شروع تحقق رویا در اسلامبول

3.2
از 4 رای
شروع تحقق رویا در اسلامبول
آموزش سفرنامه‌ نویسی
03 اردیبهشت 1404 12:00
1
282

سه شنبه (12/4/1403)

با توجه به روند و روتین روزانه و برای تنظیم خواب و استراحت درست سعی کردم که صبح ها کمی بیشتر استراحت کنم تا برای شب ها که تا دیر وقت بیرون هستم انرژی و برنامه منظمی داشته باشم. به طور اتفاقی متوجه شدم یکی از دوستانم در استانبول حضور دارد و تصمیم گرفتیم که دیداری داشته باشیم و او را در پارک گلخانه در منطقه فاتح ملاقات کردم و از تجربیات یکدیگر در استانبول صحبت می کردیم و در عین کسب تجربه به راهنمایی یکدیگر می پرداختیم.

undefined undefined

 

یکی از راه های صرفه جویی در استانبول استفاده از رستوران هایی با عنوان "lokanta" که دارای تنوع غذایی بالا و خوشمزه، قیمت های مناسب، وجود داشتن در هر منطقه و محله که دسترسی را راحت می کند. به طور مثال شما 3 حق انتخاب از تمامی غذا ها را دارید که همراه آن نوشیدنی و دسر نیز وجود دارد و در برخی دیگر قیمت هر یک جداگانه است اما باز هم قیمت ها مناسب و منطقی است.

 مورد بعدی رستوران هایی با عنوان "sosyal tesisleri restaurant" که تحت نظر شهرداری استانبول هستند و در هر منطقه حداقل یکی وجود دارد و در بهترین نقاط ممکن ساخته شده اند که در کنار آن قیمت و تنوع مناسب را دارا هستند که حتما پیشنهاد می شود. اکثر توریست ها از وجود این نوع رستوران ها بی خبر هستند یا رغبتی برای استفاده از آن ها ندارند اما از کیفیت آن ها غافل هستند. گاهی اوقات به علت شلوغی برخی رستوران ها باید از قبل نام نویسی کنید که من در یکی از روز ها این کار را انجام دادم و واقعا ارزش داشت.

من به همراه دوستم به رستوران " İBB SULTANAHMET KENT LOKANTASI" که از همان رستوران هایی است که در بالا معرفی کردم. مدتی را در صف ایستادیم و وارد شدیم . منویی شگفت انگیز شامل " Ekşili Ve Terbiyeli Sulu Köfte" ، سوپ گوجه ، بورک پنیری یا کادایف به انتخاب که همراه به میوه بود. به علت قیمت مناسب گاها شلوغ و غذا ها زود تمام می شود. کیفیت غذا فوق العاده بود.

تراموای منطقه فاتح
تراموای منطقه فاتح

undefined

 

بعد از صرف غذا دوباره به پارک برگشتیم و کمی استراحت کردیم و در همان حال در مورد سفر ها و شرایتمان صحبت می کردیم در انتها هر شروعی پایانی دارد و مجبورا از دوستم خداحافظی کردم و به سمت شناخته شده ترین قسمت استانبول برای ما ایرانی ها یعنی خیابان استقلال و میدان تکسیم و برج گالاتا می خواستم بروم. هنگامی که اولین نگاه و قدم هایم را در این میدان گذاشتم از ابهت و وسعت این میدان به حیرت افتادم و تعریف و تمجید ها را بی اساس و پایه ندانستم و این عالی بود.

واکنش سربالایی ها: سلامممم
واکنش سربالایی ها: سلامممم
فوق العاده

فوق العاده

میدان محبوب تکسیم نماد جمهوری مدرن ترکیه است و به دست آتاتورک رقم خورده است. در مرکز این میدان، بنای یادبود جمهوری واقع شده است و این میدان را به محلی مهم برای برگزاری رویدادهای ملی این کشور، مثل سالگرد استقلال ترکیه و دیگر جشن‌ها مثل جشن شب سال نو که به آن اشاره کردیم، تبدیل کرده  است. در ابتدا این میدان فقط یک میدان عمومی معمولی بود که در زمان پیدایش جمهوری ترکیه به وجود آمد. کاربری میدان تکسیم در طول زمان دستخوش تغییرات زیادی شده است و حتی برای مدت ۱۳ سال این میدان به طور کامل به دست فراموشی سپرده شده بود. تا اینکه دوباره رفته‌رفته مورد توجه قرار گرفت و به یک فضای تفریحی و فرهنگی تبدیل شد.

در آن زمان با دخالت مقامات جمهوری، میدان تکسیم هویت سیاسی پیدا کرد و به‌نوعی نماد مبارزه بین دولت – ملت بدل شد. این نماد در رخدادهای امروزه هم، همچنان در میان مردم دیده می‌شود و تکسیم علاوه‌بر جاذبه‌ی توریستی که دارد؛ به‌عنوان مکانی برای اعتراض شهروندان معترض هم به‌شمار می‌رود. در یکی از وقایع میدان تکسیم در سال ۱۹۷۷ میلادی، افراد مسلح ناشناس به‌سوی فعالان کارگری که اول ماه مه را جشن می‌گرفتند، تیراندازی کردند و منجر‌به وحشت گسترده و کشته شدن ده‌ها نفر شدند. به این ترتیب، میدان تکسیم به نمادی ایدئولوژیک در ترکیه تبدیل شد.

میدان تقسیم از نمایی دیگر

میدان تقسیم از نمایی دیگر

استانبول کلا ۳۹ منطقه دارد (۲۵ منطقه اروپایی و ۱۴ منطقه آسیایی). میدان تکسیم در منطقه بیگ‌اوغلو است که جزء مناطق اروپایی است.

(اسم منطقه بیگ‌اوغلو (در ترکی Beyoğlu) از دو بخش تشکیل شده: Bey (به معنی آقا یا خان،) و oğlu (به معنی پسر ). خب معنی این واژه آقازاده هست. حالا چرا آقازاده؟ در زمان شاه بایزید دوم (۱۵۱۲ – ۱۴۸۱)، یک آقازاده ایتالیایی به اسم پیئترو کانونیکا (Pietro Canonica) در این منطقه اقامت داشت. ظاهرا از همان قدیم و ندیم هم خیلی‌ها روی این منطقه نظر داشتند.

undefined

فضای زیبای داخل مسجد
فضای زیبای داخل مسجد

علت نام‌گذاری میدان تکسیم

تکسیم به معنای توزیع یا تقسیم است. در واقع این میدان نام خود را از آب‌انبار بزرگ سنگی که در ضلع غربی میدان قرار داشته، گرفته است. اسم این میدان توسط سلطان محمود اول، در اواخر دوران عثمانی انتخاب شد. دلیل انتخاب این نام توسط او این بود که، میدان تکسیم به‌عنوان نقطه‌ای بود که جریان اصلی آب از شمال استانبول در این محل جمع‌آوری می‌شد و به سایر نقاط شهر منشعب می‌کرد.

ماشین و موتور اجازه ورود به سنگفرش‌های تمیز خیابان استقلال را ندارند(البته ماشین های پلیس و برخی استثنا ها عبور می کنند)، اما یک تراموای قرمز‌رنگ قدیمی خیابان را نصف می‌کند. بعد از ترواموای لندن، قدیمی‌ترین تراموا همینی است که در خیابان استقلال می‌بینید. پس از بمبگذاری که چند سال پیش در استانبول انجام شد دیگر اجازه تجمع و کنسرت های خیابانی در این قسمت داده نمی شود. علاوه بر میدان تکسیم استانبول خیابان استقلال نیز خود جذابیت بی‌نظیری است. این خیابان سنگ فرش در همه ساعات شبانه‌روز جنب و جوش دارد و گویی که خواب در آنجا معنا ندارد.

خیابان استقلال در ضلع جنوبی میدان تکسیم قرار گرفته جان می‌دهد برای ماجراجویی و تفریح! اگر علاقه‌مند به کافه‌گردی و یا صرف یک خوراکی عالی در فضایی جادویی هستید، خیابان استقلال رستوران‌ها و کافه‌های محشری را در خود جای داده است. پس بد نیست که حتما سری به آنجا بزنید. همچنین در آنجا مراکز خرید نیز به وفور یافت می‌شوند که با هر سلیقه‌ای که باشید شما را راضی نگه می‌دارند. از فضای خیابان نیز هرچه بگویم کم است.

از مسجد تکسیم بازدیدی کوتاه داشتم و طبق برنامه قبلی به یکی از مغازهایی که دنبالش بودم رسیدم یعنی FERİDİYE BÖREK" CAFE" که تعریفش را از دوستانم شنیده بودم و خوشحالم که باز هم انتخاب درستی داشتم. یکی از چیز هایی که برای من مهم بود رفتار فروشنده و کارکنان مغازه یا رستوران ها است حتی اگر کیفیت محصولات پایین تر باشد اما رفتار فروشنده و صاحب مغازه درست باشد و مشتری مدار باشد(این صحبت ها در مورد دورویی و کم فروشی نیست و برداشت اشتباه نشود) برای من صد برابر ارزش دارد تا رستورانی که کیفیت عالی دارد اما بد رفتار است. خلاصه که پس از سفارش دیدم که دارد بسته بندی می کند و بهش گفتم که اینجا میل میکنم؛ با تعجب به من نگاه کرد و گفت همه اش را؟ گفتم بله بعد یکدفعه با هم دیگر زدیم زیر خنده و به سرعت ظروف رو جابجا کرد و روی میز گذاشت.

فضای دنج داخل مغازه

فضای دنج داخل مغازه

به جرات می تونم بگم که محشر بود. از همانجا به سراغ لوکشین سریال گودال رفتم به سمت بلوار تالارباشی که نزدیک تکسیم بود اما هنگامی که به اواسط محل رسیدم فهمیدم ای داد بی داد اصلا لوکشین اشتباهه و باید به محله بالات برم اما کمی دیر می شد پس به سمت برج گالاتا از خیابان استقلال حرکت کردم و در بین راه نیز هنگام عبور تصادفی از یک پاساژ خرید انجام دادم.

لحظه ای پاهایم سست شد...
لحظه ای پاهایم سست شد...

اگر خاطرتان باشد در روز های گذشته گفتم که فقط دو موقعیت احساس نا امنی کردم. اولین موقعیت در همان محله سمت تالار باشی بود که خیلی در اینترنت می بینم نوشته مثلا سوییت تکسیم فقط 500 لیر که دقیقا این سوییت ها در همین محله در مجاورت و نزدیکی میدان تکسیم هستند اما دقیقا آن روی دیگر شهر استانبول هستند. خانه های قدیمی، متروکه، مخروبه، محله ای فقیر نشین که با تعجب میدیدم حتی سیاه پوستان هم در آن جا زندگی می کنند و برخی ها حتی در کوچه ها زندگی می کنند و خلاصه وضع اسفناکی بود اما باید همیشه یک چیز را با تمام زوایا ببینیم و فقط نکات مثبت یا فقط نکات منفی را بولد نکنیم قطعا در شهر ها و کشور های دیگر همین وضع وجود دارد.

خلاصه که بسیار مراقب بودم تا مورد سرقت و خفت گیری واقع نشوم چون از خیابان اصلی دور بودم و بعه علت عدم آشنایی با محل و سربالایی بودن بسیاری از کوچه ها فرصت فرار وجود نداشت پس سعی می کردم بیشتر از خیابان و کوچه های بزرگتر و شلوغ تر عبور کنم و به خیابان استقلال برگردم. قطعا در شب هنگام اوضاع بدتر و ترسناک تر خواهد شد و مثل آب خوردن خیلی از اتفاقات خواهد افتاد. در بین راه از کلیسای " St. Antuan Kilisesi" بازدید کردم که بسیار جالب و دارای معماری زیبا و محیطی دارای انرژی مثبت بود. در ادامه مورد بعدی هنگامی که به برج گالاتا رسیدم با سیل عظیمی از جمعیت مواجه شدم و پس از لذت بردن و عکاسی از برج هنگامی که میخواستم برج گالاتا را ترک کنم یک فردی که مشخص بود عرب زبان بود نزدیکم شد و از من پرسید که تنگه بسفر کجاست.

البته نه به زبان انگلیسی دست و پا شکسته فقط گفت بسفر و اصرار می کرد که از تلفن همراهم که مترجم دارد استفاده کنم و من هم خواستم ببینم که چه می گوید اما هر بار که پاسخش را می دادم باز هم دست بر دار نبود و سوال می پرسید و این بار احساس کردم که کیف رودوشی ام تکان می خورد، چون همیشه از این کیف استفاده می کردم متوجه بودم که قصد دارد دستش را داخل کیف کند یا اینکه زیپ آن را باز کند سریع عکس العمل نشان دادم و او را به عقب هل دادم و چون خزید هایم را روی زمین در گوشه ای قرار داده بودم سریع رفتم و آن ها را برداشتم و همان موقع که قصد داشتم پلیس را خبر کنم دیدم که طرف مقابل غیبش زده و من هم بی خیال شدم و به سمت پل گالاتا  آرام آرام می رفتم. البته 4 چشمی مراقب اطراف بودم که مبادا تله ای دیگر در کار نباش و به راحتی به پل گالاتا رسیدم.

بزرگواران که معرف حضور هستند؟؟؟ بازیگران سریال بچه های خیابان ته خط کو؟

بزرگواران که معرف حضور هستند؟؟؟

همیشه توجه داشته باشید که در مناطق توریستی بیشتر سرقت و خفتگیری وجود دارد. راه ها و شیوه های جدید هر روزه انجام می شود پس آگاه باشید. سعی کنید اصلا به کسی نه کمک کنید و نه پیشنهاد هایشان را قبول کنید (ممکن است فردی به یکباره جلوی شما بایستد و یا از شما پول بخواهد، یا آدرس بپرسد، یه کالایی را بفروشد؛ سعی کنید همان ابتدا با قدرت ردشان کنید.

کوچه پس کوچه های تالارباشی
کوچه پس کوچه های تالارباشی

* اصطلاحی است که می گوید ماهیگیر همیشه قلابش را جایی که ماهی ها تجمع دارند می اندازد یعنی مناطق توریستی = پول

من شب ها در دور ترین نقاط آسیایی غیر توریستی شبها حتی تا ساعت 3 شب بیرون بودم اما حتی یکبار هم نه احساس نا امنی داشتم و نه حتی موقعیت آن پیش آمد اما در مناطق توریستی باید بسیار حواس جمع بود مخصوصا یک فرد تنها یا حتی دو نفر؛ تمامی این نوشته ها از روی تجربه چندین فرد محلی و توریست و تجربیات خودم گفته شده است.

ابتدای استقلال
ابتدای استقلال
کلیسای سنت آنتونی پادوا
کلیسای سنت آنتونی پادوا

undefinedکار های گرافیتی زیبا

undefined undefined در مسیر

undefined undefined

 

به سمت رستوران دیگر متعلق به شهرداری " İBB Kasımpaşa Sosyal Tesisleri" رفتم که واقعا به قاطعیت می تونم بگم بهترین رستورانی بود که رفتم. هم از لحاظ محیط که دقیقا کنار دریا در تنگه هالیچ  بود، معماری ساختمان زیبا و ساده و طرح جالبی داشت؛ اتمسفر رستوران فراتر از تصور بود، کیفیت غذاها و دسرها در بهترین حالت ممکن بود و با پرسنل های مجرب و تعداد بالا به سرعت کار را پیش می بردند که حدودا یک ساعت زمان برد تا بتوانم به این جای خاص و یونیک بیام. خیلی ها تلفنی زنگ میزدند و نوبت می گرفتند و من هم در پارک کنار رستوران کمی استراحت کردم تا نوبتم شود.

undefined undefined

 

منو رستوران بسیار متنوع بود و شامل سوپ، پیش غذاهای روغنی و غیر روغنی، اسنک ها، غذاهای دریایی، مخصوص وگان ها، گوشت های کبابی، انواع دسر ها ونوشیدنی ها بود در عین حال قیمت های منطقی را دارا بودند. سفارش های من " Soslu Patlican" ، " Izgara Köfte" همراه با کادایف و چند نوشیدنی بود که مجموعا 220 لیر شد. به مانند قبل سرنوشتم به کادیکوی گره خورده بود و دوباره به ملاقات یکدیگر رفتیم و شب را صبح کردیم.

Ahi Çelebi Mosque
Ahi Çelebi Mosque
خوشحالی مردم از پیروزی تیم فوتبال ترکیه
خوشحالی مردم از پیروزی تیم فوتبال ترکیه

 

بازدید های انجام شده :

Gülhane Parkı

İBB Taksim Gezi Parkı

Taksım Meydan

Taksim Camii

St. Antuan Kilisesi

Galata Kulesi

İBB Karaköy Sahil Parkı

Sokullu Mehmet Pasha Mosque

Cezayirli Hasan Paşa Parkı

Atatürk Köprüsü

Kadikoy Bull Statue

هزینه ها :

سوغاتی 670لیر 

خورد و خوراک 435 لیر

مجموعا = 1105 لیر                                              

 

undefined

کشتی تفریحی
کشتی تفریحی
ایاصوفیه
ایاصوفیه

چهارشنبه (13/4/1403)

 امروز قرار بود تا به سمت محل جدید اقامتم یعنی " Sultan Hostel & Guesthouse" بروم و از مدت ها قبل چند جا را در نظر داشتم بروم که فرصت شد به اینجا بیایم. یکی از مزیت های این هاستل نزدیک بودن به جاهای توریستی بود به شکلی که پیاده در عرض 5 دقیقه من دقیقه کنار مسجد ایاصوفیه بودم. البته قبلش به هاستل دیگری رفته بودم که متاسفانه تکمیل بود در صورتی که دیروز من بهشون سپرده بودم اما کاریش نمی شد کرد و کمی بابت جابجایی کوله طی چند ساعت در گرما که دچار خستگی شده بودم و تصمیم گرفتم که کمی استراحت کنم و تصمیم گرفتم تا جاهای نزدیک تر را ببینم.

undefined undefined undefined

 

" Örme Dikilitaş" ابلیسک بافتنی یک بنای تاریخی چشمگیر است که در میدان هیپودروم تاریخی استانبول واقع شده است. امپراتور بیزانس VII. این ابلیسک که توسط کنستانتینوس در قرن دهم ساخته شده است، ظرافت و هنر آن زمان را نشان می دهد. این بنای تاریخی که هر سنگ در آن به دقت قرار داده شده است، نشان از نبوغ مهندسی بیزانس است. برای کسانی که به تاریخ و معماری علاقه مند هستند قطعا دیدن آن ضروری است.

undefined

 

" Theodosius Dikilitaşı" ابلیسک تئودوسیوس یکی از مهم ترین بخش های میدان هیپودرم یا سلطان احمد استانبول که همواره مورد توجه توریست ها قرار میگیرد، ابلیسک تئودوسیوس است. ابلیسک ابتدا در حدود سال 1450 قبل از میلاد و در زمان توتمس سوم فرعون مصر ساخته و برپا شد. سپس در زمان کنستانین اول امپراتور روم از مصر جابجا شد و در سال 390 میلادی در دوران تئودوسیوس اول در موقعیت فعلی برپا گردید. ارتفاع اولیه ابلیسک در ابتدا 30 متر بوده و هم اکنون 19.59 متر میباشد که بخش پایینی آن در حین جابجایی طولانی مدت آن از مصر تا کنستانتینوپول آسیب دیده و از بین رفته است.

بر روی چهار وجه ستون تصاویری از حیوانات و اشیا کنده کاری شده است(خط هیروگلیف مصری) که ظاهرا به پیروزی های توتمس مربوط میشوند. بر روی پایه ستون که از جنس سنگ مرمر است، حجاری های زیبایی به شکل انسان ها انجام شده و زیر آن ها در دو وجه ستون متن هایی به زبان لاتین و یونانی نوشته شده است.

undefined

 

مسجد آبی طی سالهای ۱۶۰۹ تا ۱۶۱۶ میلادی در قرن هفدهم توسط سلطان احمد پادشاه عثمانی ساخته شد. هدف از ساخت آن ایجاد مکانی برای عبادت مسلمانان بوده است. این مسجد و همچنین مسجد ایاصوفیه که در نزدیکی مسجد آبی واقع شده از جمله مکان های دیدنی استانبول بوده که بازدید از آنها و آشنایی با محیط منحصربه فردشان می تواند سفر شما به استانبول را کامل نماید. علت نامگذاری مسجد سلطان احمد به مسجد آبی را کاشی های آبی رنگ داخل مسجد ذکر کرده اند.

 همچنین یک دیدگاه دیگر در نامگذاری این نام نهفته است و آن ملوانانی بوده اند که از دریا با انعکاس رنگ آبی دریا بر روی مسجد آن را به رنگ آبی دیده اند. سلطان احمد اول کسی است که دستور ساخت مسجد را در سن ۱۹ سالگی در یکی از مناطق قدمت دار استانبول می دهد و از این رو آن را مسجد سلطان احمد خطاب کرده اند. برای ورود به مسجد خانم ها باید شال داشته باشند و با شلوارک و آستین حلقه ای نمیشه وارد شد. واقعا آرامش خاصی در مسجد نهفته بود.

undefined undefined undefined undefined

 

در قسمتی دیگر تازه حفاری هایی را آغاز کرده بودند که نزدیک موزه اب انبار باسیلیکا بود. برای نهار خواستم تا KFC  برم تا ببینم که تعریف هایی که می شد چگونه است اما همانطور که از قبل حدس می زدم در یک کلام فاجعه بود. چند تکه سوخاری+ سیب زمینی و همبرگر مرغ به همراه نوشیدنی 250 لیر که به نظر من اصلا ارزش نداشت، نه از لحاظ طعم و کیفیت و حجم مواد غذایی و ای کاش به Burger Yiyelim  که برند خود ترکیه هست و همه هم تعریفش را کرده بودند می رفتم اما این تجربه شد.

undefined

افتضاح
افتضاح

می خواستم شب را در سمت مسجد ایوب سلطان باشم چون طراحی زیبایی داشت و از مناطق توریستی هم فاصله داشت اما تعریفش را از چند نفر شنیدم بنابراین بی تردید به سراغش رفتم. البته قبل از آن به مسجد "Zal Mahmut Paşa Camii" رفتم. بدون هیچ برنامه ای اما وقتی دیدم در راهم قرار دارد و خلوت است رفتم و عکاسی کردم. مسجد زال محمود پاشا شاه سلطان زال محمود پاشا یکی از وزیران سلیم و همسرش دختر سلطان پس از مرگ شاهسلطان مجموعه اجتماعی در زمینی شیبدار و در دو مجزا ساخته شده است برنامه ریزی ماهرانه؛ شلوار جین پایین و بالا آنها توسط پله ها به یکدیگر متصل می شوند. مسجد در تراس بالا و مدرسه، مدرسه و قبر دیگر در پایین دارد. یک رویکرد ارگانیک به جای تقارن به ترکیب طراحی غالب است زیر مسجد به دلیل شیب یک طبقه زیرزمین طاقدار شکل گرفت. مشرف به شاخ طلایی نمای بسیار زیبایی دارد.

undefined undefined undefined undefined undefined undefined

 

بعد از مدتی به سمت مسجد ایوب سلطان رفتم. مسجد ایوب سلطان مسجدی با فضای معنوی بالا است که در منطقه ایوبسلطان واقع شده است. در سال 1458 ساخته شد و بارها تعمیر شد. نسخه فعلی آن در اوایل قرن 19 ساخته شده است. مسجد و اطراف آن به دلیل قداست خاص خود در مراسم سلطنت سلاطین جدید عثمانی که از طریق جاده کولوس می آمدند تا شمشیر عثمان قاضی را به کمربند ببندند، نقش داشته است. گفته می‌شود یکی از یاران حضرت محمد در این مسجد قرن پانزدهمی که در ۱۸۰۰ بازسازی‌شده دفن شده است.

undefined undefined undefined

 

با توجه به این که در سریال های ترکیه ای به وفور مزار های متفاوت و جالبشان را می دیدم دوست داشتم که نگاهی نیز به یکی از این مزار ها نیز بیاندازم بنابراین به "Eyüp Mezarlığı" که در مجاورت مسجد بود رفتم. نکته جالب این بود که تپه پیرلوتی که ویو فوق العاده ای به دارد نیز بالاتر از این مزار قرار داشت و خط تله کابین هم برای این مسیر موجود بود اما من دوست داشتم که این فضا و حس و حال را تجربه کنم و در تاریخ و حرف های گفته نشده و در سینه حبس شده کاوش کنم.

undefined

سلاممم
سلاممم

منظره روبر باورنکردنی بود، تنها باد و صدای پرندگان حق شکستن این سکوت را داشتند. خود به خود فکرم مشغول می شد و حواسم پرت و می دیدم که ثانیه ها به سرعت سپری می شدند و من غرق در افکار و همین شکل نشسته بودم بنابراین آرام آرام برگشتم و کم کم هوا تاریک شده بود و خلوت جو حاکم سنگین تر می شد اما درست وقتی به مسجد رسیدم اوضاع کاملا برعکس شده بود. میدان نزدیک به مسجد که محوطه دور تا دور آن پر از کافه، رستوران، دکه های خوراکی های جذاب و فواره ای که در وسط قرار داشت و نورپردازی زیبا که مجب گردآوری تعدا زیادی از افراد شده بود و من هیچ باور نمی کردم که دراین قسمت از شهر نیز شلوغ باشد ، گویی که منطقه توریستی بود اما نبود.

چه میشه گفت؟
چه میشه گفت؟

کم کم همانطور که به سمت ساحل امینونو بر می گشتم در حالی که قصد داشتم تا ماهی کبابی رو امتحان کنم به یکباره به داخل کوچه پس کوچه های بالات رفتم جایی که جو واقعی استانبول را می توانستم ببینم. قهوه خانه و چایخانه ها به شکلی پر بودند که پیاده رو ها نیز پر کرده بودند، اکثریت افراد را بزرگسالان و ریش سفیدان محل بودند که با آب و تاب صحبت و گفتگو می کردند و چای می نوشیدند یا غذایی در کنار یکدیگر تناول می کردند و جو جالبی حاکم بود و این دقیقا همان چیزی بهود که دنبالش بودم. به رستوران "Kayataş 3 Kebap Pide & Lahmacun Salonu" رفتم جایی که از قبل خودم تحقیق کرده بودم و برگزیده بودم و واقعا هم شاهکار بود.

باز هم معجزه احترام و خوش صحبتی و مشتری مداری عالی بود؛ در کنار آن منوی متنوع موجب تصمیم گیری بهتر برای من شد و در عین حال قیمت های واقعا مناسب، این رستوران شاید به دلیل این که در کنار خیابان اصلی و پر تردد نیست زیاد شناخته شده نیست اما به جرات می توانم آن را با بسیاری از رستوران هایی که صرفا بخاطر نام و موقعیت بولد شدند برتر بدانم البته برای من همین که در محله قدیمی و زیبای بالات قرار داشت و جو عالی همراه آن بود و فضای دنج و آرامش بخشی داشت مزیت ویژه ای بود. سفارش های من شامل "Lahmacun" و "Kıymalı Kaşarlı Pide" به همراه نوشیدنی بود و مخلفات به همراه غذا بودند که مجموعا 240 لیر شد و چقدر غبطه خوردم که از  KFC  خرید داشتم و ای کاش غذاهای محلی را امتحان می کردم. 

undefined undefined

 

به راهم ادامه دادم و در ساحل امینونو نشستم و ساحل و دریا را نگاه می کردم و در صدای موج ها غرق می شدم تا اینکه آرام آرام به هاستل برگشتم. قصد داشتم تا فردا به ترمینال "Esenler" برم تا بلیط را مستقیما از خود شرکت اتوبوسرانی به مقصد وان تهیه کنم چون طبق گفته مسئول هاستل اکثریت مغازه ها کمیسیون دریافت می کنند. چه از این بهتر زیرا که مقاصد فردای من نیز در همان منطقه قرار داشت.

undefinedundefined

منطقه فاتح 12 شب
منطقه فاتح 12 شب

مرمت آیاصوفیه

من مرد تنهای شبم !!!!!
من مرد تنهای شبم !!!!!

بازدید های انجام شده :

Sultan III. Ahmed Çeşmesi

Örme Dikilitaş

Yılanlı Sütun

Theodosius Dikilitaşı

Sultanahmet Camii

Yeni Cami

Zal Mahmut Paşa Camii

Eyüp Sultan Camii

Eyüp Mezarlığı

8 Mayıs Parkı

Haliç Parkı

Ahi Çelebi Camii

هزینه ها :

خورد و خوراک 552 لیر

یک شب اقامت در هاستل 450 لیر

مجموعا = 1002 لیر

 

پنجشنبه (14/4/1403)

امروز آخرین روز من کامل من حساب می شد پس وسایلم را تا حدودی جمع و جور کردم و پس از صرف صبحانه مختصر هاستل، دل رو به دریا زدم و رفتم تا پارک گلخانه رو کامل تر بازدید کنم. پارک گلخانه در سال‌های اخیر تحت بازسازی‌های اساسی قرار گرفته است؛ باغ وحش، شهربازی و محوطه‌های پیک‌نیک حذف شده‌اند. مسیرهای گردش مرتب شده‌اند و استخر بزرگ به سبک مدرن بازسازی شده است. با حذف سازه‌های بتنی، پارک دوباره چشم‌انداز طبیعی خود را به دست آورده است و درختانی نمایان شده‌اند که قدمت آن‌ها به سال ۱۸۰۰ میلادی بازمی‌گردد. طبق تاریخ، پارک گلخانه نمادی از عشق حماسی سلطان و حرم‌سرای او بود.

امروزه نیز این پارک، محلی فوق‌العاده برای عاشقان و جوانان است تا در محیطی آرام و زیبا بهترین لحظات زندگی خود را تجربه کنند. پارک گلخانه از جاذبه های گردشگری استانبول به شمار می‌رود و با جامه گل‌پوش خود جلوه‌ای خاص دارد. امروزه مردم محلی برای پیک‌نیک به این پارک می‌روند و زیر درختان زیبا و میان گل‌های بی‌نظیر آن، از سمت شمال شرقی پارک در ست اوستو چای باغچه‌سی (Set Üstü Çay Bahçesi)، از چشم‌انداز بی‌نظیر بسفر، دریای مرمره و جزایر پرنس لذت می‌برند. این پارک در طول جشنواره‌ گل لاله‌ استانبول فوق‌العاده زیبا و چشم‌نواز می‌شود. براستی که وقعا این پارک می تواند ساعت ها شما را مشغول کند اگر به طبعیت و درختان و گیاهان علاقه مند باشید.

صبح بخیر
صبح بخیر

undefined

آشیق ویسل
آشیق ویسل

ستون گوت ها یک ستون تاریخی است که در منطقه فاتح استانبول واقع شده است و در سال 543 پس از میلاد در زمان امپراتور روم ژوستینیانوس اول ساخته شده است. این ستون به یاد پیروزی در برابر گوت ها ساخته شد.

undefined

 

این ستون برای بزرگداشت پیروزی ارتش بیزانس به فرماندهی بلیزاریوس در دفع حملات گوت ها به پایتخت امپراتوری بیزانس، قسطنطنیه (استانبول) ساخته شد. بر روی ستون نقش برجسته هایی وجود دارد که صحنه های مهمی از جنگ را به تصویر می کشد. پس از بازدیداز پارک به سرعت سوار تراموا شدم و در ایستگاه " Ayvansaray" پیاده شدم و به سمت کلیسای " Vlaherna Meryem Ana Kilisesi" رفتم که در بین راه ورود به کلیسا با اشاره یکی از توریست ها متوجه شدم که فعلا تا چند ساعت دیگر به علت نظافت بازدید وجو ندارد و نتوانستم عکس بیاندازم.

undefined

 

فرصت انتظار یا برگشت دوباره نداشتم پس به سمت منطقه ای که در آن سریال چوکر یا گودال بازی شده است رفتم. هرچه نزدیک تر می شدم صحنه ها و اتفاقات مختلف سریال از جلوی چشمانم رد می شد و حس دژاوو بهم دست می داد که کمی برایم عجیب بود. به محض رسیدن به محله دیدم که یکی از اهالی منطقه به سمت من میاید و اصرار می کند که خانه ها را به من نشان دهد و من هم از خدا خواسته قبول کردم و ایشون هم با ذوق و شوق هر صحنه از سریال و لوکشین های مربوط به آن را بازگو می کردند و من یک آن به خودم آمدم و با خودم گفتم که این طرف که محض رضای خدا این کار رو نمی کنه و معلموه دنبال پوله پس بزار طی کینم و ببینم اوضاع چجوره، پس از پرسش گفت که 1000 لیر!!!!

من گفتم NE? Ne kadar dedin?   باز هم همین رو گفت و من بهش گفتم اهل یکی از شهر های ترکیه ام و با توجه به لهجه صحبتم که به مانند اونها بود گفت 500 لیر ولی من زیر بار نمی رفتم و هی بحث و صحبت می کردیم و آخرش گفت 200 لیر اما من بهش گفتم وقت برای گردش کامل ندارم و فقط میخوام برم قهوه خونه و پس از رسیدن به قهوه خونه هم ولکن نبود و میگفت یه پولی بده بخاطر اینکه چند تا محل رو نشون داد و من هم سعی کردم با یه تیر چند نشون بزنم و گفتم پس رفیقت ( رفیقش وسایل زینتی مربوط به چوکور رو می فروخت) باید برای خرید سوغاتی ها به من تخفیف بده تا من یه پولی بهت بدم و اون هم مجبور شد با رفیقش طی کنه و با این کار هم چند تا کوچه و سکانس های ضبط سریال رو دیدم و هم تخفیف خوبی برای سوغاتی گرفته بودم. بعد از عکاسی با محل کافه معروف چوکور به سمت کلیسای " Aziz George Katedrali, İstanbul" رفتم.

undefined undefined undefined undefined

 

در محله فنر استانبول واقع شده است. از سال 1600 زمانی که کلیسا توسط پاتریارک قسطنطنیه، متی دوم، به کلیسای جامع تبدیل شد، این مکان مقر پاتریارک قسطنطنیه بوده است. امروزه کلیسای جامع نقشی نمادین به عنوان مرکز کلیسای ایلخانی و به عنوان یک مقصد زیارتی برای مسیحیان ارتدکس دارد. نمای بیرونی نسبتاً معمولی به نظر می رسد، اما فضای داخلی با آیکون ها و موزاییک های سنت معمولی بیزانس تزئین شده است. در داخل آن آثار گرانبهایی وجود دارد که در میان آنها تکه ای از یکی از ستون های پرچم مسیح که از اورشلیم به اینجا آورده شده است برجسته است.

undefined undefined undefined undefined undefined undefined

 

برای ورود به این کلیسا باید از گیت پلیس رد می شدید و من پس از ورود مشغول عکاسی از محوطه شدم و تعدادی گردشگر را دیدم که گوشه ای نشستند و با خودم گفتم لعنت بهش حتما اینجا هم هر یک ساعت یکبار توریست ها به صورت گروهی به بازدید می روند و هرچه دیدم تمامی در ها بسته بودند و کفتم که از اول هم قسمت نبود کلیسا بریم و به ادامه مسیر برسیم و آرام آرام از درب خارج شدم و حالا راه خروج هم دربش بسته بود. پس تصمیم گرفتم از همان جایی که آمدم خارج بشوم که یک لحظه متوجه شدم که یک نفر من را صدا می کند، برگشتم و دیدم یک فرد کت و شلواری که به نظر می رسید از مسئولان امنیتی کلیسا بود من رو خطاب کرد و از من پرسید؛ برای چی وارد کلیسا نشدی؟ +(همه در ها بسته بودند و همه گردشگران نیز بیرون بودند و به همین دلیل وارد نشدم و درب ورودی را پیدا نکردم اگر شما میدانید من رو راهنمایی کنید)،از کجا ها عکس برداری کردی؟(از محوظه و مجسمه ها، چطور مگه؟) اهل کجایی؟+(ایران) عراق؟؟؟ پلیس رو صدا کرد تا بیاد (همینجا بود که تو دلم گفتم همین کم بود که جای تروریست بگیرنت ممد) پلیس آمد و گفت که چه شده؟

مسئول کلیسا گفت یک لحظه صبر کن و رو کرد به من و گفت عکس هایی که گرفتی رو نشون بده!!! +(فقط عکس های معمولی هستند و نیازی به این پلیس بازی ها نیست) پس از مشاهده عکس های کلیسا به پلیس گفت تا برود و به من درب ورودی کلیسا را نشان داد تا وارد شوم.( اینم عجب تجربه ای شدااا) خلاصه که این برای من آرامش بعداز طوفان شد و با خیال راحت به گردش داخل کلیسا رفتم و ای کاش یکشنبه اینجا بودم تا مراسم هفتگی را مشاهده می کردم. البته من می توانستم از دیگران برای درب ورودی پرس و جو کنم ولی از طرفی باید تابلویی یا علامتی برای ورود باشد. در خصوص حساسیت مسئول کلیسا در ابتدا عصبانی بودم اما بعدا پس از مطالعه متوجه شدم که متعصبان چندین بار به طرق مختلف هجوم آوردن و آخرین بار هم در چند سال پیش بمبگذاری شده بود و این احتیاط حالا برای من معنا پیدا کرده بود.

به سمت مقصد بعدی یعنی " Kariye Camii" مسجد کاریه در استانبول که با نام موزه کاریه، کلیسای کاریه یا کلیسای چورا شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین بناهای بیزانسی در استانبول است. این بنا با دیوارهای مزین به موزاییک‌های بیزانسی، ایاصوفیه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. این کلیسا یکی از قدیمی‌ترین بناهای شهر است و سال‌های طلایی هنر اواخر بیزانس را به شکلی باشکوه توصیف می‌کند و رنگ‌های طلایی، خاکی، بنفش و یاسی در آثار موجود در آن مانند نور آفتاب می‌درخشند.

undefined undefined undefined

 

این جواهر مخفی استانبول دارای بی‌عیب‌و‌نقص ترین تصاویر نمادین به ارث رسیده از بیزانس است. کلمه چورا در یونان باستان به معنای منطقه روستایی است. دلیل این‌که به آن منطقه روستایی می‌گویند، این است که این صومعه قدیمی در زمان خود خارج از دیوارهای استانبول بوده است. وقتی به تاریخچه کلیسای چورا در استانبول نگاه می‌کنیم، مشخص می‌شود که این کلیسا قبل از دیوارهای شهر ساخته شده در قرن پنجم در شبه جزیره تاریخی وجود داشته‌است. اولین کلیسا در سال‌های 527-565 توسط ژوستینیانوس به جای این کلیسا ساخته شد و در دوره Komnenos، از آن به عنوان یک کلیسای کاخ برای مراسم مذهبی استفاده می‌شد. در پایان قرن یازدهم، این کلیسا در زمان امپراطور الکسیوس اول بازسازی شد و بعدا در طول تهاجم لاتین‌ها بین سال‌های 1204 تا 1261 تخریب شد؛ سپس در سال‌های 1282 تا 1328 تعمیر شد.

undefined

 

در نهایت، سازه‌های اضافی به کلیسا اضافه شدند و تا به امروز باقی مانده‌اند. کاریه که به عنوان کلیسای کاخ و کلیسای کوچک در مراسم مهم مذهبی مورد استفاده قرار می‌گرفت، مدتی به عنوان یک کلیسا به کار خود ادامه داد. این بنا توسط آتیک علی پاشا، وزیر اعظم بایزید، به مسجد تبدیل شد. جزئیات آن دوره شامل مناره در گوشه جنوب غربی و محراب در شرق فضای اصلی است. این کلیسا در سال 1945 به موزه تبدیل شد. کارهای مرمتی این بنا که از سال 1392 آغاز شده بود و در سال‌های 1948 و 1958 ادامه یافته بود، هم‌چنان ادامه دارد. این کلیسا پس از تأسیس جمهوری ترکیه، در سال 1945 به موزه تبدیل شد.

undefined

 

کلیسای چورا دارای بهترین موزاییک‌ها و نقاشی‌های دیواری در جهان است و ارزش هنری دوره رنسانس را در استانبول آشکار می‌کند در طاقچه بیرونی _ بخش ورودی غربی در کلیساهای رومی شرقی_ موزاییک‌هایی درباره زندگی عیسی مسیح و در طاقچه داخلی درباره زندگی حضرت مریم مقدس وجود دارد. با لغو تصمیم شورای دولتی در سال 2019، این کلیسا دوباره به مسجد تبدیل شد و با فرمان ریاست جمهوری که در روزنامه رسمی در 21 اوت 2020 منتشر شد، برای عبادت افتتاح شد. مقصد بعدی ترمینال بود برای خرید بلیط که در بین راه خوش شانس بودم تا دیوار های بزرگ استانبول را ببینم که در گذشته دیوار های بزرگ دور تا دور شهر را پوشش می دادند.

گفته می شود که این دیوارها در زمان رومیان در قسطنطنیه برای جلوگیری از تهاجمات بیگانگان ساخته شده اند و در اصل آنقدر عظیم و مستحکم بوده اند که حتی مهمت دوم که روم شرقی را ویران کرده است، نتوانسته از آنها عبور کند. مگر اینکه شما کسی باشید که تاریخ را دوست دارد و به آن علاقه دارد، هیچ چیز خاصی در مورد آن وجود ندارد. قسطنطنیه چندین دیوار شهری برای محافظت از سمت زمین غربی ساخته بود که مهمترین آنها دیوارهایی بود که کنستانتین اول در قرن چهارم پس از میلاد ساخته بود. زمانی که او پایتخت امپراتوری روم را از روم به بیزانس منتقل کرد و پایتخت‌هایی را که تئودوسیوس دوم در قرن پنجم پس از میلاد برپا کرد. برای تطبیق گسترش شهر. دیوارهایی که امروز می‌توانیم ببینیم، دومین دیوار است، یک اثر دفاعی عظیم دو جداره که یکی از بزرگترین سیستم‌های استحکاماتی طراحی شده در تاریخ است.

آنها برای قرن ها عملاً غیرقابل نفوذ بودند، تا زمانی که شهر به دست سلطان فاتح فاتح عثمانی در سال 1453 سقوط کرد. تا به امروز بازدید از آنها به طور کامل چندان راحت نیست، هم به دلیل وجود بخش های بازسازی شده و هم بخش های دیگر به شدت. ناامن، اما مهمتر از همه به این دلیل که تا به امروز هیچ مسیر اختصاصی وجود ندارد که به شما امکان می دهد به طور مداوم آنها را کنار بگذارید. ما باید با مشاهده برخی ویژگی‌ها راضی باشیم، که با این وجود واقعاً تاریخی هستند و ایده خوبی از اینکه چقدر با عظمت و قدرتمند بوده‌اند به دست می‌دهند. با ارزش ترین آنها در مناطق ادیرنکاپی، توپکاپی، مولاناکاپی و بلگرادکاپی هستند. به وسیله مترو دقیقا در ایستگاه ترمینال پیاده شدم (از این خط به فرودگاه استانبول هم با مترو می شود رفت). با توجه به بررسی قیمت ها، ساعت ها، شرکت های اتوبوسرانی به باجه بلیط فروشی رفتم و بلیط را با همان قیمت تهیه کردم و دوباره به محله بالات برگشتم تا از خانه ها و پله های رنگارنگ بازدید کنم.

undefined undefined

 

در حقیقت بالات یکی از معروف ترین محله‌های استانبول و قدیمی‌ترین محله‌هاست که در منطقه معروف فاتح و بخش اروپایی شهر قرار دارد. در گذشته یونانیان و یهودیان در بالات زندگی می‌کردند و هنوز هم رد پای آنان در فرهنگ مردم و چهره محله دیده می‌شود. برخی معتقد هستند که بالات به معنای قصر است؛ اما در این موضوع شک و شبهه وجود دارد. یکی دیگر از دلایلی که بالات می‌تواند جذاب و دیدنی باشد، این است که مساجد و کلیساها با فاصله کمی از یکدیگر به چشم می‌خورند و این امکان برای گردشگران وجود دارد که از همه آنها بازدید کنند.

تصور کنید که هر خانه در محله بالات یک رنگ خاصی دارد به این معنا که ممکن است نمای خانه‌ای صورتی و نمای خانه همسایه سبز و ساختمان کناری آبی باشد پس بی‌تردید بالات یکی از بهترین لوکیشن‌ها است، دوربین خود را بردارید که در تک تک کوچه‌های بالات سوژه‌هایی برای عکاسی در انتظارتان خواهند بود و مطمئن باشید خیابان‌های تنگ با ساختمان‌های رنگین و ساکنانی که هنوز لباس‌های محلی‌شان را به تن می‌کنند در بالات شما را راضی خواهد کرد.

undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined

 

گشت و گذار در محله بالات فوق العاده بود و حالا وقت برگشت به منطقه امینونو و بازدید از مسجد " Yeni Cami" و " Rüstem Paşa Camii" بود. هر دوی آن ها شاهکار بودند به خصوص وقتی از سمت خط ساحلی گالاتا و پل گالاتا دیدن می کنید. یکی از بناهای مهم دوره کلاسیک عثمانی. امضای معمار سینان را دارد. اگرچه از نظر پلان دارای ویژگی های دوره کلاسیک است، اما کاربرد کاشی آن شگفت آور است. ترکیبات متراکم و متفاوت پدید می آید. استفاده از این سبک کاشی بسته به دوره و سبک معمار سازنده آن متفاوت است. نقوش زیادی برای بررسی در سفر وجود دارد. قطعاً مسجدی است که ارزش بازدید دارد.

مسجد جدید استانبول از آخرین نمونه‌های معماری کلاسیک در ترکیه و از جاهای دیدنی استانبول به‌شمار می‌رود. این مسجد که در ابتدا مسجد والده سلطان نامیده می‌شد، در انتهای جنوبی پل گالاتا، در منطقه‌ی امینونو و بر فراز گلدن هورن قرار گرفته‌ است. بر خلاف نامش، مسجد جدید بنایی نیست که به تازگی ساخته شده باشد. در واقع، پس از بازسازی که بین سال‌های ۱۶۶۰ تا ۱۶۶۵ میلادی روی آن صورت گرفت، بنا مسجد جدید والده سلطان نامیده شد و نام کنونی‌اش مخفف این نام آخر است. با داشتن مجموعا ۶۶ گنبد و دو مناره‌ی مرتفع، مسجد جدید یکی از زیبایی‌هایی است که افق شهر استانبول را می‌آراید. فضای داخلی مسجد مربع شکل است و هر ضلعش ۴۱ متر طول دارد. فضای مرکزی با چهار ستون بزرگ که استحکامات اصلی گنبد هستند، مشخص می‌شود. ردیف ستون‌هایی متشکل از ستون‌های باریک مرمری که به وسیله‌ی طاق‌هایی در سبک‌های مختلف، به هم متصل شده‌اند، در اطراف و پشت فضای مرکزی قرار دارند. قطر گنبد ۱۷.۵ متر و ارتفاع آن ۳۶ متر است.

undefined undefined undefined

 

برای آخرین بار سوار کشتی های مسافربری شدم و دور ترین ایستگاه را انتخاب کردم تا برای آخرین بار این فضا و اتمسفر فراموش نشدنی را در ذهنم پررنگ تر کنم سپس به بشیکتاش رفتم دوباره پیش رفقای دونر فروشم. واقعا شدیدا به اینجا علاقه مند شده بودم. مگر می شود آخرین شب باشد و خیابان استقلال نباشد؟ بزن بریم. همان بود که می خواستم و شلوغی و هیاهوی جمعیت و رنگارنگ و چراغانی بودن سرتاسر آن به زیبایی آن می افزود. همیشه دلم برای این شلوغی ها تنگ می شود، این افرادی که نمی شناختمشان، مغازه هایی که نرفتم و... اما هر شروعی پایانی دارد. مسیر همیشگی را طی کردم و به برج گالاتا رسیدم و این دفعه حواس جمع بودم و پس از عکس برداری به سمت پل گالاتا رفتم تا این منظره زیبا را نیز برای آخرین بار ببینم.

undefined undefined undefined

 

پل گالاتا استانبول؛ Galata Bridge بر روی خلیج گلدن هورن یا شاخ طلایی، اروپای استانبول را به دو قسمت تقسیم کرده: منطقه کاراکوی و منطقه امینونو. اتصال این دو منطقه با سه پل انجام شده که قدیمی‌ترین آن‌ها، پل گالاتاست.پل گالاتا، استانبول زنده است. ماشین‌ها، عابران پیاده، ماهیگیران، گرسنه‌ها، هنرمندان، بیکاران، توریست‌ها و گردشگران، ورزشکاران، خریداران ماهی تازه، دستفروشان، کشتی‌ها، قایق‌ها و … همه در این پل جمع می‌شوند. دیدن غروب آفتاب بر روی پل گالاتا استانبول را تجربه کنید!فقط جای شما خالی ست. البته گروه پین‌تاتی جای شما را خالی می‌کنند.اگر می‌خواهید استانبول جادویی را تجربه کنید، غروب آفتاب روی پل گالاتا باشید. در این ساعت، تعداد زیادی مرغ دریایی دور برج تاریخی گالاتا در پرواز هستند، گنبد مساجد در زمینه قرمز-صورتی رنگ آسمان خودنمایی می‌کنند. 

undefined

معرف حضور هستند که؟؟؟
معرف حضور هستند که؟؟؟

در راه برگشت خسته شده بودم اما بازدید و تجربه هایی که امروز داشتم را بررسی و مرور می کردم و خوشحال بودم و داشتم از کنار آیاصوفیه رد می شدم و حسرت می خورم که چرا نرفتم؟ متوجه شدم که درب هایی رو باز کردند و برخی ها به داخل رفتن و پس از خواندن نوشته متوجه شدم که ورود برای عبادت کنندگان است پس وارد شدم. خیلی از چینی ها رو می دیدم که حضور داشتند و کمی برایم عجیب بود خلاصه که وارد مجموعه شدم و باورم نمی شد این همه عظمت و زیبایی در جایی بگنجد. حس عجیب و جالبی درونم ایجاد می شد و اطلاع دادن که زمان بازدید تمام شده و باید آماده ورود عبادت کنندگان شود.

در آخرین لحظه هم این مقصد را دیدم و خیالم راحت شد. رفتم به هاستل و عجب شبی در هاستل بود. با دوستانی که جدیدا پیدا کرده بودم تا نیمه شب صحبت و گفتگو میکردیم. سطح زبان هامون عالی نبود و همدیگر رو نمی شناختیم اما جوری صحبت می کردیم که انگار ده سال است که همسفر هستیم و همدیگر را متوجه می شویم.قرار بود صبح همه وسایلم را چک کنم چون خیلی خسته بودم و صبح به علت ساعت اتوبوس زیاد وقت بازدید نداشتم.

undefinedundefinedundefinedundefined

شب آخر
شب آخر

undefinedغم اگر عکس بودundefinedundefinedundefinedundefined

بازدید های انجام شده :

Gülhane Parkı

Gotlar Sütunu

İBB Sarayburnu Parkı

Eminönü beach Istanbul

Vlaherna Meryem Ana Kilisesi

Dostlar Kahvesi

Meryem Ana Rum Ortodoks Kilisesi

Aziz George Katedrali, İstanbul

Renkli Merdivenler

Balat Renkli Evler

Merdivenli Yokuş Evleri

Kariye Camii

İstanbul Surları

Yeni Cami

Rüstem Paşa Camii

Ayasofya-i Kebir Cami-i Şerifi

هزینه ها :

خورد و خوراک 380 لیر

سوغاتی 930 لیر

اقامت هاستل 450 لیر

اتوبوس به وان 1700 لیر

شارژاستانبول کارت 150 لیر

مجموعا = 3610 لیر

 

undefined

فضای داخل هاستل
فضای داخل هاستل

undefinedundefinedundefined

جمعه (15/4/1403)

امروز فرصت چندانی برای گردش نداشتم و پس از صرف صبحانه وسایلم را چک و بررسی کردم و چک اوت رو انجام دادم و وسایلم را در اتاق چمدان گذاشتم و به سمت فروشگاه رفتم تا برای طول سفر خرید انجام بدهم. فکر نمی کردم که انقدر وسایلم حجم بگیرند(البته کلا فقط یک کوله کوچک برای سفر برده بودم). یک دستم خرید های فروشگاه بود و در آن یکی دستم سوغاتی ها و کوله ام هم تا جایی که امکان بود پر شده بود و سنگینی و گرمای هوا نیز بر علیه من البته قصد داشتم چمدان بخرم که با مقایسه قیمت ها پشیمان شده بودم و قصد داشتم تا در وان تهیه کنم و وقتی به آکسارای رسیدم و به طور تصادفی از کنار یک مغازه رد شدم متوجه قیمت مناسب آن ها شدم و یک چمدان کوچک خریدم و همه وسایلم را درونش قرار دادم و به قول معروف بار سنگینی رو از دوشم برداشتم.

یک ساعت زودتر به ترمینال رسیدم و منتظر ماندم. اتوبوس ها نیز شباهت زیادی با اتوبوس های ایران داشت اما به نظرم فاصله صتدلی ها کمی نزدیک بود و محفظه ای در بالای سر برای قرار دادن وسایل نبود. وسایل را تحویل دادم و جایم نشستم. از لحاظ سیستم تهویه عالی بود، هر چند ساعت یکبار با چند نوشیدنی سرد و گرم پذیرایی می شد. تا رسیدن به وان حدودا 3/4 بار ایستگاه های بازرسی وجود داشت و کارت های شناسایی تک به تک افراد را چک می کردند. سفر با اتوبوس از استانبول تا وان حدودا 28 ساعت زمان می برد. اگر توانایی و تحمل این مسیر را در خود نمی بینید توصیه نمی کنم. جاده ها بسیار با کیفیت و عالی، سرعت اتوبوس همیشه در حدود مطمئنه بود و هر چند ساعت یکبار هم استراحت وجود داشت.

به هیچ وجه از رستوران ها و مغازه های بین راه خرید نکردم چون مطمئن نبودم و قیمت ها هم طبق معمول کمی بالاتر بود و با همان خرید های فروشگاه تا وان من رو ساپورت کرد چون هرچه احتیاج بود را خریده بودم و دوباره در وان نیز برای بین راه خرید کردم که تا تهران نیز من رو از خرید هر چیزی بی نیاز کرد.

undefinedترمینال

اتوبوسمون
اتوبوسمون

بازدید های انجام شده :

جاده و منظره های بین استانبول تا آنکارا که سرسبز و حیرت آور بودند

هزینه ها :

فروشگاه 248 لیر

شارژ استانبول کارت 10 لیر

شنبه (16/4/1403)

وقتی بیدار شدم متوجه شدم در شهر" Malatya" بودیم. مَلَطیه شهری در ترکیه و مرکز استان ملطیه است. ملطیه در غرب فرات، در زمینی هموار در کوه‌پایه‌های توروس قرار گرفته‌است. هوای آن بسیار سرد و دارای میوه‌های بسیار است.  از خیلی از دوستانم در مورد میوه های بسیار عالی و با کیفیت این شهر شنیده بودم البته به طور کلی منطقه های مرکزی ترکیه میوه های عالی دارند. به طور اتفاقی وقتی یکی از مسافران فهمید من ایرانی هستم مشتاق بود تا صحبت کنیم و برای من چه از این بهتر می تونست باشه. به من می گفت که بهترین غذا ها و با قلوا ها رو باید توی شهر " Gaziantep" دنبالشون بگردم و واقعا هم راست می گفت با تحقیق هایی که کردم متوجه آن شدم.

بهترین پسته های موجود در ترکیه وجود دارد محصول این شهر هست ودر گرانترین باقلوا ها نیز از این پسته ها استفاده می کنند. به من توصیه می کرد که گول برخی از این اجناس برند نما رو نخورم که مثلا مارک زارا زده اما قیمت مثلا 300 لیر، این محصولات به قولی فیک هستند و خیلی از این مارک ها تو تولیدی ها زده میشه. ساعت حدودا 4/5 غروب بود و نزدیک شهر وان شدیم. واقعا دریاچه ویو مسحور کننده ای داشت و بسیاری از خانواده ها مشغول پیکنیک یا شنا و خوشگذرانی بودند. منظره ای فوق العاده بود که متاسفانه به دلیل نا شفاف بودن شیشه های سمت من نتوانستم عکس خوب بگیرم. امید دارم که موقعی دیگر دوباره به اینجا بازگردم و بهتر اینجا را ببینم.

هنگامی که به ترمینال شهر وان رسیدم یکی از دوستانم به استقبال من آمد و من میهمان ایشان بودم. پس از کلی احوال پرسی و صحبت از سفر و ماجرا ها و گردش کوتاه در بازار و صرف شام وسایلم را پیش دوستم گذاشتم و پس از خداحافظی از او به تنهایی در شهر قدم می زدم و خرید های ضروری ام را انجام می دادم و تعدادی سوغاتی هم خرید کردم و دوست داشتم که با وجود وقت کم در کوچه ها و خیابان ها قدم بزنم و حس و حال شهر را بهتر درک کنم. قطعا مقایسه من در مورد شهر های وان و استانبول منطقی و منصفانه نیست به این دلیل که برای مقایسه باید این دو متغییر حداقل هایی رو نزدیک به هم داشته باشند اما در اینجا اینطور نیست.

در شهر وان به ندرت توریستی غیر از هم وطنانمان مشاهده می کنیم و در اکثریت مغازه ها منوها، نوشته ها و غیره به صورت فارسی نیز یافت می شود. خیلی از مغازه دار ها ایرانی بودند و همه هم کارت خوان داشتند(البته کارمزد فضایی) بیشتر تفریحاتی که وجود داشت در خصوص تور کشتی های شبانه بود که هر جایی می رفتم با آن مواجه می شدم. در خصوص جاهای دیدنی وان باید بگم که خود شهر وان جاهای دیدنی زیادی ندارد و انگشت شمار هستند اما برای خرید  مناسب هستند بازهم این را باید بگویم که قابل مقایسه با استانبول نیست اما دارای تنوع و گوناگونی خوبی بود و نیاز شما را از خرید برطرف می کند.

دریاچه وان بین دو استان تقسیم شده است. استان وان و بتلیس که این دو استان دارای قلعه ها، بنا ها و جاهای تاریخی هستند و علاقه مندان در تور وان می توانند از این بنا ها دیدن کنند. وان شهری است که همه یکدیگر را می شناسند و به قولی محیط کوچک است. رستوران ها و کافه و چایخانه های زیبا و سنتی فضای عالی را برای استراحت و چشیدن طعم های متفاوت است. حتما از نان ها، لبنیات و غذاهای محلی استفاده کنید که از این نظر می تونه با استانبول رقابت کند. طبق پرس و جوی بنده اکثریت مردمان این دیار در اصل در دامداری و کشاوری فعالیت می کنند البته بیشتر افراد قدیمی این کار ها را انجام می دهند.

از شهر وان بلیط ون به سمت تبریز با قیمت 350 لیر گرفتم. به این دلیل که تبریز نسبت به دیگر مقاصد شهر بزرگتری است بنابراین وسیله حمل و نقل بیشتر است و تمامی مشاین ها و اتوبوس ها در نهایت از تبریز عبور می کنند. از نظر من از قبل بلیط هایتان را بگیرید چون مسیر تهران تبریز بسیار شلوغ و پر تقاضا است. من نتوانستم در ابتدا هیچ بلیطی چه به طور مستقیم و غیر مستقیم و چند مسیره پیدا کنم و سرعت و وقفه های پی در پی دیرتر به تبریز رسیدیم.( از وان تا تبریز10/30 حرکت و 18 رسیدن به تبریز) نکته جالب (تبریز 20 تهران 5 صبح ترمینال آزادی) خلاصه پس از خرید و تهیه اقلام مورد نیاز از فروشگاه پیش دوستمون برگشتم و استراحت کردم چون فردا ساعت 10 صبح حرکت بود. گرچه تا نیمه شب مشغول صحبت و اشتراک گذاشتن تجربیات سفر و اطلاعات مختلفی بود. همیشه از دوستم قدردانی می کنم و مدیون ایشون هستم. در شهر وان قیمت ها نسبت به استانبول به مراتب بهتر و ارزان تر بود.

undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined

باقلوا
باقلوا

undefined

بازدید های انجام شده :

جاده های مالاتیا تا وان

دریاچه وان

بازار وان

هزینه ها:

1008 لیر لباس  و سوغاتی

100 لیر خورد و خوراک

1057 لیر فروشگاه

 350 لیر وان تا تبریز با ون

مجموع 

یکشنبه (17/4/1403)

زود تر از ساعت هشدار بیدار شده بودم و وسایلم را آماده کردم، صبحانه مختصری خوردیم و از دوستم بسیار تشکر کردم و هدیه ای ناقابل رو بهش تقدیم کردم و آخرین قدم هایم را در وان می گذاشتم. در بین راه متوجه نانوایی شدم و دوست داشتم از آن ها امتحان کنم بنابراین چند تا از هر مدل سفارش دادم و به ترمینال رسیدم که نزدیک به خروجی شهر بود. میدان "بش یول" (پنج راهی خودمون) که نماد میدان چند تا ماهی بودند. وقتی نزدیک ترمینال شدم وارد اتاق اصلی شدم و کمی نشستم و منتظر ماندم تا ون مسافران رو از سرتاسر وان جمع کنه و در نهایت پس از 10 دقیقه تاخیر به علت مشکل در پاسپورت چند نفر حرکت کردیم. سرعت مناسب و خوبی داشتیم و پس از 2 ساعت به مرز رسیدیم و به علت خلوتی  کار هایمان به سرعت پیش رفت و پس از گذر از گیت وارد خاک ایران شدم و منتظر ون ماندم و پس از مدتی ون آمد و حرکت کردیم.

در گیت های به سمت ایران و ترکیه و بلعکس افراد بسیاری هستند که از شما می خواهند وسیله یا لباس یا هرچیز دیگری را جابجا کنید. البته من به هیچ وجه این کار را نمی کنم حتی اگر طرف مقابل منصف باشد و حتی کل چمدان را هم خالی کند و نشان دهد باز انجام نخواهم داد.

خلوت
خلوت

undefined

 

مسیر مرز رازی تا خوی فاجعه بود، فقط میتوانم همین را بگویم حتی تعدادی گردشگر تورک از دیدن جاده ها تعجب کرده بودند. راننده هم هر دقیقه به یه بهانه نگه می داشت، یک بار نهار، چندبار برای بنزین، خرید از مغازه، ایستگاه بازرسی ها، خرید سیگار و.. البته بعضی ها رو مجبور بود. خلاصه از مرز رازی تا تبریز 6 ساعت زمان برد و حسابی کلافه شدم اما کناردست بنده دوست خوش صحبتی بود که تا تبریز با هم حرف زدیم و حسابی سختی راه رو کنار زد. من هم بلیط های اتوبوس رو نگاه می کردم و همه تکمیل بود و به سرم زده بود به زنجان برم و بعد به تهران بروم اما انقدر دیر رسیدیم که آن را هم از دست دادم و اولین بار بود طی این مدت عصبی شده بودم(البته وقفه های بی وقفه ون هم بی تاثیر نبود) نزدیک فرودگاه تبریز بودیم و راننده گفت تا میدان آذربایجان ما بیشتر اجازه نداریم جلوتر بریم و نباید وارد شهر بشیم.

گل بود به سبزه نیز آراسته شد حالا فاصله تا ترمینال مرکزی تبریز زیاد بود و تاکسی ها هم آماده مسافر بردن بودن و مطمئن بودم که تاکسی ها هم دوبله سوبله می گیرن و 100 هزار تا ترمینال اما قبول نکردم و رفتم اونور خیابون همون وقت یه سریع یه ماشین اومد و قیمت رو 30 طی کردیم و رفتیم به سمت مقصد و تو همون حال دیدم یک دفعه 15 تا جا خالی شد برا ساعت 20 و من هم از خدا خواسته خریدم و دیگه خیالم راحت شد. تو راه هم با راننده که هم سن خودم بود صحبت و گفتگو می کردیم تا به مقصد رسیدم و با دادشمون خداحافظی کردم.ترمینال تبریز بزرگ و تمیز بود اما امان از کارکنی دقیقا پشت میزی که کار من لنگ بود اما معلوم نبود چیکار می کنه و به یکی دیگه از دوستانش گفتم و بنده خدا سریع کارموانجام داد و بلیط رو داد.

آخرین صندلی تکی رو به مانند گذشته انتخاب کردم و دیگه راحت گرفتم و استراحت کردم. بغل دستی های من به من از وسایلی که همراهشون آورده بودند تعارف کردن  آن دو نفر پدر و پسری بودند که پسر تازه به خدمت در محل جدید می رفت و پدر با وجود اینکه پاش تو جمع آوری محصولات کشاورزی آسیب دیده بود همراه پسرش اومده بود و وقتی ازش پرسیدم که چطور با این وضعیت اومدین و سخته نیست؟  با لحنی غمگین و بغض آلود گفتش بهم که  بلاخره پسرمه و اگه خونه بودم نگران می شدم و نتونستم تو خونه طاغت بیارم.  صحبت هایش تاثیرگذار و جان اندوه بودند . وقتی نزدیک مقصد شدیم من باید زودتر پیاده می شدم چون مقصدم فرق می کرد بنابر رسم و احترام و قوانین خودم من از وسایلم به آن ها تعارف کردم و پیاده شدم و ساعت 4 صبح بود و من بودم با کوله باری از تجربه های جدید به خانه ام برگشتم و امیدوار به روز های آینده، همیشه دوست داشتم که در انتهای سفر هایم؛ کوله بار تجربه ام سنگین تر از وسایل و سوغاتی هایم باشد...

 

برآورد تمامی هزینه ها (از ابتدا تا انتها، حمل و نقل و...)

15/720 لیر = 374 دلار

سخنان پایانی

- پرواز ها را به شکلی خرید کنید صبح یا ظهر برسید و برای برگشت پرواز های غروب به بعد را خریداری کنید.

- پول هایتان را یکجا چنج نکنید.

- از قبل بدانید که کجا می روید، چکار می کنید، چگونه می روید، پیشبینی مسافت ها، ترافیک، شلوغی ها، قیمت رستوران و کافه ها، لباس و اجناس، آشنایی با لوکشین ها ومسیر های رفت و آمد، دانشتن مقداری زبان حتی کم، اطلاعات در مورد سوغاتی ها، جاهای دیدنی و.. تا اینکه بهتر برنامه ریزی کنید و از وقتتان بهترین استفاده را کنید و کمتر غافلگیر بشوید.

- تا جای ممکن با کسی درگیر نشوید زیرا در هر دو صورت شما بازنده هستید.

- از مناطق توریستی تا جای ممکن هیچ خریدی نکنید.

- حتما پاسپورت خود را همرهتان داشته باشید زیرا درصورت نیاز و بازرسی پلیس عکس یا نسخه چاپی را قبول نمی کند. به دلیل حضور مهاجر های غیرقانونی و تعداد زیاد آن ها، تعداد پلیس ها چند برابر و پلیس های لباس شخصی فراوان 

- هیچ وقت نمیتوان جا و مکان یا فعالیت خاصی را به همه افراد در سفر به یک روش پیشنهاد کرد. خرید کردن، دیدن جاهای تاریخی، موزه ها، خیابان و بازارگردی، امتحان کردن غذاها و خوراکی ها مختلف، عکاسی، انجام تفریح و سرگرمی، فستیوال و کنسرت ها و برنامه های دیگر .... وجود دارد بنابراین باید طبق سلیقه خود برنامه ریزی و برآورد کنید.

در سفر های بعدی سعی می کنم سوغاتی های کمتری را تهیه کنم زیرا بار سنگینی بر دوشم می شوند و هزینه های زیادی را دارد و تنها به موارد کم و خاص می پردازم اما بلاخره اولین سفر ها شوق و ذوق خودش را دارد. هدف من از سفر فراتر از سوغاتی های زیاد و رنگارنگ است.

هر روز فکر سفر درونم می جوشید و در نهایت به حقیقت راه پیدا کرد. از اول هم می دانستم که تنها سفر می کنم بنابراین خودم را برایش حاضر کرده بودم. طی سال های گذشته تنها سفر کردم، گشتم و گشتم تا آماده این روز ها باشم اما تازه شروع این ماجراجویی بزرگ است.

این تازه گوله برفی کوچک است که از نوک قله به پایین می اید و هر چه می گذرد بزرگ و بزرگ تر می شود. خودم را برای روبرو شدن با چالش ها، ترس ها، شادی ها، تازگی ها، خستگی ها، کلافگی ها، سردرگمی ها، حس های خوب و... آماده کرده بودم. هرچه می گذرد می فهمم که تصمیم درستی را گرفتم.

تو این سفر یاد گرفتم تنها روی پای خودم بایستم و موانع رو کنار بزنم و به مقصودم برسم؛ خودم را، مردم اطرافم را، کشور ها را، فرهنگ ها را، و در آخر جهان را بشناسم. یاد گرفتم تا با دیگران ارتباط بگیرم، هم صحبت بشوم، راهنمایی شان کنم، به حرف هایشان گوش بدم با اینکه من خیلی کم حرف هستم، زبان های آن ها را شاید خیلی متوجه نمی شدم، از طرفی دیگر کسانی بودن که به راحتی با آن ها صحبت می کردم و گویی سال هاست همدیگر را می شناسیم، آن صحبت ها، آن خاطرات همیشه باقی می مانند اما جدایی ها ممکن است کمی تلخ باشد.

هر فردی علایق و سفر و سبک خاص خود را دارد پس شما باید به دنبال آن باشید و صرفا نه به دنبال تقلید.

من همیشه سعی می کنم برای سفر برنامه ریزی کنم و این ممکن است خیلی از وقت من را بگیرد اما در زمان مناسب به کمک من می آید. برخی ها سفری را دوست دارند که بدون برنامه ریزی و سرشار از هیجان باشد و این نیز باز به شما بر می گردد و هرکدام مزایا و معایب خاص خود را دارند.

این سفر پله ای برای قدم ها و سفر های بعدی ام است که طولانی تر و هیجان انگیز تر هستند زیرا با انجام هر سفر و کسب تجربیات جدید، جرات و جسارت برای چالش های بزرگ تر درون شما ایجاد می شود. در سفر های بعدی سعی می کنم آخر هر شب خاطرات همان روز را ویس اش را ضبط کنم تا همیشه تازه و شنیدنی باقی بمانند.

در آخر باید بگویم که سفر قسمتی جدای ناپذیر از من است و این شور تا آخرین دم و باز دم باقی است. 

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش

بیچاره ندانست که یارش سفری بود

تنگه بسفر منطقه فاتح
تنگه بسفر منطقه فاتح

سیمیت روتین روزانهAçma آچما

معرف حضور هستند که...
معرف حضور هستند که...

من هیچ ،من نگاه!!!از نمایی دیگر...povهمیشه در اوج و تکاپوروملی حصار

پهلو گیری در اسکله آنادولو حصاری
Caption

در پستوی کوچه هاundefinedتماما سنگ فرشزیبا!!!فارغ ز غوغای جهان

سربالایی های بی امان...
سربالایی های بی امان... 

undefined

Çamlıca Tower
Çamlıca Tower
در نهایت شروع شد...
در نهایت شروع شد...

دنبال چه می گردین؟؟؟واپور در انتظار بارگیریلوکانتاجزیرهundefined

ایستگاه برای رسیدن به نقاط مختلف در جزیره
ایستگاه برای رسیدن به نقاط مختلف در جزیره

ویو مشرف به  منطقه آسیایی   undefined مدرسه نظامی نیروی دریایی   undefined

 

معروف ترین برند سوغاتی ها یعنی حافظ مصطفی
معروف ترین برند سوغاتی ها یعنی حافظ مصطفی

undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedنزدیک برج گالاتا

undefined undefined  undefined undefined undefined undefined  undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined undefined

undefined undefined

 

undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined

جهانگرد آمریکایی
جهانگرد آمریکایی

undefined

چاتال
چاتال

undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر