بیرون آمدن از چهار دیواری کوچک خانه های خود و قدم گذاشتن در دنیایی بسیار وسیع تر و گسترده تر از یک خانه، دنیایی از تجربه و عبرت آموزی است که همه ی ما باید گاه گاه از آن بهره مند شویم. و اما اینبار میخوام قصه سفر به شهر شعر و شاعری، عشق و دلبری، شهر تاریخ و فرهنگ و شهر بهارنارنج هارو براتون بگم. اردیبهشت شیراز ، حتما شما هم شنیدید که بهترین فصل برای سفر به شیراز اردیبهشته. شنیده بودم عطر بهار نارنج رو توی تمام خیابونهای شهر میشه استشمام کرد و به همین دلیل این شد انگیزه ایی برای برنامه ریزی یک سفر اردیبهشتی به شیراز (البته من تجربه سفر به شیراز رو در آذر ماه هم داشتم که اون هم فوق العاده بود) .
برنامه ریزی برای سفر یا خوندن سفرنامه های لست سکند و بهتر از اون قسمت برنامه سفر شروع شد. وقتی با برنامه سفر میکنیم بهترین استفاده را از زمان میبریم. و من حتما توصیه میکنم قبل از هر سفر برای خودتون برنامه سفر بنویسید حالا ممکنه که صد در صد برنامه رو نتونید اونجا پیاده کنید ولی برنامه سفر خیلی کمک میکنه که بتونید جاهای بیشتری رو ببنید .
راههای رفتن به شیراز از تهران
ماشین شخصی، قطار، هواپیما
ما به دلیل اینکه سفر اکونومی تر بشه و هم به دلیل اینکه سفر با قطار رو تجربه کنیم تصمیم گرفتیم مسیر رفت رو با قطار بریم و سفر من و همسفرهام که پسر هشت ساله ام، خواهرم، برادرم، دو تا از دوستام در تاریخ پنجم اردیبهشت از میدان راه آهن تهران شروع شد.
پنج همسفر دیگه که از اقوام بودند،با دو ماشین شخصی حرکت کردند و قرار بود اونجا به هم برسیم که برای جایجایی در شیراز هم ماشین داشته باشیم و این یک نکته مثبت این سفر بود. قطارهای تهران شیراز هیچکدام پنج ستاره نیستند و خیلی لوکس نیستند ولی خب از آخرین باری که سوار قطار شده بودم خیلی میگذشت و میخواستم هم خودم و هم پسرم این تجربه رو داشته باشیم. اگرچه ترجیح میدادم قطار پنج ستاره می بود.
قیمت بلیط برای هر نفر دویست و پنجاه و هشت هزار تومان از سایت علی بابا خریدیم. قرار بود قطار ساعت هشت شب از تهران حرکت کنه و فردا ساعت دوازده ظهر به شیراز برسه. حرکت همان ساعت هشت انجام شد ولی ساعت رسیدن ما به شیراز ساعت یک ظهر بود. تو کوپه چندتا پتو و بالش بود. تلویزیون هم بود که البته خیلی کارایی نداشت. قطار که راه افتاد اومدند درب کوپه پرسیدند شام میخواهید که هزینه شام جداگانه گرفته می شد. ما از خونه غذا آورده بودیم پس غذایی سفارش ندادیم و غذایی که از خونه آورده بودیم رو خوردیم و جالب اینکه بعد از یکی دو ساعت نفری یک ساندویچ مرغ بسته بندی با نوشابه که جزء پذیرایی بوده آوردند. خب اگر از اول این رو می آوردند دیگه هیچ کس غذا سفارش نمی داد. کلا اون شب خیلی راحت نبودم. مخصوصا به خاطر شیطنت های پسرم. مدام بالا می رفت پایین می اومد. خواب قطار هم که خیلی خواب راحتی نیست. ولی خب اینها همش تجربه سفره.
شام ما در قطار
ساعت یک ظهر به ایستگاه راه آهن شیراز رسیدیم و از اونجا اسنپ گرفتیم برای هتل محل اقامت مان، هتل آرین در خیابان فردوسی. تقریبا بعد از نیم ساعت رسیدیم. لابی هتل تمیز و مرتب بود و مبلمان زیادی هم داشت. پرسنل پذیرش با احترام و گرمی از ما استقبال کردند. ما دو واحد چهار تخته به مدت سه شب رزرو کرده بودیم. البته تعداد ما بیشتر از هشت نفر بود ولی گفتند مشکلی نداره و هزینه اضافی از ما نگرفتند. من چون از طرف اداره محل کارم هتل رو رزرو کرده بودم مبلغ کمی داده بودم ولی هزینه رزرو یک اتاق چهارتخته برای چهار نفر با صبحانه در زمان سیزن شبی یک میلیون تومان بود.
و اما آپارتمان های هتل آرین. شامل یک واحد یک خوابه با دو تخت خواب و دو عدد مبل تخت خواب شو در قسمت هال، یک سرویس حمام و توالت فرنگی، کابینت، گاز، یخچال و تلویزیون بود. نور اتاق کم بود. در نظر اول خوب به نظر میرسید ولی کمی دقت کردیم دیدیم کوسن ها کثیف است. فرشی هم که کف اتاق بود به نظر خیلی کثیف به نظر می رسید. رو شویی توی سرویس بهداشتی هم خراب بود. که بهشون اطلاع دادیم و تقریبا روز آخر مسافرت درست شد. جوابگویی به مشکلات کمی ضعیف بود ولی خب از نظر منطقه جای خوبی واقع شده بود و تقریبا به مرکز و مراکز گردشگری نزدیک بود. چمدان ها را جابجا کردیم و روی مبل ها دراز کشیدیم تا خستگی راه شانزده ساعته را از تن بیرون کنیم. من رفتم و از رستوران سر خیابان فردوسی نزدیک هتل چندتا ساندویچ گرفتم تا بعنوان ناهار بخوریم.
بعد استراحت داشتیم تا زمانی که بقیه همسفرهامون که با ماشین حرکت کرده بودند برسند. حدود ساعت پنج بعد از ظهر بود که همسفرهامون با ماشین رسیدند. حالا اونها خیلی خسته بودند و خواستند که کمی استراحت کنند ولی ما دیگه آماده گشت و گزار بودیم اونها رفتند برای استراحت و ما مسافران قطاری با ماشین شخصی خودمون رفتیم برای شیراز گردی. خب اولین جایی که به نظرمون اومد که بریم دروازه قرآن بود. دروازه قرآن از دروازه های به جا مونده از دوران قدیم در شیراز است. این جاذبه گردشگری نماد شهر شیراز است که در فهرست آثار ملی هم ثبت شده.
هوا بسیار خوب بود و یک باران نم نم هم شروع به باریدن کرد. ماشین را توی پارکینگ گذاشتم و به سمت دروازه قرآن رفتیم. دو تا آدمک فلزی با لباس محلی برای عکس گرفتن اونجا گذاشته بودند. با اون مجسمه ها عکس گرفتیم و کلی خندیدیم .
و بعد به سمت آرامگاه خواجوی کرمانی که دقیقا در مجاورت دروازه قرآن هست، رفتیم. او از شاعران دوران مغول بوده که در شهر شیراز از دنیا رفت و در همان جا دفن شده. برای ورود گیشه فروش بلیط بود ولی کسی داخلش نبود ،پس ما هم بدون بلیط وارد شدیم . اما آرامگاه خواجوی کرمانی جایی با صفا بصورت پلکانی و سنگ فرش شده بود و شامل چند قسمت بود. غار شیر سنگی، غار محل زندگی و عباذت خواجو، نقش برجسته جنگ رستم و شیر، آسیاب خواجو، آبشار مصنوعی، فروشگاه صنایع دستی و کافی شاپ، که همه قسمت هارو میشه تو یک ساعت دید. جای باصفایی بود مخصوصا با بارونی که زده بود محیط خیلی دلچسب تر شده بود.
بعد از گشت و گزار به سمت هتل رفتیم تا با همسفرهامون به عمارت شاپوری برویم. باغ و عمارت شاپوری از بناهای قدیمی شیراز است که صد سال قدمت دارد. این خانه متعلق به یکی از تاجران بزرگ شیراز بوده که به ثبت ملی رسیده و با کاربری موزه و رستوران درآمده. ورودی باغ برای هرنفر سه هزار تومان بود که اگر از رستوران یا کافی شاپ باغ استفاده می کردید، هزینه ورودی از فاکتور کم می شد. از درب ورودی که وارد شدیم حیاطی بزرگ و زیبا پر از درخت های قدیمی و گل های قشنگ ،وسط حیاط حوض بزرگ و پر از آب با فواره های روشن چشم رو نوازش می کرد و از همه قشنگ تر خود عمارت، با آن معماری زیبا و نورپردازی که زیبایی آن را چندین برابر کرده بود. طبقه پایین عمارت کافی شاپ بود و رستوران عمارت هم در طبقه بالا میزها و صندلی ها در چندین اتاق مجزا و همچنین در بالکن بزرگ عمارت چیده شده بود.
تعدادمون زیاد بود و هرکس غذای مورد علاقه ش رو سفارش داد. البته خیلی از غذاهایی که توی منو بود تموم شده بود و انتخاب محدود به غذاهایی بود که موجود بود. من هم لاپلویی گوشت سفارش دادم. قیمت صد و شصت هزار تومان که گوشت گردن بود که لای پلو گذاشته بودند و روش هم کمی زرشک داشت و به جرات میتونم بگم خوشمزه ترین گوشتی بود که تا به حال خورده بودم. فوق العاده لذیذ و نرم و خوشمزه بود و به زیبایی هرچه تمام تر لای پلوی خوشمزه قرار گرفته بود. ترکیب فوق العاده ای بود که حتما به همه پیشنهاد می کنم. دیگر همسفرها ماهی، جوجه و کوبیده گرفته بودند که آنها هم راضی بودند. و اینگونه روز اول سفر شیراز تمام شد.
روز دوم : مسجد نصیرالملک، نارنجستان قوام، خانه زینت الملوک ، مجموعه زندیه
صبح روز بعد صبحانه رو در هتل آرین در طبقه یک رستوران خوردیم. صبحانه نسبتا خوب بود و شامل پنیر، کره، مربا، خامه، عدسی ، تخم مرغ یا املت و آبمیوه و چایی و شیر بود. بعد از خوردن صبحانه به سمت مسجد نصیرالملوک به راه افتادیم. نرسیده به مسجد پارکینگ بزرگی بود که ماشین را اونجا گذاشتیم و تا مسجد پنج دقیقه ای پیاده رفتیم. ورودی مسجد ده هزار تومان بود.
این مسجد از مساجد دوران قاجار است و آنچه که این مسجد را از مساجد دیگر متمایز میکند نوع معماری و شیشههای رنگی آن است که در ساعت اولیه صبح و تا قبل از ساعت ده به واسطه تابش نور خورشید به این پنجرههای رنگی و انعکاس آن در داخل، زیبایی خاصی به این مسجد داده. دو نکته مهم این که عکاسی با دوربین حرفه ای و سه پایه در این مسجد بدون مجوز ممنوع است. و ساعتی که بتوانید زیبایی نور خورشید از پنجرهها رو ببینید از اول صبح تا ده صبح است و بهتر است که زودتر بروید چون بسیار شلوغ میشه و گاها دیده میشد که برای عکاسی بعضی ها باهم دعوا هم میکردند. ما هم ساعت خوبی نرفتیم. بسیار شلوغ بود و تابش نور خورشید هم کم شده بود. شما زودتر بروید.
بعد از مسجد خارج شده ماشین از توی پارکینگ برداشته و به سمت نارجستان قوام رفتیم. ماشین را توی خیابان روزبهانی که روبروی عمارت بود پارک کردیم و به داخل عمارت رفتیم. بلیط ورودی نفری پنج هزار تومان بود. این باغ متعلق به خاندان قوام که از بزرگان سلسله قاجار بودند و چندین سال حکومت فارس را برعهده داشتند.
درختان این باغ که اغلب درخت نخل و نارنج است به صورت قرینه روبروی هم در دو طرف حیاط قرار گرفته و مابین آن هم یک حوض باریک ولی بلند قرار گرفته. معماری باغ بسیار زیباست و از آینه کاری ،کاشی کاری ،منبت کاری استفاده شده و چقدر خوبه که یک کارشناس اونجا باشه و درباره این معماری توضیحاتی بده ولی نبود. بعد از اینکه عکس هامون رو با این باغ زیبا گرفتیم. رفتیم توی کافه ای که درضلع شرقی باغ قرار داشت و بستنی و فالوده و شربتهای معروف شیراز رو داشت. بستنی و فالوده و شربت بهارنارنج گرفتیم و همون جا نشستیم و خوردیم که خیلی خیلی هم خوشمزه بود.
خانه زینت الملک یا موزه مادام توسو
خانه زینت الملک قوام در مجاورت نارجستان قوام قرار گرفته وگویا در گذشته جزیی از عمارت نارجستان بوده و از یک راه زیر زمینی به هم راه داشته ولی به هر حال ما ندیدیم. ما از باغ بیرون آمدیم و به سمت ورودی خانه زینت الملک رفتیم. ورودی هر نفر پنج هزار تومان بود در زیرزمین خانه زینت الملک در بدو ورود مجسمه خانه زینت الملک و بعد از آن مجسمه بسیاری از بزرگان سرزمین فارس به زیبایی هر چه تمامتر، گذاشته شده. حیاط و عمارت هم از زیبایی برخوردار است اما به زیبایی نارنجستان قوام نیست.
بعد از آن دلم میخواست ناهار را در رستوران شرزه که یکی از بهترین رستوران های شیراز هست بخوریم ولی چون ماه رمضان بود برای ناهار تعطیل بود پس به هتل رفتیم از ساندویچی که دیروز ناهار گرفته بودیم ساندویچ گرفتیم و توی اتاق خوردیم قرار شد بعد از کمی استراحت به سمت مجموعه زندیه برویم. ماشین رو توی یه پارکینگ نزدیک مجموعه پارک کردیم و به سمت مجموعه رفتیم. اول به حمام وکیل رفتیم: ورودی برای هر نفر پنج هزار تومن.
این حمام از مکان های تاریخی دوره زندیه است که به دستور کریم خان زند ساخته شده. این حمام به سبک حمام سنتی ایرانی است که شامل سربینه ، گرمخانه و خزینه است. موزه مردم شناسی در این موزه برقرار است که چگونگی پوشش و آداب و رسوم مردم شیراز را در آن زمان نشان میدهد. زمان لازم برای بازدید نیم ساعت کفایت میکنه.
بعد از حمام به مسجد وکیل رفتیم. ولی مراسمی اونجا در حال اجرا بود که بازدید نداشت . پس به بازار وکیل رفتیم. این بازار هم به دستور کریم خان زند ساخته شده .بازاری زیبا با گذرهای طولانی و پیچ در پیچ و معماری تاریخی یکی از جاهایی هست که در سفر به شیراز حتما باید دید. در این بازار فرش فروشی ،ادویه،صنایع دستی، پارچه و پوشاک و خیلی مغازه های دیگه پیدا میشه. وجود سراها و تیمچه های مختلف مثل سرای فیل و سرای مشیر ،این بازار رو جذاب تر کرده.مقداری ادویه خریدم که رهاوردی از این سفر داشته باشم.
بعد از بازار به سمت ارگ کریم خان رفتیم. بنایی آجری با عظمت در قلب شهر شیراز باچهار برج بلند.بهای بلیط پنج هزار تومان بود. ارگ کریم خان. این ساختمان زیبا مرکز زندگی خاندان کریم خان بوده. البته نمای بیرونی ساختمان خیلی قشنگ تر بوده و به نظرم این ساختمان کم لطفی شده و رسیدگی به آن نشده. نماد من شیراز را دوست دارم هم که جلوی ارگ کریمخان بود که کلی هم با این نماد عکس گرفتیم.
وبعد به سمت هتل رفتیم. برای شام از کیترینگهای اطراف هتل غذا گرفتیم و توی هتل خوردیم.
روز سوم: حافظیه، سعدیه، تخت جمشید
صبح صبحانه رو هتل خوردیم و به سمت آرامگاه حافظ رفتیم. هزینه ورودی برای هر نفر پنج هزار تومان بود . حافظیه محل مقبره حافظ شیرازی و همچنین تعداد زیادی از نویسندگان و ادبا است. با اینکه شنیده بودم این مکان در شب حال و هوای خوبی دارد اما به نظرم توی روز هم زیبایی خودش رو داره. بسیار جای جذاب و دوست داشتنی است و عجیب حالمان را خوب کرد. آرامش خاصی داره و اگر و دفعه دیگر به این مکان رفتم یه زمانی میرم که نخواهم بعد از آن به جای دیگه ای برم و با زمان بیشتری سعی می کنم از آرامش آنجا استفاده کنم.
مسیر بعدی سعدیه
سعدیه محل دفن سعدی شاعر بزرگ شیرازی که در گذشته محل عبادت او و مریدانش بوده. ساختمان به سبک ایرانی با هشت ستون و یک گنبد با کاشی های فیروزه ای ساخته شده و از زیر آن چشمه ای میجوشد و آب آن داخل حوض می ریزد و این حوض تا توی حیاط با صفای آن ادامه دارد. حال و هوای خیلی خوبی دارد و ارامش خاصی.ورودی مبلغ پنج هزار تومان.
مقصد بعدی ما تخت جمشید بود. از سعدیه تا تخت جمشید پنجاه و پنج دقیقه راه بود. بعد از گشت زدن در سعدیه سمت مرودشت به راه افتادیم . من برای بار دوم بود که به تخت جمشید می آمدم اما به اندازه همسفرهام که بار اولشان بود ذوق و هیجان داشتم. واقعا هر ایرانی با دیدن تخت جمشید و تاملی به آن زمان احساس غرور می کند . تخت جمشید در سال پانصد و هجده قبل از میلاد به دستور داریوش اول بنا شده و البته ساخت کاخ ها و مجسمه ها تا زمان پادشاهان بعدی ادامه داشته . در سال سیصد و سی قبل از میلاد اسکندر مقدونی در پی شکست داریوش سوم تا پایتخت او شهر پارسه پیشروی کرد و کاخ بزرگ تخت جمشید رو به آتش کشید . و صدها سال آثار هنری و دست نوشته ها کهن ایرانی و قصرهای با شکوه رو از بین برد .
در سفر قبلی به تخت جمشید شاهد یه برنامه ای بودم به اسم نور وصدا که بعد از غروب آفتاب کسانی که برای بازدید از تخت جمشید آمده بودند و بلیط برنامه نور و صدا رو داشتند توی محوطه می ماندند . و بعد از تاریکی هوا روی صندلی هایی که مثل آمفی تئاتر رو باز بود می نشستند و با نور و صدا داستان حمله اسکندر به تخت جمشید رو به نمایش می گذاشتند . به جرات می توان گفت که اون یکی از تاثیر گذارترین برنامه هایی بود که من در عمرم دیدم و خیلی دوست داشتم که اون تجربه دورباره تکرار بشه . و توی این سفر هر چی پرسیدم گفتند که دیگه نور و صدا اجرا نمیشه حالا چرا ، الله اعلم ؟؟؟!!! پیشنهاد اینه که در بازدید از تخت جمشید حتما راهنما بگیرید وقتی با آگاهی بیشتری این بنا رو می بینید لذت چندین برابر هست . بلیط ورودی پنج هزار تومان . راهنما برای یک ساعت یکصد و بیست هزار تومان بود . برنامه قبلی مون این بود که از نقش رستم و نقش رجب هم بازدید کنیم و چون بچه ها هامون بود خسته شده بودند و بهانه گیری می کردند . پس به سمت هتل به راه افتادیم .
سوغات شیراز
خوب همه میدونید که سوغاتی شیراز مسقطی هست ولی مسقطی هایی که فروخته می شود به عناون سوغاتی مواد نگه دارنده دار و سفت است اما یک سوغات خوشمزه دیگه شیراز ،کلوچه مسقطی است که کلوچه اش نان برنجی است با یک تکه مسقطی تازه که توی شیرینی فروشی ها پخته می شود و یکی از بهترین کلوچه مسقطی کامران است که دو تا شعبه دارد فقط چون نان برنجی ها خیلی ترد و تازه است معمولا خورد می شود ولی برای سوغات یکی دو جعبه خوبه .شیرینی کامران بسیار شلوغ هست و خرید سوغاتی یکی دو ساعتی طول می کشد. پیشنهاد من اینه که آنلاین سفارش بدین که بسیار سریع و ساده است و شامل تخفیف هم هست .
رستوران هفت خوان
برای شام رستوران هفت خوان که یکی از بهترین رستورانهای شیراز بود جا رزور کرده بودیم رستوران سنتی با موسیقی زنده . البته این رستوران چندین طبقه است و شامل چندین کافی شاپ ، فست فود و رستوران باربی کیو .. است . ولی ما در رستوران سنتی جا رزرو کردیم . البته برای پسرم از طبقه پایین که فست فود بود فیله سوخاری گرفتیم . و بردیم توی رستوران سنتی . رستوران سنتی سکوهاییی گردو بزرگ برای نشستن و البته میز و صندلی هم بود . گروه موسیقی هم خوب بود فکرکنم دو گروه بودند و هرازگاهی برای رفع خستگی می رفتنند و برمیگشتند . و یک چیز جالب دیگه که من جایی ندیده بودم همراهی گروهی از عزیزان ناشنوا با گروه موسیقی و جذاب کردن برنامه آنها. غذای ما سینی مخصوص سر دست گوسفند بود و کشک و بادمجان و مخلفات . وقتی سفره رو انداختند قبل ار آوردن غذا نان تازه به همراه یک پنیر که نمی دونم چی بود و سبزی خوردن تازه که خیلی مزه داد . غذاهم عالی بود . بعد از غذا چایی رو هم هم انجا خوردیم و برای خواب و استراحت به هتل رفتیم .
روز آخر
همسفرهامون که با ماشین اومده بودند راه زیادی پیش رو داشتند و می خواستند که قبل از ظهر برگردند فقط می خواستند که قبل از رفتن یک فالوده بستنی دیگه بخورند . اون روز ،روز جمعه و روز قدس بود و همه جا تعطیل. قصدمون بابا بستنی بود که تعطیل بود پس رفتیم به سمت عمارت نارنجستان که روز اول بستنی خورده بودیم. رفتیم از داخل بستنی گرفتیم اومدیم بیرون و همون جا دم ماشین خوردیم و با همسفرهامون خداحافظی کردیم. هتل برگشتیم و تا ساعت دوازده اتاق رو تحویل دادیم چمدانها را برا پذیرش سپردیم پرواز برگشتمون ساعت یازده شب بود پس وقت داشتیم تا یه جای دیگه هم ببینیم. اسنپ گرفتیم و به باغ عفیف آباد رفتیم.
باغ عفیف آباد
به نظرم این باغ از زیباترین باغهای شیرازه که گردشگاه پادشاهان صفوی بوده. قسمت موزه باغ به دلیل فیلمبرداری تعطیل بود ولی این چیزی از جذابیت این باغ کم نمیکرد. یک سری ادوات توپ و تانک جنگی از سالهای دور در قسمت شرقی باغ بود که پسرم حسابی آن جا حال کرد و از این وسایل بالا رفت و پایین آمد. بعد از گشت و گذار توی باغ عفیف آباد روی میزهایی که برای کافه باغ بود نشستیم.
من و دوستم رفتیم بیرون و از رستوارن سفیر شاندیز که همون در نزدیکی باغ عفیف آباد بود غذا گرفتیم و چون ماه رمضان بود فقط بیرون بر داشتند پس ما غذا رو آوردیم روی همان میزها ی اطراف کافی شاپ باغ عفیف آباد خوردیم. غذا هم خوشمزه بود.
حدود ساعت پنج اسنپ گرفتیم به سمت هتل دو ساعتی وقت داشتیم که این دو ساعت رو به استراحت در لابی هتل گذروندیم بعد اسنپ گرفتیم به سمت فرودگاه. توی کافی شاپ فرودگاه چای بستی و لته سفارش دادیم تا موقع پرواز برسه .
پرواز پر ماجرا....
پروازمون ایران ایرتور بود و بعد از اینکه همه مسافرها سوار شدند ما منتظر بودیم که هواپیما بپره و بعد دیدیم هیچ خبری نیست، بعد از پانزده دقیقه ایی خلبان پرواز اعلام کرد که هواپیما نقص فنی داره که الان برطرف میشه نگران نباشید تا پانزده دقیقه دیگه پرواز میکنیم. یا خود خدااااا....، خواهرم به شکل معمول از پرواز میترسه حالا با این وضعیت دیگه ترسش چند برابر شده بود و خیلی مضطرب شده بود و وقتی که این پانزده دقیقه باز تمدید شد و تا دو ساعت طول کشید این اضطراب بیشتر شد. تا جایی که چند تا از مسافرها حاضر نشدند با این پرواز بیان و از هواپیما پیاده شدند.. من شنیدم که تا دو ساعت تاخیر هیچ مبلغی به مسافر بر نمیگرده. پس کسایی که رفتند ،باید دوباره بلیط هواپیما بخرند و با یه پرواز دیگه برگردند و خسارتی بهشون تعلق نمیگیره . اما بعد از دو ساعت بالاخره پرواز انجام شد.
هرچند که خیلی پرواز پرماجرا و پرهیجانی بود ولی به هرحال ما و مسافرین دیگه به سلامت در فرودگاه مهرآباد پیاده شدیم. خداوند بزرگ خودش حافظ همه مسافرین باشه علی الخصوص مسافرین پروازهای ایرانی و این بود قصه سفر من و همسفرهام به شهر شعر و عاشقی شیراز زیبا. امیدوارم که مورد توجه تون قرار گرفته باشه. خوشحال میشم اگه نظرتون رو برام ثبت کنید.