سافاری بگیریم!

در نهایت توافق شد کومار 5000 روپیه (حدود 28 دلار از 175 دلاری که پرداخت کرده بودیم) به ما پس بدهد. واقعیت این بود که اصلاً طرف حساب ما شرکت گردشگری نبود و ما در خصوص اجاره خودرو فقط با راننده توافق کرده بودیم و مطمئن بودیم کومار حتی در خصوص تماس با شرکت گردشگری هم صداقت به خرج نمی دهد. کومار مبلغ 5000 هزار روپیه ای که بعنوان کمیسیون از راننده سافاری گرفته بود را به ما پس داده بود و می گفت من این مبلغ را فعلاً از جیبم پرداخت می کنم تا بعداً از راننده سافاری آن را پس بگیرم! (انگار داره بچه گول میزنه!!)

dCwMhE5LTX0DKzNiqcvQOuZdkLHsV4TI3C7dVqJf.jpeg

تصویر شماره 203 -  فیل وحشی حیوانی به ظاهر آرام اما خطرناک است

هر چند 28 دلاری که پس گرفتیم نسبت به هزینه های سفر واقعاً مبلغ ناچیزی محسوب می شد و چه بسا ارزش وقت تلف کردن هم نداشت. اما رفتار آنها طوری بود که انگار توریست ها اسیر آنها هستند و منطقی نبود ما را در آن شرایط و کنار حیوانات خطرناک جنگل در زیر باران نگهدارند و خودروی جایگزین نگیرند. هدف از ذکر این اتفاق این نبود که دیگران را تشویق کنم در اینگونه مواقع حتماً حق خود را بگیرند، بلکه هدف این بود که خوانندگان محترم در صورتی که به این کشور سفر می کنند، واقعیت های این کشور را بدانند و با پیش زمینه ذهنی، انتظار هر اتفاقی را داشته باشند. اگر تعداد ما از 5 نفر کمتر بود و همه مرد نبودیم، هیچگاه چنین ریسکی نمی کردیم. در کشور غریب امکان بروز هزار اتفاق بد وجود دارد. توصیه اکید می کنم که خوانندگان محترم در صورتی که با شرایطی مشابه روبرو شدند، قید پول خود را بزنند و از ادامه سفر لذت ببرند.

**************************

z8smb9XDSMxm1dme7stg0kUNrF9fCTCjoeTU54JB.jpeg

آیا می توان هزینه سفر به سریلانکا را کاهش داد؟

پاسخ به این سوال یک کلمه است: بله. هزینه های سفر به سریلانکا را می توان تا حد زیادی کاهش داد. با استفاده از چند پیشنهادی که در ادامه خدمتتان عرض خواهد شد، به راحتی می توانید هزینه های سفر به سریلانکا را تا 50 درصد کاهش دهید.

1-در فصل کم گردشگر سفر کنید: نخستین روش برای کاهش هزینه، سفر در فصولی است که گردشگر کمتری به این کشور سفر می کند. از اردیبهشت تا آذر، گردشگران کمتری به سریلانکا سفر می کنند.

2- مدت ها پیش از سفر برای آن برنامه ریزی کنید: برای سفر به سریلانکا پلن سفر خود را از قبل آماده کنید و حداقل چند ماه پیش از سفر تمام رزرو ها را انجام دهید. ما بلیت را با نرخ  3،389،000 تومان با شرکت ایر عربیا و چند ماه پیش از تاریخ سفر از سایت trip.ir رزرو کردیم. نرخ پرواز 10 روز پیش از سفر، به 6،667،000 تومان رسیده بود. نرخ های سایت Trip.ir در مقایسه با سایر سایت ها بهتر بود. ما بیمه نامه را نیز از این سایت خریداری کردیم. هر چه زودتر شروع به جستجوی بلیت پرواز نمائید، احتمال یافتن قیمت های معقول تر بیشتر است. این مسئله در خصوص رزرو هتل ها هم تا حدودی صادق است و هتل های خوبی که قیمت ارزان پیشنهاد می دهند، اغلب از مدت ها قبل Sold out می شوند.

3- ساعت مناسبی برای پرواز انتخاب کنید: ساعت مناسب پرواز مستقیماً باعث کاهش هزینه هتل خواهد شد و با کاهش زمان از دست رفته، بصورت غیر مستقیم موجب کاهش هزینه سفر خواهد شد. با توجه به اینکه فرصت ما برای بازدید از سریلانکا زیاد نبود، از بین ساعت های مختلف پرواز، ساعتی را انتخاب کردیم که صبح زود در سریلانکا باشیم و نیمه شب نیز این کشور را ترک کنیم. یعنی از تمام روز اول و تمام روز آخر به نحوی بهینه استفاده کردیم.

4-  هتل را از بوکینگ یا سایر سایت های معتبر خارجی رزرو کنید: در صورتی که هتل را از سایت ها و اپلیکیشن های خارجی رزرو کنید، می توانید از تخفیف های خوبی بهره مند شوید. نرخ رزرو در یکی از هتل هایی که رفتیم، در بوکینگ 45 دلار و در سایت های ایرانی بیش از 80 دلار بود. این مسئله یک حسن دیگر دارد:

در سریلانکا بیشتر هتل های بزرگ "اتاق راننده" دارند. یعنی وقتی راننده شما را به هتل می رساند، اگر هتل "اتاق راننده" داشته باشد، راننده به رایگان همانجا استراحت می کند. اما اگر نداشته باشد، راننده به سوئیت های مخصوص رانندگان که در اغلب شهرها وجود دارد و قیمت پائینی دارد رفته و یک اتاق اجاره می کند.

حال اگر شما هتل را رزرو نکرده باشید و راننده شما را به یک هتل ببرد که اتاق استراحت راننده ندارد، هتلدار پول اتاق راننده را روی قیمت اتاق شما حساب کرده و شما عملاً هزینه اقامت راننده را هم می پردازید در حالی که از این موضوع بی اطلاعید.

5- گروهی سفر کنید: سفر گروهی تاثیر زیادی در کاهش هزینه های سفر در داخل سریلانکا دارد. مثلا اگر شما یک گروه 5 یا 6 نفره باشید، می توانید یک ون تویوتای کولر دار با راننده در اختیار با روزی 50 دلار اجاره کرده و مثلا در شش - هفت روز اغلب جاذبه های مهم سریلانکا را ببینید. در این صورت سهم شما فقط حدود 50 تا 60 دلار خواهد شد. در صورتی که اگر بصورت زوجی همین کار را بکنید سهم هر نفر بیش از 150 دلار خواهد بود.

6- بهتر است به جای هدر دادن زمان، پول خرج کنید و خودرو اجاره کنید: شرایط سفر بین شهرهای سریلانکا ابداً قابل مقایسه با کشور خودمان نیست. جابجائی بین شهرها در این کشور بسیار بسیار کند انجام می شود. اگر شما "خودروی در اختیار" نداشته باشید و از حمل و نقل عمومی استفاده کنید، شاید در هزینه کرایه صرفه جوئی کرده باشید، اما زمان زیادی خرج کرده اید و جاذبه هایی که می توانستید در 7 روز با خودروی اجاره ای ببینید؛ عملاً باید در 10 روز ببینید. اینگونه مجبورید سه روز بیشتر وقت بگذارید و سه روز بیشتر پول هتل و غذا بدهید. پس در کل اجاره خودرو به صرفه تر است.

7- حتماً چانه بزنید: متاسفانه یک فرهنگ نامناسب در سریلانکا این است که توریست را عابر بانک می بینند! یعنی اگر از قیمت کالا یا خدماتی اطلاع نداشته باشید، به احتمال زیاد شما را تاراج خواهند کرد! در سریلانکا اگر چانه زدن بلد نباشید، هزینه های شما تا حد زیادی افزایش می یابد. البته این وضعیت بدین معنی نیست که در رستوران هم می شود چانه زد!

8- از کارخانه ها خرید نکنید: کارخانه های چایی یا کارگاههای گیاهان داروئی یا کارگاههای استخراج سنگ های قیمتی، قیمت ها را حداقل چند برابر قیمت واقعی اعلام می کنند و امکان تخفیف گرفتن نیز در اینگونه اماکن وجود ندارد. پس گول تبلیغات آنها را که با گفتن جملاتی مانند "ارگانیک است" یا "در خارج سریلانکا سه برابر قیمتشه" نخورید. هر چیزی که در کارخانه ها می بینید را می توانید در شهر و با قیمت بسیار کمتر بخرید.

9- از فروشگاه های زنجیره ای خرید کنید: بهترین محل برای خرید سوغاتی و چای، فروشگاههای زنجیره ای مثل Food City یا Arpico است. هر آن چیزی که در کارخانجات و کارگاهها به فروش می رسد، در قفسه های این فروشگاههای زنجیره ای یافت می شود.

10- برای سفر خود پلن داشته باشید:  اگر پلن سفر نداشته باشید و راننده بخواهد سفر شما را هدایت کند، بخش زیادی از وقت و پول شما به دیدن جاذبه هایی نه چندان جذاب تلف خواهد شد. پس فعالیت هایی که در سریلانکا قصد دارید انجام دهید را انتخاب کرده و منتظر راننده نمانید که برای سفر شما تصمیم بگیرد. رانندگان تلاش می کنند شما را به جائی ببرند که بیشترین پورسانت را از بلیت یا خرید شما دریافت کنند.

11- راهنمای خود باشید: اگر قصد انجام یک سفر با کیفیت به سریلانکا را دارید، حتماً نیاز به استفاده از خدمات یک راهنمای مجرب در برخی از آثار تاریخی خواهید داشت. اگر قصد صرفه جوئی دارید، تاریخچه و راهنمای بازدید از آثار تاریخی و جاذبه های گردشگری را مطالعه کنید تا نیازی به پرداخت هزینه راهنما نداشته باشید.

hoIDzJbgLGFVBN2d8VsQgh3XqqpxAbS77wWg2nsz.jpeg

جدول شماره 1 -  لیست ورودیه های پرداختی در طول سفر

12- اتاق مشترک رزرو کنید: یکی از راهکارهای کاهش هزینه در سفر، رزرو اتاق بصورت مشترک است. برای این سفر، من و مهدی تصمیم گرفتیم به جای رزرو دو اتاق سینگل، یک اتاق توئین بگیریم تا بدین گونه در هزینه هایمان صرفه جویی کنیم. بدین شکل، هزینه اتاق بین دو نفر تقسیم می شد و در سر جمع هزینه های سفر، باعث صرفه جویی حدود 100 دلاری برای هر نفر شد.

 13- به جای هتل، آپارتمان و ویلا رزرو کنید:

اگر قصد صرفه جوئی در هزینه های اقامت در سریلانکا را دارید، می توانید به جای رزرو اتاق در هتل، آپارتمان و ویلا رزرو کنید. نرخ اجاره آپارتمان و ویلا در سریلانکا از حدود شبی 8 دلار آغاز شد و بسته به کیفیت محل اقامت، قیمت ها افزایش می یابد. ویلاهای لاکچری ساحلی در برخی شهرهای سریلانکا تا شبی 1500 دلار هم اجاره داده می شوند. اگر تعداد نفرات زیاد باشد، اجاره آپارتمان و ویلا صرفه جوئی بسیار زیادی در هزینه ها به همراه خواهد داشت.

UU0hBarJpR0KZj1nQjXGIZe5L7SmO5zPZIbfIWRO.jpeg

جدول شماره 2 -  لیست هزینه های کامل سفر

 با اجرای همین چند پیشنهاد، هزینه کلی سفر ما شش میلیون و هفتصد و بیست هزار تومان برای هر نفر شد که با توجه به کیفیت هتل ها و همچنین اجاره خودروی در اختیار و پرداخت ورودیه های بسیار گران سریلانکا، مبلغ معقولی است. اگر روی بلیت بار نمی خریدیم، و در ویلا و آپارتمان اقامت می کردیم، این هزینه می توانست تا یک میلیون تومان دیگر کاهش پیدا کند.

***************************

به ادامه سفرنامه بازگردیم:

همانطور که عرض کردم، پس از اینکه کومار قبول کرد بخشی از هزینه سافاری را به ما بازگرداند، ما سوار خودرو شدیم. امشب هتل را در شهر تانگاله رزرو کرده بودیم که 90 کیلومتر با شهر تیسا و پارک ملی یالا فاصله داشت. کومار شروع به حرکت کرد. باران شدیدتر شده بود. کومار اندوهگین برای دست دادن 5000 روپیه کمیسیون سافاری و ما با حس خوب ناشی از گرفتن حقمان! مسیر را ادامه می دادیم. به علت باران شدید و عدم دید کافی، خودرو امکان سرعت گرفتن نداشت. پس از 3/5 ساعت و حدود ساعت 10 شب به تانگاله رسیدیم. در تانگاله دیگر باران از آسمان نمی بارید، بلکه سیل بود که از آسمان نازل می شد! به نظرم می آمد تمام ابرهای دنیا درست بالای سر ما و مشغول بارش بودند؛ وگرنه این حجم از بارش، فقط از ابرهای یک منطقه بعید به نظر می رسید!!!

دقایقی مجبور شدیم خودرو را کنار جاده متوقف کنیم تا باران کمتر شود. مسیر را ادامه دادیم و در فاصله حدود 600 - 500 متری هتل بودیم که کومار توقف کرد و متوجه شدیم پلیس جاده را بسته است. ظاهراً اقیانوس طوفانی شده بود و بخشی از جاده را از بین برده بود. ضد حال از این بهتر نمی شد. طبق نقشه حدود 600-500 متر با هتل فاصله داشتیم. حاضر بودیم پیاده این فاصله را طی کنیم تا به هتل برسیم، اما پلیس اجازه نمی داد و می گفت با این کار، با جانتان بازی خواهید کرد زیرا اقیانوس وحشی شده و امواج آن جاده را از بین برده است. بارها و بارها با تلفن هتل تماس گرفتم اما کسی پاسخگو نبود. در اپلیکیشن بوکینگ به هتل پیام دادم که پلیس مسیر را بسته و ما دسترسی به هتل نداریم. در چند روز گذشته بیش از 40 ساعت در خودرو بودیم و کم کم احساس می کردم دارم زخم بستر می گیرم! فکر می کردم بد شانسی های امروز تمام شده است و دلم را صابون زده بودم که قرار است فردا و پس فردا در یکی از زیباترین سواحل سریلانکا ریلکس کنم اما حالا حتی جای خواب هم نداشتیم و آلاخون والاخون بودیم!!!

هفت بدشانسی امروز را که یادتان هست؟

بدشانسی هشتم این بود: وقتی پلیس اجازه ادامه مسیر نداد، تلاش کردیم به شهر بعدی برویم. هنوز از تانگاله خارج نشده بودیم که شخصی در واتساپ پیام داد و خودش را از پرسنل هتل معرفی کرد. او گفت بخشی از هتل به علت باران شدید و پیشروی امواج آسیب دیده و هتل امشب امکان میزبانی از ما را ندارد!!

بدشانسی نهم: به دنبال هتل در اپلیکیشن بوکینگ بودم که ساعت از 12 نیمه شب گذشت و امکان رزرو هتل برای روز جاری را از دست دادیم و تاریخ بوکینگ به روز بعد تغییر پیدا کرد.

بدشانسی دهم: مسیر را پی گرفتیم تا به شهر میریسا برویم. ناهار و شام را ساعت یک نیمه شب! در رستوران محلی به صرف ساندویچ میل کردیم و به میریسا رفیتم. هر چند میریسا هتل های بسیاری دارد، اما اکثر آنها در این وقت شب بسته بودند. به چند هتل که باز بودند رفیتم اما هیچکدام اتاق خالی نداشتند. از اقامت در شهر ساحلی میریسا ناامید شدیم و راهی شهر بعدی شدیم.

خلاصه اینکه در نهایت ساعت 3 نیمه شب کومار بصورت تلفنی هتل Finlanka در شهر هیکادووا که فاصله زیادی با آن داشتیم را پیدا کرد و به هیکادووا رفتیم. آنقدر خسته بودیم که با اینکه می دیدبم یک سوسک 5 سانتی وسط اتاق رژه می رود! بی خیال کشتنش شدیم و پشه بند را بستیم و به خواب عمیقی فرو رفتیم.

 ***********************

  روز ششم: سه شنبه 7 آبان 98

رفتن به ساحل زیبای لاک پشت در هیکادووا، ادامه سفر به کلمبو، عزیمت به فرودگاه در نیمه شب

ybWliHAuv5731UbCyK8FJwOu2eUGJBL18DL3hglc.jpeg

نقشه شماره 19 -  مسیر حرکت در روز ششم سفر

امروز صبح و پیش از آن که از خواب برخیزم، چند بار احساس کردم زلزله آمد، اما به قدری خسته بودم که توان نداشتم از جای برخیزم و ببینم چه خبر است. ساعت حدود 11 بود که با صدای بلند سوت قطار از خواب پریدم. به کنار تراس اتاق رفتم که متوجه شدم پشت هتل ایستگاه قطار است و آن زلزله هایی که در خواب احساس می کردم، به علت عبور قطار رخ می داده است. مهدی را در اتاق نمی دیدم. تراس بصورت پیوسته مقابل تمام اتاق های این طبقه کشیده شده بود. درب تراس را باز کردم و در امتداد تراس حرکت کردم تا به سوی دیگر ساختمان هتل رسیدم. از بالا مهدی را می دیدیدم که در استخر هتل شنا می کند. بر خلاف کل هتل که چنگی به دل نمی زد، استخر کوچک هتل آب زلالی داشت و بسیار تمیز بود.

qgy4Zs40d3mVxg6j0vNtdxOm0Ol2a9MTO1RJ3Zk4.jpeg

تصویر شماره 204 -  برخلاف هتل که چنگی به دل نمی زد، استخر کوچک آن زیبا بود

با یک سوت مهدی را متوجه حضور خود کردم. مهدی اشاره کرد که برای صرف صبحانه به پائین بیایم. به اتاق بازگشتم و حاضر شدم و به طبقه همکف هتل رفتم. رستوران هتل کنار استخر بود. رستوران که چه عرض کنم! بیشتر شبیه یک آشپزخانه اُپن بود که یک میز ناهارخوری مقابل آن قرار داشت.

nJe8YeM0Mw3nmNjwE2QNwysr8IN7e984pYyJMdzs.jpeg

تصویر شماره 205 -  رومیزی چهارخانه راه راه، من را یاد شلوار راحتی پدر بزرگ مرحومم می انداخت!

سه تفنگدار و کومار پشت میز نشسته بودند و مشغول حرف زدن بودند. سلامی کردم و رفتم کنارشان نشستم. بچه ها از طریق اخبار متوجه شده بودند که به علت بارش باران های سیل آسا و طوفان، وضعیت تانگاله دیشب بسیار وخیم بوده و دولت دستور تخلیه ساکنان مناطق ساحلی تانگاله را داده است. چند عکس به من نشان دادند که تا حدودی وضعیت تانگاله را نشان می داد. ظاهراً چند هتل ساحلی از جمله هتلی که قرار بود برویم در تانگاله به شدت آسیب دیده بودند.

DF7cD3EeqygImewhBnMN7eGFSMlkiiJHzOeAhlUT.jpeg

تصویر شماره 206 -  شانس آوردیم اصرار ما برای رفتن به هتل بی نتیجه بود، وگرنه امروز در بهشت بودیم!!

خدا را شکر می کردم که اصرار دیشب ما برای رفتن به هتل Mangrove Beach Cabanas & Chalets بی نتیجه بود. اگر دیشب موفق می شدیم در این هتل اقامت کنیم، احتمالاً امروز فرشتگان به ما صبح به خیر می گفتند!! و به جای ریلکس کردن در سواحل تانگله، مشغول آفتاب گرفتن در سواحل شنی بهشت بودیم!!

دقایقی بعد آشپز هتل صبحانه را آورد. تنوع صبحانه بد نبود، اما رومیزی کثیفی که روی میز پهن شده بود بدجور تو ذوق می زد. پارچه رومیزی، چهارخانه و راه راه طوسی بود و من را یاد شلوار راحتی پدربزرگ مرحومم می انداخت! لکه مواد غذائی روی رومیزی گُله به گُله وجود داشت و معلوم بود رومیزی سالهاست در حسرت آب می سوزد! رفتم از اتاق دو متر ملافه یکبار مصرف آوردم و روی میز انداختیم.

بعد از صرف صبحانه قصد رفتن به ساحل کردیم. نگهبان هتل جهت ساحل را به ما نشان داد. نگهبان ادامه داد که اگر پانصد متر در جاده ساحلی به سمت چپ حرکت کنیم، به ساحل لاک پشت خواهیم رسید و می توانیم لاک پشت ها را ببینیم.

MhcDlIrc3f7cpZr2yZlAycSCOUAw6rLVEcQ6daA2.jpeg

نقشه شماره 20 -  موقعیت هتل و ساحل لاک پشت در شهر هیکادووا

از این حرف او خیلی خوشحال شدم. چون یکی از دلایل انتخاب هتل Mangrove Beach Cabanas & Chalets مرحوم! فاصله چند ده متری آن با ساحل لاک پشت تانگاله بود که متاسفانه رفتن به آنجا مقدور نشد، اما حالا می توانستیم از یک ساحل لاک پشت دیگر لذت ببریم.

2Jb7CRRQ6YhhpDzR34MsIXTm2tobaeTiDpclnXqB.jpeg

تصویر شماره 207 -  خیابانی که برای رفتن به ساحل از آن عبور کردیم

5 نفری راهی ساحل شدیم و ده دقیقه بعد رسیدیم.  ساحل را ادامه دادیم تا به مقابل هتل Hikka Tranz by Cinnamon رسیدیم.  از تجمع چند توریست در آب می شد متوجه شد که ساحل لاک پشت همین جا و دقیقاً مقابل هتل است.

توریست ها مشغول بازی با لاک پشت ها بودند و برخی که گوشی ضد آب یا اکشن کمرا داشتند مشغول فیلمبرداری از لاک پشت ها زیر آب بودند. من هم که تا اینجای سفر مثل گربه شده بودم و از تماس بدنم با آب مور مورم می شد، وسواس را کنار گذاشته و دل را به دریا زدم و وارد آب شدم.

PSQ8zAGdHmLe2UvPN8XLmwCkdMvuVuKKWeC1KeiC.jpeg

تصویر شماره 208 -  ساحل زیبای هیکادووا

علی رغم اینکه سواحل قابل شنا معمولا خیلی شلوغ هستند؛ اما در این ساعت ساحل هیکادووا خلوت بود.

MWllh2iaPhHoRI1VKRDJJEEBB0YW3NWsR8Hxx4Sd.jpeg

تصویر شماره 209 -  ساحل زیبای هیکادووا

کمی در کنار لاک پشت ها شنا کردم و فیلم گرفتم. لاک پشت ها به ندرت به آب های عمیق می رفتند و بیشتر در مناطق کم عمق ساحل بودند. من هم برای اینکه بتوانم فیلمی از شنا کردن در کنار آنها داشته باشم، تلاش می کردم لاک پشت ها را به سمت قسمت عمیق تر هدایت کنم ولی خیلی موفق نمی شدم، چون لاک پشت ها خیلی زود از قسمت عمیق به قسمت کم عمق ساحل می آمدند تا بلکه بتوانند از توریست ها چشم روشنی بگیرند.

فیلم شماره 15- یک دقیقه زیر آب با لاک پشت ها

لذت حضور در کنار لاک پشت ها تجربه زیبائی بود که امکان تجربه آن در کشور خودمان و در جزیره قشم و کیش نیز فراهم است.

K6uhVWJ1hhGwsimoBIWfGfBb2j4Cn9Vu7vfX5out.jpeg

تصویر شماره 210 -  ساحل لاک پشت در هیکادووا

 ساعتی به حضور در کنار لاک پشت ها و قدم زدن در ساحل زیبای هیکادووا گذشت.

YLH5nc0RC35zcRLsXvqXQUrvfynFBX0eGxRBSGRW.jpeg

تصویر شماره 211 -  ساحل لاک پشت در هیکادووا

همانطور که پیشتر عرض کردم، قرار بود ما دو روز آخر در تانگاله باشیم و یک کلبه زیبا نیز در هتل Mangrove Beach Cabanas & Chalets رزرو کرده بودیم؛ اما شوربختانه طوفان و باران، راه بهشت تانگاله را بر ما بست و فصل آخر کتاب سفر ما را نیمه تمام گذاشت. قیمت کلبه های دو نفره این هتل بسته به شرایط کنسلی بین 50 تا 65 دلار  است. این هتل کلبه های خانوادگی نیز دارد که قیمت آنها بالاتر است. تصاویری از این هتل را می توانید در زیر ببینید. در صورتی که قصد سفر به سریلانکا را دارید و به دنبال اقامتی آرام در یک ساحل خلوت و بکر هستید، پیشنهاد می کنم این هتل را نیز بررسی کنید و در صورتی که مناسب شرایط شما بود از خدمات آن استفاده نمائید. از دیگر خدمات این هتل ارائه کایاک بصورت رایگان است که میتوان با آن در طول رودخانه پشت هتل پارو زده و به دل طبیعت زد.

f1ijTokVJBtJxXN86o4LlnN3k86hNj4u6vwnx4YF.jpeg

تصویر شماره 212 (از بوکینک) -  هتل Mangrove Beach Cabanas & Chalets

پسرکی میوه فروش، میوه های خود را از دو طرف یک چوب آویخته بود و آنرا روی کول خود گذاشته بود. این شکل از فروش میوه در سواحل سریلانکا مرسوم است. پس از آب تنی، از پسرک میوه فروش، نارگیل خریدم و آبمیوه آن را نوشیدم و ساعتی به استراحت بر روی شن های طلایی ساحل گذشت و از دیدن این همه زیبائی طبیعت و معاشقه امواج و ساحل، حظّی وافر بردم. شیفته هنرمندی خدا شده بودم و حال خوش و آرامشی کم نظیر در وجودم پدیدار شد. وقتی به این فکر می کردم که ژرفای عمیق ترین بخش این اقیانوس بیکران بیش از 7 کیلومتر است! از توانائی خالق این همه زیبائی در شگفت می ماندم.

ujmkgBuhv4wYmLfyEdMxl534uHVltBOaXuL6l0wv.jpeg

تصویر شماره 213 -  از پسرک میوه فروش نارگیل خریدم و آبمیوه آن را میل کردم

پس از ساعتی به هتل بازگشتیم. شب گذشته با مالک هتل توافق کرده بودیم که تا عصر امروز در هتل بمانیم. در حیاط هتل دیواری قرار داشت که سراسر آن با نوشته های یادگاری مسافران هتل مُنَقَش شده بود. یکی از خدمه هتل نزدیک شد و قوطی رنگ و قلموئی که کنار دیوار قرار داشت را برداشت و به ما داد. اشاره کرد که یادگاری برای هتل بنویسیم. اغلب مسافران نام و تاریخ سفر خود را نوشته بودند. چند اسم فارسی روی دیوار به چشم می خورد که مسافران ایرانی هتل آنرا نوشته بودند. من هم اسم خودم و تاریخ سفر را با قلمو روی دیوار نوشتم. کمی از دیوار فاصله گرفتم تا از دور هنرنمائی خودم را ببینم که دیدم غلط املایی داشته ام و اسمم را اشتباه نوشته ام! هرچند اصولاً خوش خط هستم، اما نوشتن با قلمو واقعاً سخت بود و خرچنگ قورباغه نوشتم. مهدی و بچه ها بیشتر خلاقیت به خرج دادند و از آرزوهایشان روی دیوار نوشتند.

W5VXqYX8H4ZYkTGJvbcCcc3yRIPtcye3rHioTiKM.jpeg

تصویر شماره 214 -  دیوار هتل که پر از یادگاری نویسی های مسافرانش است

به اتاق هایمان رفتیم و بار و بنه امان را جمع کردیم و به محوطه هتل بازگشتیم. چمدان ها را بار خودروی کومار کردیم و پس از چک اوت و تسویه حساب، راهی کلمبو شدیم.

مسیر جاده ساحلی را به سمت کلمبو در پیش گرفتیم. در طول مسیر گاهی اوقات ویرانه هایی دیده می شد که مشخص بود سالهاست به حال خود رها شده اند. از کومار پرسیدم این ویرانه ها چیست؟ کومار پاسخ داد این ویرانه های باقی مانده از سونامی سال 2004 است. درک این موضوع که در هنگام وقوع سونامی چه بر مردم این کشور گذشته برایم دشوار نبود. زیرا تجربه آن را در زمان وقوع زلزله بم داشتم. به نظرم تجربه سونامی به مراتب بدتر از زلزله است؛ زیرا شرایط در سونامی طوری نیست که مردم بتوانند مثل زلزله آوار برداری کنند تا پیکر عزیزان خود را بیابند و این اندوه آنان را دوچندان می کند. اما اسفناک این بود که با وجود تجربه هولناک سونامی سال 2004 که در خاطر خیلی از مردم سریلانکا هنوز زنده است، مردم باز هم در همان مکان های قبلی خانه و کاشانه خود را احداث کرده بودند که هر لحظه ممکن است با وقوع کوچکترین زلزله و ایجاد سونامی مجدداً ویران شود.

برای درک بهتر مصیبت مردم سریلانکا در هنگام سونامی، بد نیست بدانیم زلزله غمبار بم که تمام ایران را در ماتم فرو برد، تنها قدرتی معادل 6.6 ریشتر داشت و فقط 11 ثانیه زمین را لرزاند و در همین زمان کوتاه 26 هزار نفر از پاره های تن ملت را از بین برد. اما زلزله سال 2004 در اندونزی که موجب پدید آمدن سونامی شد، قدرتی معادل 9/1 ریشتر!! داشته که به مدت 10 دقیقه!! همه جا را لرزانده است. این زلزله طولانی ترین و سومین زلزله بزرگ تاریخ بوده است. امواج ایجاد شده توسط این زلزله باعث ایجاد سونامی و کشته شدن حدود 290 هزار نفر از 14 کشور مختلف شده است. کومار می گفت در آن سونامی 35 هزار نفر در سریلانکا کشته شده اند.

 

یادمان کشته شدگان سونامی

در ادامه مسیر به بنای یادبود کشته شدگان سونامی که در کنار جاده بود رسیدیم. لحظاتی توقف کردیم. نمی دانستم آیا اکنون می توانم برای کشته شدگان سونامی فاتحه بخوانم و ثواب فاتحه به اموات هندو و بودایی هم می رسد یا خیر؟!!! ترجیح دادم سکوت کنم و همان یک دقیقه سکوت معروف را نثار روح درگذشتگان سونامی کنم!

AwfX5IYABVafTD5F8aFQEsYWiTRDUZFYT68KGgF1.jpeg

تصویر شماره 215 -  یادمان کشته شدگان سونامی

مسیر جاده ساحلی را ادامه دادیم تا به بنتوتا رسیدیم. بنتوتا یکی از بهترین سواحل از جهت وجود امکان اجاره تجهیزات تفریح های دریایی است. در طول مسیر در کنار یک میوه فروشی توقف کردیم تا کمی میوه استوایی بخریم.

aTw2mcpGJHOIfJaVF55WKQGga3jSqmL00QzeovX6.jpeg

تصویر شماره 216 -  تست میوه های استوایی یکی از لذت های سفر به سریلانکا است

 تقریباً تمام میوه هایی که دیده می شد را قبلاً تست کرده بودم و فقط یکی از آنها که رنگی شبیه به بادمجان داشت را قبلا نخورده بودم. پیش خودم فکر کردم حال که توقف کرده ایم بد نیست این میوه را بخرم و تست کنم. وقتی فروشنده نحوه مصرف میوه را توضیح داد و من طبق توضیحات فروشنده بخش میانی میوه که شبیه سیر بود را خارج کردم و در کام گذاشتم، از خوشحالی می خواستم بال در بیارم!! از بس که این طعم برایم جدید و لذت بخش بود.

VNoJd2LfeBMn0d6SH8YO11H0XMRGun0SGTgvpbko.jpeg

تصویر شماره 217 -  منگوستین طعمی رویایی داشت که نمی توانم آن را توصیف کنم

 منگوستین میوه ای بود که مشغول خوردن آن بودم. طعم آن ترکیبی از طعم های مختلف بود که هر چه فکر می کنم نمی توانم آن را توضیح دهم. اگر روزگاری گذارتان به یکی از کشورهای استوایی افتاد، پیشنهاد می کنم حتماً این میوه را نوش جان کنید و از طعم آن لذت ببرید.

سوار خودرو شدیم و مسیر کلمبو را ادامه دادیم. پرواز برگشت سه تفنگدار یک روز پس از ما بود و آنها در بوکینگ به دنبال هتل در کلمبو بودند. در سراسر مسیر بنتوتا تا کلمبو و در دو طرف جاده ساحلی، انواع فروشگاه و بازار محلی وجود داشت. به نظرم این بازارها و مغازه های محلی، بهترین محل برای خرید باشند. زیرا قیمت ها مثل پاساژهای بزرگ که برای خرید توریست ها است، گران نیستند و چون مردم محلی اغلب از این فروشگاهها خرید می کنند، قیمت های آنان منطقی تر است. عصر به نزدیکی کلمبو رسیده بودیم. به مک دونالد منطقه Mount Lavinia رفتیم و ناهار سفارش دادیم.

MdqriKsIPGhxKFGwoqawtBy9YQMAV4QsPn2jM0FU.jpeg

تصویر شماره 218 -  سفارش من در مک دونالد

مک دونالد معرف حضور خوانندگان محترم بود و بی نیاز از معرفی است و فقط باید توضیح دهم مک دونالد در سریلانکا غذای حلال ارائه می دهد. غذای من که شامل همبرگر دوبل + 2 تکه مرغ سوخاری + سیب زمینی سرخ کرده + نوشابه بود 1510 روپیه (حدود 8 دلار) شد. پس از صرف ناهار، راهی کلمبو شدیم و به Colombo City Center که یکی از معروف ترین پاساژهای کلمبو است رفتیم.

B82gupI6w78sv8DTKyJvzOvrIKvQGbzNUpxKKO42.jpeg

تصویر شماره 219 -  کلمبو سیتی سنتر

کلمبو سیتی سنتر یک مجتمع تجاری زیبا و مدرن و البته بسیار گران است. بچه ها هر کدام چند تکه لباس خریداری کردند. ساعتی را در سیتی سنتر گشت و گذار کردیم. وقتی سیتی سنتر را دیدم، پیش خودم فکر کردم که کاش در بازارهای محلی و در طول مسیر گشت و گذار می کردیم. چون عملاً نتوانستم خرید خاصی کنم.

ZJY7Uhhd8lDIBQh5nXp5U3gHxQGGVpi32I3oF7CW.jpeg

تصویر شماره 220 -  فروشگاههای کلمبو سیتی سنتر

 

iHQDuQzJ1MJPrEgkowDWjdfWYcor2v9ueglYeNsI.jpeg

تصویر شماره 221 -  کلمبو سیتی سنتر

 

KymODxkHAxanGNsxHNrDH2X7WMCmFXPkQRtfXwvj.jpeg

تصویر شماره 222 -  فروشگاههای کلمبو سیتی سنتر

 

هنگامی که مهدی خرید می کرد، متوجه شدم او روشی منحصر به فرد برای پرو لباسهایی که به عنوان سوغات می خرد دارد. مهدی قصد خرید یک لباس زنانه داشت و می گفت شخصی که قرار است این لباس را بپوشد تقریباً هم سایز کومار است و لباس زنانه را داده بود تا کومار بپوشد تا ببیند آیا سایز آن مناسب است یا خیر!!

کومار هم با اکراه لباس زنانه را پوشیده بود و جلوی مهدی می چرخید که مهدی ببیند آیا تن خور لباس زیبا است یا خیر!!

این صحنه و قیافه کومار که تا حالا در چنین مخمصه ای گیر نیفتاده بود دیدنی و بسیار خنده دار بود.

G3kQro5EpXdtOlRPXeacyZKJ36urNIZITPhkXLSw.jpeg

تصویر شماره 223 -  چهره کومار هنگام پرو لباس زنانه دیدن داشت!!

 ساعت حدود 10 شب بود که سه تفنگدار را به هتلی که رزرو کرده بودند رساندیم. با این که دوستی من و مهدی با سه تفنگدار کاملاً اتفاقی شکل گرفت و مدت زیادی از این دوستی نمی گذشت، اما هر دویمان از اینکه مجبور بودیم با آنها وداع کنیم عمیقاً ناراحت بودیم. یک به یک آنها را در آغوش گرفتیم و وداع کردیم. کلمبو را به مقصد شهر نگومبو و فرودگاه باندرانایکی ترک کردیم. با کومار توافق کرده بودیم بخشی از پول اجاره خودرو را ابتدا و بخشی را در انتهای سفر بپردایم. پس از تسویه حساب با کومار از او خداحافظی کردیم و به سالن انتظار رفتیم. پس از ساعتی بالاخره زمان پرواز فرا رسید و کلمبو را به مقصد شارجه و سپس تهران ترک کردیم. تمام خاطرات سفر همچون یک فیلم سینمائی از ذهنم می گذشت. سفر ما به پایان رسیده بود اما رشته دوستی من و مهدی پس از این سفر محکم تر از گذشته شد. مدت ها بعد در تهران با سه تفنگدار ملاقات کردیم و دوستی 6 روزه ما حالا مدت هاست که ادامه پیدا کرده است...

 

نویسنده:‌ محمد جعفری

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر