سلام به همه لست سکندی های عزیز. دو سه سالی بود که همش به همسرم میگفتم حتما باید یه سفر خارجی بریم و حتما از استانبول هم شروع کنیم. من عاشق سفرم همیشه سفرنامه های لست سکند رو که میخوندم با خودم میگفتم کی میشه منم بیام سفرنامه خودم و بنویسم. واقعیتش هربار که میخواستیم اقدام کنیم یا یک هزینه جدید پیش میومد یا قیمت ارز میرفت بالا و هربار ناکام میشدیم ولی این دفعه عزمم و جزم کردم که حتما بریم. تقریبا توی اسفند ۱۴۰۱ تصمیم گرفتیم که برای اردیبهشت یا خرداد ۱۴۰۲ برنامه سفر و بچینیم.
حقیقتش همش هم استرس این و داشتم که اگه ارز گرون تر بشه و این بار هم نتونیم بریم چی. خلاصه سرتون و درد نیارم. از همون موقع شروع کردم به گشتن درباره تور استانبول و خوندن سفرنامه های ترکیه و سرچ کردن راجع به جاهای دیدنی و هر انچه که باید قبل از سفر میدونستیم. واقعیتش چون سفر ما یک سفر اقتصادی بود و باید توی هزینه هامون صرفه جویی میکردیم حسابی راجع به همه چیز اطلاعات کسب کردم که به بهترین شکل بهمون خوش بگذره و از سفرمون لذت ببریم. بالاخره تصمیم گرفتم به صورت اینترنتی تور بخرم. ما ۴ تا ادم بزرگ بودیم با یه بچه ۳ ساله. برای ما نفری ۱۶۳۰۰ وو برای بچه شد ۹ تومن. تور ۴ شب و ۵ روز استانبول و برای تاریخ ۲۷ اردیبهشت اکی کردیم.
ساعت ۹:۳۰ صبح چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت از تهران با پرواز قشم ایر به سمت استانبول راه افتادیم. خدا رو شکر پرواز خوبی بود و اصلا تاخیر نداشت. حدود ساعت ۱۲:۳۰ به فرودگاه جدید استانبول رسیدیم. واقعا فرودگاه بزرگ و قشنگی بود. از زمانی که از هواپیما پیاده شدیم تا جایی که بریم چمدان ها رو تحویل بگییم فکر کنم بیشتر از نیم ساعت چهل دقیقه فقط راه رفتیم.
ما طبق توافق با آژانس باید از در ۱۴ خارج می شدیم. از در که اومدیم بیرون شرکتی که هماهنگ شده بود ما رو با ماشین به هتل رسوند. توی راه هم تور لیدر یه توضیحاتی داد و سعی کرد که تورهاش رو به مسافرا بفروشه. ولی ما که قصد داشتیم همه جا رو خودمون بگردیم حتی تور گشت رایگان شهری رو هم نگرفتیم. ما حدود ساعت ۴:۳۰ رسیدیم هتل. هتلمون هتل Cartoon چهار ستاره بود دقیقا کنار میدان تکسیم. هم خود هتل و هم موقعیت مکانیش واقعا خوب بود.
وسایلمون و گذاشتیم و کمی استراحت کردیم ساعت ۸ شب راه افتادیم سمت قلب تپنده استانبول یعنی خیابان استقلال. همون اول خیابون یه صرافی بود که رفتیم ۱۰۰ دلار و چنج کردیم. ۱۰۰ دلار شد ۲۰۰۰ لیر. با توجه به اینکه نهار نخورده بودیم خیلی گرسنه مون بود همون اول گشتیم یه رستوران پیدا کنیم. قیمتا خیلی بالا بود دیدیم رو یه مغازه نوشته کباب ترکی ۹۹ لیر. دیدیم نسبت به قیمت غذا در ترکیه، ارزون تر از بقیه جاهاست. گفتیم بریم داخل. بعد که منو رو اورد جلومون گفت ۹۹ لیری نداریم قیمت کباب ترکی مون پرسی ۲۳۰ لیره.
چون فقط ترکی حرف میزدن و اصلا انگلیسی متوجه نمیشدن نمیشد زیاد باهاشون بحث کرد. حقیقتش اصلا از این حرکت گول زدن مشتری شون خوشم نیومد. چون خیلی گرسنمون بود حوصله رفتن و دوباره گشتن نداشتیم. ۳ تا ساندویچ کباب ترکی سفارش دادیم شد ۸۰۰ لیر ناقابل. ۴۰ لیر فقط بابت سرویس دهی گرفتن. هیچ گونه سرویسی هم ندادن حتی یک دستمال کاغذی نداشتن. غذاش خوشمزه بود ولی خیلی سوختیم از این پولی که دادیم. پرسنل خیلی بی ادبی هم داشت. عکس مغازشون و میذارم که رفتین استقلال این مغازه نرین.
بعد شام به راهمون ادامه دادیم و رسیدیم به این بستنی فروشی های معروف که با بستنی بازی میکنن. بستنی اش ۱۰۰ لیر بود. گرون بود ولی بی نهایت خوشمزه بود. اصلا تاحالا همچین بستنی خوشمزه ای نخورده بودم. روز دوم اول رفتیم برای صرف صبحانه که طبقه اخر هتل بود. هم ویو خوبی داشت هم صبحانه خوب و تکمیلی داشت.
برنامه روز دوم بازدید از کاخ دولماباغچه و مرکز خرید جواهر بود. از رسپشن هتل ادرس کاخ دولماباغچه رو پرسیدیم گفت نیاز به مترو یا اتوبوس نیست همینجوری پیاده برین میرسین. هوا بارونی بود و ما از قبل چون هواشناسی رو چک کرده بودیم با خودمون چتر برده بودیم. پیاده رفتیم ولی چون بچه داشتیم با کالسکه خیلی سخت بود چون مسیرش هموار نبود و باید از کلی پله میگذشتیم. بالاخره رسیدیم به کاخ دولما باغچه که از جاهای دیدنی استانبول هست.
بارون خیلی شدید شده بود مجبور شدیم یه دونه از این چترهای پلاستیکی که میفروختن بخریم. ۱۰۰ لیر دادیم یه چتر خریدیم. رفتیم که بلیط بخریم قبلا تو سفرنامه ها خونده بودم که برای قسمت های مختلف کاخ هزینه های جدا میگیرن منم گفتم که حالا یکی دو تا قسمتش و میریم میبینیم. رفتم پرسیدم دیدم همه رو یکجا باید بلیطش رو بخری. نفری ۴۵۰ لیر. دیدیم خیلی زیاده انصافا. همون سردرش که خیلی هم قشنگ بود چندتا عکس گرفتیم و رفتیم کنارش یه اسکله بود یه کم دور زدیم و بلوط کبابی خوردیم که از مزش خوشمون نیومد و خودمون و به ایستگاه مترو رسوندیم که برگردیم هتل.
همونجا کنار مترو یه استانبول کارت خریدیم به قیمت ۵۰ لیر و ۵۰ لیر هم شارژش کردیم. برای خریدن استانبول کارت از مردمی که اونجا بودن کمک گرفتیم. رسیدیم هتل و بعد تعویض لباس های خیس و کمی استراحت حرکت کردیم به سمت مرکز خرید جواهیر که مترو مسیرش خیلی راحت بود. چون خیلی گرسنه بودیم اول رفتیم طبقه بالا که معمولا فود کورت ها هستن. خیلی تنوع برند و مدل غذا داشت. kfc و مک دونالد و همه برندهای معروف دیگه بودند. ما از یکیشون دو مدل غذا سفارش دادیم با قیمت حدود ۵۰۰ لیر مزش خوب بود ولی دیدم سیر نشدیم دوباره کومپیر سفارش دادیم که ۹۹ لیر بود. من قبلش شنیده بودم که کومپیر و حتما تو استانبول بخورید. انصافا هم خوشمزه بود. برای ۲-۳ نفر هم کافی بود.
بعد غذا رفتیم تو مرکز خرید که از بهترین مراکز خرید استانبول هست و کمی خرید کردیم. بعد استانبول کارت رو مجدد شارژ کردیم و اومدیم از دستگاه هایی که توی مترو هست چندتا اب معدنی خریدیم با قیمت دونه ای ۳ لیر که از مغازه ها ارزون تر بود. این نکته رو بگم که ما از ایران با خودمون ۱۲ تا اب معدنی توی کوله گذاشتیم و برده بودیم ولی باز هم کم اومد و باید میخریدیم. دوباره با مترو برگشتیم هتل و خسته و کوفته حسابی استراحت کردیم. اخر شب که یه کمی گرسنه شده بودیم رفتیم یه مغازه کنار هتل یه لقمه جوجه کباب خوشمزه گرفتیم که ۷۵ لیر شد.
برنامه روز سوم بازدید از مسجد ایاصوفیه و مرکز خرید اوت لت ۲۱۲ بود. صبح بلند شدیم و بعد از خوردن صبحانه با مترو و بعدش تراموا راه افتادیم به سمت محله سلطان احمد که خیلی محله قشنگی هست و توش چند تا مسجد معروف داره. اونجا کلی عکس خوب گرفتیم ۲ تا سیمیت هم خوردیم دونه ای ۲۰ لیر.
بعد با همون تراموا رفتیم به سمت اوت لت ۲۱۲. مسیرش خیلی دور و پیچیده بود. باید یه مسیری رو با تراموا تا مترو میرفتیم توی مترو هم باید خط عوض میکردیم. بعد مترو هم یه قسمتی رو باید با تاکسی یا اتوبوس تا خود مرکز خرید میرفتیم. توی مترو یه هموطن رو دیدیم که راهنماییمون کرد. دوباره مسیر اخر که از مترو پیاده شدیم تا جای که به اوت لت برسیم باید سوار تاکسی یا اتوبوس میشدیم اونجا خیلی دردسر کشیدیم تا ماشین پیدا کنیم.
ولی به هرحال به هر دردسری بعد بعد حدود ۲ ساعت به اوت لت ۲۱۲ رسیدیم. چون مردم ترکیه اکثرا زبان انگیلسی بلد نیستن ارتباط برقرار کردن و سوال کردن ازشون سخته. ولی بعضی هاشون که به پست ما خوردن خیلی ادم های خوبی بودن هرجوری شده سعی میکردن که راهنمایی مون کنن. حتی از گوگل ترنسلیت استفاده میکردن که کمک کنن.
یه توضیحی راجع به اوت لت ها بدم برای دوستانی که تاحالا این اسم و نشنیدن یا سفر اولشون هست. اوت لت ها فروشگاه هایی هستن که اجناس برندهای معروف مثل ال سی واکی کی . کوتون و ... که تک سایز موندن یا از مد افتادن رو با قیمت پایین تر میفروشن و با گشتن توشون میشه چیزای خوب پیدا کرد.
ساعت ۳.۴ شده بود و طبق معمول ما خیلی خسته و گرسنه بودیم و طبق روال روزهای قبل اول رفتیم غذا خوردیم و بعد شروع به بازدید از مغازه ها کردیم. این دفعه پیده خوردیم همون پیتزای معروف ترکیه. دونه ای ۱۰۰ لیر حدودا. هرکدوم برای یک نفر کافی بود. مزه اش هم خوب بود.
بعد از گشت زدن تو پاساژ و خرید کردن له و داغون شده بودیم. تا برسیم به ایستگاه تکسیم که کنار هتلمون بود حدود ۸.۹ شب شده بود. به بچه ها پیشنهاد دادم از همین مسیر بریم خیابان استقلال و چای باقلوا بخوریم. چون اگر میرفتیم هتل اینقدر خسته بودیم که دیگه نمیتونستیم بیرون بیایم. یکی از دوستام کافه رستوران مادو رو پیشنهاد کرده بود. ۱۲ تا دونه باقوا با چای و یه کونفه سفارش دادیم شد ۸۰۰ لیر . خیلی کافه دنجی بود رفتار پرسنل هم خیلی خوب بود. باقلوا و چای چسبید ولی از کونفه خوشمون نیومد. انگار یه شیرینی خامه ای داغ رو داری میخوری کنارش هم بستنی گذاشته بودن که اصلا با هم جور در نمیومد. کونفه رو اصلا پیشنهاد نمیکنم.
بعد خوردن باقلوا برگشتیم هتل و از خستگی سریع خوابمون برد.
برنامه روز چهارم بازدید از جزایر پرنس بود. بعد از خوردن صبحانه با مترو رفتیم اسکله کاباتاش. از اونجا باید با استانبول کارتمون کارت میزدبم تا بتونیم سوار کشتی بشیم. نفری ۲۸ لیر بود. برای ۲ تامون کارت زدیم برای ۲ تای دیگه شارژمون تموم شد. و همسفرمون هرچی سعی کرد با دستگاه استنبول کارت و شارژ کنه نتونست. کشتی داشت حرکت میکرد. یهو دوستامون گفتن شما برین ما میام. ما رفتیم تو کشتی دیدیم اینا رو راه ندادن. وای خیلی شرایط پراسترسی بود. کشتی حرکت کرد. ولی همسفرامون جا مونده بودن.
هیچ وسیله ارتباطی هم نداشتیم. نه سیم کارت ترکیه نه اینترنت. بدتر از همه اینکه پول ها همه دست اونا بود و من و همسرم با یه بچه کوچیک بدون پول مونده بودیم. رسیدیم جزیره تا یک ساعت وایسادیم دم اسکله و مسافرانی که از کشتی ها پیاده میشدن و میدیدیم تا همراهامون و پیدا کنیم. از دو تا زن و شوهر ایرانی که اونجا دیدم پرسیدیم گفتن هر یک ساعت کشتی حرکت میکنه. خلاصه کلی وایسادیم تا بالاخره دیدیم دوستامون از کشتی پیاده شدن. اون یک ساعت تو جزیره و دو ساعت توی کشتی یه اندازه یک سال پراسترس برامون گذشت.
اون موقع به این نتیجه رسیدیم کاش رومینگ رو از ایران فعال کرده بودیم لااقل اینترنت داشتیم و اینکه واقعا هیچ وقت همه پول هاتون و دست یه نفر ندین چون اگه همدیگه رو گم کنید دردسر میشه. هزینه فعال سازی رومینگ از ایران ۵۰۰.۶۰۰ تومن بود. ولی چون هتل اینترنت داشت ما دیگه فعال نکرده بودیم ولی خوب بهتر بود فعال میکردیم. خلاصه به خیر گذشت.
گشتی توی جزیره زدیم. اون روز هوا افتابی بود. جزیره پر از خونه های ویلایی قشنگ بود و خیلی سرسبزو خوش منظره بود و با اینکه جمعیت زیادی مسافر توش بودن ارامش خاصی داشت. این و هم بگم که جزایر پرنس ۴ تا جزیره هستن که کشتی توی هر ایستگاه توقف میکنه. اخریشون که از همه معروف تره جزیره بیوک آدا هست و اکثرا همه اخری رو میرن.
دو سه ساعتی گشت زدیم و پیاده روی کردیم. تو جزیره فقط دوچرخه و موتور برقی هست. هیچ ماشینی نیست. دلیل ارامشش هم همینه. بعضی ها دوچرخه کرایه میکردن و دوچرخه سواری میکردن. ولی ما چون بچه و کالسکه همراهمون بود دوچرخه نگرفتیم. بعد از گشت زدن برگشتیم سمت اسکله یه کافه نشستیم و یه نوشیدنی خنک خوردیم. تو اون افتاب گرم خیلی چسبید.
کشتی ها هز یک ساعت حرکت میکردن ساعت شده بود ۵ و ما رفتیم سوار کشتی شدیم و برگشتیم. همون ایستگاه کاباتاش. از اونجا با همون تراموا رفتیم سمت ایستگاه اکسارای. که شنیده بودیم بازار داره. پیاده شدیم اول تو یه رستوران غذا خوردیم که غذاش هم خوب نبود. من تو این چند روز که استانبول بودم خیلی دوست داشتم اسکندرکباب بخورم ولی قسمت نشد یا نداشتن یا تموم کرده بودن. خلاصه نشد. بازارش هم گشتیم و چیز جالبی نداشت به نظر من. جنسای ضعیف و قیمتای گرون. بعد کمی گشت و گذار با همون تراموا و بعدش مترو برگشتیم هتل و استراحت کردیم.
روز پنجم یعنی روز اخر باید اتاق و تا ۱۲ تحویل میدادیم و تا ۱۱ شب که پرواز داشتیم میتونستیم بریم یه کم دور بزنیم. ساعت ۶ عصر هم قرار بود ماشین تور بیاد دنبالمون و ببرتمون فرودگاه. صبح بعد از صبحانه وسایل و جمع کردیم و دو ساعتی که تا تحویل اتاق مونده بود و رفتیم یکشنبه بازار محلی که نزدیک هتل بود پیاده میشد رفت. بیشتر میوه جات و سبزی جات داشتن ولی بازار زنده و جالبی بود.
بعد اومدیم هتل و اتاق و تحویل دادیم. وسایل و گذاشتیم تو لابی و قرار شد بریم محله بالات که خونه های رنگی معروفی داره و یه کم عکس بگیریم و دور بزنیم. با اتوبوس از تکسیم رفتیم بالات و کمی اونجا دور زدیم و عکس گرفتیم. یه عروسی هم دیدیم که برامون جالب بود.بعد برگشتیم سمت تکسیم و رفتیم استقلال که غذا بخوریم. کلی توی استقلال راه رفتیم دنبال یه رستوران میگشتم که اسکندرکباب داشته باشه ولی هیچ جا نداشتن.
بالاخره بی خیال اسکندرکباب شدیم یه جا نشستیم و دو تا کوفته سفارش دادیم با یه همبرگر. کوفته ترکیه فرق میکنه مثل کوفته اینجا نیست. شبیه گوشت قلقلی بود. ولی خیلی خوشمزه بود. ۳ پرس غذا شد ۶۵۰ لیر. دیگه داشت ساعت نزدیک ۵ میشد که برگشتیم سمت هتل و تو لابی منتظر موندیم تا ماشین مون بیاد. ساعت ۶ سوار ماشین شدیم و به سمت فرودگاه رفتیم و ساعت ۱۱ هم پرواز کردیم سمت ایران و سفر شیرین و به یاد ماندنی مون به اتمام رسید.امیدوارم خوندن این سفرنامه براتون لذت بخش بوده باشه.