از کرانه‌های کویر تا بلندی‌های بادگیر

4.2
از 18 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
از کرانه‌های کویر تا بلندی‌های بادگیر + تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
10 شهریور 1399 09:00
38
9.7K

به نام خدا

از کرانه‌های کویر تا بلندی‌های بادگیر

سفرنامه یزد

محدوده سفر کجاست؟!

هر زمان که برای سفر برنامه‌‌ریزی می‌کنم در حقیقت هفته قبل و بعدش هم در سفر هستم! هفته قبل از سفر با چشمانی فراخ و ذوق زده پشت کامپیوتر در حال برنامه‌ریزی و یادداشت برداری به سر می‌برم. هفته بعد از سفر حین مرور عکس‌ها با لبخندی آرام گوشه‌ی لبم در بین خاطرات و لحظات سفر سیر می‌کنم. هفته سوم هم که نمی‌دانم نوشتن سفرنامه را شروع کنم یا مقصد بعدی را مشخص کنم! البته تجربه ثابت کرده است که نوشتن سفرنامه به فاصله کوتاهی بعد از سفر مؤثرتر است و انرژی مثبت سفر در قلم‌تان جاری خواهد شد. پس با من همراه باشید تا در کوچه و پس کوچه‌های شهر تاریخی یزد قدمی بزنیم.

زمانی که روی گرانی بنزین را کم می‌کنیم!

22 بهمن ماه برای ما هم مثل اکثریت ملت عزیزمان روز شادی است. شادی از نوع تعطیلات مناسب برای سفر! پنج‌شنبه و جمعه را به آن چسباندیم و 6 روز را به سفر یزد اختصاص دادیم. البته به دلیل مسافت حدود 800 کیلومتری اهواز تا یزد در حقیقت دو روزش را کامل در راه بودیم. سهمیه‌ی بنزینی باقی نمانده و شیلنگ بنزین را با طمانینه در هر پمپ بنزین برداشته و نیش‌خندی به قیمت لیتری 3000 تومان آن می‌زنیم!

در این سفر دو نفر از دوستانمان همراه من و همسرم بودند. سفر را ساعت 6 صبح پنج‌شنبه 17 بهمن آغاز کردیم. برای رسیدن به یزد نقشه سه مسیر را نشان می‌داد که تصمیم گرفتیم رفت و برگشت مسیر متفاوتی را امتحان کنیم. همسفران به جز خودم که حدود 20 سال پیش یزد بودم هیچ کدام یزد را ندیده بودند و ذوق سفر کامل بود. خوشبختانه با وجود همراهان خوش سفر مسافت 14 ساعته چندان به چشم نیامد. در بین راه توقف‌های کوتاهی داشتیم و ناهار را دیر هنگام در رستوران هتل لاله شهر آباده خوردیم و حدود ساعت 8 شب به مقصد رسیدیم.

1.JPG

تصویر 1: مسافت اهواز تا یزد

2.jpg

تصویر 2: ناهار در هتل لاله آباده

اسکانی فرای تصور!

در این سفر جهت رزرو جا از سایت mizboon.com استفاده کردیم. نقشه یزد جلوی چشمم بود و سعی داشتم خانه‌ای نزدیک به مناطق تاریخی یزد و البته دارای پارکینگ پیدا کنم. بالاخره واحدی را نزدیک کوی مازاری‌ها با شبی 120000 تومان برای پنج شب رزرو کردم. در این سایت بعد از ثبت نام و واریز هزینه، شماره صاحبخانه در اختیار شما قرار می‌گیرد. با صاحبخانه تماس گرفتم، خانمی خوش برخورد با لهجه شیرین یزدی پاسخگو بود. خیالم از بابت وجود وسایل آشپزخانه و سرویس خواب در این واحد راحت شد چرا که صندوق عقب ماشین جای چندانی برای حمل این وسایل نداشت!

3.JPG

تصویر 3: سایت میزبون

در سفرهایم خانه‌های زیادی را تست کرده بودم که هیچ کدام هم شبیه تصاویرشان در نت نبودند. این یکی هم نبود، چرا که بسیار بهتر از تصاویرش بود! با اینکه وسایل چندان نو نبودند اما خانه بسیار تمیز و مرتب بود و مشخص بود با وسواس خوبی از واحد نگهداری می‌شود. صاحبخانه هم زوجی میانسال و خوش برخورد بودند که به خوبی پیگیر بودند تا چیزی کم نداشته باشیم.

4.JPG

تصویر 4: تصویر واحد ما در سایت میزبون

روز اول

کویر ما را می‌طلبد!

روز اول سفر را به کویر اختصاص دادم چرا که متوجه شدم کمپ‌های کویری یزد جمعه‌ها بسیار فعال‌تر هستند. سعی کردم کمپ‌های نزدیک شهر را انتخاب کنم که مسافت سفر زیاد و خسته کننده نشود. نزدیک دروازه قرآن یزد چندین کمپ کویری وجود دارد که امکاناتی از قبیل سافاری، موتور چهار چرخ، شتر سواری و پاراگلایدر را ارایه می‌دهند و تعدادی هم اقامتگاه بومگردی دارند. از بین آنها کمپ کویری هفت سنگ را انتخاب کردم چرا که تنها کمپ دارای زیپ لاین بود. این کمپ در سال 1396 افتتاح شد و فاصله آن تا دروازه قرآن حدود 12 کیلومتر بود.

5.jpg

تصویر 5: دروازه قرآن یزد (ورودی یزد از سمت تهران)

6.jpg

تصویر 6: مسیر ابتدای کمپ‌های کویری

اولین چیزی که در مسیر به چشم‌مان آمد نخاله‌های ساختمانی بود که متاسفانه منظره بدی را ایجاد کرده بودند. اما کم کم که جلوتر رفتیم فقط کویر بود و آسمان آبی‌اش. رمل‌های شنی یک دست از دور چشم انتظارمان بودند. ساعت 9 و نیم صبح بود و به جز ما کسی آنجا نبود. حالا یا یزدی‌ها سحر خیز نیستند یا ما زود آمدیم!. آن یک نفر مسئول کمپ هم که پیدا شد اعلام کرد که کمپ حدود یک ساعت دیگر فعال می‌شود. پس فرصت مناسبی بود که حسابی با کویر خلوت کنیم. کمپ‌ها به طور معمول به ازای هر ماشین 10 هزار تومان ورودی می‌گیرند. این کمپ دارای اقامتگاه بومگردی است. کلید یکی از واحدها را گرفتیم تا نگاهی به آنجا بیندازیم. اتاقک‌های دنج چند ضلعی با رختخواب، بخاری و پنکه که نمی‌دانم با چه تصوری گفت چهار نفره است! هر چه حساب کردیم جای دو نفر بود و نفر سوم را هم با تعارف و چک و چانه می‌شد جا داد! اجاره این اتاق‌ها به همراه صبحانه، شبی 270000 تومان بود.

7.jpg

تصویر 7: نمایی از اقامتگاه کمپ کویری هفت سنگ

8.JPG

تصویر 8: نمایی از اتاق‌های اسکان اقامتگاه کمپ کویری هفت سنگ

9.JPG

تصویر 9: نمایی از درون اتاق‌های اسکان اقامتگاه کمپ کویری هفت سنگ

مسابقه روی شن‌های داغ

نمی‌دانم تا به حال با سرعت دویدن روی شن یا برف را تجربه کرده‌اید یا نه؟! کدام یک سخت‌تر است؟! به نظرم شن سخت‌تر بود و قدرت بیشتری می‌طلبید و برای همین مغلوب حریفم در سربالایی شدم! وقتی به بالای تپه شنی رسیدم منظره روبرو فوق‌العاده بود. تصویر آسمان آبی با کوه‌های برفی در دور دست، تضاد زیبایی با تپه‌‌های شنی مقابلش داشت. عزمم را جزم کردم که از بالای تپه‌ها به پایین غلت بخورم. حتماً امتحان کنید حس خوبی خواهد داشت! اما چالش دیگر شن این است که شن را با برف اشتباه نگیرید! متاسفانه یکی از گردشگران از بالای سکوی زیپ لاین به پایین پرید و تصور می‌کرد به همان نرمی که در برف فرود می‌آید اینجا هم همینطور است. اما زهی خیال باطل! ما از دور شاهد بودیم و خب حقیقتا کمی این حرکت فکر نشده خنده دار بود، خلاصه از خنده‌مان عذاب وجدان گرفتیم و نگران راهی کمک شدیم. خوشبختانه به نظر نمی‌رسید آسیب جدی باشد. ساعت حدود 11 صبح شد که افراد دیگری نیز کم ‌کم از راه رسیدند. پس سریع به پایین برگشتیم تا پشت صف معطل نشویم. فقط یادتان باشد اگر دوربین حرفه‌ای دارید بهتر است بگذارید همانجا در ماشین استراحت کند! اگر احیانا دوربین را روی شن‌ها رها کنید مجبورید صدای لغزش دلخراش شن‌های ریز را زیر لنز دوربین عزیزتان تحمل کنید و آن را دوباره سرویس کنید.

10.JPG

تصویر 10: نمایی کلی از اقامتگاه کویری هفت سنگ

11..jpg

تصویر 11: مسابقه روی شن‌های داغ

12..jpg

تصویر 12: رمل‌های شنی

13.JPG

تصویر 13: کویر و آسمان

14..jpg

تصویر 14: هنرنمایی در کویر!

15.jpg

تصویر 15: هنرنمایی در کویر!

16.jpg

تصویر 16: هنرنمایی در کویر!

17.jpg

تصویر 17: شن درمانی!

زیپ لاین کمپ هفت سنگ طولانی‌ترین زیپ لاین‌ کویری کشور است (به طول 450 متر) که هزینه آن برای هر نفر 50000 تومان است. البته مسافتی کمتر از یک دقیقه را طی خواهید کرد که به نظرم ارزش یکبار تست کردن را دارد. بعد از زیپ لاین دوری هم با موتورهای چهار چرخ زدیم که به ازای 7 دقیقه 35000 تومان هزینه داشت. اما پاراگلایدری نصیب‌مان نشد. متاسفانه چند ماه پیش یکی از مربیان پاراگلایدر به همراه یکی از مسافران دچار سانحه شدند و به دلیل پاره شدن پاراگلایدر و نداشتن چتر نجات کمکی، جان خودشان را از دست دادند. بعد از کمی استراحت زیر آلاچیق‌های کمپ، از کویر دل کندیم. ناهار را مهمان یکی از دوستان خوب یزدی بودیم که در آنجا یکی از بهترین قیمه‌ یزدی‌های طول سفرمان را خوردم. تا عصر پیش این خانواده گرم و دوست داشتنی بودیم و بعد راهی باغ دولت آباد شدیم.

فیلم 1: زیپ لاین کمپ کویری هفت سنگ

18.jpg

تصویر 18: موتورهای چهارچرخ کمپ کویری هفت سنگ

19.jpg

تصویر 19: تخت‌های محوطه کمپ کویری هفت سنگ، مختص رستوران

20.JPG

تصویر 20: آلاچیق‌های کمپ کویری هفت سنگ

21.JPG

تصویر 21: دل کندن از کویر....

  • آدرس: میدان دروازه قرآن، کیلومتر ۱۲ جاده نصر، سمت چپ جاده، کمپ کویری هفت سنگ
  • هزینه ورودی: هر ماشین 10 هزار تومان
  • ساعات بازدید: شبانه روزی

 

بادگیر سر به فلک کشیده: باغ دولت آباد

هوا رو به تاریکی و شهر پر از آرامش و زیبایی بود. نورپردازی‌های باغ دولت آباد دلنشین بود. مانند اکثر باغ‌های ایرانی حوض وسیعی در میان آن کشیده شده بود تا عمارت نظاره‌گر شکوه و زیبایی خود در آب باشد. این باغ در دوره زندیه توسط یکی از خوانین یزد احداث شده بود و آب قنات دولت آباد را از مهریز برای آبادانی این باغ به این سمت کشیده بود. غنای معماری بی بدیل ایرانی، فن و مهارت باغ‌سازی در دل کویر و بادگیر 33.8 متری آن، که بلندترین بادگیر خشتی جهان است، همگی سبب شد تا این باغ در سال 2011 در میراث جهانی یونسکو به ثبت برسد.

22.JPG

تصویر 22: بادگیر بلند باغ دولت آباد

23.JPG

تصویر 23: نمایی از عمارت هشتی باغ دولت آباد

24.JPG

تصویر 24: محوطه باغ دولت آباد

25.JPG

تصویر 25: عمارت هشتی باغ دولت آباد

26.JPG

تصویر 26: سقف عمارت باغ دولت آباد

27.jpg

تصویر 27: شیشه‌های رنگی عمارت باغ دولت آباد

اما نکته جدیدی که این عمارت داشت و تا به حال ندیده بودم آب خوری‌های جدید یزد بود که متوجه شدم برای اولین بار در جهان توسط شرکت بهینه کار یزد طراحی شده تا جایگزین لیوان یکبار مصرف شود. در این آبخوری‌ نی‌های کوچک یکبار مصرف که کنار دستگاه قرار داشتند به سرشیر متصل می‌شدند و تنظیم فشار آب ورودی راحت‌تر بود.

28.jpg

تصویر 28: آب سردکن‌های نی‌دار یزد

  • آدرس: خیابان شهید رجائی، باغ دولت آباد
  • هزینه بلیط: نفری 3000 تومان
  • ساعات بازدید: 7 الی 22:30

 

آینه به آینه در موزه آینه و روشنایی

موزه آینه و روشنایی یزد چند دقیقه با مکان اقامت‌مان فاصله داشت و حسن ختام برنامه امروز بود. به نظر می‌رسید یزد چندان هم در این فصل یا حداقل در این هفته مسافر ندارد چراکه هر جا می‌رفتیم بسیار خلوت بود و البته این خلوتی برای ما خوب بود! هوا بسیار مطبوع و بهاری بود و شب‌ها کمی سرد می‌شد. این مکان ابتدا مهمانسرای خصوصی بود که بعد از انقلاب تبدیل به موزه شد. در بدو ورود در راهرویی باریک گام خواهید گذاشت که آینه‌های تمام قدی در دو طرف آن وجود دارد. اصلا هم تصور نکنید که جلوی هر آینه ایستادیم و ادا و اطواری درآوردیم! سعی هم نکردیم بهترین سلفی را در آینه بگیریم! با تشخص و احترام فقط گذشتیم!! در هر اتاق موزه مجموعه‌ای از وسایل قدیمی از پیه سوز گرفته تا چراغ‌های روشنایی رومیزی وجود داشت. زیبایی و ظرافت آنها به حدی بود که حسرت گذاشتن آنها در گوشه و کنار خانه‌ به دل‌تان خواهد ‌ماند. پنجره‌ها به زیبایی با شیشه‌های رنگی آراسته شده بودند و سقف‌ها از تلالو آینه‌کاری‌ها برق می‌زدند.

29.JPG

تصویر 29: ایوان بیرونی عمارت موزه آینه و روشنایی

30.jpg

تصویر 30: طرح‌های زیبای داخل عمارت موزه آینه و روشنایی

31.jpg

تصویر 31: ویترین پیه سوزهای قدیمی موزه آینه و روشنایی

32.JPG

تصویر 32: نمونه‌ای از چراغ‌های رومیزی موزه آینه و روشنایی

33.JPG

تصویر 33: آینه کاری‌های عمارت موزه آینه و روشنایی

34.JPG

تصویر 34: نقش و نگار زیبای معماری موزه آینه و روشنایی

35.JPG

تصویر 35: پیکره گیل گمش در موزه آینه و روشنایی

بد نیست بدانید گیل گمش نخستین قهرمان انسانی و نخستین قهرمان تراژدیک ثبت شده در ادبیات جهان است که داستانش روی الواح گلی کتابخانه آشور بانیپال کشف شد که به سده هفتم پیش از میلاد تعلق دارد.

36.JPG

تصویر 36: پرده‌ای تزیینی ساخته شده از گچ در موزه آینه و روشنایی

 

اما چشمم دنبال چیز دیگری بود: مجموعه کبریت‌های قدیمی که از سفر سال‌های پیشم به یزد در یادم مانده بود و با دیدن‌شان بسیار خوشحال شدم. آن زمان آرزوی داشتن کلکسیون رنگارنگ کبریت‌ها را داشتم و حالا چراغ‌های رومیزی! چندین سال دیگر چه خواهد بود؟! بعد از بازدید به خانه برگشتیم و شام را مهمان دستپخت خوب همسفرم بودیم و آماده شدیم تا صبح راهی مهریز و سریزد شویم.

37.JPG

تصویر 37: نمونه‌ای از مجموعه کبریت‌ها در موزه آینه و روشنایی

  • آدرس: خیابان آیت الله كاشانی، روبروی پارک هفتم تیر
  • هزینه بلیط: 5000 تومان
  • ساعات بازدید: 8 الی 20 (روز تعطیل: دوشنبه)

 

روز دوم

همگام با آهوی ایرانی: باغ آهوی سریزد

صبح زود راهی شدیم تا ابتدا به روستای سریزد برسیم. فاصله این روستا تا یزد حدود 40 کیلومتر است. شاید به دلیل اینکه در این استان میبد و اردکان بیشتر به عنوان مقصد گردشگری شناخته شده‌اند تا حدی این روستا ناشناخته مانده باشد در حالی‌ که قدمتی چند هزار ساله دارد. در ابتدای راه این روستا به دیدن نخستین مرکز پرورش و نگهداری آهوی ایرانی رفتیم. متاسفانه باد سردی می‌وزید و بازدید را کمی مشکل می‌کرد. در مجموع تماشای سیرک و باغ‌های این چنینی که حیوانات را تنگاتنگ در قفس‌ها جا‌ می‌دهند چندان به مذاقم خوش نمی‌آید. در واقع خجالت می‌کشم به حیوانات نگاه کنم. مدام یاد صحنه‌ای از فیلم سیاره میمون‌ها می‌افتادم  که میمون‌های جهش یافته توسط خود همین بشر متفکر، انسان‌ها را در قفس‌ها زندانی کرده بودند و جای میمون و انسان عوض شده بود!. اما کنجکاوی و میل و علاقه به دیدن حیوانات هم دلیل موجهی برای بازدید شد و این تناقض احساسی اجتناب ناپذیر بود! در حال حاضر آهوی ایرانی بر اساس فهرست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی، در طبقه آسیب‌پذیر قرار دارد.  

38.jpg

تصویر 38: مجموعه اقامتی باغ آهو سریزد

39.jpg

تصویر 39: نگهداری حیوانات در باغ آهو سریزد

40.jpg

تصویر 40: نگهداری حیوانات در باغ آهو سریزد

41.jpg

تصویر 41: نگهداری حیوانات در باغ آهو سریزد

42.jpg

تصویر 42: نگهداری حیوانات در باغ آهو سریزد

43.jpg

تصویر 43: روباه گرفتار در قفس باغ آهو سریزد

بی تابی زیاد این روباه درون قفس توجه‌مان را جلب کرد. مدام از یک سمت قفس به سمت دیگر می‌رفت و ترسیده و آشفته بود! وقتی پیگیر شدیم که چرا این روباه در قفسی به این کوچکی نگهداری می‌شود بیان کردند که روباه بیمار بوده و از جایی دیگر برای نگهداری و مراقبت به باغ فرستاده شده و قرار است از اینجا برود. امیدوارم با حال و روزی بهتر برود! خداروشکر زبان آدمیزاد نمی‌دانست تا چیزی نثارمان کند!

در این مجموعه که در سال 1395 افتتاح شده است علاوه بر آهو گونه‌هایی از قبیل عقاب، غزال، مارال و چندین گونه پرنده نگهداری می‌شوند. همچنین باغ دارای اقامتگاهی با سوئیت‌های سه خوابه و چهار خوابه است که هزینه اقامت در آنها شبی حدود 250000 الی 300000 تومان بود. سوئیت‌ها نوساز و تمیز بودند و نمای خوبی به باغ داشتند. البته به گفته مسئول آنجا، شب‌های عید مسافران بیشتری دارد و البته شکارچیان هم پای ثابت سوئیت‌ها هستند!

44.jpg

تصویر 44: رستوران باغ آهو سریزد

45.jpg

تصویر 45: سوئیت‌های اقامتی باغ آهو سریزد

46.jpg

تصویر 46: نمای باغ آهو سریزد از اتاق‌های طبقه‌ بالا اقامتگاه

  • آدرس: ورودی روستای تاریخی سریزد
  • هزینه بلیط: 10000 تومان
  • ساعات بازدید: 9 الی 21

 

قدم زدن در بزرگ‌ترین صندوق امانات خشتی جهان: قلعه سریزد

از باغ آهو که مسیر را چند دقیقه‌ای ادامه دهید به روستای سریزد می‌رسید. روستا بسیار خلوت و آرام بود و انارهایی که از درون حیاط خانه‌ها به بیرون سرک کشیده بودند نشانی از محصول کشاورزی غالب این منطقه داشتند. روستا به نظرم رو به رشد بود چرا که در گوشه و کنارش افرادی در حال مرمت سازه‌های تاریخی بودند و تبدیل کاروانسراها به اقامتگاه خبر از جذب گردشگران می‌داد. هدف اصلی ما دیدن قلعه سریزد بود. قلعه‌ای به دیرینگی زمان ساسانی که کاربرد نظامی نداشت بلکه متشکل از تعداد زیادی اتاق‌های کوچک برای نگهداری غلات و وسایل ارزشمند بود. هر خانواده حجره‌ای جدا داشت تا در زمان هجوم دشمنان در آنجا پناه گیرند. خندق دورتادور و دو حصار اطراف قلعه نشان از امنیت بالای آن در زمان خود داشت. راهروها هم آنقدر باریک و کم ارتفاع بودند که به نظرم دشمن حتی نمی‌توانست به‌راحتی در آنجا حرکت کند! در کل آنقدر تودرتو بود که احتمال گم شدن در آن می‌رفت! می‌توانید در قالب تصاویر زیر گشتی درون قلعه بزنید.

47.jpg

تصویر 47: نمایی کلی از قلعه سریزد

48.jpg

تصویر 48: نمایی کلی از قلعه سریزد

49.jpg

تصویر 49: نمونه‌ای از اتاق‌های کوچک درون قلعه سریزد

50.JPG

تصویر 50: نمونه‌ای از اتاق‌های کوچک درون قلعه سریزد

51.JPG

تصویر 51: درب دوم و کم ارتفاع قلعه سریزد جهت حفاظت بیشتر

52.JPG

تصویر 52: فضاهای درونی قلعه سریزد

53.jpg

تصویر 53: نمایی از بالای قلعه سریزد

  • آدرس: روستای تاریخی سریزد
  • هزینه بلیط: 4000 تومان
  • ساعات بازدید: 8 الی 17:30

 

اقامت در دل تاریخ: کاروانسرای نو

یکی از اقدامات مثبت در این روستا تبدیل کاروانسرای نو (مربوط به دوران صفویه) به هتل کاروانسرا بود. از حیاط کوچکش که وارد شوید با فضایی دنج و تاریک روبرو می‌شوید که به زیبایی نورپردازی شده است. قسمت وسط در حقیقت رستوران هتل است که میزهای چوبی زیبایی درون آن چیده شده است. دورتادورش حجره‌ها قرار دارند که حالا اتاق‌هایی برای اقامت هستند. فضای جلوی اتاق‌ها را بسیار دوست داشتم چراکه با پارچه‌ای ساده از محیط رستوران جدا شده بودند و در واقع حریم آنها بود.

54.JPG

تصویر 54: نمایی از رباط نو در سریزد

55.JPG

تصویر 55: نمایی از رستوران کاروانسرا نو در سریزد

56.JPG

تصویر 56: نمایی از محوطه داخلی کاروانسرا نو در سریزد

57.jpg

تصویر 57: نمای ورودی اتاق‌های کاروانسرا نو در سریزد

58.JPG

تصویر 58: نمای درون اتاق‌های کاروانسرا نو در سریزد

درست روبروی این کاروانسرا رباط کهنه را خواهید دید. رباطی خشتی و متعلق به دوران سلجوقیان که به‌دلیل انجام مرمت امکان بازدید نداشت.

59.JPG

تصویر 59: رباط کهنه در روستای سریزد

  • آدرس: روستای تاریخی سریزد
  • هزینه بلیط: رایگان
  • ساعات بازدید: شبانه‌روزی

 

دوش به دوش آرش کمانگیر: دروازه فرافر

به انتهای روستا که برسید ویرانه‌ای تک و تنها در دشتی خشک به چشم می‌خورد که روایت‌هایی کهن را از اعصار مختلف به دوش می‌کشد. اینجا دروازه فرافر است، یعنی جایی که یزد (با نام قدیم فرافر) از آنجا شروع شده بود. پس در حقیقت دیواری به قدمت چند هزار سال پیش روی شماست. البته عده‌ای هم معتقدند این بنا تنها باقیمانده آرامگاهی قدیمی است. به هر روی هر چه که بوده است حالا ترک‌های عمیق پیکره‌اش خبر از پیوستن آن به ریگ‌های زیر پایش می‌دهد. پشت سر دروازه نمادی از آرش کمانگیر وجود دارد که البته داستانش را می‌دانید و می‌شود آن را تمثیلی برای این دروازه دانست ولی در حقیقت ساختار آن با ساختار خشتی روستا ناهمگون بود!

60.JPG

تصویر 60: دروازه فرافر در سریزد

61.JPG

تصویر 61: مجسمه آرش کمانگیر در سریزد 

  • آدرس: روستای تاریخی سریزد
  • هزینه بلیط: رایگان
  • ساعات بازدید: شبانه‌روزی

بازدید از سریزد حس و حال بسیار خوبی برایم داشت و رسیدگی به آثار تاریخی روستا و احداث اقامتگاه‌ها بسیار دلگرم کننده می‌نمود. روستا چندین اثر تاریخی قابل بازدید دیگر نیز داشت که می‌توانید در قالب تصاویر زیر آنها را ببینید.

62.JPG

تصویر 62: اقامتگاه بومگردی فرافر در سریزد

63.JPG

تصویر 63: حمام سریزد

64.JPG

تصویر 64: آب انبار چهار بادگیر سریزد

65.JPG

تصویر 65: آب انبار پای برج سریزد

باغ پهلوان پور و جای خوشش در یونسکو

با طی ده دقیقه یا کمتر از سریزد به مهریز خواهید رسید. جایی که نشانه همت و ذکاوت یکی از بانوان ایرانی است: مهرنگار دختر انوشیروان ساسانی که دستور ساخت قنات‌های مهریز را داد. مهریز در حقیقت یک باغ شهر است که البته در بهمن ماه خبری از سرسبزی و یا درختان رنگارنگ پاییزی نبود. قبل از شروع گردش، ناهار را در کنار مجموعه رفاهی مهرپادین خوردیم که در حقیقت ماکارانی دیشب بود که زیاد مانده بود و روی پیک نیک قرضی از صاحبخانه داغ شد و البته بسیار هم چسبید!

66..jpg

تصویر 66: شام شب قبل که امروز هم به دادمان رسید!

باغ پهلوان‌ پور از مجموعه باغ‌های ایرانی است که در سال 2011 در میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. این افتخار را تا حدی مدیون قنات جهانی حسن آباد است که خودش نیز در یونسکو ثبت شده است. اینجا هم آنقدر خلوت بود که حتی کسی نبود تا بلیط ورودی بگیرد. بعد از بازدید موزه به گوشه و کنار باغ سرک کشیدیم. مشخص بود باغ در فصل مناسبش بسیار با صفا است و صدای آب جاری و پر حجم قنات‌ها حکایت از سیرابی و آبادانی‌اش داشت. بادگیرها عمارت وسط باغ را حسابی خنک کرده بودند و سایر قسمت‌ها، که به احتمال زیاد سرایداری بوده‌اند، حالا تبدیل به اقامتگاه شده بودند و هر کدام نارنجستان (حیاط خلوت) زیبایی داشتند. پس بی اختیار دقایقی را نشستیم تا از صدای آب و آرامش باغ کسب انرژی کنیم.

67..JPG

تصویر 67: ورودی باغ پهلوان پور در مهریز

68..jpg

تصویر 68: موزه درون عمارت باغ پهلوان پور در مهریز

69..JPG

تصویر 69: برج دیدبانی عمارت باغ پهلوان پور در مهریز

70..JPG

تصویر 70: مسیر آب عبوری قنات باغ پهلون پور در مهریز

71..JPG

تصویر 71: عمارت باغ پهلوان پور در مهریز

72..JPG

تصویر 72: باغ پهلوان پور در مهریز

73..JPG

تصویر 73: اتاق‌های اقامتی باغ پهلوان پور در مهریز

  • آدرس: مهریز، خیابان مطهری، باغ پهلوان پور
  • هزینه بلیط: 5000 تومان
  • ساعات بازدید: 8 الی 18:30

 

 گرفتار مابین تپه‌ها: کوه ریگ

کمی باد و طوفان شدید شده بود و بازدید را مشکل می‌کرد. اما همچنان سماجت داشتیم که بیشتر بچرخیم! برای دیدن چند جاذبه مانند قلعه مهرپادین و زورخانه به در بسته خوردیم. با شماره روی در تماس گرفتیم اما جواب فقط همین بود: "اگر یک اتوبوس آدم هستید برای بازکردن در قلعه خواهم آمد". دور و برم را عاجزانه نگاه کردم: جز من و همسرم که پروانه‌وار دور قلعه می‌چرخیدم تا شاید راه عبوری پیدا کنیم و دو همسفری که از شدت شن و غبار در ماشین پناه گرفته بودند کس دیگری نبود!!! پس تصمیم گرفتیم حسن ختام برنامه کوه ریگ باشد و از آنجا به یزد برگردیم. از دور که به کوه ریگ نگاه کنید انگار توده‌ای عظیم از شن را به اشتباه بین دو کوه خالی کرده‌اند! اما این پدیده ناشی از جریان صدها سال باد است که شن‌ها را در این قسمت جمع کرده و شن‌ها نیز چون در معرض نور مستقیم خورشید قرار دارند دارای خواص درمانی هستند. در کنار کوه ریگ برج کبوتر خانه‌ای به نام شکیب به‌ همراه یک آب انبار وجود داشت که هر دو بسته بودند و حالا همه‌ی درهای بسته دست به دست هم داده بودند که راه برگشت را در پیش بگیریم. شب را هم با فلافل سر کردیم تا بالاخره فردا را دوباره به خود یزد و گشت‌وگذار در آن اختصاص دهیم.

74.JPG

تصویر 74: قلعه مهر پادین در مهریز

75.jpg

تصویر 75: زورخانه جهان پهلوان تختی مهرپادین در مهریز

76.JPG

تصویر 76: نمایی دور از کوه ریگ در مهریز

77.JPG

تصویر 77: برج کبوترخانه شکیب در مهریز

  • آدرس: مهریز، محله بغداد آباد
  • هزینه بلیط: رایگان
  • ساعات بازدید: شبانه‌روزی

 

روز سوم

میدان سردار و همسرش: میدان امیر چخماق

همت والای سردار شاهرخ تیموری، امیر جلال الدین چخماق، به همراه همسرش ستی فاطمه خاتون مجموعه‌ای را رقم زد که حالا به میدان امیر چخماق معروف است. میدانی متشکل از بازار، مسجد، تکیه و آب انبار که نخل معروف حیدری در گوشه‌اش آرام گرفته است. نخل حیدری با قدمت 450 سال نمادی از پیکر امام حسین (ع) است که هر ساله در روز عاشورا روی دست صدها نفر حرکت می‌کند. گلکاری زیبایی جلوی عمارت انجام شده بود ولی پرچم‌های 22 بهمن در بدترین جای ممکن نصب شده و نمای عمارت را خراب کرده بودند. به طور حتم جای دیگری هم برای نصب وجود داشت اما گاهی در کج سلیقگی شاهکاریم!

78.JPG

تصویر 78: میدان امیر چخماق یزد در روز

79.JPG

تصویر 79: میدان امیر چخماق یزد در شب

  • آدرس: خیابان امام خمینی (ره)، چهار راه شهدا
  • هزینه بلیط: رایگان
  • ساعات بازدید: شبانه‌روزی

 

غرق در رنگ و هنر: مسجد جامع یزد

زمانی که عمرولیث صفاری همت کرد و مسجد جامع عتیق را  در قرن 3 هجری بنا کرد، روحش هم خبر نداشت که مسجدش در طول صد سال توسط حکومت‌های مختلف چکش کاری می‌شود تا به شکل امروزی‌اش مسجد جامع یزد خوانده شود. مسجدی که عکس آن در پشت اسکناس‌های بیست تومانی ما نقش بست! بلوار باریکی روبروی مسجد وجود دارد که یک طرف آن به برج ساعت می‌رسد و درست روبروی آن مناره‌های 52 متری و بسیار بلند مسجد خودنمایی می‌کند. اولین چیزی که نظرم را جلب کرد کلون بزرگ در بود که آنقدر بلند بود که تصورم این بود فقط دست بشری بالای 2 متر به آن می‌رسد! وارد صحن مسجد که شوید فقط رنگ است و هنر و ذوق و سلیقه! آنقدر نقش و رنگ‌ها با ظرافت، هماهنگ و زیباست که باید دستان هنرمندان این بنا را طلا گرفت. خوشبختانه در این سفر وقت کافی داشتیم تا هم در شب و هم در روز از مسجد بازدید کنیم.

80.jpg

تصویر 80: تصویر مسجد جامع یزد روی اسکناس بیست تومانی

81.JPG

تصویر 81: ورودی پر نقش و نگار مسجد جامع یزد

82.JPG

تصویر 82: ورودی پر نقش و نگار مسجد جامع یزد

83.JPG

تصویر 83: قسمتی از معماری زیبای مسجد جامع یزد

84.JPG

تصویر 84: نقوش معروف به شمسه در مسجد جامع یزد

85.JPG

تصویر 85: کاشی‌کاری‌های مسجد جامع یزد

86.JPG

تصویر 86: محراب زیبای مسجد جامع یزد

87.JPG

تصویر 87: ایوان مسجد جامع یزد

88.JPG

تصویر 88: نمایی از مسجد جامع یزد در شب

89.jpg

تصویر 89: پایاب مسجد جامع یزد که آب قنات جهانی زارچ از آن می‌گذرد

  • آدرس: خیابان امام خمینی (ره)، مقابل برج ساعت، انتهای خیابان مسجد جامع
  • هزینه بلیط: رایگان
  • ساعات بازدید: 8 الی 19

 

پا به پای یزدی‌ها در کوچه و پس کوچه‌های قدیمی

درست در سمت راست مسجد جامع کوچه‌ای باریک وجود دارد که دیوارش پر از تابلوهای راهنمای گردشگری است. چند قدمی که جلوتر بروید به میدان وقت و ساعت می‌رسید. حدود سال 725 هجری قمری اولین ساعت شهری ایران در این مکان نصب گردید که البته اکنون نشانی از آن نیست. در حال گشت زنی بودیم که یکی از اهالی محله به نام آقای خجسته شروع به خوش‌آمد گویی کرد و پیشنهاد داد که دور و اطراف محله را به ما نشان دهد که ما هم استقبال کردیم. در ذهن‌مان مرور می‌کردیم چه هزینه‌ای باید به ازای توضیحاتش بپردازیم؟! اما آنقدر با علاقه و حوصله جزییات محله را توضیح می‌داد که ناخودآگاه هزینه به گوشه پرتی از ذهن‌مان افتاد! مشخص بود که اطلاعاتش ناشی از زندگی بسیار طولانی در این محله است.

90.JPG

تصویر 90: آقای خجسته راهنمای محلی

محله وقت و ساعت

در وسط میدان وقت و ساعت آب انبار قدیمی به چشم می‌خورد که روی سقف آن یکی از نخل‌های معروف مراسم نخل‌گردانی قرار دارد که راهنمایمان توضیح داد با وصل کردن تزیینات وزن آن به 2 تن هم می‌رسد! این نخل دیگر قابل استفاده نبود و حالا نخل جدید گوشه‌ی میدان وظیفه‌اش را بر عهده گرفته بود. در همین حین که به در بسته آب انبار خیره بودیم یکدفعه آقای خجسته کلیدی از جیبش درآورد و در را باز کرد! از قضا خود مردم همین محله همت کرده و وظیفه نگهداری و مرمت آب انبار را عهده‌دار بودند. متاسفانه درون آب انبار تاریک بود و امکان گرفتن تصاویر مناسب فراهم نبود.

91.JPG

تصویر 91: محله وقت ساعت و نخلی قدیمی که روی سقف آب انبار قرار داشت

بعد از بازدید آب انبار، تابلو بافت‌های زیبای دیوار هتل سنتی ترمه توجه‌مان را جلب کرد. مطمئن نبودیم هتل‌ها و اقامتگاه‌ها به راحتی اجازه بازدید می‌دهند یا خیر. اما متوجه شدیم اگر در این محله همراه آقای خجسته باشیم هیچ دری به روی ما بسته نیست! پس سری به هتل سنتی ترمه زدیم. هتل کافه ترمه حیاطی دنج و بسیار با صفا داشت. درختانی انبوه دورتادور حوض وسط را فرا گرفته بودند. گل‌های صورتی ریخته شده در حوض در کنار ما‌هی‌های کوچک نارنجی تلفیق زیبایی را پدید آورده بودند. مانند تمام اماکن اقامتی، هتل آب انبار کوچکی داشت که با پله‌های زیاد به آن می‌رسیدیم. تخت‌های سنتی دورتادور حوض چیده شده بودند و چند دقیقه‌ای نشستیم و از فضای خنک آنجا بهره بردیم.

92.jpg

تصویر 92: بافت‌های زیبای هتل ترمه

93.JPG

تصویر 93: حیاط هتل ترمه

94..JPG

تصویر 94: تخت‌های سنتی هتل ترمه

95..JPG

تصویر 95: تخت‌های سنتی هتل ترمه

بر فراز بام‌های خشتی

بعد از هتل ترمه راهی مغازه فرش و گلیم دست بافت فاضلی شدیم. آقای خجسته را همه اهل محل می‎‌شناختند و از سلام و علیک‌های مکرر مشخص بود احترام خاصی برای ایشان قایل بودند. به قول خودش قرار بود از بالای بامش نگین یزد را به ما نشان دهد! نگاهی به دست‌بافت‌های خوش آب و رنگ و فرش‌های زیبای ابریشمی انداختیم و راهی بام مغازه شدیم. حالا بافت خشتی یزد را به خوبی درک می‌کردیم و نگاه‌مان از کنار گنبدها و بادگیرها به مناره‌های بلند مسجد جامع می‌رسید.

96.jpg

تصویر 96: دست‌‌بافت‌های زیبای مغازه فاضلی

97..jpg

تصویر 97: راهی بام مغازه

98..JPG

تصویر 98: نمای میدان وقت و ساعت

99.JPG

تصویر 99: بافت خشتی یزد

بقعه سید رکن الدین

بعد از بازدید تصمیم گرفتیم برای ناهار به خانه برگردیم. البته پیش از آن قرار عصر را با آقای خجسته گذاشتیم. پس از ناهار و کمی استراحت، گشت‌و‌گذار عصر را از سر گرفتیم. در نزدیکی مسجد جامع، در انتهای کوچه‌ای باریک، گنبدی فیروزه‌ای از پس دیوار سرک می‌کشد که متعلق به سید رکن الدین محمد قاضی (قاضی القضات یزد در قرن 7 هجری) است. راهنمای‌مان با تکیه کلام معروف خود توضیح را شروع کرد:

"اگر شما اطلاع داشته باشید که ندارید! داخل بقعه طلاکاری‌هایی وجود داشته که الان اثری از آنها نیست. قسمتی تخریب شده و قسمتی هم مخفی شده تا در امان باشد! در ستون‌های کناری آیه‌ای از قرآن از بالا به پایین و برعکس نوشته شده که وسطش خطی دیده می‌شود که برای یزدی‌ها به خط مادر و دختر معروف است. داربست‌ها سی سال است اینجا هستند. درست نمی‌کنند، پول نمی‌دهند، اجازه باز کردن هم نمی‌دهند!"

100.JPG

تصویر 100: بقعه سید رکن الدین

101.JPG

تصویر 101: تزیینات بیرونی بنای بقعه سید رکن الدین

102.JPG

تصویر 102: بقعه سید رکن الدین

همانطور که چشم‌مان دورتادور تزیینات می‌چرخید ما را متوجه پنج ستاره داوود کرد:

"خدا از داوود می‌خواهد که سپر بسازد. داوود هم بعد از ساخت سپر ستاره‌ای روی آن می‌زند؛ به این معنی که خدا او را از تمام جهات حفظ کند و این نشانه هم برای حفاظت از بنا نصب شده است"

103.JPG

تصویر 103: ستاره داوود (اگر دقت کنید وسط دایره قابل مشاهده است)

اما نوبت بازدید از سنگ قبر تاریخی کنار بنا که رسید کمی دل چرکین بود:

"این سنگ قبر 500 ساله متعلق به وزیرِ قلی بیگ است که در خانه‌ی خودش فوت کرد ولی بعد که قبر از بین رفت این سنگ را اینجا آوردند. روی سنگ اسامی 12 امام و کنار آن اشعار حافظ حک شده. چندین بار جهت حفاظت آن را شستیم و تمیز کردیم. چهارشنبه‌ها روز زیارت زنان است. کی از پس این همه زن بر می‌آید که روی سنگ قبر شمع روشن نکنند و آن را خراب نکنند!". انصافاً حرفش درست بود، برخورد با باورهای سنتی مردم یک منطقه دوراندیشی مناسبی می‌طلبد. کمی پای درد و دلش نشستیم و سپس بازدید را ادامه دادیم.

104.JPG

تصویر 104: اشعار حافظ روی سنگ قبر قدیمی

  • آدرس: محله وقت و ساعت، خیابان مسجد جامع، کوچه وقت و ساعت
  • هزینه بلیط: رایگان
  • ساعات بازدید: 8 الی 20 (به جز جمعه بعد از ظهر)

 

کارگاه دارایی بافی

در طول گشت‌و‌گذار آقای خجسته چندباری اشاره کرد که ما را به بازدید کارخانه‌اش می‌برد. ما که واقعا انتظار دیدن کارخانه‌ی بزرگی را داشتیم در نهایت با مغازه قدیمی دارایی‌بافی‌اش روبرو شدیم! یعنی همان کارخانه‌اش. ارزش معنوی که برای این کارگاه قایل بود برای‌مان بسیار جالب بود. گویا این مغازه تنها مغازه‌ی فعال دارایی‌بافی یزد بود. جوانان به ادامه این کار تمایلی نداشتند و به قول خودش از دو کارگر باقیمانده یکی فوت کرده بود و این یکی هم اگر خدای ناکرده بلایی سرش بیاید کار می‌خوابد. دارایی‌بافی حدود 150 سال پیش به "ایکات" معروف بود و چون فقط افراد دارا و ثروتمند توان خرید این بافت ابریشمی را داشتند به آن دارایی می‌گفتند. الان هم به نظرم روی خیلی از اجناس می‌توان اسم دارایی گذاشت چرا که خریدش بنده را به فکر کشف گنج قارون می‌اندازد!

105.JPG

تصویر 105: کارگاه ترمه و دارایی‌بافی خجسته

106.JPG

تصویر 106: دستگاه دارایی‌بافی 

رونق این کارگاه به زمان پدربزرگش بر می‌گشت که در آن زمان پدربزرگش تصمیم به بافت کراوات می‌گیرد. زمانی که آن را برای رضا شاه می‌برد مورد توجه شاه قرار می‌گیرد و زمینه رونق کارگاه را فراهم می‌کند. اینجا بود که برای اولین بار تفاوت ابریشم مصنوعی و ابریشم طبیعی را متوجه شدیم. اگر چند نخ ابریشم طبیعی را آتش بزنیم به‌طور کامل می‌سوزند و فقط خاکستر به جای می‌گذارند. ولی اگر ابریشم مصنوعی بسوزد حالتی مثل نایلون سوخته پیدا می‌کند و به قول یزدی‌ها ریک ریک می‌شود.

107.jpg

تصویر 107: سوغات ما از کارگاه دارایی‌بافی

به وقت حمام!: حمام میرزا رضا

اکثر گردشگران تا اسم بافت تاریخی یزد می‌آید فقط از محله فهادان اسم می‌برند در حالی‌که در محله‌های دیگر زندگی سنتی مردم بیشتر جاری است. در محله بازار نو، در کوچه‌ای باریک، به حمام قدیمی میرزا رضا می‌رسید که قدمت آن بیش از هفتصد سال است. بر خلاف سایر حمام‌های قدیمی که به سفره خانه‌ی سنتی تبدیل شده‌اند، این حمام بعد از مرمت، کاربری اصلی خود را حفظ کرده و به احتمال زیاد آن را مدیون پایاب اله آباد است که آب حمام را تامین می‌کند. حمام در آستانه‌ی تعطیلی بود و البته طبق روال دری به روی آقای خجسته بسته نمی‌ماند. با سلام و علیکی وارد شدیم تا نگاهی به آنجا بیندازیم. با قدم گذاشتن در حمام، احساس رطوبت و خنکی دلپذیر آن و دیدن صابون مراغه، تجدید خاطره‌ای از حمام قدیمی شهرم شد، یعنی همان زمانی که دبستانی بودم و مدیر مدرسه را در حمام دیدم و با خجالت مدام مخفی می‌شدم! حالا این حمام در دو بخش زنانه و مردانه فعال است و مشتریان خودش را دارد.

108..JPG

تصویر 108: نمای ورودی حمام میرزا رضا

109..JPG

تصویر 109: ورودی حمام میرزا رضا

110.jpg

تصویر 110: سونا و خزینه حمام میرزا رضا

محله شاه ابوالقاسم و قهوه یزدی

در ابتدای سفر یکی از دوستان صحبت از قهوه یزدی کرد و مشتاق بودیم آن را مزه کنیم. پس همچنان راه را ادامه دادیم تا به محله شاه ابوالقاسم رسیدیم. نام محله برگرفته از شهاب الدین قاسم است که در قرن 8 در این محله مدرسه و مسجدی را بنا کرد. کمی در کوچه و پس کوچه‌ها قدم زدیم تا به مقصد اصلی‌مان برسیم.

111.JPG

تصویر 111: آب انبار شاه ابوالقاسم

112.jpg

تصویر 112: کوچه‌های باریک محله شاه ابوالقاسم

113.JPG

تصویر 113: نمادی از نخل

114.JPG

تصویر 114: درهای قدیمی کارگاه‌ها

115.JPG

تصویر 115: نان تنوری‌های محله شاه ابوالقاسم

مقصد ما کافه قهوه ایلیا بود. کافه‌ای کوچک که با وارد شدن ما کافه‌دار زنگی را که مانند زنگ زورخانه بود به صدا درآورد. کافه کوچک اما زیبا و جذاب بود. در گوشه و کنار آن نماد نخل، میل زورخانه و بادگیر به چشم می‌خورد و البته تابلوی بزرگی از حضرت علی (ع) که متوجه شدیم نام ایلیا به زمان عبری همان علی است.

116.JPG

تصویر 116: کافه قهوه ایلیا

117..jpg

تصویر 117: کافه‌دار

118..JPG

تصویر 118: محیط درونی کافه قهوه ایلیا

قهوه یزدی چطور بود؟!

اول اینکه بدانید این قهوه در فهرست آثار ناملموس کشورمان به ثبت رسیده است. برای تهیه آن اول قهوه، آب و شکر را در دیگ‌های مسی کوچکی حرارت می‌دهند تا به جوش آید. زمانی‌که جوشید حدود یک ساعت هم باید آرام قل بزند. هل، نبات و گلاب که به آن اضافه شد، آن را به مدت 8 ساعت روی ریگ‌های داغ قرار می‌دهند تا دم بکشد. طعمش بسیار عالی و قیمتش عالی‌تر از آن بود: فنجانی 3000 تومان!

119.jpg

تصویر 119: قهوه یزدی همراه با قهوه جوش قدیمی

  • آدرس: خیابان ید گل سرخ، کوچه شاه ابوالقاسم، جنب حسینیه شاه ابوالقاسم

 

شولی شاپ: آش خور هستید یا نه؟!

انتهای بازدید امروزمان برگشت به میدان وقت و ساعت و خداحافظی با آقای خجسته بود. بدون آنکه هزینه‌ای از ما بپذیرد مشتاقانه پیشنهاد داد که فردا هم اگر مایل بودیم به بازدید محله برویم چراکه نادیده‌های این محله‌ها هنوز زیاد بود. شام را طبق قراری که با دوستان یزدی‌مان داشتیم راهی شولی شاپ شدیم تا آش شولی یزدی را امتحان کنیم. شولی شاپ فضایی پر از انرژی داشت. داربست چوبی بالای سرمان که به گیاهان زیبای رونده مزین بود، حوض آب کوچک در وسط محوطه، بافت سنتی و شکوفه‌های آبی و صورتی درختچه‌ها ترکیب خوبی را رقم زده بودند.

120.jpg

تصویر 120: محیط داخلی شولی شاپ

آش شولی چطور بود؟!

شولی آش سنتی یزد است که مزه اصلی آن را تکه‌های چغندر و سبزی‌هایی همچون تره، اسفناج و شمبلیله تشکیل می‌دهند. اینجا خبری از رشته‌ی آش نیست و باقی مواد شامل نعنا خشک، عدس و آرد است و البته چاشنی آن سرکه است. پس اگر آش خور هستید شولی را از دست ندهید!

121.jpg

تصویر 121: آش شولی یزدی

  • آدرس: میدان شهدای محراب، بلوار دانشجو، بین کوچه شهدا و کوچه ۴۱

 

روز چهارم

مردی از دیار آذربایجان: آتشکده یزد

امروز روز آخر سفرمان بود و از صبح زود بازدید را از آتشکده یزد شروع کردیم. گاهی در مکان‌های تاریخی افرادی را دیده‌ام که در ازای ارایه توضیحات از شما تقاضای مبلغی می‌کنند که چندین برابر هزینه بلیط ورودی است. در آتشکده یزد هم در حالی‌که هزینه بلیط ورودی 5000 تومان بود، تقاضای 50000 تومان به بالا را داشتند. این افراد مدام دور مسافران می‌چرخند و عجله دارند صحبت‌شان را تمام کنند تا به مشتری بعدی برسند. به طور حتم یزد راهنمایان رسمی گردشگری زیادی دارد و بهتر است در هر سایت تاریخی توضیح رایگان توسط راهنمای رسمی ارایه گردد. متاسفانه جای این راهنمایان رسمی در اماکن تاریخی یزد خالی بود. 

122.jpg

تصویر 122: آتشکده زرتشتیان یزد

123.JPG

تصویر 123: نماد فروهر در آتشکده زرتشتیان یزد

آتش فراری!

زرتشت مردی بود از دیار آذربایجان که آتش را مقدس شمرد. اعراب در زمان حمله به ایران شروع به تخریب آتشکده‌ها کردند و آتش مقدس آتشکده آذرگشنسب پنهانی به روستای عقدا یزد آورده شد و 700 سال آنجا ماند. اما باز مکان خفای آن لو رفت و آن را به اردکان رساندند و 300 سال هم آنجا ماند. در نهایت در منزل روحانی زرتشتی یا هیربد 60 سال دیگر نگهداری شد تا این که این آتش 1500 ساله به دستور رضاخان در آتشکده کنونی آرام گرفت.

124.JPG

تصویر 124: آتش 1500 ساله در آتشکده یزد

125.JPG

تصویر 125: تالار ورجاوند (مکان نمایش رسم و رسومات زرتشتیان) در آتشکده یزد

126.JPG

تصویر 126: خوان نوروزی در آتشکده یزد

127.JPG

تصویر 127: نمای کلی از تالار آتشکده یزد

128.JPG

تصویر 128: نمایی از ورودی آب انبار موجود در تالار آتشکده یزد

الهی 120 ساله شی!

این جمله را زیاد شنیده‌اید، اما چرا 120 سال؟! در تقویم ایرانی هر سال معادل 365 روز و 6 ساعت است که هر چهار سال یکبار هم یک روز به آن اضافه می‌شود که به آن سال کبیسه می‌گویند. اما موبدان زرتشتی در زمان ساسانیان به جای این کار هر 120 سال یک ماه کامل به سال 120‌‌ام اضافه می‌کردند و به عبارت دیگر آن سال را سیزده ماه حساب می‌کردند. آن ماه خاص سراسر جشن و پایکوبی و شادمانی بود. پس همه برای همدیگر آرزو می‌کردند که 120 سال عمر کنند تا این جشن را ببینند!

129.JPG

تصویر 129: توضیح مرتبط با تقویم زرتشتیان

  • آدرس: میدان مارکار، خیابان آیت الله کاشانی
  • هزینه بلیط: 5000 تومان
  • ساعات بازدید: 9 الی 17

 

کوی مازاری‌ها و حناسابی‌های آن

در اولین گذر فرهنگ و هنر کشور، معروف به کوی مازاری‌ها، هنوز هم تعدادی کارگاه حناسابی فعال است. با پرداخت ورودی 20000 تومانی اجازه بازدید از یکی از کارگاه‌ها را گرفتیم. اتاقی با نور کم که دو چرخ بزرگ آسیاب در حال کار بودند. البته اینجا خبری از چهارپایان نبود و موتور برقی سنگ را می‌چرخاند. به گفته صاحب کارگاه تا 4 ساعت این چرخ باید کار کند تا محصولی یکدست را تولید کند. البته نه فقط حنا بلکه ادویه‌های معطر هم در این کارگاه آسیاب می‌شوند. فقط زمان بازدید مراقب کفش و لباس‌تان باشید که گرد حنا روی آنها مهمان‌تان خواهد بود و شستنش دشوار!

130.JPG

تصویر 130: کوی فرهنگ و هنر مازاری

131.JPG

تصویر 131: نمونه‌ای از اِلمان‌های موجود در ابتدای گذر فرهنگ و هنر مازاری‌ها

132.JPG

تصویر 132: نمونه‌ای از اِلمان‌های موجود در ابتدای گذر فرهنگ و هنر مازاری‌ها

133.JPG

تصویر 133: کارگاه حناسابی

134.JPG

تصویر 134: حنای آسیاب شده

دخمه زرتشتیان: سفر به دیار باقی

بالاخره به بازدید یکی از بناهای یزد رسیدیم که دلم نمی‌خواست بدون دیدنش یزد را ترک کنم. دخمه یا برج خاموشی، سازه‌ای فرسنگ‌ها دور از شهر و روستا است که مکان ابدی اموات زرتشتیان بوده است. زرتشتیان همانند آتش، خاک را نیز مقدس می‌شمردند و معتقد بودند جسد متوفی خاک را آلوده می‌کند. سرنوشت چندان دلچسبی نیست که اجساد بالای تپه‌ای بلند قرار بگیرند تا کرکس‌ها گوشت بدن‌شان را بخورند. اما بر خلاف ظاهرش، اسم دلچسبی دارد: دخمه گلستان.

در کنار این دخمه، دخمه قدیم مانکجی نیز قرار دارد که در حقیقت بعدها دخمه گلستان جایگزین این دخمه شده بود. بعد از اتمام کار کرکس‌ها، استخوان‌ها به درون چاهی در وسط دخمه ریخته و در نهایت با آب و گوگرد ریخته شده روی آنها تجزیه می‌شدند و برای اینکه آب‌های زیرزمینی را آلوده نکنند از فیلتر زغال و شن استفاده می‌کردند. اما مسافت دور و دشوار دخمه از شهر و ممنوعیت خروج همیشگی مسئولین دخمه سبب شد تا رضاخان تدفین در دخمه را ممنوع کند و از زرتشتیان خواست تا روش تدفین امروزی را جایگزین آن کنند.

135.JPG

تصویر 135: نمایی دور از دخمه مانکجی

136.JPG

تصویر 136: نمایی دور از دخمه گلستان

137.JPG

تصویر 137: نمایی از ساختمان مرتبط با مراسم تدفین

138.JPG

تصویر 138: نمایی از چاه وسط درون دخمه

  • آدرس: صفاییه، انتهای بلوار شهیدان اشرف، کوه دخمه
  • هزینه بلیط: 5000 تومان
  • ساعات بازدید: 7 الی 17:30

 

به وقت غذا: رستوران والی

بعد از دخمه برای صرف ناهار به سمت میدان امر چخماق برگشتیم تا به رستوران والی برویم. هتل رستوران والی فضای سنتی دنجی داشت و خوشبختانه خلوت بود. تا آماده شدن غذا گشتی در رستوران زدیم و از آب انبار کوچک آن بازدید کردیم. ناهار شامل قیمه یزدی، کباب پاچین، کباب بلدرچین و کباب شاه عباسی بود که به نسبت کیفیت خوب و قیمت مناسبی هم داشتند. بعد از ناهار با صرف چای کمی استراحت کردیم تا آماده رفتن به محله فهادان شویم.

140.JPG

تصویر 139: نمایی از هتل رستوران والی

139.JPG

تصویر 140: نمایی از هتل رستوران والی

141.jpg

تصویر 141: وعده ناهار در هتل رستوران والی

 

زندان اسکندر یا مدرسه ضیاییه؟!

آخرش هم مشخص نشد آیا اسکندر این جا بود یا نه؟! ساخت این بنای آرامگاهی به همت ضیاء الدین حسین رضی در دوره ایلخانی صورت پذیرفت. در دوران مغولان، گنبد خانه‌ی کهن ساخته شد و دویست سال بعد نوه‌ی سازنده‌ی گنبد، یک مدرسه در آنجا ساخت. مشخص نیست که آیا در زمان اسکندر این مکان زمانی زندان بوده است یا نه و سند معتبری برای اثبات آن ارایه نشده است. اما وقتی وارد بنا شوید فضای بسته‌ای دارد و دلباز نیست. یعنی بی شباهت به تبعیدگاه هم نبود. اینجا هم همان داستان همیشگی یزد برقرار است: خشت و بادگیر و آب انبار.

142.JPG

تصویر 142: مدرسه ضیاییه

143.JPG

تصویر 143: گنبد زیبای بنای مدرسه ضیاییه

144.JPG

تصویر 144: سایر قسمت‌های مدرسه ضیاییه

145.JPG

تصویر 145: نمایی از ساختمان‌های درون بنای مدرسه ضیاییه

به سرداب بنا اگر سر بزنید در گوشه‌ای از آن کارگاه کوچک صنایع دستی را می‌بینید که توسط بانویی یزدی اداره می‌شود که نقش‌های زیبایی را با آرامش روی سفال خلق می‌کند. چند دقیقه‌ای کارش را نگاه کردیم و لذت بردیم و در آخر مگنت یادگاری سفر را از این مکان تهیه کردیم.

146.JPG

تصویر 146: کارگاه نقاشی روی سفال

  • آدرس: محله فهادان، کوچه رختشوی‌خانه، کوچه حمام نو
  • هزینه بلیط: 4000 تومان
  • ساعات بازدید: 7 الی 19:45

 

شیرازی یا کرمانی؟! ... شاید هم یزدی!

پیاده‌روی در کوچه‌های یزد دوباره شروع شد. آرام آرام قدم زدن و ندانستن اینکه به کجا می‌رسی حس و حال خوبی داشت! نوشیدنی خنک کافه ساواره کفاف نداد و خستگی ما را بالاخره به سمت فالوده یزدی کشاند. تمام تصوری که از فالوده داشتم به هم ریخت (یعنی کاسه‌ای کوچک با رشته‌های سفت و سخت!). حالا کاسه‌ای بزرگ، دلچسب و شیرین پیش رویم بود که از خوردنش لذت می‌بردم. بد نیست بدانید که در شیراز نشاسته را با دستگاه از توری رد می‌کنند تا رشته رشته شود و بعد فریز می‌کنند. اما در یزد نشاسته را آب کرده و می‎‌‌پزند و زمانی که داغ است از آبکشی که زیر آن یخ است عبور می‌دهند تا رشته رشته شود. فالوده شیرازی را با آبلیمو و آب آلبالو طعم‌دار می‌کنند و در یزد با گلاب و سیاه دانه که طعم خوبی داشت و یک رقیب جدی برای فالوده شیرازی محسوب می‌شد! بعد از خوردن فالوده گشتی هم در بازار زدیم تا دوباره به سمت امیر چخماق برگردیم.

147.jpg

تصویر 147: فالوده یزدی

148.jpg

تصویر 148: کوچه آشتی کنان

149.jpg

تصویر 149: کوچه‌های محله فهادان

150.JPG

تصویر 150: نمونه‌ای از درهای قدیمی

151.JPG

تصویر 151: کافه ساواره

152.JPG

تصویر 152: کوچه‌های محله

153.JPG

تصویر 153: نماد استوار محله

154.jpg

تصویر 154: فروش گلیم و جاجیم

155.JPG

تصویر 155: ظروف مسی

156.JPG

تصویر 156: نمایی از بازار

کدام خلیفه اصلی‌ترین است؟!: حاج خلیفه علی رهبر و شرکا

کم کم از خشت و بادگیرهای یزد دل کندیم و راهی میدان امیر چخماق شدیم. کمی جلوتر از برج ساعت یزد کارگاه بی‌نام و نشان کوچکی توجه‌مان را به خود جلب کرد. کارگاه کوچک نبات‌سازی سنتی که شکلی متفاوت از نبات‌ را داشتند یعنی نبات‌هایی بزرگ که به‌ راحتی با دست تکه تکه می‌شدند. این نوع نبات را تا حالا تست نکرده بودم پس مقداری خرید کردیم و دوباره راهی شدیم.

157.jpg

تصویر 157: برج ساعت روبروی مسجد جامع

158.JPG

تصویر 158: کارگاه نبات‌سازی سنتی

دیگر هر چه هم باشد نوبت خرید سوغاتی بود. اسم حاج خلیفه رهبر را برای خرید سوغاتی زیاد شنیده بودیم. اما طبق راهنمایی آقای خجسته دنبال اصل‌کاری بودیم که در حقیقت در کنار بانک ملت در میدان امیر چخماق واقع شده بود: بنگاه شیرینی‌پزی حاج خلیفه علی رهبر و شرکا. در بدو ورود تندیس حاج خلیفه را خواهید دید و کارکنانی با لباس فرم یکدست قرمز. انواع و اقسام شیرینی‌ها همراه با اسم و قیمت‌شان در ویترین‌های بزرگ شیشه‌ای چیده شده بودند. نحوه سفارش دادن هم بسیار خوب بود چرا که اسامی شیرینی‌ها روی برگه‌های کوچک چاپ شده از قبل موجود بود و ما تنها تعداد درخواستی را مقابل نام شیرینی انتخابی می‌نوشتیم و برگ سفارش را تحویل می‌دادیم. این کار سبب شده بود تا با وجود مشتری زیاد، نظم و ترتیب خوبی آنجا حاکم باشد.

159.JPG

تصویر 159: بنگاه شیرینی‌پزی حاج خلیفه علی رهبر و شرکا

160.JPG

تصویر 160: محیط داخلی شیرنی‌پزی حاج خلیفه علی رهبر و شرکا

به وقت ورزش: زورخانه صاحب الزمان

خریدها را در ماشین گذاشتیم و راهی حسن ختام سفر یزد شدیم: زورخانه صاحب الزمان یا همان آب انبار پنج بادگیر. قرار بود برای اولین بار ورزش زورخانه‌ای را از نزدیک ببینیم. این آب انبار که در میدان امیر چخماق قرار دارد روزگاری بزرگ‌ترین آب انبار یزد بوده است و قدمت آن به 430 سال پیش می‌رسد و از سال 1380 تبدیل به زورخانه شده است. دورتادور هشتی وسط زورخانه فرش‌هایی قرمز رنگ پهن شده بود و چندین صندلی برای تماشاچیان قرار داده شده بود. شاید 6 الی 7 نفر بیشتر نبودیم. ورزشکاران از هر سنی بودند. از پسر 16 ساله گرفته تا جوان 30 ساله و حتی پیرمرد 60 ساله. با صدای زنگ مرشد و آوای زیبای ضرب، برنامه آغاز شد. پسری نوجوان و قبراق نرمش‌ها را شروع کرد و یکی یکی رخصت گرفته و ورزش موزون زورخانه‌ای را آغاز کردند. مرشد با صدایی خوش روایت می‌کرد و صدای همنوازی ضرب‌ها در سالن طنین‌انداز شده بود.

161.JPG

تصویر 161: ورزش زورخانه‌ای

162.JPG

تصویر 162: ورزش زورخانه‌ای

163.JPG

تصویر 163: ورزش زورخانه‌ای

مرشد گاهی در ثانیه‌های تنفس با ورزشکاران شوخی می‌کرد. زمانی که با لهجه شیرین یزدی اعلام کرد فردا صبحانه آش و حلیم مهمان زورخانه‌ی همسایه هستیم و بعد از آن راهی راهپیمایی 22 بهمن می‌شویم شور و حال سالن بیشتر شد! یاد شرکت محل کار خودمان افتادم که در صورت حضور در راهپیمایی 22 بهمن کارکنان اضافه‌کار دریافت می‌کردند!!!! ورزش زورخانه‌ای ما را غرق در حال و هوای خودش کرده بود. با اینکه پر شور و حال بود اما نمی‌دانم چرا حس و حال غریب و غمگین ولی خوبی داشت. نیم نگاهی که به همراهان انداختم همه محو نمایش بودند و چند قطره اشکی در چشمان‌شان برق می‌زد. به هر صورت برنامه یک ساعتی طول کشید و در نهایت با حس آرامشی خوب راهی اقامتگاه شدیم.

164.JPG

تصویر 164: یادگاری با گنجینه‌های ارزشمند ورزش باستانی

https://www.aparat.com/v/6431t

فیلم 2: کلیپی کوتاه از ورزش زورخانه‌ای

  • آدرس: میدان امیر چخماق، کوچه بازار مازاری
  • هزینه بلیط: 5000 تومان
  • ساعات بازدید: 8 الی 20
  • ساعات ورزش:

در تابستان همه روزه به‌جز جمعه‌ها از ساعت 16:30 تا 17:30 و 18 تا 19

در زمستان همه روزه به‌جز جمعه‌ها از ساعت 17:30 تا 18:30 و 19 تا 20

 

داستان یزد

دیدن یزد مطابق برنامه‌ای که برایش چیده بودم پیش رفت و جاهای خالی که برای اتفاق‌های پیش‌بینی نشده گذاشته بودم به خوبی با بازدیدهای جذاب پر شد. اما در آخر دخل و خرج سفر بسیار خوشحال‌مان کرد: کل هزینه سفر ما چهار نفر، جدای از خرید سوغاتی و موارد شخصی، حدود 1.700.000 تومان شد یعنی نفری حدود 430.000 تومان برای شش روز! البته زیاد سخت نگرفتیم نه ولخرجی آنچنانی داشتیم و نه صرفه‌جویی افراطی!. شب وسایل‌مان را جمع و جور کردیم تا صبح زود راهی اهواز شویم.

حالا خاطرات دیوارهای خشتی و کوچه‌های دلچسب یزد همراهم است،

به فکر آتش فراری‌‌ام که نکند باز آواره شود،

گرمی شن‌های داغ کویر را در دستان حس می‌کنم،

کاشی‌های دل‌فریب مسجد جامع جلوی چشمانم رژه می‌روند،

طعم قیمه یزدی را مزه مزه می‌کنم،

سکوت برج خاموشان آرامم می‌کند،

و نوای دلنشین زورخانه در گوشم زمزمه می‌کند،

زمزمه‌ای که مطمئن‌ام خیلی زود ما را دوباره به دیار آفتاب خواهد رساند.

165.jpg

تصویر 165: مگنت یادگاری یزد

 نویسنده: ویدا مهین پو

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر