چابهار، شهری برای تمام فصول

4.5
از 93 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
چابهار، شهری برای تمام فصول + تصاویر

 bn131.jpg

                                                                     به نام خدا

«انّ اللّهَ جّمیلَََُ و یُحِبُّّ الجَمال» خداوند زیباست و زیبائیها را دوست دارد. رسول گرامی اسلام(ص)

    انسان شهری، امروزه با تمام مشغله و استرس ها، نیازمند آرامش است و سفر یکی ازابزارهای موثر برای رسیدن به آن می باشد. بی شک ارتقاء سطح بینش، نوع زندگی و آگاهی ما، تابعی از تجربیات و آشنائی با آداب و رسوم و فرهنگهای مختلف داخلی و خارجی هست و سفری که ما در پیش داشتیم تلفیقی از ایجاد آرامش و شناخت فرهنگ بومیِ هم وطنانمان در استان سیستان و بلوچستان بود.

  برای ما که امکان سفرجهت دیدن کوههای مینیاتوری سیاره مریخ، دریاچه گیبسون استرالیا، کوههای مریخی صحرای آتاکامای شیلی، سواحل صخره ای دلدورانگلستان، سواحل صخره ای لگزیرا مراکش، سواحل صخره ای مرتفع اقیانوسی بونداکلیف استرالیا، سواحل صخره ای مونت تیبلِ شهر کیپ تاونِ آفریقای جنوبی، تلاقی کویر با اقیانوس سواحل نامیبیا تقریبا غیر ممکن به نظر میرسید، چه سفری می توانست بهتر از سفر به شهرستان چابهاردر جنوب شرقی کشورمان باشد.

در ضمن لازم به ذکر است که بندر چابهار هم‌عرض جغرافیایی بندر میامی در شبه‌جزیره فلوریدای آمریکا بوده و شرایط آب و هوایی کاملاً یکسانی با آنجا دارد.

ما با دیدن این بندر زیبا، به راحتی و با حداقل هزینه، میتوانستیم مشابه همه جاذبه های فوق را یکجا ببیینیم، از زیبائیهای آن لذت ببریم، به آرامش برسیم، با بودن و زندگی در میان مردم بومی آنجا(هرچند به مدت محدود) و آشنائی با فرهنگ مردم آن منطقه ، سطح بینش و آگاهی مان را ارتقاء ببخشیم  وشاید یکی از بیاد ماندنی ترین و بهترین سفرهای عمرمان را رقم بزنیم.

  زمانی که اسامی ما (من و همسرم) برای شرکت درتور فَم تریپ چابهار، از طرف سایت لست سکند اعلام شد، در پوست خود نمیگنجیدیم. حال میتوانستیم یکی از بی نظیرترین مکانهای دیدنی کشورمان را که تا کنون توفیق دیدنش را بدست نیاورده بودیم،  از نزدیک ببینیم.

اطلاعات مختصری در مورد چابهار

چا‌بهار با نامهای دیگر چهاربهار و چاه بهار(به بلوچی:  چَهبار) یکی از شهرهای جنوب شرقی استان سیستان و بلوچستان و تنها بندر اقیانوسی کشورمان است که در کرانه دریای مکران و اقیانوس هند واقع شده است. اسکله این شهر، قابلیت پهلوگیری کشتی‌های اقیانوس‌پیما را دارد و ازمناطق آزاد بازرگانی ایران هم به حساب می آید. چابهار علاوه بر موقعیت بازرگانی، دارای جاذبه‌های فراوان تاریخی و طبیعی است. آب و هوای این شهر و پیرامون آن همیشه بهاری و معتدل است و به همین دلیل چابهار (چهاربهار) نامیده می‌شود. بندر چابهار به سبب قرار گرفتن در نزدیکی منطقه استوایی، از تغییرات دمای اندکی در فصول مختلف سال برخوردار است. بندر زیبای چابهار گرچه شاید در نخستین نگاه، ناحیه ای محروم وفاقد جاذبه‌های گردشگری و پیشینه تاریخی به نظر آید؛ اما واقعیت آن است که این ناحیه دارای بهترین کرانه اقیانوسی کشور و معتدل‌ترین هوای جنوب کشور است. چابهار مهم است؛ نه فقط چون یکی از پررونق‌ترین مناطق آزاد ایران به حساب می‌آید، نه فقط چون تنها بندر اقیانوسی کشور است؛ نه فقط چون یکی از بهترین مناظر دنیا را دارد. چابهار مهم است چون بهشتی از ناشناخته هاست که هر گردشگری را شیفته زیبایی‌هایش می‌کند.

شهرستان چابهاربا مساحتی حدود هفده هزارکیلومتر مربع ازجانب شمال به شهرستان‌های ایرانشهر و نیکشهر و از جنوب به دریای عمان و از شرق به پاکستان و از غرب به استان‌های کرمان و هرمزگان محدود است. بندر چابهار با وسعتی بالغ بر ۱۱ کیلومتر مربع در ارتفاع ۷ متر از سطح دریا قرارگرفته‌است. فاصله هوائی شهرستان چابهار تا تهران۱۴۵۶ کیلومتر و فاصله زمینی از طریق جاده ایرانشهر- کرمان ۱۹۶۱ کیلومتر است. فاصله بندر چابهار تا مرکزاستان ۷۳۸ کیلومتر می‌باشد. این شهرستان حدوداً دارای ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی در دریای عمان بوده و همجواری منطقه آزاد چابهار با دریا، نزدیکی به مدار راس السرطان و قرار گرفتن درمسیر بادهای موسمی شبه قاره هند و جبهه‌های استوایی، موجب گردیده‌ است که دارای آب هوای گرمسیری معتدل با رطوبت نسبی باشد. این منطقه گرمترین نقطه کشور در زمستان وخنک‌ترین بندر جنوبی ایران درتابستان است. متوسط دمای بیشینه (در خردادماه) طی یک دوره ۷ ساله ۳۱ درجه سانتیگراد، متوسط دمای کمینه (در دی ماه) ۱۹ درجه سانتیگراد، و متوسط دما در طول سال ۲۶ درجه سانتیگراد است. حداقل رطوبت نسبی ۶۰ درصد و متوسط رطوبت نسبی ۷۰ درصد گزارش شده‌ است. متوسط بارندگی سالانه کمتر از ۲۰۰ میلی‌متر در سال است که ۶۴ درصد آن در زمستان می‌بارد.

  تور ما، به اسپانسری سایت وزین گردشگری لست سکند و همچنین شرکت خدمات مسافرت هوائی و جهانگردی لیپارگشت نوین، با هدف آشنایی و معرفی جاذبه های گردشگری شهرستان چابهار، برگزار می شد که جا دارد در همین ابتدا، ازحسن اعتماد و محبت بی دریغ مدیریت محترم آنها، قدردانی و تشکر ویژه خود را اعلام نمایم.

هلدینگ چابهاران پرواز مشتمل بر پنج شرکت خدمات مسافرتی با مدیریت آقای منوچهرملک زاده می باشد. این هلدینگ دارای مجوز بند الف (فروش بلیط) ومجوز بند ب (اجازه برپائی تور و گشتها) ومجوز فروش بلیط قطار هست که سه شرکت آن به اسامی سرزمین موج و مرجان، چابهاران پرواز و فرتوک پرواز در بندرچابهار، آژانس لیپار گشت نوین در تهران و آژانس فلاورسیتی در کشور عمان فعالیت می کنند. این شرکت از سال نود و سه به اجرای تورهای داخلی و خارجی لوکس پرداخته و همچنین مجری مستقیم تورهای چابهار می باشد. پرواز فول چارتر هواپیمائی معراج و فول گارانتی هتل چهار ستاره و بین المللی لاله چابهار از جمله خدمات این شرکت هستند.

   نکته حائز اهمیت این تور، حضورشخص لیدر از ابتدا تا انتهای سفر در کنار ما بود. این کار باعث قوت قلب و عدم استرس مسافران شده و یکی از نشانه های کار حرفه ای آژانس است.

 عکس 01 :هواپیمای ایرباس آ319 شرکت هواپیمائی معراج

01.jpg

    هواپیمائی معراج یکی از شرکتهای خوب و منظم خطوط هوائی کشور بوده و دارای هواپیماهای نسبتا نو میباشد. بنابراین برای من مسافرت با این شرکت هواپیمائی در اولویت قرار دارد. لذا وقتی متوجه شدم هواپیمائی معراج، در گارانتی آژانس لیپار گشت می باشد خیالم از بابت سلامت پرواز تا حدودی راحت شد.

روز اول سفر: سه شنبه، بیست و یکم/ آبان/ نود و هشت

  دوشنبه شب ساعت یازده وچهل و پنج دقیقه، از ترمینال تبریز حرکت کرده وصبح روز سه شنبه، ساعت هشت و سی دقیقه به ترمینال غرب تهران رسیدیم. بعد از رسیدن به تهران، با استقبال یکی از کاربران و دوستان عزیز لست سکند مواجه شدیم که برایمان بسیار دلچسب بود. بدون تردید می توانم بگویم اکثر کاربران سایت لست سکند افرادی بااحساس، بامعرفت و در اقصی نقاط کشور همواره یار و همراه یکدیگر هستند که شاید یکی از دلایل آن، مدیریت خوب، صادقانه و احترام آمیز این سایت باشد که توانسته است در بین همه کاربران حس دوستی و صمیمیت بی شائبه ای را بوجود آورد. آقا حمید در وسط هفته به خاطر استقبال از ما، کار و زندگی را تعطیل کرده و از ساعتی قبل از ورود ما در ترمینال حضور یافته بود.

از آنجائیکه زمان پرواز به چابهار ساعت شانزده وده دقیقه بود، آقا حمید ابتدا ما را به ترمینال شماره دو فرودگاه مهرآباد، جائی که پروازمان از همان ترمینال انجام می شد، رساند. چمدانها را به قسمت امانات فرودگاه تحویل داده و به اتفاق هم، برای صرف صبحانه به یکی از کافه های قدیمی شهر، واقع در محله طرشت رفتیم. بعد از صبحانه تصمیم داشتیم در فرصتی که تا زمان پرواز بود، از باغ گیاه شناسی ملی ایران در ابتدای اتوبان تهران - کرج دیدن کنیم که دوست عزیزمان زحمت کشیده و ما را تا جلوی درب ورودی باغ رساند و در آنجا با ایشان خداحافظی کردیم. چند ساعتی به دیدن این باغ زیبا پرداختیم که برایمان خیلی جذاب بود. ساعت دو بعد از ظهر با تاکسی به فرودگاه مهر آباد برگشتیم. بعد از صرف ناهار در رستوران فرودگاه، ساعت سه بعد از ظهر به جمع دوستان ملحق شدیم. همسفرهای ما چهارده نفر بودند(با رونیکا کوچولو، پانزده نفر) که به تدریج دورهم جمع شدیم. ازشهرتهران(سه نفر)، مشهد(دونفر)، کرج(یکنفر)، اهواز(دونفربا رونیکا جان یازده ماهه، سه نفر)، شیراز(سه نفر)، ارومیه(یک نفر) و ما از تبریز(دو نفر). در نهایت به همراه دو نفر ازعزیزان لست سکند و همچنین آقای عبدالرضا باقری،  لیدرمان که ازطرف شرکت خدمات مسافرت هوائی و گردشگری لیپارگشت نوین آمده  بودند، جمع ما به هجده نفر رسید.

آقای باقری از راهنمایان گردشگری کارت دار با بیست و پنج سال سابقه تور لیدری و خیلی با معلومات، مهربان و کاربلد هستند به طوری که حتی برای راحتی ما از قبل، کارت پروازمان را هم گرفته بودند و ما فقط وسایلمان را به قسمت بارتحویل داده و سوار هواپیما شدیم. در ضمن ایشان یکی از راهنمایان آشنا به منطقه سیستان و بلوچستان هستند که بنده به شخصه ازهم صحبتی و بودن در کنار ایشان، لذت بردم.

   ساعت شانزده و سی دقیقه هواپیما، باند فرودگاه مهرآباد را به مقصد چابهار ترک کرد. هواپیمای ما ایرباس آ 319 بود. مدت زمان پرواز دو ساعت اعلام شد و پرواز خوب و راحتی داشتیم. دقیقا ساعت هجده و سی دقیقه خلبان کاووسی، هواپیما را بر روی باند فرودگاه کنارک به آرامی به زمین نشاند. (فرودگاه چابهار در پنجاه کیلومتری غرب این شهر و در نزدیکی شهر کنارک واقع شده است.) بعد از پیاده شدن از هواپیما هوای بهاری، لطیف و تمیزی را حس کردیم که خیلی دلنشین بود. من که اولین بار بود پا درخاک استان سیستان و بلوچستان می گذاشتم، تصور نمی کردم که در اواخر آبان ماه، هوای چابهار در این ساعت بیست و یک درجه بالای صفر باشد. در حالی که در شهر ما تبریز، هوا در سردترین زمان، سه درجه زیر صفر بود.  بعد ازتحویل گرفتن بار و خروج از فرودگاه، مینی بوسِ وی آی پیِ سفید رنگِ هیوندایِ هجده صندلیِ شرکت لیپارگشت، منتظرمان بود تا ما را به هتل چهارستاره لاله، در شهر چابهار برساند.

عکس 02 :مینی بوس ترانسفرما از فرودگاه به هتل و همراه ما در سه روزگشت

02.jpg

   ساعت نوزده، فرودگاه را ترک کردیم. جاده فرودگاه تا چابهار مسیر صاف، با آسفالت خوب و مناسبی بود. راننده بلوچِ مینی بوس، آهنگهای محلی پخش می کرد. من که عاشق فرهنگهای بومی مناطق مختلف کشورم هستم، از شنیدن آنها لذت می بردم. چون هوا تاریک شده بود، چیزی در بیرون دیده نمی شد. بعد از چهل و پنج دقیقه به دروازه ورودی منطقه آزاد چابهار رسیدیم. حدود پنج کیلومتری تا ابتدای شهر، پارک زیبائی بود که مردم با خانواده هایشان در فضای باز و محیط سرسبز آن  و در آلاچیقها، بساط پهن کرده سرگرم بازی و تفریح بودند. در دلم یک لحظه به شادی آنها غبطه خوردم. در شهر ما تبریز، عملاً شش ماه از سال، هوا کاملا سرد هست و امکان استفاده از فضای باز بیرون برای پهن کردن بساط وجود ندارد. اما مردم چابهار می توانند دوازده ماه سال و هرموقع دوست داشته باشند، از این نعمت خدادادی استفاده کنند. چون چابهار به مانند نامش از چهار فصل بهاری بهره میبرد و این شهرستان در تمامی فصول، آب و هوای بهاری دارد و به معنی واقعی، شهری برای تمام فصول است. بهترین زمان سفر به این شهرستان از آبان ماه تا اردیبهشت ماه سال بعد است. در ماههای اردیبهشت و خرداد هوا کمی شرجی می شود ولی از ابتدای تیرماه با جریان بادهای صد و بیست روزه که از قطب جنوب شروع به وزیدن میکند، دوباره هوای آن، مخصوصا در شبها، نسبت به تهران حتی خنکترنیز می شود.

   ازداخل شهر گذشتیم. با توجه به وسعت شهر،  جمعیت آن کم و حدود یکصد هزار نفر می باشد هرچند جمعیت کل شهرستان با شهرهای کوچک و روستاهای اطراف، به حدود دویست و هشتاد هزارنفر می رسد. چابهار شهری گسترده با ساختمانهای کم ارتفاع هست. مغازه ها اکثرا قدیمی و با بافت سنتی بودند اما در بین آنها چند فروشگاه، مرکز خرید، رستوران شیک و مدرن هم به چشم می خورد. مردها اکثرا  لباسهای سنتی بلوچی به تن داشتند که رنگ غالب آنها سفید بود. به نسبت دیگر شهرهای کشورمان، آثار محرومیت در سطح شهر بیشتر خود نمائی می کرد. این شهر آب آشامیدنی ندارد و آب لوله کشی شده شهر، شور بوده و تنها برای نظافت استفاده می شود و آب خوردن را باید بصورت بطری تهیه و مصرف کرد. ضمنا در این شهر لوله کشی گاز وجود ندارد. در سطح شهر، من قصابی ندیدم و گویا گوشت قرمزرا به سختی می توان تهیه کرد. حتی فروشگاههای توزیع مرغ هم محدود بودند و قیمت گوشت مرغ نیز به خا طر هزینه های بالای حمل و نقل، حدود پنجاه درصد گرانتر از سایر شهرهاست. بعضی از اقلام مواد غذائی از جمله انواع سبزیجات، به ندرت گیر می آید.

در نهایت به انتهای بلوارامام خمینی(ره) رسیدیم. جائی که هتل لاله درآنجا و در کنار مجتمع تفریحی و گردشگری مُکران در جوار دریا کوچک(خلیج چابهار) قراردارد.

عکس 03:   نمای بیرونی هتل لاله چابهار

03.jpg

   در بدو ورود به هتل، چند نفرازپرسنل هتل، چمدانها را ازمینی بوس تخلیه کرده و مارا به داخل لابی هتل هدایت کردند. پذیرائی با شربت خنک، مهمان نوازی با روی خوش پرسنل، انجام چک این سریع و تحویل اتاقها در اسرع وقت، خستگی سفر بیست و چهار ساعته را از تنمان به در کرد. اتاق ما(اتاق شماره 130) یکی از اتاقهای رو به پشت هتل و اتاقی آرام و بی سر و صدا بود.

عکس 04 و05 :نمای داخل اتاق

04.jpg05.jpg

اطلاعاتی در مورد هتل لاله چابهار

   هتل بین المللی چهارستاره لاله چابهاردرسیزده آبان سال 1386 درکنارساحل دریا کوچک، در زمینی به وسعت بیست و هفت هزارمترمربع دردوطبقه (طبقه همکف و اول) با زیربنائی درحدود شش هزارمترمربع احداث گردیده ودرکل، سی وهشت اتاق را در خود جای داده است. هشت اتاق آن به شکل سوئیت در طبقه همکف قراردارد و چهارباب از این هشت سوئیت، سه تخته می باشد. در واقع هتل به شکل دوبلکس بوده ودر بدو ورود به لابی هتل، یک تراس در طبقه اول ویک گنبد بسیار بزرگ در نیم دایره وسط  لابی که جلوه زیبائی به آن داده است خود نمائی می کند. هتل درهر طبقه دارای دو بال می باشد که درطبقه اول در هر بال، پانزده اتاق دوتخته جای گرفته که نیمی از آنها رو به دریا، اسکله، پارک و بلوار بوده و نیمی دیگر رو به سمت پشت هتل هستند. از امکانات این هتل میتوان به سالن کنفرانس، آسانسور، نمازخانه، سرویسهای بهداشتی جداگانه بانوان و آقایان در طبقه همکف، سالن همایش، لباسشوئی، اینترنت درلابی، سیستم تهویه مطبوع، کافی شاپ، پارکینگ، استخر، روم سرویس، سالن اجتماعات، سالن بیلیارد و سالن ورزشی، رستوران، فروشگاه صنایع دستی، مارکت کوچک، جعبه کمکهای اولیه، یک حیاط خلوت کوچک برای صرف چای و قلیان و رسپشن بیست و چهار ساعته اشاره کرد. اتاقها هم دارای تلویزیون، تخت، یخچال، سافتی باکس، کمد با چوب رختی، تهویه مطبوع، کولر، دمپائی روفرشی، دستمال کاغذی، دوعدد صندلی و یک میز و درحمام دارای دمپائی، صابون، شامپو، صابون مایع،  گوش پاک کن، کلاه نایلونی، خمیردندان، مسواک، سشوار، کاغذ توالت و حوله می باشد.

عکسهای 06 تا10:نماهای دیگر ازقسمتهای مختلف هتل

06.jpg07.jpg08.jpg09.jpg10.jpg

  ساعت بیست و یک و سی دقیقه در رستوران پیتو(در طبقه همکف) همگی برای صرف شام حاضر شدیم. شام ما بریانی پاکستانی بود. بریانی پاکستانی نام یکی از غذاهای معروف و محلی چابهار است که با برنج، ادویه مخصوص تند و تکه های مرغ تهیه می شود. من که عاشق غذاهای سنتی مناطق مختلف کشورمان هستم، ازخوردن این غذا خیلی لذت بردم.

عکس 11:بریانی پاکستانی، از غذاهای بومی چابهار

11.jpg

   بعد از شام و تا پاسی از شب هم شاهد یکی از برنامه های تور در شب اول بودیم. موسیقی سنتی زنده بلوچی که با حضور چهارنفر از نوازندگان و خوانندگان محلی در سالن همایشهای هتل اجرا گردید. قطعاتی از موسیقی بسیار زیبای بلوچی با صدای دونفر از خوانندگان معروف شهر، حُسن ختام روز اول سفرمان به چابهار بود.

20191112_225956.jpg

فیلم شماره 1 :اجرای موسیقی محلی

روزدوم سفر: چهار شنبه، بیست و دوم/ آبان / نود و هشت

   ساعت سرو صبحانۀ هتل، از هفت تا ده صبح بود. چون در نیمه دوم سال قرار داشتیم و ساعت پنج عصر هوا تاریک میشد، لیدرمان ساعت شروع تور را هشت صبح اعلام کرده بودند. بنابراین صبح زود در سالن صرف صبحانه حاضر شدیم. میزهای صبحانه در تراس قوسی شکل طبقه اول که به بالکن روباز و رو به دریا راه داشت، چیده شده بود و صرف صبحانه در چنین فضائی خیلی دلچسب بود. غذاهای سرد که شامل پنیر، کره، دونوع مربا(هویج و توت فرنگی)، عسل، خرما، تخم مرغ آب پز، سالاد الویه، شیر، آب میوه، دسر سرد، گوجه و خیار بود در یک طرف و در طرف دیگر سالن، غذاهای گرم که شامل: عدسی، خوراک نخود، املت، نیمرو، خوراک سوسیس بندری، سبزیجات بخار پز شامل کدو، سیب زمینی و کلم،  به همراه چائی، دو نوع نان بربری و لواش چیده شده بود.  بطور کلی صبحانۀ قابل قبول و خوبی بود و غذاهای گرم، همگی خوشمزه بودند. نکته منفی در وعده صبحانه ندیدم.

عکسهای 12 تا 18:صبحانه هتل لاله

12.jpg13.jpg14.jpg15.jpg16.jpg17.jpg18.jpg

ساعت هشت صبح با سوار شدن به مینی بوس دیشبی که ترانسفر و گشت ما در این چهار روز بود، برنامه گشت روز دوم شروع شد.

عکس19:مینی بوس هیوندای شرکت لیپارگشت

19.jpg

عکس20 :نقشه شهرستان چابهار و اطراف آن

20.jpg

   ابتدا به سمت کنارک رفتیم(همان مسیری که دیشب از فرودگاه به هتل آمده بودیم) در میانه راه، جاده دو شاخه میشود، یکی به سمت فرودگاه، کنارک و پُزم میرود(که برنامه روز آخرمان بود) و دیگری به سمت شهر کهیر و زرآباد. ما مسیر دوم را ادامه دادیم. بعد از مدتی از جاده اصلی بطرف چپ و به سمت روستای چهاربیتی تغییر مسیر دادیم. روستای چهاربیتی، یکی از روستاهائی است که اطراف آن پر از مزارع و باغات کشت موز و میوه ای با عطر بسیار خوب به نام زیتون محلی (گواوا) هست. در یکی از این باغات توقف کرده و درختان موز را از نزدیک دیدیم. درخت موز، بومی استان سیستان و بلوچستان است که گونه خاصی از آن در آن نواحی به عمل می آید. ارقام موز موجود در سطح منطقه اكثرا رقم هاریچال است. كشت موز از سالهای دور با آب و هوای مساعد شهرستان های چابهار و كنارك سازگار بوده و كشاورزان زیادی در حوزه بخش زرآباد و دهستان كهیر، اراضی خود را به كشت موز اختصاص داده اند.  موزها هنوز نرسیده بودند و کاملا سبز رنگ بودند. البته معمولاً میوه موز را بصورت سبز و نارس برداشت میکنند و در مدت زمان حمل و نقل به مناطق دوردست، این میوه حالت رسیده پیدا می کند اما چون در خود چابهار موز به وفور موجود است، معمولا میوه بعد از رسیدن برداشت شده و روانه بازار شهرمی شود. میوه درخت معروف به زیتون محلی(گواوا) هم سبز رنگ و نارس بود اما در روی بعضی درختان میشد میوه نسبتاً رسیده و زرد رنگ را مشاهده کرد. گواوا ویتامین C و A بالائی دارد و مصرف آن برای پاکسازی پوست صورت، درمان ریزش مو، درمان قند خون یا دیابت، تقویت بینائی، کاهش فشار خون بالا، تقویت حافظه، سرما خوردگی، سرفه و کاهش وزن، موثر می باشد. این میوه با زیتونی که ما میشناسیم و در رودبار به عمل می آید کاملا متفاوت است و به نظر من قوام و طعمی تقریبا شبیه گلابی دارد اما نسبت به گلابی سفت تر و خیلی معطر است.

 آب چاه این باغ هم شیرین و قابل شرب بود.

عکسهای 21 تا  25  :باغ درختان میوه های گرمسیری در اطراف روستای چهاربیتی

21.jpg22.jpg23.jpg24.jpg25.jpg

   سپس این مسیر کوتاه را برگشتیم به جاده اصلی و مسیرمان را بطرف شهر کهیر ادامه دادیم. کهیر، نام دهستانی در بخش مرکزی شهرستان کنارک است که حدود سیزده هزار نفر جمعیت دارد و در حدود هشتاد کیلومتری مسیر چابهار به زرآباد واقع شده است. این همان مسیری است که انتهای آن بعد از حدود ششصد و پنجاه کیلومتر به بندرعباس می رسد. در کهیر توقف کوتاهی کردیم تا کمی مواد غذائی و آب برای ادامه مسیرخریداری کنیم. شهر کهیررا مانند سایرشهرهای آن منطقه یک شهر کوچک ومحروم دیدم. تعداد بزها ئیکه در کوچه و خیابان بودند نسبتاً زیاد بود. جلو مغازه ها دبه ها و بطری های بنزین را میشد دید که بخاطر قاچاق سوخت وکمبود جایگاههای بنزین، به قیمت بالا درمغازه ها فروخته می شد. کهیر همانند چابهار دارای مردمانی ساده، یک رنگ و صمیمی بود. مغازه ها از بیرون، شکل و شمایل شیک نداشتند و کاملا حالت سنتی و قدیمی داشتند. از یکی از مغازه ها مقداری مواد خوراکی و آب در خواست کردم، فروشنده چون سرگرم فروش اجناس به دیگردوستانمان بود، موقع حساب کردن به من گفت که خودم در صندوق را باز کنم و حساب کنم. برایم این برخورد که نشان از صداقت، یکرنگی ، صفا و صمیمیت داشت، خیلی عجیب و جالب بود.

عکسهای 26 تا 28  : شهرکهیر و سوپرمارکت آن

26.jpg28.jpg27.jpg

 به مسیرمان ادامه دادیم، بعد ازطی حدود ده کیلومتر، به سمت چپ و بطرف ساحل و روستای تَنگ پیچیدیم. بین روستا و جاده اصلی، از دور یکی از کوههای معروف گِل فشان یا گِل افشان خود نمائی میکرد. پدیده طبیعی گل فشان با پرتاب گل و متصاعد شدن گاز از اعماق زمین همراه هست و نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند. این پدیده، بر اثر عوامل مهم زمین‌شناختی ایجاد می گردد و بیانگر فعالیت‌های زمین‌ساختی منطقه است که می تواند در طول سالیان متمادی تپه‌ای از گل به وجود بیاورد که امکان رشد هیچ گونه‌ای از گیاهان در خاک آن وجود ندارد. پدیده گلفشانی که ما دیدیم، تپه خاکستری‌ رنگی به شکل مخروط ایجاد کرده بود که به علّت مسطح ‌بودن زمین اطراف، از فاصلۀ دور قابل رؤیت بود.  بزرگ‌ترین گل افشان موجود در میان گل افشانهای چابهار، گل افشان تنگ است.  کوهی با حدودپنجاه متربلندی که در بالا،  وسط و در دهانه آن به قطر حدود دو متر، بجای فوران مواد مذاب و آتش، گِل فوران میکند و باعث ایجاد تپه ها و کوههای گِلی  دراین مناطق می گردد و به حق می توان گفت گل فشانها یکی از زیباترین و شگفت انگیز ترین جاذبه های طبیعی این نقطه از کشورمان به شمار می آیند. گلی که از زمین بیرون می آید به رنگ خاکستری بوده و سرد می باشد که ابتدا به شکل خمیری هست و بعد از مدتی رویۀ گل خشک می شود ولی زیر آن همچنان حالت خمیری دارد و این حالت باعث میشود در نزدیکی گل فشان زمین زیر پایتان بالا و پائین برود که هم احساس لذت بخشی دارد و هم حس ترس ایجاد می کند. روی هم رفته تجربه خاص و منحصر به فردی برای ما بود.

عکسهای 29 و ,30و31 : گِلفشان روستای تنگ

29.jpg29-1.jpg30.jpg

   گروههای گردشگری زیادی همه روزه از این جاذبه طبیعی دیدن میکنند. بچه های بومی و محلی هم فرصت را غنیمت شمرده و با دادن کمی توضیحات و تحویل کاردستیهای گِلی انعامی درخواست میکنند. یکی از این بچه ها به نام سلیم ترانی بود که خیلی دوست داشت با من عکس سلفی بگیرد. سلیم می گفت: این گِل افشان قبلا در ته زمین بود و کم کم به روی زمین آمده و کوه بزرگی را بوجود آورده است و در زمان زمین لرزه و بارش باران، فوران گِل بیشتر میشود و میتوان صدای ترکیدن حبابهای گلی را شنید. گویا میزان فوران گِل، با فشار وارده از فرو رفتن صفحه اقیانوس هند به زیر این منطقه رابطه مستقیمی دارد.

عکسهای 32 و 33  : سلیم ترانی و کاردستی اش

31.jpg

32.jpg

  بعد از مشاهده این جاذبه منحصر بفرد، بطرف جاده اصلی برگشتیم و به مسیرمان ادامه دادیم. بعد از حدود شصت کیلومتر و نرسیده به شهر زرآباد، از یک جاده فرعی بطرف روستای دَرَک پیچیدیم. روستای دَرَک در نزدیکی ساحل اقیانوس هند قرار دارد و در واقع محل تلاقی کویر با دریاست. فاصله روستا تا ساحل دریا، حدود یک کیلومتر است. بین روستا و ساحل، کویر قرار گرفته و درختان نخل را میشود دید. چنین صحنه ای را تنها در سواحل نامیبیا میتوان مشاهده کرد.

عکسهای 34 تا 36 روستای دَرَک

33.jpg34.jpg35.jpg

   چون به ساعت چهارده و زمان صرف ناهار رسیده بودیم، طبق برنامه ریزی منظم و هماهنگی های از قبل انجام شده لیدرمان، ابتدا برای صرف ناهار به منزل آقای اسحاقی( اقامتگاه بومگردی راستین) در روستای دَرَک رفتیم تا بعد از ظهر و قبل از غروب آفتاب به تماشای ساحل زیبا و دیدنی دَرَک برویم.

عکس 37 و38 :منزل آقای اسحاقی در دَرَک

36.jpg37.jpg

   من که عاشق غذاهای دریائی هستم، چه چیزی بهتر از چلو ماهی شوریده با سالاد، نوشابه و ترشی انبه؟ !!! خوراکیهای درست شده از میگو و ماهی برای من همیشه خوشمزه هستند و این غذای خانگی که با ادویه های خاص تهیه شده بود درفضای آگنده از مهر و محبت و صمیمیت آن خانۀ محلی خیلی به ما چسبید.

عکس 39 : چلوماهی شوریده با برنج مخصوص

38.jpg

   بعد از کمی استراحت و اقامه نماز ظهر در مسجد جامع روستا، قبل از ترک منزل، با خرما و شیرچای پذیرائی شدیم که آنهم نوشیدنیِ فوق العاده دلچسبی بود.

عکسهای 40 تا  42 : مسجد روستای درک و شیرچای و خرما

39.jpg40.jpg41.jpg

 از ساعت پانزده و سی دقیقه تا غروب آفتاب (ساعت هفده) در ساحل بکر، زیبا و شنی روستای درک بودیم. منظره بی بدیل ملاقات کویر با دریا را نظاره گر شده و به وجد آمدیم، مشتاق و دوان دوان، به بالای تپه های شنی رفتیم. جائیکه زمین از لمس پاهای برهنه ات لذت می برد و باد، مشتاقِ بازی با موهایت می شود. لبخندی بر آفتاب و تک درخت نخل و بو سه ای بر صفحه نیلگون و بیکران دریای عمان زدیم و در نهایت شاهد غروب نفس گیر و رویایی آفتاب بودیم که بحق زبان و قلم من قاصر از توصیف آن همه زیبائیست.

 

عکسهای 43 تا45 :تلاقی کویر با دریا و غروب آفتاب در ساحل روستای دَرَک

42.jpg43.jpg44.jpg

فیلم شماره دو : ساحل روستای دَرَک

بعد از غروب آفتاب، مسافت حدود صد و پنجاه کیلومتری روستای دَرَک تا چابهاررا در دو ساعت طی کردیم. مسیر، جاده آسفالته و خوبی بود اما در بعضی جاها، سرازیری و سربالائیهای تندی داشت که احتمالا به علت نشست زمین براثر باران وسیل بوجود آمده بود. در صد و پانزده کیلومتری چابهار، ایستگاه گشت نیروی انتظامی وجود داشت که اجازه فیلمبرداری و عکس گرفتن از کوههای گِلی اطراف را نمیدادند. در این محدوده، مخصوصا در شبها، برخی از شترها که در آن منطقه تعدادشان کم نیست و به نور چراغ اتوموبیلها حساس هستند، ناگهان به وسط جاده می آیند که احتمال برخورد ماشینها با آنها زیاد است و باید خیلی مراقب بود. حدود ساعت نوزده و سی دقیقه به هتل رسیدیم.

عکسهای46 تا48 : عکسهائی از هتل

45.jpg46.jpg47.jpg

 شام را در هتل صرف کردیم. دو نوع غذا به انتخاب خودمان بود. جوجه کباب یا کوبیده. من کوبیده را انتخاب کردم که خیلی خوشمزه بود. همسرم هم جوجه کباب انتخاب کرد که آنهم به گفته ایشان، عالی بود.

عکسهای 49 تا  51 :شام در رستوران هتل لاله

48.jpg49.jpg50.jpg

  بعد از شام، با استفاده از تاکسی های تلفنی 1832 و با پرداخت هفت هزارتومان، از هتل به منطقه آزاد چابهار رفتیم. منطقه آزاد چابهار یکی از هفت منطقه آزاد کشور و تنها بندر اقیانوسی ایران است. از مهم‌ترين مراکز خريد آن می‌توان به بازار تيس، بازار پرديس، بازار صالحيار، مجتمع تجاري صدف، بازار فردوس، بازار ابريشم، بازار زرگرها و مجتمع تجاری سينا اشاره کرد.
درست است که بخشی از سفر را خرید از آن مناطق تشکیل می دهد و خرید در مناطق آزاد ارزانتر است، اما به این نکته مهم باید توجه کرد که در چابهار خرید لباس خیلی به صرفه نیست. بیشترین کالایی که مسافران از چابهار خرید می کنند چای، ظروف، پتو، پارچه، شکلات و نسکافه است. برای خرید لباس،  مناطق آزاد کیش و قشم بهترهستند.

بازار صدف: طبقه اول، بازارِ لوازم خانگی، لوازم آرایش، لباس،کیف و کفش وطبقه دوم بازارِ تلفن همراه می باشد.

مرکز خرید صالحیار: لوازم آرایشی و بهداشتی دارد، البته لوازم خانگی هم بسیار زیاداست.

بازار تیس: اجناس چینی در این بازار فراوان است که در طبقه دوم آن به فروش می رسد و طبقه اول به فروش لوازم آرایشی و بهداشتی اختصاص داده شده است.

بازار پردیس: بازار فروش کالاهای دست دوم است.

 این منطقه چسبیده به شهر بوده و فاصله چندانی از مرکز شهر ندارد و منطقه نسبتا بزرگی با محوطه سازی زیبا، فضای سبز خوب و مکان مناسبی برای تفریح و خرید می باشد. مراکز خرید زیادی وجود داشت که ما فرصت کردیم تا ساعت بیست وسه شب که زمان تعطیلی آنجا بود، از دو مجتمع تجاری ابریشم و صدف دیدن و خرید کنیم. انواع پارچه های ارزان قیمت، قسمت عمده خرید ما را به خود اختصاص داد. البته سایر اجناس به گفته فروشندگان، بیشتر از تهران و سایر شهرهای ایران به این بازارها سرازیر میشود و اختلاف قیمت چندانی با سایر شهرها وجود ندارد.

 

عکسهای 52 تا56 : بازارهای منطقه آزاد چابهار

52.jpg53.jpg54.jpg55.jpg

روزسوم سفر: پنج شنبه، بیست و سوم/ آبان / نود و هشت

   برنامه روز سوم کمی فشرده بود. بنابراین بعد از صرف صبحانه، راس ساعت هشت، هتل را ترک کردیم. مسیر امروز ما، سمت شرق چابهار و در امتداد جاده ساحلی شرق به سمت بندر گواتر و مشاهده جاذبه های دیدنی این مسیرِحدود صد کیلومتری بود.

   ابتدا بعد از طی مسافت حدود پنج کیلومتری، در روبروی روستای کُمب که بزرگترین روستای ایران با بیش از بیست و سه هزار نفرجمعیت میباشد، ازبالای صخره های خاکی ، شاهد یکی دیگر از سواحل فوق العاده زیبای دریای عمان (ساحل مُکران) شدیم. موجهای سینوسی دریا که در این محل بر روی شنهای نرم ساحل پیش می آمدند یکی از مهیج ترین مناظری بود که تا به حال دیده ام و دوست داشتم ساعتها در بالای آن صخره های خاکی نشسته و در سکوت، به صدای مرغان دریایی گوش سپرده و نظاره گر آن مناظر با شکوه و چشم نواز باشم.

عکس 57 و58  59 : ساحل روبروی روستای کُمب

56-1.jpg56.jpg57.jpg

   سپس بطرف اسکله صیادی روستای رَمین رفتیم. روستای رمین در بخش مرکزی و دهستان کمبل سلیمان چابهار قراردارد و حدود چهار هزار نفر جمعیت دارد. این اسکلۀ زیبا و دیدنی ماهیگیری، حدود دوازده کیلومتر از چابهار فاصله دارد. این روستا بازگوکننده ی طبیعت بی نظیر و زیبایی است و مسافران زیادی را به سمت خود جذب می کند. از لحاظ جغرافیایی روستای رمین از شمال به کوه های روستای تیس کوپال، از سمت غرب به چابهار و ازشرق به لیپار واز جنوب به دریای عمان محدود می شود. یکی از مواردی که سبب شده این روستا بسیار محبوب شود توجه اهالی آن به کتاب و کتاب خوانی است. رمین یکی از ۱۰ روستای دوستدار کتاب و کتاب خوانی در کشور شناخته شده است.

 لنج ها و قایق هائی که در اسکله لنگر انداخته بودند، در حال تخلیه ماهی های تازه صید شده بودند. از قسمتهای مختلف بندر، کشتیهای صیادی، تورهای ماهیگیری و مکانهای فروش ماهی دیدن کردیم و صحبتی هم با ماهیگیران سخت کوش کرده و بازگشتیم.

عکسهای 60 تا62  : اسکله بندر صیادی شهر رمین

58.jpg59.jpg60.jpg

   مقصد بعدی ما دریاچه صورتی رنگ لیپار بود. این دریاچه که مشابه آنرا میتوان درمنطقه گیبسون استرالیا هم مشاهده کرد، دقیقا در کنار جاده ساحلی چابهار به گواتر و در حدود بیست کیلومتری چابهار در یک درۀ محصور شده با کوههای صخره ای واقع شده و واقعا دیدنی و در کشور ما بینظیر است. در زمان حضور ما رنگ دریاچه کمی به رنگ قرمز تمایل داشت که نشآت گرفته از ساختار کف دریاچه بود و طبق گفته اهالی محل، در مواقع خاصی از سال رنگ دریاچه کاملاً صورتی می شود. البته آقای باقری( لیدرمان) علت صورتی بودن رنگ دریاچه را به نوع مواد آلی و معدنی موجود در خاک آن منطقه نسبت می داد اما به گفته برخی از کارشناسان، گویا وجود نوعی پلانگتون، باعث رنگ صورتی آن میشود. این دریاچه زیستگاه گونه های مختلفی از پرندگان دریایی نیز می باشد. در کنار دریاچۀ نه چندان بزرگ لیپار، روستائیان محلی با برپائی چادرها و غرفه هائی، نسبت به فروش محصولات بومی و صنایع دستی (دست بند، سربند، شالها و لباسهای سوزن دوزی شده و...) خود اقدام کرده بودند. دو نفر شتررا هم برای سوارشدن و کسب درآمد تزئین کرده بودند تا گردشگران دقایقی چند از شتر سواری در کنار دریاچه لذت ببرند. دختران و پسران خُرد سال بومی، تا گردشگران را میدیدند، بطرف آنها دویده و با خواندن شعر و یا فروش دستبندهای دست دوز، کسب در آمد می کردند. یکی از پسر بچه ها پیش من آمد و با خواندن شعر، باعث شد تا انعام خوبی از من به او برسد. کمک کردن به این کودکان معصوم، صاف، بی آلایش و محروم از امکانات ضروری زندگی، برایم لذت بخش بود. دنبال بهانه ای بودم تا آنجائی که ممکن است، به این بچه ها کمک کنم. بعضی از کودکان راه و رسم دریافت انعام را خوب یاد گرفته بودند اما متاسفانه تعدادی هم تکدی گری میکردند که اصلاً خوشایند نبود.

عکسهای 63 تا65 :  دریاچه لیپار

61.jpg62.jpg63.jpg

فیلم:

   در ادامۀ مسیرِجادۀ ساحلی به سمت بریس و گواتر، در سمت چپ جاده، شاهد کوههای مینیاتوری و کوههای مریخی (به گویش محلی کوههای کالانی) بودیم. این تپه ها و کوههای بزرگ و کوچک ازترکیب بقایای جانداران دریایی با ماسه و خاک بوجود آمده اند که به علت فرسایش خاک در اثر عوامل طبیعی، اشکالی شبیه ناهمواریهای موجود در سیاره مریخ بوجود آورده اند و به همین علت به این نام معروف شده اند. رنگ این کوهها سفید و خاکستری است. در نزدیکی این کوهها بومیان محلی امکانات نسبتا خوبی از قبیل سرویسهای بهداشتی، کپرهایی برای استراحت موقت و یک بوفه مواد غذائی، همچنین چند غرفه فروش محصولات بومی ایجاد کرده اند که گردشگران بتوانند در این منطقه توقفی داشته وعلاوه بر استفاده از امکانات مهیا شده، مدتی نظاره گر جلوه های دیگری از طبیعت شگفت انگیز این منطقه باشند. ما هم توقف کوتاهی در این محل داشتیم و بعد از مدتی تماشای مناظر باشکوه کوههای دندانه دار مریخی از دور و تجدید قوا، دوباره به مسیر خود ادامه دادیم. (با توجه به ماهیت خاص رسوبی کوههای مریخی، برای بالا رفتن از آنها به تجهیزات خاصی نیاز هست.)

عکس 66 و 67 کوههای مریخی مسیر لیپار به خلیج گواتر

64.jpg65.jpg

روبروی این مکان نیزشاهد جادۀ ساحلی و منظره زیبای دریای عمان بودیم.

عکس 68 : مسیر جاده ساحلی چابهار به گواتر با نمای دریای عمان

66.jpg

   مسیرساحلی به طرف گواتر را ادامه دادیم و حدود شصت کیلومتری چابهار به روستای بریس رسیدیم ولی دیدن اسکله صیادی این بندر را به بازگشت از خلیج گواتر موکول کردیم.

عکس 69 و 70 عکسهائی از روستای بریس

67.jpg68.jpg

   در حدود سی پنج کیلومتری جادۀ ساحلی بریس به گواتر و در نزدیکی پسابندر، جاده دو شاخه می شود. یک مسیر به داخل شهر و اسکله رفته و مسیر دیگر از کنار شهر گذشته و پس از حدود پنج کیلومتر به بندر گواتر می رسد. چون برنامه دیدن پسابندر را نداشتیم، از جاده کنارگذرآن عبورکردیم و بطرف گواتر ادامه مسیر دادیم. در نزدیکی روستای گواتر و در سمت راست جاده، ازراهِ دور و از ارتفاع بالا، تنها جزیره دریای عمان، هم مرز با کشورمان به نام جزیره شیطان را مشاهده کردیم.

 گواتر، آخرین نقطه مرزی ایران با پاکستان، جنوب شرقی ترین نقطه کشورمان است. ساحل خلیج گواتر نیز مانند سایر سواحل دریای عمان بسیار زیبا و دل انگیز است.  جائیکه رنگ لاجوردی دریا، رنگ خاکی شنهای ساحل کویری را در آغوش میکشد تا اینکه برای مدتی شما را محو تماشای زیبائیهای خود کند. منطقه ای که شما می توانید همزمان دریا را با دلفین، پلیکان ،حواصیل و مرغان دریایی، کویر را با شتر و جنگل را با درختان حرّا یکجا مشاهده کرده و از خلقت آن همه زیباییِ متضاد، حیران بمانید. وجود چادرها و کپرهای مردمان محلی در ساحل و قایقهای ماهیگیری و تفریحی در خلیج ، به زیبائی این محل افزوده بود. داستان کودکان بومی که پیش می آمدند و درخواست انعام میکردند اینجا نیز تکرار می شود.

در گواتر سوار قایق شده و برای دیدن دلفینها، خلیج گواتر را پشت سرگذاشته و تا نزدیکیهای اقیانوس هند پیش رفتیم، و خوشبختانه موفق شدیم دلفینها را که برای لحظاتی از آب بیرون می آمدند ببینیم. تماشای دلفینها از نزدیک، هیجان وصف ناپذیری داشت و خیلی خاطره انگیز بود.

در این قسمت از دریا از دور، کوههای کشور پاکستان نیز دیده می شد.

عکسهای 71تا74: خلیج گواتر با وجود مرغان دریائی، شتر و کودکان شاد بومی

69.jpg70.jpg70-1.jpg71.jpg

فیلم :دلفینها

بعد از دیدن دلفینها،  قایقرانها با سرعت خیلی زیاد به طرف جنگلهای حرّا که در سمت چپ خلیج گواتر قرار دارند راندند و علت عجله آنها فروکش کردن آب خلیج به دلیل جزر دریا بود. از آنجائیکه دریای عمان به اقیانوس هند متصل است دارای جزر و مدّهای خیلی شدید می باشد و به گفتۀ محلیها در زمان مدّ، آب دریا تا سه متر بالا می آید به طوریکه هیچ درخت حرّایی در آن ناحیه دیده نمیشود و همگی به زیر آب فرو می روند.

     زیستگاه درختان حرّا، آبهای شور دریاهاست. ریشه های این درختان، آب شور را به آب شیرین تصفیه کرده و به درخت می رساند. همچنین این جنگلها اکوسیستمی برای لانه گذاری پرندگان ایجاد می کنند. برگهای کوچک این درختان که روی آب می افتند، منبع تغذیۀ ماهی های ساردین بوده و ماهیهای ساردین هم منبع تغذیۀ دلفینها هستند که این عامل می تواند علتی برای حضور دلفینها در این ناحیه باشد.

عکس شماره 75 : جنگل درختان حرا در خلیج گواتر

72.jpg

  یک درخت حرّائی هم در وسط خلیج گواتر وجود دارد که محلی ها دورآن را میدان هاشمی رفسنجانی! نام نهاده اند. گویا زمانیکه گروهی از گردشگران اهل رفسنجان، در این منطقه مشغول قایق سواری بودند، خبر در گذشت این شخصیت بزرگ انقلاب را می شنوند و از آن زمان، این محل به نام ایشان نامگذاری می شود.

(لازم به ذکر هست قایق سواری از موارد آپشنال تور بود و مدیریت محترم سایت لست سکند هزینه این قسمت از برنامه را متقبل شده و ما را مهمان کردند که درهمین جا صمیمانه از ایشان تشکر می نمایم.)

عکس 76 :میدان هاشمی رفسنجانی

73.jpg

    عقربه ها، ساعت سیزده را نشان می داد و زمان بازگشتمان به بریس، برای دیدن اسکله صیادی معروف آنجا و صرف ناهار بود. طبق هماهنگی قبلی تور، قرار بود ناهار را در خانه بومگردی آقای خالد محمودی در روستای بریس، صرف کنیم.

  قبل از ناهار به اسکله کشتی های صیادی بریس رفتیم و این اسکله را از بالای صخره های مسطح به ارتفاع تقریبی ده متر که مشابه آنرا میتوان در کیپ تاون آفریقای جنوبی و بوندا کلیف استرالیا مشاهده کرد، تماشا کردیم و باز هم با یکی از مهیج ترین مناظر روبرو شدیم. مناظری از آمیختن طبیعی رنگها، آمیختن آبی دریا با رنگ خاکی ساحل و رنگ سفید و خاکستری کوههای مریخی که در دور دستها خود نمائی میکردند. قایقها و کشتی های ماهیگیری که در خلیج بریس پهلو گرفته بودند از آن ارتفاع بسان قوهای شناور در آب به نظر می آمدند و وزش باد ملایم در آن فضای دل انگیز، انسان را به طرب و شادی وا می داشت.

(اسکله صیادی بریس یکی از اسکله های فعال آن ناحیه هست که ماهیگیران برای صید ماهی و میگو با لنجهای ماهیگیری از آنجا حرکت کرده و تا اقیانوس هند و نزدیکیهای کشور سومالی پیش می روند.)

عکسهای 77 و78 اسکله قایقها و لنجهای صیادی بندر بریس

74.jpg75.jpg

بعد از ساعتی که محو تماشای زیبائیهای دریا و خلیج بودیم و کلی عکس و فیلم گرفتیم، جهت صرف ناهار به بریس برگشتیم. فاصله این صخره ها تا شهر بریس زیاد نبود و بعد از چند دقیقه به منزل بومگردی آقای خالد محمودی رسیدیم. برای ناهار دو نوع غذا تدارک دیده شده بود که من چلو ماهی هَوور را انتخاب کردم و خانم، بریانی مرغ را امتحان کرد. هردو غذا خوشمزه بودند اما من چلوماهی دیروزی که در دَرَک خورده بودیم را بیشتر پسند کردم.

عکسهای79 تا 81 : منزل بومگردی و غذاهای محلی برای صرف ناهار در بریس

76.jpg77.jpg78.jpg

  ساعت پانزده و سی دقیقه به چابهار برگشتیم و یکراست به بازار سنتی و محلی در مرکز شهر رفتیم.

عکسهائی  از داخل شهر چابهار:

109.jpg110.jpg111.jpg112.jpg113.jpg115.jpg114.jpg

برنامه آخر تور  در روز سوم، گردش در بازار سنتی چابهار بود. بازارها، در هر شهری از خیلی جهات حائز اهمیت هستند و برای من گشت و گذار در بازار سنتی شهرها و آشنایی با فرهنگ و آداب و رسوم بومیان هر منطقه بسیار لذت بخش هست.

بازار سنتی چابهار در خیابان امام خمینی  و تقریبا در دو کیلومتری هتل لاله قرار دارد. در راسته ها و مغازه های بازار، تقریبا همه اقلامی که مورد نیاز مردم شهر بود، موجود بود. انواع کلاف‌های رنگارنگِ نخ برای سوزن دوزی، انواع پارچه های رنگ و وارنگ بلوچی و پارچه های سوزن دوزی شده آماده، انواع ادویه ها و شیرینی‌های سنتی و انواع ترشیجات محلی بیشتر از بقیه اجناس به چشم می خورد. همچنین از این بازار پارچه های زری دوزی شده و یا لباس ها و زینت آلات سکه دوزی شده را هم میتوان خریداری کرد و نیز می توان رومیزی های مخصوص چابهار، زیورآلات سوزن دوزی شده، محصولات حصیربافی شده، ، معرق، صدف، چادربافی و بسیاری از سوغاتی ها و محصولات محلی و بومی منطقه را در این بازار مشاهده و خریداری کرد.

عکس82 تا 88 قسمتهائی از بازار سنتی چابهار

79.jpg80.jpg81.jpg82.jpg83.jpg84.jpg85.jpg

در قسمتی از بازار هم روی یک چرخ دستی یک نوع همبرگر سنتی درروغن سرخ میشد که به گفته فروشنده، بیشتر موادش فیله مرغ بود و با یک سس مخصوص سبز رنگ مزه دار میشد. قیمتش هم پنج هزار تومان بود. به نظرم خیلی بهداشتی نیامد اما استقبال خوبی از این غذای خیابانی می شد ولی متاسفانه با اینکه چابهار از نظر بازرگانی موقعیت خاص و استراتژیک دارد اما فقر و محرومیت در محیط بازارسنتی هم بسیار مشهود بود و دل انسان را به درد می آورد.

 

عکس 89 :یک نوع همبرگر خیابانی

86.jpg

بعد از دو ساعت گشت و خرید مقداری ادویه از این بازار، دوباره جهت دیدن بقیه بازارها و مراکز خرید، به منطقه آزاد چابهار رفتیم و تا ساعت ده شب از مراکز خرید تیس، فردوس و صالحیار دیدن کردیم.

عکس 90 تا 94 چند بازار دیگر منطقه آزاد چابهار

87.jpg88.jpg89.jpg90.jpg91.jpg

  ساعت بیست و دو جهت صرف شام به هتل برگشتیم. شام  آن شب ما یکی دیگر از غذاهای محلی به نام کراهی بود. من کراهیِ ماهی و خانم، کراهیِِ مرغ انتخاب کرد. کراهی در واقع مرغ یا ماهی سرخ شده یا کبابی و مخلوط شده با یک نوع سس مخصوص ادویه دار است که یا با نان و یا برنج صرف می شود. البته این سس در اصل خیلی تند است و به مذاق ما خوش نمی آید اما رستوران هتل این غذا را با ادویه ای که تندی کمی داشت، آماده کرده بود که من خیلی خوشم آمد و واقعا خوشمزه بود.

عکس95 و96 : کراهی مرغ و ماهی

92.jpg93.jpg

روزچهارم و آخر سفر: جمعه، بیست و چهارم/ آبان / نود و هشت

   طبق تمهیداتی از طرف تور، شب قبل با لیدرمان هماهنگ شده بودیم که با دوستانی که مایل هستند و صبح میتوانند قبل از طلوع آفتاب، از خواب بیدار شوند، ساعت پنج صبح در کنار ساحل دریا بزرگ چابهار باشیم تا لحظه زیبا و دل انگیز طلوع آفتاب را نظاره گر باشیم. دربرخی از کشورها از جمله، جزایر یونان تورهائی برای دیدن لحظات طلوع و غروب آفتاب با هزینه های گزاف برگزار میگردد امّا کافی بود ما فقط صبح زود، دل از رختخواب بکَنیم و راهی دریا بزرگ شویم. تعداد دوستانی که اعلام آمادگی کرده بودند با خودم هشت نفر می شدیم. فاصله هتل تا ساحل دریا بزرگ، حدود ده دقیقه با تاکسی بود. با کرایه دو تاکسی، به محل مذکور رفتیم (کرایه تاکسی را هم لیدرمان حساب کردند و ما میهمان ایشان شدیم) . لحظه طلوع آفتاب به وقت چابهار، دقیقا ساعت پنج و چهل و چهار دقیقه بود وما در انتهای شرقی چابهار و دریای مُکران، شاهد بالا آمدن تدریجی آفتاب و روشن شدن هوا بودیم که خیلی خیلی هیجان انگیز بود. در این لحظه بود که درک کردم زمان غروب آفتاب علیرغم اینکه بسیار زیبا و رویائیست ولی چون تاریکی به دنبال خود دارد کمی دلگیر است امّا طلوع آفتاب از آنجائیکه به دنبال خود روشنائی می آورد بسیار نشاط انگیز بوده و موجب سر زندگی انسان در طول روز می شود. این هم تجربۀ جالبی بود.

عکس  97 و 98، لحظه طلوع آفتاب در دریا بزرگ چابهار

94.jpg95.jpg

   چابهار دو دریا دارد، یکی که کنار هتل لاله و به شکل یک خلیج است که در سمت شرقی آن چابهار و در سمت غربی آن شهر کنارک واقع شده، دریا کوچک نام دارد و دیگری که به دریای عمان و در نهایت به اقیانوس هند منتهی می شود، دریا بزرگ نامیده می شود.

فیلم :لحظه طلوع آفتاب

ساحل صخره ای دریا بزرگ جایی است که در برخی از فصول سال به خصوص در تابستان میتوان شاهد آب فشانها بود. به علت وزش بادهای موسمی، امواج دریا به شدت به صخره های ساحلی برخورد می کنند و آب دریا با فشار زیاد از حفره هایی که در این صخره ها به وجود آمده اند به بیرون فوران می کند. گاهی ارتفاع این فواره ها تا چهار متر می رسد. آب فشانها هم از جادبه های گردشگری این منطقه به حساب می آیند.

 بعد از دیدن طلوع آفتاب و کمی گردش در ساحل شنی و کمی آنطرفتر، ساحل صخره ای دریا بزرگ و مشاهده تلاطم دریا و شنیدن صدای کوبیده شدن امواج سنگین به صخره ها ، ساعت هفت به هتل بازگشتیم.

عکس 99  : ساحل صخره ای چابهار

96.jpg

عکس 100:  خرچنگ در ساحل صخره ای

97.jpg

فیلم :  ساحل صخره ای چابهار

  بعد از صرف صبحانه، ساعت ده جلسه ای با مدیریت هتل لاله، جناب آقای سروری داشتیم. اکثر دوستان در اتاق مدیریت هتل حاضر شدند. به نوبت، هر یک از عزیزان به صحبت پرداختند و در نهایت، ضمن تقدیر و تشکر از زحمات مدیریت هتل و کارکنان، چند مورد اصلاحی به عرض مدیریت هتل رسید و ایشان این موارد را یادداشت کردند تا نسبت به رفع آنها اقدام نمایند.

   ساعت یازده بعد از چک اوت، با توجه به اینکه زمان پرواز برگشت ما به تهران نوزده و پانزده دقیقه بود، با مساعدت مدیریت هتل، یکی از سوئیتهای خالی طبقه همکف و جنب رسپشن، در اختیار ما قرار گرفت تا وسایل و چمدانهایمان را در آن قرار بدیم. با هماهنگی لیدرمان قرار بود ساعت هجده چمدانهایمان را در فرودگاه تحویل بگیریم.

   سپس سوار مینی بوس شدیم و بطرف بندر صیادی پُزم تیاب(تیاب = ساحل) حرکت کردیم. بعد از گذر از سه راهی فرودگاه و عبور از شهر کنارک، به شهر پُزم رسیدیم. شهر پُزم در شصت و دو کیلومتری چابهار و حدود ده کیلومتری کنارک واقع شده است. ابتدا پُزم مچّان(مچان = خرما) قراردارد و بعد از آن به پُزم تیاب می رسیم. ساحل پزم تیاب در حاشیه دریای عمان قرار گرفته است. این قسمت از ساحل پُزم مشابهت زیادی به ساحل صخره ای بریس داشت و ما از بالای صخره ها نظاره گر اسکله، لنجها وقایقهای صیادی، ساختمانها و واماکن مربوط به اسکله مانند سردخانه و ... و یک موج شکن سنگی بودیم. می توان گفت بیشترین ورودی ماهی و میگو به کشور از طریق این اسکله انجام می پذیرد. 

عکس 101: اسکله قایقهای صیادی بندر پُزم تیاب

98.jpg

سپس پیاده ازکنار تپه و جنب کوهها، به طرف دیگر ساحل صخره ای و بسیار زیبای بندر پُزم تیاب رفتیم. سواحل صخره ای دلدورانگلستان و لگزیرا مراکش، نمونه های خارجی این سواحل هستند. این ساحل هم با دیدنیهای بسیار زیبای خود یکی از سواحل منحصر به فرد به حساب می آید که می توانید ساعتها در آنجا مانده و هر لحظه یکی از شگفتیهای دیدنی آن را کشف کرده و غرق در لذت و حیرت شوید.

در این قسمت با صخره هایی مواجه شدیم که از تجمع مرجانها و صدفها و بقایای جانوران دریایی تشکیل شده بودند که به هیچ عنوان کندن این صدفها از صخره ها امکان پذیر نبود. در چاله های کوچک ایجاد شده لابلای صدفها، ماهیها و خرچنگهای ریزی که توسط امواج به ساحل آمده بودند در حال شنا دیده می شدند.

کوبیده شدن امواج به صخره ها وپرتاب آب دریا، پیش رفتن امواج در لابلای صخره ها، پرواز پرندگان دریایی بالای سرتان، تلالو نور خورشید خوابیده در بستر دریا شما را به وجد می آورد وناگهان از جایی سر در می آورید که، دریا صخره ای را شکافته و امواجِ خود را از زیر صخره به کنار کوهها میرساند و اینکه شما ندانسته از روی همان صخره که زیرش خالیست بارها وبارها به این طرف و آنطرف رفته باشید در عین حال که تمام وجود شما را به لرزه در می آورد باعث میشود در برابر آن همه زیبایی سر برسجده فرود آورید.

عکسهای 102 تا 104: سواحل صخره ایِ پُزم تیاب

99.jpg100.jpg101.jpg

فیلم :سواحل صخره ای پزم تیاب

 بعد ازدو ساعت گشت، عکس و فیلمبرداری و دیدن زیبائیهای این سواحل صخره ای،  ساعت چهارده جهت صرف ناهاربه کُنارک برگشتیم.

ناهار را در رستوران نقش جهان کنارک، صرف کردیم. این رستوران، یکی از بهترین رستورانهای بندر کنارک بوده و در کنار بلوار ساحلی قرار دارد. فضای داخل رستوران زیاد شیک نبود اما محیط نسبتا بزرگ و قابل قبولی داشت. مدیریت و کارکنانش هم برخورد خوبی با مشتریانشان داشتند.  منو رستوران انواع غذاها را داشت اما من ترجیح دادم یک غذای محلی که از نظر تازگی و کیفیت کمتر در شهرخودمان پیدا می شود بخورم. قیمت میگو سرخ شده پفکی، چهل و شش   تومان بود که خیلی خوب و خوشمزه تهیه شده بود.

عکس 105 تا107 : رستوران نقش جهان در شهر کنارک

102.jpg103.jpg104.jpg

بعد از ناهار، جهت استراحت به منزل دوست یکی از همسفرانمان  در اسکله بندر کُنارک رفتیم. این اسکله به طول  چهارکیلومتر، بزرگترین اسکلۀ صیادی کشور بوده و شصت درصد صید ماهی کشور را تامین می کند. 

عکس 108 و 109 : اسکله شهر کُنارک

105.jpg106.jpg

 بعد از پذیرائی گرم ایشان در منزل با میوه و چای شیرِ مخصوص سیستان و بلوچستان و گشتی در اسکله و مشاهده مجدد غروب فوق العاده زیبای آفتاب، ساعت هفده و چهل دقیقه بطرف فرودگاه کُنارک به راه افتادیم.

عکس110:لحظه غروب آفتاب در اسکله بندر کنارک

105-1.jpg

ساعت هجده به پارکینگ فرودگاه رسیدیم. همزمان وسایل و چمدانهایمان هم از هتل به آنجا رسید. چمدانها را تحویل قسمت بار داده و بعد از گرفتن کارت پرواز، سوار هواپیما شدیم. هواپیمای ایرباس آ319 شرکت هواپیمائی معراج، سر ساعت نوزده و پانزده دقیقه و بدون تاخیر، فرودگاه کنارک را به مقصد تهران ترک کرد.

عکس111: هواپیمای برگشت از چابهاربه تهران

107.jpg

دیگر مکانهای دیدنی چابهار که متاسفانه به علت ضیق وقت موفق به دیدن آنها نشدیم و دیدن آنها، مسافرت دیگری به این منطقۀ زیبا را می طلبد، عبارتند از: منطقۀ حفاظت شده تمساح‌های گاندو، قلعۀ پیروز گت، مسجد جامع تیس، قلعه پرتغالی‌ها، قدمگاه خضرنبی، درختان انجیر معابد، سواحل نورانی تَنگ.

 

چند توصیه برای هموطنانی که قصد سفر به چابهار دارند:

  • ترجیحا با هواپیما به این شهر سفرکنید. چون مسیر زمینی دور، خسته کننده، بعضاً جاده ها ناامن و مشکل تهیه بنزین وجود دارد. ضمنا بخاطر رها شدن شترها در کنار جاده بخصوص در شبها امکان تصادف با آنها زیاد است.
  • لطفا با تور به چابهار سفرکنید. چون اکثر جاهای دیدنی در اطراف شهر و با فاصله زیاد است و اطلاعات راهنمای تور برایتان مکمل و مفید خواهد بود، پیدا کردن خودروی امن، راحت و راهنمای محلی، برای دیدن اطراف چابهار شاید مشکل باشد.
  • آژانس لیپارگشت با سابقه درخشان و مجری مستقیم تورهای چابهار با کادری مجرب، بهترین گزینه برای تور شماست.
  • هرچند برای چابهار فصلی نمیتوان در نظر گرفت و هرزمانی امکان سفر به آنجا وجود دارد، امّا در زمان نوروز بخاطر شلوغی بیش از حد و ماههای اردیبهشت تا آبان بخاطر گرما و شرجی بودنِ مختصر هوا در روز، ممکن است مشکلاتی برای گروههای آسیب پذیر ایجاد شود.  بهترین زمان سفر بین آبان تا اواخر فروردین ماه توصیه می شود.
  • حتما عینک آفتابی، کرم ضد آفتاب، کفش راحت، کلاه کاسکت دار، مقداری پول نقد و دوربین عکاسی همراهتان باشد.
  • با توجه به غیر قابل شرب بودن آب شهر، حتما از آبهای معدنی و بطری استفاده کنید.
  • رستورانها انواع غذاها را با کیفیت خوب ارائه می دهند و مشکلی از نظر تغذیه نخواهید داشت و همراه بردن کنسرو ضرورتی ندارد.

 

این سفر هم با همه چالشها و خاطرات خوب و شیرین به اتمام رسید. اما آنچه باقی ماند علی رغم محرومیت و رنج و مشقت زندگی، دوستیها و محبتِ مردمِ مهربانِ شهرستانِ چابهار بود که هیچوقت فراموش نخواهم کرد. شهری که برایم از هر نظر متفاوت و جذاب بود: فرهنگ مردم، آب و هوا، لهجه شیرین فارسی، محبت بی دریغ مردم صاف و ساده آن، غذاهای تند اما درعین حال خوشمزهِ بومی، مناظر بدیع و بی نظیر طبیعی، مناظر زیبای صخره ای دریای عمان و اقیانوس هند، کوههای مینیاتوری و مریخی، مزارع و درختان موز و زیتون محلی، گِل فشان روستای تنگ، دریاچه صورتی رنگ لیپار، اسکله های دیدنی قایقهای ماهیگیری بنادر رمین، کنارک، پزم، بریس و چابهار، بازارمنطقه آزاد و سنتی شهر و... .

قبل از سفر به چابهار فکر میکردم که این شهر هم مثل بسیاری از شهرها، ارزش یکبار دیدن را دارد اما اکنون بعد از این سفر، احساس میکنم تکه ای از قلبم در آنجا جا مانده و باید به زودی به آنجا بازگردم. آیا توفیق دوباره دیدنِ چابهارزیبا را خواهم داشت؟

 

 

 

نویسنده :فرشاد شفیعی شهیدلو

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.