از کارون تا آزادی

4
از 24 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
زیبایی‎های پنهان پایتخت قاجار را از نزدیک ببینید!‍ +تصاویر
آموزش سفرنامه‌ نویسی
20 مرداد 1398 09:00
42
6.5K

 

bn139.jpg 

به نام خدا

از کارون تا آزادی

نویسنده و عکاس: ویدا مهین پو

مدتی بود حال و هوای پایتخت به سرم زده بود. همسرم تا به حال به جز ماموریت های کاری سفری به تهران نداشت و خودم هم شاید 10 سال پیش یا بیشتر گشت و گذاری در تهران داشتم. از آن زمان هنوز آرامش خلوت کریمخانی در ذهنم بود و زرق و برق کاخ های متعدد تهران مثل جرقه ای در ذهنم خاموش و روشن می شد. هنوز حسرت ندیدن برج آزادی را داشتم و کوچه پس کوچه های ندیده ی محله ی عودلاجان با روح و روانم بازی می کرد! پس دیگر وقتش بود از این درگیری ذهنی خلاص شوم! اینگونه بود که راهی تهران شدم. در این سفرنامه با من همراه باشید تا پایتخت گردی را تجربه کنید.

هر چه ارزانتر بهتر!

مثل همیشه قدم اول بعد از بررسی جاذبه ها رزرو مکان و بلیط بود. بلیط رفت را به قیمت 197000 تومان از هواپیمایی زاگرس برای هر نفر در ساعت 8 صبح 29 بهمن ماه گرفتیم و بلیط برگشت را نیز به همان قیمت در ساعت 5 صبح روز شنبه 4 اسفند. حالا چرا بلیط برگشت 5 صبح!؟ چون بلیط شنبه صبح خیلی ارزانتر از جمعه شب بود و به روی خودمان هم نیاوردیم که تا رسیدیم باید سر کار حاضر شویم. ناگفته نماند به دلیل کمبود مرخصی و مسافت طولانی اهواز تا تهران سفر هوایی بهترین گزینه برای ما بود.

اما رزرو جا...

با جستجو در نت با توجه به قیمت بالای هتل ها کم کم به سمت هاستل ها و مهمان پذیرها سوق داده شدیم. البته دیر اقدام به رزرو کردیم و طبیعتا خیلی از جاها پر بود. در این میان به سایتی به نام زودروم رسیدم که بد نیست در موردش بدانید. زودروم مجموعه ای از هتل های زنجیره ای اقتصادی است که ایده آن در سال 96 شکل گرفت. البته ابتدا در حد مهمان پذیرها بود و بعد هتل های یک ستاره و دو ستاره به آن اضافه شد. البته هنوز تمام شهرها زودرومی نشده اند و نشان مخصوص آن را می توانید در شهرهای تهران، تبریز، مشهد، اصفهان و شیراز ببینید. اطلاعات بیشتر را می توانید در سایت zoodroom.com بخوانید. در نهایت ما هتل یک ستاره مهر را به مدت 4 شب با قیمت 560000 تومان انتخاب کردیم که بعدا به آن خواهیم پرداخت.

1.png

تصویر 1: وب سایت زودروم

روز اول

سلام آزادی!

خوشبختانه پرواز تاخیری نداشت و ما حدود ساعت 9 و نیم در تهران بودیم. قدم اولمان این بود که این بار دیگر حسرت ندیدن برج آزادی را نخورم. فرودگاه مهر آباد در نزدیکی برج آزادی قرار دارد که با ماشین تا آنجا بیشتر از چند دقیقه راه نیست. با همان تاکسی فرودگاه با قیمت دربستی 9500 تومان به سمت برج رفتیم. با چمدان کشان کشان به سمت برج روانه شدیم. همانطور که انتظارش را داشتم دیدنش برایم بسیار دلچسب بود و دور تا دورش را با عشق طواف کردم تا خدای نکرده نمایی جا نماند که عکس نگرفته باشم. همسرم هم که با چمدان پا به پایم بود و التماس می کرد که حداقل یک عکس از او و برج بگیرم. بالاخره رضایت دادم و خودم و خودش را به تصاویر برج افزودم. در گرماگرم زوم کردن روی چهره همسرم بودم که از میان لنز دوربین خیل عظیم دانش آموزان را دیدم که از شانس بد ما امروز روز اردوی شهری شان بود. با عجله دوربین را جمع کردم و با خنده داد زدم:"فقط بدو بریم تا نرفتند داخل برج"! چمدان را به واحد امانات سپردیم و با خرید بلیط 10000 تومانی برج برای هر نفر وارد شدیم. با وارد شدن به موزه برج لبخندم کش آمد. غافل از این بودیم که اردوی دیگری از قبل در جریان بود. شاید خودخواهی باشد اما دوست داشتم برج را با آرامش ببینم.

2.JPG

تصویر 2: لحظه ورود به برج آزادی

3.JPG

تصویر 3: نمایی از برج آزادی

4.JPG

تصویر 4: نمایی از برج آزادی

5.JPG

تصویر 5: شکوه معماری برج آزادی 

ابتدا از گذرگاهی گذشتیم که در آن نمادها و عروسک هایی از کشورهای مختلف جهان در ویترین هایی به نمایش گذاشته شده بود. از گذرگاه رد شدیم و وارد موزه زیر برج شدیم و هاج و واج درگیر سر و صدای بچه ها بودیم. در این میان یکی از مربیان که ظاهر کش آمده ما را دیده بود نزدیک آمد و گفت:" آسانسور ظرفیت دو سه نفر داره. شما برید بالا تا بچه ها را بفرستیم طول میکشه". خدا خیرش دهد!

6.jpg

تصویر 6: ورودی ابتدای موزه

7.JPG

تصویر 7: نمونه ای از آثار ویترین ها (عروسک نمایشی سایه از کشور کامبوج)

8.jpg

تصویر 8: تجمع دانش آموزان در موزه

اما برای توضیحات تاریخی و شرح قسمت های مختلف برج مطالعه سفرنامه پر بار یکی از کاربران عزیز لست سکند جناب آقای فتح العلومی با نام"به سوی آزادی" را پیشنهاد می کنم که به تفصیل و با نثری زیبا به توصیف برج پرداخته اند.

در آخر ما به طبقه چهارم و انتهایی برج رسیدم. اینجا قسمتی از کاشی های فیروزه ای خوشرنگ برج را می بینید که زخم تخریب و فرسایش بر بدنشان مشخص بود. متاسفانه بام برج بسته بود و ما به همان نمای زیبای شهر از لابلای پنجره های چند ضلعی دورتادور برج اکتفا کردیم. بعد از آن از راه پله به طبقه سوم برج که نمایشگاه عکس تهران قدیم بود رفتیم و سپس به طبقه دوم که مکان پنجره های لوزی زیبایی بود که بر بدنه برج نقش بسته بودند. دستشان درد نکند هنرورزان معاصر هم نقشی بر پنجره ها به جا گذاشته بودند!

9.JPG

تصویر 9: نمایی از بالای برج آزادی

10.JPG

تصویر 10: طبقه انتهایی برج

11.JPG

تصویر 11: آثار فرسایش بر بدنه برج

12.jpg

تصویر 12: نمایشگاه عکس تهران قدیم در طبقه سوم

13.jpg

تصویر 13: پنجره های لوزی طبقه دوم برج

14.jpg

تصویر 14: پنجره های لوزی طبقه دوم برج

15.jpg

تصویر 15: ممنونم که فرهنگ دارید!

از راه پله راهی موزه شدیم. در این بین داشتم فکر می کردم آیا ممکن است چند صد سال بعد اثری از برج جز پنجره لوزی مزین به نقش یادگار نویسان نمانده باشد و همان را هم با عزت و احترام در موزه نگه داشته باشند!؟ اگر این باشد که وای بر ما!

16.jpg

تصویر 16: چرا واقعاً؟؟؟؟!

خوشبختانه موزه خلوت تر شده بود و در ویترین های مختلف آن عروسک های نمایشی کشورهای مختلف قرار داشت که تعدادی از آن ها را می توانید در تصاویر زیر ببینید. تندیس نیم تنه مهندس پورفتحی مقاطعه کار برج نیز وسط سالن خودنمایی می کرد. بعد وارد سالن آیینه شدیم که دور تا دورش را غرفه هایی با اسامی صنایع دستی، محیط زیست، خلیج فارس و غیره احاطه کرده بود که البته متاسفانه چراغ اکثر آنها خاموش بود.

17.jpg

تصویر 17: عروسک های خیمه شب بازی از ایران

18.jpg

تصویر 18:عروسک های نمایشی هندوستان

19.jpg

تصویر 19: فضای موزه

20.jpg

تصویر 20: تندیس مهندس محمد پورفتحی

21.jpg

تصویر 21: تالار آیینه

22..jpg

تصویر 22: ربات پیانیست

23.jpg

تصویر 23: حس و حال بچه ها موقع دیدن ربات پیانیست

بالاخره از برج بیرون آمدیم و راهی هتل شدیم. تاکسی دربست از کنار آزادی تا خیابان امیرکبیر حدود 35000 تومان بود. کافی است بدانند مسافری که دیگر آن زمان قیمت بالا گفتن حلال است! خدا پدر اسنپ را بیامرزد که با 18000 تومان ما را به هتل رساند.

توقع پایین رضایت بیشتر!

هتل مهر در خیابان امیرکبیر و کوچه سراج الملک واقع شده است. یعنی دقیقا نزدیک به ایستگاه متروی امام خمینی (ره)، موزه ایران باستان، محله عودلاجان، خیابان سی تیر، خیابان باب همایون و هر آنچه که می خواستم ببینم! پس مهم محله خلوت یا اعیان نشین شهر نبود. بی رودرواسی ظاهر و درونش با یک مسافرخانه قدیمی مو نمی زد! در حقیقت تو ذوق می زد. ما هم که آدم های سختگیری نبودیم و چادرخوابی را بارها تجربه کرده بودیم با کمال میل و رضایت قلبی در میان وسایل فرسوده و بی زرق و برق و البته تمیز هتل به استراحت پرداختیم تا بعد از ناهار راهی تهران گردی شویم.

24.jpg

تصویر 24: هتل مهر (عکس از نت)

25.jpg

تصویر 25: هتل مهر (عکس از نت) 

مردی از دیار بختیاری: موزه ایران باستان

داشتن همسفر خوب و پایه همیشه از ملزومات سفر است و حالا که همراهت شده بهتر است هوایش را هم داشته باشی. همسرم اصالتاً بختیاری و اهل ایذه است. از من قول گرفته بود بعد از آزادی اولین چیزی که ببینیم مرد شمی باشد! مرد شمی در حقیقت مجسمه مفرغی یکی از بزرگ زادگان اشکانی است که در روستای شمی ایذه کشف شده و اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می شود. با کمی پیاده روی از هتل، از سر در باغ ملی گذشتیم تا به موزه ایران باستان رسیدیم. طاق زیبا و با عظمت موزه از دور خودنمایی می کرد. آندره گدار معمار موزه آنقدر آن را زیبا و با صلابت طراحی کرده بود که ناخودآگاه این حس را القا می کرد که قرار است با گذر از آن به تاریخ دور و درازی برگردیم. دو طرف سردر نوشته های طلایی در میان کاشی های سبز رنگ خودنمایی می کردند. بالای در نیز دو موجود افسانه ای، که نمی دانم آنها را چه بنامم، جا خوش کرده بودند. بالاخره وارد موزه شدیم:

- سلام روز بخیر مرد شمی کدوم قسمت موزه است؟!

- خوش اومدید! (قیافه هاج و واج و خنده راهنما هم در نظر بگیرید!). یکم جلوتر سمت راست. عکاسی با کادر باز ممنوعه فقط کادر بسته

- مرد شمی تو نمای بازه؟! میشه از دور بگیریم ازش؟!

-فقط با موبایل!

بی توجه به سنگ های کهن و ابزار آلات چند هزار ساله و سفال های منقوش با خنده و هیجان دوان دوان به مرد شمی رسیدیم! استوار در فضای باز بدون هیچ شیشه محافظی. قبل از دیدنش زیرچشمی همسرم را نگاه کردم. ذوق کردم که خوشحال شد و چقدر عالی که به گذشته سرزمینش عشق می ورزید. پس اولین عکس ها به سلفی گرفتن با مرد شمی گذشت.

26.JPG

تصویر 26: نمایی از ساختمان موزه ایران باستان

27.JPG

تصویر 27: نمایی از ورودی موزه

28.JPG

تصویر 28: سردر موزه

29..jpg

تصویر 29: مرد شمی

به طور حتم توصیف قسمت های مختلف موزه را در نت می توانید پیدا کنید. پس فقط در قالب تصاویر به چند مورد که برایم جالب بود می پردازم. اعتراف می کنم به دلیل زندگی 8 ساله در خوزستان مدام دنبال آثار کشف شده از این منطقه بودم!

30.jpg

تصویر30: ماکت خانه سفالی، کشف شده در تپه تاریخی سنگ چخماق بسطام با قدمت ده هزار سال

31.jpg

تصویر 31: گاو نر چغازنبیل، نوشته عیلامی بر پیکره گاو نر در زیگورات چغازنبیل

32.jpg

تصویر 32: سفال های پر نقش و نگار کشف شده از خوزستان

33.jpg

تصویر 33: پلکان های تخت جمشید که نیازی به توضیح نیست چرا برای هر ایرانی عزیز است!

34.jpg

تصویر 34: مرد نمکی کشف شده در معدن نمک یکی از روستاهای زنجان با قدمت 1700 سال

35.jpg

تصویر 35: ظرف زرین کلاردشت با قدمت 550 سال پیش از میلاد

36.jpg

تصویر 36: مجسمه بی نام و نشان. برایم جالب بود چون یه جوری ماتم زده و تنها یک گوشه ایستاده بود!

بعد از دیدن موزه، آخرین وداع را با مرد شمی انجام دادیم و راهی بازدید از موزه عبرت شدیم.

 

  • آدرس: تهران، خیابان امام خمینی (ره)، ابتدای خیابان سی تیر
  • هزینه بلیط: 5000 تومان
  • ساعت کاری نیمه اول سال: ۹ الی 19
  • ساعت کاری نیمه دوم سال: 9 الی 17

 

من اینک مانده ام در آتش تیز/ تو در من بین و عبرت گیر و بگریز نظامی گنجوی: موزه عبرت

در همان نزدیکی های باغ ملی، موزه عبرت را خواهید یافت. موزه عبرت به دستور رضا شاه پهلوی به عنوان توقیفگاه ساخته شد و بعدها تبدیل به مکان شکنجه مخالفان حکومت پیشین ایران توسط ساواک شد. از در زندان که وارد شوید اولین چیزی که توجه شما را جلب می کند پلاک های متعدد نصب شده روی دیوار است که روی آنها اسامی کسانی که در زندان اسیر بوده و شکنجه شده اند نقش بسته است. در قسمت های مختلف زندان صحنه های شکنجه و بازپرسی های نامتعارف بازسازی شده است. در هر قسمت یک راهنما وجود دارد که چند نفری از آنها در همین مکان زندانی بوده اند. اتاق ها نیز همگی تاریک و با نوری کم، مجهز به ویدیو پروژکتور بودند و در آنها گزیده ای از مصاحبه با زندانیان پخش می شد. راهنما سنگین و حزین در مورد شکنجه ها می گفت و ما آرام و یخ بسته در آن فضای خوفناک گوش می سپردیم.

37.jpg

تصویر 37: ورودی موزه عبرت

38.jpg

تصویر 38: پلاک های نصب شده روی دیوار

39.jpg

تصویر 39: بازسازی صحنه شکنجه زندانیان

40.jpg

تصویر 40: بازسازی صحنه شکنجه زندانیان

41.jpg

تصویر 41: اتاق شکنجه

42.jpg

تصویر 42: بازپرسی

بعد از گذر از اتاق های شکنجه به راهروهای اصلی زندان رسیدیم: بند شماره 4. عکس تمام مردان و زنانی که در اینجا زندانی بودند روی دیوار بود. تصاویری سیاه و سفید با سرنوشتی بعضاً نامعلوم یا نه چندان مساعد.

43.jpg

تصویر 43: بند شماره 4

44.jpg

تصویر 44: بند شماره 4

بالاخره به سلول های اصلی زندان رسیدیم. اتاق هایی کوچک و تنگ که ظاهراً برای حفظ حال و هوای آن دوران تغییری در آن نداده بودند و رنج های زندانیان در قالب نوشته های روی دیوار به تصویر کشیده شده بود. ماکت شخصیت های معروف مانند شهید رجایی و آیت ا... طالقانی و بقیه در سلولی که زندانی بودند همراه بیوگرافی شان وجود داشت. در سکوت و آرامش سلول ها را بررسی کردیم تا بالاخره به حیاط وسط زندان رسیدیم که حوض آبی در وسطش قرار داشت که پیکره زخمی زندانیان با بست هایی روی نرده های طبقه بالا آویزان شده بود. با ورود به حمام بلندگوهای نصب شده به صدا درآمدند و فضا پر از ازدحام شد. دوش های آب یکی یکی باز شدند و باریکه ای از آب سرازیر شد.

45.jpg

تصویر 45: سلول شهید محمد علی رجایی

46.jpg

تصویر 46: سلول شهید آیت ا... طالقانی

47.jpg

تصویر 47: بازپرس‏ های ساواک

48.jpg

تصویر 48: حیاط وسط زندان

49.jpg

تصویر 49: صف حمام زندان

اما با خروج از زندان حس و حالمان این بود: کمی مات و مبهوت، متفکر، تا حدی تهی از هیجان و حتی نگران...! اما حسن ختام بازدید خوب بود. در بیرون سالن، در حیاط، دو سماور طلایی بزرگ کنار ماشین های ساواک پارک شده بود که نگهبان باجه با چای و کیک از ما پذیرایی کرد. ما هم کیکمان را با کبوترهای زیبا محوطه سهیم شدیم و کمی از آن حال و هوا درآمدیم و به هتل برگشتیم.

50.jpg

تصویر 50: محوطه بیرونی زندان

  • آدرس: تهران، میدان امام خمینی (ره)، خیابان یارجانی
  • هزینه بلیط: 3000 تومان
  • ساعت کاری نیمه اول سال: صبح 9 الی 13 و بعد از ظهر 14 الی 17
  • ساعت کاری نیمه دوم سال: صبح 9 الی 12 و بعد از ظهر 13 الی 16

 

بفرمایید شام!: گشت شبانه در خیابان سی تیر

فکر می کنم در سال 95 بود که خیابان سی تیر سنگفرش شد و تبدیل به مکانی برای ارایه غذا در غرفه های خیابانی گردید. شب پیاده به سمت سی تیر راه افتادیم. از همان ابتدا صدای موسیقی و عطر خوش غذاها خبر از اتفاقات خوشمزه ای می داد! ابتدا قدمی در سراسر خیابان زدیم. حسابی عطر و بوی غذاها و نوشیدنی ها را به خاطر سپردیم تا در برگشت انتخاب کنیم. آنقدر هیجان و زندگی در سی تیر بود که می شد تا پاسی از شب همانجا ماند. کافه های رنگارنگ با منوهای متنوع و کیک های خوش و آب رنگ و اغوا کننده همراه با بوی مست کننده کباب، انتخاب را برایمان دشوار کرد. سرانجام به چند سیخ جگر و قارچ کبابی و صد البته لقمه های خوشمزه کبابی رضایت دادیم و بعد از کمی پیاده روی مجدد با خوردن شیر کاکائو گرم و دلچسب راهی هتل شدیم. فردا عودلاجان چشم انتظارمان بود!

51.jpg

تصویر 51: نمایی از خیابان سی تیر در روز

52.jpg

تصویر 52: غرفه های متنوع خیابان سی تیر

53.jpg

تصویر 53: غرفه های متنوع خیابان سی تیر

54.jpg

تصویر 54: نمایی از خیابان سی تیر

55.jpg

تصویر 55: هوش از سرتان می برد!

56.jpg

تصویر 56: وعده شام

57.jpg

تصویر 57: غرفه های خیابان سی تیر

58.jpg

تصویر 58: حسن ختام با شیر کاکائو و کیک

روز دوم

قلب تهران: محله عودلاجان خانه شهید مدرس

صبح زود راهی بازدید از محله عودلاجان شدیم. این محله یکی از محلات قدیمی و 400 ساله تهران است که یک سمت آن به خیابان امیرکبیر محدود می شود، یعنی نزدیک هتل ما. مهترین ویژگی این محله دارا بودن کوچه های تنگ و تاریک، گذرهای سرپوشیده و مغازه های قدیمی بود که نماد تهران قدیم هستند. طبق گوگل مپ اولین نقطه بازدید ما خانه شهید مدرس بود. مثل اینکه ما اولین بازدید کنندگان بودیم و کسی جز ما آنجا نبود. این خانه تاریخی در کوچه نصیرالدوله قرار دارد که با عبور از دری کوچک و چوبی وارد حیاطی نقلی می شوید که شمعدانی های قرمز، حوض آبی وسطش را مزین کرده اند. بعد از آن وارد حیاط بزرگتر می شوید. متاسفانه شلوغی و بی نظمی زیادی بخاطر وسایل چیده شده در حیاط وجود داشت که بعداً متوجه شدیم به خاطر برگزاری جشنواره شمعدانی در روزهای آتی در این مکان است.

59.JPG

تصویر 59: خانه شهید مدرس

این خانه علاوه بر محل اقامت شهید مدرس، مرکز ملاقات ایشان با رجال و مردم نیز بوده است و دو بخش اندرونی و بیرونی آن کاملاً مشخص است. در قسمت های مختلف نمونه ای از جلسات ایشان با رجال آن زمان بازسازی شده است. در قالب تصاویر زیر می توانید قسمت های مختلف این خانه را ببینید.

60.JPG

تصویر 60: نمای درونی خانه شهید مدرس

61.JPG

تصویر 61: نمای درونی خانه شهید مدرس

62.JPG

تصویر 62: آیت ا... شهید مدرس

63.JPG

تصویر 63: نمای درونی خانه شهید مدرس

اما یک قسمت را خیلی دوست داشتم. زیر زمین خانه که اکنون تبدیل به شربتخانه شده بود. چیدمان و فضای سنتی آن عالی بود و حوض آبی وسط میزها حس و حال خوبی را رقم زده بود. تخت های چوبی با فرش و گلیم های سنتی فضای آنجا را مزین کرده بود و سماور و ظروف قدیمی در جای جای آن چیده شده بود.

64.JPG

تصویر 64: شربتخانه خانه شهید مدرس

65.JPG

تصویر 65: شربتخانه خانه شهید مدرس

66.JPG

تصویر 66: شربتخانه خانه شهید مدرس

  • آدرس: تهران، خیابان امیرکبیر شرقی، کوچه شهید جاویدی، بن بست مدرس، (کوچه نصیرالدوله) ، شماره ۵
  • هزینه بلیط: 5000 تومان
  • ساعت بازدید: 9 الی 17

 

روزگار قریب: خانه دبیرالملک

حتماً سریال روزگار قریب را به یاد دارید که مربوط به زندگی دکتر محمد قریب، بنیان گذار تخصص پزشکی اطفال در ایران بوده است. این خانه محل فیلمبرداری این سریال بوده است (البته قبل از بازسازی). میرزا محمد حسین خان فراهانی ملقب به دبیرالملک، مالک اصلی خانه و از کارگزاران دستگاه مستوفی گری قاجار بوده است. نمای ورودی خانه دلباز و دو طرف سر در آن را پنجره های مشبک نیم دایره ای مزین کرده بود. جلوی عمارت اصلی هم پلکان های دوطرفه ای مانند پلکان های تخت جمشید وجود داشت. البته در حال حاضر کاربری اداری مرتبط با میراث فرهنگی پیدا کرده و فضای دلنشین خانه تبدیل به اداره شده بود.

67.JPG

تصویر 67: ورودی خانه دبیرالملک از بیرون

68.JPG

تصویر 68: ورودی خانه دبیرالملک از داخل خانه

69.jpg

تصویر 69: حیاط خانه دبیرالملک

70.JPG

تصویر 70: حیاط خانه دبیرالملک

حین بازدید هم صحبت نگهبان آنجا شدیم که از قضا متوجه شدیم مدتی را در زادگاهم، همدان، سپری کرده است. ما را به اتاق کوچکش دعوت کرد تا گلدان هایش را ببینیم. اما نه روی طاقچه بلکه آویزان از سقف! با ابتکاری جالب لامپ های سوخته را به گلدان تبدیل کرده بود و با گیاهان کوچک و متنوع آن را پر کرده و از سقف اتاقش آویزان کرده بود. یک دلخوشی کوچک کنار شکوه و جلال عمارتی تاریخی. آدرس خانه پدرسالار و حمام نواب را از او گرفتیم که متوجه شدیم هر دو بسته هستند. پس راهی بازدید از امامزاده یحیی شدیم.

71.JPG

تصویر 71: گلدان های لامپی

  • آدرس: تهران، میدان بهارستان، پایین تر از چهار راه سرچشمه، کوچه قوام الحضور، خیابان جاویدی، کوچه فخرالملک
  • هزینه بلیط: رایگان
  • ساعت بازدید: 10 الی 17

 

تو قامت بلند تمنایی ای درخت، همواره خفته است در آغوشت آسمان؛ چنار امامزاده یحیی

در محله عودلاجان که قدم بزنید کوچه پس کوچه های باریکی را می بینید که همان کوچه های آشتی کنان هستند! محله عودلاجان را آرام آرام زیر پا گذاشتیم تا یک زندگی 900 ساله را پیش چشممان ببینیم. چنار 900 ساله امامزاده یحیی خسته تر و فرسوده تر از آن بود که از دیدارش خوشحال شویم. تنه قطورش انگار در حال تهی شدن بود و شاخه های بلندش سر بلند کرده بودند تا خود را به بلندای گنبد امامزاده برسانند. خیلی تلاش نکنید قد و قامتش کامل در عکستان بیفتد! همان تنه فرسوده قهوه ای رنگش زینت بخش عکس یادگاری تان خواهد بود.

72.jpg

تصویر 72: کوچه های باریک عودلاجان

73.JPG

تصویر 73: چنار 900 ساله تهران

74.JPG

تصویر 74: امامزاده یحیی

  • آدرس: تهران، محله عودلاجان، خیابان ۱۵ خرداد، بعد از خیابان شهید مصطفی خمینی (ره)، کوچه امامزاده یحیی
  • هزینه بلیط: رایگان
  • ساعات بازدید: در ساعات باز بودن امامزاده

 

موزه تهران قدیم: سرای کاظمی

در همسایگی امامزاده یحیی، عمارت قاجاری صد ساله ای قرار گرفته است که متعلق به میرزا سید کاظم، از کارکنان دربار ناصرالدین شاه، بوده است. مشابه خانه های قدیم، حیاط های اندرونی و بیرونی مجزایی دارد. پنجره های دیوار دور خانه همانند پنجره های خانه دبیرالملک بود. خانه مزین به پنجره های چوبی بزرگ و شیشه های رنگین بود. با کمی تردید وارد ساختمان اصلی شدیم. خبری از اخذ بلیط و راهنما نبود و صدای خوش دف به گوشمان می رسید. ظاهرا اینجا مکان برگزاری کلاس های دف بود. کمی ایستادیم و گوش کردیم. با نیم نگاه و لبخندی به مربی دف که در حال تدریس بود کسب اجازه کرده و وارد سالن شدیم تا از ارسی های زیبا عکس بگیریم.

75.JPG

تصویر 75: سرای کاظمی

76.JPG

تصویر 76: حیاط ورودی سرای کاظمی

77.JPG

تصویر 77: برگزاری کلاس های دف در سرای کاظمی

78.JPG

تصویر 78: ارسی های زیبای سرای کاظمی

79.JPG

تصویر 79: شهر فرنگ

در حیاط اندرونی هم کلاس های دف پرشورتر برقرار بود و بازدید را برایمان لذت بخش تر کرد. بعد از آن راهی زیر زمین عمارت شدیم که اکنون تبدیل به موزه تهران قدیم شده بود و مشاغل سنتی و تصاویر سیاه و سفید تهران در آن به معرض نمایش گذاشته شده بود. قسمت جالب اسباب بازی های دست ساز قدیمی و محلی آن زمان بود. سن ما به چند عدد از اسباب بازی ها قد داد و شناسایی شد که در محله خودمان هم داشتیم!. شما بروید و بسنجید چند عدد از آنها برایتان آشنا است!

80.JPG

تصویر 80: کلاس های دف در حیاط سرای کاظمی

81.JPG

تصویر 81: نمایشگاه عکس تهران قدیم

82.JPG

تصویر 82: موزه مردم شناسی

83.JPG

تصویر 83: عطاری

84.JPG

تصویر 84: قل قل!

85.jpg

تصویر 85: تفنگ پشگل پران!

86.JPG

تصویر 86: تجربه لذت بخش کرسی کنار خانواده!

 

  • آدرس: تهران، همجوار امامزاده یحیی
  • هزینه بلیط: رایگان
  • ساعت بازدید: 9 الی 17

 

ناهار در اولین بانک ایران: تیمچه اکبریان

ظهر شد و کمی خسته از گشت و گذار، آدرس تیمچه اکبریان را گرفتیم. این مکان قبل از اینکه تبدیل به سفره خانه سنتی شود اولین بانک رسمی ایران در زمان قاجار بود. اما دیدنش کمی توی ذوقمان زد. نمای ورودی زیبایی نداشت و سیم های برق، آشفته، بالای در سرگردان بودند. تابلو هم که پرده نوشته ای با نام تیمچه بود که کج و کوله بالای سر در نصب شده بود. اما با وارد شدن به تیمچه تمام این کج سلیقگی ها را فراموش کردیم. حوض باریک و آبی با گلدان های قرمز و سرحال و بازیگوشی ماهی های نارنجی اش، لبخند را به لبمان برگرداند. فضای درون آن حجره های کوچک و دنجی بود که همگی نوید صرف ناهار در محیطی متفاوت را می داد.

87..jpg

تصویر 87: ورودی تیمچه (کمی سلیقه لطفاً!)

88.JPG

تصویر 88: حوض آبی تیمچه

89.jpg

تصویر 89: اتاق های تیمچه

تا حاضر شدن دیزی های معروفش گشتی در آن زدم و سرکی به اتاق سرپرست کشیدم. متوجه شدم مسئول تیمچه خودش آنجا حضور داشت و با روی باز دعوت کرد تا از اتاقش بازدید کنیم. حجره که چه عرض کنم عتیقه فروشی! پیه سوزها، قلیان ها و قوری های گل قرمزی قدیمی، همراه با ابزار آلات مختلف، با بی نظمی خاصی کنار هم چیده شده بودند که البته جالب و دیدنی بود. افتخار دادند یک عکس یادگاری انداختند و بعد از آن به سر وقت دیزی ها رفتیم. همانطور که توقع داشتیم دیزی بسیار دلچسب بود و ناهار را با اشتهای کامل خوردیم (هر دیزی به قیمت 45000 تومان). قدمی در بازارچه عودلاجان زدیم و بعد برای کمی استراحت راهی هتل شدیم تا بعدازظهر به دیدن موزه مقدم برویم.

90.jpg

تصویر 90: آقای نادری مسئول تیمچه

91.JPG

تصویر 91: اتاق های طبقه بالا

92.jpg

تصویر 92: وعده ناهار

93.JPG

تصویر 93: بازارچه عودلاجان

  • آدرس: تهران، محله عودلاجان، خیابان ۱۵ خرداد، کوچه صغیرها، مقابل کوچه حکیم، پلاک ۸۸
  • بلیط:رایگان
  • بازدید: 10 الی 19

 

خانه پدری آنجاست که همیشه بی قید و شرط دوستت دارند: خانه مقدم

خیلی از ما بخشی از هزینه های زندگی را صرف تجملات منزلمان می کنیم. مبل جدید، سیستم صوتی به روز، ظرف و ظروف و لوسترهای رنگارنگ، دلخوشی حریم خانه هایمان هستند. اما محسن مقدم کاری فراتر از این دلخوشی ها انجام داد. موزه مقدم در حقیقت خانه پدری محسن مقدم، فرزند احتساب الملک، بوده است. محسن مقدم بعد از تحصیل در رشته باستان شناسی در پاریس و سال ها زندگی در خارج ایران، بالاخره همراه همسر فرانسوی اش به وطن بازگشت و به دلیل علاقه به تاریخ و معماری ایران، شروع به جمع آوری اشیای ارزشمند کرد و خانه پدری را تبدیل به موزه ای نفیس نمود. وارد حیاط مصفای خانه که می شوید سرسبزی و سرزندگی اش شما را به وجد می آورد. کاشی های روی دیوار هر یک روایتگر افسانه ای ایرانی است. به هر اتاقی که وارد شوید تزیینی متفاوت را خواهید دید. یک اتاق مزین به صدف و مروارید، یکی پر از قلیون های اعیانی و دیگری آراسته به هنر گچکاری. آنقدر تنوع و زیبایی هست که لذت بردن از این گنجینه ارزشمند ساعت ها وقت می خواهد.

94.JPG

تصویر 94: اندرونی خانه مقدم

95.JPG

تصویر 95: کاشی های قاجاری خانه مقدم

96.jpg

تصویر 96: کاشی های قاجاری خانه مقدم

97.jpg

تصویر 97: حیاط بیرونی خانه مقدم

98.jpg

تصویر 98: کلکسیون قلیان خانه مقدم

99.JPG

تصویر 99: اتاق صدف خانه مقدم

100.JPG

تصویر 100: حوض خانه

101.JPG

تصویر 101: ستون های دیوار تجدد (حد فاصل بیرونی و اندرونی)

102.JPG

تصویر 102: موزه سفال خانه مقدم

103.JPG

تصویر 103: اتاق نقاشی خانه مقدم

 

فیلم شماره 1: خانه مقدم 

 

  • آدرس: تهران، خیابان امام خمينی (ره)، بعد از خیابان شیخ هادی، جنب بانک ملت، پلاک ۲۵۱
  • بلیط:3000 تومان
  • بازدید: همه روزه، به جز شنبه ‌ها و ایام سوگواری، از ساعت ۹ تا ۱۷

 

مسئله این است: سی تیر یا باب همایون؟!

گشت شبانه مان در خیابان های اطراف برپا بود تا به باب همایون رسیدیم. باب همایون خیابانی سنگفرش شده مانند خیابان سی تیر است. اما تصورم این بود که در حقیقت تقلیدی از سی تیر است. اینجا دکه های اغذیه فروشی بیشتر به صورت ون و وانت بودند و چند تایی هم مغازه در دور و اطرافش وجود داشت. سرزندگی آنجا را نداشت و شاید بیشتر از همه چیز سماور بزرگ آب جوش و نبات های رنگارنگ دور تا دورش توجهم را جلب کرد.

104.jpg

تصویر 104: باب همایون

105.jpg

تصویر 105: باب همایون

با این همه میدان و خیابان چه بگویم؟ با غربت مهمان کُش تهران چه بگویم!؟: کافه طهرون

برای شام همراه یکی از دوستان کافه طهرون را انتخاب کرده بودیم. این کافه در حقیقت یک خانه قدیمی دو طبقه است که با طراحی برگرفته از الگوی زندگی تهران قدیم تزیین شده بود. وارد کوچه خسرو که شدیم حقیقتا ابتدا کافه را ندیدم. دنبال سر در آنچنانی و شلوغی بودیم. اما مجدد که برگشتیم تابلوی کوچکش، کنار در خانه مشخص بود. موقع ورود ابتدا وارد گلخانه ای کوچک می شوید که خنکا و طراوت گیاهانش شما را با حسی خوشایند آماده خوردن شام می کند. میزهای کوچکی در حیاط چیده شده بود که یک میز سه نفره را انتخاب کردیم چرا که میزهای درون خانه همگی پر بود. نقطه ضعفش به نظرم همین میزهای کوچک بود که برای صرف نوشیدنی مناسب بود نه شام و مخلفاتش. اما هر کدام از میزها اسامی زیبایی به نام های بلوط و چنار و غیره داشتند و منوی کافه پارچه ای سفید به شکل دستمال با اسامی غذاها بود. سفارش ما کشک بادمجان (هر پرس 21000 تومان) به همراه سالاد سبزیجات (یک ظرف 25000 تومان) و بعد چای دارچین و گل سرخ (هر لیوان 10000 تومان) بود.

106.jpg

تصویر 106: ورودی کافه طهرون

107.jpg

تصویر 107: نمای بیرونی کافه طهرون

108.jpg

تصویر 108: میزهای درون حیاط کافه طهرون

109.jpg

تصویر 109: میز شام

110.jpg

تصویر 110: منوی پارچه ای

111.jpg

تصویر 111: چای دارچین و گل سرخ

تا آماده شدن غذا گشتی در خانه زدم. واقعا یاد سریال های قدیمی می افتید. دیوارها پر از عکس های تهران قدیم بودند و مبلمان و دکورها همگی به سبک آن روزگار.

112.jpg

تصویر 112: فضای درونی خانه کافه طهرون

113.jpg

تصویر 113: فضای درونی خانه کافه طهرون

114.jpg

تصویر 114: فضای درونی خانه کافه طهرون

115.jpg

تصویر 115: پیشخوان کافه طهرون

  • آدرس: خیابان استاد نجات‌الهی (ویلا)، کوچه خسرو، پ ۳۹.
  • بلیط: رایگان
  • ساعات بازدید: 8/30 الی 22

 

روز سوم

صبح زود راهی ایستگاه مترو امام خمینی (ره) شدیم تا اول به کاخ نیاوران برویم. در ایستگاه تجریش پیاده شدیم و با اسنپ با قیمت 7000 تومان به کاخ رسیدیم. به اشتباه جلوی ورودی پارکینگ پیاده شدیم و مجبور شدیم کمی پیاده برویم تا به درب اصلی برسیم. خوشحال در حال بیرون آوردن دوربینم از کیف بودم که سر بلند کردم و در جا میخکوب شدم! باز هم اردوی دانش آموزی! نه یکی بلکه دسته دسته! نمی دانم تا سعد آباد هم ما را دنبال خواهند کرد یا نه!

116.jpg

تصویر 116: باز هم اردو!

وارد باجه بلیط فروشی که می شوید باید از همان ابتدا بلیط کاخ های مختلف را تهیه کنید. چرا که نیاوران محوطه بزرگی دارد و برگشت و خرید بلیط مجدد دردسر آفرین است. انتخاب های ما کتابخانه اختصاصی (2000 تومان)، موزه جهان نما (2500 تومان)، موزه خودرو (2000 تومان) و کاخ اصلی نیاوران (2500 تومان) بود یعنی تقریبا همه ی فضاهای قابل بازدید، البته به جز کوشک احمد شاهی و کاخ صاحبقرانیه که به دلیل تعمیرات تعطیل بودند.

 

سرزمین نارنیا: کاخ نیاوران

کاخ نیاوران نمایی بسیار ساده با دو ستون بلند سنگی جلوی سر در و البته کاشی کاری های زیبا داشت. تجملات آنچنانی در نمای جلویی عمارت به کار نرفته بود. یاد فیلم شیر، کمد و جادوگر افتادم که در حقیقت برگرفته از رمان سی اس لوییس است که با عبور از گنجه اتاق وارد سرزمین نارنیا می شد! چراکه درون خانه نورانی، مجلل و پرشکوه بود. این خانه ابتدا مکان پذیرایی مهمانان خارجی بود و بعدها تبدیل به محل سکونت محمد رضا پهلوی و خانواده اش شد.

 

117.JPG

تصویر 117: کاخ نیاوران

118.JPG

تصویر 118: کاشی های دیوار ورودی

در بین این همه تجملات یک مورد توجهم را جلب کرد: قالی مشاهیر. در این فرش تصویر 109 تن از پادشاهان ایران، 54 تن از مشاهیر جهان و 16 تصویر از حجاری های ساسانی و هخامنشی نقش بسته بود. قالی دیگری نیز روایتگر داستان شیخ صنعان و دختر ترسا بود.

119.JPG

تصویر 119:  قسمتی از قالی مشاهیر

120.JPG

تصویر 120: شیخ صنعان و دختر ترسا

دیوارهای بلند و سفید کاخ و رنگ مخملی در و تزییناتش آرامش و شکوه خوبی را القا کرده بود. شاید بیشتر از یک ساعت طول کشید تا با حوصله تمام نقاط کاخ را بررسی کردیم. در قسمت های زیر می توانید نیم نگاهی به قسمت های مختلف کاخ داشته باشید.

121.JPG

تصویر 121: سالن اصلی کاخ نیاوران

122.JPG

تصویر 122: تزییناتی به سبک اروپایی

123.JPG

تصویر 123: ظروف نفیس چینی کارخانه سور فرانسه با تصاویری از ناپلئون و خانواده اش

124.JPG

تصویر 124: اتاق پذیرایی

125.JPG

تصویر 125: اتاق لیلا پهلوی

126.JPG

تصویر 126: راهروهای طبقه دوم

127.JPG

تصویر 127: اتاق لباس فرح دیبا

128.JPG

تصویر 128: اتاق مطالعه

ره آورد این موزه برایم سی دی مجموعه کاخ سعدآباد به قیمت 26000 تومان بود که به کلکسیون سی دی های تاریخی که طی سال ها جمع آوری کرده ام اضافه خواهد شد. فکر میکنم بیش از 100 سی دی مختلف از نقاط گردشگری ایران در مجموعه ام داشته باشم!

129.jpg

تصویر 129: سی دی مجموعه سعدآباد

130.jpg

تصویر 130: قسمتی ازکلکسیون کوچک سی دی های جاذبه های گردشگری ایران

 

وقت مطالعه: کتابخانه اختصاصی نیاوران

این کتابخانه متعلق به فرح دیبا بوده است که در آن بیش از 23000 هزار جلد کتاب نگهداری می شود. ارزش برخی کتابها به امضای صاحب اثر در کتاب و اهدایش به این مجموعه بود. از امضای والت دیسنی پای کتاب های رنگارنگش گرفته تا امضای پروین اعتصامی و جواهر لعل نهرو. اما به جز کتاب ها، المان زیبای سقف نیز بسیار قابل توجه بود. چارلز سورگینی، طراح آمریکایی، 4356 استوانه شیشه ای ظریف را به گونه ای هنرمندانه در کنار هم قرار داده و اثری بدیع و متفاوت خلق کرده بود. البته زمانی برای مطالعه نبود وگرنه حیف است کتاب نخواندن در این محیط پر رونق!

131.JPG

تصویر 131: محیط درونی کتابخانه

132..JPG

تصویر 132: هیچ!

133.JPG

تصویر 133: میله های شیشه ای در قسمت بالای تابلو مشخص هستند

 

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند!: موزه جهان نما

بعد از کتابخانه، از قسمت پشتی کاخ نیاوران، نیم نگاهی به کاخ های بسته صاحبقرانیه و کوشک احمد شاهی انداختیم و روانه بازدید از موزه جهان نما شدیم. این موزه کوچک، مکان نگهداری اشیای اهدا شده به فرح دیبا یا خریداری شده توسط ایشان بود. در این موزه اشیای متفاوتی را خواهید دید: از پیکره های سفالی کوچک تمدن های باستانی پرو گرفته تا ظروف خاکستر مردگان تمدن های کلمبیا. از نقاشی های نقاشان معروف گرفته تا هنر سفال و گچ چنگیز شهوق. در قالب تصاویر می توانید گوشه ای از این موزه کوچک و نفیس را ببینید.

134.JPG

تصویر 134: کوشک احمد شاهی

135.JPG

تصویر 135: کاخ صاحبقرانیه

136.JPG

تصویر 136: موزه جهان نما

137.JPG

تصویر 137: سقف زیبای موزه جهان نما

138.jpg

تصویر 138: محیط درونی موزه جهان نما

 

پا به پای کاخ ها: باغ موزه سعد آباد

بازدید از نیاوران انرژی و وقت زیادی از ما گرفت. گرسنه و سرما کشیده با اسنپ (به قیمت 11000 تومان) راهی بازدید از سعدآباد شدیم. در سعدآباد هم ورودی هر کاخ جداست و باید از ابتدا بلیط ها را انتخاب کنید. انتخاب های ما کاخ سبز، (2500 تومان)، موزه هنرهای زیبا (2000 تومان)، موزه فرشچیان (2000 تومان)، موزه برادران امیدوار (2000 تومان) و موزه اتومبیل های سلطنتی (2000 تومان) بود. البته کاخ ملت و چند کاخ دیگر نیز بسته بودند.

گرسنگی امان نداد و تصمیم گرفتیم در همان کافه موجود در سعدآباد ناهار بخوریم. کافه در فضای باز قرار داشت و مجموعه چند آلاچیق کوچک و بزرگ بود و به دلیل سرمای هوا دور تا دور آلاچیق ها را پلاستیک های شفاف و محکمی کشیده بودند. آنقدر گرسنه بودم که ابتدا نفهمیدم چرا روی میزها به جای رومیزی پتوی مسافرتی کشیده اند! ولی وقتی نشستم و پایم را زیر میز گذاشتم گرمای مطبوع بخاری جریان را برایم روشن کرد. نوعی کرسی امروزی! زیاد معطل غذا نشدیم. سفارش ما دو همبرگر بود که طعم خیلی خوبی داشت اما متاسفانه نان هایش تازه نبود. سیب زمینی های تنوری و مخلفات دور غذا نیز خوب بود. ولی  اگر برای صرف ناهار به این منطقه آمدید این کافه را به دلیل گرانی غذاهایش چندان توصیه نمی کنم. همبرگر 58000 تومانی حداقل نانش باید تازه باشد تا دلخور از پرداخت هزینه بالایش نباشیم!

139.jpg

تصویر 139: نمای دور از کافه سعدآباد

140.jpg

تصویر 140: فضای داخلی کافه

141.jpg

تصویر 141: سفارش ما

موزه ماشین را ببینیم یا نه؟!: موزه اتومبیل های سلطنتی

اگر همسرم همراهم نبود اصلاً علاقه ای به دیدن اتوموبیل ها نداشتم. اما همانطور که گفتم باید هوای همسفر را داشت. در این موزه مجموعه ای از اتوموبیل ها و موتورهای سه چرخ خاندان پهلوی نگهداری می شوند. همسرم که در توضیحات راهنما با دقت دنبال قدرت موتور و سرعت بود و با صدای بلند فکرش را بیان می کرد و من هم محو تماشای زرق و برق ماشین ها. گذرا و کم علاقه از کنار ماشین ها گذشتم تا راهی موزه فرشچیان شویم.

142.jpg

تصویر 142: موزه خودرو

143.jpg

تصویر 143: خودروی تشریفاتی و ضد گلوله محمد رضا پهلوی

144.jpg

تصویر 144: مرسدس بنز شخصی فرح دیبا

 

لحظاتی مسحور در عرفان: موزه استاد فرشچیان

سعدآباد در اسفند ماه آنچنان سرسبز و با صفا نیست و محیط حزن انگیز ولی زیبایی دارد. با اینکه مسافت بین کاخ ها طولانی بود و هوا سرد بود تصمیم گرفتیم مسافت ها را پیاده برویم تا از آرامش سعدآباد لذت ببریم. موزه استاد فرشچیان بنای قاجاری با شیروانی های قرمز رنگ و زیبا است که قبلاً اقامتگاه موقت رضا شاه پهلوی به همراه همسر چهارمش، ملکه عصمت، بوده است. اکنون بسیاری از تابلوهای نقاشی استاد فرشچیان در این موزه نگهداری می شوند. حتی اگر اهل هنر و نقاشی هم نباشید مطمئن هستم از این همه ظرافت، زیبایی و خلاقیت به وجد خواهید آمد. تابلوها با زبان بی زبانی داستان ها برای گفتن داشتند و محیط عرفانی تابلوها لحظاتی انسان را مسحور خودش می کرد. برچسب های سفیدرنگ حاوی حسگر زیر هر تابلو، روی زمین، نصب شده بود که باعث می شد فاصله یک قدمی با تابلوها حفظ شود.

145.JPG

تصویر 145: محوطه مجموعه سعدآباد

146.JPG

تصویر 146: محوطه مجموعه سعدآباد

147.JPG

تصویر 147: ورودی موزه استاد فرشچیان

148.JPG

تصویر 148: موزه استاد فرشچیان

149.JPG

تصویر 149: موزه استاد فرشچیان

150.JPG

تصویر 150: روز پنجم آفرینش

 

کاخ مرمری: کاخ سبز

کاخ سبز در انتهایی ترین نقطه سعدآباد و بر فراز تپه ای بلند قرار داشت. این کاخ محل زندگی و دفتر کار رضا شاه پهلوی بوده است. زیبایی نمای بیرونی کاخ به سنگ های سبز کمیاب معدن خمسه زنجان است که ترکیب رنگ بی نظیری را به بنا بخشیده بود. جلوی کاخ باغچه طویلی قرار داشت که گلکاری شده بود و دو درخت کاج در ابتدا و انتهای آن کاشته شده بود. نمی دانم شاید من با اصول معماری و طراحی باغ آشنایی ندارم ولی واقعاً کاج ها نمای بیرونی کاخ را خراب کرده بودند. دو شیر سنگی سفید نگهبان سر در بودند و نقش برجسته های سنگی بالای ساختمان شور و شوق مجلس بزمی را به تصویر کشیده بودند.

151.JPG

تصویر 151: نمایی دور از کاخ سبز

152.jpg

تصویر 152: دیوارهای پشتی کاخ سبز

153.JPG

تصویر 153: ورودی کاخ سبز

154.JPG

تصویر 154: نقش برجسته های بالای کاخ سبز

155.JPG

تصویر 155: محوطه پشتی کاخ سبز

متاسفانه عکاسی از داخل کاخ ممنوع بود. مراقبت از کاخ به حدی بود که باید با پوشش های پلاستیکی که به پا می کردیم وارد می شدیم. این همه مراقبت بی دلیل نبود. مجموعه ای از هنر ایرانی مانند گچ کاری، آیینه کاری و خاتم کاری در کنار وسایل تزیینی اروپایی مانند تابلوها، مجسمه ها و مبلمان، هماهنگی زیبا و نفیسی را رقم زده بود. پرده های نقره فام و چلچراغ ها نیز زینت بخش فضای درونی بودند.

156.JPG

تصویر 156: هنرمند نقاش

 

از تهران تا قطب جنوب: موزه برادران امیدوار

درست روبروی کاخ سبز، بنایی ساده و زیبا قرار دارد که در زمان قاجار کالسکه خانه و محل استراحت سورچی ها بوده است. اما اکنون موزه ای است که در آن مجموعه ای از اکتشافات و جستجو در 5 قاره جهان توسط دو برادر، به نام های عیسی و عبداله امیدوار، به نمایش گذاشته شده است. دو برادر جهانگرد که حتی ترسی از بودن کنار قبایل بدوی استرالیا را نداشتند و رنج زندگی در قطب را پذیرا شدند تا مردم را با فرهنگ ها و زندگی های کمتر شناخته شده آشنا کنند.

157.JPG

تصویر 157: تصویر اتومبیل و موتورسیکلت برادران امیدوار

158.JPG

تصویر 158: نمایی از موزه برادران امیدوار

159.JPG

تصویر 159: تابلویی مختص یادگار نویسی بازدید کنندگان از موزه برادران امیدوار

160.JPG

تصویر 160: محیط داخلی موزه برادران امیدوار

161.JPG

تصویر 161: محیط داخلی موزه برادران امیدوار

162.JPG

تصویر 162: برادران امیدوار در جزیره پی نانگ مالزی

 

قاجاریان به روایت تصویر: موزه هنرهای زیبا

فقط یک کاخ از انتخاب هایمان باقی مانده بود. موزه هنرهای زیبا که درست در اول ورودی مجموعه سعدآباد قرار داشت. کمی خسته شده بودیم و خوشحال از اینکه مسیر سرازیری را باید طی کنیم. البته یکبار مسیر را اشتباه رفتیم و کمی خسته تر شدیم. در دیدن موزه مردد بودیم. اما بالاخره وارد موزه شدیم. طبقه همکف اختصاص به هنرمندان معاصر داشت. طبقه اول مختص هنرمندان اروپایی و طبقه دوم مختص نقاشان عصر صفویه تا قاجار بود که تابلوهای بزرگ و بی نظیری را خلق کرده بودند. خوشحالم که در دیدن موزه مصمم شدیم و لذت دیدن این تابلوهای نفیس را کسب کردیم. بعد از کاخ گردی به هتل بازگشتیم و شب هم به دید و بازدید و صرف شام به همراه تعدادی از دوستان گذشت.

163.JPG

تصویر 163: خلاقیت روی تنه درخت خشک شده در ابتدای راه موزه هنرهای زیبا

164.JPG

تصویر 164: محیط داخلی موزه هنرهای زیبا

165.JPG

تصویر 165: محیط داخلی موزه هنرهای زیبا

166.JPG

تصویر 166: تصویر فتحعلی شاه قاجار در موزه هنرهای زیبا

167.JPG

تصویر 167: دو نقاشی از دوره قاجار در موزه هنرهای زیبا

168.jpg

تصویر 168: تابلوهای طبقه دوم در موزه هنرهای زیبا

 

روز چهارم: سر منزل مقصود

خب سه روز را با ما همراه بودید و جاذبه هایی از پایتخت را با هم گشتیم. اما روز چهارم در حقیقت مقصد اصلی سفر ما بود. روزی که شاید کمتر از یکسال برای آن صبر کرده بودم. روزی که بالاخره نتیجه اشتراک و نگارش ده ها سفرنامه را از سفرنامه نویس های خوب سرزمینم می دیدم:

"دومین همایش بزرگ لست سکند، جمعه سوم اسفند ماه 1397، هتل پارسیان اوین تهران"

یکی از سفرنامه هایم جزو منتخبین برتر سفرنامه نویسی داخلی بخش حرفه ای بود. بیشتر از آن ذوق دیدن همراهانی را داشتم که در این مدت لحظات خوب و بد سفرشان را خوانده بودم. دوستی هایی مجازی که اکنون با دید و بازدید نمودی واقعی و عمیق تر به خود گرفته بود. حال و هوای همایش پر از شور و انرژی و سورپرایزهای ویژه بود؛ مانند دیدن یکی از برادران امیدوار که تا دیروز مشغول دیدن موزه تجاربشان بودم. برنامه های همایش یکی پس از دیگری ادامه داشت و آقای ضابطیان عزیز تا آخر همه را مشتاق نگه داشت تا بالاخره لحظه اعلام نتایج شروع شد. شنیدن نام دوستانی که سفرنامه هایشان را خوانده بودم و امیدوارم بودم موفق به کسب رتبه شوند برایم خوشایند بود. سفرنامه ها برایم آشنا بود: سفر به صربستان، یونان و پاراگالوهایش، خانه شماره پنج، مسافر پاییزی، سفر به عروس کویر و .... موقع اعلام نتایج بخش داخلی هیجان خاصی داشتم. مشغول تمام کردن بازی داخل سالن بودم ولی هوش و حواسم به اعلان های همایش بود. یکی یکی سفرنامه ها خوانده شد و خبری از سفرنامه ام نبود. همچنان کمی مضطرب سرم به تکمیل بازی مشغول بود تا اینکه نوبت خواندن نفر اول سفرنامه نویسی داخلی، بخش حرفه ای ها، شد: راهنمای بازدید از آبشار بیشه و چشمه پریان!

باورم نمی شد که بعد از این همه صبر توانسته بودم رتبه اول را کسب کنم. خوشحال و با عجله روی سن رفتم و عکس گرفته و نگرفته سریع برگشتم. اما این تمام ماجرا نبود. امروز روز شانس من بود علاوه بر انتخاب شدن دو تا از نقد و بررسی هایم، در قرعه کشی هم اسمم درآمد. دیگر چه می خواستم؟!

170.jpg

تصویر 169: دومین همایش بزرگ لست سکند، هتل پارسیان اوین تهران، اسفندماه 1397

 

اما تمام این هیجانات به کنار، برایم مهم است بدانید من در اوایل فروردین ماه 97 با لست سکند به طور اتفاقی آشنا شدم و آگهی مسابقه سفرنامه نویسی را دیدم. زمانی بود که به دلیل یکسری از مشکلات حال و روز چندان خوب و روبراهی نداشتم و دنبال مشغول کردن خودم با علایقم و رهایی از افکار آزار دهنده بودم. پس برای اولین بار شروع به نوشتن از تجارب سفرهایم کردم. حس خوبی که نوشتن برایم داشت باعث تداوم این کار برای چندین ماه شد. حاصلش ده سفرنامه و تعدادی نقد و بررسی بود که در کنار کارهای خوب دوستان، با علاقه به اشتراک گذاشتم. آن زمان فکر بردن جایزه نبودم. فقط نمی خواستم حس رهایی که به دست آورده بودم را از دست بدهم. اما اکنون با افتخار جزوی از خانواده لست سکند هستم. سپاسگزارم از تمام همکاران گرامی لست سکند که زحمات یک ساله شان اینچنین بازخوردی در عرصه گردشگری کشور داشته است و امیدوارم این خانواده سفر دوست روز به روز به تعدادش افزوده شود.

 

نویسنده : ویدا مهین پو

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.