تور کشتی
قرار گذاشته بودیم پس از استراحت و رفع خستگی، امشب برای حضور در تور کشتی به اسکله های روبروی موزه هرمیتاژ برویم. حدود ساعت 21 بود که با پای پیاده به سمت موزه هرمیتاژ حرکت کردیم. قرار بود به اسکله شرکت Astra Marine (در فاصله 100 متری نبش موزه هرمیتاژ در سمت رودخانه نوا) که از قدیمی ترین برگزار کنندگان تورهای کشتی است برویم. با اندکی جستجو، تابلوی این شرکت را روی یک اسکله دیدیم.
به باجه فروش بلیت این شرکت رفتیم تا بلیت بخریم. دختر بلیت فروش از لحاظ سن و سال مثل خودم بود ولی از لحاظ زیبائی برعکسِ من! خوشبختانه به خوبی انگلیسی می دانست و با سر و زبان و خنده رو بود!
- چند نفرید؟
- هفت نفر
- اکونومی؟
- بله اکونومی
- میز ها چطور باشه؟
- سه تا دبل یه دونه سینگل
- لطفا اسامی را بگین
- اسم بچه ها را بصورت زوجی گفتم و در آخر گفتم خودم سیت سینگلم.
دختر بلیت فروش خوشحال شد که یک خارجی داره سیت سینگل برای تور کشتی رزرو میکنه!! و گل از گلش شکفته شد. با لبخند (بالاخره من نمردم و لبخند روس ها را دیدم!!) یه نگاه معنادار کرد و گفت:
- من براتون بلیت VIP صادر می کنم. اما 30% تخفیف محاسبه کردم تا قیمتش مثل اکونومی باشه. یعنی به جای 2570 روبل به ازای هر نفر، 1799روبل (حدود 28 دلار) دریافت می کنم.
با لبخندی موذیانه به مهدی گفتم: برامون بلیت VIP صادر کرد اما پول اکونومی گرفت. شیوا همسر مهدی که دوزاریش کجه گفت: بابا دمشون گرم! ببین چقدر هوای توریست ها را دارن! شیوا بی بی سی نباید میفهمید چه خبره و خدا را شکر نفهمیده بود! دختر بلیت فروش جاشو با همکارش عوض کرد و اومد بیرون باجه تا پروژه نیمه تمام تکمیل بشه. شیطان رجیم پیشنهادهای وسوسه انگیز زیادی می داد. با خودم فکر می کردم که یکی از خوبی های سفر مجردی همین تخفیفاشه! تلخ و شیرین زندگی آینده ام! در روسیه مثل فیلم از جلوی چشمام گذشت:
یعنی اینجا که زن سالاریه، خرجی خونه را اون می ده؟ اینجا باید مهریه بدم یا بگیرم؟ اگه دعوامون شد باهاش قهر کردم خونه کی برم؟ اصلاً کجای سنت پترزبورگ خونه بگیریم؟ کلی علامت سوال دور سرم سبز شد. من می تونستم باعث افتخار فامیل بشم و نخستین کسی باشم که اقامت اروپا را داره!
اما یهو به خودم اومدم و یاد همسرم گلم و دخترم که منتظر باباشه افتادم. هیچی دیگه قضیه اقامت روسیه کنسل شد. فقط مونده بودم چطوری دختره را دست به سر کنم. دختره یه دوری اطراف ما زد و یکم مَنو از نزدیک ورانداز کرد و با پوزخند برگشت داخل باجه. انگار داشتم آزمون الهی را با نمره خوبی پاس می کردم! فقط نمی فهمیدم چرا دختره پا پیش نگذاشت که جواب خیر از من بِشنَوه و نمره آزمون الهیم 20 بشه؟
بلیت به دست از اسکله خارج شدیم و به فضای سبز حاشیه رودخانه رفتیم.
ساعت حرکت کشتی های "شب رو" در روخانه نوا معمولا حدود ساعت 24 است. قایق ها در این ساعت حرکت خود را آغاز می کنند تا مسافران بتوانند باز شدن پل های معروف سنت پترزبورگ در حوالی ساعت 1 تا 2 بامداد را ببیند. برخی پل های رودخانه های سنت پترزبورگ، در ساعتی خاص باز می شوند تا کشتی های بزرگ بتوانند از آن عبور کنند. البته تور قایق در طول روز هم اجرا می شود، اما تورهای شبانه معروف تر و زیباتر است. مدت قایق سواری معمولا حدود 3 ساعت است. قیمت بلیت بسته به کیفیت قایق ها و برنامه هایی چون موسیقی زنده، خدمات و .... از 1200 تا 3500 روبل برای هر نفر متغیر است.
البته تور رستوران های شناور که معمولاً با صرف شام، پذیرائی کامل، اجرای برنامه های متنوع و مدت طولانی تر برگزار می شود، خیلی گران تر است. بهتر است حدود ساعت 23 تا 23:30 در اسکله ها بود و بلیت تهیه کرد. اگر در های سیزن سفر می کنید، پیشنهاد می کنم از روز قبل بلیت تهیه کنید. همچنین اگر قصد استفاده از تور کشتی را دارید، حتما در طول روز استراحت کافی داشته باشید تا بتوانید از حرکت شبانه کشتی لذت کافی ببرید و مثل من خوابالو نباشید! و بهتر است تور را روزی بروید که برنامه های سفر سبک بوده باشد. محل سوار شدن ما به قایق، اسکله دوم شرکت آسترا مارین در سوی دیگر رودخانه بود. با بچه ها پیاده به راه افتادیم و از روی پل عبور کردیم و به اسکله رسیدیم. کمی منتظر شدیم تا قایق آمد و سوار شدیم.
در ابتدای ورودی کشتی کافی شاپ قرار داشت که امکان خرید آبمیوه برای توریست ها فراهم بود.
بخش اکونومی دارای چند میز بود و دور هر میز صندلی قرار داشت. پذیرایی در بخش اکونومی با پرداخت هزینه انجام می شد.
بخش vip دارای کاناپه بود و مسافران نشیمن راحت تری را در این بخش تجربه می کردند. روانداز برای سرمای احتمالی نیز در این بخش موجود بود. روی کاناپه نشستیم. چراغ ها خاموش شدند. مهمانداران شمع های روی میز را روشن کردند و حرکت قایق شروع شد. یک نوازنده در بخش اکونومی قایق، موسیقی لایت اجرا می کرد.
ترکیب حرکت ملایم قایق با موسیقی لایت و نور شعله های شمع در تاریکی، یک فضای رمانتیک و شاعرانه به وجود آورده بود. بچه های گروه بصورت زوجی به این سفر آمده بودند و لحظات زیبا و طرب انگیزی را سپری می کردند. اما من تک و تنها روی کاناپه نشسته بودم و دلتنگ همسر عزیزم و دختر نازم بودم. تکانهای ملایم قایق چنان بود که گویی در گهواره هستم و خوابی عجیب هوش و حواسم را می برد...!
هر چند بسیار خسته و خوابالو بودم، اما دلم نمی آمد فرصت دیدن این مناظر زیبا را از دست بدهم. دیدن نمای شب سنت پترزبورگ با آن نورپردازیهای هنرمندانه از داخل قایق، واقعاً لذت بخش بود. در بالای کابین و روی عرشه قایق، نیمکت هایی بود که می توانستیم به آنجا برویم و مناظر اطراف را به تماشا بنشینیم.
با آنکه سفر ما در ماه مرداد انجام میشد، اما هنگامی که روی عرشه قایق رفتم، پس گذشت دقایقی احساس سرما کردم. نوک دماغم یخ کرده بود و اگر سرما کمی بیشتر در تنم نفوذ می کرد، باید فردا را با سرماخوردگی سر می کردم. به داخل کابین بازگشتم و روانداز را دور خودم پیچیدیم و مجدداً به عرشه بازگشتم.
در همین لحظات یک آقای گولاخ! با بدنی سراسر پوشیده از تتو، با دست روی شونه مهدی زد؛ مهدی هم که سینه ستبر آقا را دید، منتظر بود به 16 روش سامورایی قیمه قیمه بشه! اما بر خلاف تصور او، آقای گولاخ گوشی تلفن همراهش را به مهدی داد. با دست دکمه رکورد را نشان داد و با اشاره گفت از من فیلم بگیر. مهدی بی خبر از همه جا، شروع به فیلمبرداری کرد و آقا شروع به حرکت کرد. لحظاتی بعد مقابل یک بانو زانو زد و حلقه ازدواج را از جیبش در آورد و روی عرشه کشتی از او خواستگاری کرد!
بانوی محترم هم دقیقاً مثل فیلم ها، دستانش را جلوی دهانش گرفت و جیغی از روی خوشحالی کشید و او را به آغوش کشید! من هم که اولین بار بود این صحنه رمانتیک را از نزدیک می دیدم، اینقدر هیجان زده شده بودم که شروع به کف زدن کردم و مثل دختر خانم جیغ زدم! اینقدر خوشحال بودم که انگار از من خواستگاری کرده!!
حرکت جناب گولاخ واقعاً غافلگیر کننده بود. با توجه به چهره خفن آن جناب، احتمال خودکشی، دگرکشی و یا هر چیز دیگری می دادیم به جز خواستگاری! یکی نیست بگه داداچ این کارا چیه آخه! تو با این یال و کوپال، الان باس مشغول خفت گیری تو خیابونای سنت پترزبورگ باشی. این سوسول بازیا چیه آخه!
بعد از مراسم خواستگاری به تماشای منظره باز شدن پل ها نشستیم. منظره دهها کشتی کوچک و بزرگ که در دو طرف پل ها، منتظر بودند تا باز شدن آنها را به توریست ها نشان دهند، حتی از منظره باز شدن پل ها زیباتر بود.
حدود سه ساعت به دیدن مناظر شبانه جاذبه های سنت پترزبورگ به زیبائی و هیجان گذشت. ساعت 3 بامداد بود که به اسکله بازگشتیم. یاندکس گرفتیم و به هتل بازگشتیم و به خواب عمیقی فرو رفتیم.
از روسیه بیشتر بدانیم
1-تعداد زنان روس بسیار بیشتر از مردان است.
زنان روس 54 درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند که در مقابل جمعیت 46 درصدی آقایان بسیار بیشتر است. این شکاف جمعیتی از جنگ جهانی دوم به وجود آمد و هنوز ادامه دارد. همانطور که در بخش دیگری از سفرنامه عرض شده است، جنگ جهانی دوم موجب قتل عام 14 درصد جمعیت این کشور شده است که بیشتر آن مردان بودند. امروزه نیز بیشتر مشاغل روسیه توسط بانوان تصاحب شده است و تعداد بانوان شاغل بصورت چشمگیری بیشتر از مردان است. بانوان در هر صنفی مشغول به کار هستند و دیدن آنها در کارهایی که احتمالاً ما آن را به نام "مشاغل مردانه" می شناسیم کاملاً عادی است.
2-روس ها یاد گرفته اند به غریبه ها لبخند نزنند.
برخلاف اغلب فرهنگ ها که لبخند زدن به بقیه نشانه شادی و دوستی است، در فرهنگ روسیه از کودکی در مدرسه به آنها می آموزند که لبخند زدن به غریبه ها نشانه پنهان کردن احساس واقعی است. یعنی اگر کسی را نمی شناسید و به او حسی ندارید، لزومی ندارد به او لبخند بزنید! لبخند روس ها تنها برای افرادی است که به خوبی آنها را می شناسند و به آنها اهمیت می دهند.
3- بیست درصد درختان کره زمین در روسیه است.
کشور روسیه بیش از 640 میلیارد!!! درخت دارد. یعنی 20% تمام درختان جهان در روسیه است. بسیاری از این درختان در جنگل های دست نخورده و وحشی منطقه سیبری قرار دارد که محل زندگی ببرهای در معرض انقراض سیبری است.
4-آلاسکا متعلق به روسیه بود و آن را 7.2 میلیون دلار به آمریکا فروخت.
ایالت آلاسکا یکی از ثروتمندترین ایالتهای آمریکاست که برون بوم است و از سرزمین اصلی آمریکا فاصله دارد. آلاسکا متعلق به روسیه بوده است و آن را به مبلغ 7.2 میلیون دلار به آمریکا فروخت. با احتساب نرخ تورم این پول اکنون 120 میلیون دلار ارزش دارد. احتمالاً این بزرگترین ضرر مالی یک معامله در تمام تاریخ باشد! برای اینکه عمق فاجعه را بهتر درک کنید، باید عرض کنم روسیه، سرزمین آلاسکا با آنهمه ثروت، معادن غنی و نفت فراوان را با وجهی معادل 15 درصد ارزش امروز سهام شرکت سایپا فروخت! یعنی هر چه ملت های دیگر را استثمار کرده بود را دو دستی تقدیم آمریکا کرد!! البته در آن زمان هنوز منابع طبیعی آلاسکا کشف نشده بود.
5-طولانی ترین راه آهن دنیا در روسیه است.
خط آهن ترانس سیبری با 9289 کیلومتر طول از مسکو تا ولادی وستوک کشیده شده و طولانی ترین خط آهن دنیاست. (نکته: امکان سفر با قطار از شهرهای "ولادی وستوک، مسکو و سنت پترزبورگ" به شهر "تومانگانگ" در کره شمالی وجود دارد. ادامه سفر با قطار از شهر تومانگانگ تا پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی نیز میسر است. حرکت قطار هفته ای یکبار است. اگر بتوان ویزای انفرادی گرفت، این مسیر برای سفر انفرادی مناسب است و تورها کمتر از این مسیر وارد کره شمالی می شوند. هزینه بلیت قطار این مسیرها از 320 یورو آغاز می شود. لطفاً پیش از تصمیم گیری و اقدام، اطلاعات بروز رسانی شده کسب کنید.)
6-عروس های روسی در روز ازدواج به گشت شهری می روند.
تعداد زیاد عروس و دامادهایی که در شهر می دیدیم، موجب تعجب من شده بود. جالب این که فقط یکبار ماشین عروس دیدیم و در بقیه موارد عروس و دامادها پیاده در شهر مشغول گردش و عکس گرفتن بودند. بعداً متوجه شدم در روسیه رسم است که عروس و داماد در روز جشن، به گشت شهری بروند. نکته جالب تر اینکه عروس ها اصلاً روی انتخاب لباس عروس و آرایش سخت گیر نیستند و حداقل عروس هایی که ما دیدیم، آرایش بسیار ملایمی داشتند و می شد حدس زد که به سالن زیبائی نرفته اند. حتی یک عروس و داماد دیدیم که عروس با دمپائی! مشغول عکس انداختن بود.
7- مردم در پارک ها آفتاب می گیرند.
در هنگام سفر به سنت پترزبورگ و برخی شهرهای دیگر روسیه، اگر در روزهای آفتابی تعداد زیادی از مردم را در پارک ها و فضای سبز حاشیه خیابان ها مشغول آفتاب گرفتن و با حداقل پوشش دیدید تعجب نکنید.
8-شیرینی معروفی که ما امروزه آن را با نام ناپلئونی می شناسیم، در اصل به نام شیرینی فرانسوی شناخته می شده است. اما در صدمین سال پیروزی ارتش روسیه بر ارتش فرانسه به رهبری ناپلئون، این شیرینی پخش شد. از آن پس شیرینی فرانسوی به نام شیرینی ناپلئونی معروف شد.
روز ششم
بازدید از جزیره پیتر و پل – بازدید از موزه هرمیتاژ زیبا – بازدید از کلیسای سنت اسحاق
امروز همه تا ساعت 10 خواب بودیم. حُسن هتل های سنت پترزبورگ این است که با توجه به نایت لایف و حضور توریستها تا دیر وقت در شهر، صبحانه را نسبت به هتل های سایر شهرها، کمی دیرتر سرو می کنند. صبحانه هتل در مسکو از ساعت 7 تا 10 بود. اما در سنت پترزبورگ صبحانه از ساعت 8 تا 11 سرو می شد. با تماس بچه ها بیدار شدم. حاضر شدم و به رستوران هتل رفتیم. صبحانه را با ویوی زیبائی از شهر سنت پترزبورگ و گنبد کلیسای جامع سنت اسحاق میل کردیم .
در کجای سنت پترزبورگ هتل بگیریم؟
تجربه این سفر به من نشان داد بهترین لوکیشن برای رزرو هتل در سنت پترزبورگ شعاع دو کیلومتری موزه هرمیتاژ است. زیرا غالب جاذبه های گردشگری اصلی در این منطقه است. معمولاً هتل های این بخش از شهر کمی گران هستند اما می توان با کمی جستجو هتل های اقتصادی پیدا کرد. اگر اطراف هرمیتاژ هتل مناسب پیدا نشد، اولویت دوم برای رزرو هتل، امتداد خیابان نوسکی و فرعی های آن است.
همانطور که پیشتر عرض شد، مناطق مختلف سنت پترزبورگ با رودخانه و کانال آب از هم جدا افتاده و به شکل جزیره در آمده است. اگر قصد رزرو هتل در مناطق جزیره ای داشتید، به ساعت باز و بسته شدن پل ها در نیمه شب توجه نمائید و سعی کنید پیش از باز شدن دهانه پل ها به هتل بازگردید. محدوده سبز رنگ در نقشه زیر، پیشنهاد بنده برای انتخاب مکان هتل در سنت پترزبورگ است.
هتل محل اقامت ما به نام Hotel Ambassador، یک هتل چهار ستاره بود که در لوکیشن نسبتاً خوبی قرار داشت و با بیست دقیقه پیاده روی می توانستیم به جاذبه های اصلی گردشگری سنت پترزبورگ برسیم. هتل در خیابان Sadovaya فرعی Prospekt Rimskogo-Korsakova قرار دارد. هتل دارای استخر سرپوشیده رایگان است. رستوران هتل چشم انداز پانورامای زیبائی از شهر سنت پترزبورگ دارد اما کیفیت و تنوع صبحانه در این هتل قابل دفاع نیست.
به ادامه داستان بازگردیم:
پس از صرف صبحانه با یاندکس راهی قلعه پیتر و پاول شدیم.
قلعه پیتر و پاُول (Peter and Paul Fortress)
قلعه پیتر و پاول مجموعه ای از ساختمان های حکومتی قدیمی است که با دیواری بلند محصور شده است. این قلعه بر روی جزیره زایاچی و در روزهای نخست تاسیس سنت پترزبورگ در سه قرن پیش ساخته شده است.
البته مفهوم جزیره نباید شما را به اشتباه بیاندازد و تصور کنید این قلعه خارج از شهر و در وسط دریاست. این قلعه در مرکز شهر سنت پترزبورگ و در کرانه رود نوا قرار دارد. جایی از رودخانه نوا که تقریباً روبروی موزه هرمیتاژ و در کرانه مقابل آن است.
قلعه از بافت شهر جدا نیست و با یک آبراهه از ساحل شهر جدا شده و به شکل یک جزیره کوچک در ساحل رودخانه نوا در آمده است. قلعه از طریق دو دهنه پل به ساحل متصل است. در کنار یکی از پل های ورودی جزیره، چند اسکله وجود دارد که از طریق آنها می توان سوار قایق های تفریحی شد و از روی آب، قلعه را به تماشا نشست.
شهر سنت پترزبورگ از این نقطه شروع به رشد کرده و کم کم در اطراف این ارگ، شهر شکل گرفته است. یعنی آغاز سنت پترزبورگ از این قلعه بوده است.
مهمترین و بلندترین نماد این قلعه، برج ناقوس کلیسای جامع قلعه با 122/5 متر ارتفاع است که از بیشتر نواحی سنت پترزبورگ دیده می شود. اگر در تورهای کشتی حضور داشته باشید، آن را با نورپردازی زیبا در شب ها دیده و از کنارش عبور خواهید کرد. در داخل کلیسای جامع، مقبره برخی از امپراطورهای روس مثل پتر کبیر قرار دارد. ورود به قلعه رایگان است اما برای بازدید از هر بخش، باید بلیت جداگانه تهیه شود.
خوب است به بالای دیوارهای ارگ بروید و منظره شهر را از بالا تماشا کنید. اما برای این بازدید باید بلیتی 400 روبلی بخرید. در قلعه چند موزه، زندان و... وجود دارد که بهای بلیت بازدید هر کدام از آنها 300-200 روبل به بالا است. مثل بیشتر ارگ های حکومتی، این قلعه نیز دارای ساختمان زندان و ضرابخانه است.
نزدیکترین ایستگاه مترو به قلعه ایستگاه Gorkovskaya است که ده دقیقه با قلعه فاصله دارد. برای دیدن قلعه بصورت کامل، باید بیش از نصف روز وقت گذاشت و این برای ما مقدور نبود. پس از بازدید محوطه قلعه و بدون اینکه بخواهیم وارد ساختمان های فرعی قلعه شویم، دو دستگاه سواری از یاندکس گرفتیم و از روی پل عبور کردیم و به سوی دیگر رودخانه نوا رفتیم و به موزه بزرگ هرمیتاژ رسیدیم.
موزه هرمیتاژ (State Hermitage Museum)
ورودیه 500 روبل / دوشنبه ها تعطیل است / ورود بطری آب آشامیدنی به موزه ممنوع است.
حدود نیم ساعتی در صف فروش بلیت موزه هرمیتاژ بودیم. علی رغم اینکه روی شیشه باجه، نرخ بلیت 1000 روبل درج شده - و یا حداقل من اینطور برداشت کردم - بلیت موزه 500 روبل بود. بالاخره نوبت به ما رسید و بلیت خریدیم و وارد موزه شدیم.
خوشبختانه عکسبرداری و فیلمبرداری در داخل موزه مجاز و رایگان است. باید یادآوری کنم اگر قصد عکاسی با دوربین های DSLR را دارید، گریپ یا باطری اضافه همراه داشته باشید. در ورودی موزه محلی برای تحویل کیف و کوله وجود دارد و باید لوازم اضافی خود را تحویل این قسمت داد. با دیدن عظمت موزه، فکر این که بشود این موزه را در یک روز و دو روز و یک هفته دید را از سرم بیرون کردم.
برای بازدید از کل این موزه، باید هفته ها وقت گذاشت. اما بازدید یکروزه، برای آشنایی اولیه با کلیات موزه کافی است. موزه در سه طبقه و چند بخش است. برخی اتاق های وسط موزه تهویه مناسب ندارند، ولی اتاق هایی که به بیرون پنجره دارند تهویه هوای بهتری دارند. در برخی سالن ها به جهت حضور جمعیت، گرما کمی کلافه کننده می شود. به این گرما، تشنگی احتمالی و نبود آب آشامیدنی در موزه را هم اضافه کنید.
معرفی شاهکارهای موجود در این موزه امری نیست که بتوانم توضیحات آنرا در قالب این سفرنامه تقدیم حضورتان کنم. زیرا توضیحات آن بسیار مبسوط است و سفرنامه را از حوصله خارج خواهد کرد.
مطمئناً گشت و گذار بی هدف در موزه ای به بزرگی هرمیتاژ، جز از دست دادن فرصت دیدن برخی شاهکارهای هنری دنیا چیزی عایدتان نخواهد کرد. پیشنهاد می کنم با جستجوی بیشتر در اینترنت، آثار معروف موزه و محل نگهداری آنها را یادداشت کنید و به جای سرک کشیدن به تمام بخش های موزه، فقط همان لیست مورد علاقه را بازدید نمائید.
اکنون که موزه را دیده ام و مشغول نوشتن سفرنامه هستم، به این فکر می کنم با چه کلماتی باید زیبائی و عظمت موزه را توصیف کنم که حق مطلب ادا شود. مطمئنم هیچ تعریفی از این موزه حق مطلب را ادا نمی کند. اگر موزه هرمیتاژ از لحاظ غنای آثار موجود در آن جزو سه موزه برتر و بزرگ دنیاست، از لحاظ زیبائی ساختمان ها و کاخ های آن نیز جز بهترین و زیباترین موزه های دنیاست و اگر کسی به سنت پترزبورگ برود و هرمیتاژ را نبیند، مثل کسی است که به پاریس رفته و ایفل را ندیده!
برای من که علاقه زیادی به این سبک موزه ها دارم، قدم زدن در هرمیتاژ، غرق شدن در آرزوهایم بود و خستگی برایم بی معنی شده بود. اما برخلاف من، ساعت ها پیاده روی در هرمیتاژ نفس بچه ها را بریده بود. بچه ها خسته و کوفته، از ادامه بازدید موزه صرف نظر کردند و راه بازگشت به هتل را در پیش گرفتیم.
علی رغم خستگی زیاد گروه، با پای پیاده به سمت هتل حرکت کردیم. اما وقتی به مقابل کلیسای سنت اسحاق رسیدیم، دیگر پاهای بچه ها یاری نمی کرد. برای آنها یاندکس گرفتم تا بقیه مسیر تا هتل را با ماشین بروند و خودم همانجا ماندم. هر چند پاهایم تحلیل رفته بود و کمبود انرژی داشتم، اما هنوز از رو نرفته بودم و انگیزه داشتم.
پس از گرفتن یاندکس برای بچه ها در مقابل کلیسای سنت اسحاق، به باجه فروش بلیت رفتم. نیم ساعتی تا پایان ساعت کار کلیسا باقی مانده بود. چون فرصت کم بود ابتدا بلیت سکوی تماشای نمای پانورامای سنت پترزبورگ که دورتادور گنبد کلیسا کشیده بود را گرفتم. قصد داشتم ابتدا آن را ببینم و سپس اگر وقت برای ادامه بازدید باقی ماند، بلیت داخل کلیسا را بگیرم.
کلیسای جامع سنت اسحاق (Saint Isaac's Cathedral)
ورودیه کلیسا 500 روبل / ورودیه نمای پانوراما 600 روبل
کلیسای جامع سنت اسحاق، دومین بنای بلند شهر سنت پترزبورگ است. نمای خارجی کلیسا نئوکلاسیک و به سبک بیزانسی-روسی و یک شگفتی معماری است. گنبد طلاکاری شده کلیسا را از هر نقطه مرتفع شهر می توان دید و همیشه در حال درخشش است. در ساخت نمای کلیسا از 112 ستون گرانیتی استفاده شده است. ستون های رواق اصلی از تکه های گرانیت قرمز ساخته شده اند و وزن هر کدام 80 تن! است. کلیسا اکنون تبدیل به موزه شده و فقط در تعطیلات مهم مراسم مذهبی در آن برگزار می شود. دورتادور گنبد کلیسا سکویی برای دیدن نمای پانوراما از شهر سنت پترزبورگ در آن ارتفاع وجود دارد .
وقتی بلیت گرفتم و به درب ورودی قسمت نمای پانوراما رسیدم و وارد شدم، با دیدن پله ها پاهایم شل شد. وقتی متوجه شدم آسانسوری در کار نیست و باید از این پله ها بالا بروم، آرزو کردم کاش اینجا دکمه کنترل زد (Ctrl+Z) داشت! و می توانستم آندو کنم و بلیت را پس بدهم!
اما امکان آندو کردن نبود و بلیت را پس نمی گرفتند! مجبور شدم از 300 پله غیر استاندارد که بخشی سنگی و بخشی آهنی بود بالا بروم. پله ها حول یک محور و بصورت دایره قرار گرفته بودند و ایستگاه برای استراحت نداشتند. همین موضوع بالا رفتن را دشوارتر می کرد. اما وقتی به گنبد کلیسا رسیدم و منظره رویایی سنت پترزبورگ را دیدم، خستگی از تنم در رفت.
در آنجا سنت پترزبورگ را از نمایی می دیدم که هرگز فکرش را نمی کردم. غروب زیبای آفتاب را به نظاره نشستم و لذت بردم.
منظره ای زیبا از سرتاسر شهر مقابلم بود که دوست نداشتم فرصت دیدن آن را از دست بدهم. کمتر به عکاسی فکر می کردم. مشغول شدن به عکاسی باعث می شود نتوانم لذت کافی را از دیدن جاذبه ها ببرم. بدون اینکه وقت زیادی بگذارم، چند عکس گرفتم. نکته جالب حضور یک عروس و داماد در سکوی دور گنبد بود. برایم جای سوال بود که عروس خانم چطور با لباس عروس 300 پله را بالا آمده است!
وقتی از پله ها پائین آمدم، کیوسک فروش بلیت بسته شده بود و نتوانستم بلیت بازدید از داخل کلیسا را تهیه کنم. تصمیم گرفتم به سمت هتل بازگردم. در فضای سبز مقابل کلیسا، فردی ایستاده بود و با مایعی مخصوص و با استفاده از دو چوب، حباب های غول پیکر درست می کرد. نتوانستم خودم را کنترل کنم و به یاد کودکی کمی حباب ترکاندم:
حباب بازی در مقابل کلیسای سنت اسحاق
خسته ولی شادمان، پیاده به سمت هتل حرکت کردم و بیست دقیقه بعد در هتل بودم. بچه ها در واتساپ پیام داده و به دورهمی در یکی از اتاق ها دعوتم کرده بودند. روی تخت دراز کشیدم تا دقایقی استراحت کنم و سپس نزد بچه ها بروم. اما وقتی چشم باز کردم که صبح روز بعد بود و دورهمی را از دست داده بودم...
سوغات روسیه چیست؟
1-مشهورترین سوغات و یادگاری روسیه عروسک ماتروشکا است. ماتروشکا چند عروسک چوبی است که سایز آنها از بزرگ تا کوچک است و در دل هم جای میگیرند.
2-سینی ژوستوو یکی دیگر یادگاری های مشهور روسیه است. ژوستوو نوعی سینی فلزی با ابعاد مختلف است که به شکلی زیبا و هنرمندانه نقاشی شده است.
3-تخم مرغ فابرژه نیز یکی از یادگاری های زیبای روسیه است. این تخم مرغ نماد عید پاک است و نخستین بار به دستور یکی از شاهان روس برای همسرش و به دست جواهرساز معروف فابرژه ساخته شد. فابرژه معمولا یک تخم مرغ با ساختار فلزی است که با سنگ های زینتی تزئین شده است و بصورت بازشو است و در وسط آن یک هدیه کوچک قرار می گیرد.
4-ظروف سفالی گِژِل: این ظروف سفالی زیبا معمولاً با نقش و نگارهایی به رنگ آبی تزئین می شوند و یکی از یادگاری های مشهور روسیه هستند.
5-جعبه های پالِخ و فِدوسکینو که جعبه هایی کوچک هستند که در اصل با خمیر کاغذ درست می شوند اما نوع بازاری آن چوبی یا فلزی است و با نقاشی های زیبا آراسته شده اند. کاربرد آن احتمالا بیشتر برای نگهداری طلا و جواهر است. نام این جعبه ها از روستای محل ساخت این جعبه گرفته شده است.
6-اشیای زینتی از جنس کهربا: تقریباً 90 درصد کهربای دنیا از شهر کالینگراد روسیه استخراج می شود و اشیای تزئینی مثل گردن آویز و ... از آن ساخته می شود. این کالاهای کهربایی یادگاری های خوبی از روسیه هستند.
به جز موارد بالا، کلی یادگاریهای زیبای دیگر و اشیای آنتیک می توانید از روسیه بخرید که ذکر آنها در این مقال نمی گنجد. اگر قصد خرید اشیای آنتیک و عتیقه از روسیه را دارید، توجه کنید ساخت آن مربوط به سال 1941 به بعد باشد، زیرا خروج اشیا با قدمت بیشتر ممنوع است. حتماً از فروشنده فاکتور بگیرید و از او بخواهید سال ساخت را در فاکتور درج نماید.
آیا روسیه برای خرید مناسب است؟
متاسفم که باید نا امیدتان کنم. روسیه اصلاً جای مناسبی برای خرید نیست. خریدهایتان را از استانبول انجام دهید و سپس به روسیه سفر کنید. بنده حتی یک جفت جوراب هم برای خودم از روسیه نخریدم و خریدهای بنده به چند مگنت یادگاری و صنایع دستی محدود شد. تقریبا هر آنچه در روسیه می بینید با تنوع بیشتر، کیفیت بهتر و قیمت منطقی تر در ایران یافت می شود. پیش از سفر، وقتی به این فکر می کردم که سفر من به سرزمین یک ابرقدرت خواهد بود، خودم را غرق خرید در پاساژهای بزرگ می دیدم. خصوصاً که به خاطر کرونا مدتی بود سفر و خرید نکرده بودم و کلی وسیله نیاز داشتم. اما همان یکی دو روز اول سفر، از این رویا بیدار شدم.
هرچند ده روز سفر برای قضاوت در مورد روسیه کمی زود است، اما آنچه دیده می شد این بود که روسیه اگر چه در صنایع سنگین یک قدرت واقعی است، اما در صنایع سبک چندان حرفی برای گفتن ندارد. نه خودرویی به خوبی رقبای اروپائی تولید می کند و نه لوازم خانگی تولید روسیه در فروشگاهها دیده می شد. حتی در فروشگاه بزرگی مثل آشان که تنوع اجناس آن بسیار چشمگیر است، لوازم خانگی و خصوصاً مدل های لباسشوئی به نمایش گذاشته شده چندان به روز نبود و این موضوع باعث تعجب ما شده بود.
آنچه در مجتمع های تجاری و مال های بزرگ ما دیدیم، این بود که تولیدات روسیه کم تنوع، با طراحی نه چندان جذاب و از لحاظ کیفیت سطح متوسطی داشتند. یکی دیگر از علل عدم تنوع اجناس و قیمت های نامناسب در زمان سفر ما، تحریم ها و عدم ورود اجناس غربی به روسیه پس از حمله به اوکراین است. این وضعیت فروشگاهها نشان می داد روسیه حتی قاچاقچی های خوبی هم ندارد! وگرنه ایران هم تحریم است اما همه چیز در آن یافت می شود!
پس از آغاز جنگ اوکراین و تحریم های غرب علیه روسیه، بیشتر برندهای معروف آمریکائی و اروپایی این کشور را ترک کردند. بنده برای این سفر، یک چمدان سایز بزرگ خریدم تا خرید های زمستانی ام را از برند دکتلون (Decathlon) که یک برند فرانسوی است انجام دهم. البسه زمستانی این برند کیفیت مناسب و قیمت معقولی دارد. اما تمامی شعب این برند بسته شده بود و با چمدان خالی به ایران بازگشتم. فروشگاه برندهای آدیداس و پوما و سایر برندهای مشهور آمریکائی و اروپائی در مراکز خرید پلمپ شده بودند.
مک دونالد هم با روسیه خداحافظی کرده است. همانطور که پیشتر عرض شد، پس از رفتن مک دونالد از روسیه، تابلوی آن از سردرب شعب پایین کشیده شد و جای خود را به برند Vkusno & tochka داد. اکنون این برند در همان شعب سابق مک دونالد و با همان کیفیت و با همان پرسنل، خدمات می دهد. شعب برگر کینگ و کی اف سی همچنان فعال هستند و بازار روسیه را رها نکرده اند. بچه های گروه ما قصد داشتند از روسیه گوشی آیفون بخرند.
چند روز قبل از پرواز به مسکو، مدیریت محترم شرکت کارگزار سفر ما در روسیه (آقای دکتر) تماس گرفتند و سفارش خرید چند کالا با برند اپل و مایکروسافت از ایران به ما دادند. با این سفارش تلفنی، بچه ها متوجه شدند از روسیه آبی برای آنها گرم نخواهد شد و خرید محصولات اپل در روسیه ممکن نیست. قیمت512GB Apple iPhone 13 Pro در روسیه شصت درصد گران تر از ایران بود. هرچند با همین قیمت بالا هم در فروشگاه ها پیدا نمی شد.
شش بازار مناسب خرید در مسکو
1-بازار Izmailovsky : یک بازار مناسب خرید سوغات که در سفرنامه روز سوم بصورت کامل معرفی شده است.
2-بازار Danilovsky : بازار کشاورزان و محل مناسبی برای یافتن غذای ارگانیک است. انواع گوشت، پنیر، مربا و... در این بازار به فروش می رسد. این بازار در خیابان Mytnaya Ulitsa, 74 قرار دارد.
3-بازار Novopodrezkovo : یک بازار با قیمت های نسبتاً مناسب است که لباس و لوازم طراحی لباس و گاهاً اجناس عتیقه در آن عرضه می شود.
4-بازار Bloshiny rynok : بازار سیار کهنه فروشان است که در آن اشیای قدیمی مربوط به دوره شوروی سابق به فروش می رسد.
5-بازار Gorbushka Electronics : بازار لوازم الکترونیکی و لوازم موسیقی است.
6-بازار Sevastopol Hotel : بازاری که با حضور تجار هندی، پاکستانی و افغانستانی برگزار می شود و در آن ابریشم بدلیجات، طلا و... معامله می شود. این بازار ساعت مشخصی ندارد و بهتر است بین ساعت 11 تا 17 از آن بازدید شود. این بازار در طبقه شانزدهم هتل سواستوپل برگزار می شود. اتاقهای کوچک هتل به غرفههایی تبدیل شدهاند که مجموعهای از کالاها از جواهرات گرفته تا اسباببازیهای ساخت چین و لوازم التحریر را به فروش میرسانند.
روز هفتم
رفتن به تئاتر مارینسکی - بازدید از کاخ پترهوف
امروز صبح زود از خواب برخواستیم و صبحانه را در رستوران هتل میل کردیم. چون روز آخر حضور ما در سنت پترزبورگ بود، می خواستیم ابتدا بلیت باله دریاچه قو در سالن مارینسکی را بخریم و سپس به باغ پترهوف رفته و پس از بازدید از آن، به سالن مارینسکی بازگردیم و باله را ببینیم.
سالن مارینسکی (Mariinsky Theatre)
این سالن یکی از مشهورترین سالن های باله دنیاست که بصورت تخصصی به اپرا و باله می پردازد. سالن بیش از 1/5 قرن قدمت دارد و روزگاری موسیقیدانان بزرگی در آن برنامه اجرا می کرده اند. برنامه های زیادی در طول روز در این سالن اجرا می شود. اما بیشتر این برنامه ها برای افراد بومی که با فرهنگ روسیه زندگی کرده اند مناسب است. مثل یکی از نمایش ها که به تاریخ کریسمس می پرداخت و از قضا بلیت آن موجود هم بود، اما به توصیه بانوی بلیت فروش که گفت هیچی از نمایش متوجه نخواهید شد، از خرید آن صرف نظر کردیم.
زیباترین و پر مخاطب ترین برنامه این سالن، رقص باله "دریاچه قو" اثر چایکوفسکی است. امروزه این نمایش یکی از شناختهشدهترین نمایشها در ستایش عشق و زیبایی محسوب میشود. هرچند دریاچه قو در سالنهای دیگر و توسط گروههای دیگر هم اجرا دارد، اما ما چیزی جز بهترین اجرا که در این سالن است و توسط بهترین بالرین های دنیا انجام می شود را نمیخواستیم.
باله دریاچه قو سالن مارینسکی همه ساله حوالی ژوئن تا سپتامبر اجرا دارد که تاریخ دقیق آن از قبل اعلام می شود. اجرا هفته ای دو یا سه روز است و بهتر است از قبل نسبت به تهیه بلیت آن اقدام کنید. چون بعید است در روز اجرا بلیتی باقی مانده باشد که بخرید. نرخ بلیت باله دریاچه قو در جایگاه های دور از سِن 2400 روبل و در جایگاه های خوب 4800 روبل است. پیشنهاد می کنم اصلا به فکر صرفه جویی در خرید بلیت نباشید و بهترین جایگاه در مرکز سالن را بخرید.
سالن مارینسکی کمتر از 1000 متر با هتل فاصله داشت. من و مهدی پیاده به سالن مارینسکی رفتیم تا بلیت بخریم و بچه ها منتظر ماندند تا ما بازگردیم و همگی به کاخ پترهوف برویم.
وقتی به سالن مارینسکی رسیدیم، همان ابتدا خانم بلیت فروش آب پاکی را روی دست ما ریخت و گفت باله امروز اجرا ندارد و فردا روز اجرا است. مغموم و ناراحت، راه بازگشت به هتل را در پیش گرفتیم. امروز، روز آخر حضور ما در سنت پترزبورگ است. هر چقدر با خودم کلنجار رفتم، نتوانستم قبول کنم بدون دیدن باله سنت پترزبورگ را ترک کنیم.
در میانه راه بازگشت به هتل، جرقه ای در ذهنم زده شد. پیش خودم فکر کردم بلیت اجرای باله برای فردا را بخریم و قید پرواز برگشت به مسکو را بزنیم. در عوض پس از دیدن باله، شبانه اگر پرواز پیدا شد با هواپیما باز می گردیم. اگر پرواز نبود با قطار خودمان را به مسکو می رسانیم. اگر قطار هم نبود، حتما اتوبوس پیدا می شود. مطمئن بودم بچه ها مخالفتی با این کار ندارند. اینطور شد که با مهدی مجدداً به سالن مارینسکی بازگشتیم و از خانم بلیت فروش با خوشحالی درخواست 7 عدد بلیت باله به تاریخ فردا نمودیم.
خانم بلیت فروش تعجب کرد بود که این نمایش اینقدر برای ما مهم است که حاضر شدیم پروازمان را از دست بدهیم. اما پس از دقایقی جستجو در کامپیوتر، سرش را به نشانه افسوس تکان داد و گفت برای اجرای فردا، فقط دو بلیت در یک جایگاه نامناسب موجود است. با شنیدن این حرف انگار آب یخ روی من ریختند! ضد حال بهتر از این نمی شد.
علی رغم اینکه در برنامه هایم یادداشت کرده بودم همان روز اول ورود به سنت پترزبورگ بلیت باله را بخرم، اما اینقدر درگیر اجرای برنامه هایمان شدیم که پاک فراموش کرده بودم. به این شکل فرصت تماشای باله دریاچه قو از دست رفت و دست از پا درازتر به هتل برگشتیم. در مسیر بازگشت با دیدن یک خودرو سواری که به اندازه یک کامیون روی سقف بار زده بود، متوجه شدیم کمپین #نه_به_وانت در روسیه هم طرفدار پیدا کرده است!!
بچه ها در مقابل هتل منتظر ما ایستاده بودند. برایشان تعریف کردم که فقط دو بلیت برای اجرای فردا موجود بود و هر کدام از زوج ها که مایل باشند میتونن بمونن و بعد از تماشای باله به مسکو بازگردند. اما هیچکدام قبول نکردند. منتظر شدم متقابلاً همین پیشنهاد توسط بچه ها به خودم بشه تا با کله قبول کنم. اما خبری نشد. بچه های گروه گیج تر از این حرف ها بودن که بفهمن چرا من همچین پیشنهادی دادم!! به خودم قول دادم بعد از سفر، اسم گروه سه تفنگدار را به سه کله پوک تغییر بدم!!
درخواست یاندکس ون کردیم و با پرداخت 2200 روبل خودمان را به کاخ پترهوف که در خارج شهر سنت پترزبورگ بود رساندیم (نرخ یاندکس برای بازگشت از کاخ به سنت پترزبورگ 3400 روبل شد). کاخ از بافت توریستی سنت پترزبورگ و هتل ما 35 کیلومتر فاصله دارد.
کاخ پترهوف (پترگوف) (Peterhof Palace)
زمان بازدید: همه روزه به جز دوشنبه ها از ساعت 10:30 الی 19 (آخرین ورود 15:30) / ورودیه هر نفر 1200 روبل
در ساحل جنوبی خلیج فنلاند، مجموعه ای با شکوه به نام وجود دارد که به ورسای روسیه معروف است. این کاخ، مجموعه ای از ساختمان ها و عمارت های مجلل است که در لیست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. مجموعه متعلق به خاندان رومانوف که یک خانواده اشرافی قدرتمند در روسیه بودند است. آنها 4 سال قدرت را در روسیه در دست داشتند. از ون پیاده شدیم و به باجه فروش بلیت که در مقابلمان بود رفتیم. خوشبختانه بر خلاف جاذبه های دیگر، باجه های بلیت فروشی زیادی فعال بودند و صف چندانی برای خرید بلیت وجود نداشت.
با پرداخت 1200 روبل برای هر نفر، بلیت خریدیم. این بلیت برای بازدید از محوطه کاخ است و برای بازدید از داخل ساختمان کاخ، باید بلیت های جداگانه تهیه شود. پس از ورود به باغ پایین، از فواره ها و منظره خیره کننده مقابل آن لذت بردیم.
دیدنی ترین بخش کاخ پترهوف آب نماهای طبقاتی با مجسمه های زیبای آن است که در ضلع شمالی ساختمان کاخ قرار دارد و عجیب اینکه گفته می شود این آب نماها بدون پمپ کار می کنند. برای ایجاد مجموعه سیستم آبرسانی باغ، از 63 کیلومتر کانال آب در داخل باغ استفاده شده است. ترکیب زیبای درختان و گیاهان با آب نماهای این کاخ، مناظر دل انگیزی را پدید آورده است. کاخ در وسط محوطه ای سرسبز قرار دارد و آن را به دو بخش تقسیم کرده است.
به محوطه مقابل ضلع جنوبی کاخ، باغ بالا گفته می شود و بازدید از آن رایگان است. به محوطه مقابل ضلع شمالی کاخ - که بیشتر زیبائی های کاخ در آن خودنمائی می کنند- باغ پایین گفته می شود و بلیت ورودیه به کاخ پترهوف برای بازدید از این بخش است. یعنی بازدید کنندگان پس از چک کردن بلیت، مستقیماً وارد باغ پایین که بین ساختمان کاخ و خلیج فنلاند قرار دارد می شوند. کاخ حدود 700-600 متر با ساحل خلیج فنلاند فاصله دارد. این محوطه بیشترین زیبائی را دارد. از مقابل کاخ و درست در مرکز محوطه، آبراهی کوچک به نام مُرسکُوی وجود دارد که از زیر فواره اصلی تا خلیج فنلاند ادامه دارد و طول آن 600 متر است.
به جز کاخ اصلی، این مجموعه شامل ساختمان های مونپلیزر، هرمیتاژ، کاخ مارلی و ... است. مونپلیزر(Monplaisir) کاخی با معماری بسیار فوق العاده و باشکوه است. کاخ مونپلیزر کاخی است که پتر کبیر آن جا را برای اقامت شخصی اش انتخاب کرده بود و دارای معماری فوق العاده است. همچنین برخی لوازم شخصی پتر کبیر در آن به نمایش در آمده است. ساختمان هرمیتاژ (با موزه هرمیتاژ که داخل شهر سنت پترزبورگ قرار دارد اشتباه گرفته نشود) برای پذیرایی از مهمانان طراحی شده است. کاخ مارلی نیز برای انزوا و خلوت پتر کبیر بنا شده است.
پس از بازدید از فواره ها، قدم زنان به انتهای آبراه مرسکوی و محل تلاقی آن با خلیج فنلاند رسیدیم. دقیقاً در انتهای این آبراه و در مقابل آن اسکله قایقرانی قرار دارد. نکته مهمی که برای بازدید از کاخ پترهوف در نظر داشته باشید، این است که با قایق می توان از اسکله های مختلف از سنت پترزبورگ به کاخ پترهوف رفت؛ و یا با خودرو و بصورت زمینی به کاخ رفته و با قایق بصورت دریایی به سنت پترزبورگ بازگشت. نرخ بلیت یک طرفه قایق برای هر نفر حدود 1200 روبل است.
یکی از اسکله های نزدیک موزه هرمیتاژ (300 متر بعد از اسکله شرکت Astra Marine) بلیت این قایق ها را می فروشد. در فیلم زیر توضیحات کافی در این خصوص داده شده است:
توضیحات مربوط به ترانسفر با قایق به کاخ پترهوف
اگر قصد بازدید کامل این جاذبه را داشته باشید باید تقریباً یک روز کامل برای آن وقت بگذارید. اما تنها بازدید از باغ پایین و محوطه کاخ در نصف روز امکان پذیر است.
در محوطه بیرونی کاخ پیرمردی بامزه، مشغول نواختن موسیقی با کشیدن آرشه روی اره!! بود. انصافاً بد هم اجرا نمی کرد:
پیرمرد بانمک و اره نواز!!
پس از بازدید از کاخ پترهوف درخواست ون یاندکس کردیم. اما ون موجود نبود. پس دو خودرو سواری از یاندکس گرفتیم و با پرداخت حدود 1200 روبل به هر خودرو، به هتل بازگشتیم. یکی از بچه ها در نزدیکی هتل، یک اغذیه با مدیریت یک مهاجر تاجیک پیدا کرده بود که شاورما داشت. تا پیش از این، فکر می کردم شاورما فقط نزد اعراب محبوب است. اما اکنون متوجه شدم شاورما جزو غذاهای محبوب و معروف روسیه نیز هست. نزد ایشان رفتیم و شاورما سفارش دادیم. این غذا نیز مثل بقیه غذاهای روسیه لذیذ بود.
پس از صرف شام به هتل بازگشتیم. برنامه فردا بازگشت به مسکو بود.