تقریبا 3 سال هست که در جزیره قشم به تنهایی زندگی میکنم. با آغاز ماه رمضان امسال تصمیم گرفتم بعد از عید فطر (اردی بهشت 1401) به یک سفر خارجی برم. با توجه به آب و هوا و البته بودجه، بین دبی و استانبول، دومی
قطعا بسیاری از دوستان بهتر از من به شرح سفر هند پرداخته اند و هدف من از نوشتن سفرنامه تنها به روز کردن اطلاعات جهت سفر به هندوستان پس از حدود دو سال اپیدمی کرونا است. سفر ما در هفتم مرداد ماه 1401و به مدت
قسمت اول، قشم ساعت تقریبا 2:30 بامداد بود خسته ، کلافه وکمی گیج ، نگاهی عاقل اندر سفیه به همسفرم که روی صندلی شاگرد نشسته بود کردم که متوجه شدم او هم چنین نگاهی به من دارد. سخت نبود پیش بینی اینکه نفر سوم که عقب
سلام به همه دوستان عزیز لست سکندی، امیدواریم حال دلتون خوب باشه و همیشه در سفر باشین. بریم برای یک سفرنامه باحال و جذاب رکاب زنی تو مسیر جاده کرانه دریا سیاه. شروع از 20 کیلومتری شهر باتومی کشور گرجستان و پایان استانبول بزرگ ترکیه اول بگیم
به ياد صبح اميدی که با لبخند زيبايت **** غبار غصه هايم را زدودی چشم بادامی! شبی که چشمهايم خاطراتم را ورق ميزد **** تو در خواب و خيالم هم نبودی چشم بادامی! * به نام خالق باران و زیبایی * بخاطر ایام محرم بازار یک هفته
به نام خدایی که گر نخواهد برگی از درخت نیفتد، گر بخواهد غیرممکن ها را ممکن کند. و هیچ برگی فرونمی افتد مگر اینکه آن را میداند. سوره انعام آیه 59 من فائزه، کسی هستم که با تمام وجود پای آرزوهاش وایساد و سعی کرد تا بهشون
مقدمه در این سفرنامه توضیحات کاملی در مورد سفر زمینی من، به همراه خانواده (همسر، کودک سه ساله و مادر همسرم) با ماشین شخصی(جکs5) به استانبول خواهم داد تا دوستانی که تمایل دارند به جای سفر با تور استانبول، بصورت زمینی با خودرو به این شهر
اوگاندا ! مروارید آفریقا! کی فکرشو میکرد یه روز به این کشور سفر کنم؟ یادمه وقتی به دوستان و آشنایان میگفتم که قراره برم اوگاندا اولش باورشون نمیشد! خیلیاشون می گفتن اصلا اوگاندا کجاست!؟ و یکی از دوستام بهم گفت خدا رحمتت کنه!! قرار توسط آدم خورا
تاریخ سفر: 1401/05/20 تا 1401/05/24 به نام پروردگار یکتا سلام خدمت خوانندگان و مخاطبان گرامی لست سکند این اولین سفرنامه ای می باشد که به رشته تحریر در می آورم، امیدوارم که بتوانم به عنوان اولین تجربه سفرنامه نویسی برای یک سایت در حوزه گردشگری یک سفرنامه
تقریبا آبان ماه بود که گزینه های ممکن برای سفر در نوروز 1401 را بررسی کردیم و در نهایت نپال انتخاب شد. میپرسید چرا؟ نپال همیشه با توجه به جاذبه های تاریخی-طبیعی و فرهنگ خاصش در لیست سفرهای من قرار داشت. محدود بودن کشورهایی که
شاید بتوان آفریقای جنوبی را سرزمین تضادها نامید با شکافهایی بسیار ژرف در جامعه آن که با یک گشت سرسری در شهرهای اصلی میشود به عمق آن پی برد. کافیست با پای پیاده در دو شهر بزرگ این کشور، ژوهانسبورگ و کیپتاون قدم زد تا
مدت ها درفکر سفر خانوادگی با خودروی شخصی به آنسوی مرزها بودم، بالاخره در اواسط تابستان 1401 فرصتی دست داد و کارهای مقدمات اولیه سفر را فراهم کردم،مقصد ام ترابوزان در سواحل دریای سیاه و به قول ترک ها "کارادنیز"بود ولی پس ازبررسی متوجه شدم
مادو بهشت را نشانم بده شنبه 6 فروردین 1401 تقریبا دو ساعتی میشد که از پرواز کلمبو به دبی پیاده شده بودیم کوروش با بی حوصلگی داشت با لپ تاپش ور میرفت و هرزگاهی زخم دستش رو میخارید زخمی که مطمنا به این زودی ها فراموشش
شمال غرب ایران شهریور سال 1398 بود که تعطیلات تابستونه ی یک هفته ای شرکت اعلام شد، مصادف شده بود با ایام تاسوعا و عاشورا و ما (من و همسرم علیرضا) تصمیم گرفتیم سفری به سر گربه ی زیبا داشته باشیم. مسیرهای حرکتمون به این صورت
درود بر همه لست سکندی های عزیز ،هدف از نوشتن این سفرنامه اول از همه احساس دینی است که نسبت به سایت محبوب و کاربردی لست سکند دارم از اونجایی که قبل از هر سفر، سفرنامه های موجود در این سایت رو مطالعه می کنم
از گنجنامه تا دز چه دلواپس گذر کردم ز ماتم خانه هستی چه آشفته سفر کردم در این دنیای نامعلوم و هر دل نغمهای پیشه خوش و خرم هزاران مست و صدها دشت بیدریا هزاران حرف ناگفته هزاران رعد بیباران چه غربتها، چه محنتها فقیر و بینوا گشتن به دار ظلم مصلوبها در این دنیای نامعلوم من از اینها
روستاهای مسیر: نجار، داریان، هجیج، نوین، سلین، بلبر مقدمه سلام. من رضوان هستم یک دختر اهل سفر و طبیعتگرد و البته تورلیدر طبیعتگردی . سفرهای زیادی می رم. هر هفته سفرم و دور ایران می گردم. اولین سفرنامه ای که می خوام بنویسم مربوط به سفر هفت
درود و احترام به همه دوست داران طبیعت و سفر سفر برای همه انسان ها جذاب و پر از تجارب با ارزش می باشد مخصوصا دوستانی که هم اهل سفر هستند و هم طبیعت گردی و ورزش با نشاط کوهنوردی. همیشه وقتی از جنجال و هیاهوی
عشق به طبیعت و سفر با آدمی زاده میشود و اگر به آن تن بسپارید چیزی نمی گذرد که تبدیل به بخشی جدا ناشدنی از زندگی تان می شود. این عشق به کشف ناشناخته ها و ماجراجویی از کودکی در وجودم من زنده بود؛ به