عرض سلام واحترام خدمت عوامل محترم سایت لست سکند و تمامی خوانندگان وهمراهان گرامی که وقت ارزشمند و گرانبهای خودشان را برای مطالعه این سفرنامه صرف می کنند؛ امیدوارم که مطالب ذکر شده مورد پسند، مفید و اطلاعات جامعی را برای عزیزانی که قصد سفر به این شهر را دارند و یا حتی عزیزانی قصد تجسم و حس کردن لحظه به لحظه سفر را با مطالعه این سفرنامه دارند با ما همراه باشند و از آن لذت ببرند.
پیش مقدمه
(خدمت دوستان عرض کنم که عادت من در نوشتن سفرنامه بدین شکل است که قبل از شروع آن در مورد اندیشه و اهداف و چالش ها و انگیزه های سفر و این چنین موضوعات صحبتی میکنم که خواندن آن خالی ازلطف نیست اما با گذشتن از آن نیزچیزی از محتوای سفرنامه را از دست نخواهید داد.) بسیاری از افرادی که سفر کردن را دوست دارند و به دنبال چالش های جدید و بزرگ هستند؛ جهانگردی و سفر به سرتاسر دنیا را در ذهن خود تصور و تجسم می کنند و علاقه مند هستند برای انجام آن ها اما تنها تعداد کمی از افراد موفق به انجام این کار خواهند شد اما چرا؟ دلیل آن چه چیز هایی میتواند باشد؟
قبل از پاسخ دادن به سوالات بالا باید از خودمان بپرسیم که اصلا معنای سفر کردن برای ما چیست، سپس اهداف سفر خود را مشخص کنیم، باید بتوانیم خودمان را قانع کنیم که چرا ما به این سفر و این اهداف احتیاج داریم و شبهات و چرایی ها را از آن ها عبور کنیم.
در پاسخ به سوالات بالا میتوان گفت که جواب مطلق ندارد و موارد متعددی را شامل می شود؛ شاید برخی افراد در مورد مشکلات مالی و وقت آزاد نداشتن را به عنوان پاسخ ارائه دهند که در برخی موارد حق با آن ها است و آنها را با جان و استخوان درک میکنم اما اکثر مردم به دلیل نداشتن اهداف سفر، شجاعت و جسارت برای چالش های متعدد سفرو مشکلات احتمالی از آن دوری میکنند و سرانجام فقط شب ها قبل از خواب آن را تصور میکنند در صورتی که اراده و شور و شوق در فرد باشد از مدت ها قبل برنامه ریزی سفر را انجام میدهد و از خرج های اضافی خود هم که شده میزند تا بتواند آن سفر و خواسته را تجربه کند. سفرکردن صرفا رسیدن به مقصد و عکس گرفتن برای پز دادن یا نگاه کردن به عکس ها پس ازگذشت مدتی طولانی نیست بلکه سفر در هرلحظه است و زندگی کردن و همگام شدن با آن است همچون قطره ای در دریا تا بتوانیم آن را درک کنیم.
برای دستیابی به اهداف بزرگ باید ابتدا از اهداف کوچک شروع کنیم و به سمت جلو حرکت کنیم با توجه به این موضوع پس از سفر گروهی به شیراز تصمیم به چالشی جدید و سفر انفرادی به شهر یزد را گرفتم که برای من هدفی چالش برانگیز و جدیدی بود.سفرنامه های من مختصر به یک یا چند نوشته نیست و تمام نمی شود بلکه مانند جوی روان است تا جایی که خشک شود.
مقدمه
طبق برنامه های گذشته در ادامه آن ها به گشت و گذار در شهر های داخلی بدون استفاده از تور داخلی پرداختم و این دفعه نوبت شهر زیبا و قدیمی یزد رسیده است. من لازم دیدم که این نکته را ذکر کنم که شهر یزد نام آن در گذشته واژه ایستاتیس بوده است و واژه ایساتیس یونانی شده واژه پهلوی ایزت و ایزت کرت که در اوستا بگونه یشت و یسنا آمده و هرگز نمی توان واژه ایساتیس را پارسی خواند مانند بسیاری از واژگان پارسی یونانی شده چون : پارسه= پرسپولیس ، آریو برزین= آریو برزوس ، هرمز= هرمیداس و... است.
در ادامه می پردازیم به شهر زیبای یزد که تاریخی و قدمت داشتن شهری همیشه آن را برای من جزو اولیوت دار ها قرار می دهد. شروع به جستجو در اینترنت و سایت های مختلف بودم و سفرنامه های مربوطه را مطالعه کردم تا مورد تاریخ و جاهای دیدنی یزد وموارد دیگر اطلاعاتی را به دست بیاورم و این بار کار من سخت تر و چالش برانگیز تر بود زیرا سفری انفرادی بود.
پس از بررسی های متعدد اقامتگاه ( هتل ) جنگل یزد را که در داخل بافت تاریخی یزد قرار داشت را به مدت 2 شب رزرو کردم وبه دلیل اینکه اتوبوس ها درایام اربعین تعدادشان محدود تر شده بود در زمان مورد نظر من تکمیل ظرفیت شده بود و قطار های کوپه ای نیز تکمیل ظرفیت شده بود و تنها قطار های سالنی خالی بود و من که هرجور که شده بود باید به این سفر می رفتم و رفت و برگشت را نیز با قطار سالنی رزرو کردم و کوله بارم را جمع کردم و آماده سفر شدم.
شروع سفر
کنار پنجره مترو به سمت تهران داشتم غروب خورشید را نگاه میکردم و فردا را که تنها در شهری دیگر و شروع ماجراجویی هستم را تصور می کردم؛ آری انسان با امید و آرزو ها و خیالات خود زنده است. پس از کشمکش های فراوان به راه آهن تهران رسیدم. تهران نیز مانند همیشه شلوغ و پر هیاهو بود. من چند ساعت زودتر به مقصد رسیدم و داخل ساختمان راه آهن بسیار شلوغ بود و حتی در برخی نقاط نیز نمی شد سرپا نیز ایستاد پس به بیرون آمدم و مردم نیز حتی در بیرون از ساختمان اصلی نیز زیرانداز انداخته بودند و سرانجام در گوشه ای کوله ام را بر زمین گذاشتم و نفسی راحت کشیدم و به ان تکیه دادم و کمی استراحت کردم؛ سرانجام زمان موعود فرا رسید و به سمت گیت های ورودی رفتم و پس از بررسی بلیط و مدارک به سمت قطار ها رفتم و دوباره پس از بررسی مدارک راهنمایی گرفتن از مسئول راهنما به سمت صندلی خودم رفتم و مستقر شدم.
در همه جای قطار به زبان چینی نوشته شده بود و ساخت 1993 بود اما امکانات خوبی داشت. صندلی ها تخت خواب شو بودند و قابل تنظیم بودند. پس از گذشت چند ساعت دوباره مسئولان قطار به بررسی بلیط ها پرداختند سپس پس از مدتی بعد از فرط خستگی و فعالیت خوابیدم و ساعتم را به شکلی تنظیم کردم تا یک ساعت زودتر بیدارشم و کار های ضروری را انجام دهم و وسایلم را حاضر کنم که با موفقیت آن را انجام دادم.
پذیرایی کوچکی صورت گرفت، دارای سرویس های بهداشتی فرنگی و ایرانی بود اما برخی از آن ها آب نداشتند، باید این نکته را بگم که اگر فردی راحت پذیر هستید این قطار را پیشنهاد میکنم چون من خیلی ها را دیدم که عادت نداشتند روی صندلی بخوابند و تا صبح بیدار بودند و کلافه شدند پس باید این نکته را در نظر بگیرید.
برنامه کلی سفر به یزد
6/12
راه آهن تهران ساعت 23
6/13
راه اهن یزد 8
مستقر شدن در هتل 9
بازار و قنات یوزداران
بافت قدیمی یزد
خانه سیگاری ها
خانه نواب وکیل
مسجد جامع
برج ساعت یزد
خانه لاری ها
آسیاب آبی کوشک نو
بقعه 12 امام
موزه اب یزد
بازار چهار سوق و خان
موزه وزیری
باغ دولت اباد
6/14
دخمه زرتشتیان
میدان امیر چخماق
میدان ماکار
آتشکده زرتشتیان
موزه قصر و آیینه
6/15
بافت تاریخی یزد
استراحت
تحویل هتل 12
گشت و گذار داخل شهر
ایستگاه راه آهن یزد 20
6/16
ایستگاه راه آهن تهران 7
روز 13 شهریور
به محض رسیدن به یزد به دنبال پرسیدن قیمت تاکسی تا داخل شهر شدم اما قیمت ها دو برابر بود و تصمیم گرفتم که با اسنپ به سمت هتل بروم. پس از رسیدن به بافت قدیمی در همان ابتدا محو سکوت و جذابیت آنجا شدم که وصف ناپذیر است.
آنقدر که کوچه ها تو در تو و شبیه یکدیگر بودند حتی از گوگل مپ هم مسیر را پیدا نمیکردم و پس از مدتی سرگردانی به هتل رسیدم و اقدامات روتین را انجام دادم و چون تحویل اتاق ساعت 14 بود می خواستم که کوله را تحویل بدهم و به برنامه هایم برسم و ساعت 14 برگردم برای گرفتن اتاق اما صاحب هتل که فردی بسیار محترم و مهربان بود اتاق را زودتر از موعد تحویل من داد.
من پس از پرسش اطلاعاتی در مورد شهر و مقاصد مختلف به سرعت وسایلم را حاضر کردم و شروع به انجام برنامه ام کردم که متاسفانه پس از پیاده روی زیادی وقتی به خانه سیگاری ها و خانه نواب وکیل رسیدم بسته بودند و تا مدتی امکان بازدید نبود و قدری آشفته شدم اما به ادامه برنامه ام پرداختم و به بازدید از خانه لاری ها پرداختم.
خانه لاریها از جمله بناهای تاریخی و جاهای دیدنی یزد محسوب میشود که هر سال پذیرای تعداد زیادی گردشگر تور یزد از سراسر ایران و جهان است.
خانه لاریها شامل ۶ باب خانه با معماری ویژه خانههای کویری میشود که در محله فهادان قرار دارد و به شما فرصت گشتوگذار در کوچههای قدیمی شهر را میدهد. این عمارت که قدمت آن به دوره قاجار میرسد. خانه لاریها یکی از خانههای معروف شهر یزد است که با قدم گذاشتن به درون آن، ویژگیهای معماری یزدی از جمله حفظ حریم خانه از نگاه نامحرم، همبستگی فضاهای مختلف، احترام به حریم خصوصی، چیدمان اصولی فضاها در کنار یکدیگر و غیره به چشم میخورند. در این میان عنصر مهم معماری یزد یعنی بادگیر نیز در این خانه وجود دارد که در کنار تزیینات آینهکاری و گچبری، عمارتی لوکس به وجود آوردهاند.
شیشههای رنگی و پنجرههای ارسی نیز ظاهری دلفریب به این خانه داده و دلنشینی فضا را دو چندان کردهاند. از همان بدو ورود به خانه محو تماشای درها، پنجرهها، ارسیها و اتاقهای آینهکاری و نقاشیشده آن میشوید. ۲۷۰ سال پیش، جمعی از تجار شهر لار از استان فارس به یزد آمدند تا در این شهر، تجارت خود را سروسامان دهند و سکونت کنند. «حاج غلامحسین ملازینل» از نوادگان آن نسل در سال ۱۲۴۳ هجری شمسی در محله تاریخی فهادان، خانهای را ساخت تا فرزندان وی نسل به نسل در آن زندگی کنند.
پس از آن، «حاج محمد ابراهیم لاری» مالکیت خانه را در دست گرفت و آن را به «خانه لاریها» مشهور ساخت. در گذشته از این عمارت بهعنوان خانقاه نعمتاللهی استفاده میشد و تا اواخر دوره حکومت رضا شاه یکی از خانههای اعیان و اشراف به شمار میآمد. یکی از جذاب ترین و خاطره انگیز ترین جای دیدنی قنات و پایاب های خانه لاری ها بود که بسیار خنک، غرق سکوت و آرامش بود.
به سمت مقصد دیگر می رفتم یعنی آسیاب آبی کوشک نو که بی شک جزو مقاصد دیدنی یزد است.
آسیاب آبی کوشک نو، یادگاری از دوره قبل از اسلام میباشد که در محله قدیمی کوشک نو یزد و مسیر زندان اسکندر قرار گرفته است. آسیاب کوشک نو که به آن «چهارراه قناتهای یزد» نیز میگویند، در ۲۲ متری زمین واقع شده و محل عبور ۳ قنات مهم زارچ، صدری و اله آباد میباشد. حرکت آسیاب نیز با استفاده از دو جریان آب صدری و اله آباد صورت میگرفته است. راهروهای اسرارآمیز آسیاب، به شکل دست کند میباشند و ۷ نورگیر، در آنها بهمنظور تهویه و روشنایی تعبیه شده است.
از ویژگیهای دیگر آسیاب، وجود یک تنوره ۱۶ متری _بهعنوان بزرگترین تنورهها در ایران_ میباشد که وسعت زیاد آن، باعث شده تا آسیاب کوشک نو، کارایی بهمراتب بهتری در نوع خود داشته باشد. نکته جالب در مورد این تنوره هم نام «تغار رستم» آن است که مردم محلی گذشته، بر آن نهاده و بر جذابیتش افزودهاند. مسیر آسیاب آبی کوشک نو، ۹۰ متر میباشد و با ۸۵ پله به سمت پایین میرود.
در طول مسیر آن هم محلی برای نگهداری چهارپایان در نظر گرفته شده است. در گذشته مخصوصاً در تابستان، مردم از این محل برای استراحت استفاده میکردند؛ چراکه هوای داخل آن در فصل تابستان، ۱۵ درجه خنکتر است. این محل نیز پایاب و قنات زیبایی را دارا بود و هوای مطبوع و خنک و دلپذیری داشت و همیشه من را به شگفتی وا میداره خاطره این محل که جای استراحت را نیز برای بازدید کنندگان را نیز تهیه کرده بود.
بقعه دوازده امام که در دوره سلجوقی ساخته شد، قدیمیترین بنای شهر یزد و دومین گنبد تاریخدار ایران محسوب میشود. اهمیت بقعه دوازده امام یزد، معماری و ساختمان گنبد آجری آن است که جزو شاهکارهای هنر سلجوقیان به شمار میرود. البته من چند بار برای ورود به داخل ساختمان سر زدم اما بسته بود.
مقصد بعدی زندان اسکندر یا مدرسه ضیائیه بود و دوست دارم اطلاعات بیشتری را درباره این مکان ارائه بدهم زیرا که بسیار جالب لاست.
زندان اسکندر یا مدرسه ضیائیه یکی از جاذبههای تاریخی شهر یزد به حساب میآید که بهسبب تاریخ مبهم خود، از شهرت زیادی برخوردار است. در ورودی این بنا بسیار كوتاه است؛ اما پس از ورود به صحن مدرسه، عظمت و بزرگی این بنای تاریخی با معماری اسلامی دوره ایلخانی تحسین شما را بههمراه خواهد داشت.
یکی از نکات جالب در مورد مدرسه ضیائیه، شباهت زیاد گنبد این عمارت تاریخی به گنبد بقعه دوازده امام یزد است. در بین آثار تاریخی شهر یزد، مدرسه ضیائیه با قدمتی حدود هشت قرن همانند کوهی استوار از دل تاریخ بر جای مانده است.
این بنا را بیشتر به نام زندان اسکندر میشناسند و گفته میشود اسکندر مقدونی در مسیر خود به ری، در مکانی که یزد کنونی بوده است، زندانی ساخت که آن را «کِثه» میگفتند. بعدها در دوران ساسانیان به فرمان یزدگرد اول در این محل، شهری بنا شد که آن را «یزدان گرد» نام نهادند. هرچند در هیچیک از اسناد تاریخی نوشتهای مبنی بر حضور یا عبور اسکندر از این مکان یا شهر باستانی یزد ثبت نشده است و تنها مورخان محلی یزد، آن را مطرح کردهاند.
با این وجود، میتوان از این شهر بهعنوان موقعیت استراتژیکی مناسبی جهت استقرار نیروهای نظامی یونانیان نام برد که همین امر موجب تسهیل در تسخیر ایالات پارس و ماد توسط اسکندر شد. همچنین موسسات راهداری و ایستگاههای چاپار در مسیر راه پارس به خراسان و ری به کرمان، از یزد عبور میکرد. بنابراین حضور مکانی برای مخالفان اسکندر در شهر یزد، چندان دور از تصور نخواهد بود. احتمالا نقلقول تاریخنویسان محلی یزد به حمله اسکندر مقدونی به ایران، سیل تبعیدیان اسکندر به شهر یزد و همچنین نفرت و هراس مردم آن زمان از اسکندر مقدونی، از جمله دلایل وجود نامی چون زندان اسکندر در این مکان است.
در سده ۹ هجری قمری، پژوهشگران تاریخ محلی یزد، از جمله جعفری در تاریخ یزد و کاتب در تاریخ جدید یزد، نام کثه را با روایتهای زندان سکندر درآمیختهاند و کثه را نخستین بنای یزد پنداشتهاند که به فرمان اسکندر مقدونی ساخته شد و آن را «زندان ذوالقرنین» خواندهاند. کارشناسان بر این عقیدهاند که این بنا بهعنوان مدرسه در سال ۶۳۱ هجری قمری توسط ضیاءالدین حسین رضی، عارف معروف، بنیان نهاده شد و در سال ۷۰۵ هجری قمری، پسران وی به نامهای مجدالدین حسن و شرفالدین علی آن را تکمیل کردند.
مدرسه ضیائیه بيش از ۷۰۰ سال پيش محل تدريس بود و میزبانی مجالس بحث و بررسی بزرگان و علما را بر عهده داشت. بر اساس شواهد تاریخی خاندان رضی، در اطراف این بنا خانههای عالی و بادگيرهای بلند ساخته بودند. در آن زمان این ساختمان درگاه بلند، دو مناره رفیع و باغچهای پر از درخت داشت و کتابخانه و حمام روبه روی بنا قرار گرفته بودند.
داخل این مجموعه نیز غرفه های مختلف و کافی شاپ وجود دارد که برای علاقه مندان در دسترس است.
سپس آرام آرام از دل کوچه ها و محله های قدیمی در حال گذر به سمت مقصد بعدی یعنی موزه آب بودم.
موزه آب یزد در خانه کلاهدوزهای یزد برپا شده است و در آن میتوانید از لوازم مختلف حفر قنات، ابزار و ادوات اندازهگیری حجم آب، وسایل تامین روشنایی در قنات، اسناد و مدارک خرید و فروش آب و وقفنامههای قدیمی، کتابچه میرابها و اسناد توزیع آب، ظروف نگهداری و حمل آب و بسیاری لوازم و اشیای ارزشمند مرتبط دیگر دیدن کنید.
همچنین یک رشته کاریز صد ساله از میان این خانه عبور میکند و در پشتبام آن، چاهخانهای قرار دارد که بهوسیله چرخ چاه از آن آب میکشیدند و آبانبار خانه را که در طبقه همکف قرار داشت، پر میکردند. خانه کلاهدوز در زمینی به پهنهی ۷۲۰ متر مربع و به فرمان مرحوم حاج سیدعلی اکبر کلاهدوز، یکی از بازرگانان روزگار قاجاریه در سال ۱۲۶۶ خورشیدی ساخته شده است و در شمال یکی از مهمترین جاهای دیدنی یزد، میدان امیر چخماق، قرار دارد. با مشاهده این موزه شگفت زده و نکات بسیاری را یاد می گرفتم و اهمیت آب نیز برایم افزایش یافت.
در ادامه به سمت موزه وزیری که در مجاورت مسجد جامع یزد قرار داشت رفتم .
موزه وزیری یزد که زیر نظر آستان قدس رضوی اداره میشود، تنها یک موزه نیست؛ بلکه مجوعهای است با یک کتابخانهی غنی که پژوهشگران و محققان در زمینهی نسخ خطی، چاپ سنگی و اسناد تاریخی میتوانند به آن مراجعه کنند.
در این موزه کتابخانه ۴۹۴۰ نسخهی خطی، ۵۵۳۰ نسخهی چاپ سنگی، ۷۰ هزار سند تاریخی و ۲۵۰ هزار کتاب چاپی نگهداری میشود. همچنین در مجموعه وزیری میتوان دهها مرقع، صدها سکه، هزاران قطعه عکس از مراجع، بزرگان، علما و اماکن تاریخی و جاهای دیدنی یزد، ابزار و ادوات جنگی، عودسوز، ابزار و اشیای توزین، سماور، لباسهای سنتی و قدیمی، مهر و نگین انگشتری، تابلوهای نقاشی، قلمدان و وسایل تزیینی و هنری را مشاهده کرد.هنگامی که به بازدید از موزه مشغول بودم تنها بازدید کننده من بودم و به راحتی توانستم بازدید راحت و با دقتی را داشته باشم.
قصد بعدی و نهایی من برای امروز گل سرسبد آن ها یعنی باغ دولت آباد بود که برای بازدید از آن هیجان انگیز بودم ومنظره آن را در غروب جالب میدانستم.
باغ دولت آباد یزد از نمونه باغهای بزرگ ایران است که در سال ۱۱۶۰ هجری قمری در دوره زندیه بنا شده است.
این باغ بزرگ یکی از بنیادها و آبادانیهای محمدتقی خان مشهور به خان بزرگ، سرسلسله خاندان خوانین یزد و مرد مقتدر آن عهد و معاصر با شاهرخ میرزا و کریمخان زند بوده است.
وی ابتدا قناتی با نام دولت آباد ایجاد کرد و سپس از آب آن قنات، باغ دولت آباد را به وجود آورد. باغ دولت آباد یکی از زیباترین باغهای ایران به شمار میرود که در وسعتی در حدود ۶/۴ هکتار احداث شده است. در زمان محمدتقیخان، باغ از سمت شمال به خیابانی میرسید که درختان بسیاری داشت؛ به طوریکه این درختان، مانع دید از خارج به داخل باغ میشدند. به این سبب این خیابان را هزار درخت نیز میگفتند که عرض چهار تا پنج متر و طولی بیش از ۲۰ کیلومتر داشت و بهسمت رحیم آباد میرفت.
در سمت شرق باغ نیز خیابانی به طول هشت کیلومتر قرار داشت و از سمت غرب باغ به مسیل رودخانهی خشک محدود میشد. در این زمان باغ خارج از حصار شهر یزد قرار داشت. هرچه از زیبایی و آرامش خاص و دلپذیر این مکان بگوییم کم است و وصف آن توسط زبان امکان پذیر نیست، صدای پرندگان،صدای آب، باد های خنک، فضای سرسبز و بزرگ که می شد ساعت ها یک گوشه نشست واز آن ها لذت برد.
پس از بازدید تصمیم بر این بود که کمی داخل شهر مخصوصا خیابان منتهی به مسجد جامع یزد را دور بزنم و قرار بود که به رستورانی معروف در یزد بروم اما از شدت خستگی به رستورانی که در سر راهم قرار داشت رفتم و وارد کوچه های زیبا و قدیمی این بار در شب بودم که از طرفی زیبا و غرق سکوت مطلق بود و از طرفی سکوت و تاریکی و نبود حتی یک انسان در طول راه احساس عجیبی را به وجود می آورد اما هرچه که بود موفق شده بود من را در محیط غرق کند و آرام آرام به سمت هتل می رفتم اما مدام راه را گم می کردم و پس از مجادله های فراوان به هتل رسیدم و کمی درحیاط در کنار رختان و گیاهان و گل های خوش بو نشستم و خاطرات امروز را با خودم بررسی میکردم و برنامه های فردا را جابجا و تنظیم میکردم سپس به سمت اتاقم رفتم وبه استراحت پرداختم تا صبح زود به برنامه ها برسم.
روز 14 شهریور
صبح به سرعت بیدار شدم و کمی اتاقم را مرتب کردم و حاضر شدم و به سمت بالکن که صبحانه در آنجا ارائه می شد رفتم و در تعجب بودم که مسافران دیگر نیستند و هنوز خوابیده اند. تمام ملزومات صبحانه داخل آشپزخانه قرار داشتند و به صورت سلف سرویس بودند و نیمرو را مسئول صبحانه از شما میپرسید که برایتان حاضر کند یا خیر، صبحانه خوب و مناسبی بود از نظر من که همراه با نان محلی یزد بود که آن را بسیار دلپذیرتر می کرد. ویو بسیار زیبا و جالبی را داشت که تقریبا تمامی محله قدیمی را می شد مشاهده کرد.
اولین مقصد من دخمه زرتشتیان بود که سعی داشتم تا هوا گرم نشده است از آن بازدید کنم. پس از طی کردن مسافت به سوی دخمه زرتشتیان وارد محوطه شدم و باز هم تعجب نکردم که تنها گردشگر من هستم در این محوطه بزرگ که غرق سکوت و همزمان صدای وزیدن باد بود. اطلاعاتی که من دریافتم به طور خلاصه این بوده که در زمان گذشته مردم برای تدفین مردگان خود آنها را به این دخمه ها که خارج از شهر بودند می آوردند که هر گروه یا شهر و منطقه مکانی را برای استراحت و اجرای مراسم داشت سپس آن ها را به بالای تپه می بردند و داخل گودال قرار می دادند و درب را قفل می کردند و پرندگان شکاری و گوشت خوار شروع به خوردن مردگان می کنند و دسترسی دیگر حیوانات به آن ها وجود نداشت که لاشه ها را جابجا کنند.
دخمه زرتشتیان یا برج خاموشان یکی از آثار دین زرتشت در جنوب شرق یزد است که سدهها پیش برای تدفین مردگان ساخته شد و امروزه یکی از آثار شاخص زرتشتیان در ایران به شمار میرود. اگرچه دخمههای زرتشتیان در تهران، کرمان، سیرجان، اصفهان، تفت، اشکذر، اردکان و دیگر شهرها وجود دارد؛ دخمههای شهر یزد بهدلیل قرارگیری در پایتخت مذهبی زرتشتیان و نزدیکی به شهر و سایر بناهای تاریخی، از بازدیدکنندگان بیشتری برخوردار هستند.
یکی از مهمترین اسنادی که از زمان فعالیت دخمه زرتشتیان در یزد وجود دارد، بخشی از مستند باد صبا است که در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی توسط «آلبرت لاموریس» (Albert Lamorisse) ساخته شد. این فیلم روایتی جالب از سراسر ایران را به نمایش میگذارد که از نگاه و زبان «باد صبا» همچون داستانی شنیدنی روایت میشود.
کارگردان در آغاز این سکانس، راهی را نشان میدهد که پیکر مرده از پای کوه تا دادگاه بر دوش نساسالاران یا نساکشان برده میشود و گویی سعی دارد دشواری راه آخرت را به تصویر بکشد. دخمه بزرگ مانکجی در سمت چپ و دخمه کوچک و تازهساخت گلستان در سمت راست به وضوح دیده میشود.
با اوج گرفتن دوربین، در سطح دخمه بیش از ۱۰ مرده به چشم میخورد و در استودان انبوهی از استخوانها و یک چوب وجود دارد. پس از دیدن داخل دخمه، دوربین بالا و بالاتر میرود و سعی میکند پرواز روان و فروهر به عالم بالا را در ذهن بیننده تداعی کند. بنا بر باور زرتشتیان، آدمی از چهار پاره تشکیل شده است که عبارتاند از: تن، جان، روان و فروهر. تن و جان در هنگام مرگ نابود میشوند؛ ولی دو مورد دیگر تا ابد باقی میمانند.
نياكان ما طبيعت را از چهار عنصر آب، آتش، خاک و هوا میدانستند. آنها پس از مرگ هر كس، پيكر او را به يكی از اين چهار سرچشمه بازمیگرداندند، بیآنکه موجب آلودگی ديگر عناصر شوند. گروهی كه در كنار دریاها میزیستند، مردگان خود را به آب میانداختند؛ جنگلنشينان، پيكر درگذشتگان را در آتش میسوزاندند؛ ساكنان دشتها جسدها را به خاک میسپردند و آنها كه در کوهستانهای سرد و برفگیر میزیستند، پيكر مردگان را به بالای کوهها میبردند و در دخمهها میگذاشتند.
به نظر میرسد که در دوران باستان، بنایی بهعنوان دخمه وجود نداشته است و اجساد را فقط در مکان دوردستی قرار میدادند تا از بین بروند. استفاده از این واژه به زمانی مربوط میشود که اقوام آریایی، اجساد مردگان را میسوزاندند و به مکانهای سوزاندن جسد، دخمه میگفتند. با پیدایش دین زرتشت رسم سوزاندن جسد منسوخ شد؛ اما دخمه بر سر جای خود باقی ماند و به مفهوم محل قراردادن متوفی یا محل دفن مورد به کار رفت.
در میان زرتشتیان به دخمه، دادگاه، دادگه یا دوزگه نیز میگویند که بهمعنای دادگاه الهی است و به پایان زندگی و آغاز محاسبه کردار اشاره دارد. به اعتقاد زرتشتیان، مرگ سلاح اصلی مبارزه با انگره مینو یا همان اهریمن محسوب میشود و اجساد باید در جایی قرار گیرند که اهریمن در آنها حضور موثر دارد. دخمه، برج خاموشان یا برج سکوت مکانی بر فراز بلندی است که اجساد در آنها قرار داده میشدند تا خوراک حیوانات و پرندگان شوند.
این مکانها جایی برای به خاکسپاری مردگان نبودند؛ بلکه محلی برای متلاشی شدن اجساد آنها به شمار میرفتند. گفته میشود که عمر این روش در یزد از دهه ۱۳۴۰ هجری شمسی به پایان رسید؛ اما بر اساس مستندات موجود، این کار در یزد تا سال ۱۳۵۰ هجری شمسی انجام میشد و تاریخ دقیق پایان آن مشخص نیست.
از آنجا که دخمه در فاصله زیادی از آبادیها قرار داشت و بهنوعی به دور از تمدن بود، برای دسترسی به آن باید از جاده استفاده میکردند. بخشی از این جاده مورد استفاده عموم بود که جنازه را برای تحویل میآوردند؛ اما از پای دخمه تا در را تنها مسئولان دخمه حق عبورومرور داشتند. امروزه این جاده پلهسازی شده است تا بازدیدکنندگان بهراحتی به دخمه برسند؛ گرچه در گذشته تنها چند چاله کوچک در آن وجود داشت تا افراد خاص بتوانند از آن عبور کنند.
اطلاعات زیادی درباره این مکان وجود داشت اما تصمیم گرفتم که خلاصه ای را در اختیار شما قرار بدهم.
مشغول بازدید از اتاق های استراحت بودم که متوجه شدم گردشگران دیگری نیز وارد شده اند که پی بردم آن ها گروهی از گردشگران چینی، چند تا اسپانیایی و یک آلمانی هستند که هرکدام جدا جدا و با راهنمای شخصی آمده بودند و مشغول بازدید بودند که برای من جالب بود.
از بد شانسی من شارژ گوشی ام نیز رو به اتمام بود و نه می توانستم عکس بگیرم نه می توانستم اسنپ بگیرم و به داخل شهر یزد بروم اما به بازدیدم ادامه دادم و به داخل بنای روی تپه رفتم، واقعا بالا رفتن از پله ها سخت و دشوار بود در آن گرمای هوا گرچه که لحظات جالبی برای من بود و من نیز کنار گروه اسپانیایی به توضیحات راهنما جسته و گریخته گوش میدادم و به محیط هم نگاهی می انداختم و هنگام فیلمبرداری گوشی ام خاموش شد و پس از کمی قدم زدن در محوطه به آرامی به سمت درب خرجی می رفتم و با کمک مسئول آن جا گوشی ام را شارژ کردم و به میدان امیر چخماق رفتم و به بازار رفتم و کمی سوغاتی و گشتی زدم.
البته بیشتر بازار ها در غروب فعال هستند و صبح و ظهر تعداد اندکی باز و فعال هستند و پس از صرف نهار به هتل برگشتم و گوشی ام را شارژ کردم و کمی از برنامه من خراب شد و تعدادی مکان را خط زدم و آن را تغییر دادم و تا شارژ شدن گوشی استراحت کردم.
پس از مدتی استراحت دوباره به راه افتادم که از موزه و آتشکده زرتشتیان و موزه قصر و آیینه دیدن کنم اما محدودیت زمان مانع شد به این دلیل که فقط 2 تا حق انتخاب داشتم و من ناچارا موزه زرتشتیان را حذف کردم و به سمت آتشکده زرتشتیان رفتم.
آتشکده یزد محل نگهداری آتش مقدس زرتشتی در شهر یزد و نیایشگاه زرتشتیان ساکن در این شهر است. قدمت این آتشکده به دوران پهلوی میرسد؛ هرچند آتشی كه در آن میسوزد، بيش از ۱۵۰۰ سال روشن مانده است. در واقع، آتش موجود در آتشکده زرتشتیان یزد، یکی از سه آتش باستانی و مقدس پیروان زرتشت از دوره ساسانیان بوده که همچنان روشن و شعلهور است. آتشکده نمونهای از نیایشگاه زرتشتیان است که در آن آتش، جایگاه ویژهای دارد و مهمترین نیایشهای دینی از جمله خواندن اوستا و گاتها در آن و در برابر آتش صورت میگیرد. آتشکده یزد یکی از این نیایشگاهها است که ارزش بسیاری برای زرتشتیان دارد. این مکان با نام آتشکده وَرهُرام نیز شناخته میشود و آتش مقدس ورهرام در آن قرار دارد. مسئولان این بنای ارزشمند زرتشتی، وظیفه روشن نگهداشتن آتش آتشکده را به فردی مطمئن و مورد اعتماد واگذار کردهاند. در این محل بر خلاف دیگر مکان ها جمعیت قابل توجهی در حال بازدید بودند و هرچه به غروب آفتاب نزدیک می شدیم جمعیت بیشتر و بیشتر می شد. با مطالعه تابلو های راهنما اطلاعات مناسبی را برای درک و فهم درباره این مکان متوجه خواهید شد. موسیقی آرام بخش که فکر کنم دعا های زرتشتی یا مسائلی از این قبیل را می سرایید پخش می شد و فضای آرام و دلنشینی را فراهم می آورد اما متاسفانه برخی از هموطنان با صدای بلند حرف میزدند و گاها می خندیدند که موجب بی نظمی و هرج و مرج می شود.
اخرین مقصد من موزه قصر و آیینه بود که بسیار مشتاق بودم برای دیدن این موزه زیبا
موزه قصر آیینه یکی از زیباترین آثار تاریخی و جاهای دیدنی یزد است که از جمله موزههای خاص شهر در دل بنایی منحصربهفرد محسوب میشود و تاریخ ساخت آن به دوران پهلوی اول میرسد. این بنا فارغ از داشتن اشیای باارزش، نمونهای از هنر و زیبایی است که با زیربنای ۸۳۷ متر مربع در باغی مصفا به وسعت ۸,۱۷۴ متر مربع قرار دارد.
در واقع، ساختمان موزه بهصورت کوشکی در میان باغ است. حیاط وسیع با استخری در وسط، اتاقهای گچبری و آینهکاری رو به استخر، راهروهای تودرتو و حوضخانه، از جاذبههای چشمنواز این بنا هستند که در زمان پهلوی اول بنا شدهاند. در این مجموعه بینظیر، نهتنها تزیینات و هنر معماری هنرمندان ایرانی صورت گرفته؛ بلکه اشیای به نمایش گذاشته در آن نیز هر فردی را مجذوب خود میکند.
معماری موزه قصر آیینه ترکیبی سنتی و اروپایی دارد که از بخشهای مختلفی همچون اتاقهای رو به استخر یا نشیمن بهاری، اتاق خواب، شاهنشین و حوضخانه تشکیل شده است. تزیینات اتاقها شامل گچبری و نقاشی روی دیوار و آینهکاری میشود و حوضخانه بیشترین تزیینات را دارد. درها و پنجرهها چوبی و مشبک دارای شیشههای رنگی هستند و پنجرهها بهوسیله لولای جداشونده بهصورت ساده و رنگی در کنار هم قرار دارند.
بیدلیل نیست که لقب آیینه و روشنایی را بر این موزه نهادهاند؛ زیرا دیوارها و سقفهای آینهکاری آن، نور را در فضای درون موزه به دام میاندازند و به تمامی نقاط موزه روشنی میبخشند. واقعا این موزه از هر لحاظ یک سر و گردن از بقیه موزه ها بالاتر و بهتر بود و بیشتر به دل من نشست با آثار زیبا و آنتیک که نقش های جذاب و استادانه در آن به کار رفته بود و فضایی که بسیار ماهرانه تعبیه شده بود که همراه با توضیحات راهنمایی که در وجود داشت که بسیار صمیمانه در مورد هر یک از اشیا موجود توضیحاتی را ارائه می دادند و صددرصد این مموزه را به همه پیشنهاد میکنم.
در فضای بیرونی موزه محوطه ای زیبا و بزرگ و سر سبز برای استراحت و کافی شاپی نیز تعبیه شده که جالب توجه است.
کم کم به مرکز شهر یعنی و مسجد جامع رفتم و بین گردشگران ایرانی و خارجی قدم میزدم دو مغازه ها را نگاه می کردم و شلوغی و هیاهوی زیبایی وجود داشت و با خودم فکر میکردم که دیگر فردا شب در اینجا نخواهم بود پس با دقت و لذت اینجا را مشاهده کنم.
مقداری از مغازه خرید کردم و همینطور خیابان های بین مسجد جامع و میدان امر چخماق را دور می زدم، آرام آرام می رفتم و احساس خوشحالی و آرامش داشتم، مغازه ها دارای انواع لباس های سنتی، مواد خوراکی و ادویه جات و مغازه های مسگری و.. فراوان بود. به سمت کافه ای معروف در شهر یزد یعنی کافه ناردون رفتم و دوست داشتم فضای کافه را بر روی کافه ای در طبقه دوم و سقف باز و مشاهده محله قدیمی یزد و هوای خنک را تجربه کنم. رستوران در طبقه همکف بود و کافه در طبقه بالااز پله های قدیمی که به صورت پیچ در پیچ بود قابل دسترس بود و میز هایی در سرتاسر آن چیده شده بود.
من بیشتر به خاطر حال و هوای آن فضا آمده بودم و سفارش نوشیدنی را دادم و از هوا و منظره دلنشین لذت بردم. چند تا نکته وجود داشت این بودکه هنگام تحویل سفارش فقط لیوان سفارش را تحویل من دادند و خبری از پیش دستی یا بشقابی چیزی نبود که این اصلا حرفه ای نبود، دومین مورد این که یک سفارش 90 هزار تومانی 8 هزار نیز مالیات و ارزش افزوده بود که قابل هضم نبود، بحث مقدار هزینه نیست بلکه چرایی آن است اما به هر حال تجربه خوبی بود و یک بار تجربه همیشه جال خواهد بود.
کم کم خودم را به تاریکی شب سپردم و دوباره در کوچه های تو در تو و ساکت بافت تاریخی یزد مشغول به گشت زنی بودم و آخرین قاب های خاطراتم را پر میکردم و تصوراتم را پرورش میدادم و کوله بارم را پر میکردم و همچنان در دل تاریخ در شب فرو میرفتم.
هنگامی که رسیدم متوجه شدم که مسافری از ترکیه به هتل آمده است ، مردی حدودا 60 ساله که با موتور از استانبول سفرش را شروع کرده بود و به شیراز و اصفهان را بازدید کرده بود و یک شب را در یزد بود سپس به تهران میرفت و از آنجا به ارمنستان و گرجستان و سپس شهر های ساحلی ترکیه در دریای سیاه را بازدید کند و به استانبول برگردد. مشغول صحبت با ایشان شدم که بسیار سرحال و خوش صحبت بودند و کمی گپ و گفت را داشتیم و سپس پس از خداحافظی من هنوز در حیاط نشسته بودم و از هوای دلپذیر لذت میبردم و تا ساعاتی از پاس شب آنجا بودم و سپس استراحت کردم.
روز 15 شهریور
با توجه به تصمیمی که دیشب گرفته بودم؛ پس از صرف صبحانه تا ساعت 11 استراحت کردم و اتاق و وسایلم را جمع و حاضر کردم و کوله ام را بستم و اتاق را با دقت بررسی کردم که وسیله ای جا نماند و بررسی های نهایی را انجام دادم و با خیال راحت تا ساعت 12 خوابیدم. دلیل این برنامه من این بود که به این دلیل که امروز اربعین بود و همه مغازه ها تا غروب بسته بوده اند و موزه ها تعطیل بودند و من همه جاهای مورد نظر را رفته بودم و تنها گردش در بافت قدیمی و بازدید از مسجد جامع و میدان امیر چخماق امکان پذیر بود این برنامه را برای غروب گذاشته بودم به این دلیل که در این زمان هوای زد از ساعت 10 تا 16 گرم خواهد شد و گردش زیر نور آفتاب سخت خواهد شد در تمام روز امکان پذیر نیست.
پس از تحویل اتاق کوله پشتی ام را به صورت امانت به هتل سپردم تا زمانی که خواستم به سمت راه آهن یزد بروم برای تحویل آن برگردم. ساعت 12 از هتل بیرون رفتم و حالا ماجرای دیگری شروع شده بود که از این ساعت تا ساعت 20 من چه کار باید کنم؟ زیرا همه نقاطی که قابل بازدید بود را در آن نزدیک مشاهده کرده بودم و در آن صورت باید به جای دورتری میرفتم اما همه جا تعطیل بود پس تصمیم گرفتم که تا جایی که میتوانم تا ساعت 16 در محله های قدیمی گردش کنم و پس از آن به سمت میدان امیر چخماق بروم و مغازه های اطراف که تازه باز خواهند شد را ببینم و سپس ساعت 18 تا 20 را در خیابان مسجد جامع بگذرانم و کوله ام را تحویل بگیرم و به سمت راه آهن بروم.
در ابتدا در محل های قدیمی شهر یزد مشغول گردش بودم و هر خانه ای را که مشاهده می کردم جزو آثار فرهنگی و قدیمی محسوب می شد از زمان ایلخانیان تا قاجار و معاصر را در خود جای داده بود و هر قدم یعنی قدم گذاشتن در تاریخ بود. انگار که در زمان سفر کرده باشی و زمان گذشته را حس و درک کنی که واقعا فراتر از عقل بود.
سپس به سمت میدان امیر چخماق رفتم و بسیار خلوت و دلنشین بود و ساعتی را به مشاهده و بازدید به بنای اصلی پرداختم و گوشه ای نشستم و محو تماشای آن شدم و سپس مغازه های اطراف را نگاه و بررسی کردم و آرام آرام غروب شده بود و مردم به خیابان آمده بودند و مغازه ها دوباره حال و هوای زیبایی را گرفته بودند و به طور کلی حال و هوای جدیدی را در شهر به وجود می آورند و پیشنهاد من این است که برای خرید و گردش داخل شهر غروب ها و عصر این کار را انجام دهید.
در این موقع و ساعت های آخر گردش من در یزد نان سوروک که نان سنتی یزد است گرفتم که در روغن سرخ می شود و پودر قند یا بدون شکر در صبحانه مصرف می شود، سپس به سمت یک آبمیوه فروشی رفتم و فالوده یزدی که همراه با تخم شربتی بود را امتحان کردم که طعم عالی را داشت و جانم را تازه کرد سپس به سمت قهوه فروشی پهلوان یزدی رفتم و قهوه یزدی که بسیار معروف بود را امتحان کردم که باز هم شگفت زده شدم و طعم آرامش بخش و مطلوبی را همراه خودش داشت سپس به سمت هتل رفتم و برای آخرین بار از محله های تاریخی یزد عبور کردم و می دانستم که دلتنگ این جا خواهم شد اما باید می رفتم و پس از تحویل گرفتن کوله و خداحافظی با رسپشن هتل که بسیار کمک من کرده اند و از آن ها بسیار تشکر میکنم.
با اسنپ به سمت ایستگاه راه آهن رفتم و منتظر ماندم تا قطار برسد و کمی استراحت کردم و پس از بررسی مدارک وارد قطار شدم و این دفعه کنار پنجره بودم البته بیروون تاریک بود و چیزی معلوم نبود و پس از بررسی دوباره مدارک و پذیرایی کوچک از شدت خستگی و برای آمادگی و سرحال بودن خوابیدم و آلارم را بر ساعت 6 گذاشتم .
روز 16 شهریور
یک ساعت زودتر بیدار شدم و آمادگی های لازم را انجام دادم و کوله هم را حاضر کردم و ایستادم تا آخرین نفر پیاده شوم و با نگاهی تامل برانگیزانه به راهروی قطار از آن پیاده شدم و به سمت ایستگاه کرج در مترو به راه افتادم...
هزینه های سفر
6/12: اقامت هتل 600 تومان ، قطار سالنی رفت و برگشت 350 تومان ، خرید از سوپرمارکت 50 تومان که مجموعا 1 میلیون تومان
6/13: ورودی زندان اسکندر 4 تومان، خانه لاری ها 4 تومان، قنات کوشک نو 30 تومان، موزه آب 10 تومان، باغ دولت آباد 30 تومان، مجموع هزینه اسنپ 55 تومان، وعده شام و نهار مجموعا 230 تومان، خرید از فروشگاه 60 تومان، سوغاتی 130تومان که مجموعا 553 تومان
6/14: مجموع هزینه اسنپ 113 تومان، سوغات 426 تومان،وعده شام و نهار و کافه 320 تومان، ورودی دخمه زرتشتیان 25 تومان، آتشکده زرتشتیان 25 تومان، موزه قصر و آیینه 20 تومان، خرید از مغازه 20 تومان که مجموعا 950 تومان
6/15: وعده شام و نهار 200 تومان، قهوه یزدی 30 تومان، فالوده یزدی 30 تومان، نان سوروک (3 عدد) هر عدد 35 تومان، اسنپ 32 تومان که مجموعا 397 تومان
= مجموع تمامی هزینه ها 2 میلیون و 900 هزار تومان
نتیجه گیری
- درمورد انتخاب محل اقامت مورد نظر را از مدت قبل با توجه به نظرات و امتیازات و معیار های اصلی خود و بودجه تنظیم کنید
- در مورد وسیله نقلیه دقت داشته باشید که در مورد وسیله نقلیه دقت داشته باشید که حتما راحتی و آرامش خود را در آن داشته باشید و با توجه به برنامه و تعداد نفرات و ساعت مناسب آن را انتخاب کنید
- هدف سفر خود را از قبل مشخص کنید و جاهای مورد علاقه را مشخص کنید و زمانبندی مناسب را انجام دهید و در برنامه خود انعطاف داشته باشید ممکن است خیلی از موارد طبق برنامه پیش نرود اما شما باید دارای نقشه های متفاوتی باشید و قدرت تصمیم گیری داشته باشید
- در مورد انتخاب قطار باید بگوییم که چون من تنها سفر می کردم و مدت زیادی را در داخل قطار نبودم و با توجه به اینکه قطار های کوپه ای تکمیل بود، قطار اتوبوسی یا سالنی را انخاب کردم که برای من مناسب تر بود و راحت تر بودم از نظر معیار های خودم اما معیار های هرکس متفاوت است.
- در مورد هتل باید بگویم که از نظر من مرکز شهر بودن مهم ترین معیار من برای انتخاب هتل است و نکته بعدی پاکیزگی هتل است و سپس موارد بعدی که هتل جنگل از همه نظرات جزو موارد برتر بود
- از نکات مثبت در شهر یزد این بود که مردم بسیار خونگرم و مهربان و خوش صحبت با لهجه شیرین خود دارد ، وجود آبخوری های متعدد در داخل شهر که برای من بسیار قابل توجه بود و یک از نکات منفی وجود مهاجران زیاد و موتور سیکلت های که در هر نقطه که فکر کنید حضور دارند حتی در کوچه های تنگ و تاریک محله های قدیمی که حتی تا صبح نیز آلودگی صوتی داشتند
- حتما از سوغاتی های عالی شهر یزد، قهوه خوش طعم و نان سوروک و دیگر نان های سنتی غافل نشوید
- حتما در زمان سفر به ایام پیک سفر و ایام افول زمان سفر و شرایط و مزایا و معایب آن را توجه کنید و سپس برنامه ریزی کنید
بنده مشتاقانه منتظر نظرات و انتقادات و پیشنهادات شما هستم که موجب برطرف کردن ایرادات و بهتر شدن روند سفرنامه های بعدی می شود
با تشکر