سفر زمینی پر ماجرا به استانبول

4.4
از 23 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفر زمینی پر ماجرا به استانبول
آموزش سفرنامه‌ نویسی
23 اردیبهشت 1402 11:00
30
15K

سلام معرف حضورتون هستم که بعد از نوشتن سفرنامه سریلانکا سفرنامه دور جنوبی سریلانکا در 10 روز و کامنت های پر انرژی تصمیم به نوشتن سفر زمینی پرخاطره تهران استانبول گرفتم و حالا اینجا در خدمتتونم . 4800 کیلومتر ،الان دارم بهش فکر میکنم نمیدونم چجوری پدر و مادرم راضی به این سفر زمینی کردم . البته پدرم بحث سفر زمینی و ماجراجویانه باشه همیشه آماده است.  راضی کردن مامانم سخت بود.

یه چندروزی با این صحبت ها که هیی روزگار، همه عید مسافرتن و ما برنامه ای نداریم، ماشین گرفتیم انداختیم گوشه پارکینگ و ..... دل مامانم یکم نرم کردیم. در مرحله بعد راجع به کیفیت جاده های ترکیه و طبیعت زیباش صحبت کردیم. یه چند تایی مستند حساب شده هم در مورد ضررهای همراه شدن با تور استانبول و آسیب‌های سفر با هواپیما به محیط زیست گذاشتیم.

مامانم هم هی میگفت برف و بورانه ، کی آخه الان جاده ای میره مسافرت! ، بذارین تابستون . منم که هواشناسی چک کرده بودم اطمینان خاطر دادم که هوا صافه. طبق هواشناسی سامانه برفی ترکیه داشت به سمت ایران میومد و ما باید بعد مرز با هوای صاف روبرو میشدیم .( نمیدونستم چی در انتظارمونه)

بالاخره مامانم رضایت رو داد. درواقع از اونجایی که مامانم فکر میکرد پروسه گرفتن گواهینامه و پلاک بین المللی زمان بر هست قبول کرد(از این باشه الکی ها، با خودش فکر میکرد ما بریم دنبال کارهای اولیه بیخیال سفر میشیم).اما برعکس تصورات گرفتن گواهینامه و پلاک برای سفر با ماشین شخصی کمتر از دو روز زمان برد. قسمت اداری ماجرا به پدرم میسپارم:

یک هفته قبل از شروع سفر اقدام به اخذ مجوزهای لازم و ضروری جهت سفر برون مرزی به شرح ذیل نمودیم:

1- مجوز خروج خودرو یا همون کاپوتاژ خودرو رو از گمرگ غرب تهران گرفتم.صبح اول وقت با تمامی مدارک ماشینم(برگه یا فاکتور فروش ، کارت سبز، کارت ماشین ) و مدارک شخصی ام(پاسپورت،کارت ملی ، شناسنامه و گواهینامه) مراجعه کردم و تا ظهر موفق به اخذ برگه کاپوتاژ شدم.خوشبختانه ماشینم رو هم برده بودم چون ارزیاب گمرگ باید مدارک رو با شماره موتور و شاسی ماشین تطبیق بدهد.

2- اخذ گواهینامه بین المللی ، ترجمه کارت ماشین (دفترچه خودرو) و پلاک ترانزیت :

همان روز اخذ برگه کاپوتاژ با مراجعه به شعبه كانون جهانگردي و اتومبيلراني جمهوري اسلامي ايران واقع در خیابان خرمشهر(آپادانا)، ابتدای خیابان عربعلی، بین کوچه یکم و سوم، پلاک 2 در عرض یک ساعت مدارک مذکور رو گرفتم.تمامی مدارک مورد اشاره در بند 1 به انضمام برگه کاپوتاژ و دو قطعه عکس نیاز بود.

3- خرید بیمه نامه 15 روزه شخص ثالث کشور ترکیه : روز بعد با مراجعه به شعبه صدور بیمه نامه بین المللی شرکت بیمه ایران واقع در خیابان شهید مطهری نبش خیابان سر افراز موفق به خرید بیمه نامه 15 روزه شخص ثالث کشور ترکیه شدم.مزید اطلاع این شعبه تنها شعبه در ایران است که مجوز صدور بیمه نامه های بین المللی را دارد. حتما پاسپورت و مدارکی اخذ شده از کانون جهانگردی و برگ کاپوتاژ گمرگ را با خود ببرید.هزینه بصورت یورویی (35 یورو) دریافت شد. چند روز قبل از سفر ماشین رو جهت تعویض روغن به نمایندگی بردم.حتما چند لیتر شیشه شور هم در  خودرو داشته باشید.

و بله همینطوری الکی الکی مسافر شدیم .مدل ماشین سراتو 2017. مقدار بنزین مصرفی:  صدی 7 ترکیبی 3500 کیلومتر از مرز بازرگان تا استانبول ( رفت و برگشت)

بنزین لیتری یک دلار 245$ - 270$

کارهای قبل از سفر 

کاپوتاژ خودرو در اداره گمرگ، اخذ پلاک ترانریت ، گواهی نامه و کارت  بین المللی در سازمان جهانگردی، ، بیمه شخص ثالث کشور ترکیه،عوارض خروج از کشور، آماده سازی موسیقی جاده ای ،دانلود کتاب صوتی دیگه موسیقی هم بعد یه مدت حوصله سربر میشه(اومدیمو تو جاده نت ضغیف بود)،دانلود جند اپیزود برنامه ممیزی(4800 کیلومتر شوخی نیست باید سرگرمی به راه باشه)

وسایل مورد نیاز:بالش گردنی، پاوربانک، شارژ مخصوص فندکی ماشین ،زنجیر چرخ، لباس بسیار گرم ( من آدم گرمایی هستم ، هرجا گفتم هوا سرد بود بدونین چند درجه زیر صفر بوده )

kehAs5tjlCzLMM6CHcTWHJa1dNZfMe8QjtfnsCUT.jpg

آنچه در ادامه خواهید دید

جمعه27 اسفند ساعت 6 عصر(قرار بود 4 عصر باشه اما مزه سفر با ماشین خود آدم به همین تاخیراشه )   تهران را به مقصد استانبول ترک کردیم.  برنامه این بود که صبح زود مرز بازرگان باشیم تا قبل از ظهر مرز رد کنیم .

اماااا  همه چی طبق برنامه پیش نمیره..... همونطور که گفتم هواشناسی چک کرده بودم . قرار بود سامانه هوای سرد و برفی از ترکیه به سمت ایران بیاد و طبق هواشناسی ، ما داشتیم به سمت سامانه حرکت میکردیم.  ما باید تو ایران با سامانه برفی برخورد میکردیم و بعد از مرز باید هوا صاف میشد.(تصورات یک ذهن شاد که به حرف مامانش گوش نداده )

28 اسفند

 شب تو جاده تبریز بودیم . هوا برفی بود .بغل گاردریل هم برف نشسته بود و  لغزنده بود . ماهم لاین وسط گرفته بودیم و داشتیم از جاده و هوای برفی لذت میبردیم و منم با غرور میگفتم این آخرین برف هاست .همون سامانه است که میگفتم بعد مرز هوا صافه ( هیچ خبر نداشتم که این برف جاده تبریز در واقع شوخیه ). همینطور آروم میرفتیم که  در یک لحظه گومپپپپپپپ و بله تصادف با وانت آبی. وانت آبی برای اینکه نره تو برفهای کنار گاردریل ، تو لاین خودش نبود و از چپ زد به ما . خطی خوشگل از در عقب تا جلو کشید و قاب آینه بغل مارو شکست.

البته که خدا رحم کرد تو این جاده لغزنده اتفاق دیگه ای نیوفتاد . زنگ زدیم پلیس ،پلیس دقیقا 45 دقیقه بعد اومد و گفت اداره پلیس 8 صبح باز میشه و برای خسارت باید تا 8 صبح صبرکنید. پدرم گفت صبر کردن نداره و با قانون جدید بیمه و ماشین متعارف و غیر متعارف ما خسارتی نمیگیریم . ما هم گفتیم نه اینجوری که نمیشه! آقای راننده وانت باید جریمه بشه تا حقوق رانندگی یاد بگیره . تا فردا دوباره تصادف دیگه ای ایجاد نکنه . خب ما سه نفر بودیم و حرف ما رای آورد. من و مامانم و خواهرم. پس به آقای پلیس گفتیم چشم!! صبر میکنیم.

رفتیم یک بسته ای از دوست تبریزیم که دستم بود و تحویل دادیم و کمی در ماشین استراحت کردیم تا ساعت 8 شد. راهی اداره پلیس شدیم ، اتفاق جالبی که برای ما افتاد این بود که تماما در اداره پلیس به زبان ترکی صحبت می کردن . به نظر من ( شایدم درست نباشه ) وقتی یک طرف ماجرا ترک زبان نیستن نباید تو اداره پلیس(هر اداره ای) ترکی صحبت کنن .بعد از چند دقیقه پلیس از ما پرسید چرا خواب بودین ( حالا چه صحبتی بین پلیس و آقای راننده وانت شکل گرفته بود ترکی بیلمییوروم ) و در آخر به شکل جالبی ما مقصر شدیم.

ما هم که فهمیدیم داستان از چه قراره و در هر صورت مقصر داستان ماییم و نمیخواستیم سفر خراب بشه ، خوردن صبحانه رو در تبریز به این جر و بحث ترجیح دادیم. ( تو این مساله حق با پدرم بود و الکی چند ساعتی از دست دادیم ) . به صبحانه سرای جهان باختر(صبحانش حرف نداشت -البته من تبریزی نیستم دوستان تبریزی اگر جای خوبی میشناسین کامنت بذارین برای سفرهای بعدی ممنون) رفتیم و بعد صرف صبحانه مفصل راهی مرز شدیم . ( این سفرنامه دوم یکم تبلیغاتی شده، اگر تبلیغات دارین برای سفرنامه های بعدی دایرکت بدین)

GMQuyjuiArpz64eKCVjLBy0NFiqaEpgwFCBdVSlJ.jpg

ظرف دست خورده املت هم کار بابامه صبر نداره یه عکس بگیریم

دلیلی که ما مرز بازرگان انتخاب کردیم چون 24 ساعته است (قرار بود مثلا بامداد برسیم مرز) و به شهر ارزروم نزدیکتره و طبق سفرنامه های دیگه ای که خونده بودم مرز منظم تری هست . آخرین بنزین که ایران زدیم پمپ بنزینی بازرگان 4 کیلومتری مرز بود.  به مرز رسیدیم. جلوی ورودی مرز افرادی هستن که لیر میفروشن و ما چون لیر کم همراهمون بود لیر گرفتیم برای اتفاقات احتمالی تو مسیر. قیمت لیر هم از صرافی های تهران کمتر بود . 

تا کارای خروج اولیه(نصب پلاک ترانزیت، پرداخت اختلاف پول بنزین دولتی و جهانی) انجام بدیم ، یه ساعتی طول کشید. سوپرمارکت نقطه  صفر مرزی همه مسافرا داشتن سیگار میخریدن ماهم کنجکاو پرسیدیم چه خبره که گفتن میتونین سیگارا رو اونور مرز به قیمیت بالاتری(دخانیات در استانبول مالیاتش بالاست و سیگار گرونه)بفروشین. پدرم گفت ما شانس نداریم به عنوان سلطان سیگار میگیرنمون ، سر تصادف به حرفش گوش نکردیم و الکی معطل شدیم پس اینجا فقط گفتیم چشم ! اما اینجا حق با ایشون نبود و دیدیم همه راحت با جعبه های سیگارشون رد میشن .

کارای خروج اولیه انجام شد و خیلی خوشحال به سمت ماشین اومدیم و گفتیم رفتیم که رفتیمم ... .استارت زدیم و بلللههه ماشین روشن نمی شد و بعد بررسی معلوم شد باطریش خالی کرده ، حالا از نفوذ آب به وایرهای برق آینه بدون قاب بود(تصادف در جاده تبریز) و یا هر دلیل دیگه. خوشبختانه با کمک آقایی که مسئول نصب پلاک بودن و  باطری به باطری کردن، ماشین روشن شد. ولی به جهت عدم اطمینان از کارایی باتری تصمیم گرفتیم باتری نو بگیریم خوشبختانه در فاصله کمی از مرز باتری فروشی بود و سریع کارمون انجام شد و قاب آینه هم که شکسته بود با پلاستیک و چسب ضد آبش کردیم و دیگه رفتیم تو صف اصلی خروج از مرز .

به به چه صفی ، یه صدتایی ماشین جلومون بود همراه با بارش شدید برف و هوای چند درجه زیر صفر. دلمون رو صابون زده بودیم نهار رو کباب ترکی ارزروم بخوریم که ناچارا با کوبیده و برنج سرد در ظروف یکبار مصرف و اون وضعیت طاقت فرسا تاق زدیم.( رستوران مرز بازرگان کیفیت خوبی نداشت- چرا واقعا اینجوری باید باشه )با دیدن اپیزود های ممیزی وقت کشی کردیم تا نوبتمون بشه.(مرسی استاد) البته اینجا استرسی که مارو اذیت میکرد رزرو هتل برای دوشب بود که درواقع داشتیم یک روزشو از دست میدادیم و یا اینکه رزرومون کنسل شه وسط خیابون بمونیم ( مثل سفر قبلی گزینه پرداخت در محل برای هتل انتخاب کرده بودم) .

10 شب بود که مرز رو رد کردیم. دلیل طولانی شدن خروج از مرز هم معلوم شد بعله سیستم اینترنتی مرزبانی دچار اختلال شده بود!!! مرز هم چون شلوغ بود وسایل (چمدان)مارو نگشتن و مسافرا(من و خواهرم و مادرم ) از ماشین پیاده شدیم(فقط خودمون بدون وسایل) و راهنماییمون کردن سمت گیت خروجی چک پاسپورت و پدرمم که با ماشین جهت چک کردن بیمه و گواهینامه رفت(کارها خیلی رواله و راهنمایی میکنن). البته باید اینجا اضافه کنم کارها روال هست اما شلوغه  و همیشه تو شلوغی هم افراد قانون شکنی هستن که صف رعایت نمیکنن. البته سفر ما در زمان عید و اوج شلوغی مرز بوده .

از مرز تا شهر ارزروم ERZURUM  فقط 311 کیلومتر هست و اگه هوا خوب بود باید فوق فوقش 4 ساعته میرسیدیم. و امان از دست این "اگه" ها.  هوا و جاده لغزنده نمیذاشت بیشتر از 50 کیلومتر بریم و تاریکی و مه و بوران همه جارو گرفته بود . تا 10 متریمون بیشتر دید نداشتیم .هیچ ماشینیی نبود . نمیدونم اون 100 تا ماشینی که جلوی ما بودند کجا غیب شده بودند.مادرم اصرار به ایستادن داشت اما من و خواهرم و بابام اصلا دوست نداشتیم برنامه فردامون هم از دست بدیم . تا اینجای سفر هیچی طبق برنامه پیش نرفته بود. پس گفتیم آروم آروم تا ارزروم میریم . شاید 30 کیلومتر رفتیم که دیدیم ادامه دادن غیرممکنه. حس میکردم توی این گوی های برفی گیر کردیم یه بچه بازیگوش هی داره تکونمون میده.

RIFLQRfaaPY41yBrwmaFiMcb5uo6KRoRVdIRYAQj.jpg
اول مرز ( بعد که اوضاع وخیم شد فکر نمیکردیم زنده بمونیم که بتونیم عکس به کسی نشون بدیم برای همین عکسی در دسترس نیست)
 
به اولین پمپ بنزین و استراحتگاه رسیدیم که برف و مه قطع شد . من و خواهرم هم خوشحال از اینکه دیگه میشه با سرعت رفت و 3 ساعت دیگه هتلیم.  چشمتون روز بد نبینه کمی که از استراحتگاه دور شدیم دوباره هوا بد شد. فقط برف نمیبارید بلکه باد شدیدی میوزید که برفا رو از یک طرف جاده میبرد طرف دیگه . برف هم کاملا جاده رو پوشونده بود جز سفیدی هیچ چیز دیگه ای نمیدیدیم . مه که اجازه نمیداد بیشتر از 10 متر ببینیم همون 10 متر هم کاملا سفید بود . واقعا قابل توصیف نیست.
یرای درک وخیمی اوضاع باید بهتون بگم با اینکه همیشه کنترل آهنگ و سرگرمی ماشین دست ماست (واس ماس ) کاملا سکوت کرده بودیم و این جایگاه رو برای قدردانی از رانندگی پدرم بهش اهدا کرده بودیم . آهنگ های قدیمی خودش گذاشته بود و  با اینکه آهنگاش برای ما مثل ناخن کشیدن روی تخته سیاه میمونه جرات اعتراض نداشتیم.  پمپ بنزین بعدی که رسیدیم دیگه هیچکس شهامت گفتن ادامه میدیم نداشت و  برای یه ساعت توقف کردیم . هوا یه جوری سرد بود و باد میوزید که اصلا نمیشد فکر کرد از ماشین پیاده شد.
اما اگر طبیعت صداتون کنه کاریش نمیشه کرد. دستشویی روبه روی ماشین بود همین که پدرم پیاده شد، طوفاننن عینک طبیش انداخت و یک شیشه اش شکست !!!! وا مصیبتاااا !!! مامانم که دیگه کاملا قصد برگشت کرده بود و میگفت سفر زمینی تا همین جا کافیه برمیگردیم .چک کردیم دیدیم مرز به علت آب و هوای بد بسته شده و اگر برمیگشتیم هم باید لب مرز منتظر میموندیم و خونده بودیم لب مرز زیاد امن نیست. مسیر استانبول مثل یک روده که یعنی  راهی جز رفتن نداری....
پدرم هم اصرار داشت با عینک یک شیشه ایش کاملا میبینه و حتی واضح تر میبینه. وقتی برگشتیم تهران فهمیدیم که نمیدیده. این پمپ بنزین دیگه صبر کردیم حدود 4 تا ماشین باهم شدیم و همه آروم حرکت کردیم .آروم که میگم سرعت ماشین از 30 تا بیشتر نمیشد. دم سحر به شهر agri  رسیدیم .چون صبح زود بود جز پمپ بنزین جایی تو شهر باز نبود .پمپ بنزیناشون معمولا یه هایپر بزرگ داشت و دستشویی ایناش خداروشکر تمیز بود اینجا هم یه استراحت کوتاه داشتیم راهی ارزروم شدیم برنامه این بود که ما عصر 28 فروردین به هتل ارزروم برسیم و استراحت کنیم و فردا صبحش یعنی 29 فروردین(که امروزه) بریم اسکی.
IMG-20221222-WA0004.jpg
وضعبت ماشین در شهر agri
IMG-20221222-WA0005.jpg
 
IMG_20221223_175100_581.jpg
دید جاده بعد از طلوع (باز خداروشکر گاردریل دیده میشه)

29 اسفند

 ساعت 8 صبح بود که به هتل (the Erzurum hotel) رسیدیم . شهر کاملا زیر برف بود و برای منی که برف دوست دارم زیباترین منظره ای بود که میتونستم ببینم.

Meydon.jpg

میدان شهر ارزروم

من هتل رو برای دو شب رزرو کرده بودم اما به خاطر شرایط بد آب و هوا شب قبل به هتل نرسیدیم . مسئول هتل هم که از ایمیل ها هم مشخص بود خیلی مشتری مدار بود و اتاق رو به ما 8 صبح تحویل داد و فقط هزینه یه شب اقامت رو گرفت (با اینکه دوشب رزرو داشتیم،متوجه شرایط بد آب و هوایی بودن). دو تا اتاق برای دوشب اقامت 3600 لیر شده بود که ما 1800 لیر پرداخت کردیم. هتل ارزروم نوساز هست و اتاق های بزرگ و تمیزی داره.

Email.jpg

ایمیل مال قبل از مرز جایی که اینترنت داشتمه(خوشحال،فکر میکردم 9 شب میرسیم)

ما همیشه برای هتل نظرهای بوکینگ دات کام، تریپ ادوایزر و گوگل چک میکنیم که هر سه جا خوب گرفته بود. همچنین سرویس رایگان ( شاتل ) هم به پیست اسکی داره. (من سه تا فاکتور برای انتخاب هتل دارم علاوه بر اون فاکتورهای مهم موقعیت و ... 1.برای هتل های 3 یا 4 ستاره حموم وان نباشه اگر هم وانه حتما اتاق دوش جدا داشته باشه 2.کف اتاق موکت نباشه 3.روتختی و رو بالشی سفید)  صبحانه خوردیم رفتیم اتاق یکم که خستگی انداختیم ساعت 11 راهی پیست اسکی پالان دوکن شدیم .

وسایل (فقط کفش و چوب آلپاین) 100 لیر اجاره کردیم ( هلمت هم اجباری هست که اجاره میدن - ما همراهمون بود ) و بلیط پیست به مبلغ 100 لیر گرفتیم پیست نسبتا خلوت بود و صف تله کابین کمتر از 10 دقیقه طول میکشید.پیست هم مسیر جنگلی داشت و هم مسیر بدون درخت و یک دیوار یخی به شدت زیبا که محل عکسای اینستاگرامیه.

IMG_20221222_190822_726.jpg

مسیر جنگلی تجربه اول من بود و پیست با درخت برام جذاب بود.  پیست پالان دوکن واقعا پیست خوبی بود . فکر میکنم 12 تا تله سیژ داشت . نسبت به پیست های توچال و دربندسر معرکه بود و حتی تا حدودی دیزین (و البته قیمت بلیط کمتر امسال قیمت پیست دیدین؟)  برف تازه و پودر و امکانات نسبتا خوب و صف های کوتاه تجربه خوبی برای ما رقم زد .بعد این همه تو ماشین نشستن یه ورزش درست درمون کردیم . ناهار تو پیست بودیم (کیفیت خوبی نداشت - این همه تعریف کردیم بدیشم بگیم )

IMG-20220321-WA0001.jpg

منظره رستوران عالی بود اما غذا کیفیت خوبی نداشت

IMG_20221223_181934_012.jpg

Screenshot_20221223_181807_Telegram.jpg

Pist.jpg

مسیر جنگلی پیست

Pist2.jpg

کافه های پیست با مناظر فوق العاده

حدودا ساعت 5 پیست رو ترک کردیم و رفتیم هتل برای تحویل سال نو . تو رستوران هتل (جا داره که باز هم از مسِئولین هتل که اجازه دادن از رستوران استفاده کنیم تشکر کنم(مثل آدمایی که تو مراسما میکروفون میوفته دستشون هی تشکر میکنن شدم)سفره هفت سین چیدیم و با چندتا مهمونهای ایرانی هتل سال و نو کردیم و بعدش رفتیم سراغ خرید سیم کارت دیتادار .(یک مساله ای که بین افراد اختلافه ، موضوع خرید سیم کارت ترکیه هست . بعضی ها میگن هزینه اضافه است، بعضی ها میگن شرط لازم سفره، نظر شما چیست ( شبیه سوالای آیلتس شد ) 

به نظر من ممکنه سیم کارت گرون باشه اما از هزینه بسته رومینگ کمتر میشه و باعث جلوگیری از هزینه های اضافی  و تلف شدن وقت میشه و صد البته که مرکز خرید MNG mall (ترکیه و پاساژ و خریدش ) و برای شام به رستوران اولری رفتیم. ( البته غذای اصلی ارزروم چاق کباب، اما ما چون یک روز از دست داده بودیم دیگه قیدشو زدیم رستوران اولری رفتیم )  موسیقی زنده داشت همراه با رقص ترکی (با توجه به موسیقی زنده و قیمت غذا در ترکیه، قیمت غذاها خوب بود ) و غذاهاش واقعا خوشمزه بود مانتی و سینی کباب سفارش دادیم و برای بعد شام هم سرویس چای که کنارش برامون پاپ کورن شاهدونه گذاشته بود.

Evleri.jpg

(یک خونه قدیمی که حالت موزه و رستوران داره)

سوپ 15 لیر - خوراک لوبیا 25 لیر - سینی غذا (دلمه - کباب - بورک و ... ) 60 لیر - مانتی 35 لیر

IMG-20220321-WA0004.jpg

شب عید جای سبزی پلو با ماهی ، مانتی زدیم 

بعد از شام به هتل رفتیم و لالا. 

1 فروردین

صبح ساعت 10 بعد از صبحانه هتل تحویل دادیم .هتل ، پارکینگ سرپوشیده نداشت برای همین رو  ماشین برف نشسته بود که خود هتل سریع ماشین تمیز و آماده حرکت کردن و راهی مقصد دوممون شهر BOLU  شدیم به فاصله ی 970 کیلومتری، دیگه صبح تو راه بودیم آفتاب خانم کمک حال بود و از کولاک خبری نبود و جاده هم به سرعت تمیز کرده بودن(!!) و جاده ای مساعد برای رانندگی دیگه میشد بیشتر از 30 تا رفت . الان که چشم روز به جاده نگاه میکنم جاده عریض سه بانده دیگه رفتیم که رفتیم.(الان میشد کیفیت جاده اینور با قبل مرز مقایسه کرد دیگه خودتون میدونین چیزی نگم بهتره از دست اندازهای وسط جاده، لاین های سفید که یکدفعه به گاردریل منتهی میشن ،خبری نبود) .

همچنین  هر 100 کیلومتر در جاده یک برجستگی هایی بود که باعث میشد ماشین کمی بلرزه ( اسمشو نمیدونم ) . که فکر میکنم برای این بود که جاده رو از یکنواختی در بیاره و از خواب رفتن راننده جلوگیری کنه . برای ناهار و استراحتی کوتاه توقف کردیم و ناهار در رستوران کنار جاده کوفته و ماهی ساردین خوردیم .

Screenshot_20221223_180850_Gallery.jpg

دم دم های عصر دوباره برف  شروع به گرفتن کرد ( همه خانواده هم به من میگفتن مگه نگفتی این سامانه بارشی داره میره ایران پس چرا تموم نمیشه که البته منم جواب قانع کننده ای نداشتم) البته خود ترکیه هم جوابی نداشت رادیو که گرفتیم خودشون هم تو شک بودن و میگفتن گیر کردن این سامانه تو ترکیه خیلی عجیبه (نگین چجوری فهمیدم رادیو چی میگه ترکی کم متوجه میشم از روی فیلم وسریال یاد گرفتم مچ گیری نکنید جرا اداره پلیس ترکی متوجه نمیشدی )و بازهم یه 200 کیلومتری چشم شب تو راه بودیم البته که ما جاده ارزروم پشت سر گذاشته بودیم و این دیگه برامون چیزی نبود.

برای استراحت و بنزین زدن توقف کردیم و هوا انقدر سرد بود دل هممون یه نوشیدی گرم گرم میخواست .به سوپرمارکت پمپ بنزین رفتم اما متاسفانه دستگاه قهوه سازش خراب بود ناامیدانه اومدم تو ماشین نشستم که دیدم اقای پشت دخل سوپرمارکت داره دنبالم میاد و گفت اگه نوشیدنی گرم میخواین من برای خودم چایی دم کردم. بفرمایید چایی  و دعوتمون کرد به استراحتگاهش و چایی مهمونون کرد(چقدر مهمون نوازنننننن) .

Screenshot_20221223_180839_Gallery.jpg

کسی چایی نمیخواد؟

حدودا ساعت 11 شب به شهر بلو رسیدیم.در برنامه اولیه امون شهر بلو نبود برای همین براش هتلی درنظر نداشتیم. هتل هارو که سرچ کردیم به ریزورت نارون برخوردیم. تصمیم گرفتیم قید استانبول بزنیم و سه شب ریزورت نارون بلو (Narven Termal Kasaba) بریم . بخت باهامون یار نبود و کاملا پر بود .از بوکینگ هتل Hampton by Hilton انتخاب کردیم و همونجا حضوری حساب کردیم.  هتل خوبی بود و اتاق های تمیز و بزرگی داشت . (و سه فاکتور من و رعایت میکرد)

2 فروردین

هتل درحال بازسازی حیاطش،  برای تابستون بود برای همین منظره صبحانه خوب نبود اما خب دیگه تخفیف خوبی داشت برای یه شب اقامت هم عالی بود

Screenshot_20221223_193724_Gallery.jpg

شهر بلو برف کم تر شده بود و هوا باز شده بود و مه آلود نبود و ما تصمیم گرفتیم بریم دریاچه ( abant lake) قایق سواری . از هتل راجب قایق سواری پرسیدیم با تعجب بهمون نگاه کرد و فقط آدرس دریاچه رو بهمون گفت. به سمت دریاچه حرکت کردیم از نگهبان محموعه راجب قایق سواری پرسیدیم با نگاه عاقل اندر سفیه بدرقمون کرد سمت دریاچه.  وقتی رسیدیم دیدیم که به به  دریاچه کامل یخ زده و روش برف نشسته حالا معنی اون نگاه ها رو فهمیدیم. خدایی توقع یه دریاچه یخ زده رو نداشتیم سرد بودا اما نه دیگه در این حد. خیلی جای قشنگیه . منظره ی درخت های کاج اطراف دریاچه واقعا دیدنی بود . 

Screenshot_20221224_104522_Gallery.jpg

عکسای اینترنتیش

Abant.jpg

خودش (سفیدی زمین نیست دریاچه است که یخ زده روش برف نشسته)

یکم برف بازی کردیم و بااینکه هتل صبحانه خورده بودیم دوباره با ویو برفی و دریاچه یخ زده صبحانه ای خوردیم ((Abant Gol Restaurant و راهی استانبول شدیم.  البته این رستوران تو گوگل امتیاز بالایی نگرفته اما رستوران دیگه ای باز نبود. پس چاره ای نداشتیم.  اما در کل ما چیز بدی ندیدیم . سرویس دهی و کیفیت سفارش ها هم عالی بود. ما بورک سفارش دادیم و یه دسر گفتیم که کدو حلوایی داشت( فکر نمیکردم خوشمزه باشه اما مزه بهشت میداد امتحان کنین) 

IMG-20221222-WA0012.jpg

دسر کدو حلوایی خیلی طعم جالبی داشت

Abant.jpg

قندیلارو

Abant2.jpg
مسیر منتهی به دریاچه درخت کاج برف نشسته

شهر بلو و خود مجموعه آبانت هم هتل ها و ریزورت های جذابی داره ( مثل آنتالیا و کوش آداسی و .. ) و برای تابستون  که دیگه ایشالا دریاچه یخش آب شده  ، میتونه مقصد جالبی باشه اگر از شهرهای تکراری خسته شدین ; بلو رو حتما تو برنامتون بذارین.

Istanbul biz geliyoruz (استانبول ما داریم میاییم)

همین که از شهر بلو خارج شدیم چشم من و خواهرم به اوت لت (highway outlet Avm) افتاد . خب استانبول میتونه یکم صبرکنه اول بریم خرید بعدش اگه اوت لت دیگه ای نبود میایم استانبول. highway outlet خریدش واقعا خوب بود و لباس های تک سایز بیش از 70 درصد تخفیف داشت. بعد از خرید جا دادن وسایل(صندوق عقب که پر بود مجبور شدیم صندلی عقب بذاریم و دیگه تا استانبول یکمی جامون تنگ شد. واقعا قصد استانبول کردیم و پدرم قول گرفت که تا استانبول اگر بازهم مرکز خریدی دیدیم نایستیم.

VoroDist.jpg

حدود های ساعت 7 به استانبول رسیدیم . هتل استانبول هتل stayso by cloud7 به خاطر موقعیت مکانی خوبش انتخاب کردیم البته که هم تمیز بود و نسبت به جا و تمیزیش مقرون به صرفه بود . روی این هتل ما صبحانه نداشتیم اما هتل یه کافه خیلی باحال داره که انواع قهوه و چای رایگانه .ما دیر فهمیدیم.  اتاق هتل تحویل گرفتیم راهی خیابان استقلال شدیم . خیابان استقلال هم که یکی از مقاصد خریده و صرافی ایرانی هم اونجا هست .

Stayso.jpg

هتل stayso اتاقاش کوچیک بودا اما به شدت تمیززز

شام همون خیابان استقلال بودیم

3 فروردین

من چهارمین باره که به استانبول میام اما هرچهار بار به مسجد سلطان احمد رفتم . البته عاشق کافه رستوران های اطرافش که معمولا طبقات بالا ساختمون با ویو 360 دریا و مسجد داره هستم . 

صبح ، اول به بازار بزرگ استانبول (Grand Bazar)  رفتیم و صبحانه رو در کافه های قدیمیش خوردیم و وقتی صاحب رستوران فهمید یکم ترکی متوجه میشم ازم خواهش کرد منو غذا رو به فارسی براش ترجمه کنم گفت خیلی مشتری ایرانی داره. فکر کنم اقا با گوگل ترنسلت آشنایی نداشت( البته شوخیه ، بی احترامی نباشه  )  سوغات شهر استانبول (Lokum)  و قهوه ترک خریدیم البته قبلش کلی لوکوم مجانی خوردیم دیگه نمک گیر شده بودیم .  از بازار دیدن کردیم و پیش به سوی مساجد استانبول

Screenshot_20221224_114015_Gallery.jpg

از بازار تا مسجد سلطان احمد حدود 10 دقیقه پیاده راهه،پیاده تا مسجد رفتیم ازحیاط مسجد سلطان احمد و ایاصوفیه دیدن کردیم ( سفر های قبلی مسجد هارو رفتیم ) برای نوشیدن یه قهوه ترک عالی با منظره 360 درجه استانبول به کافه رستوران seven hills که از بهترین کافه های استانبول هست رفتیم .

retouch_1671870184323.JPEG

قهوه خوردن با منظره دریا باعث شد هوس کشتی سواری توی هوای سرد استانبول به سرمون بزنه .

در گوگل مپ چک کردیم کشتی حدود دو ساعت دیگه از اسکله کاباتاش حرکت میکرد ( میگم سیمکارت لازمه  اینترنت نبود الکی میرفتیم ایستگاه کشتی معطل میشدیم ) اسکله کاباتاش هم که نزدیک دلما باغچه که از جاهای دیدنی استانبول هست، واقع شده . ما این کاخ دیده بودیم . اما مامانم و بابام ندیده بودن. (بازدید کل کاخ حدود دو ساعت زمان نیاز داره و هزینه بازدید کاخ 120 لیر و قسمت حرمسرا هم 90 لیر )دو تا گروه شدیم . مامان بابام رفتن دیدن کاخ ما هم برای وقت کشی به کافه limonluk رفتیم که یه کافه شیشه ای با ویو باغ با یه حوض زیبا که مرغابی ها زیباییش بیشتر کردن.

Screenshot_20221225_192519_Gallery.jpg

دیگه داشت ساعت حرکت کشتی نزدیک میشد که به سمت اسکله حرکت کردیم و به موقع رسیدیم. از ایستگاه kabatas با کشتی شهری به جزیره بزرگ رفتیم Buyukada با کارت مترو(استانبول کارت)میشه سوار شد . و هزینه کشتی 16 لیر هست یعنی برای رفت برگشت چهار نفر ما 128 لیر شد.گرفتن استانبول کارت هم کاری نداره هم میشه از ذستگاه های زرد رنگی که معمولا در ایستگاه های مترو و اسکله ها هست به راحتی گرفت یا اگه دستگاه براتون راحت نبود دکه های روزنامه فروشی هم کارت میفروشن.

Screenshot_20221225_192437_Gallery.jpg

چون هوا سرد بود جزیره سوت و کور بود و مغازه های دست فروش و اجاره دوچرخه تک و توک باز بود.(تابستون جزیره خیلی قشنگترهه) اطراف جزیره قدمی زدیم و ناهار جزیره خوردیم و چون جزیره بیوک آدا خلوت بود و تفریحی نداشت زودتر به استانبول برگشیم(ساعت حرکت کشتی در گوگل مپ هست) رستوران هایی که ویو دریا دارن معمولا غذاشون خوب نیست و الکی گرونن . سعی کنین رستوران های داخل جزیره رو انتخاب کنین.

Screenshot_20221224_114346_Gallery.jpg

بعد از برگشت از جزیره پدرم برای استراحت به سمت هتل رفت . ما هم برای پیاده روی  رفتیم منطقه ببک. کنار دریا مسیری برای پیاده روی و دوچرخه سواری هست و نسیمی که از سمت دریا میاد حال آدم و جا میاره( البته تو تابستون  تو زمستون و اول های بهار تا مغز استخونتون میسوزونه) الان اینجا سوال پیش میاد خب چرا ما رفتیم ببک ؟! اگه نمیرفتیم که نمی فهمیدیم نسیمش مغز استخون سوزه و همچنین جاذبه دیگه ببک استارباکسش هست که از دستش ندین.تراس روی آب فضای آرامش بخشی رقم زده که یه لیوان قهوه هم آرامش دوچندان میکنه.(سومین لیوان قهوه تو روز (وقتی وقت تنگه و میخوای همه کافه هایی که دوست داری بری یکم کافیین خونت زیاد میشه)

Starbucks.JPEG

اون وسط روح نیست ، منم ، مثلا فوتوشاپ کردم

و برای شب هم به بمونتی آدا رفتیم.(اینم از جاهای مورد علاقه ی منه) . یه کارخونه نوشابه سازی بوده که الان یه حالت مرکز هنری پیدا کرده . رستوران و کافه و گالری داره. معمولا هم موسیقی زنده اجرا میشه . خیلی محیطش زنده و شاده. اینجارو بابام از دست نمیده هیچوقت و بهمون پیوست.  ما همیشه رستوران The Populist  میریم . مرغ سوخاریاش و ناچو و رست بیفش حرف نداره.خداروشکر سرما روی طعم غذا  اثر نذاشته بود و غذا مثل همیشه عالی بود.(ما برای امروز ماشین هتل گذاشته بودیم و با تاکسی و وسایل نقلیه عمومی جابه جا شدیم و برای تاکسی گرفتن از اپ BiTaksi استفاده کردیم -یکی دیگه از موارد استفاده از سیم کارت )

4 فروردین

گشت و گذار امروز با ماشین شخصی خودمونه. برنامه امروزمون موزه شکلاتی پلیت (Pelit Chocolate Museum) هست. قبل از موزه در رستوران (Akbati Van Kahvalti Salonu) صبحانه زدیم (صبحانه اش دو مدل بود صبحانه سرد و گرم صبحانه سرد شامل همه چی پنیر و سرشیر کره مربا زیتون ... میشد صبحانه گرم هم تخم مرغی جات )ما 4 نفری یه صبحانه سرد دو نفره و یک صبحانه گرم گفتیم و میزمون پر کرد ، واقعا سوجوک تخم مرغ و سرشیرش رو دست نداشت و عالی بود . اول که میز چید گفتیم ااا زیاد سفارش دادیم الکی ، خورده نمیشه اما عکس دوم گویاست. 

Screenshot_20221224_113910_Gallery.jpg

قبل

IMG-20220330-WA0014.jpg

بعد

 بعد یه صبحانه عالی راهی موزه شدیم . ورودی موزه 75 لیر هست .

Pelit.jpg

قیمت بلیط 75 لیر (شکلاتا بلیط ورودمونه)

موزه اونقدری که تصور میکردم خوب نبود. مجسه افراد مشهور و ماکت ساختمانهای مشهور و همچنین خونه هانسل و گرتل از شکلات ساخته شده بود اما به من حس شکلات نمیداد. فکر میکنم موزه فقط حس بینایی رو به کار گرفته بود که برای یه موزه شکلات باید حس چشایی و بویایی هم فعال کرد . تنها حس چشایی شکلاتی بود که همراه بلیط بهمون دادن(حتی این شکلات هم بسته بندی خاص  موزه ای نداشت و شکلات معمولی پلیت بود که میشد بیرون از سوپرمارکت خرید) و یه آبشار شکلات بود که کنارش قاشق برای تست بود و در آخر موزه هم فروشگاه محصولات پلیت بود .

نظرات گوگل راجب موزه خوب بود ولی به نظر من که جا داشت بهتر باشه و هیچ کدوم از ساخته هاش حس اینکه از شکلات ساخته شدن نمیداد .البته پدرم نظر دیگه ای داشت به نظر اون  یعنی انقدر خوب مجسمه هارو ساختن که فکر نمیکنی از شکلات باشه.(اما به نظر من باید جوری میبود که به سختی بر نفس اماره غلبه میکردی که نری مجسمه رو گاز بگیری )

Pelit.jpg

Pelit2.jpg

Pelit3.jpg

اگر موزه مادام توسو تو خیابون استقلال نرفتین اونو انتخاب کنین خیلی بهتر از موزه شکلاته . ( ما سفر قبلی رفته بودیم ) قیمت بلیط تک مادام توسو در گیشه 195 لیر ( خرید آنلاین 130 ) قیمت بلیط مادام توسو + آکواریوم در گیشه 330 لیر ( خرید آنلاین 300 لیر) 

ما سفر قبلی گزینه دو رو گرفتیم، موزه مادام توسو واقعا دوست داشتیم و فکر میکنم بیشتر از دوساعت براش وقت گذاشتیم، اما آکواریوم معمولی بود ( خرید آنلاین میتونین بگین آنلاین شاپ های معتبر براتون انجام بدن )

بعد از بازدید موزه شکلاتی به ایکیا مرکز خرید فروم استانبول رفتیم حتی اگه خرید لوازم خونه هم نداشته باشم فروشگاش برای خیلی جذابه و  بعد هم تو خود مرکز خرید Forum وقت گذروندیم . مرکز خرید فروم استانبول که از بهترین مراکز خرید استانبول است، یه مجموعه تفریحی خریدی بزرگه و علاوه بر خرید میتونین از تفریحاتی مثل آکواریم و سرزمین لگو لذت ببرید (کودک دلبندتون میتونین بذارین لگولند و خودتون از خرید لذت ببرید)علاوه بر فودکورت یک سالن غذا هم کنار اکواریوم داره که اگه گوشت خوار(استیک و برگر) انتخاب های خوبی روبروتونه . آکواریم استانبول هم همونطور که گفتم سفر قبلی رفته بودم . اگر بچه همراتون هست میتونه براش جذاب باشه.

 مرکز خرید فروم رفته باشین میدونین که حتی یه روز هم براش کمه اما ما زود سر و تهش هم اوردیم به سمت هتل رفتیم و دیگه دو گروه شدیم گروهی که خرید ادامه خواهد داد و گروهی که از دریا لذت خواهد برد. من و خواهرم به مرکز خرید زورلو رفتیم(زورلو یک مرکز خرید تازه تاسیس هست که معماری جالبی داره) و پدر و مادرهم که گفتن میخوان برن یه جایی با منظره دریا بشینن و چایی بخورن.

5 فروردین استانبول قونیه

تا ماشین مرتب کردیم ساعت 11 صبح شد(البته اینجا پدر و مادرم فداکاری کردن موندن هتل و ماشین مرتب کردن من و خواهرم به منطقه ببک برای پیاده روی و خدافظی از دریا رفتیم و البته که من یه کفش دیده بودم و اشتباه کردم دیروز نخریدمش یکم هم فس فس کردنم برای باز شدن مغازه ها هم بود) و برای خدافظی دست جمعی از استانبول به منظقه فنرباغچه رفتیم قصد داشتیم قایق تفریحی اجاره کنیم اما نمیدونستیم که باید از قبل با کاپیتان هماهنگ کنیم(منطقه فنرباغچه اسکله هایی داره که میتونین برای گشت زنی قایق اجاره کنید ) البته گفت برای عصر میتونه برامون قایق هماهنگ کنه اما دیگه میخواستیم بزنیم به دل جاده پس فقط کنار دریا قدم زدیم و ناهار در رستوران Romanica خوردیم و برای اینکه به شب نخوریم راهی قونیه شدیم.

از استانبول تا قونیه حدود 700 کیلومتر هست که جاده خداروشکر خوب بود البته که باز وقتی خورشید غروب کرد مقدار کولاک برفی داشتیم (چیزی تو فروشگاه دیدین همون موقع بخرین که شب به جاده نخورین. قونیه هتل Ibis شب گذروندیم.

6 فرودین

کعبه ی عشاق باشد این مقام

هر که ناقص آمد اینجا شد تمام

 صبح به آرامگاه مولانا  رفتیم . این بیت شعر در بالای در ورودی مقبره میبینید . فضایی معنوی که بوی عود و صدای نوای نی معنویت فضارو دو چندان کرده بود .در آرامگاه مردم در سکوت و احترام کامل قرآن میخوندن. بعد از ادای احترام به مولانا از مقره پسر و پدر مولاناهم دیدن کردیم. و برسیم به قسمت موزه که شامل لباس و کلاه و تسبیح و قرآن های دست نوشته و سایر اشیا قدیمی هست و همچنین با ساخت مجسه مولانا و شمس بخشی از زندگی مولانا را به تصویر کشیدن.

اگر هنوز سوغات ترکیه رو نخریدین هیچ نگران نباشید بعد از بازدید کنار در خروجی فروشگاهای سوغاتی فروشی هست و از ماگ ارزون تا تنگ آب طلاکاری شده دارن . موزه پاناروما هم جالب بود( قیمت بلیط یادم نیست) و داستان زندگی مولانا رو سه بعدی تصویر کشیده بود و با چرخیدن دور خودتون میتونستین قسمت هایی از زندگی مولانارو ببینن. برای این هم اسمش پاناروما بود که با نقاشی و مجسه یه دید پاناروما جالب از زندگی مولانا درست کرده بودن.

IMG-20221222-WA0014.jpg

Screenshot_20221225_192822_Gallery.jpg

Screenshot_20221225_192845_Gallery.jpg

Screenshot_20221224_114826_Gallery.jpg

موزه پاناروما 

بعد از زیارت برای ناهار به رستوران Somatci Fihi Ma Fih رفتیم که یک رستوران خانوادگی هست غذاهاش واقعا لذیذ و باکفیت بود و صاحبین رستوران به شدت مهمون نواز و خون گرم .ازشون راجب مراسم رقص سما پرسیدیم که گفتن ساعت 7  شب مراسم هست اما چون ما برای رسیدن به تهران عجله داشتیم تا شب نموندیم .

IMG-20221222-WA0016.jpg

دستمال کاغذی نقاشی دختر صاحب رستوران به عنوان یادگاری به ما

ما باید 8 فروردین ایران میبودیم برای همین بعد از صرف غذا دیگه بدون اتلاف وقت زدیم به جاده بازهم هوا بد و مه شد اما اینبار تک ماشین شب رو جاده نبودیم و یک ماشین محلی هم جلومون بود که سرعتشو فکر کنم برای ما اروم کرد که بتونیم پشتش بریم و جاده رو گم نکنیم. ( teşekkürler arkadaş)  به شهر زارا رسیدیم و هوا داشت بدتر میشد برای همین گفتیم شب میخوابیم وصبح زود دوباره حرکت میکنیم شب هتل  Garden Zaraخوابیدم هتل با اینکه هتل جاده ای بود و ارزون بود به شدت تمیز بود

7 فروردین استرس دیر رسیدن

ما فکر نمیکردیم با این قیمت هتل روش صبحانه باشه (یک شب سوییت 800.000 تومان شد) برای همین با یک کیک و چایی یه ته بندی کردیم و گفتیم تو جاده می ایستیم اما با کمال تعجب وقتی خواستیم اتاق تحویل بدیم مسئول هتل برای صبحانه صدامون کرد و گفت صبحانه روی اتاق هست. صبحانه سلف نسبت به یک هتل جاده ای کامل بود. بعد از صرف صبحانه زدیم به جاده

هنوز 700 کیلومتر با مرز فاصله داشتیم بکوب رفتیم و تنها استراحت برای ناهار بود حدود ساعت چهار بعداز ظهر به مرز رسیدیم و مرز به شدت شلوغ بود با معطلی دوساعته بالاخره مرز رد کردیم و ساعت شش به ایران خوش اومدیم جاده از مرز تا تبریز اصلا مناسب شب رانندگی کردن نیست .جاده بدون خط کشی درست با سرعت گیر های ناجور که هیچ تابلو یا علامتی نیست که متوجه بشی اینجا سرعت گیره با این اوصاف ساعت 12 شب به تبریز رسیدیم

8 فروردین

بعد از تبریز دیگه جاده خوب شد یه استراحت دو ساعته تو پمپ بنزین داشتیم و یه ساندویچ مشتی پنیرتبریزی گردو هم تو پمپ بنزین زدیم و دیگه ادامه راه تا تهران ساعت 9 صبح به خونه رسیدیم . خونه بعد از دو هفته پر از خالی بود اومدم از اسنپ سفارش بدم دیدم نت درست کار نمیده و موقع پول زدن آپ خطا میده به سوپر محلمون زنگ زدم داشتم عید تبریک میگفتم و خواستم سفارشم و با پیک بفرسته که با بی حوصلگی گفت خانم سرمون شلوغه تا 3،4 ساعت دیگه پیک نداریم میخوای بیا خودت ببر . شال و کلاه کردم زدم بیرون و نفس عمیقی در این هوای بهاری کشیدم به سرفه افتادم با اعتماد به نفس از خیابون یک طرفه خونمون خواستم رد شم که نزدیک بود جان به جان آفرین تسلیم کنم ( حواسم نبود تو خیابون یک طرفه هم باید دو طرف رو نگاه کنم بعضا دیده شده حتی آسمون ) و بله خوش اومدیم.

پ.ن: برای سفر جاده ای برنامه انعطاف پذیر بچینین و برای اتمام سفر برای یکی دو روز تاخیر جا بذارین

پ.ن: تجربه این سفر عالی بود و اگه تعداد روز بیشتری براش در نظر میگرفتیم در راه برگشت میشد کاپادوکیا  هم موند.

پ.ن:سفر زمینی سختی های خودش داره(صف طولانی مرز،وضعیت هوا بد و...) اگر صبرشو ندارین سفر جاده ای امتحان نکنید و با رزرو تور ترکیه راهی سفر شوید.

پ.ن:و در آخر در سفر سعی کنید مستقل باشین و تعارف بذارین کنار و اگه چندتا خانواده به مسافرت میرین و سلایق مختلف دارین از هم جدا بشین تا به همه خوش بگذره.

اینستا : parisayousefzadeh

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر