خیلی وقت بود که دوست داشتم به خوزستان سفر کنم ، اسم این استان یادآور جنگ هشت ساله ایران و عراق، نفت و گاز و در چند سال اخیر ریزگردهایی است که نفس خوزستان را بند میآورد. اما برای من با توجه به کارم یادآور سدها و نیروگاههای آبی کارون، دز، مسجدسلیمان، کرخه ، مارون و... است . خوزستان پرآبترین استان ایران است و از نظر جغرافیایی، دو پنجم این استان کوهستانی و باقی آن جلگهای است . اما چیزی که مرا ترغیب به سفر به این استان میکرد این بود که قدیمیترین منطقه فلات ایران و محل شکلگیری تمدن عیلام در هزاره سوم قبل از میلاد است. خونگرمی مردم صبور این منطقه هم مزید بر علت شد تا تصمیم خود را عملی کنم.
سهشنبه 22 فروردین 96 تعطیل رسمی بود و با همسرم تصمیم گرفتیم در این زمان به خوزستان سفر کنیم چون بعد از آن تاریخ، دمای هوا در خوزستان بالا میرفت. ما قصد داشتیم با ماشین شخصی سفرمان را انجام دهیم و چون زمان شلوغی نبود محل اقامتمان را در شهرهایی که اتراق میکنیم انتخاب کنیم.
دوشنبه 21 فروردین ساعت 3 بعد از ظهر از تهران شلوغ، شروع به حرکت کردیم. مقصد ما برای اقامت شبانه دزفول بود راه درازی در پیش داشتیم فاصله تهران تا دزفول 689 کیلومتر بود و ما از اتوبان تهران- قم به قم و سپس اراک رفتیم و از شهرهای خرم آباد و بروجرد عبور کردیم.
تصویر1: نقشه خوزستان
تصویر2: مسیر تهران دزفول
برای شام کوکو سیب زمینی همراه برده بودیم و هوا که تاریک شد در استراحتگاهی بین راه خوردیم . اواخر فروردین بود و طبیعت زاگرس در زیباترین شکل خود قرار داشت.
تصویر 3و 4 : طبیعت زاگرس
در ادامه مسیر بایستی از آزادراه خرمآباد – پلِ زال عبور میکردیم که دارای 14 تونل است؛ در واقع در این مسیر که از جاهای بکر استان لرستان میگذرد با خارج شدن از یک تونل دوباره وارد تونل بعدی میشوید. ما چون به تاریکی خورده بودیم در تونل مشکلی برای روشنایی نداشتیم اما در خارج از آن هیچ روشنایی وجود نداشت و در آخر هم 16 هزار تومان عوارض پرداخت کردیم .
تصویر 5: تونلهای آزاد راه(عکس از اینترنت)
با عبور از تمامیاین مسیرها و بعد از گذشتن از اندیمشک بالاخره به دزفول رسیدیم. با اینکه ساعت حدود 12 شب بود اما شهر کاملا زنده و مردم زیادی در اطراف رود دز بودند و ماشینهای زیادی هم در حال حرکت در خیابانها. ما هم چون خسته بودیم دنبال جایی برای گذراندن شب میگشتیم که اولین جایی که دیدیم هتل دو ستاره روناش در قسمت قدیمی شهر و کنار رود دز بود. برای گرفتن اتاق دو تخته به هتل رفتیم و گفته شد به جای آن اتاق 5 تخته ! به ما میدهند چون اتاق دو تخته رزرو شده بود. این اتاق که در واقع شامل یک سالن بزرگ و یک اتاق بود آنقدر بزرگ بود که میتوانستیم در آن بدویم. با اینکه هتل در موقعیت خوبی قرار داشت و ویوی اتاق ما هم رود دز بود اما گویا هتل رها شده بود و انگیزه ای برای رسیدگی به آن وجود نداشت. شیرهای حمام چکه میکردند و به تمیزی هتل هم توجهی نمیشد. اما در آن تاریخ هزینه مناسب شبی 100 هزار تومان برای اتاق پرداخت کردیم.
تصویر 6: اتاق هتل(عکس از اینترنت)
تصویر 7: ویوی اتاق از بالکن
روز اول سه شنبه– دز
از خواب که بیدار شدیم برای صرف صبحانه به رستوران نسبتا بزرگ هتل رفتیم که دور تا دور آن پنجره بود و ویوی رود دز داشت. به جز ما دو نفر یک توریست خارجی در رستوران بود. صبحانه مختصری که شامل پنیر و کره و مربا بود و برای هرکس در بشقابی گذاشته بودند برایمان آوردند. بعد از صرف صبحانه وسایلمان را جمع کردیم اتاق را تحویل دادیم و تصمیم گرفتیم نزدیکترین مکانهای تاریخی را ببینیم. چیزی که در گذشته در مورد دزفول میدانستم موشکهای فراوانی بود که در جنگ ایران و عراق به آن اصابت میکرد. اما دزفول در واقع از قدیمیترین شهرهای استان خوزستان است و اولین چیزی که وقتی از کنار رود جاری در شهر جلب توجه میکند بقایای آسیابهای آبی است که در سه قسمت از رود قرار دارند بخشی در نزدیکی پل جدید و بخشی در کنار پل رومی و قسمتی هم در تفریحگاه علیکله. قسمتی از این آسیابها در زمان ساسانیان ساخته شده و بخشی هم در دوره صفویه و قاجاریه.
تصویر 8و9و10 : آسیابهای آبی
بعد از دیدن آسیابهایی که در کنار پل قدیم بود روی پل قدیم یا رومی رفتیم. این پل در ابتدا در زمان ساسانی بوسیله اسرای رومی ساخته شده که به همین دلیل به آن پل رومی هم گفته میشد و شکل فعلی آن متعلق به دوره صفویه است. البته در زمان پهلوی هم قسمتی
از آن بتنی و فلزی شده. گویا تا همین چند سال پیش هم ماشینها از روی آن عبور میکردند اما از سال 89 فقط عابران پیاده اجازه عبور دارند.
تصویر 11و12 : پل قدیم
بعد از دیدن پل با شکوه قدیم به بازار کهنه رفتیم این بازار که در ارتفاع قرار گرفته و با طی کردن چند پله به آن میرسید شامل چندین راسته است و انواع صنایع دستی شامل خراطی، گلیم بافی، ورشو سازی و...در آن دیده میشود. قدم زدن در بازار کهنه و کوچههای قدیمیاطراف حس خوبی داشت. مقصد بعدی ما در دزفول پارک ساحلی دز یا علیکله بود که مردم زیادی حتی در آن ساعت از روز در آن بودند. نکته جالبی که در دیوارههای اطراف رود وجود داشت سوراخهایی بود که به آن کت گفته میشد و مردم در تابستان برای فرار از گرما به سایه آن پناه میبردند.
تصویر 13و14: بازار کهنه
تصویر 15 : علی کله
دزفول آثار تاریخی بسیار دیگری از جمله مسجد جامع، آرامگاه یعقوب لیث صفاری، تپههای چغامیش و... و همینطور جاذبههای طبیعی مانند آبشار شوی و دریاچه شیهون دارد اما برای دیدن همه آنها کل سفر را باید به این شهر اختصاص میدادیم که چون قصد ما دیدن مکانهای مهم استان خوزستان بود پس با دزفول خداحافظی کردیم و به سمت شوشتر راهی شدیم.
فاصله 64 کیلومتری دزفول تا شوشتر را طی کردیم هوا مطبوع بود و بین راه به وفور بامیه و خیار میفروختند. ما یکراست به سمت مجموعه آبشارها و آسیابهای (سیکاهای) شوشتر رفتیم. با اینکه در مورد این مجموعه مطالبی خوانده بودم اما انتظار این همه عظمت و شکوه را نداشتم. این نظام آبی تاریخی که تعداد زیادی آسیاب آبی، پل و بند هم دارد نمونه بزرگی از استفاده آب برای چرخاندن آسیابهاست و همچنین یک مجموعه بینظیر در روزگار قدیم و دوران هخامنشی. این مجموعه در مسیر رودخانه دستکند گرگر ساخته شده و یکی از آثار ایرانی است که در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده به همین دلیل توریستهای زیادی از کشورهای دیگر را در این قسمت خواهید دید. قیمت بلیط ورودی مجموعه برای هر ایرانی 5500 تومان است. با پایین رفتن از چندین پله به محوطه زیبا و باشکوهی خواهید رسید که قسمتهای متنوعی دارد. ما مدت زمان زیادی را در قسمتهای مختلف مجموعه بودیم .آسیابهای آبی، اتاقکهای با پوشش گنبدی، تونلها، استراحتگاه گنبدی که به آتشکده شبیه است، کارخانه یخ جولازاده، کارخانه برق مستوفی و... بی نظیر بودن این مجموعه را نشان میدهد. درختان و فضای سبز اطراف رودخانه طبیعت این قسمت را بسیار زیبا کرده و من پرنده هایی دیدم که در جاهای دیگر مشاهده نکرده بودم.
تصویر 16و17و18 و19و20 : مجموعه آسیاب آبی
بعد از چند ساعت از مجموعه خارج شدیم و از کوچه کناری آن برای دیدن خانه تاریخی مرعشی بالا رفتیم چون کوچه شیب دار بود . این خانه که متعلق به دوران قاجار است معماری زیبایی دارد و چون در بلندی قرار گرفته چشم انداز زیبایی از آبشارهای سیکا دارد. خوش به حال ساکنان این خانه بوده هر روز چشمشان به چه صحنه زیبایی میافتاده. اما از شانس بد ما خانه مرعشی تعطیل بود و ما فقط نمای بیرونی آن را دیدیم و چون از وقت ناهار گذشته بود به نزدیکترین رستوران یعنی رستوران یا سفره خانه سنتی آبشار در کنار همین خانه رفتیم. از پنجرههای رستوران صحنه زیبایی از آسیاب ها دیده میشد. سفرهای که از جنس حصیر بود روی تخت انداخته شد. و ما کوبیده و جوجه سفارش دادیم . طعم غذاها معمولی و قیمت هر کدام از آنها زیر 15000 تومان بود.
تصویر 21و22: رستوران آبشار
بعد از آن راهی اهواز شدیم قصد داشتیم اهواز را مرکز مستقر شدنمان کنیم . فاصله شوشتر تا اهواز 96 کیلومتر بود. بعد از رسیدن به اهواز چون قصد داشتیم در هتلی با قیمت مناسب اقامت داشته باشیم و چون این هتلها در مرکز شهر بودند به خیابان شریعتی رفتیم بعد از بررسی چند هتل در نهایت هتل 2 ستاره ایران که بالاتر از چهارراه امام خمینی بود با قیمت شبی 180 هزار تومان و برای دو شب گرفتیم. این هتل قدیمی که در سال 1354 ساخته شده به تازگی بازسازی کامل شده بود و اتاق دوتختهای که گرفتیم با اینکه کوچک بود اما خیلی تمیز با حمام و سرویس ایرانی ، یخچال، تلویزیون، سیستم سرمایش مناسب بود. رفتار کارکنان هم مودبانه بود. تنها کمبود آن پارکینگ بود که ما ماشین را در پارکینگ عمومیکوچه کناری میگذاشتیم. هتل در مکان شلوغی قرار داشت و اطراف آن بازار قدیمی بود و تا ساعتهای بعد از نیمه شب هم فعالیت در آن جریان داشت. مشکلی که وجود داشت حجم زبالههایی بود که هر مغازه اطراف خود میریخت و با اینکه کارگران شهرداری برای صبح همه جا را تمیز میکردند اما شب بعد دوباره زباله ها همه جا پخش شده بودند. به جز این مورد خیابانهای اطراف حس خوب سرزندگی را داشتند.
تصویر 23و24 : هتل ایران(عکس از اینترنت)
بعد از تحویل گرفتن اتاق و گذاشتن وسایل ، تصمیم گرفتیم در اهواز چرخی بزنیم و برای شام به خیابان معروف انوشه در محله قدیمی و عرب نشین لشکرآباد برویم. در دوطرف این خیابان مغازه هایی که فلافل، سمبوسه ، کپه و غذاهای عربی به صورت سلف سرویس میفروشند وجود دارند یه جورایی مثل بنگلا رود فلافلهاست که اجازه تردد ماشین هم در آن وجود دارد و همین باعث شده شلوغی آن بیشتر شود. البته شما ماشین را در صورتی میتوانید جلوی یک مغازه پارک کنید که از همان مغازه غذای خودتان را بخرید. نکته جالب هم اینکه شما بصورت سلف سرویس غذاها رو انتخاب میکنید و بعد از صرف غذا پول اونرو حساب میکنید و صاحب مغازه هم به همه مشتریهاش اعتماد میکنه. ما در یکی از مغازه ها فلافل خوردیم و مبلغ بسیار ناچیزی که فکر میکنم برای هر ساندویچ 3000 تومان بود پرداخت کردیم. فضای این خیابان خیلی شاد بود اما اگر از تردد ماشینها جلوگیری میشد هم تمیزتر میشد هم مردم راحتتر رفت و آمد میکردند.
تصویر 25و26: لشکرآباد مرکز فلافل اهواز
بعد از خوردن شام به سمت هتل حرکت کردیم. البته اهواز شهر پلهاست پل سفید ، پل سیاه و پلهای سوم تا نهم که همگی روی کارون دو طرف شهر را به هم وصل میکنند. اما چون ما خسته بودیم فقط از روی پل سفید عبور کردیم و دیدن اهواز و پلهایش را به روزهای بعد موکول کردیم.
روز دوم چهارشنبه - اروند
بعد از بیدار شدن برای صرف صبحانه به رستوران هتل رفتیم. فضای رستوران نسبتا خوب بود و صبحانه که شامل سوسیس تخم مرغ، کالباس ، کره، پنیر، مربا ، شربت پرتقال و چای و قهوه بود برای هتل 2 ستاره صبحانه مناسبی به نظر میآمد. بعد از صبحانه چون طبق برنامه قصد داشتیم به تالاب شادگان برویم مسیر بزرگراه اهواز آبادان را در پیش گرفتیم. بین راه نخلها در دو طرف جاده دیده میشدند، بعد از طی بیشتر مسیر به سه راه دارخوین رسیدیم و پس از پیچیدن به سمت راست و طی 12 کیلومتر به تابلوی روستای صراخیه و تالاب شادگان رسیدیم. روستای صراخیه به دلیل اینکه اهالی آن برای رفت و آمد از قایق استفاده میکنند به ونیز ایران معروف است اهالی این روستا از مردم خونگرم عرب زبان هستند.بعد از پارک ماشین و قبل از رفتن به تالاب چشممان به موزه حیات وحش در ابتدای روستا افتاد. با توجه به اینکه در این تالاب انواع حیوانات و پرندگان وجود دارند این موزه برای آشنایی بیشتر بازدید کنندگان افتتاح شده.
تصویر 27: ورودی موزه
تصویر 28: موزه حیات وحش
بعد از موزه برای دیدن تالاب به قسمتی که قایقها قرار داشتند رفتیم. هزینه هر قایق 50 هزار تومان بود چه برای 6 نفر چه 2 نفر. نوبت ما که شد قایقی با قایقران 14 یا 15 ساله آماده بود، سوار شدیم. قایقران جوان ما که محمدرضا نام داشت خیلی سعی میکرد لبخند نزند شاید فکر میکرد ابهتش بالا میرود و کسی نمیتواند سرش کلاه بگذارد، اما کمیکه گذشت با هم شروع به حرف زدن کردیم . قایقها حدود 20 دقیقه بازدیدکنندگان را در تالاب میچرخانند. در دو طرف خانههای روستایی دیده میشد و مردم هم با قایقهایشان از کنارمان عبور میکردند. کمیجلوتر دو طرف را نیزارهای زیبایی پوشاندند و گاهی گاوها و گاومیشها را میدیدیم. سپس محمدرضا قایق را در نقطهای نگه داشت که خشکی بود و گاوها اطراف آن بودند همینطور پرندگان مختلفی که در گوشه و کنار آن قسمت تخمگذاری کرده بودند. بعد از عکس گرفتن و دیدن این قسمت متفاوت وقتی میخواستیم سوار قایق شویم پای من تا زانو توی باتلاق رفت. سوار قایق شدیم و برگشتیم. پول قایقران را دادیم و خداحافظی کردیم. در اطراف تالاب خانمهایی کُنار میفروختند . هوا گرم بود و پشههای زیادی روی کُنارها جمع شده بود. متاسفانه با اینکه این قسمت از نظر گردشگری پتانسیل بالایی دارد اما مانند خیلی از قسمتهای دیدنی ایران به بهداشت و زیبایی اطراف آن توجهی نمیشد. سوار ماشین شدیم و مسیری که آمده بودیم را برگشتیم تا به آبادان برویم.
تصویر 29و30و31و32 : تالاب شادگان
تصویر 33و34 : قایقران جوان
آبادان ، برزیلته، شهری ثروتمند که روزگاری مدرنترین شهر خاورمیانه بوده . شهر پالایشگاه و محلههای مختلف بریم و امیری و احمدآباد. شهر سینما رکس، روزی این شهر 10 سینما داشته اما الان گویا فقط یک سینما دارد. به آبادان وارد شدیم و از میدانی که مجسمه قهوهجوش عربی در آن بود عبور کردیم. مقصدمان محله احمدآباد بود تا لینهای آبادان را ببینیم نیمروز بود و هوا خیلی گرم . کمتر کسی بیرون بود تصمیم گرفتیم ناهار بخوریم . فلافل دیشب چسبیده بود، فکر کردیم در آبادان هم باید خیابانی مثل انوشه اهواز مختص فلافل باشد از چند نفر پرسیدیم و جواب منفی شنیدیم پس سراغ یک رستوران خوب را گرفتیم که رستوران کاج در لین یک اصلی را پیشنهاد دادند. رستوران نسبتا بزرگ بود . ما سفارش قلیهماهی و خورش بامیه دادیم. کیفیت غذاها خوب و قیمت هر کدام 18 و 16 هزار تومان بود. بعد از ناهار برای دیدن کلیسای ارامنه آبادان یا گاراپت مقدس رفتیم این کلیسا در ابتدای خیابان زند قرار دارد و نکته جالب این که کنار مسجد بهبهانی هاست. اما زمان حضور ما کلیسا تعطیل بود و نتوانستیم داخل آن را ببینیم. به دلیل وجود پالایشگاه در شهر بوی گاز در همه جا پخش بود.
تصویر 35و36 : کلیسای گاراپت مقدس
تصویر 37: پالایشگاه
از کنار پالایشگاه گذشتیم. چون فاصله آبادان تا خرمشهر تنها 17 کیلومتر است برای دیدن آن به سمت خرمشهر حرکت کردیم بین راه هتلهای مختلفی وجود داشت و میزان رفت و آمد در این منطقه را نشان میداد. ماشینهای با پلاک منطقه آزاد اروند هم دیده میشد. به شهر سبز خرمشهر رسیدیم به نظر این اسم مناسبی برای شهر بود . از پل گذشتیم ، کشتیها و لنجها روی شط استراحت میکردند. از چند نفر سراغ مکانهای دیدنی شهر را گرفتیم که گفتند اینجا فقط شبها کنار شط میآیند. کمیکه جلوتر رفتیم ماشینهایی که عمودی در خاک فرو رفته بودند نظرمان را جلب کرد. اینجا موزه جنگ خرمشهر بود که بقایای جنگ 8 ساله ایران و عراق را نگهداری میکرد.
خدا كند انگورها برسند
براي لحظهاي
تفنگها يادشان برود دريدن را
كاردها يادشان برود
بريدن را
قلمها آتش را
آتشبس بنويسند.(1)
تصویر 38 و 39 : موزه جنگ
تصویر 40و41: خرمشهر
جنگ اثری فراموشنشدنی دارد ، چه پیکرهایی که بر این خاک افتادند و چه مادرهایی که انتظار بازگشت فرزندانشان را داشتند. با اینکه خودم در زمان جنگ در کرمانشاه بودم و آن را حس کردم اما تصور این همه نزدیکی به آن ترسناک است. ساعت حدود 4 عصر بود و هوا به شدت گرم . دماسنج ماشین 46 درجه را نشان میداد. شکلاتهای کاکایویی که همراه داشتیم کاملا آب شده بود. بازدیدمان از خرمشهر را به همین جا خلاصه کردیم و مسیر برگشت به آبادان را درپیش گرفتیم. بین راه مجتمع تجاری کنزالمال را دیدیم و سری به آن زدیم . اینجا از مرکز خریدهای مدرن منطقه آزاد اروند است. چرخی در آن زدیم و چون قصد خرید نداشتیم به آبادان رفتیم. قصدمان دیدن مسجد رنگونیها بود آدرس آن را داشتیم اما به محل آدرس که میرفتیم آن را نمیدیدیم گوگل مپ هم همانجا را نشان میداد. از چند نفر پرسیدیم اما نمیدانستند. سرانجام سربازی به ما مسجد را نشان داد. دم در مسجد که رسیدیم از شخصی که آنجا بود پرسیدیم چطور داخل شویم گفت در را باز کنید و برید تو! هیچ نگهبان یا مسئولی نبود . داخل مسجد شدیم معماری آن با تمام مسجدهایی که دیده بودم فرق داشت در واقع این مکان را کارگران مسلمان رنگونی که زمانی آبادان کار میکردند ساخته بودند و معماری زیبای آن از بناهای هندی گرفته شده بود. بعد از بازدید تصمیم به بازگشت به اهواز گرفتیم .
تصویر 42و43: مسجد رنگونی ها
عصر شده بود و تازه کم کم مردم به خیابانها میآمدند ما زمان خوبی را برای دیدن این دو شهر انتخاب نکرده بودیم اما چاره ای نداشتیم. به اهواز رسیدیم و برای شام دوباره به مرکز فلافل اهواز ، لشکرآباد رفتیم. به جز فلافل ، سمبوسه و کپه هم سفارش دادیم اما هیچکدام به پای فلافل نمیرسیدند. بعد از شام کمی در خیابانهای اهواز گشتیم و پلهای مختلف را دیدیم و از روی پل طبیعت عبور کردیم. پل طبیعت پلی پیادهرو است که دو پارک ساحلی و لاله را به هم وصل میکند البته هیبت پل طبیعت تهران را ندارد اما به اندازه کافی کاربردی و زیباست. جمعیت زیادی در دو طرف رود کارون بساط پیک نیک خود را برپا کرده بودند. در پارک ساحلی مردی قهوه عربی میفروخت که دو فنجان گرفتیم ، طعم ترش و تلخ قهوه باعث شد که نتوانم آن را بخورم . البته فکر میکنم باید قهوه را از جای مناسب تری میگرفتیم. به هتل برگشتیم تا استراحت کنیم و منتظر روز بعد باشیم.
تصویر 44و45: شبهای اهواز
روز سوم پنجشنبه – کارون
وسایلمان را جمع کرده صبحانه را خوردیم و اتاق را تحویل دادیم. به کارون و پلهایش دوباره سری زدیم. بستنی خوشمزه با شیر گاومیش خوردیم. سوغات اهواز که انواع خرما و کلوچه خرمایی بود (البته فکر میکنم اصل آن برای دزفول باشد) خریدیم، اهواز را به خدا سپردیم و به سمت شوش ، قدیمیترین سکونتگاه بشر در جهان حرکت کردیم.
تصویر 46و47 و48: کارون و پلهایش
مسیر ما به سمت هفتتپه و زیگورات چغازنبیل بود. فاصله اهواز تا زیگورات 132 کیلومتر است. به نزدیکی زیگورات که رسیدیم نمای پله ای باشکوه آن مشخص بود. این مکان جزء اولین آثار باستانی ثبت شده در یونسکو است. ماشین را پارک کردیم و بلیط ورودی را گرفتیم. محوطه وسیعی (شهر باستانی دوراونتاش) را در پیش داشتیم که مسیر بازدید را هم مشخص کرده بودند . اطراف نیایشگاه آثار دیگری هم وجود داشت که کنار هر کدام تابلویی حاوی توضیحات نصب شده بود. چغازنبیل که در وسط این محوطه قرار داشت در واقع نیایشگاه یا زیگوراتی است که برای خدای محافظ شوش در قرن سیزده پیش از میلاد توسط پادشاه عیلام ساخته شده بود. این نیایشگاه در اصل 5 طبقه بوده که حالا طبقات یک و دو و قسمتی از طبقه سه باقیمانده. هنگامیکه در این منطقه در 1930 حفاری نفت انجام میشده کشف شده و بعد از آن گریشمن از موزه لوور کار کشف محوطه را انجام داده. فکر کن چه شغل مهیجی ، اثر تاریخی به این عظیمی را کاووش کنی و هر روز چیز جدیدی کشف کنی. آثاری که در این محوطه خواهید دید شامل آجرنوشته هایی که دور بنا وجود دارند،جای پای کودک در خشت ، آبراههها ، سکوهای قربانی ، ساعت آفتابی و.. است.
تصویر 49و50و51و52: زیگورات
در زمان بازدید ما مردی ایتالیایی که در عراق کار میکرد با خانواده خود به ایران آمده بودند و حالا برای بازدید از زیگورات در آنجا بودند. راهنمای مجموعه توضیحاتی در مورد اثر میداد و جاهای مختلف را نشان میداد بین مسیر طنابهایی که نشاندهنده ممنوعیت ورود به محوطه بود را برداشت و به همه افراد گروه که حدود10 ، 11 نفر بودند اجازه ورود به داخل زیگورات را داد. ما ازش پرسیدیم که اینکار باعث آسیب دیدن اثر نمیشود که جواب منفی داد. تازه اینجا سازه مستحکمی بود در قسمت دیگری از محوطه که اثری در زیر زمین بود و برای محافظت بیشتر روی آجرها و ملاتها را با کاهگل پوشانده بودند(گویا کاهگل به حفظ بیشتر آجر و سازه کمک میکند) اجازه داد اعضای گروه ایتالیایی از روی پله ها پایین روند و آنجا را ببینند علاوه بر اینکه پایین رفتن در این مکان کار خطرناکی بود ، پا گذاشتن روی دیوارهای اثر، باعث تخریب آن میشد. راهنما فرد مهربانی بود و توضیحات خوبی میداد اما باید برای جایگاه و مسوولیت خود در برابر اثر ارزش بیشتری را قایل میشد. مکان به این ارزشمندی که از قدیمیترین آثار جهان است و تا به حال حفظ شده ارزش نگهداری مناسب تر را دارد. در آخر راهنما به ما گفت اگر روی تپههای جنوبی محوطه بروید چشم انداز زیبایی از رود و مزراع را خواهید دید. قابل تصور نبود که در کنار این محوطه خشک چشم انداز زیبایی از رود و مزارع سرسبز باشد.
تصویر 53و54: اطراف زیگورات
تصویر 55: چشم انداز زیبا
بعد از دیدن این منظره چشم نواز به سمت موزه هفت تپه حرکت کردیم. هفت تپه یک شهر باستانی متعلق به تمدن عیلام است و 23 کیلومتر تا چغازنبیل فاصله دارد. هنگام کار کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه آثاری در این منطقه پیدا شد که چون این آثار زیاد بود موزهای برای نگهداری آنها به همین نام در سال 1352 ساخته شد. در زمان جنگ این موزه تعطیل و قسمتی از آثار به موزه تهران منتقل شد و مجددا از سال 1380 افتتاح گردید. در این موزه گلنوشته ها، مهرها، پیکرها و ظروف سفالی، تابوت و.. را خواهید دید ورودی موزه هم 2000 تومن بود.
تصویر 56و 57 و58 : موزه هفت تپه
در اطراف ساختمان موزه قسمتی از شهر باستانی هم وجود دارد. خانواده ایتالیایی هم به موزه رسیدند. هوا گرم بود وگله گوسفندی به سایه درختی در این قسمت پناه آورده بودند. چوپان ،خانمی جوان بود. هر دو دوست داشتیم با هم حرف بزنیم اما او فارسی بلد نبود من هم عربی. با لبخند احساسمان را به هم نشان دادیم و خداحافظی کردیم تا به سمت شهر شوش و دیگر آثار باستانی برویم.
تصویر 59و60: محوطه اطراف موزه
تصویر 61: پناه در سایه درخت
15 کیلومتر حرکت کردیم و به شهرستان شوش رسیدیم. شوش به دلیل آثار تاریخی زیادش در دنیا مشهور است. اولین مکانی که در این شهر دیدیم کاخ آپادانا بود. ورودی 3000 تومان آن را پرداخت کردیم. این عمارت متعلق به دوره هخامنشیان است و به دستور داریوش بر روی باقیمانده عمارتهای عیلامیساخته شده و به عنوان اقامتگاه یا قصر زمستانی برای پادشاهان هخامنشی بوده. در این مجموعه تاریخی کاخ آپادانا، هدیش ، دروازه شرقی ،کاخ شایور ، شهر پانزدهم، روستای هخامنشی و.. قرار دارد. اما در حال حاضر چیزی از عظمت و شکوه کاخ با ستونها و تالارها باقی نمانده. در بعضی قسمتها تکه سنگها یا زیر ستونهای باقیمانده که روی هم ریخته شده وجود دارد . بخشهای مختلف جدا شده و اطلاعاتی در مورد عمارتی که در گذشته وجود داشته نوشته شده و شما باید تصور کنید که این مکان در گذشته به چه شکل بوده. زمان کاوش این قسمت به دست فرانسویها سرستونها و اشیاء کشف شده به موزه لوور انتقال داده شدند، این موزه بعد از کاوش اینجا چه رونقی گرفته.
تصویر 62و63 و64: آپادانا
قسمت بعدی که دقیقا کنار آپادانا بود موزه شوش و قلعه شوش یا فرانسوی بود که ورودی 5000 تومان برای آن پرداخت شد. در موزه شوش آجرهای لعاب دار، سرستونها ، ظروف و اشیاء دوران مختلف نگهداری میشد در کنار موزه ، قلعه شوش که به دست فرانسویهایی که کار حفاری و کاووش را انجام میدادند قرار داشت . از آجرهای کشف شده در جاهای مختلف حتی آجرهای نوشته دار برای ساخت قلعه با معماری قرون وسطایی ساخته شده بود. البته تنها اجازه بازدید از حیاط وجود داشت. از روی قلعه میشد کل شهر شوش را دید که گنبد دانیال نبی در آن خودنمایی میکرد.
تصویر 65 و 66 : موزه شوش
تصویر 67و68و69 : قلعه شوش
از وقت ناهار خیلی گذشته بود و ما در رستورانی در همان نزدیکی که بیشتر بیرون بر بود خورش قیمه و جوجه خوردیم با قیمت بسیار مناسب که که هرکدام بیشتر از 12000 تومان نبود. بعد از آن هم به آرامگاه دانیال نبی که بیشتر به امامزاده شبیه شده بود رفتیم و در واقع آخرین اثر از استان خوزستان را دیدیم.
تصویر 70: آرامگاه دانیال نبی
البته که خوزستان آثار دیدنی فراوانی دارد که ما ندیدیم و همانطور که گفته اند تماشا آن كس را باشد كه پيل را تمام ديد. در جایی خوانده بودم استان خوزستان در سالهای اخیر بیشترین مهاجرت به شهرهای دیگر ایران را داشته که شرایط جوی و ریزگردها عامل اصلی این موضوع هستند گرچه در روزهای حضور ما در این استان خبری از ریزگردها نبود، اما امیدوارم این استان ثروتمند رونق سابق خود را بدست بیاورد و مردم آرام و خونگرم آن روزهای بهتری را سپری کنند.
در ازدحام این همه ظلمت بی عصا
چراغ را هم از من گرفته اند
اما من
دیوار به دیوار
از لمس معطر ماه
به سایه روشن خانه باز خواهم گشت
پس زنده باد امید(2)
از خوزستان کهن جدا شدیم و از آزاد راه اندیمشک –پل زال-خرم آباد به سمت خرم آباد حرکت کردیم. قصد داشتیم شب را در آبشار بیشه سپری کنیم. از تونلها و پلهای آزادراه عبور کردیم طبیعت بکر مسیر در زیباترین حالت خود بود. نزدیک خرم آباد تابلوی آبشار بیشه رفتن به سمت راست را نشان میداد.
تصویر 71: مسیر شوش بیشه
هوا تاریک شده بود و روشنایی چندانی در جاده نبود. سعی کردیم با احتیاط از جاده کوهستانی عبور کنیم در نهایت با استرس زیاد ساعت 12 شب به روستای پسیل در نزدیکی آبشار بیشه رسیدیم چون فرصت جستجو نبود در اولین جایی که دیدیم یعنی مهمانپذیر شایان که خانه ای تازه ساز و برای اقامت مسافران بود اتاقی با قیمت مناسب شبی 40 هزار تومن گرفتیم. البته امکانات تقریبا صفر بود. ترجیح میدادم در خانههای روستایی اقامت داشته باشیم اما شاید وقتی دیگر.
تصویر 72: روستای پسیل
تصویر 73: پسیل(خانمی که بز آسیب دیده را حمل می کرد)
روز چهارم جمعه- سزار
صبحانه تخم مرغ و پنیری که دیشب از مغازه نزدیک مهمانپذیر گرفته بودیم را خوردیم اتاق را تحویل دادیم و به سمت روستای بیشه و آبشارش حرکت کردیم . با 5000 تومان ماشین را در پارکینگ پارک کردیم و با عبور از پل به آبشار زیبای بیشه که به رودخانه خروشان سزار میریخت رسیدیم. لرستان به آبشارهای زیبایش معروف است. آبشار بیشه 48 متر ارتفاع و 20 متر عرض دارد. خوبی این مکان وجود ایستگاه راه آهن در نزدیکی آن است. روبروی آبشار مکانی برای برپاکردن پیک نیک درست کرده بودند و چون جمعه بود هرچه پیش میرفت مردم بیشتری به این قسمت میآمدند. در جاهای مختلف هم نوشته شده بود رودخانه سزار وحشی است از شناکردن در آن خودداری کنید. گرمای اهواز جای خود را به هوای خنک و سرد این قسمت داده بود. به قسمت بالای آبشار و ایستگاه راه آهن رفتیم و مناظر زیبای این قسمت را مشاهده کردیم.
تصویر 74و75: آبشار بیشه
تصویر 76و77و78: طبیعت اطراف آبشار
بعد از دیدن آبشار به سمت بروجرد حرکت کردیم تا کم کم سفر پر مقصد خود را به آخر برسانیم .دیشب در تاریکی لذت دیدن این همه سرسبزی و زیبایی طبیعت را از دست داده بودیم اما حالا در روشنایی روز جبران میشد. ناهار را به پیشنهاد دوستمان در رستوران پدرسالار بروجرد خوردیم که کیفیت غذا خوب و قیمت هر کدام حدود 23 و 25 هزار تومان بود و سپس به سمت تهران راهی شدیم. از شهرهای اراک و قم گذشتیم و سرانجام به تهران رسیدیم. به این ترتیب سفر ما به خوزستان و در کنارش آبشار بیشه پایان گرفت. با اینکه سفر شیرینی برای من بود و همیشه به یادآوردنش حس خوبی می دهد اما اگر دوباره قصد سفر به این قسمت را داشته باشم سعی می کنم با آرامش بیشتر و با مقاصد کمتری این کار را انجام بدهم. در آخر باید بگویم این اولین سفرنامه ای است که نوشته ام و امیدوارم توانسته باشم قسمتی از تجربه و حس خود را به خواننده منتقل کنم.
(1) قسمتی از شعر الیاس علوی
(2)قسمتی از شعر علی صالحی