دو نفری پرونده یزد رو بستیم !

4.6
از 101 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
دو نفری پرونده یزد رو بستیم !
آموزش سفرنامه‌ نویسی
07 مرداد 1402 12:00
60
22K

 " بر شهر یزد و ثبت جهانی آن درود "

" بر شهر خشت خام نخستین مکان درود "

 با سلام و عرض احترام خدمت تمامی عوامل محترم لست‌سکند و همراهان عزیز که وقت گران بهای خودشون رو صرف مطالعه این سفرنامه میکنند. در همین ابتدا از خودم سوالی میپرسم که شاید به طور معمول باید در پایان این سفرنامه قرار بگیره. چرا اولویت سفر همیشه به شهرهای زیبایی همچون شیراز و اصفهان بیشتر هست؟ درسته شهر یزد بسیار زیباست، ولی آیا آوازه این شهر زیبا به اندازه شهرهایی همچون اصفهان و شیراز پیچیده شده؟ به نظرم شاید در حق یزد کم لطفی شده باشه. لااقل در ذهن من که اینطوره !

از حدود سه هفته قبل تصمیم بر این شد که از تعطیلی 26 اردیبهشت استفاده کنیم و به مثال هر سال در اردیبهشت ماه، به گوشه ای از ایران سفری انجام بدیم تا کمی از غرق شدن روزمره زندگی و کار بیرون بیایم. کجا بریم؟؟؟ سوالی که همیشه ذهن هر کسی رو در ابتدا درگیر میکنه. به واسطه علاقه ای که همسرم به طرز بسیار زیادی به آثار تاریخی داره، پیشنهاد من یزد بود. شایدم علت انتخابم تعریف یکی از همکارانم بود که چند ماه پیش سفری چند روزه به یزد داشت. به هر حال یزد از اون شهرهایی هست که باید قطعا یک بار رو حداقل بریم. بگذریم.

گام بعدی، انتخاب هتل و نحوه رسیدن به یزده. چیزی که واقعا انتظارشو نداشتم. از سه هفته قبل نه پروازی موجود بود و نه هتلی خالی !! انگار کل ایران قصدشون این بود که اون چند روز رو در یزد سپری کنند. خب به اجبار تصمیم بر این شد که با خودروی شخصی از تهران به یزد بریم. در دسترس ترین راه ممکن در حال حاضر همین بود. هتل های زیادی داخل شهر یزد هستن که از بد روزگار همگی اون ها در تاریخ مورد نظر پر بودند. عجب داستانی شد. تصمیم بر انتخاب اقامتگاه های سنتی شد. خیلی از اقامتگاه ها هم در تاریخ مورد نظر پر بودند. عجب!!

در نهایت شانس با ما یار بود و در اقامتگاه سه نیک، یک عدد اتاق باقی مونده بود که همون رو سریع رزرو کردیم. اسم اتاقمون "اتاق آناهیتا (وان دار)" بود. قبلش سریع یک سرچ کردم و از سایت هایی مثل لست سکند و گوگل مپ شرایط و مشخصات این اقامتگاه رو مطالعه کردم. امتیازش جز بالاترین امتیاز بین تمامی اقامتگاه های سنتی بود. هزینه سه شب و چهار روز اقامت در این اقامتگاه در اردیبهشت 1402 شد 4 میلیون و 200 هزار تومان. به نسبت خیلی از اقامتگاه ها قیمت بالاتری داشت و به نسبت هتل های چهار ستاره قیمت حدود نصف بود. قیمت هتل های چهار ستاره و تنها پنج ستاره برای دو نفر (دوتخته) چیزی در حدود 8 الی 11 میلیون برای سه شب بود. اینم از انتخاب اقامتگاه. خیالمون راحت شد. قبل سفر هم با یه سرچ ریز در اینترنت، مکان های تفریحی و ساعات بازدید، جاهای دیدنی یزد و سایر اطلاعاتی که نیاز هست رو به دست آوردیم. همه چی آمادست. بزن به چاک جاده !

" یزدان نگاهبان تو ای یزد نازنین "

" ای برترین ز تو آثار در زمین "

روز اول

تصمیم بر این شد برای اینکه مسیر خیلی خستمون نکنه در طول راه از تهران تا یزد چند جایی نگه داریم. اولین مقصد که برای همه نام آشناست مجتمع خدمات رفاهی مهر و ماه بود. چیز عجیبی که منو یکم گیج کرد این بود که بوفه صبحانش به ازای هر نفر در اردیبهشت 1402 مبلغ 255 هزار تومان بود که یادمه هر کسی که توی صف بود میگفت چرا این قدر گرونه؟ قسمت جالبش اینه که وقتی میخواستی وارد فضای صبحانه خوری بشی، یک نفر مسئول جلوی ورودی ایستاده بود و به همه میگفت اگر قهوه بخورید، باید مبلغش رو جداگانه پرداخت کنید که این هم از عجایبه.

باز هم اتفاق جالب دیگه این بود که مثل زمان اوج کرونا، تو نمیتونستی هیچ غذایی رو برداری و مسئول خدمات پشت پیشخوان برای تو سهم غذا میریخت! میز چیدمان غذا هم بسیار کوچک بود. مجموعه این عوامل باعث ناراحتی حداقل من و چند نفر دیگه شد که باعث شد قید صبحونه خوردن در این مکان رو بزنیم و رفتیم.

دو مقصد دیگه قبل از رسیدن به یزد برای خودمون چیدیم. اولی نایین و دومی شهر میبد که دیگه تقریبا نزدیک یزد بود. با خودمون گفتیم برای اینکه سر موقع هتل رو تحویل بگیریم و از برنامه ها عقب نمونیم، یکی رو امروز بریم و دیگری رو موقع برگشت. پس ما نایین رو برای امروز در نظر گرفتیم که فقط در حد یک ساعت براش وقت بزاریم و چند مکان تاریخی رو ببینیم. از قبل دو مکان رو در نایین انتخاب کردیم. یکی یخچال محمدیه که معروف ترین یخچال نایین هست و در محله کلوان قرار گرفته و دیگری نارین قلعه نایین. ما با استفاده از گوگل مپ خودمون رو اول به یخچال رسوندیم. سازه خشتی عجیب بدون بادگیر (چون خیلی از یخچال ها بادگیر دارن) وسط یک کوچه با بافت تقریبا سنتی. اینجا فهمیدیم این مکان، خیلی توریستی حساب نمیشه و کسی زیاد برای بازدیدش نمیاد. ولی در بین راه یخچال های دیگه ای که با بادگیر پوشانده شدن هم مشاهده شد. در هر صورت دیدنشون خالی از لطف نبود. این یخچال یک دربی هم داشت که بسته بود و نمیدونم برای بازدید باز میشه یا خیر؟

 

1..jpg
یخچال محمدیه نایین
2.jpg
یخچال های اطراف با بادگیر

در اطراف این یخچال از راه دور یه قلعه تقریبا تخریب شده مشاهده میشه که به قلعه محمدیه (عاشورگاه) معروفه. هیچ چیزی برای بازدید نداره و تقریبا تخریب شدست. مجاور این قلعه خونه هایی بودن که در مرز فروپاشی بودن و عطر و رنگ تاریخ ازشون میبارید. در حین بازدید یهو دیدم یک مرد مسن در حالی که گوسفندی رو بغل کرده از درب اون خونه اومد بیرون. بله. اون آدم اینجا زندگی میکرد. برام خیلی عجیب بود. چون خودش هم داشت با گوسفند بع بع میکرد و وقتی من رو اونجا دید بنده خدا شوکه شد (خخخخخخ). یکم باهاش صحبت کردم. گفت که کارش همینه و طویله داره. هم از دیدنش خوشحال شدم و هم ناراحت از وضعیت زندگیش. بگذریم. بعد از اینجا خودمون رو به نارین قلعه نایین رسوندیم.

3.jpg
خانه ای در مجاورت قلعه محمدیه

به محض ورود به محوطه نارین قلعه، دیدیم اتوبوسی از توریست های چینی گوشه ای پارک کرده و چینی زبانان به همراه دو لیدر آقا و خانم ایرانی میخوان برای بازدید اقدام کنند. هیچ دربی جهت ورود وجود نداشت و فقط میشد در اطراف این قلعه به گشت زنی مشغول شد. آثار بازسازی در گوشه هایی از قلعه که به سمت کوچه مجاورش کشیده میشد نیز وجود داشت. نارین قلعه نایین به دوران پارتیان یا ساسانیان بر میگرده و میگن که آتشگاه بوده که در کنار عبادتگاه نقش دژ هم داشته و یجورایی مرکز اداری و نظامی شهر حساب میشده.

البته امروزه چیزی جز چند دیوار خشتی و بقایای یک قلعه عظیم ازش باقی نمونده. برخی دیگر از محققین نیز نظر دیگری دارند و میگن به دوران عیلامی ها بر میگرده چون بشدت شبیه زیگورات های ساخته شده اون زمان هستش. در هر صورت مشخصه که قدمتش به چندین هزار سال قبل بر میگرده. در همین کوچه و حوالی نارین قلعه باز هم یخچال هایی میبینید که با بادگیرهایی در اطرافش احاطه شده اند. در مجموع حدود یک ربع بدون صرف هزینه ای میتوانید برای این مکان زمان صرف کنید.

4.jpg
نارین قلعه نایین

موزه مردم شناسی کویر (خانه تاریخی پیرنیا) یکی دیگر از جاذبه های دیدنی نایین هست که اگر فرصتش شد حتما از این مکان هم دیدن کنید. ما به جهت کنترل زمان، در همین حد به شهر نایین بسنده کردیم و به سمت مقصد اصلی یعنی یزد به راه افتادیم. در بین راه هم از پادکست های زیبای رخ لذت بردیم تا متوجه گذر زمان نشیم. ساعت 14:45 عصر و پس از طی حدود 7 ساعت و نیم وارد شهر زیبای یزد شدیم و مستقیم اولین کاری که کردیم، رفتن به اقامتگاه جهت تحویل اتاقمون بود.

اقامتگاه سنتی سه نیک یکی از ده ها و شاید صدها اقامتگاه های شهر یزد هستش که مختص به خانواده ای زرتشتی به نام وفاداری بوده و دوره اون به قاجاریه بر میگرده. عکس های قبل از بازسازی این اقامتگاه در محل چیدمان میزهای صبحانه خوری به دیوار نصب شده و در سال 1386 بازسازی این بنا شروع شده و پس از طی حدود 9 سال با حفظ عطر و بوی تاریخی خودش به شکل و شمایل امروزی در اومده. یکم در مورد این اقامتگاه توضیح بدم بد نیست. در بدو ورود پس از دادن شناسنامه ها و پر کردن فرمی، کلید و ریموت درب کرکره ای پارکینگ به همراه رمز وای فای اینترنت تحویل ما شد.

از همون ابتدا سکوت و فضای بسیار آرام اقامتگاه، مارو گرفت. این هتل دارای دو حیاط زیباست. یک اندرونی و یک محیط بیرونی. البته خیلی روی طراحی دیوارهاش کار نشده و هدف حفظ واقعیت قدمت این بنا بوده. حیاط بیرونی مختص نشستن روی نیمکت های چوبی سنتی و صرف صبحانه و عصرانه است. حیاط اندرونی با داشتن چندین شی سنتی از قبیل صندوقچه، کوزه، مشک آب و غیره در واقع حیاط اقامتگاه های دور تا دور آن چه در طبقه همکف و چه در طبقه بالا می باشد. اگر افراد مسن و دارای درد پا همراه شما هستن، از رزرو اتاق های طبقات بالا خودداری کنید و اتاق های طبقه همکف رو انتخاب کنید (البته اگر جای خالی وجود داشت). اتاق ما اتاق آناهیتا بود.

پس از باز کردن درب بسیار خوشگل سنتی با شیشه های چند رنگ، اولین چیزی که جلوی درب، نگاه شما رو خیره میکنه تخت خواب هستش که روی اون دو تا حوله سفید تمیز درون کاور گذاشته شده. حمام و دستشویی (فرنگی) و وان (گویا فقط اتاق آناهیتا و اتاق پورچیستا دارای وان هستن) بسیار بسیار تمیز بود و تمامی شیر آلات آن برق میزد گویی که تازه همین امروز نصب شده بود. داخل حمام دو عدد شامپوی کوچک هم قرار داشت که در صورت نیاز شارژ میشد. مایع دستشویی و دستمال کاغذی و رول هم موجود بود. تخت خواب بسیار راحت و عاری از از هرگونه صدای جیر جیر و صدای فنر بود که خود این موضوع مزیت حساب میشه. سرعت وای فای اقامتگاه هم قابل قبول بود. دو جفت دمپایی و یک یخچال کوچک و یک تلویزیون هم داشت که روبروی تخت روی پیشخوان دیوار نصب شده است.

پشت آینه اتاق هم کمد کوچکی برای آویزان کردن لباس قرار گرفته بود. از مهم ترین مزیت این اقامتگاه وجود پارکینگ بسیار بزرگ در مجاورت شماست که هم ورود و خروج فقط با ریموت انجام میشه و هم یک دوربین نظارتی داخل پارکینگ نصب شده. موقعیت مکانی این اقامتگاه هم حرف نداره و خود اقامتگاه هم داخل یک خیابان عریض هست که با ماشین میشه تا درب ورودی اومد. چون برخی از اقامتگاه ها در کوچه های تنگ و تاریک قرار دارن که بعضا در شب ممکن است حس ترس به همراه بیارن و مسیری برای عبور ماشین هم وجود نداره براشون. رفتار پرسنل چه از پذیرش و چه خدماتی هم عالی بود.

در کل این اقامتگاه تمامی امکانات یک هتل رو داره و میتونین داخلش یه عالمه عکس های خوشگل بگیرین و از اقامتتون در فضای آرام و نوستالژی اینجا لذت ببرید. فقط شاید یکم فضای اتاق کوچیک باشه. خصوصا اتاق های طبقه بالا. یکی از روزها، عروس و دامادی هم با تیم حرفه ای عکاسی و فیلمبرداری اومده بودن و تمام عصر تا غروب داشتن در این اقامتگاه وقت میگذروندن. اوقات جالبی بود. بگذریم. بریم سراغ اصل ماجرا. یزدگردی.

5.jpg
حیاط بیرونی اقامتگاه سه نیک
6.jpg
 اندرونی اقامتگاه سه نیک
7.jpg
حیاط بیرونی در شب
8.jpg
عکس پارکینگ

ساعت 3 و نیم عصر از هتل زدیم بیرون تا بریم ناهار بخوریم. رفتیم سمت هتل رستوران ملک التجار که در چند قدمی چهار راه امیر چخماق قرار داره. یک نکته ای اینجا بگم. برای رسیدن به اکثر مقاصد دیدنی در یزد، شما از امیر چخماق میگذرین و بارها و بارها این میدان زیبا رو میبینین. پس نیاز نیست که برنامه ای جداگانه براش در نظر بگیرین یا حتما سریع خودتون رو بهش برسونید. بارها فرصت این کار برای شما پیش میاد.

در مجاورت بازار علاقبند ها، داخل یک دالان که به شکل بازارهای سنتی هست قدم زدیم و به تابلوی هتل آنتیک ملک التجار رسیدیم. از درب گذشتیم و پس از طی مسیری باریک و دراز، به حیاط هتل رسیدیم. WooW. عجب جایی. یکی از خوشگل ترین مکان هایی بود که توی زندگیم میدیدم. حیاط خوشگلی که با سقفی پارچه ای پوشیده شده و صدای فواره های حوض بزرگ وسط اینجا و پنجره های خوشگلش با طراحی های روی دیوار حسابی مدهوشمون کرده بود. به جرات میتونم بگم زیباترین حیاط اقامتگاه های یزد، همین هتل ملک التجار هستش. بی نظیره. روی تخت های سنتی مجاور حوض نشستیم و از کارکنان خوش اخلاق اونجا خواستیم از ما عکس بگیرن که با روی گشاده قبول کردن. از درب تا دیوار تا پنجره تا سقف اینجا زیباست و حسابی میشه ساعت ها عکس گرفت. اما بریم برای سفارش غذا.

نکته ای که اینجا به ذهنم رسید تمامی هتل ها و اقامتگاه های یزد (غیر از رستوران های خیلی مدرن که من تست نکردم) غذاهای معمولی دارن. حتی اگر به امتیازات هم نگاه کنید، تقریبا همگی در رنج 3/8 هستن. پس انتظار غذای خیلی خفن نداشته باشید. اما اصلا بدمزه نیستن و به طور معمول غذاهایی که بیشتر عرف هستن رو تست کنید و سفارش بدین. ما هم اینجا یک پرس خوراک کوبیده (بدون برنج) و یک پرس جوجه کباب با برنج سفارش دادیم با دوغ و یک عدد دلستر و ماست موسیر. قیمتش در اردیبهشت 1402 شد 511 هزار تومان. یجورایی میشه گفت رنج قیمتی این رستوران هم بالاتر از مابقی رستوران ها بود که مشخصا بابت زیبایی بی حد اینجا بود.

به نظرم حتی اگر قصد غذا خوردن در این رستوران ها رو ندارین، برای حداقل یک نوشیدنی ساده، چای، عرقیجات مخصوص یزد و یا آبمیوه و هرچیزی به این رستوران های سنتی و کافه های خوشگل یزد سر بزنید. بسیار با صفا هستن. ما خودمون با مدیریت هزینه اینجور برنامه ریزی کردیم که برای ناهار رستوران های سنتی ایرانی و برای شام کافه رستوران های خوشگل یزد رو بریم. قبل از خروج از رستوران، مدیر داخلی اونجا پیشنهاد کرد که از اتاق های VIP اینجا دیدن کنیم. اتاق هایی که دور تا دور این حیاط زیبا قرار گرفتن. باز هم دهانمون از خوشگلی باز موند. اتاق فوق العاده زیبا و شیک بود. دیوارها همه نقش و نگار و با دید به حوض حیاط، سقف فوق العاده خوشگل و رنگی. مبلمان شیک و سنتی. یکی از خوشگل ترین اتاق هایی بود که میدیدم. هرچی بگم کمه. باید از نزدیک خودتون ببینین.

بهترین رستوران های یزد

9.jpg
عکس هتل ملک التجار
10.jpg
عکس هتل ملک التجار
11.jpg
غذای ملک التجار
12.jpg
 اتاق اقامتگاه ملک التجار
13.PNG
سقف اتاق اقامتگاه ملک التجار

دیدیم حالا که نزدیک امیر چخماق هستیم، بریم ببینیمش. البته گرمای هوا هم داشت اذیت میکرد. ولی چون شنیده بودم که هم در روز باید دیدش و هم شب، ترجیح دادم این گرما رو تحمل کنم. البته بعد فهمیدم که روزش قشنگ تره و شب نور پردازی خاصی اصلا نداره. در طی مسیر برگشت از این مکان تا امیر چخماق مغازه هایی هستن که برای خرید سوغاتی مناسب هستن. خصوصا ترمه فروشی ها برای خرید کیف های کوچک خوشگل یا جا شکلاتی و غیره. البته برای این خرید ها از بازار سنتی هم میتونین استفاده کنید که جلوتر بهش میپردازیم.

وقتی رسیدیم به چهار راه، یک باغ بزرگ در ورودی این محوطه به همراه تابلوی خوش آمد گویی یزد، یک حوض بزرگ به شکل مستطیل که فواره های زیادی داخلش کار میکردن و یک المان سنتی به شکل مسجد در روبروی شما و دو بنای مشابه هم در دو طرف بود که دیده میشد. مجموع این بناها بجا مانده از دوره تیموری است (قرن نهم هجری). پدیده جالبی که در این خیابان و یا کلا در یزد وجود داشت این بود که از در و دیوار همه جای یزد اسم شیرینی حاج خلیفه داره میریزه. همه خودشون رو حاج خلیفه میدونن.

ولی فقط اینو بگم که شعبه مرکزی و اصلی همونی هست که در ابتدای چهار راه امیر چخماق قرار داره. البته شیرینی های یزد همه خوشمزن و به نظرم برتری خاصی بین کسی وجود نداره. به نظرم خرید از شیرینی فروشی ها رو هم به روز آخر موکول کنید تا برای سوغاتی یا بردن به شهر خودتون تازه تر بمونه. ما همینکارو کردیم. همچنین در این مسیر چندین مغازه تزئینات فروشی، ترمه فروشی، فالوده و غیره نیز وجود داشت. چیز جالبی که باعث تعجب و هم لبخند ما شد این بود که پشت این المان های شبیه مسجد خالی بود.

یعنی فکر کنید که ضخامت این سازه ها مثل دیدن تلویزیون LCD هستش. عجیب بود. در کل حدود یک ربع تا 20 دقیقه میتونین برای این مکان وقت بزارین و عکس بگیرین. هزینه ورودی هم نداره و کاملا رایگان هست. موزه آب هم در مجاورت همین چهار راه امیر چخماق قرار داره. که ما اون موقع نمیدونستیم و دفعه بعد وقتی بهش رسیدیم تعجب کردیم. پس در ادامه در مورد این موزه توضیح خواهم داد.

14.jpg
میدان امیر جخماق

گرمای هوا اذیتمون کرد و به شدت تشنه شدیم. شنیده بودم فالوده یزدی معروفی هست به اسم شیر حسین. گفتیم بریم اونجا و برای بار اول این فالوده رو تست کنیم. این فروشگاه انواع بستنی، عرقیجات، آبمیوه، فالوده و غیره رو برای فروش داره. ماقوت رو اولین بار اینجا شنیدم. ماقوت نشاسته پخته شده همون رشته های فالوده هستش که به صورت مایع سفت به فروش میره. البته اینجا ماقوت بسیار ساده بود و داخلش هیچ چیزی وجود نداشت. ولی با سرچ در اینترنت دیدم خیلی از فروشگاه ها روی اون پودر پسته و هزار چیز دیگه میریزن.

از فروشنده پرسیدیم فالوده یزدی یک نفرست یا دو نفره؟ چون شنیده بودم ظرف های اون خیلی بزرگ هستش. ایشون هم خیلی با اطمینان گفتن تک نفرست. من هم دو عدد فالوده یزدی سفارش دادم (هر کدام به مبلغ 38 هزار تومان در اردیبهشت 1402). بعد از چند دقیقه معطلی دو کاسه سفالی خیلی بزرگ به ما فالوده تحویل دادن. اونجا من یکی فهمیدم که این ظروف دو نفرست !! البته بستگی داره. من خودم عاشق بستنی و فالوده هستم. ولی باز هم برای من زیاد بود. فالوده یزدی چیه؟ یه کاسه پر از تخم شربتی که با گلاب و هل و شکر قاطی شده و به اندازه دو یا سه قاشق هم رشته فالوده شیرازی (خخخ) که رشته هاش کاملا نرم و یخ نزده هستند.

درون کاسه هم تکه های بزرگ یخ قرار گرفته طوری که جویدن اون واقعا سخته و گویی فقط برای سرد نگه داشتن ظرف فالوده کاربرد داره. طعم قالب این فالوده کاملا با تخم شربتی هستش و عملا رشته های اون طعم خاصی برای شما به وجود نمیارن. برای رفع عطش خیی خوبه ولی اگر دنبال طعم خاص و هیجانی هستین، اصلا بهش نخواهید رسید. من به شخصه فالوده شیرازی با آبلیمو رو خیلی بیشتر ترجیح میدم. ولی تست یکبار این فالوده خالی از لطف نیست. البته من مجبور شدم نصف ظرف همسرم رو هم بخورم و دیگه نای راه رفتن نداشتم.

15.jpg
 فالوده یزدی داخل ظروف سفالی

" از باغ دولتت که ز آثار باصفاست"

" آن بادگیر بی نظیر بلندش همی بجاست "

دیگه تقریبا غروب شده بود و بهترین زمان برای رفتن به باغ دولت آباد به نظر من در شب هاست. خودمون رو به باغ رسوندیم و پس از تهیه بلیط به مبلغ نفری 25 هزار تومان در اردیبهشت 1402 وارد این باغ زیبا شدیم. وارد که شدیم محوطه ای باز بود که یک حوض مستطیلی بسیار بزرگ در وسط آن قرار داشت که به این محوطه پیش ورودی میگفتن. چون بعد از اینکه این قسمت رو طی کردیم، دوباره از دربی عبور کردیم و وارد محوطه اصلی این باغ رسیدیم. باغی که دورتادور آن درختان بلند وجود داشت که وسط اون باز هم حوضی بزرگتر از قبلی بود که در انتهاش به واسطه معماری باغ ایرانی عمارت اصلی و بادگیر بلند قرار داشت.

لیدری هم اونجا وجود داشت و تمامی توضیحات رو تمام و کمال ارائه میکرد. قسمتی از صحبت هاش جالب بود. ایشون میگفت اصلا کسی به وسعت باغ و اینکه چند طبقست و اینکه مساحت عمارت چقدره کاری نداره. اینکه ارتفاع بادگیر خونه ای که میسازی چقدره اهمیت داره. هرچقدر ارتفاع بادگیر بیشتر، نشون دهنده تمکن مالی قوی و شخصیت بزرگت هست. یجورایی کسی که خونش بادگیر بزگتری داره انگار ارباب یا خان بزرگ اون منطقه حساب میشه. در ادامه گفت بادگیر این عمارت دو برابر ارتفاع فعلی رو داشت که بنا بر مصلحت خانواده و نوادگان صاحب این عمارت، نصف ارتفاع اون کاهش پیدا کرد.

جالبه بدونین وزن فعلی این بادگیر حدود 700 تن و ارتفاع فعلی اون 34 متر هستش که با یک سری اتصالات چوبی و استفاده از دیوارهای باربر (حمال) به صورت اتصال مستقیم و غیر مستقیم (فرعی) قابلیت ایستایی خودش رو حفظ کرده. نکته جالب اینه که این عمارت هنوز شخصی حساب میشه و متعلق به دولت نیست و پول برق این مجموعه ماهی فقط حدود 75 میلیون تومان میاد. بد نیست بدونیم که این باغ در اواخر دوره افشاریه بنا شده. برای ساخت ابتدا قناتی را از مهریز و طی 50 کیلومتر به سمت یزد و این مکان رساندند و سپس به ساخت محوطه و در نهایت سازه اصلی پرداختند.

یکجورایی اینجا برای سازنده اصلی نقش دارالحکومه و مجموعه حکومتی رو داشت. قسمت های مختلفی اینجا برای عکس گرفتن وجود داره. میتونید برید زیر بادگیر و از فضای اطراف عکس بگیرید. از پنجره های رنگی رنگی و حوض کوچک وسط اتاق. وقتی زیر بادگیر ایستادین، حسابی وزش باد رو حس میکنید. حتی دریچه ای هم روی زمین قرار داره که در مواقع عدم وزش باد اون رو باز میکردن تا از زیر زمین باد به داخل اتاق جریان پیدا کنه. داخل بادگیر میله هایی نصب شده برای اینکه از اون طنابی آویزان میکردن که ظروف میوه و یا گوشت نمک سود شده به آن متصل میشده تا دیرتر به درجه فساد و خرابی برسن. اینجا بود که باید به مخترع برق جریان متناوب (آقای تسلا) و به تبع مخترع یخچال درود فرستاد (خخخخ).

16.jpg
 پیش ورودی دولت آباد
17.jpg
 باغ دولت آباد
18.jpg
پایاب باغ دولت آباد

دیگه کاملاً شب شده بود و حسابی بعد از این همه پیاده روی گرسنه بودیم. تصمیم بر این شد که اولین بامگردی یزد رو شروع کنیم. پس یکراست و مستقیم رفتیم سراغ معروفترین کافه یزد. یعنی کافه هنر.

کافه هنر در منطقه ای به نام فهادان قرار گرفته که جلوتر با این منطقه زیاد کار داریم و صحبت خواهیم کرد. منطقه فهادان بافت سنتی و خشت و گل و کاه یزد هستش که ما روز دوم خودمون رو برای گشت نیمروزی پیاده به این مکان اختصاص داده بودیم. در قدیم بخش فهادان اعیانی ترین بخش شهر یزد خصوصا در دوره قاجار محسوب میشده. از مسیرهای مختلفی میشه به نزدیکی این مکان زیبا رسید. بهتره که فهادان رو هم در روز و هم در شب برید. من بهترین مسیرها رو چه در روز و چه در شب به شما پیشنهاد میدم.

ولی چون در حال حاضر فقط قصد صحبت در مورد کافه هنر هست، توضیحات تکمیلی رو برای روز دوم عرض خواهم کرد. برای رسیدن به کافه هنر، بهترین مسیر، رسوندن خودتون به مجاورت حسینیه فهادان هستش. میتونید خودروی خودتون رو یا در ابتدای کوچه، یا ترجیحا در خیابان پارک کنید و 5 دقیقه ای با پیاده روی به کافه هنر برسید. کم کم شلوغی رو متوجه میشید. یک منطقه ای که دو تا سازه عجیب هم اونجا وجود داره و چند تایی مغازه تزئینات فروشی و هتل موزه سنتی فهادان هم اونجاست.

این دو سازه عجیب یکی زندان اسکندریه هستش و دیگری بقعه 12 امام که دربش همیشه بسته هست. در مورد زندان اسکندریه (مدرسه ضیائیه نام دیگرش) در روز دوم توضیحات تکمیلی رو خواهم داد. شما میتونید برنامه ریزی خودتون رو جوری تنظیم کنید که با یک بار اومدن به اینجا از همه اینا دیدن کنید. ولی چون من دقیق از جانمایی مکان ها اطلاع نداشتم، و هم اینکه برخی از مکان ها در شب تعطیل هستن، باعث شد چندین بار دیگر به این نقطه بیام، که نه تنها پشیمون نیستم بلکه هنوزم بر این باورم که زیباترین نقطه یزد، همین مناطق فهادان هستش که با چندین بار اومدن هم سیر نخواهیم شد. بگذریم.

پس از عبور از این خیابان و با طی چندین قدم به داخل کوچه های باریک و تاریک فهادان، تابلوی کافه هنر رو دیدیم. هرچند کافه های زیادی در مسیر بودن ولی میخواستیم امشب رو به معروف ترینشون سر بزنیم. میتونید کمی به مسیر ادامه بدین و از زیبایی مناطق فهادان در شب استفاده کنید. کوچه های کاه گلی با سقف های طاق ضربی و گنبدی شکل که زیبایی وصف ناپذیری در شب داشتن.

19.jpg
منطقه فهادان در شب

وارد کافه هنر شدیم و در بدو ورود غرفه ای برای خرید محصولات هنری و مینیاتوری هم وجود داره. تخته سیاه کوچکی وجود داشت که روش با گچ نوشته شده بود در صورت بازدید از پشت بام هزینه 25 هزار تومان و در صورت سفارش غذا، بازدید رایگان است. از پله ها بالا رفتیم و به بام این کافه رسیدیم. کمی شلوغ بود. اکثر صندلی های کنج دیوارها پر بود. ولی جا برای نشستن هم زیاد پیدا میشد. پشت بام بزرگی بود. گوشه ای رو برای نشستن انتخاب کردیم و غذایی رو سفارش دادیم (همبرگر با سیب زمینی و نان سیر). قیمتش شد 348 هزار تومان در اردیبهشت 1402.

یک بادگیر بزرگ هم در مجاورت این کافه وجود داشت که میشه با اون عکس گرفت و یک فضایی هم در ارتفاع بالاتری از این بام وجود داشت که در واقع روی گنبدها باید میرفتی و از اونجا عکس های خوبی میشد گرفت. هوا بشدت مطبوع بود و نسیم خوبی به صورتمون میخورد. حسابی میشد اختلاف دما در روز و شب رو حس کرد. حتی بعضی از افراد رو دیدم که سوییشرت پوشیدن. در مجموع فضای زیبایی بود و غذاش هم خوب بود. ولی دلیل این همه معروف شدن کافه هنر رو متوجه نمیشم. چون باقی کافه های یزد هم که بعدا ازش صحبت خواهم کرد، چیزی کمتر از این کافه نداشتن.

خب دیگه. ساعت حدودا 10:30 شب بود و ما دیگه خسته راه هم بودیم. تصمیم گرفتیم برگردیم اقامتگاه و استراحت کنیم تا برای روز دوم یزد گردی آماده باشیم. به محض ورود به اقامتگاه از نورپردازی اونجا به وجد اومدیم و دوباره شروع به عکس گرفتن کردیم. همچنان سکوت و آرامش در شب حکم فرمایی میکرد. ساعت 11 شب شده. بخوابیم دیگه.

20.jpg
کافه هنر
21.PNG
کافه هنر
22.jpg
کافه هنر
23.jpg
 ورودی کافه هنر

خلاصه روز اول (26 اردیبهشت 1402)

یخچال محمدیه نایین: ساعت بازدید 24 ساعته / هزینه بازدید رایگان

نارین قلعه نایین : ساعت بازدید 24 ساعته / هزینه بازدید رایگان

ناهار در هتل رستوران ملک التجار: 511000 تومان برای دو نفر

فالوده یزدی شیر حسین : 76000 تومان

باغ دولت آباد : ساعت بازدید 8 صبح تا 10 شب / هزینه بازدید : نفری 25000 تومان

کافه هنر: ساعت بازدید 9 صبح تا 11 شب / هزینه شام برای دو نفر : 348000 تومان

دمای هوا در روز: 32 و در شب 19 درجه

روز دوم

صبح بعد از بیدار شدن رفتیم سراغ صبحونه هتل. تایم صبحانه از ساعت 8 شروع میشه. ساعت 08:30 صبح بود و دیدیم یک میز کوچکی از تخم مرغ آب پز، نیمرو، املت، سالاد الویه، شیرینی ساده، خیار، گوجه، برش های هندوانه، شله یزدی (آش محلی یزد) و بسته های کوچک پنیر و مربا چیده شده به همراه نان سنگک و شیر و چای که داخل ظروف نبات و قند هم وجود داشت. در خیلی از نظرات دوستان از تنوع کم صبحانه صحبت میکردند. باید قبول کنیم هتل 5 ستاره نیومدیم و برای یک اقامتگاه سنتی بسیار عالی بود.

هرچند هر روزش همین مقدار غذا تکرار میشد. فقط نکته ای که شاید یکم آدم رو اذیت میکرد این بود که نیمرو و املت میزانش به اندازه مثلا 5 نفر درست میشد. و شارژ مجدد اون هر نیم ساعت انجام میگرفت. یعنی اگر شما ساعت 08:45 دقیقه بیای، نیمرو و املت وجود نداشت. چون ساعت 9 دوباره شارژ میشد. صبحانه رو برداشتیم و میتونستیم دو مکان رو برای خوردن انتخاب کنیم. اگر مثل ما زود بیاین، میتونین روی تخت های سنتی حیاط بیرونی بنشینین. اگر نه یک اتاق وجود داره که درب های خوشگلش با پنجره های رنگی رنگیش رو به حیاط باز میشه و میتونین روی میز از صبحانه خودتون لذت ببرید. اینجا همون اتاقیه که اول سفرنامه در موردش گفتم که عکس های قبل از بازسازی این اقامتگاه روی دیوارهاش نصب شده. بعد از صرف صبحانه، رفتیم آماده بشیم برای روز دوم.

24.jpg
صبحانه اقامتگاه سه نیک

" زندان پر ز وحشت اسکندر زمان "

" بینی شکوه خانه لاری کنار آن "

برنامه امروز صبح ما پیاده روی نیمروزی منطقه زیبای فهادان و رفتن به اماکن تاریخی و بافت قدیمی اطراف اینجا بود. تصمیم بر این شد که از زندان اسکندر شروع کنیم. پس برای شروع رفتیم سراغ همون نقطه ای که دیشب رسیده بودیم. رفتیم حسینیه فهادان و روبروش ماشین رو پارک کردیم. قدم زنان رفتیم سمت کوچه های فهادان.

به نظر من بهتره پیاده روی در روز رو از این نقطه شروع کنین. چون دقیقا وارد خیابانی به نام فهادان میشین، و داخل هر کوچه ای که برین، به بافت سنتی میرسین. به هیچ وجه گم نمیشین و تمامی کوچه ها به همدیگر تقریبا راه دارند. برای تایم شب فهادان گردی من مسیر خوشگلتری رو سراغ دارم که جلوتر بهش میرسیم. پس مسیر رو طی کنید و باز هم به جلوی زندان اسکندر میرسین.

25.jpg
کوچه حسینیه فهادان

اطراف زندان اسکندر یا به عبارتی مدرسه ضیائیه (طبق نوشته داخل این ساختمان، به عبارتی شاید هنوز کاربری دقیق این مجموعه شناخته نشده باشد) هتل سنتی فهادان قرار داده که گویا داخلش موزه ای نیز هست که ما فرصت نشد ازش دیدن کنیم. چند تایی هم مغازه تزئینات فروشی هم اطرافش بود که دیدنشون خالی از لطف نیست. پس از انتظار زیاد برای ورود به علت رسیدن یک اتوبوس توریستی 40 نفره، بالاخره وارد محیطش شدیم. هزینه بازدید از زندان اسکندر نفری 4 هزار تومان در اردیبهشت 1402 بود.

این بنا طبق گفته مورخین مربوط به دوره ایلخانیان بوده و در زمان ساخت زندان بوده و پس از آن (200 سال بعد) به مدرسه تبدیل شده است. به محض ورود متوجه اتفاقی عجیب روی دیوارهای این مجموعه میشوید. تور لیدری که به واسطه اون اتوبوس توریستی اونجا بود، توضیح داد که در طی سالیان دراز، موریانه ها تمام کاه های دیوار را نوش جان کردند و فقط چیزی که باقی گذاشتن گل بوده. در واقع دیوارها همگی کاه گلی بودند که الان فقط شده بودند گلی. برای همین انگار روی دیوارها سیمان سیاه ریختی و چهره کثیفی از خودش بر جای گذاشته. حالا چرا ترمیم نمیشه یا تمیز نمیکنن نمیدونم. شاید همینجوری جاذبه گردشگری باشه.

بعد از ورودی به یک اتاقی بزرگ رفتیم که به محض ورود به عظمت این نقطه پی بردیم. ارتفاع سقف به شدت بلند بود و هرچقدر گردنمون رو بالا بردیم، تموم نمیشد. سقف اینجا گنبدی شکل بود و دورتادور این سقف کلمات عربی نوشته شده بود که نشان از دوران پس از اسلام میده. پایاب این مجموعه نیز هم اکنون کافه شده است. پایاب چیه؟ در زمان قدیم محل شست و شوی ظروف و لباس ها بوده. چندین پله به طرف زیر زمین خانه میری و اون پایین مسیر قناتی که از دل کوه ها ساخته شده قرار داره.

این قنات از درون کلیه خانه های اعیانی یزد در اون زمان میگذشته. یعنی آقایون میومدن و در مسیر قنات برای خودشان خانه میساختند. در واقع در اون زمان هر خانه ای برای خودش قناتی داشته که سهم آب اون خانواده رو تامین میکرده. چه برای نوشیدن و چه برای شست و شوی لباس و ظروف. بگذریم. در مجاورت این ساختمان هم سازه ای مشابه با زندان وجود داره که اسمش بقعه 12 امام هستش که بازدیدی ازش در حال حاضر وجود ندارد.

26.jpg
اطراف زندان اسکندر
27.jpg
زندان اسکندر
28.jpg
بقعه 12 امام در شب

بعد از اینجا زدیم به دل کوچه های خوشگل فهادان. طاق های یکپارچه، یا طاق های منقطع که جهت ایجاد سایه ساخته شدن، کوچه های تنگی که شاید بعضی اوقات فقط 1 نفر آدم بتونه ازش عبور کنه (معروف به کوچه آشتی کنان) و کوچه هایی که مثل فیلم های قدیمیه. گاهی پیرمردهایی میدیدم که سوار بر دوچرخه های قدیمی شدن و از دل این کوچه ها عبور میکردن (دوچرخه ای که مجید "قصه های مجید" سوار میشد و ناخودآگاه یاد اون میفتادم). جالب اینجاست که روی در و دیوار کوچه ها پر از تابلوهایی راهنما برای رسیدن به اماکن دیدنیه.

پس به نظرم نباید گیج شد و چون فاصله همه اماکن سنتی تقریبا به هم نزدیک هستند، یک هدف رو دنبال کنید و بعد دنبال مقصد بعدی برین. توی مسیر گروه های توریستی رو درجایی میبینید که اصلا فکرش رو نمیکنید. فکر کنید داخل کوچه هایی که خلوت و تو در تو هستن و سکوت همه جا رو فرا گرفته و انتهای یک کوچه ای که بن بست هم هست، گروهی مثلا 20 نفره توریست، یا دانشجوهای معماری یا باستان شناسی با چند لیدر هستن که توضیحاتی رو در مورد مکان مورد نظر بهشون میدن. نزدیک که میشیم میبینیم مثلا اینجا در قدیم حمامی بوده که در حال حاضر امکان بازدید وجود نداره و شخصی هستش ولی ثبت آثار ملی شده. و یا در جای دیگه ای خانه ای وجود داشت که به دوره صفویه بر میگشت و بازسازی شده ولی بازدید نداشت.

از این قبیل مکان ها زیاده که جلوی درب هر کدام تابلوی ثبت آثار ملی نیز نصب شده است. ما به گشت زنی در این منطقه عجیب و غریب همچنین ادامه میدادیم. با اینکه هم گرم بود و هم آفتاب در جایی که طاق گلی نصب نشده بود، کمی هم اذیت کننده بود. مقصد بعدی ما هم خانه لاری ها بود.

29.jpg
فهادان گردی
30.JPG
فهادان گردی

سال ها پیش خانواده ای از شهر لار فارس جهت تجارت وارد یزد میشن، و حالا به دلایلی این خانه رو برای خودشون جهت اقامت دائم میسازن. وقتی از هشتی این عمارت گذشتین و وارد ورودی این خانه شدین، در لحظه اول دقیقا معماری و فضای خانه زینت الملوک شیراز برای شما تداعی میشه. گویا همون نقشه رو برداشتن و اینجا هم ازش ساختن. هشتی همون دیوارهای 8 ضلعی پیش ورودی اکثر خانه های قدیمیه که در اون زمان در معماری ایرانی جا خوش کرده بود. علت این اتفاق، به نوعی انتظار میهمانان در ورودی منزل به جهت خوش آمدگویی میزبان بود و تا میزبان به جلوی درب ورودی نمیرسید، کسی وارد محیط اصلی نمیشد (این کار یک نوع احترام و حفظ حریم شخصی حساب میشد).

هزینه ورودی این مجموعه نیز نفری 4 هزار تومان در اردیبهشت ماه 1402 بود. یک حوض در وسط حیاط، دور حوض پر از درخت و دور حیاط نیز اتاق های این خانه بود که هم اکنون جز یک اتاق همگی فروشگاه تزئینات فروشی، گالری هنری و حوله و مانتوهای نخی شده. یک اتاقی هم داشته که روی دیوار و سقف آن پر از نقاشی های قاجاری است. مشابه این اتاق در زینت الملوک شیراز هست که پر از آینه کاری های پر زرق و برق بوده ولی اینجا خبری از آینه کاری های مجلل نیست. درب های سنتی با پنجره های رنگی رنگی هم که جزئی از آثار همگی خانه های زمان قاجار حساب میشه اینجا هست.

میتونین کلی عکس بگیرین و اگر خواستین لباس قاجاری بپوشین و آتلیه از شما عکسبرداری حرفه ای میکنه و میتونین از غرفه لباس ها، حوله یا مانتوهای نخی بخرین که قیمتش از بیرون کمی گرونتره. در مجموع فکر کنم نیم ساعت تا یک ساعتی میتونین برای اینجا زمان صرف کنید.

31.PNG
 خانه لاری ها
32.jpg
 خانه لاری ها

" باشد قنات زارچ در عالم یگانه است "

" بر اولین قنات، ز آب روان درود "

بعد از اینجا مسیر خودمون رو آهسته ادامه دادیم تا علاوه بر لذت بردن از این مناطق زیبا، تابلوهای راهنمای روی دیوارها رو هم میخوندیم. تصمیم بر این بود که به سمت آسیاب کوشک نو بریم که قدمتش به قبل از اسلام برمیگرده و در زمان های مختلف از صفویه تا قاجار بازسازی شده. این مکان در پایین ترین عمق خود به ۲۲ متری سطح زمین میرسه و وقتی به سقف نگاه میکنین حس ترس بهتون دست میده و مشخصه مال هزاران سال پیشه و محل عبور سه قنات مهم زارچ، صدری و اله آباد هم هست.

پس یادتون باشه بعضی از تابلوها روی دیوار نوشتن آسیاب زارچ. مد نظر ما این آسیاب نیست. آسیاب کوشک نو رو دنبال کنید و وقتی بهش میرسید، روی سر دربش نوشته آسیاب آبی قنات زارچ و کوشک نو. هدف ما این نقطست. در واقع این آسیاب وابسته به قنات زارچ است. چون از فشار آب برای آرد کردن گندم استفاده میشد. البته امروزه اکثر قنات ها خشک شدن و فقط یکی از اونا هنوز جریان داره و تونسته این آسیاب رو سرپا نگه داره. هزینه ورودی این آسیاب نفری 15 هزار تومان در اردیبهشت 1402 بود.

33.jpg
تابلوهای راهنما روی دیوارها

وقتی وارد این مکان شدیم، باید از پله ها پایین بریم. کمی پایین تر سکوهایی وجود دارد جهت استراحت و انگار داخل یک کاروانسرا هستی. چندد عدد تابلو و توضیحاتی هم هست که میتونین عکس ها و مطالبی در مورد این مکان بخونین. باز هم از طریق پله به سمت پایین میریم. کم کم بوی نم و رطوبت به مشام شما میرسه. مثل بوی زیرزمین های قدیمی. اگر خیلی حساس هستین، از قبل با خودتون ماسک داشته باشید. نهایتا به قناتی میرسین که بوی نامطلوبی هم داره و انتهای دیوار محل آسیاب قرار داشت.

یک دو راهی هم وجود داره که از طریق چند پله به دو قنات میرسی. یکی از اون ها که اگر روبروی آسیاب باشی، دست چپی (قنات صدری) شما رو از مسیری تنگ و جالب که حس غارنوردی بهتون دست میده و خیلی خفنه به مکانی میرسونه که من به شخصه نفهمیدم چیه. البته بالا رفتن از پله ها یکم دشواره ولی تعدادشون زیاد نیست. کلا این مکان پله زیاد داره و اگر افراد مسن با شما هستن یا مشکل زانو دارید، قید اینجارو حتما بزنین. کلا تجربه جالبی بود و این مکان ارزش یکبار رفتن داره. ولی اگر فکر میکنید چیزی قراره شمارو سورپرایز کنه یا هیجان زده بشین، اینجا اونجوری نیست. بیشتر رنگ و بوی تاریخ و قدمت اینجاست که جاذبه گردشگری شده. البته شاید اگر نحوه کارکرد دستگاه آسیاب هم میدیدیم قضیه جالب میشد. در هر صورت حدود 45 دقیقه ای میشه اینجا وقت گذروند.

34.JPG
 ورودی آسیاب کوشک نو
35.PNG
مسیر دسترسی به قنات صدری
36.PNG
آسیاب کوشک نو
37.jpg
دیوارهای داخلی کوشک نو

بعد از اینجا میتونستیم خودمون رو به خیابون برسونیم و از خیابون به سمت ماشین حرکت کنیم. اما گفتیم چه کاریه. باید از مسیر بافت سنتی لذت برد. مجدد همون مسیر صبح رو برگشتیم. البته چندجایی برخلاف حرکت کردیم و از کوچه های دیگه ای عبور کردیم و اتفاقا چه خوب که این کار انجام شد و جاهای جدیدی کشف شد. خب دیگه فهادان گردی کافیه. هنوز کمی فرصت هست تا تایم ناهار. چیکار کنیم؟ بریم دوباره سمت امیر چخماق تا موزه آب رو هم ببینیم. یادتونه گفتم اگر از قبل میدونستم، اولین باری که به امیرچخماق رسیدم، همون موقع موزه آب رو میرفتم.

شما اگر تونستین این کار رو انجام بدین. اما من امروز کار ناتمام رو تمام کردم. هزینه ورودی موزه آب نفری 10 هزار تومان در اردیبهشت 1402 بود. وقتی وارد حیاط شدیم، باز هم حیاط خانه لاری ها برای من تداعی شد. با همون استایل و سبک خاص معماری ایرانی. با این تفاوت که مجسمه پیر مردی مومی، در حال کشیدن آب از قنات با چرخ دستی اینجا نمایان بود. وارد مسیر تعیین شده دورتادور خانه شدیم. از شماره 1 تا شماره 10 رو باید دنبال کنید. عکس ها و توضیحات مربوطه روی دیوار نصب شده. بخوام خیلی خلاصه بگم، تمام دغدغه مردم در زمان قدیم آب بوده و به دست آوردن آب به هر روشی بها داشت.

عکس مقنی هایی که کف زمین را در اعماق میتراشیدن تا مسیر آب با شیب هموار تر بشه و چطور خانم ها روی دوششان مشک های آب را از فرسخ ها دور تا به منزل میاوردند. کارهای دستی معماران در مقیاس پایین، نقشه ها، برخی وسایل قدیمی مثل شیر آلات و مشک و غیره در این موزه به چشم میخورد. چندین فضا هم داشت که مناسب عکس گرفتن بود. مکان هایی پر از مشک های آب، حوض، محل آویزان کردن میوه ها در خنکی، آشپزخانه های کوچک جهت نمک سود کردن و غیره. موزه جالبی بود و میتونه یک ساعت از وقت شما براش صرف بشه.

38.jpg
موزه آب
39.jpg
موزه آب

در نزدیکی میدان امیرچخماق و موزه آب چندین بازار وجود داره. معروفترینشون بازار خان هست. بازار خان در واقع بازار زرگرهاست. اما وقتی این بازار را ادامه بدی و تا میدان خان برسی (محیطی که دورش مغازه هست و وسطش حوضی قرار داده و محل عبور خودرو نیست) و از اونجا بازارهای دیگری مثل مسگر ها، سراج ها، ترمه فروشی ها و مابقی وجود داره که اینجا تقریبا کلیه اجناس ارزونتر از جاهای دیگست. مثلا کیف های کوچک بند دار ترمه ای خوشگل 80 هزار تومان در اردیبهشت 1402 بود.

یا جا شکلاتی های کوچک ترمه ای به قیمت 35 هزار تومان. همچنین قیمت انواع حوله های یزدی نخی از 150 هزار تومان (حوله حمام دستی بزرگ) تا 340 هزار تومان (به صورت تنپوش) در اردیبهشت 1402 بود. همین حوله در خانه لاری ها 400 هزار تومان به فروش میرفت. حتما یک چرخی در این بازار بزنید و مثلا یک ساعتی را به اینجا اختصاص دهید. غیر از اینجا، خیابان دیگری نیز برای خرید عالی است که جلوتر در موردش توضیح خواهم داد. در مورد حوله نخی یزدی خدمت شما عرض کنم که جذب آب بسیار بالایی داره و به شدت سبکه و قابل تا کردن و حمل. تنپوش بعد از حمامش هم مناسب فصل تابستانه. کلا حوله باحالیه و اگر دوست داشتین میتونین چه برای خودتون و چه به عنوان سوغاتی ازش خریداری کنین.

40.jpg
طلا فروشی بازار خان

خب دیگه ساعت 2 عصر بود و ما هم حسابی خسته و گرسنه. رفتیم به رستورانی که توی نظرات مردم خصوصا در سایت لست سکند زیاد در موردش نوشته شده بود. رستوران خوان دوحد. من به هیچ وجه قصد تبلیغ بد ندارم و فقط نظر شخصیمو میگم. به نظر من اصلا رستوران خوبی نبود و از میون تمامی رستوران هایی که در این سفرنامه اسمی ازشون برده میشه، ضعیف تر بود. نه فضای خوشگلی به نسبت بقیه داشت. نه غذای خوشمزه ای. در ضمن از سر و صورتمون داشت مگس بالا میرفت. اتفاقی که در یزد نادره.

چون ما هیچ جایی غیر از اینجا مگس ندیدیم و انگار کل مگس های یزد اومده بودن اینجا دور هم جمع شده بودن و پارتی گرفتن. اواخر تایم خیلی هم شلوغ شد و چندین اتوبوس از طرف آموزش و پرورش خانم های فرهنگی رو برای ناهار به اینجا آورده بود. بگذریم. خیلی در مورد این قسمت چیزی نگم بهتره و ازش عبور میکنم. هزینه ناهار (یک پرس کوبیده بدون برنج و خوراک جوجه ترش به همراه دوغ و ماست) برای دو نفر هم شد 401 هزار تومان در اردیبهشت 1402. با توجه به گرمای هوا و تعطیلی نسبی شهر و جهت استراحت، به سمت اقامتگاه رفتیم تا بعد از ظهر دوباره بزنیم بیرون.

41.jpg
رستوران خوان دوحد
42.jpg
غذا در رستوران خوان دوحد