گنجینه تابلوهای نقاشی فرانسه
موزه اورسای (Musée d'Orsay) در سال 1986 میلادی ساخته شده و ساختمانش در طرف مقابل باغ تویلری و در کنار رود سِن قرار گرفته است. ساختمان این موزه از بازسازی ایستگاه قطار قدیمی شکل گرفته برای همین زمانی که به آن وارد شدیم در بالای درب ورودی اصلی شاهد یک ساعت بزرگ بسیار زیبا بودیم. آثار نقاشان مشهوری همچون کلود مونه، ون گو، پیر آگوست رنوآر و بسیاری از هنرمندان مشهور دیگر در این موزه نگهداری میشوند.
با اسکن کارت موزههای پاریس بدون پرداخت هزینه و معطلی وارد موزه شدیم و پس از دریافت نقشه بازدید خود را شروع کردیم. این موزه نیز همچون موزه لوور بسیار بزرگ بود و به بازدید از آثار بسیار مشهور که بر روی خود نقشه موزه مشخص شده بود اکتفا کردیم.
یکی از آثار بسیار مشهور این موزه تابلو نقاشی "رقص در مولن دو لا گالت" اثر پیر آگوست رنوآر (Pierre-Auguste Renoir) نقاش مشهور فرانسوی میباشد. از او به عنوان رهبر جنبش امپرسیون نیز نام برده میشود که در سال 1841 میلادی به دنیا آمده و در دورهای با نقاش مشهور کلود مونه نیز همکاری داشته است.
این تابلو در سال 1876 میلادی نقاشی شده و در سومین نمایشگاه نقاشان امپرسیونیست در سال ۱۸۷۷ میلادی به عنوان یکی از برترین آثار نمایشگاه شناخته شده است. این نقاشی با الهام از باغی بر فراز تپههای مونمارتر در پاریس کشیده شده و زندگی مردم این شهر را در قرن 19 میلادی به نمایش میگذارد که در ادامه سفر از این تپه نیز دیدن خواهیم کرد.
همانطور که در موزه اورانژری از اثر مشهور کلود مونه یعنی نیلوفرهای آبی بازدید کردیم، در این موزه نیز یکی از مجموعه تابلوهای نیلوفر آبی نگهداری میشود.
اما یکی از برترین آثار نقاشی جهان بدون شک تابلو نقاشی شب پرستاره اثر نقاش مشهور وینسنت وَن گوگ (Vincent van Gogh) میباشد که در این موزه نگهداری میشود.
این تابلو نقاشی یک اثر کلاسیک به شمار میآید و از اسکله شهر آرل (Arles) در کشور فرانسه در سال 1888 میلادی کشیده شده است. این اثر ونگوگ برای اولین بار در سال 1889 میلادی در نمایشگاه سالانه جامعه هنرمندان مستقل به نمایش درآمد.
یکی دیگر از آثار مشهور ونگوگ در این موزه، نقاشی پرتره خود او میباشد که در سال 1889 میلادی نقاشی شده و یکی از بهترین خودنگارههایی است که این هنرمند از خود به تصویر کشیده است.
اما جالب است بدانید آثار ون گوگ در طول مدت زنده بودنش چندان مورد پسند دیگران قرار نگرفت و در فقر شدید زندگی خود را به پایان رساند، ولی حدود 30 سال پس از مرگش نام او در کنار نام بزرگترین نقاشان جهان قرار گرفت.
در این موزه علاوه بر نقاشیهای مشهور، تعداد اندکی هم مجسمه قرار گرفته که یکی از مشهورترین آنها مجسمه رقصنده کوچک چهارده ساله اثر اِدگار دِگا (Edgar Degas) میباشد.
اِدگار دِگا نقاش، مجسمه ساز و طراح مشهور فرانسوی میباشد که مجسمه اصلی را در طی سالهای 1879 تا 1881 میلادی از جنس موم خلق کرده و مدل او نیز یک شاگرد نوجوان بلژیکی رقص باله به نام "ماری ون گوتم" (Marie van Goethem) بود. خانواده اِدگار دِگا پس از مرگش سفارش ساخت 28 مجسمه برنزی را دادند که امروزه در موزههای سراسر جهان نگهداری میشود.
به واقع موزه اورسای از نظر نقاشی حتی از موزه لوور نیز برتر بود؛ ساعت حدود 14:30 دقیقه بود که موزه را به قصد بازدید از کلیسای مشهور سَنشاپل ترک کردیم.
درست در مقابل موزه اورسای پل رویال قرار گرفته که پلی سنگی با پنج قوس و به طول 110 متر بر روی رود سِن میباشد و باغ تیلوری را به موزه اورسای متصل میکند. این پل قوسی در سال 1685 میلادی با معماری یک معمار مشهور فرانسوی ساخته شده و به عنوان سومین پل قدیمی این شهر نیز شناخته شده میباشد.
پل عشاق
یکی دیگر از پلهای رود سِن، پل هنر (Pont des Arts) میباشد که یک پل عابر پیاده ثبت شده در یونسکو بوده و هرم موزه لوور را به آن سوی رود سِن متصل میکند.
این پل با 6 پایه و 7 قوس در بین سالهای 1802 و 1804 میلادی در زمان پادشاهی ناپلئون و در مدت دو سال توسط مهندسین مشهور فرانسوی از فلز ساخته شد که در آن زمان نخستین پل فلزی پاریس به حساب میآمد. این پل بارها مورد بازسازی قرار گرفت تا در نهایت در سال 1984 میلادی با کفپوشی چوبی به شکل کنونی تبدیل شد.
طبق عادتی قدیمی زوجهای عاشق همیشه با یک قفل به این پل میآمدند و با نوشتن نام خود بر روی آن و بستن آن به نرده فلزی پل، کلید را به سمت رود سِن پرتاب میکردند. رفته رفته تعداد این قفلها آنقدر زیاد شد که امنیت پل را به خطر انداخت و در نهایت نردههای فلزی در سال 2014 میلادی با صفحات شیشهای جایگزین شدند تا کسی دیگر به این پل قفل متصل نکند!
به کلیسا که رسیدیم با صفی بسیار طولانی برای ورود مواجه شدیم اما من با اطمینانی که به کارت موزه ها داشتم، دست همسرم را محکم در دست گرفتم و با عبور از صف به ورودی کلیسا رسیدیم و با اسکن کارت موزه بدون معطلی وارد کلیسا شدیم.
نگین جزیره ایل دولاسیته
کلیسای سَنشاپل (Sainte-Chapelle) یک کلیسای کاتولیک که به عنوان دومین جاذبه پر طرفدار شهر پاریس نیز شناخته میشود در سال 1248 میلادی در زمان لویی نهم در جزیره ایل دولاسیته (Ile de la Cité) (جزیرهای کوچک در میان رود سِن) ساخته شده است.
زمانی که وارد این کلیسا شدیم به اوج هنر و معماری گوتیک برخوردیم. در گذشته طبقه دوم این کلیسا به پادشاه اختصاص داشته و برای ساختش هزینه بسیاری انجام گرفته است و آثار بسیار ارزشمندی همچون تاج خار مسیح و بخشی از صلیب او نیز گردآوری شده و به گفته محققان بیشتر هزینههای ساخت این کلیسا برای جمعآوری چنین آثاری هزینه شده است.
دیدنیترین بخش کلیسا پنجرههای بسیار بلند و رنگین آن هستند که زیر نور خورشید چشمها را به خود خیره میکنند. شیشههای عمودی این کلیسا در مجموع حدود 600 متر مربع وسعت دارند و با الگوهایی از کتاب مقدس طراحی شده اند.
یک قرن بعد از تأسیس این کلیسا یک پنجرهی گرد بزرگ شبیه به گل رُز در کنار سایر پنجرهها قرار گرفت که بر خلاف پنجرههای دیگر، از رنگ سبز نیز در طراحی آن استفاده شده است که در تصویر زیر مشاهده میکنید.
متاسفانه بهدلیل ابری بودن هوا نتوانستیم به شکل قابل توجهی از تماشای پنجرههای رنگین کلیسا لذت ببریم و ساعت حدود 4 عصر بود که این کلیسا را ترک کردیم.
تصمیم داشتیم برای صرف ناهار دیر هنگام، به یکی از بهترین برگر فروشیهای منطقه سَنژرمن برویم که در مسیر چشممان به یک رستوران لبنانی به نام Chez Le Libanais افتاد و نتوانستیم جلو خودمان را بگیریم و گفتیم قبل از برگر یک ساندویچ لبنانی هم اینجا میل کنیم تا به قولی تَهبندی کرده باشیم.
در ادامه به رستوران Burger & Fries در بلوار سَنژرمن رفتیم که دارای 3 شعبه در پاریس بود و یکی از بهترین برگرهایی که تا به حال تجربه کرده بودیم را در اینجا نوش جان کردیم.
قیمت این ناهار با نوشیدنی نامحدود جمعاً 13/4 یورو شد که به نظرم مناسب بود و در ادامه بازدیدهای امروز به سمت پانتئون حرکت کردیم و پس از 15 دقیقه پیادهروی به خیابان Rue Soufflot رسیدیم که پانتئون در انتهای آن واقع شده بود.
محل دفن نام آوران فرانسه
پانتئون (Panthéon) با معماری نئوکلاسیک در ابتدا با کاربری کلیسا در سال 1790 میلادی آغاز به کار کرد و در طول گذر زمان به آرامگاه تبدیل شد و نامش پانتئون قرار گرفت. خوشبختانه برای بازدید از این آرامگاه نیز با داشتن کارت موزه نیاز نبود هزینهای پرداخت کنیم و به راحتی پس از اسکن کارتمان وارد آن شدیم.
از دور دست که به سمت پانتئون میرفتیم اولین چیزی که نظر ما را به خود جلب کرد گنبد آن بود که در ساختش از پانتئون شهر رُم الهام گرفته شده است.
در این آرامگاه امروزه آثار و تابلوهای ارزشمندی نیز نگهداری میشود مانند مجسمه مشهور متفکر (The Thinker) اثر آگوست رودن که اگر بخاطر داشته باشید در روز دوم حضورمان در پاریس از موزه آن دیدن کردیم.
اما بخش جذاب این آرامگاه سردابه آن میباشد که محل دفن نامآوران کشور فرانسه بوده است.
در ابتدای ورودی این سردابه به مجسمه و قبر ولتر (Voltaire) فیلسوف و نویسنده فرانسوی رسیدیم که در سال 1778 میلادی از دنیا رفته بود. او با وجود اینکه در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده بود، در طول زندگی به دلیل مخالفتهایش با کلیسای کاتولیک، حمایتش از آزادی مذهب و آزادی بیان و .... بسیار مشهور شد.
در اینجا قبرهای چهرههای فاخر در اتاقهایی واقع در دور تا دور این سردابه قرار گرفتهاند که در ادامه از آنها بازدید کردیم.
یکی از چهرههای شاخص که در اینجا دفن شده ویکتور هوگو (Victor Hugo) شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس مشهور فرانسوی و از برترین نویسندگان تاریخ فرانسه میباشد که در سال 1885 میلادی از دنیا رفت. مشهورترین آثار او بینوایان و گوژپشت نوتردام نام دارند که شهرتی جهانی برایش رقم زدند و مردم فرانسه از او با نام یک قهرمان ملی یاد میکنند.
یکی دیگر از چهرههای برتر که قبرش در این مجموعه قرار گرفته، ماریا اسکلودوسکا کوری (Marie Skłodowska-Curie) میباشد که ما اورا از کتابهایمان با نام ماری کوری به یاد داریم. او یک فیزیکدان و شیمیدان لهستانی-فرانسوی بود که در ورشو پایتخت لهستان به دنیا آمد و نخستین زنی در تاریخ میباشد که توانست برنده جایزه نوبل باشد و نیز جزو معدود کسانی هست که دوبار موفق به کسب این جایزه شده است.
ماریا کوری اکتشافات و تحقیقات بسیار ارزندهای انجام داد و در پایان در اثر بیماری که بهدلیل همین تحقیقات به آن دچار شده بود از دنیا رفت.
بازدید ما از پانتئون به پایان رسید و در ادامه مسیر به سمت کلیسای سَن اِتین دو مونت در نزدیکی پانتئون رفتیم.
کلیسایی با معماری گوتیک
کلیسای سَن اِتین دو مونت (Saint-Étienne-du-Mont) که در فاصله چند قدمی از پانتئون در محله لاتین و در منطقه پنج پاریس قرار گرفته، ساختش در سال 1624 میلادی به پایان رسیده است.
در طراحی این کلیسا از معماری گوتیک استفاده شده که باعث تحسین بازدیدکنندگان شده و همین شاید دلیلی باشد که رتبه این کلیسا در سایت تریپادوایزر از آرامگاه پانتئون نیز بالاتر باشد.
در زمان بازدید ما همانطور که در تصاویر مشاهده میکنید تعداد از مردم در حال عبادت بودند و معمولاً گردشگران اجازه نزدیک شدن به محل راز و نیاز را ندارند تا آرامش عبادت کنندگان بر هم نخورد.
پس از اتمام بازدید در ادامه برای خرید چند یادگاری به سمت یکی از بزرگترین و خوش قیمتترین فروشگاههای خرید سوغاتی در پاریس که در محله لاتین قرار گرفته بود رفتیم که نامش Royal Souvenirs بود و توسط چند پاکستانی اداره میشد.
در اینجا هر نوع یادگاری و سوغاتی که فکرش را کنید برای فروش قرار گرفته بود.
پس از انتخاب چند یادگاری برای حساب کردن به پای صندوق رفتیم و با دیدن پول با ارزش خود در کنار ارز سایر کشورها جامهدران از فروشگاه خارج شدیم و به راه خود ادامه دادیم!
در ادامه مسیر به پل دی آرکل (Pont d'Arcole) برروی رود سِن رسیدیم که یکی از قدیمی ترین پلهای پاریس به شمار میآمد.
در آنسوی پل به حیاط ساختمان تالار شهر رسیدیم و بهدلیل خستگی اندکی بر روی نیمکتهای قرار گرفته در آنجا استراحت کردیم.
زمانی که به حیاط با شکوه تالار شهر (Hôtel de Ville) رسیدیم آنجا مملو از گردشگر بود و کودکانی که به دنبال مرد حبابی میدویدند و با هیجان با حبابها بازی میکردند شور خاصی به میدان بخشیده بود.
پس از اندکی استراحت به سمت آخرین مقصد بازدیدمان در این روز، مرکز پومپیدو و فواره استراوینسکی حرکت کردیم.
در چند قدمی مجموعه پمپیدو فوارهای خاص به نام استراوینسکی (Stravinsky) قرار گرفته که در سال ۱۹۸۳ میلادی ساخته شده است. این فواره به ظاهر عجیب دارای ۱۶ اثر تزیین شده است که در استخر آب حرکت میکنند و آب میپاشند. این مجسمهها نماینگر آهنگساز مشهور روسی ایگور استراوینسکی (Igor Stravinsky) بوده و از این رو به این نام نامیده شده است.
بزرگترین موزه هنرهای مدرن در دنیا
مرکز پمپیدو (The Centre Pompidou) در واقع مؤسسه هنری و فرهنگی بسیار بزرگی است که در سال ۱۹۷۷ میلادی به نام ژرژ پمپیدو رئیسجمهور فرانسه در زمینی به وسعت 1/7 هکتار ساخته شده که شامل موزه، کتابخانه، سینما و ... میباشد.
از دوردست که به این ساختمان نزدیک میشدیم با تاسیسات ساختمان روبرو شدیم که به جای اینکه از دید عموم دور باشد برخلاف آن در بیرون ساختمان قرار گرفته و این خود نمایانگر طراحی خاص و عجیب این مجموعه میباشد.
بازدید از موزه برای دارندگان کارت موزههای پاریس رایگان میباشد و برای رسیدن به موزه که در طبقات فوقانی مجموعه قرار گرفتهاند به سمت پلههای برقی رفتیم که در بیرون ساختمان طراحی و نصب شده است.
در این موزه تعداد زیادی تابلو نقاشی، ماکت و ... قرار گرفته که برای عاشقان هنرهای مدرن بهشتی محسوب میشود.
یکی از برترین آثار این موزه تابلو نقاشی "پرتره روزنامهنگار سیلویا فون هاردن" اثر ویلهلم هاینریش اتو دیکس (Wilhelm Heinrich Otto Dix) نقاش آلمانی میباشد که شهرت او بیشتر به خاطر ترسیم بیپروا و واقعگرایانه جامعه شکستخورده و خشونتهای جنگ میباشد.
جالب است بدانید پس از به قدرت رسیدن نازیها، آثار وی از مصادیق هنر فاسد شناخته شد و خود وی نیز از هنرستان هنرهای زیبای دِرسدِن اخراج شد.
از دیگر آثار مشهور این موزه که به آن برخوردیم یک کاسه توالت با امضای مارسل دوشان (Marcel Duchamp) نقاش و مجسمهساز فرانسوی بود که آثارش را بیشتر با سبکهای دادائیسم و سوررئالیسم مرتبط میدانند.
آثار دوشان در گسترش هنر غرب پس از جنگ جهانی اول بسیار تأثیرگذار بوده است. دوشان در واقع با امضا کردن این کاسه توالت و قرار دادن آن در نمایشگاه، به دنیای هنر تجاری دهن کجی کرد و بیمحتوا بودن برخی از آثار این دنیا را ثابت کرد. جالب است بدانید بر اساس یک نظرسنجی هنری، کاسه توالت مارسل دوشان تأثیرگذارترین اثر هنری مدرن دنیا در تمامی دوران نامگرفته است.
یکی دیگر از تابلوهای مشهور این موزه تابلو نقاشی با نام خطر و رقص (Danger/Dancer) بوده که اثر من ری (Man Ray) هنرمند آمریکایی است که البته نام اصلی او امانوئل رادینسکی میباشد که بیشتر دوره کاری خود را در پاریس گذرانده است. او در خصوص این تابلو این طور نوشته که تفاوت بین خطر و رقص (در زبان انگلیسی) تنها یک حرف میباشد.
در ادامه بازدید از موزه هنرهای مدرن وارد تراس آن شدیم و نمای زیبایی از برج ایفل را تماشا کردیم.
ساعت حدود 8:30 دقیقه شب بود که از خستگی کف پاهایمان گِزگِز میکرد و با پایان برنامه امروز به سمت ایستگاه مترو اَغ اِ مِتیه (Arts et Metiers) رفتیم و در ایستگاه پُغتدُشامپِغه (Porte de Champerret) در خط 3 از مترو پیاده شده و به هتل برگشتیم.
نقشه مسیر طی شده در روز ششم سفر – بیست و یکم مهر 98
روز هفتم
بیست و دوم مهرماه 98، از گورستان پِرلاشِز تا بلندای مونمارتر
امروز آخرین روز حضورمان در شهر مَسحور کننده پاریس بود و قرار بر این بود امشب به سمت بارسلونا پرواز کنیم. صبح، زودهنگام بیدار شدیم و پس از صرف صبحانه، چک اوت کرده و چمدانمان را به بخش امانات هتل تحویل دادیم تا برنامه آخرین روز گردش خود را شروع کنیم.
آسمان صاف و آفتابی بود و مقصد نخست ما گورستان پِرلاشِز بود که برای دسترسی به آن با مترو از ایستگاه کنار هتل یعنی پُغتدُشامپِغه (Porte de Champerret) در خط 3 به ایستگاه پِرلاشِز (Père Lachaise) در همین خط رفتیم.
آرامگاه بزرگان
گورستان پِرلاشِز (Père Lachaise Cemetery) که به عنوان یک باغ بسیار زیبا نیز شناخته میشود در منطقه بیستم پاریس قرار گرفته و دارای تعداد زیادی آرامگاه باشکوه میباشد. دور تا دور گورستان را دیوار سنگی قرار گرفته و با توجه به وسعت بسیار زیاد آن، در اطراف چندین درب ورود برایش اختصاص یافته که میتوان برای ورود از آنها استفاده کرد و البته بازدید از این گورستان نیز رایگان میباشد.
برای بازدید از این گورستان وسیع همچون موزه لوور و اورسای میبایست برنامهریزی مناسب داشت و قبر اشخاصی که قصد بازدید از آنها را داشتیم از قبل در نقشه خود گورستان نشانهگذاری کرده بودیم و از روی نقشه به پیش رفتیم.
اما دلیل اصلی بازدید ما از این گورستان بازدید از قبر چهرههای مشهور ایرانی دفن شده در اینجا میباشد که یکی از آنها غلام حسین ساعدی نام دارد.
همچون جویندهگان گنج نقشه را در دست داشتیم و در قبرستان به پیش میرفتیم تا بالاخره به قبر غلام حسین ساعدی رسیدیم.
خلاقترین داستاننویسان ایرانی
غلامحسین ساعدی ملقب به گوهر مراد، نویسنده، نمایشنامه نویس، سفرنامهنویس و پزشک ایرانی بود که در سال 1314 شمسی در تبریز به دنیا آمد. ساعدی در زمان تحصیل طعم سیاست را چشید و بهدلیل فعالیتهای خود توسط ساواک نیز دستگیر شد. سرانجام او پس از انقلاب سال 57 ایران را ترک و به فرانسه آمد و در اینجا نمایشنامه "اتللو در سرزمین عجایب" را نوشت و نهایت در سال 1364 شمسی در پاریس از دنیا رفت. جالب است بدانید فیلم مشهور "گاو" به کارگردانی داریوش مهرجویی بر اساس داستان "عزاداران بَیَل" از این داستان نویس مشهور ساخته شده است.
برشی از کتاب چوب به دستهای ورزیل اثر غلامحسین ساعدی:
بعضیها این جوریاند
وقتی یک نیش میخورند، فکر میکنند اگه دیگران هم نیش بخورند
درد اونها کمتر میشه ...
دیداری با خالق بوف کور
دیگر ایرانی مطرح که با فاصله کمی از قبر غلام حسین ساعدی در اینجا به خاک سپرده شده صادق هدایت نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی میباشد که در سال 1281 شمسی در تهران به دنیا آمده است.
از صادق هدایت به عنوان یکی از پدران داستاننویسی ایران نام برده میشود که تلاشهای زیادی در این زمینه داشته است؛ اما مشهورترین اثر هدایت که از نظر بسیاری به عنوان برترین اثر ادبیات داستانی تاریخ معاصر نیز شناخته میشود، "بوف کور" نام دارد. هدایت در نهایت در سال 1330 شمسی بهدلیل فشارهای روحی در پاریس خودکشی کرد.
و دیگر نامداران...
در نزدیکی قبر صادق هدایت، قبر مارسِل پروست (Marcel Proust) رُماننویس مطرح فرانسوی قرار گرفته که بیشتر بهدلیل رُمان مشهورش با عنوان "در جستجوی زمان از دسترفته" در دنیا مطرح میباشد. این رُمان در 7 جلد نوشته شده و هرکدام نیز نامی جداگانه دارد و به عنوان طولانیترین رُمان زمان خود نیز شناخته میشود.
یکی دیگر از چهرههای شاخص این گورستان اُنوره دو بالزاک (Honoré de balzac)، رُماننویس مطرح فرانسوی میباشد. بالزاک حدود 90 رُمان و داستان را تالیف کرده و نام کمدی انسانی را برای این مجموعه خود برگزیده است و عدهای او را تأثیرگذارترین رُماننویس دو قرن اخیر میدانند؛ امروزه تعداد زیادی از آثار بالزاک به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.
در ادامه به قبر اُسکار وایلد (Oscar Wilde) شاعر مشهور ایرلندی رسیدیم. وایلد در دوبلین پایتخت ایرلند متولد شده و بهدلیل گرایشات جنسی خود و همچنین نوشتههایی که مردم آنرا ایدههای شیطانی میپنداشتند در زمان زندگیاش تقریباٌ از جامعه طرد شد و ناشناخته باقیماند و یکی از شاعرانی میباشد که پس از مرگ شهرت فراوانی یافت. او نهایت بهدلیل بیماری مننژیت از دنیا رفت و یکی از آخرین جملههایی که به زبان آورد این بود که "تنها آرزویم این است که حرفم را میفهمیدند".
جالب است بدانید فیلم پادشاه خوشحال (The Happy Prince) در سال 2018 در خصوص زندگی او ساخته شده است.
از دیگر چهرههای شاخص این گورستان ویکتور نواغ (Victor Noir) روزنامه نگار سیاسی فرانسوی در قرن نوزدهم میباشد که در سال 1870 میلادی درگذشت. وی در بین مردم به سمبلی برای بی عدالتی سیاسی تبدیل شد و مراسم خاکسپاریاش با حضور هزاران نفر و شورشهای اعتراضی برگزار شد و پس از خاکسپاری مجسمهای برنزی از او بر روی قبرش قرار گرفت.
در میان چهرههای شاخص این گورستان یک نقاش مشهور فرانسوی نیز به نام تئودور ژِریکو (Théodore Géricault) دیده میشود. ژِریکو از نقاشان مطرح سبک رمانتیک در زمان خود بود اما در طول زندگی کوتاه 34 سالهاش آثار زیادی از خود به جای نگذاشت. در تصویر زیر بالای قبرش مجسمه او را میبینید که دراز کشیده و در حال نقاشی میباشد.
یکی از مهمترین آثاری که ژِریکو خلق کرد، بازماندگان کشتی مدوسا نام دارد. این تابلو روایت یک داستان تلخ اما واقعی میباشد. داستان از اینجا رقم میخورد که در سال 1817 میلادی یک ناو دریایی فرانسوی که تعدادی مهاجر و سرباز را به سِنِگال جابهجا میکرد، در مسیر دچار مشکل شده و افسران و خدمه کشتی سوار چند قایق نجات شدند و جان خود را نجات دادند و مردم عادی را رها کردند. با خروج آنها سایر مسافران کَلَکی ساختند و حدود 150 نفر از آنها سوار آن شدند اما در نهایت 15 نفر بازمانده از این کشتی نجات پیدا کردند. این حادثه تاثیری عمیق در ذهن مردم فرانسه ایجاد کرد و ژِریکو به واسطه این اثر بسیار مشهور شد. همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنید در زیر مجسمه او، این اثر نقاشی نیز نقش بسته است.
اما از قدیمیترین قبرهای این گورستان، قبر روشنفکر و نویسندهی فرانسوی پیتر آبِلار (Peter Abélard) میباشد که در قرن یازده و دوازدهم میلادی زندگی میکرده. زندگی این اندیشمند قرون وسطی، نظریههای ارزشمندی را دربارهی نوع زندگی و تفکرات قشر فرهیخته آن زمان در اختیار جامعه کنونی میگذارد.
پیتر آبِلار در زمان زندگی به دلیل دیدگاههای تندش نسبت به کلیسا و برخی آموزههای آن مثل کفاره شدن مسیح و تَثلیث مورد خشم کلیسا و کلیساییان واقع شد و برخی از تعالیمش به عنوان بدعت، محکوم گشت و حتی کتابی که راجع به تَثلیث نوشته بود را سوزاندند.
اگر در فصل زیبای پاییز به این شهر رویایی سفر کنید به واقع این گورستان نمایانگر زیباترین برگریزانی میباشد که در این شهر میبینید.
در بین افرادی که در این گورستان دفن شدهاند یکی از برجستهترین موسیقیدانان تاریخ نیز به چشم میخورد. فرِدِریک شوپن (Frédéric Chopin) فردی که در لهستان زاده شد و در طول زندگی خود نوآوریهای فراوانی در عرصه موسیقی به نمایش گذاشت و از مهمترین افتخاراتش ابداع تعدادی از فرمهای موسیقی بود.
آنقدر این گورستان زیبا بود که بنظرم آرزوی هر انسانی است که پس از مرگش در این چنین مکانی دفن شود.
ساعت حدود 9:45 دقیقه بود که به سمت ایستگاه مترو پِرلاشِز (Père Lachaise) رفتیم تا در ایستگاه آنوِغ (Anvers) در خط 2 پیاده شده و به بازدید از کلیسای زیبا و متفاوت ساکرهکور برویم.
زمانی که به نزدیکی کلیسا رسیدیم با خِیل عظیم گردشگران روبرو شدیم که در کوچههای منتهی به کلیسا حرکت میکردند و ما نیز قدم زنان کوچهها را که سربالایی بود طی کردیم تا به ابتدای پلههای کلیسا رسیدیم.
تاج محل به سبک فرانسوی
کلیسای یک دست سفید رنگ ساکرهکور (Basilique du Sacré-Cœur) در بالای تپه مونمارتر (Montmartre) قرار گفته، منطقهای که در گذشته محل زندگی هنرمندان مشهوری چون کلود مونه، پابلو پیکاسو و وینسنت ونگوگ بوده است. این کلیسا منظرهای مسحور کننده به شهر پاریس دارد که برای رسیدن به آن باید پلههای زیادی را به بالا بروید و یا با پرداخت 1/9 یورو از فونیکولار قرار گرفته در محل استفاده کنید تا به کلیسا برسید اما ما کمر همّت را بستیم و پیاده راهی کلیسا شدیم.
با اشتیاق پلهها را یکی پس از دیگری بالا رفتیم و پس از 10 دقیقه به کلیسا رسیدیم.
ساخت این کلیسا در سال ۱۹۱۴ میلادی به پایان رسیده و معمار آن پل آبادی (Paul Abadie) معمار مشهور فرانسوی بوده است. رنگ سنگ بنای بیرونی سفید یک دست بوده و شباهت خاصی با تاج محل در هندوستان دارد.
جالب است بدانید معنی ساکرهکور، قلب مقدس میباشد و در واقع به قلب مسیح اشاره دارد. در قبل از زمان مسیحیت و پیش از آنکه این کلیسا ساخته شود در این محل مکانی مقدس وجود داشت که کاهِنان در آن به پرستش میپرداختند و رومیها معابدی در وقف خدایان مارس و مرکوری ساخته بودند.
پس از بازدید که حدود سی دقیقه زمان برد از کلیسا خارج شدیم و دقایقی را بر روی نیمکتهای خارج از کلیسا نشستیم و از تماشای منظره شهر پاریس و محله مونمارتر لذت برده و اندکی استراحت کردیم. ساعت حدود 11:45 دقیقه بود و این بار پلهها را راحتتر از مسیر رفت طی کرده و به پایین رفتیم.
در ادامه مقصد بعدی ما دیوار عشق به فاصله تنها 500 متری از کلیسای ساکرهکور بود.
ای کاش عشق را زبان سخن بود (احمد شاملو)
دیوار من دوستت دارم (Le Mur des Je t'aime) یا دیوار عشق، یک دیوار مشهور آبی رنگ به مساحت ۴۰ متر مربع که در منطقه مونمارتر واقع شده و در سال ۲۰۰۰ میلادی با هدف ایجاد پیوندی عاطفی میان مردم ساخته شده است. برروی این دیوار خوش نویس مشهور فِردریک بارون (Frederic Baron) جمله دوستت دارم را ۳۱۱ بار به ۲۵۰ زبان دنیا نوشته است.
تمام زوجهای جوان به نوبت روبروی دیوار قرار میگرفتند و با یک حرکت عاشقانه عکسی به یادگار میگرفتند تا خاطره سفر به شهر عشق را همیشه با خود داشته باشند. پس از بازدید از دیوار عشق به قصد بازدید از مولنروژ (Moulin Rouge) به سمت بلوار کِلیشی (Boulevard de Clichy) حرکت کردیم.
بلوار کلیشی خود یکی از جاذبههای شهر پاریس به شمار میآید که به دلایل واقع شدن فروشگاههای عجیب در آن، قادر به قرار دادن عکسهای آن نیستم!
آسیاب سرخ پاریس
کافه مولنروژ (Moulin Rouge) که در لغت به معنای آسیاب بادی سرخ میباشد در سال ۱۸۸۹ میلادی توسط ژوزف اولر آغاز به کار کرد و بسیاری بر این باورند که رقص مشهور فرانسوی کانکان از این کاباره شکل گرفته است. امروزه هر شب هنرمندان مختلفی نظیر رقصندگان، خوانندگان و ... در اینجا به اجرا میپردازند و جالب است بدانید طی یک آتشسوزی در سال 1915 میلادی این مکان کاملاً از بین رفت اما مجدداً در سال 1921 میلادی دقیقاً به همان شکل ساخته شد.
در ادامه مسیر به سمت کلیسای تثلیث مقدس رفتیم که یک کلیسای کاتولیک میباشد.
یادگاری از امپراتوری دوم فرانسه
کلیسای تثلیث مقدس (Eglise de la Sainte Trinité) یک کلیسای کاتولیک در نزدیکی مرکز خرید لافایت، پشت میدان d'Estienne d'Orves و در منطقه ۹ پاریس قرار گرفته و در بین سالهای ۱۸۶۱ و ۱۸۶۷ میلادی در مدت ۶ سال و در زمان امپراتوری دوم فرانسه با طراحی تئودور بالو (Theodore Ballu) همان معمار سالن شهر پاریس ساخته شده است.
برج مرکزی کلیسا که از دور دست نیز به چشم می آید ۹۳ متر طول دارد؛ معماری داخلی کلیسا زیبا و چشم نواز بود و همین باعث شده بود تا یکی از مشهورترین کلیساهای این منطقه از پاریس نام بگیرد.
قار و قور شکم!
ساعت حدود 13:30 دقیقه بود که دیگر گرسنگی امانمان را بریده بود و برای صرف ناهار همانطور که از قبل در برنامه مشخص کرده بودیم به سمت رستوران نَباب کباب (Nabab Kebab) در بلوار اوسْمَن (Haussmann) رفتیم.
سفارش ما در این رستوران ساندویچ کباب ترکی کلاسیک و یک بشقاب میکس بود که جمعا 20/5 یورو شد و به نظر خودم کمی ول خرجی کردیم!
در هنگام پرداخت وجه ناهار صندوقدار به اشتباه وجهی بیشتر به من برگرداند و وقتی موضوع را به او اطلاع دادم و پول اضافی را برگرداندم اصلا باورش نمیشد که من پول اضافی را به او برگرداندهام و God Bless You گویان چندین بار از من تشکر کرد.
پس از صرف این نهار دلچسب به سمت گالری مشهور لافایت در فاصله 10 دقیقهای از این رستوران حرکت کردیم.
لاکچریترین مرکز خرید پاریس
گالری لافایت (Galeries Lafayette) ابتدا در سال ۱۸۹۴ میلادی آغاز بکار کرد و در آن زمان وسعت زیادی نداشت اما گالری امروزی در سال ۱۹۱۲ میلادی شکل گرفته و وسعت به مراتب بیشتری نسبت به گذشته دارا میباشد. این گالری شاید از نمای بیرون جلوه خاصی نداشته باشد اما زمانی که وارد آن شدیم لوکس بودن و زیبایی آن بر ما نمایان شد.
جالترین نکته در خصوص این گالری بدون مرز بودن مغازهها در طبقه همکف میباشد به نحوی که هیچ کدام دیواری ندارند.
در سقف گالری، گنبد شیشهای و فلزی مجموعه قرار گرفته که از نظر زیبایی نقطه عطف آن بهشمار میآید و در زیر این گنبد نیز پلی شیشهای واقع شده که گردشگران برای بازدید از آن صف میکشند و هر نفر ۵ دقیقه فرصت دارند که از آن بازدید کنند؛ در واقع در قالب گروههای چند نفری اجازه ورود داشتیم تا عظمت این گالری رو از روی این پل شیشهای تماشا کنیم.
اگر بخواهم این گالری را با مراکز خرید لوکس دبی همانند دبی مال مقایسه کنم، گالری لافایت حرف چندانی برای گفتن نداشت و این البته بیشتر نشان از سرمایهگذاریهای عجیب شیخنشینان امارات دارد. همچنین گردشگران برای تماشای منظره زیبای شهر پاریس به پشت بام این مرکز خرید میروند که متاسفانه ما از آن بی اطلاع بودیم.
به وقت ماکارون
اما سفر به فرانسه بدون خوردن شیرینی مشهور فرانسوی ماکارون (Macaron) معنایی ندارد برای همین خیلی سریع در اینترنت بهترین شیرینی فروشی که در آن نزدیکی قرار داشت را جست و جو کردم. شیرینی فروشی زنجیرهای بسیار مشهور لادوره (Laduree) در مرکز خرید پرَنتام (Printemps) درست در کنار مرکز خرید لافایت قرار داشت.
اما جالب است بدانید، این شیرینی مشهور فرانسوی خواستگاهش از ایتالیا میباشد و از سال 1500 میلادی به بعد در فرانسه رایج شده است. این شیرینی دارای دولایه مرنگ بادام (ترکیب سفیده تخم مرغ، شکر و بادام) میباشد که بین آنها کِرِم کَرهای استفاده میشود و رنگهای مختلفی که مشاهده میکنید از طعمدهندههای مختلفی هستند که در پخت آنها استفاده میشود.
اما ماکارون طعم شگفت انگیزی نداشت و خیلی هم شیرین نبود، شاید به اندازه لبخند ژِکوند شیرین بود؛ نه بیشتر و نه کمتر.
این دو فِسقِلی ناقابل شد 4/2 یورو در حالیکه با این مبلغ در ایران میتوانستیم حدوداً 4 کیلو شیرینی بخریم!
به وقت تلخ وداع
امشب ساعت 21:40 دقیقه با ایرلاین رایاناِیر (Ryanair) از فرودگاه بووه تیه در نزدیکی پاریس به سمت بارسلونا پرواز داشتیم. برای رسیدن به این فرودگاه باید خودمان را به ترمینال مسافربری پُغت مَیو (Porte Maillot) میرساندیم که خوشبختانه با پیادهروی تنها 20 دقیقه از هتل فاصله داشت.
ساعت حدود 4 عصر بود که تصمیم گرفتیم با مترو و از ایستگاه اَوْغ کُمَغتَن (Havre Caumartin) به ایستگاه کنار هتل یعنی پُغتدُشامپِغه (Porte de Champerret) در خط 3 رفته و پس از برداشتن چمدان از هتل به سمت ترمینال مسافربری برویم.
حوالی ساعت 16:30 دقیقه بود که به هتل رسیدیم و با توجه به اینکه چک اوت کرده بودیم و به اتاق دسترسی نداشتیم چند دقیقهای را در لابی استراحت کردیم و سپس با تحویل گرفتن چمدان هتل را به سمت ترمینال ترک کردیم.
پس از 20 دقیقه پیادهروی به ترمینال پُغت مَیو رسیدیم و در بین راه خدارا شُکر میکردیم که انتخاب هتلها را چه در رُم و چه در پاریس به نحوی انتخاب کرده بودیم که با داشتن چمدان نیازی به جابهجایی با مترو نداشتیم.
در ترمینال یک صف نسبتاً طولانی برای سوار شدن به اتوبوس شکل گرفته بود و با وجود اینکه در بلیت قید شده بود حرکت از ترمینال 3 ساعت قبل از پرواز میباشد اما کسی توجهی به این موضوع نکرده بود و مثلاً خود ما با اتوبوسی رفتیم که 3:30 مانده به پرواز فاصله داشت. ما بلیت اتوبوس را از ایران برای هر نفر به قیمت 15/9 یورو به صورت اینترنتی خریداری کرده بودیم در حالی که همان بلیت در تریمنال به قیمت 17 یورو به فروش میرسید.
زمانی که سوار به اتوبوس شدیم آسمان شروع به باریدن گرفت و خوششانس بودیم که در این چند روز باران در برنامه ما تداخل ایجاد نکرد. ساعت حدود 19:30 دقیقه پس از حدود یک ساعت و نیم طی مسیر در میان رعد و برق و طوفان به فرودگاه رسیدیم و تنها فکری که در آن زمان در ذهنم بود و استرس بر من وارد میکرد این بود که با این آب و هوا چقدر ممکن است پرواز ما تاخیر داشته باشد؟!
تاخیر در پرواز، یار جدا ناشدنی در سفرهای هوایی ما
همانطور که در ابتدای ورود به پاریس هم اشاره کرده بودم فرودگاه بووهتیه به عنوان سومین فرودگاه پاریس شناخته شده میباشد که یک فرودگاه کوچک در نزدیکی شهر بووه است و معمولاً ایرلاینهای ارزان قیمتی همچون Ryanair، Wizz Air و ... به آن پرواز دارند.
وارد سالن فرودگاه که شدیم با مشاهده 2 ساعت تاخیر بر تابلو اطلاعات اندوه فراوانی نصیبمان شد و بلافاصله با هاستلی که در بارسلونا رزرو کرده بودیم تماس گرفتم و وضعیتمان را شرح دادم و با شنیدن اینکه پذیرش 24 ساعته دارند خیالمان کمی راحت شد.
ابتدا دقایقی را استراحت کردیم و پس از وزن کردن تنها چمدانمان که وزنش نباید بیشتر از 20 کیلوگرم میبود به سمت تحویل بار رفتیم. این نکته را عرض کنم که Check-In را بصورت آنلاین و از قبل انجام داده بودیم و کارت پرواز را بر روی گوشی دانلود کرده بودیم. پس از تحویل چمدان و چک کردن سایز کولهها توسط متصدی خوش برخورد رایاناِیر به سمت بازرسی رفتیم. در اینجا هم از شانس من همانند فرودگاه رُم مورد بازرسی موردی برای تست مواد منفجره قرار گرفتم که کم کم به خودم هم شک کرده بودم که بین این همه مسافر چرا من؟!
وارد سالن انتظار که شدیم بهدلیل تاخیر اکثر پروازها سالن انتظار بسیار شلوغ بود و جایی برای نشستن بر صندلیها پیدا نمیشد.
بارش باران آرام شده بود و حال موعد پرواز ما رسیده بود اما در کمال تعجب پرواز ورودی ما بر زمین فرود نیامده بود که ما را برای سوار کردن به هواپیما به صف کردند و برای جبران تاخیر بوجود آمده پس از اینکه آخرین مسافر از پرواز ورودی پیاده شد ما به هواپیما سوار شدیم؛ یعنی حتی فرصت نظافت هواپیما را هم به خود ندادند.
در این پرواز نیز با درخواست از مسافر کنار خودم، همسرم که صندلیاش در ردیف اول بود و چندین ردیف با من فاصله داشت را به کنار خود آوردم و آماده پرواز شدیم.
در پروازهای ایرلاینهای ارزان قیمت شما باید برای هرچیزی که فکرش را کنید هزینه کنید. مثلا محفضه بالای سر صرفاً برای کسانی هست که بار دستی داخل کابین را از قبل خریده باشند و افرادی مثل ما باید کولهها را در زیر صندلی مقابل قرار میدادیم، گرچه عدهای هم رعایت نمیکردند. با تمام این تفاسیر وقتی به بلیت 23 یورویی که خریده بودم فکر میکنم، قطعاً ارزش تمام این سختیها را داشت.
شهر پاریس را با تمام زیباییها و دلرباییهایش در یک هوای بارانی ترک میکردیم و آرزو کردیم در آینده فرصتی پیش آید تا مجدد از این شهر عاشقانه دیدن کنیم.
نقشه مسیر طی شده در روز هفتم سفر – بیست و دوم مهر 98
در پایان سفر از اینکه توانستیم با یک برنامهریزی مناسب از اکثر جاذبههای مطرح شهر پاریس در زمانی اندک دیدن کنیم بسیار خشنودم و از شما نیز بابت مطالعه این سفرنامه تشکر میکنم و برایتان در دوران بیماری کرونا، آرزوی سلامتی دارم. امیدوارم از مطالعه سفرنامه لذت برده باشید و در آیندهای نه چندان دور با مطالعه ادامه سفرمان به شهر افسونگر بارسلونا با ما همسفر شوید.
پینوشت:
در این سفرنامه اکثر کلمات فرانسوی که عموماً در بین ما ایرانیها کم تکرار هستند، به همان شکل که در زبان فرانسوی تلفظ میشوند در این سفرنامه به رشته تحریر درآمده است.
آدرس پیج من در اینستاگرام:
Pouria_Eghtedari
آدرس پیج من در لستگرام:
Pouria.Eghtedari
لینک سفرنامههای پیشین:
1) سفر به سرزمین سیام (سفرنامه تایلند) (کاندیدای مسابقه سفرنامه نویسی سال 96)
2) از سیر تا پیاز سفر زمینی به گرجستان و ترکیه (کاندیدای مسابقه سفرنامه نویسی سال 96)
3) سفر به نگین خاورمیانه، امارات (سفرنامه دبی و ابوظبی) (برنده مسابقه سفرنامه نویسی سال 97)
4) سفر به جزایر عاشقانهها با کشتی کروز (از بندر کوش آداسی تا سانتورینی شگفت انگیز)
5) سفر به روستای گلگون ایران، ابیانه (کاندیدای مسابقه سفرنامه نویسی سال 98)
6) کاشان، منزلگاه خانههای پر فروغ
7) از چشمههای شگفت انگیز باداب سورت تا دریاچه رویایی چورت
8) سفر به شهر اَبَدی، رُم