شیراز شهر نارنج و ترنج و تمدن

4
از 25 رای
سفرنامه نویسی لست‌سکند - جایگاه K دسکتاپ
شیراز شهر نارنج و ترنج و تمدن

بعد از مسجد وارد بازار وکیل شدیم که تقریبا شبیه بازار بزرگ تهران بود هم بسیار شلوغ و هم اینکه همه نوع کالا در آنجا می توان پیدا کرد. اکثر فروشنده ها مسن و مغازه ها قدیمی بودند و کمتر ظاهر لوکس میشد دید.

80.jpg

81.jpg

87.jpg

84.jpg

83.jpg

85.jpg

86.jpg

94.jpg

79.jpg

82.jpg

بازار وکیل و کالاهای رنگارنگ و جذابش

انواع سوغاتی ها و خوراکی ها محلی روی چرخی ها در جلوی مغازه ها دیده می شد و کمی جلوتر بازار پرده فروش ها و پارچه فروش ها بود. در انتهای دالون اول سمت چپ، سرای مشیر قرار داره که از دیدنی های بازار وکیل است، در این سرا عتیقه جات و صنایع دستی به فروش می رسد، در وسط این سرا یک حوضچه و تعدادی صندلی برای نشستن وجود داشت که رهگذران در بازار، محلی برای استراحت داشته باشند.

88.jpg

89.jpg

90.jpg

91.jpg

سرای مشیر

بعد از بازار، 2 تا گزینه داشتیم که مسیرشون مخالف هم بود یا باید می رفتیم سمت شاهچراغ یا ارگ کریم خان، که بعد از مشورت با دوستان تصمیم گرفتیم که بریم برای بازدید ارگ. برای همین از بازار برگشتیم بیرون و حدود چند دقیقه پیاده روی کردیم، در انتهای همون مسیر سنگفرش که اومده بودیم، رسیدیم به ارگ کریمخان. یه نماد زیبای شهر شیراز هم در نزدیکی ارگ قرار داره که لوکیش بسیار زیبایی برای عکاسی هست و به نوعی از نماد های شهر شیراز محسوب می شه. ارگ کریمخان در زمان سلطنت زندیه ساخته شد و پس از اینکه کریمخان آنجا را برای زندگی خود انتخاب کرد به ارگ کریمخان معروف شد. این ارگ در دوره پهلوی به عنوان زندان استفاده شد که آسیب زیادی به آن وارد شد.

92.jpg
نماد زیبای شهر شیراز با دورنمای زیبایی از ارک کریمخان

ارگ کریمخان از دور ابهت، زیبایی و جلال خاص خودشو داشت. دیوار های بلند و کنگره دار 12 متری قلعه و برج و باروها در چهار طرفش جنبه دفاعی عمارت را تامین میکرده است. معماری این بنا تلفیقی از معماری مسکونی و نظامی بوده چون در دوره های مختلف، هم کاربری مسکونی و هم نظامی داشته است و تزیینات زیادی در ساخت آن استفاده نشده است و آنچه آنرا دیدنی میکند ابهت و شکوه آن است.

پس از عکاسی در اطراف ارگ، رفتیم به سمت درب ورودی که بهمون گفتند باید از بیرون مجموعه بلیط ها رو تهیه کنیم که خیلی دورتر از ورودی ارگ بود و یکی از دوستان مجبور شد برگرده بلیط تهیه کنه. بلیط رو گرفت و وارد شدیم ولی به نظر من و تقریبا همه دوستان، داخل ارگ حرفی برای گفتن نداشت. یک استخر بزرگ در وسط حیاط بود و اطرافش درختکاری داشت. دور تا دور حیاط، ساختمان ها و اتاق ها و بخش های مختلف ارگ بود که اکثر آن ها در حال تعمیر بود و یا بسته بود و فقط یک سمت آن یک موزه نه چندان جالب از لوازم خانه مربوط به زمان قدیم داشت که اکثر بازدید کنندگان اصلا از آن دیدن نمی کردند. یکم داخل حیاط استراحت کردیم و برگشتیم بیرون.

16.jpg

داخل حیاط ارگ کریمخان

من به دوستان پیشنهاد دادم که شاهچراغ هم بریم که همه بچه ها خسته و نالان بودند و می گفتند حتی یک قدم هم نمی تونیم برداریم برای همین من و خواهرم ابتدا تصمیم گرفتیم خودمون بریم اما در نهایت قیدش رو زدیم. کنار ارگ منتظر مونیدم تا راننده ها برن سمت بازار وکیل و ماشین ها رو بیارن. حدود 20 دقیقه ای اونجا بودیم و واقعا همه خسته بودند. توی این مدت یک هنرمند خوش ذوق توی فضای سبز بیرون ارگ، در حال نواختن گیتار بود که باعث شد کمی حال و هوامون عوض شه در همین حین ماشین ها رسیدند و پس از سوار شدن راهی هتل شدیم.

روز خیلی مفید و سنگینی رو گذرونده بودیم و چون بچه کوچک هم همراه مون بود برنامه رو برای اطرافیان سنگین تر هم می کرد. البته خانواده هایی که بچه داشتند توی گشت ها معمولا دیرتر به ما ملحق می شدند. در هتل کمی استراحت کردیم و چون بچه ها خیلی خسته بودند تصمیمی برای گشت نداشتیم اما یهو ساعت 7 تصمیم گرفتیم و گفتیم هر کس حال و انرژی داره بیاد بریم حافظیه و باغ ارم. چون توی این جور سفرا هرچی بیشتر همت کنی جاذبه های بیشتری رو میتونی ببینی ولی اگه قافل بشی میبینی زمان تموم شده و وقت برگشتنه. من و خواهرم و منصوره سریع آماده شدیم و حرکت کردیم رفتیم سمت باغ ارم.

118.jpg

نمای ورودی باغ ارم

اونجا یکم جا پارک سخت پیدا می شد بلاخره کمی عقبتر پارک کردیم و با سرعت رفتیم سمت ورودی که بسیار شلوغ هم بود و کلی دست فروش در پیاده رو بساط کرده بودند و جوان ها در کنار خیابان و پارک دور هم جمع شده بودند. خلاصه با عجله به سمت ورودی رفتیم که یه موقع درب رو نبندند. به ورودی که رسیدیم خواستیم بلیط بگیریم گفتند الان که فایده ندارد الان ساعت 20:30 هست و ساعت 21:00 دیگه اجازه ورود نمی دهیم و جمعیت را بیرون میکنیم ولی ما چون زمانمون محدود بود و معلوم نبود دوباره می رسیدیم بیایم باغ ارم یا نه. به همین خاطر تصمیم گرفتیم بلیط بگیریم و بریم داخل.

یک باغ بسیار بزرگ که گویا چندین درب ورودی هم داره، چون هوا تاریک بود و محوطه بزرگ و ما هم نا آشنا بودیم باعث شد کمی سردرگرم شویم و نمیدونستیم عمارت و محوطه اصلی کدام سمت است، کمی مستقیم جلو رفتیم تا رسیدیم به یک عمارت زیبا و بزرگ که یه استخر در جلوی آن بود. تاریکی هوا اجازه نمی داد کل زیبایی مجموعه را ببینیم اما نور پردازی هایی که انجام شده بود باعث شده بود عمارت در شب هم جلوه ی زیبایی داشته باشد. نخل های زیبایی چهار طرف استخر قرار داشت که نمای بسیار زیبایی به محوطه داده بود.

121.jpg119.jpg

120.jpg

18.jpg
باغ ارم و عمارت زیبای آن

به هر حال ما شروع به عکاسی کردیم اما چون نور خیلی کم بود عکس های خیلی خوبی هم نمی تونستیم بگیریم ولی در هر صورت عکسی به یادگار گرفتیم و کم کم آماده رفتن به حافظیه بودیم که دیدیم بقیه همسفرها هم دلشون نیومده این زببایی رو از دست بدهند و اومدند. یکم پیش اونا موندیم و چند تا عکس گرفتیم و بعدش راهی ماشین ها شدیم که بریم به سمت حافظیه اما دیگه خیلی دیر بود  وقتی مقصد رو زدیم به برنامه مسیریاب، انقدر ترافیک بود که پشیمون شدیم، و به احتمال خیلی زیاد اصلا نمی رسیدیم( چون جاذبه ها در شیراز ساعت مشخص برای بازدید دارند و معمولا تا ساعت 9 اجازه ورود میدن). خلاصه حرکت کردیم به سمت هتل، دیگه واقعا خسته بودیم و فقط به خواب و استراخت فکر می کردیم.

صبح فردا حدود ساعت 11 آماده شدیم و حرکت کردیم برای بازدید حافظیه. یه بلوار سنگفرش زیبا که تالار کنسرت های شیراز هم در ابتدای این بلوار قرار داشت، بعد از پیاده روی کوتاهی به ورودی حافظیه رسیدیم و پس از تهیه بلیط وارد محوطه شدیم.

125.jpg

ورودی حافظیه

ابتدا وارد یه حیاط بزرگ پر از گل های رنگارنگ شدیم که واقعا چشمنواز و زیبا بود، در انتهای حیاط اول تعدادی پله را بالا می رویم تا وارد بالکن شویم، از روی بالکن، حیاط دوم و مقبره با شکوه حافظ خودنمایی می کنه، از پله ها که پایین رفتیم در وسط حیاط، بنای اصلی گنبد حافظیه قرار دارد که به صورت یه هشت ضلعی زیبا با هنرمندی کم نظیر طراحی شده و دور تا دور آن گل کاری شده و در وسط آن مقبره قرار دارد. گزیده ای از سرود های حضرت حافظ هم بر روی ستون های اطراف نوشته شده است.

4.jpg

126.jpg

128.jpg

19.jpg

مقبره و گنبد حافظیه

127.jpg

20.jpg

حیاط و محوطه اطراف گنبد حافظیه

دورتادور حیاط نیز محل دفن بزرگان زمان قدیم بوده و به نوعی قبرستان محسوب می شده. در مجموعه حافظیه هیچ کدوم از اعداد و ارقام بی دلیل و اتفاقی نیست و هر کدام نمادی از چیزی محسوب می شود، مثلا هشت ضلعی مقبره، نماد قرن هشتم میلادی و زمان تولد حافظ می باشد، ستونهای بالکن که 4 ستون اولیه و 16 ستون بعدی هم مربوط به قرن بیستم و زمان بازسازی حافظیه است، نمای داخلی گنبد حافظیه، شبیه به طراحی گنبد مینا است و سقف گنبد شبیه کلاه درویشان طراحی شده که همیشه مورد احترام حافظ بوده اند. حافظیه هم مثل سایر جاذبه های شیراز بسیار شلوغ بود و واقعا نمیشد اونطور که دلمون میخواست از مقبره و محوطه بازدید کنیم، به ناچار بعد از گرفتن عکس های یادگاری راهی سعدیه شدیم.

129.jpg

نمای دور از سعدیه و گنبد فیروزه ای اش

بعد از تهیه بلیط به مبلغ 5000 تومان وارد حیاط مجموعه شدیم. یک حیاط بزرگ و شیب دار که با پله هایی این شیب را مدیریت کرده بودند و در وسط این مسیر گل کاری های زیبایی دیده میشد. مسیر مستقیم را طی کردیم و در انتها به گنبد آبی زیبای آرامگاه سعدی رسیدیم. گنبد آبی آرامگاه از دور نمایان است اما وقتی نزدیک می شویم گنبد در پشت ساختمان محبوس می شود.

130.jpg

131.jpg
نمای نزدیک سعدیه

ساختمان سعدیه یک بنای مکعبی است و از داخل 8 ضلعی می باشد که داخل آن دور تا دور سروده های سعدی حک شده است و در وسط آن مقبره قرار دارد. 8 ستون با سنگ های قهوه ای در جلوی مقبره دیده میشد و گنبدی با کاشی های فیروزه ای بر فرازش نمایان است. 

132.jpg

133.jpg

نمای داخل سعدیه

در اطراف مقبره سعدی قبور بزرگان زیادی قرار دارد از جمله شوریده شیرازی ( فصیح زمان شیرازی) که آرامگاهش دقیقا در کنار آرامگاه سعدی قرار دارد. سعدیه در گذشته محل زندگی سعدی بوده است که پس از وفاتش به آرامگاه وی تبدیل شده. در جلوی رواق، یک حوضی به نام حوض ماهی یا حوض سکه قرار دارد که برخی بازدید کننده ها برای گرفتن حاجت داخل آن سکه می اندازند و در گذشته مردم در آن رخت می شستند. سالیانی است که عکس مقبره سعدی بر روی اسکناس های 10 هزار تومانی هر روزه علم و هنر این شاعر بزرگوار را به ما ایرانیان یادآوری میکند.

134.jpg

135.jpg

مقبره شوریده شیرازی

بعد از بازدید از آرامگاه سعدی وارده محوطه حیاط شدیم هوا خیلی گرم بود و آفتاب تند و تیزی در حال تابیدن بود و مجموعه هم نسبت به دقایق قبل، خیلی خیلی شلوغ شده بود. در این هنگام دوستامون که دیرتر از ما رسیده بودند دوری در محوطه زدند و عکسی انداختند و پس از آن حرکت کردیم به سمت تخت جمشید. تصمیم قبلی بر این بود که هم از تخت جمشید و هم از پاسارگاد بازدید کنیم اما به علت کمبود وقت و خستگی بچه ها به ناچار پاسارگاد را حذف کردیم و به دیدن تخت جمشید بسنده کردیم.

حدود 50 کیلومتر راه داشتیم و تقریبا یک ساعت و نیم زمان برد تا به شهرستان مرو دشت و جاده منتهی به مجموعه تاریخی پرسپولیس برسیم. جاده ای فوق العاده زیبا که در گذشته راه شاهی نام داشته و به دستور داریوش بزرگ ساخته شده و اولین شاهراه ایران بوده است. که دو طرف آن درختان بلند نمای بسیار زیبایی به جاده داده بود که حالمون را خوب کرد و تا حدی خستگی مسیر رو از تن مان به درکرد.

ورودی-تخت-جمشید-01.jpeg

تصویر راه شاهی منتهی به تخت جمشید ( عکس از اینترنت)

ماشین را در پارکینگ پارک کردیم و منتظر دوستان ماندیم و پس از رسیدن آنها، ما پیاده راهی بازدید از مجموعه شدیم و دوستان بچه دار قرار شد دیرتر بیان و کار خیلی خوبی کردند که دیرتر اومدن چون مسیر بسیار گرم و آفتاب تیز بود و بچه ها حتما گرمازده می شدند. یک مسیر نسبتا طولانی که به علت نداشتن پوشش گیاهی، نور آفتاب به شدت آزار دهنده بود، از محوطه پارکینگ تا مجموعه حدود 15 دقیقه پیاده روی داشت و ما در میان مسیر بلیط ها را نیز تهیه کردیم.

136.jpg

137.jpg

دورنمای کاخ پارسه ( تخت جمشید )

همچنین اگر نیاز به راهنما و راهنمای صوتی داشته باشید می تونید همونجا کنار باجه بلیط فروشی اجاره و هماهنگ کنید ولی ما چون با دیگر دوستان خیلی هماهنگ حرکت نمی کردیم، اجاره راهنما خیلی به کارمون نمیومد. اما پیشنهاد میدم حتما برای بازدید، گروهی با همدیگر جمع شوید و با یک لیدر از مجموعه بازدید کنید که به نظرم واقعا نیاز بود و بدون لیدر بازدید ما واقعا ناقص بود. هزینه یه لیدر حدود 150 هزار تومان بود، همچنین با مبلغ کمتر میتونید یه اپلیکیشن مخصوص رو روی گوشیتون نصب کنید که در داخل مجموعه توضیحات لازم رو بهتون بده( راهنمای صوتی ). به هر حال ما بدون راهنما مسیر رو ادامه دادیم و به سمت بقایای بنای پرسپولیس که از دور خودنمایی می کرد حرکت کردیم.

در انتهای این مسیر کویری برای رسیدن به مجموعه باید تعداد زیادی پله رو بالا می رفتیم، در بالای پله ها ابهت مجموعه کم کم خودش را نمایان میکنه، اول کمی سر در گرم شدیم که از کجا وارد شویم اما با سوال از سایر گردشگران مسیر را پیدا کردیم. در قسمت ورودی دروازه ملل محلی مشخص شده که عینک سه بعدی با دریافت کارت ملی اجاره داده میشه که با استفاده از آن میتونید نمای سه بعدی بازسازی شده بناها را مشاهده کنید که به نظرم می تونه خیلی جالب باشد اما متاسفانه من بعدا متوجه شدم که این عینک ها چه کارایی داشتند.

139.jpg

محل کرایه عینک سه بعدی

به هر حال ما ابتدا از دروازه تمدن( ملل ) شروع کردیم به بازدید. یک مدخل زیبا که دو طرف آن ستون هایی با ارتفاع 10 متر قرار دارد که نقش نگار های باستانی زیبایی بر روی آن ها حکاکی شده است. بر روی سر در آن مجسمه گاو با سر انسان قرار داشته که البته الان تا حدودی سرها از بین رفته اند و فقط بقایای از آن باقی مانده،

138.jpg

دروازه ملل (تمدن)

سپس به سمت راست رفتیم که به ترتیب کاخ آپادانا، کاخ هدیس و در میان آنها هم کاخ صد ستون قرار دارد.

140.jpg

21.jpg

22.jpg

23.jpg

24.jpg

25.jpg

26.jpg

27.jpg

28.jpg

چند نما از تخت جمشید

از این کاخ ها در واقع فقط بقایایی از سنگ و ستون ها باقی مانده است و بیشتر آنها در حمله اسکندر مقدونی و آتش زدن تخت جمشید از بین رفته است، اما با این حال از بقایای به جامانده هم می توان به هنر و تمدن ایران در 2500 سال قبل پی برد که در دوره پهلوی الگوی ساخت بسیاری از بناها بوده است از جمله کاخ شهربانی و ساختمان بانک ملی. پس از ورود اسلام به ایران، این بنا همچنان مورد احترام بوده و به چهل ستون یا چهل منار معروف شد. کتیبه های مختلفی در این بنا دیده میشود که بازگو کننده پیشینه آن است که جدیدترین آنها کتیبه ای مربوط به دوره قاجار است که به دستور مظفرالدین شاه نوشته شده است.

بنای تخت جمشید بر روی سکویی ساخته شده است که با 110 پله از سطح زمین ارتفاع می گیرد. روایتی هست که نام این بنا در زمان ساخت پارسه یعنی سرزمین پارسیان بوده است و بعد از گذشت سالها و پس از حمله اسکندر و آتش زدن این کاخ، مردمی که از کنار خرابه های پارسه عبور میکردند گمان میکردند این بنا همان کاخ جمشید است که در شاهنامه فردوسی یاد شده است و از این رو نام آن را تخت جمشید گذاشتند و این نام روی این بنا ماندگار شد. یه دوری توی محوطه زدیم و به جز تماشای بقایا چیزی نصیبمان نشد و الان خیلی پشیمون هستم که چرا با لیدر از مجموعه بازدید نکردیم. به علت گرمای زیاد، پسر دوستم که توی ماشین خواب بود خسته و گرمازده و عصبانی شده بود و خواهرم پیشش مونده بود که تنها نباشه، از طرفی هم دوستم وقتی اینو متوجه شد زودتر رفت که به اون رسیدگی کنه و خلاصه بازدید از تخت جمشید نیمه کاره رها شد و به سمت پارکینگ برگشتیم و راهی هتل شدیم. شب آخر سفر بود و برنامه رستوران هفت خوان را داشتیم پس باید سر حال می شدیم، یکم استراحت کردیم و حدود ساعت 20:00 حرکت کردیم به سمت رستوران.

IMG_6311-01.jpeg

نمای بیرون رستوران هفت خوان

رستوران هفت خوان یکی از بهترین رستوران های شیراز است که تقریبا هر کسی متوجه می شد ما می خواهیم بریم شیراز میگفت حتما هفت خوان رو هم برید. رستوران داخل یک کوچه نسبتا باریک قرار داره که پارکینگ اختصاصی هم دارد که البته ما خوشبختانه رو به روی درب رستوران جای پارک دیدیم و پارک کردیم. درکنار رستوران یک آبنمای بسیار زیبا بود که تابلوی رستوران هم کنار اون نصب شده بود اما ورودی رستوران یه راه پله نسبتا باریکی بود که خیلی جلوه ی قشنگی نداشت. پس از گذشتن از راه پله وارد لابی شدیم دوتا خانم خوشامد گویی کردند که راهنمای مشتریان بودند، ما گفتیم رزرو داریم برای رستوران سنتی و ما رو راهنمایی کردند به طبقه منفی یک.

31.jpg

30.jpg

نمای داخل رستوران هفت خوان

رستوران هفت خوان در واقع هفت رستوران با سبک و سیاق و غذاهای متفاوت می باشد که شامل رستوران سنتی، فست فود، 2 تا کافی شاپ، کباب ها و شاورما، بین الملی و ایرانی و رستوران بوفه که هر سه وعده را به شکل بوفه ارائه می دهد، می باشد. همچنین این رستوران ویلچر بالابر افراد ناتوان و مسن و همچنین منوی مخصوص گیاهخوران و منو مخصوص روشندلان عزیز را هم دارد. ما به طبقه منفی یک رفتیم، وارد سالن شدیم چندین تخت بزرگ و گرد کنار هم قرار گرفته بود و بین آنها فضای کمی برای رفت آمد در نظر گرفته شده بود برخی تخت ها پرده هایی دور تا دورشان داشت که در صورت تمایل می توانستن پرده ها را بکشند و در آرامش و محیط خصوصی تری غذا میل نمایند که این برام جالب بود.

درگوشه سالن نوازنده ها در حال نواختن بودند و در طول مدتی که اونجا بویدم 3-4 خواننده و گروه، هنرنمایی کردند و در یک بخش هم ناشنوایان عزیز برنامه همخوانی اجرا کردند که بسیار زیبا و متفاوت بود و البته یکی از این عزیزان هنر بسزایی در حرکات موزون داشت و با لباس عروسکی و چهره نقاشی شده و با هنر خود، شادی مردم را دو چندان میکرد. سفارش ما دو تا سینی ماهیچه بود، اگر چه که در انتها پشیمان شدیم و گفتیم ای کاش متنوع سفارش می دادیم تا بقیه غذا ها رو هم تست می کردیم اما دیگه کاریش نمی شد کرد، البته که ماهیچش هم فوق العاده بود. در ادامه یک کاسه سوپ و یک پرس کشک بادمجان هم سفارش دادیم. البته پسر دوستم هوس فست فود کرد و از طبقه بالا براش سینی سوخاری گرفت که زودتر از بقیه غذاها آماده شد و طعم خوبی هم داشت. بعدش کشک بادمجان را آوردند که همه کمی از آن تست کردیم و واقعا خوشمزه بود. در نهایت نوبت غذای اصلی بود، غذاها را آوردند ما تقریبا 11 نفر بودیم و دو تا سینی واقعا حجم زیادی داشت. طعم غذا واقعا خوشمزه و دیزاین آن هم عالی بود.

142.jpg

141.jpg

سفارش ما : شوید باقله با دست گوسفندی

29.jpg

سفارش از رستوران فست فود: سوخاری

البته این رو باید بگم که ابتدا ماست چکیده محلی با نون تازه آوردند که خیلی هم خوشمزه بود و باعث شد کمی هم سیر شویم. هزینه غذا حدود 2 میلیون شد که واقعا ارزشش رو داشت. حدود ساعت 23:00 پس از صرف غذا برگشتیم هتل برای استراحت چون فردا روز آخر بود و باید حسابی استفاده می کردیم.

IMG_6352-01.jpeg

ماست چکیده محلی

روز آخر برخی از دوستان که با ماشین شخصی اومده بودند حدودای ظهر تصمیم به برگشت داشتند که به تاریکی نخورند و ما هم ساعت 21:00 پرواز داشتیم و میموندیم تا زمان پرواز. بعد از خوردن صبحانه وسایل رو جمع کردیم و اتاق رو تحویل دادیم، ما وسایلمان را گذاشتیم توی لابی داخل اتاق چمدان و دوستانمان هم وسایلشان را چیدن داخل ماشین ها. از آنجایی که فالوده شیرازی قوام به دوستان خیلی چسبیده بود دوست داشتند قبل رفتن فالوده آخر رو هم بخورند. این شد که کمی در شهر چرخیدیم چون صبح جمعه بود شهر تقریبا خلوت بود دو تا از شعبه های بابا بستنی رو رفتیم که هردو بسته بودند یکم تعجب کردیم و زدیم اینترنت دیدیم زده تا اطلاع ثانوی شعبه های بابا بستنی پلمب هستند.

این شد که بی خیال شدیم و رفتیم سمت نارنجستان قوام که از همون جا فالوده بگیریم. رسیدیم، رفتیم داخل و به مسئول بلیط گفتیم ما دو روز قبل اینجا بودیم و فقط می خواهیم فالوده بخریم ولی قبول نکرد و گفت حتما باید بلیط بگیرید و به ناچار 2 تا بلیت گرفتیم و رفتیم داخل فالوده ها را خریدیم و اومدیم بیرون کنار ماشین ها خوردیم. دوستان ما رو رسوندن کنار هتل و خودشان راهی تهران شدند. ما هم یکم وسیله پیک نیک برداشتیم و تاکسی اینترنتی گرفتیم و رفتیم سمت باغ عفیف آباد.

97.jpg

96.jpg

95.jpg

IMG_6498-01.jpeg

ورودی باغ عفیف آباد( باغ گلشن )

باغ عفیف آباد یه حیاط بسیار بزرگ و چندین استخر و حوض بزرگ و ساختمان های زیبا با معماری بی نظیری داره، همچنین داخل محوطه باغ، گلکاری و درختکاری و باغچه بندی بسیار زیبایی دیده می شود و درختان نخل موجود در باغ زیبایی آن را دو چندان کرده است. برخی قسمت های باغ به علت تراکم زیاد درختان، شبیه به جنگل شده بود و در یک سمت باغ هم ماشین های جنگی مثل تانگ قرار داشت که برای پسر دوستم بسیار جذاب بود و کلی با اونها سرگرم شد.

این باغ مربوط به دوره صفویه است و دارای یک کاخ سلطنتی، یک موزه سلاح های قدیمی و یک باغ بزرگ پر از گل و درخت است که موزه این باغ یکی از بزرگترین موزه های نظامی خاورمیانه است. در دوره قاجار این باغ به دست خانمی به نام عفیفه میرسد که ایشان تحولات زیادی در باغ ایجاد میکند و از آن پس به باغ عفیف آباد معروف میشود. این باغ که از کهن ترین بناهای شیراز است در عین زیبایی، سادگی خود را حفظ کرده است و در طول زمان یک بار در دوره قاجار و یک بار در دوره پهلوی بازسازی، مرمت و زیبا سازی شده است و بخش هایی به آن اضافه گردیده است.

IMG_6505-01.jpeg

ماشینهای جنگی داخل باغ 

برای ناهار هم رستوران سفیر شاندیز رو انتخاب کردیم که در نزدیکی باغ بود و پیاده حدود 10 دقیقه فاصله داشت. تلفنی سفارش دادیم و من و دوستم قدم زنان رفتیم گرفتیم و داخل باغ روی تخت با امکاناتی که داشتیم خوردیم. سفارش ها اکبر جوجه و قیمه بود که هر دو هم واقعا خوشمزه بودند.

98.jpg

99.jpg

نمایی از رستوران سفیر شاندیز

101.jpg

غذای سفارشی ما: اکبرجوجه و قیمه

IMG_6719-01.jpeg

میز پذیرایی خودمون

143.jpg

IMG_6586-01.jpeg

IMG_6555-01.jpeg

چند نما از باغ عفیف آباد

این رو هم بگم در روزهای قبل دوستان از مسئولان پذیرش هتل برای خرید کلوچه مسقطی سوال کردند و اونها هم آدرس شیرینی فروشی کامران رو دادند ولی بچه ها که رفته بودند بخرن, خیلی شلوغ بوده و خیلی در صف مونده بودند و بعدش متوجه شدند که آنلاین هم میتوان سفارش داد، برای همین روز آخر آنلاین ۶ تای دیگر سفارش دادیم که آوردند سمت باغ عفیف آباد و اونجا تحویل گرفتیم. البته از باغ عفیف آباد پیاده هم می شد رفت تا اون مغازه و حدود نیم ساعتی راه بود که با توجه به شلوغی صفش ترجیح دادیم اینترنی خرید کنیم.

93.jpg

کلوچه مسقطی، سوغاتی شیراز

حدود ساعت 18:00 از باغ راهی هتل شدیم. از هتل تا فرودگاه مسیر کوتاهی بود تقریبا 20 دقیقه، برای همین حدود یک ساعت زمان داشتیم که گوشی ها رو بزنیم به شارژ و کمی استراحت کنیم. حدود ساعت 19:30 از هتل راهی فرودگاه شدیم، چون زود رسیدیم فرودگاه به پیشنهاد دوستان بعد از تحویل بار و گرفتن کارت پرواز، رفتیم کافی شاپ که هومهر جان یه شیر موز میل کنه و ما هم فالوده بستنی و چای سفارش دادیم.

102.jpg

20220429_203020-01.jpeg

صف دریافت کارت پرواز

104.jpg

سفارش ما در کافی شاپ فرودگاه: فالوده بستنی

همینطور که مشغول صحبت بودیم شنیدیم از بلندگو فرودگاه دارند ما رو صدا میزنن، یهو زل زدیم به چشم های هم و از جا پریدیم و یه نگاه به ساعت انداختیم و سریعا وسایل رو برداشتیم و رفتیم سمت گیت خروج، بهمون گفتن کجایید اینهمه صداتون کردیم، ماهم به روی خودمون نیاوردیم که یه ساعته تو فرودگاهیم ولی حالا دیر رسیدیم، سوار اتوبوس شدیم و رفتیم به سمت هواپیما و قافل از اینکه چه ماجرایی در انتظارمون هست. پروازمون ایران ایر تور بود و ساعت پرواز 21:45 بود و ما 21:30 سوار هواپیما شدیم و آماده پرواز، یکی از همسفرها کلا فوبیای پرواز داشت و به ناچار و کمبود وقت تن به پرواز داده بود.

20220429_212748-01.jpeg

نمایی از داخل هواپیما

ساعت 21:45 شد پرواز نکردیم، گفتیم خب تاخیر طبیعیه تو پروازای ایران، ساعت شد 22:00 خبری از پرواز نبود ساعت 22:30 شد و همه منتظر بودیم، کم کم صدای مسافران دراومد و هم همه ها شروع شد. مهماندارای بیچاره فقط مجبور بودند مسافران رو آروم کنند و هنوز اجازه هیچ صحبتی نداشتند تا اینکه حدود ساعت 23:00 سرمهماندار که یک خانم نسبتا خشنی هم بود اومد که پاسخگوی مسافرا باشه و گفت یه مشکلی پیش اومده بود که خدا رو شکر بر طرف شد و تا چند دقیقه دیگه میپریم. مردم اعتراض می کردند که اگر هواپیما مشکل دارد نباید پرواز کنیم و ایشون اطمینان می دادند که ما خودمان هم در این پرواز هستیم پس تا مشکل کامل برطرف نشه پرواز نخواهیم کرد و چون اعتراضات مردم همچنان ادامه داشت ایشون گفتند طبق قوانین، تا کمتر از 3 ساعت تاخیر در پرواز، هیچ هزینه ای عودت داده نمی شود و تصمیم با خودتان است و هر کسی می خواهد می تواند پیاده شود.

این رو که گفت به غرور یه عده برخورد و گفتند ما پیاده می شیم، ما باید از حقوقمون دفاع کنیم و به بقیه مسافر ها هم می گفتند که اگر همه پیاده شید اونها مجبورند که پرواز دیگری سریعا جایگزین کنند. اولین نفر رفت و پشت سرش نفر دوم و سوم و برخی ها هم مثل ما دو به شک بودند. از طرفی نگران فردا بودیم که کله صبح باید سرکار می بودیم و از طرفی هم حس اتحاد اجتماعی مون تحریک شده بود که باید با هم باشیم تا حقمان را بگیریم.

خلاصه یک ساعتی در این حالت نا مشخص بودیم و نفراتی که دیرتر پیاده می شدند کار را سخت تر می کردند چون باید بارشون رو تحویل میگرفتند. کل بار هواپیما با ماشین برده شد داخل ساختمان ترمینال تا افرادی که پیاده شده بودند ساک هاشون رو تحویل بگیرن و مابقی ساک ها مجددا برگشت و این موضوع یک ساعت زمان پرواز را عقب انداخت. در نهایت با پیاده شدن حدود 50 نفر، هواپیما با استرس فراوان مسافرها پرواز کرد. هر تکان معمولی هم باعث استرس مسافران می شد، اون دوستمون که کلا فوبیای پرواز داشت دیگه با این اتفاقا اوضاعش بدتر شده بود و پرواز بدی رو داشت تجربه میکرد و دست خواهرشو به سختی فشار میداد و چشماشم بسته بود، متاسفانه در طول پرواز و به ویژه موقع بلند شدن، هواپیما تکون های عجیبی داشت. در هواپیما پذیرایی خاصی هم انجام نشد و یه بطری آب معدنی و پد الکلی دادند.

105.jpg

پذیرایی داخل هواپیما

و در نهایت بعد از 3 – 4 ساعت استرس و البته هیجان، ساعت 1 بامداد صحیح و سالم در فرودگاه مهرآباد به زمین نشستیم و همه مسافرا با جیغ و سوت و هورا خلبان رو تشویق کردند. این هم تجربه ای بود، زمانی که مسافرا توی فرودگاه شیراز پیاده می شدند من همش به این فکر می کردم که تا 2- 3 ساعت دیگه یه گروه پشیمون هستند یا ما که پیاده نشدیم یا اون دوستان که پیاده شدند اگر پرواز به مشکل میخورد پشیمونی برای ما بود البته اگه زنده میموندیم و اگر پرواز به خوبی انجام میشد اون گروه که پیاده شدند پشیمون می شدند که هم یه تایمی رو سرگردان شدند و هم باید بلیط پرواز مجدد می گرفتند. من واقعا نمی دونستم تصمیممون درسته یا نه، که خداروشکر پرواز راحتی بود و پشیمون نبودیم از تصمیمی که گرفتیم.

به هر حال امیدوارم که همچین اتفاق هایی در آینده کمتر اتفاق بیفته و حداقل زمانی که همچین مشکلی پیش میاد خلبان خیلی زودتر و صادقانه با مسافران صحبت کنه تا هم آروم بشن و هم در جریان موضوع قرار بگیرند. سفر به شیراز که چند سالی بود جزء برنامه های مورد نظرم بود اینگونه عملی شد و خاطرات فوق العاده ای برام به یادگار گذاشت، اما حتما یک سفر خلوت تر به شیراز رو توی آینده ای نزدیک تجربه خواهم کرد که هر آنچه که در این سفر از دست دادم رو بتونم تجربه کنم. سفری به دور از شلوغی فصل گردشگری و با گروهی خلوت تر که بتوان اینهمه زیبایی و قدمت و تمدن رو با تمام وجود حس کرد و لذت برد.

و این بار حتما به دیدار پاسارگاد و نقش رستم و نقش رجب خواهم رفت و تخت جمشید رو با همراهی لیدر و با آگاهی بیشتر بازدید میکنم. حتما از دریاچه قرمر مهارلو و تنگه چوگان و شهر باستانی بی شاپور دیدن میکنم و به دیدن شاهچراغ و باغ دلگشا و جهان نما و باغ ملی شیراز میرم. وقتی بعد از سفر با دوستام صحبت میکردم دیدم چه جاهایی رو شیراز داره و من نه تنها نرفتم حتی اسمشونم نشنیده بودم. البته واقعا شیراز که مهد تمدن و زیباییه رو نمیشه توی 3-4 روز دید و حداقل یک ماه زمان نیاز داره. توی این سفرم یکی از دوستامون برامون برنامه سفر نوشته بود اما با توجه به اینکه بچه همراهمون بود اصلا بر طبق اون نتونستیم پیش بریم. 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر