چند سالی بود که به فکر دیدن هرمز بودم و هر بار با ديدن عکس های هرمز در اينستاگرام اشتیاقم بیشتر می شد . قبل از شيوع كرونا قرار بود دوستم از سوئد به ايران بيايد تا باهم به اين سفر برويم ، اما با گسترش اين بيماری تمام برنامه های سفر بهم ريخت. در هفته اول مهر 1401 اين فرصت پيش آمد تا دوستم سفری به ايران داشته باشد . تصميم گرفتيم بندرعباس ،قشم،هرمز و اصفهان را در برنامه سفرمان قرار دهیم . هتل استاتيس بندرعباس را به قيمت اتاق دوتخته 1046700 تومان براي يك شب و هتل امير قشم را به قيمت 1633500 تومان براي اتاق دو تخته به مدت سه شب رزرو كردم .
قبل از آمدن دوستم فقط توانستم بلیط هواپیما ساری به بندرعباس را براي هر نفر به قيمت 1279600 تومان تهیه كنم ، برای بلیط قطار بندرعباس به اصفهان مجبور بودم تا آمدن دوستم صبر کنم ، چون حضور فرد خارجی و ارائه پاسپورت جهت خرید الزامی بود و امكان خريد اینترنتی بلیط قطار هم ممكن نبود . براي خريد پرواز هم فرد خارجی مي بايست از طريق آژانس ها اقدام كند . نگران زمان بندی سفر و تهیه بلیط ها بودم ، بالاخره بعد از آمدن او از سوئد بلیط قطار خريداری شد و هتل های اصفهان هم رزرو گرديد .
وقتی به سالن فرودگاه دشت ناز ساری رسيديم تازه باورم شد که به هرمز می روم و این رویا نیست . در فرودگاه دشت ناز ساری مامور كنترل پاسپورت سوالات بسياری از من و دوستم پرسيد و علت سفر او و مقصدهايی كه مي خواهد برود را جويا شد و درنهايت با گرفتن شماره تماس او كه واقعا نمي دانم كجا لازمشان می شد ، پاسپورتش را تحويل دادند . پرواز ما وارش بود ، ساعت حرکت 17:45 غروب و باتوجه به زمان رسیدن 19:45 به بندرعباس ، شب را در هتل استاتیس مي گذراندیم تا صبح باخیال راحت به سمت قشم برویم . متاسفانه پرواز مستقيم از ساری به قشم وجود ندارد و می بایست اول به بندرعباس مي رفتيم .
از هوای بندرعباس نگويم که شرجی بودنش چندین برابر شمال بود و باد خيلی گرمی می وزيد . به هوای شرجی که عادت داشتم و خوشبختانه دوستم هم از اين هوای گرم راضی بود ، هرچه هوا گرمتر و آفتابی تر، او خوشحال تر . از دوستان شماره تماس چند ليدر تور قشم را براي قشم گردی گرفته بودم ، در تماس هايي که با ليدرهای قشم داشتم متوجه شدم شروع همه برنامه ها در بازه زمانی ساعت 7 الي 8:30 صبح است و اینکه بتوانیم در ساعت مقرر به قشم برسیم و حداقل چمدان هایمان را به هتل تحویل دهیم ، میسر نبود .
نمی خواستم به دوستم سخت بگذرد ، صبحانه نخورده و با عجله راهی قشم شویم . بعد از صحبت با یکی از لیدرها به این جمع بندی رسیدیم كه طبق برنامه خودمان بعد از رسیدن به هتل در قشم با ایشان هماهنگ بشویم که تور اختصاصی دونفره برايمان بگذارند . قیمت کمی بیشتر می شد و این اختلاف قیمت برای من و همراهم مساله مهمی نبود . تور گروهي نفري 380 هزار و اختصاصي 420 هزار تومان بود . شب تصمیم گرفتیم کمی در خیابان های اطراف هتل قدم بزنیم . هتل استاتیس پشت سیتی سنتر واقع شده بود ، صرفا جهت تماشا و کنجکاوی وارد سیتی سنتر شدیم ، قصد خرید نداشتیم. داخل آسانسور سه دختر حدود ۱۲،۱۳ ساله با لباس های سنتی سوزن دوزی شده بسيار خوشرنگ و زيبا سوار شدند .
وقتی به آنها گفتیم چقدر خوشگل شده اند و لباس هایشان چقدر زیباست ، خجالت کشیدند ولی چشم هایشان می خندید . خیلی جالب بود در این مدت کم که در بندرعباس بودیم خانم های زیادی را دیدیم که لباس های سنتی بر تن داشتند . این رنگ ها و نقش ها به شهر جلوه زيبايی مي دهد . باد گرمی می وزيد و ما تشنه لبان در جستجوی فالوده فروشی بودیم و قرار نبود تا رفتن به اصفهان صبر كنيم . دوستم نيت كرده بود در سفر به ايران تا مي تواند فالوده بخورد .
در جستجوي فالوده فروشی سر از مرکز خرید نگين خلیج فارس در آوردیم ، تنها چيزی كه به نظرم ارزش خريد كردن داشت پارچه هاي سوزن دوزی و پرنقش و نگار بسيار زيبايی بود كه قيمت خیلی مناسبی هم داشتند ، در نزديكي مرکز خرید چند مغازه قرار داشت که بستنی و فالوده می فروختند ولی خیلی تمیز به نظر نمی رسیدند و من بسيار وسواسی به ناچار دل را به دریا زدم و فالوده سفارش دادیم. کیفیت آن خیلی خوب نبود ولی از هیچی بهتر بود ، عطشی که داشتیم برطرف شد و خداروشكر مشكلی برای دل و روده عزيزمان پيش نيامد . خیابان اصلی خیلی شلوغ بود و کودکان کار متاسفانه در هر گوشه ای دیده می شدند . در راه برگشت در خیابان امام خمینی وارد محوطه معبد هندوها شدیم . معبد هندوها که با نام پرستشگاه بت گوران نیز شناخته میشود ، یکی از بناهای تاریخی بندرعباس است . درب داخلی معبد بسته بود نمی دانم روز ها هم بسته هست یا خیر .
بعد از خیابان گردی به هتل برگشتیم تا برای فردا آماده شویم . فردای آن روز بعد از خوردن صبحانه به سمت اسکله شهيد حقانی بندرعباس حرکت کردیم . فرد خارجی نمی تواند از دستگاه های تعبیه شده بلیط تهیه کند و ما از اين بابت کمی معطل شدیم . تعجب کردم که چرا با وجود توریست های زیادی که به این جزایر سفر می کنند به این مساله ساده توجهی نکرده اند . قیمت بلیط شناور برای فرد ایرانی ۶۷۵۰۰ و فرد خارجی ۱۲۵هزار تومان است . بلیط ها را تهیه کردیم و دوان دوان بسمت شناور رفتیم . یک مساله ای که برایم در بندرعباس آزاردهنده بود دیدن زنان متکدی و البته بسیار سمج در اطراف مراکز خريد و اسکله بود . مواردی مثل این چهره خوبی از شهر در ذهن توریست ها ایجاد نمی کند .
قشم ، جزيره پديده ها
قشم جزیرهای زیبا در جنوب ایران و در کنار خلیج فارس است . قشم که بخشی از استان هرمزگان شناخته میشود ، بزرگترین جزیره ایران است که در تنگه هرمز جای گرفته است . نام کهن قشم ابرکاوان است که اشاره به کاوه آهنگر ، شخصیت اسطورهای دارد . قشم حدود 30 کیلومتر تا بندرعباس فاصله دارد و از طريق شناور و لندینگ کرافت مي توان از بندرعباس به قشم رفت . شناورها اين مسافت را در حدود 1 ساعت طی میکنند . بهترين زمان سفر به اين جزيره اواخر پاييز تا اواخر فروردين می باشد .
بعد از دیدن آبی نیلگون و دریایی آرام به قشم رسیدیم . درطول مسیر به شیشه کثیف شناور خیره شده بودم که اجازه نمی داد زیبایی های مسیر را ثبت کنم و تنها توانستم زيبايی آن را به حافظه ام بسپارم . امان از این حافظه که خدا می داند چه لحظاتی در آن حک شده که نشده با دوربین هایمان ثبتش کنیم . بعد از رسيدن به قشم و گرفتن تاکسی اینترنتی به سمت هتل امير در منطقه الهيه رفتيم . بلافاصله با تحویل گرفتن اتاق با لیدر صحبت کردیم و قرار شد دنبالمان بيايند و به سرعت خودمان را به برنامه های تور برسانیم .
ساعت تقریبا 10 شده بود كه ليدر آمد و ما دو نفر سوار پرشيای سفيد رنگ شديم . ليدر توضیحات خوبی درباره جزيره برايمان ارائه داد . جاده باب میل من بود ، در یک سمتش دریای خوشرنگ به چشم میخورد . لیدر در طول مسیر درتلاش بود به ما روحيه دهد كه نگران نباشید تلاش ميکنم به موقع از همه جا دیدن کنید . گفت اگر تنگه چاهکوه بخواهيد بروید راه طولانی تری درپیش خواهيم داشت و ممكن است در تاريكی به دره ستارگان برسيم و چون چاهكوه در اولويتمان نبود به همين علت بازديد از چاهكوه را موكول كرديم به سفری ديگر .
در ابتدا به اسكله شيب دراز رفتیم . از هتل تا اسكله حدود 53 كيلومتر و تقريبا 45 دقيقه طول كشيد تا به اسكله برسيم . از آنجاكه همه تورها قبل از ساعت 10 به اينجا رسيده بودند مسافري غير از ما و دو نفر ديگر نبود تا سوار قایق هاي جزيره هنگام شويم ، فقط 4 نفر بودیم و قايق با اين تعداد حرکت نمی کرد . كمي صبر کردیم در آن ساعت پرنده پر نمیزد چه برسد به مسافر هنگام .
لیدر پیشنهاد داد بیشتر از این معطل نشویم به اسكله كندالو برويم . با دو مسافر ديگر هماهنگ كرده و راهي كندالو شديم . پنج دقيقه ای به كندالو رسيديم .خداروشكر در آنجا ظرفيت قایق تكمیل شد و در كمال تعجب بدون جليقه نجات همه سوار قايق شدند . پیش بسوی دیدن دلفين ها و جزيره مرجاني هنگام . بهترين زمان براي ديدن دلفين ها قبل از 10 صبح است و ما زمان صبح را از دست داده بوديم و البته توقع ديدن دلفين را هم در آن ساعت نداشتيم ، يك قاعده کلی وجود دارد که میگوید ، زمانی که هوا خنک و دریا صاف و آرام است ، بهترین شانس شما برای تماشای دلفینهاست .
با اینکه خیلی از خشکی فاصله گرفتیم و چندین بار دور زدیم ولی جانم برايتان بگويد هرچیزی رویت کردیم غیر از دلفین . بطری های آب معدني ، انواع پلاستيك... نمی دانستيم تازه اين شروعش هست و قرار است بعدا در هرمز چیزهای ناراحت کننده بیشتری ببینيم. سوار بر قايق از دور ساحل نقره اي هنگام را نشانمان دادند كه متاسفانه به علت برداشتن اين ماسه ها فقط لايه نازكی از آن باقي مانده بود و ديگر قايق ها در اين ساحل نگه نمی داشتند .
مثل لشکری شکست خورده و دلفين نديده به جزيره هنگام رسيدیم ، البته قایق سواری خودش به تنهايی لذتبخش است .
ویدئو شماره یک
جزیره هنگام در دو کیلومتری جنوب شرقی جزیره قشم در استان هرمزگان قرار دارد . حدود نيم ساعت توقف داشتیم ، بومی های منطقه بازارچه ای درست كرده اند برای فروش انواع گوش ماهی و صدف و ... دستبندهايی كه خيلی چشمک میزدند ولی مقاومت کردم باخودم گفتم نه سیمین طاقت بیار اینها متعلق به طبیعت هستند جای اینها در دستان تو نیست . در جزيره هنگام شغل اکثر مردم ماهیگیری است . در بازارچه زنان صنایع دستی،لباس های سنتی و صدف های مختلف را می فروشند .
بعد از کمی عکاسی سوار قايق شديم و به دیدن ماهیان آکواریومی رفتیم ، از زیبایی و رنگ های آنها هرچقدر بگويم کم گفته ام . عکس ها نمی توانند زیبایی این ماهی ها را بخوبي نمايش دهند .
ویدئو شماره 2
بعد از بازگشت به اسکله به سمت مقصد بعدی یعنی جنگل حرا قشم (مانگرو) حرکت کردیم . این جنگل در سواحل شمال غربی جزیره قشم واقع شده است. این درختان زیبا زمان جزر دریا از آب بیرون میآیند و با مد دریا تا نیمه در آب فرو میروند . جزر و مد آب در جنگل حرا تقریبا هر ۶ ساعت یک بار رخ میدهد . داستانهای متعددی درباره درختان حرا مطرح است ؛ بهعنوان مثال ، برخی معتقدند این درختان از اشک چشم انسان روییدهاند و عدهای میگویند که آنها سوغاتی از هندوستان هستند که در نزدیكی بندر لافت کاشته شدهاند . محيط آنجا خیلی خلوت و ساکت بود. ليدر درباره درختان حرا كمي توضيح داد ، گويا بافت ساقه و تنه و ریشه این درخت ها آب شور دریا را تصفیه و مواد موردنیاز را جذب کرده و بقیه را دفع می کند . جنگلهای حرا بهعنوان منطقه حفاظت شده ملی ثبت شدهاند .
بعد از كمی توقف راهی جزایر ناز شدیم ، جزایر ناز در جنوب شرق جزیره قشم در استان هرمزگان قرار دارد . البته سطح آب بالا بود و فقط از دور اين جزاير را تماشا کردیم . مردم محلی به جزایر ناز «دو کرده» (Do Kardah) میگویند ؛ دو کَردَه به معنای ناز است ، یعنی جایی که نیمی از روز به خشکی متصل میشود و نیمی از روز در آب به حالت قهر قرار دارد . جزایر ناز زمانی که سطح آب دریا بالا میآید ، تنها از ساحل قشم قابل تماشا هستند ؛ اما زمانی که سطح آب پایین میرود ، راه نسبتا باریکی بین این دو جزیره باز میشود ؛ در واقع دو جزیره قشم و ناز مدام به ساحل متصل و دوباره جدا میشوند ؛ به همین دلیل به این جزایر، ناز میگویند . گویی دریا هر روز محکوم به کشیدن ناز این جزایر است . اپلیکشنهای بسیاری برای آگاهی از ساعت و میزان جزر و مد دریا وجود دارند که در میان آنها میتوان به برنامه موبایل اندرویدی سازمان نقشهبرداری کشور به نام ncc tide درخصوص پیش بینی جزر ومد اشاره کرد .
اگر مایل باشید می توانید دراینجا شترسواری کنید ، حتی یکی پیشنهاد داد با شتر ما را به جزایر مي برد ، اما ترجیح دادم از دور نظاره گر باشم . اصلا تمایلی به احتمال افتادن در آب و خیس شدن دوربین و تعمير مجدد آن نداشتم. ساحل شنی در اینجا خيلی تمیز به نظر نمی رسيد ، قسمت هایی پر از فضولات شتر بود .
مي خواستيم از غار خربس كه قدمت آن به دوره مادها برميگردد هم بازديد كنيم اما ليدر گفت به علت ريزش بخشی از آن امكان بازديد وجود ندارد و بسته است.پس به سمت روستای بركه خلف حركت كرديم ، روستايی كه همه اهالي در آنجا به اين درك و شعور رسيده اند كه شهر ما خانه ماست . روستايي تميز و بدون حتي وجود يك زباله . ای كاش كل ايران مخصوصا شمال هم اينقدر تميز بود .
بعد از روستای بركه خلف به دره ستارگان می رسيد ، مقصدی که خیلی دوست داشتم به آنجا بروم . لیدر کمی نگران بود در زمان غروب اجازه ورود ندهند اما مشکلی از این بابت وجود نداشت و به موقع رسيده بوديم . خيلی خوشحال بودم زمانی به جنوب سفر كردم که همه جا خلوت است و در اینجا علاوه بر ما پنج گردشگر دیگر نیز برای بازدید حضور داشتند ، اين يعنی مجبور نيستم موقع ویرایش عكس ها بقيه افراد داخل عكس را حذف كنم . خوشحال و پرانرژی مسیر سنگچین شده را طی می کردیم . رضایت بسیاری را در چهره دوستم مشاهده کردم و خوشحال شدم که او هم مثل من محو این مکان عجیب و زیبا شده است . تماشای غروب دره ستارگان یکی از واجبات سفر به قشم است .
این دره انسان را جادو می کند . دره ستارگان در زبان محلی به «استاله کفته» یعنی «ستاره افتاده» شهرت دارد و از جاهای دیدنی قشم است. در گذشته مردم محلی بر این باور بودند که این دره بر اثر برخورد شهاب سنگی به زمین ایجاد شده است . باد لای این تندیس های ایجاد شده در اثر فرسایش می پیچد و صدای وهم انگیزی ایجاد می کند ، احتمالا به همين دلیل قدیم برخی اعتقاد داشتند اینجا جن دارد ، البته كه ندارد و دلیلش صدای باد است . دره در پنج کیلومتری ساحل جنوبی قشم قرار گرفته است . این دره به دلیل شکنندگی جنس خاک و دیواره ها و حضور گردشگران در ماه های پربازدید فرسایش بسیار بالایی دارد ، بایستی با رعایت ظرفيت بازدید میزان تخریب را به حداقل رساند .
ویدئو شماره 3
برنامه قشم گردی تمام شده بود ، لیدر ما را تا هتل رساند . ما هم که اصلا احساس خستگی نداشتیم استراحتی کوتاه کردیم و تصمیم گرفتیم براي شام به رستوران شب های طلایی در مجاورت پارک زیتون قشم برویم و بعد از شام در ساحل پارك قدم بزنيم . رستوران فضای جالبی داشت ، صندلی و تخت های چوبی و از همه بهتر در کنار ساحل ، صدای دریا حس خیلی خوبی داشت . برای شام میگو دوپیازه و خوراك ماهی قطر كبابي سفارش دادیم . اینجا بود که نظرم درمورد غذای جنوبی تغییر کرد . فکر می کردم از طعم ماهی های جنوب خوشم نیاید ولی کاملا برعکس در این سفر عاشق مزه غذاهای دریایی جنوب شدم .
بعد از يك شام دلچسب و قدم زدن کنار ساحل تميز پارك زيتون به هتل برگشتیم تا صبح زود به طرف هرمز حرکت کنیم .
هرمز، جزيره رنگ ها
به راستی نمی دانم در کدامیک از زیبایی هایت تأمل کنم ، در آبی دریایت یا سفیدی الهه ی نمکت ، در سرخی ساحلت یا درخشندگی خاکت ... حقیقتاً که تو نگین انگشتری خلیج فارس هستی . -ویدا رزبانی
هرمز گوهريست که به ایران زمین داده شده است . این جزیره صدفي شكل از جاذبه های زمین ریخت شناسی متعددی بهرمند است. جزيره کانی ها و رنگ هاي فریبنده ، در هرمز 73 نوع خاک رنگی شناسایی شده است که خاک سرخ آن از همه مشهورتر است. خاک برخی کوه های سرخ جزیره هرمز خوراکی است و ادویه ای به نام گِلَک از آن درست می کنند . ساختار جزیره گنبد نمکی است و 60 مترمربع وسعت دارد و در جنوب شرقی بندرعباس قرار گرفته است .
صبح قبل از ترك هتل ، پذیرش هتل دو پک صبحانه برايمان آورد تا با خودمان ببریم . سعی کنید تا 7 صبح در اسکله حضور داشته باشید تا به زمان حرکت شناور برسید. بعد از رفتن به اسکله شهيد ذاكري و تهيه بلیط حدود ساعت 7 و نیم سوار شناوری قديمی شدیم . حيف كه در شناورها اصلا اجازه نداشتيم روي عرشه برويم ، البته حق داشتند اما چه می شد مثل كشتی هایی که در استانبول دیده بودم امنيت و فضاي بهتری فراهم مي كردند تا توريست ها و بومی ها فيض بيشتری ببرند .
ویدئو شماره 4
فاصله قشم تا هرمز، تقریباً 45 دقیقه است . به محض رسیدن به هرمز در ورودی اسکله تعداد زيادی راننده توک توک يا همان موتور سه چرخه ايستاده بودند و منتظر مسافر . اوضاع بي سر و تهی بود ، بي نظمي موج ميزد. زمانی که سوار شناور بودیم یکی از مسافران که گویا خودش هم لیدر هرمز بود و توک توک داشت به ما گفت نرخ گشت روزانه 250 هزار تومان است اما معمولا نرخ بالاتری از توریست ها می گیرند. بعد از پرسیدن هزینه از چندنفر ، درنهایت پسر جوانی گفت با همين قيمتی كه می خواهید جزيره را به شما نشان می دهم . سوار توك توک شدیم ، جوان خوش صحبتی بود اسمش محمد ناصري بود .
گفتیم آقا محمد جايی را می شناسی بریم قبل حركت چای و صبحانه بخوريم ، او هم ما را برد پیش یك خانم بومی که بساط چای و نان محلی داشت . به خاطر وجود مگس های فراوان خيلی بهداشتی بنظر نمی رسيد وگرنه نان های محلی را دوست داشتم امتحان كنم . چای ليوانی كوچك را 10 هزار تومان حساب كرد . از همين اول حساب كار دستمان آمد اينجا احتمالا نرخ ها كمی بالا است .
بعد از صرف صبحانه ای كه هتل برايمان تدارك ديده بود به آقا محمد گفتم تو مسیر جایی هست بتوانم لباسم را عوض کنم ؟ لباس محلی پنجابی با خودم آورده بودم ، لباس پنجابی پوشش محلي كشورهاي هند و پاكستان و افغانستان است . آقا محمد هم گفت چرا که نه برویم خانه ما . یکم شک ته دلم بود كه بروم يا نه بی خيال لباس بشوم ولی تا بخواهم تصمیم بگيرم ديدم جلوی درب خانه اش توقف كرد . جلوتر رفت به مادرش خبر داد و گفت من و مادرم تنها زندگی می کنیم شما بفرمایید داخل . همراه دوستم داخل منزل رفتیم ،خانم مهربانی جلو آمد سلام و احوال پرسی گرمی کرد و اتاق را نشانمان داد . اصرار کرد برای ناهار پیش آنها برگرديم.
تشكر کرديم و گفتیم فرصتمان كوتاه هست و از اینکه صبح زود مزاحمشان شدیم عذرخواهی کردیم . مردم جنوب واقعا خیلي بامحبت و مهمان نواز هستند . سوار بر توك توك هرمز گردی آغاز شد . هر چه جلوتر می رفتيم هيجانمان بيشتر مي شد . ليست بلندبالايی از جاذبه هايی كه دلمان مي خواست ببينيم به آقا محمد نشان داده بودم گفت مشکلی نیست ميبرمتان ولی دو مورد تو برنامه های معمول گشت با توك توك نيست و اگر بخواهيد برويد هزينه كمی بيشتر می شود . 150 هزار تومان اضافه تر توافق کردیم تا دو جاذبه دیگر هم به بازديدهايمان اضافه شود و جمعا 400 هزار تومان هزينه گشت هرمز شد . هوا خیلی گرم و شرجی بود اما بادی که می وزيد حکم کولر را داشت ، خیلی خنک بود .
اولين جایی كه رفتیم الهه نمک بود . کوه نمکی فیروزه رنگ و استواري که نماد شکوه هرمز است . در قسمت پایین دست این کوه نمکی رودخانه سپیدپوشی از نمک دیده می شد و چشمه های آب شور به آرامی در آن جریان داشت . متاسفانه به وفور ته سیگارهایی روی زمین دیده می شد و منظره واقعا ناراحت كننده ای بود .
بعد از کمی توک توک سواری به اقامتگاه ماجرا رسیدیم ، اقامتگاهی كه گویا ماجراهایی پشت پرده دارد و هنوز فعاليتش را شروع نكرده است . اوایل فکر می کردم حتما فاضلاب اين اقامتگاه به دريا می ریزد و بعد با مطالعه بیشتر و توضیحات کافی ارائه شده در صفحه اينستاگرام اقامتگاه متوجه شدم اصلا مشکل زیست محیطی ندارد و فاضلاب به هیچ وجه وارد دریا نمی شود . دوستم خيلی افسوس خورد كه چرا همچين جايی براي توريست ها هنوز افتتاح نشده است . امكان ورود به مجموعه وجود نداشت نگهبان مخالفت می کرد و نمي دانم يك عده (بلاگر) چطور داخل رفته و عکاسی کرده اند . اقامتگاه در سمت ساحل غربی جزیره قرار گرفته است . در هر صورت اميدوارم هرمز هميشه شكل طبيعی و بكر خود را حفظ كند .
سوار بر توک توک به غار نمکی رفتيم . چند دکه قبل ورودی غار بود که برقع و لباس محلی و سنگ های زیبا و ..می فروختند . یک سنگ سیاه با ذرات نقره ای دلم را برده بود اما ذهنم بین دو چیز گیر کرده بود ، خريدن يا نخريدن ، خريد كنيم تا از محلی ها حمایت كرده باشيم یا با نخريدن این اقلام که جزو طبیعت هستند ، به طبیعت كمك كنيم كمتر تخريب شود و البته كه گزينه دوم را انتخاب کردم اما دلم پيش آن سنگ سياه ماند . می خواستم برقع مناسب لباسم بخرم ولی چیزي باب میلم پیدا نكردم . درمورد غار نمکی باید بگويم سمت غربی جزیره واقع شده ، در کف غار نمک های خرد شده را می توانید ببینید . روی دیواره های غار نمک ها به شکل گل پنبه در کنار هم قرار گرفتند . عکس گرفتیم و کمی تماشا کرديم و برگشتیم .
و حال مقصد بعدی دره رنگین کمان بود . دره ای که در جنوب غربی جزيره قرار گرفته است . در این دره سنگ های مختلفی را می توانید ببینید از جمله طلای ابلهان یا همان چشم شیطان كه سولفيد آهن دارد و طلايي رنگ است . ترکیبات رسوبی و اکسید آهن ، خاکهای زرد ، سیاه ، نقرهای و سرخ دره رنگینکمان جزیره هرمز را به وجود آوردهاند . بقایای مواد مذاب آتشفشانی و سنگهای آذرین در اثر فرسایش رنگهای بینظیر آبی، صورتی، سفید و خاکستری را خلق کردهاند . در مسیر دره تخته سنگ بزرگی به شکل دو دست در حال دعا قرار گرفته است .
در مسیرمان از جاده ای رد شدیم که دو طرف آن کوه های نمکی سفیدرنگی به چشم مي خوردند . اگر از دور نظاره گر بوديد تصور می كرديد برف روی زمین نشسته است . بله اینجا معدن سفید است .
حال به دره مجسمه ها می رسيم . اگر کمی دقت کنید و ذهن خلاقتان را فعال کنید ، می توانید شکل های حیوانات مختلفی را مشاهده کنید . این دره یکی از جاذبه های مورد علاقه من در هرمز است ، باید بگويم بهترین منظره دريا را در این مکان پیدا می كنيد. ترکیب صخره و دریا و ارتفاع، چیزیست كه از ديدن آن خیلی لذت می برم . اصلا نمی دانستم بعد از طی مسیر از میان صخره ها قرار است به جایی برسیم که چنين مکان دنجي برای تماشای دریا باشد . در اینجا می توان در سکوت و تنها با صدای امواج ساعت ها به تماشای خلیج فارس نشست .
قبل از ورود ما دو نفر در بهترين مكان براي تماشا نشسته بودند و قصد بلند شدن نداشتند . هرچه صبر كرديم فايده اي نداشت ، حتی وقتي ديدن می خواهيم عكس بگيريم هم بروی مباركشان نياوردند حداقل كمي جابجا شوند. در كنار فرهنگسازيمان یادمان باشد لذت بردن از طبيعت حق همه ماست ، اجازه دهيم ديگران هم فيض ببرند .
ویدئو شماره 5
به سمت ساحل سرخ و نقره ای كه در جنوب جزیره قرار دارند حركت كرديم . از کوه های سرخ رنگ که پایین آمدیم به ساحل سرخ رسیدیم . در اینجا آب دریا هم به رنگ سرخ درآمده است .
در مجاورت آن ساحل نقره ای قرار گرفته است . ساحلی با ماسه های درخشان که چشم ها را می نوازد . در ساحل نقرهای کانیهای شفاف و درخشان به تدریج و در دوران زمینشناسی مختلف فرسایش یافته و پودر شدهاند . ترکیب ذرات ریز درخشان با ماسههای ساحل این جاذبه طبیعی خارقالعاده را شکل داده است . درخشش ماسه های نقره ای را نمی توان به خوبی در عكس ها نشان داد .
ديدن این مکان حیرت انگیز حسی عجيب همراه با چاشني درد داشت . درد بي فرهنگی ، درد بي فكری ، درد بي مسئوليتی ، درد بی درمان ... بطری های پلاستیکی، آب معدنی ،انواع درب بطری، انواع پلاستيك و كيسه و دمپايی لای ماسه ها به چشم مي خورد . ديدن این حجم از زباله در چنین مکانی خیلی دردآور و شوكه كننده بود . دائم با خودم مي گفتم چطور ممکن است این حجم از نادانی ،این حجم از بی فرهنگی ... چطور دلشان می آید زباله ها را اینجا رها کنند . باورتان نمی شود بگویم پوشک بچه هم در ساحل افتاده بود. راستش را بگویم بعد عمری چشم انتظاری آمدم تا با دیدن ساحل سرخ و نقره ای رویایم تبدیل به واقعیت شود ولی ضدحال خوردم . در هرمز سطل زباله ای هم ندیدم .
كاش توك توك ها به مسافرانشان كيسه زباله می دادند بلكه شايد گردشگران نالايق كمتر باعث زشتی طبيعت شوند . عصبانی و ناراحت بودم که چشمم خورد به یک دختر خانم به همراه آقایی كه احتمالا پدرشان بود ، مشغول ریختن و لبریز کردن بطری بزرگ آب معدنی از ماسه هاي نقره اي بودند . بله آنها داشتند با دقت و وسواس زیاد ماسه های نقره ای را مي دزديدند . هر چه با این خانواده با زبان خوش صحبت کردیم فایده ای نداشت با لبخندی بر چهره شان به ما خیره شدند گويي زبان فارسي نمی فهميدند و زبان زور را فقط می فهمند و به کار خودشان ادامه دادند .
متاسفانه برای بعضی افراد تا زور بالای سرشان نباشد راه درست را درپیش نمی گیرند . کاش اين جاذبه ها نگهبانی داشت ، جریمه ای درکار بود تا یک عده آبروی ایران را نبرند ، تا اين زيبايی ها براي آيندگان هم باقی بماند . جلوی دوستم واقعا خجالت کشيدم . دوستم مي گويد اگر اين ماسه ها در كشور سوئد بود و كسي ذره ای از آن را برمی داشت حتما جريمه ای بسيار سنگين براي آن فرد در نظر می گرفتند . راست می گويد اگر هرمز در کشوری دیگر بود ، چنان رسیدگی به آن می کردند که ما انگشت به دهان در حسرتش می ماندیم . همه چیز هم تقصیر بی کفایتی مسئولین نیست ، تربیت خانواده ها خيلی نقش دارد . حیف از این زیبایی ها که ارزشش را هنوز خیلی ها نفهمیده اند یا بهتر است بگویم خودشان را به نفهمی زده اند.
بگذریم ، پیش آقا محمد لیدرمان و توک توک آبی رنگش برمی گردیم ، صندل هایم را خوب تکان مي دهم مبادا خاک یا ماسه ای به آن چسبیده باشد . شربت خاکشیری برای خودمان و آقا محمد می گیرم تا غم ديدن آن صحنه ها را بشورد و ببرد . اما ...زهی خیال باطل.
آقا محمد قرار بود طبق توافق و پرداخت هزینه بیشتر ما را به غار رنگین کمان ببرد . غارهای زیادی در هرمز وجود دارد كه غار رنگین کمان یکی از زیباترین و بی نظیرترین آنهاست . بهشت مخفی هرمز است . هیچ توریستی در مسیر نبود و بایستی کمی پیاده روی می کرديم . پیدا کردن غار بدون وجود تابلوی راهنما کمی مشکل بود ، البته آقا محمد همراهمان آمد و خيالمان راحت بود . راه ورودی غار عبورش کمی مشکل است . داخل غار خیلی تاریک بود و با نور موبایل هایمان جلو پایمان را روشن می کردیم .
بعد از گذر از مسیرهای تنگ و باریک و دیواره های سنگی به تالار رنگین کمان رسيدیم . اینجا می توانید بایستید و نوارهاي رنگی نمکی را مشاهده کنید . داخل غار رطوبت بسیار بالا بود . آقا محمد از ما خواست تا به نوارهای رنگی دست نزنیم چون ممکن است اين ترکیب زیبا بهم بریزد. درون من شادی زیادی بود بالاخره توانستم این مکان را از نزدیک ببينم اما خب همانطور كه می دانيد عمر شادی ها کوتاه است . باورتان نمی شود موقع برگشت وقتی زیر پایم را روشن کردم چشمم خورد به كاغذ رسید پرداخت بانک ، سر بطری ، واقعا متعجب شدم . اگر پای بعضی ایرانی ها به ماه هم برسد آنجا هم از خود چیزی به یادگار مي گذارند . از غار بيرون آمدیم و به مسير ادامه دادیم .
ویدئو شماره 6
آقا محمد ما را به چشم انداز فوق العاده زیبایی بنام پرتگاه سكوت می برد كه از آنجا پناهگاه لاک پشت های دریایی را می توان ديد . فرسایش ناشی از تعامل امواج دریا و دیواره های جنوب شرقی هرمز ساحل امنی را ایجاد كرده تا هر ساله هزاران لاک پشت دریایی درمعرض انقراض به این ساحل آمده و تخم گذاری کنند . منظره این پرتگاه خیلی باشکوه است . بايد با چشمان خودتان از نزدیک این منظره را ببینید ، عکس ها نمی توانند به خوبی حق مطلب را ادا کنند .
ویدئو شماره 7
بعد از کمی استراحت و عکاسی به سمت رودخانه زعفرانی می رويم . آقا محمد گفته بود بقیه توک توک ها به اینجا نمی آيند . چيزی که می دیدیم قابل باور نبود ، احساس می کنی در سیاره دیگری هستی و اینجا زمین نیست . واقعا زیبا بود، ترک های روی زمين نشان می دهد خیلی وقت است باران نباریده .
ویدئو شماره 8
مقصد آخر جنگل های حرا است یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری که مختص به کشورهای حاشیه خلیج فارس می باشد . حرا یا مانگرو گونه ای از گياهان آب شور است ریشه اين درختان بیشتر در آب قرار گرفته و برگ هایی به رنگ سبز روشن دارد . خرچنگ های کوچک سفید رنگی در کنار آب بودند كه به محض دیدن ما به سمت سوراخ هایی که روي ماسه ها ايجاد کرده بودند فرار کردند و پنهان شدند . خيلی کوچک و بامزه بودند . کمی صبر کردم تا یکی از آنها بالاخره از پناهگاهش بیرون آمد .
ویدئو شماره 9
دیگر وقت ناهار بود و حسابی گرسنه بوديم ، به پیشنهاد آقا محمد به خانه اوج هرمزی رفتیم . خانه تمیزی بود و غیر از ما يك توریست خارجی و دو مهمان ايرانی هم منتظر غذا بودند . مشغول صحبت با مهمان ها و صاحبخانه شدیم . غذاي محلی ميگو دوپيازه را نوش جان كرديم ،خيلی خوشمزه بود . ساعت حدود 3 شده بود و به زمان حرکت شناور نزدیک شده بودیم . آقا محمد ما را تا اسکله رساند و اينگونه سفر هرمز به پایان رسید . به لوكيشن های ذخيره شده در گوگل مپ نگاه می کنم هنوز مكان هايی باقی مانده كه نرفته ام و باید درسفری ديگر به این جزیره حتما از آنها دیدن کنم .
بعد از بازگشت به هتلمان در قشم و كمی استراحت،براي پياده روی به بلوار وليعصر رفتيم. چشممان به فالوده بستني فروشی اصفهانی خورد و خودمان را مهمان فالوده بسيار خوشمزه ای كرديم . صبح روز سوم سفر از قلعه پرتغالی ها ديدن كرديم . کاربرد اصلی قلعه ، انباری بزرگ یا محلی برای نگهداری مهمات و سلاح بود . اين قلعه در ضلع شمالی جزیره قشم، بلوار ژئوپارک ، نزدیک به ساحل قرار دارد .
تصميم گرفتيم حالا كه فرصت داريم از بازار درگهان هم ديدن كنيم . درگهان در غرب شهر قشم و 20 کیلومتری آن قرار دارد ، مراکز خرید متعددی را در خود جای داده است . با اسنپ به درگهان رفتيم . مراكز خريد زيادی به چشم مي خورد داخل هركدام كه رفتيم با سرعت هرچه تمام تر خارج شديم . اجناس بی كيفيت و آشغال چينی بازار را سر گرفته بود . درتعجب بودم كه بازاری كه اين همه از آن تعريف مي كردند واقعا اين بوده ؟ فرار را بر قرار ترجيح داديم و بي معطلي به قشم برگشتيم و سپس براي ناهار به سمت رستوران ميداف كنگ حركت كرديم .
بعد از خوردن قليه ماهی بسيار خوشمزه و مجبوس گوشت كهره كه خيلي لذيذ بود ، ابتدا به سيتی سنتر قشم رفتيم تا براي سفر به اصفهان خريد جزئی داشته باشيم و سپس براي پياده روی مجدد به پارك زيتون و فالوده فروشی محبوبمان سر زديم . صبح روز بعد با خيال راحت با شناور به بندرعباس برگشتيم . ساعت حركت قطار 14 بود و ما زمان كافی داشتيم، از اسكله اسنپ گرفته به سمت ايستگاه قطار حركت كرديم . سفر ما ادامه داشت .