سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه و این پست بتونه اطلاعات مفید و سرگرم کننده ای رو براتون به ارمغان بیاره. چند روز پیش حوالی اوایل شهریورماه 1401 سفری به دور نیمه شرقی ایران را همراه با همسرم از مبدا شهر قزوین آغاز کردیم. راستش خانه
به نام خدا «قل سیروا فی الارض» سفر مفهومی گنگ است؛ تعریفی جامع و مانع ندارد.حتا در لغتنامه هم مترادف ویژهای برای آن نمیبینید. همچنان که طی مسافتی سه،چهار کیلومتری را سفر مینامند، رفتن به قارهای دیگر و هفته ها و ماه ها ماندن را هم سفر
به نام خدا اوایل خرداد 1401بود. تقویم رو که نگاه می کردم تعطیلات وسط ماه بدجوری وسوسه ام میکرد که با بچه ها قرار یه مسافرت رو بزارم. ما سه نفر بودیم: امید ،رسول و رضا. مایی که هر چهار فصل سال رو همیشه تو جنگل
از کاشان تا الموت بخش اول : کاشان – قم – آوه _ ساوه سوم مرداد1401. امروز که سوم مرداد است ما بار کردیم و از کاشان راه افتادیم و در جعفریه صبحانه خوردیم. نان بربری های اینجا از مال خودمان پهنتر است. امسال احوالی باشد میخواهم
به نام خالق هستی دو سالی بود که اردیبهشت ماه را برای سفر انتخاب می کردیم اما شرایط سفر فراهم نمی شد؛ سال اول امکانات مناسب مالی برای سفر نداشتیم سال دوم همسرم امکان مرخصی گرفتن نداشت تا این که تصمیم قطعی گرفتیم و شرایط آن