کریسمس در استانبول با طعم فوتبال

4.4
از 12 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
کریسمس در استانبول با طعم فوتبال
آموزش سفرنامه‌ نویسی
07 فروردین 1402 11:00
35
14.9K

سلام به دوست داران سفر از نوع لست سکندی کلی آرزوی قشنگ براتون دارم که همگی یه وجه مشترک دارند. و اون هم چیزی جز تحقق سفر با رویاهای دلخواه تون نیست. سعی کردم این سفرنامه رو خيلي روان بنویسم، که مشتاقانه تا پایان دنبال کنید. خیلی دوست دارم در پایان نظرات زیباتون رو بخونم و بتونم در حد توان ایده هاتون رو تکمیل کنم. اگر سفر رو با عشق و شور و حرارت شروع کنی پر از اتفاقای قشنگ و پازل گونه خواهد شد که باید تیکه تیکه کنار هم بچینی تا شیرینی تصویر پایانی رو ببینی. سفر برای من باید حاوی یه اتفاق منحصر به فرد باشه، که انگیزه شروع اون رو داشته باشم. خواه این اتفاق میتونه رفتن به یک رویداد بزرگ باشه، خواه سفر با یک همسفر دوست داشتنی.

من رضا هستم. توی صدا و سیما در بخش ورزشی فعالیت دارم. ‌برا ماهایی که هرروز با تولید محتوا سرو کار داریم و دائما در وب گردی مشغول هستیم،دیدن جاهای زیبا در فضای مجازی بیشتر جلب توجه می کنه. از آخرین باری که استانبول رفته بودم، اینستاگرام کلی محبوب تر شده و دامنه اطلاعات سفر افزایش پیدا کرده بود. بخش ذخیره اینستاگرام من جوری شده بود که کلی پست  مربوط به ورزشگاهای استانبول ،محله بالات و برج گالاتا  میشد پیدا کرد. من تازه فهمیده بودم که چجور به معنای واقعی میشه از سفر لذت برد.از تمام پتانسیلی که داره و تمام علایقی که داری. دیگه برگشت از سفر با یک تصویر معمولی منو راضی نگه نمی داشت.مشابه تمام پست های که دیدم بودم دوست داشتم خاطره خودم رو با موبایلگرافی ثبت کنم.

حتی در انتخاب رنگ لباس هام وسواس به خرج میدادم که مناسب این لوکیشن هست یا نه. تو تابستون ۱۴۰۰نشستم همه جاها رو دسته بندی کردم،که اگر دوباره قرار شد به تور استانبول برم تمام جاهایی که الان دارم بهش فکر می کنم رو بیینم. یه برنامه ریزی بر اساس سلیقه خودم.

uFxYovMInmk0TFcKKhBl8s6CduPtAhvqIMJrUUYC.jpg
خیابان استقلال (عکس از اینترنت)

هدف سفر استانبول من به همراهی دوتا از دوستام ،موبایلگرافی ودیدن یک بازی فوتبال بود. شاید بپرسید موبایلگرافی دقیقا به چه معناست؟ در سال های اخیر که گوشی موبایل در میان مردم به شکل گسترده ای نفوذ پیدا کرد، جای دوربین های عکاسی را گرفت و تبدیل به اصلی ترین وسیله برای ثبت خاطرات شده است. و من هم یکی از مشتاقان این سبک شده بودم.
این سفر میتونست من رو تا سرحد ذوق زدگی ببره چرا که دوسال از رفتن به ورزشگاه بخاطر کرونا محروم بودیم ورزشگاه ترک تلکام آرنا که ورزشگاه اختصاصی باشگاه گالاتسرای هست. جایی بوده که ذهن منو از سال ۲۰۰۵درگیر بود جایی که فینال لیورپول و میلان برگزار شد جایی که به معجزه استانبول معروف شده بود.

RhQzxTTo4SpaZRCAKGoU01QdzkIhpokbp5i0GuVo.jpg
ورزشگاه ترک تلکام آرنا

اتفاق خوبی که رخ داد این بود که دقیقا از ۸آذر ،ارز مسافرتی دوباره فعال شد بود و من تونستم که ۲۰۰۰دلار از صرافی بگیرم و و حدود ۲میلیون از هزینه سفر خودم رو کاهش بدم. این در حالی که بود لیر بشدت افت کرده بودو از ۳۶۰۰تومان به ۲۲۰۰رسیده بود. این یعنی یه موقعیت عالی از لحاظ اقتصادی برای سفر دلچسبی که منتظر ما بود. داشتم از ابتدای سفرنامه از پازلی صحبت می کردم،که قدم قدم داشت چیده میشد. اول ارز مسافرتی و دوم باز شدن پرواز ایران ایر تور از شیراز به مقصد استانبول که برای اولین بار بود،که باعث کاهش قیمت چشمگیری، نسبت به ایرلاین ترکیش شده بود.

سفر ما از جمعه ۵بامداد رسما در بامداد سرد ۱۲آذر، آغاز شد.توی فرودگاه یچیزی باعث شدکه چشمای نیمه خواب من رو بیدار کنه و خوشحالی رو لبام نقش ببنده.یکی از شاگردانم برای بدرقه اون موقع صبح با پاکتی پر از صبحانه به فرودگاه اومده بود،که این دیدار برام خیلی شیرین و با ارزش بود.

SGBk5Z13h8QgUbINcoOCYv2OV6NjbcVobVohJ7du.jpg

مسیر پرواز از شیراز حدود ۲ساعت ۵۵دقیقه بود.به فرودگاه جدید استانبول رسیدیم. فرودگاه جدید نسبت به اون قبلی منظم تر تمیز تر بنظر می رسید. از هفته پیش تو اخبار می دیدم که دائم از هوای طوفانی استانبول می گفت ولی من اون رو جدی تصور نمی کردم.به محض اینکه از به محوطه بیرون فرودگاه رفتیم،تازه فهمیدیم اون باد و طوفانی که شبکه های مجازی ازش می گفتند دقیقا به چه صورت هست.

شاید باورتون نشه ولی اینقدر باد شدید می وزید که اگر به جایی تکیه نمیدادی،قطعا تعادلتو از دست می دادی. ما سریع سوار ون شدیم که به سمت هتل مون بریم. اما خوشبختانه مردم استانبول گفتند روزای آخر این توده عجیب آب و هوایی هست و از فردا پس فردا هوا عالی میشه. هتلی ۳ستاره ای رزرو کرده بودیم دقیقا تو خیابان استقلال بود.چون می خواستم شبهای زنده این شهر حس کنم و از شلوغی رفت و آمد توریست ها لذت ببریم.

xEurky7O0xQxsGQEh0kFyb0BEo7ajpF8N5fEbJ3n.jpg
کوچه هتل مون

از اینکه همه با شوق این خیابون رو قدم می زدند،حس خوبی می گرفتم. ناهار اول رو مک دونالد شعبه تکسیم سرو کردیم،که منو هاش از ۵۵لیر شروع شده بود واصلا کیفیت خوبی نداشت و توصیه ای برای رفتن به اونجا ندارم.

بعد از اون رفتیم که استانبول کارت تهیه کنیم.هرچیزی رو پرسیدن میتونه هزینه ها رو کاهش بده.حتی برای خرید استانبول کارتی که بجای ۲۰ لیر،۱۲ لیر تونستیم تهیه کنیم. از جاهای دیدنی استانبول مشتاقانه انتظار دیدن برج گالاتا رو میکردم.اخه کلی محتوای های زیبا تو فضای مجازی دیده بودم که دوست داشتم از نزدیک تولید محتوا کنم و از زاویه چشم خودمو لذتشو چند برابر کنم.

6fxkSs0XZW1uGLkxQ6Q7ST9V85UWG0mDrXwOuUdr.jpg
گالاتا

عصر روز اول رو برج گالاتا رفتیم.از خوبی سفر در فصل های سرد این هست که نیاز نیست برای ورودی ها کلی توی صف های طولانی بایستی و ورودی های سنگین پرداخت کنی. با ۶۵لیر به بالای برخ گالاتا رفتیم و کل شهر رو از اونجا میشد دید،از میدان تکسیم تا خلیج هالیچ که به شاخ طلایی معروف بود. البته من نمای پایین برج رو خیلی دوست داشتم.که همیشه سوژه عکاسان بود. کلی عکس زیبا تونستم بگیرم،پکه در روز اول به بخشی اشتیاقم رسیده بودم

WAxTrfQiz9zERlgn5Mm3apOz7MruWFXUoLCCF88U.jpg

BpdVVbXjqiKsE0KuFp9LmV2Y5RoV7R1cly4uyUEX.jpgrEftdmDaCQbMM6QE31CjvJ4P4dMjvLdwaA2I0q7e.jpg

روز دوم

بارش ملایم باران

روز دوم سفر همراه با بارش باران ملایمی بود،که هم از سردی هوا کم کرده بود هم برای ما شیرازیا که کلی وقت بود بارون ندیدم بودیم و دلتنگش شده بودیم،یه حس شیرین بود. تو مسیر ۳تا چتر شفاف شیشه ای گرفتیم.

RsGSpd46IaMpNv0FNYDVBH2FJo85HeDR3E3wx69G.jpg

و برنامه رو پیش گرفتیم.اون روز قصد داشتیم خریدامون رو انجام بدیم ،که کمتر خیس بشیم و با توجه قیمت و حراجی های استانبول در آخر فصل هم موقعیت خوبی بود که چیزایی خوبی رو تهیه کنیم.اول به فروشگاه گالاتا رفتیم و لباس هواداری گالاتاسرای رو خریدیم که با تجهیزات کامل برای بازی به ورزشگاه بریم.دوستام هم از فروشگاه ترامپ که تازگیا خیلی سرو صدا کرده بود و اجناس خیلی خوبی رو هم داشت،خرید کردند. گوزن طراحی شده برای کریسمس با اون ledهای ریزش که جلوه ی ویژه ای به اون داده بود اولین نمادی بود که تونستیم ببینیم.

_1BrFaofVE6EfSd38J5M9lL4YhIyQZQPB8mtge12e.jpg

عصر ا‌ون روز دیگه بارون بند اومده بود و هوای بشدت دلچسب داشت به ما میگفت استانبول از الان برای شما آماده شده است. فکر کنم اگر حتی هیچ جای استانبول رو نخوای ببینی و فقط تو مسیر تکسیم و استقلال بنشینی  بازم چیزی رو از دست ندادی.انگار قلب تپنده استانبول اونجاست که هیشوقت از کار نمی افته شهر در حال  آماده سازی جشن میلادی داشت میشد. اتفاقی که به الان از ندیده بودم و می خواستم از نزدیک این سال نو رو حسش کنم.چیزی که برا ما ایرانیا به اندازه خود مسیحی ها خاص شده و همه ما از شنیدن کریسمس لذت می بریم و حتی اسم بابانوئل هم به گوشمون خیلی آشنا هست.

هر شب یک المان جدید از کریسمس در نقاط مهم شهر و بخصوص میدان تکسیم نصب میشد و ما هم ذوق زده عین کودکانی که اولین نوروز شون رو میبینن،به استقبال این سازه ها می رفتیم.که لوکیشن مناسبی واسه موبایلگرافی شده بود.

32p1B0Jsue9ionDhMUDd008vwdHO7UTIzO6jPG33.jpg

روز سوم

روز موعود

روزی که قرار بود به جایی بریم که  برای من عین بهشت سفر بود. ورزشگاهی ک خیلی دوسش داشتم و واسه رفتن به اونجا لحظه شماری می کردم. برای اونایی که اطلاعات فوتبالی کمتری دارند باید بگم که استانبول سه تا تیم پر هوادار داره که با هم کری و کلی جنگ و جدل دارند. گالاتاسرای که متعلق به بیشتر بخش میانی و جنوبی استانبول بود.بشیکتاش که باشگاه بالاشهریا و قشر مرفه استانبول و یکم منفور البته و در آخر باشگاه فنرباغچه که متعلق به هوادارای بخش آسیایی میشد.

طبق سابقه ای که تو این زمینه داشتم.شما دو راه حل واسه پیدا کردن بلیط دارید.یکی اینکه با مستر کارت دوستانی که خارج از کشور هستند یا سایت های ایرانی که از داخل کشور با دریافتکارمزدی این کار رو واسه شما انجام خواهند داد،از سایت خود باشگاه اقدام کنید و یا اینکه حضوری قبل از بازی از گیت ورزشگاه یا بازار سیاه خریداری کنید. اگر از راه دوم قصد اقدام دارید پیشنهاد می کنم،تا دقایق اخر صبر کنید،که قیمت های مناسب تری به شما پیشنهاد بدند. ما با مترو از تکسیم تا ایستگاه Sanayi Mahallesi که ۱۴دقیقه به طول انجامید رفتیم و پس از اون حدود 1.5کیلومتر رو باید پیاده روی کنیم تا به ورودی ورزشگاه برسیم.

دوستم چون به زبان ترکی آشنایی داشت با لیدر های اونجا صحبت کرد و تونستیم که سه تا بلیط هرکدوم به قیمت ۱۲۰ لیر خریداری کنیم.که قیمت مناسبی بود. بهتر هست که کمترین وسایل ممکن رو همراه خودتون به ورزشگاه ببرید که با توجه به حجم شلوغی امکان گم کردن زیاد هست. بازی بین گالاتاسرای و فنرباغچه بود،که با حجم زیادی از تماشاگرای گالا ورزشگاه اشغال شده بود. خوبی این بازی این بود که همه چیز داشت گل ،کارت قرمز درگیری،که در نهایت ۲_۱ به نفع تیم مهمان، فنرباغچه تمام شد.خشم رو میشد از چهره تمام طرفدارای گالا دید. برا من که اون روز با اینکه میتونستم پیش بینی کنم چقدر هیجان میتونه هیجان داشته باشه آروم آروم هیجان و آدرنالین داشت درونم بالا میرفت.اما واسه دوستام ک بار اولی بودند، کلی شگفت زدگی به همراه داشت،که تا اخر شب راجع به اتفاقای اون بازی داشتیم صحبت می کردیم. تماشای فوتبال توی یک ورزشگاه حرفه ای اون هم در زمان شب که برا ما ایرانیا تو ایران خیلی کم پیش میاد،قطعا یه اتفاق نو به حساب می اومد.

fSbH5mfT3DXvnZFeOGgbODcivMkXGISHpqTDNogC.jpg

روز چهارم

روز کافه های جذاب

صبحانه روز چهارم رو به جایی رفتیم که قبلا یبار تجربه داشتم.جایی که نشستن در اونجا  کلی آرامش رو به همراه میاره. با مترو به سمت کاباتاش رفتیم حدود یه ربع پیاده روی  داشتیم تا به کافه دلما باغچه رسیدیم. خود کاخ دلما باغچه که از زمان عثمانی باقی مونده جایی زیبایی واسه عکس گرفتن داره که مشتاقان زیادی رو همیشه به همراه داشته. خوبی این کافه این بود که هم فضای داخلی داشت هم بیرونی،که مشرف به دریا بود و صدا مرغای دریایی  فضا رو خیلی خاص کرده بود.

k8k4SpnklPz52hEPhwxQlHjWJrRXJVKGgLKMa4Zr.jpg

من تا چند ساعت دلم نمی خواست از اونجا بلند شم.برای سفارش دادن هم میتونید بارکد رو میز رو اسکن کنید و منو رو مشاهده کنید. ما برای صبحانه دوتا املت سفارش دادیم با قیمت ۳۲ لیر و نیم ساعت بعد چای وقهوه و باقلوا رو فضای بیرون میل کردیم،هزینه این سفارش هم ۲۲ لیر شد.

قیمت غذا در ترکیه

اینترنت هم تو اون فضا رایگان هست،که دوستام از این فرصت برای تماس با خانوادشون استفاده کردند.نزدیکای ظهر بود،که توی برنامه ریزی من قرار بود جایی مرتفعی رو ،بریم که مطمئن هستم بعد از دیدن عکساش علاقه مند میشید که در برنامه سفر بعدیتون به استانبول جای بدید. کافه ای بنام kule istanbul در یکی از بلندترین نقاط استانبول با نمای پل بغاز قرارداره. مسیر حدودا یک ساعت تا اونجا رو داشتیم.وقتی رسیدیم تو اون مسیر پلکانی بالا رفتیم هرچه بالا می رفتیم دید وسیع تری از شهر می دیدیم.

uQ8qLXfR4ZtygsX8EtugISk7Gze4TVbCd00S9spR.jpg

فضای کافه از اون چیزی که توی فضای مجازی دیده بودم زیباتر بود.الان واقعا ناهار اونجا میل کردن می تونست یک امرخیلی خاص باشه.آسمان استانبول از اون نما برام خاص تر شده بود. تمام فضای اطراف کافه رستوران رو دیدن کردیم وهر چی ذوق داشتم رو توی گالری گوشیم فرستادم این رو هم اضافه کنم،که بیشترشب های ما توی تکسیم و خیابان استقلال می گذشت و شام رو هم همونجا میل می کردیم.

دو تا دوست دیگه هم داشتیم که ما رو شب چهارم به خونشون دعوت کردند که بعد از چهار روز یک وعده شام تمام ایرانی میل کردیم و یکم از احساس غربت ما رو کم کرد. و از فردا می بایست جاهای دیگه رو شروع می کردیم به دیدن و گرفتن عکسای خاص و مورد علاقه که از قبل برنامه ریزی شده بود.بیشتر این جاهایی که توی این سفر داشتم میرفتم رو در سری های قبل من نرفته بودم و این یعنی سفر مطابق با برنامه ریزی که کرده بودم داشت پیش می رفت

e0dQkpz6OGxYQHDNhVhXLX7UrtfIYqv0SczyEwAR.jpg

بنام خدا، بالات

بخش هیجانی سفر به پایان رسیده بود و بعد آرامشی و هنری تازه قرار بود شروع بشه.تعریف من از بالات اینجوره که یه جعبه مداد رنگی افتاده وسط یه محله و هوس می کنه نقاشی بکشه از آن نقاشی‌های شاد و رنگارنگ. ناخودآگاه شروع به کشیدن کوچه‌های تو در تو و باریک می‌کنه، سنگفرش‌ها را طوسی‌رنگ و خانه‌های به هم فشرده و چند طبقه‌اش را هرکدام به رنگی تازه می‌کشه رنگ‌های سبز، زرد، نارنجی. 

tftVIXVrTKgZ8Xu12BXwscgqi3YmNeescQswaLcI.jpg

کوچه‌های این منطقه باریک هست  و خانه‌های رنگی  وتماشایی‌ای داره. اگر بندهای لباسی را دیدید که درسراسر کوچه‌ها کشیده شده‌ تعجب نکنید؛ این صحنه‌‌ای معمول در این محله است. حدود یک ساعت از کوچه رنگی و پرشیب این منطقه گذشتیم.کلی عکس جذاب گرفتیم و ناهار هم اونجا میل کردیم.

برای دسترسی به بالات از تکسیم به ایستگاه Tarlabaşıخودمون رو رسوندیم و تا ایستگاه فنر ادامه دادیم چیزی کمتر ۳۰دقیقه فاصله بود.عصر اون روز یکم هوا سردشده بود.کامل هوای کریسمسی رو میشد احساس کرد در مسیر برگشت برنامه مون بود که از مسجد ایاصوفیه دیدن کنیم و چند تا تصویر خاص هم از اونجا به یادگار داشته باشیم. چقدر کیف می کنه آدم وقتی میبینه نیاز نیست.کلی تو صف بایسته و هزینه ورودی بی موردی رو پرداخت کنه. مسجد ایاصوفیه که در تابستان باید کل روزت رو در صف بگذرونی،این زمان خیلی خلوت بود و خیلی هم مناسب عکاسی بود.چون که خیلی راحت میشد نقطه ای خلوت پیدا کرد. شنیدن صدای اذان مغرب و حضور تو ایاصوفیه حال و هوای روحانی رو بما الهام کرده بود.

d12L92M7GpYiSmw0taFuIFiOpa92VXMo2lvKfMWG.jpg

WSAnhPugYl2Zm1feqboQAOPpGM5mtjpenxyAVOru.jpg

اون روز خیلی پیاده روی کرده بودیم.هرچه انرژی داشتیم صرف کرده بودیم.خودمون به کافه ای روبروی برج گالاتا دعوت کردیم که هم قهوه ای میل کرده باشیم و هم نمای برج گالاتا رو ببینیم. این کافه یکم بخاطر موقعیتش قیمت منوهاش بالا بود. اما برای صرف یک قهوه و داشتن نمای برج گالاتا برای یک بار ارزش رو داشت.

YkoZ7QZBKcTk3PXyT8CcwAfTKrInOnEpTxKB6Hg0.jpg

روز پنجم

روز آخر، بلگراد 

اشتباه نکنید به صربستان نرفتیم هنوز در استانبول هستیم.بلگراد نام جنگلی در فاصله خیلی نزدیک از استانبول است.که فاصله ای در حدود ۱۵کیلومتر رو داره.فکر کنم اینجا جایی باشه که خیلیا نمی دونن همچین جایی وجود داره. چیزی که من ازش دیده بودم پاییزی به سبک جنگل های اروپایی بود.کل برنامه مون رو اختصاص داده بودیم به اینجا که هم فضای استانبول یکم دور شده باشیم و هم کل ارامش از طبیعت بگیریم. از تکسیم با خط مترو m2در ایستگاه حاجی عثمان پیاده شدیم.اون طرف ایستگاه با اتوبوس 42hm تا ایستگاه باغچه کوی پیش رفتیم.نمای ورودی جنگل از دور مشخص بود. خوبی اونجا این بود بیشتر مردم ماشینا رو بیرون پارک کرده بودند و قصد دویدن و پیاده روی تو این هوای مرطوب رو داشتند.

این جنگل ورودی نداشت .اما فقط برای افرادی که پیاده بودند.مسیر زیاد و دوست داشتنی بود.همینطور که در حال گپ زدن و قدم زدن بودیم،داشتم تجسم می کردم که بخش بخش اینجا به کجاهای ایران شبیه هست.قسمت اولیه جنگل یکم زودتر خزان شده بود،فضایی شبیه جنگل سیسنگان مازندران رو داشت.به قسمت برکه اونجا که رسیدیم.دقیقا شبیه دریاچه ارواح نوشهر بود.آبی راکد با اندکی مه که روی اون بود .شاخه های درختانی وسط دریاچه بود که هر از گاهی لابلای مه خودنمایی میکردند. اما به مرکز جنگل که رسیدیم کاملا پاییزی بود.کاملا نقاشی طبیعت رو میشد دید.

CzOXyjPYvwr1e7Dv8Nh3YGmtuP87ccMOV3S1K9JL.jpg

واقعا من برای اولین بار بود تصویری به این زیبایی از درختان پاییز داشتم مشاهده می کردم.ساعت ها میشد اونجا موند.نگاه کرد و لذت برد.همه مشغول عکس گرفتن بودند و نیمکت هایی هم اون وسط بود، که دقیقا روبرو این منظره قرار داده بودند. من هم بی درنگ رفتم که اخرین عکسای خودمو رو بگیرم .بعد از نیم ساعت اصلا احساس نمی کردیم که در استانبول هستیم.فضای اونجا انگار سفری جدید برای ما بود.رستوران اونجا ی خوبی داشتید،که کاملا شیشه ای بود.حین غذا خوردن میشد نمای زیبایی داشته باشی.بعد از ظهر از همون مسیر به سمت تکسیم برگشتیم.میدان تکسیم الان دیگه در حال رخ نمایی کامل  کریسمس بود.اخ که چقدرنزدیک شدن به جشن سال نو لذت داشت. می دونستم وقتی برگردم .میتونم خیلیا رو راغب کنم که نزدیک کریسمس به استانبول بیان و یکی از خاطره انگیزترین سفرهای خودشون داشته باشند.

oacEKG8LvG9S3kpZ2GychiSDzCxDIh3YiFOG3xPB.jpg
آخرین تصویر از میدان تکسیم

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر