سفر مرا به زمینهای استوایی برد. و زیر سایه آن «بانیان» سبز تنومند چه خوب یادم هست عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد: وسیع باش، و تنها، و سر به زیر، و سخت. سهراب سپهری نزدیک به عید همیشه این سوال را می پرسیم که کجا برویم؟ سفر نوروز برای
« هرچند خسته میروی زینجا، سفربخیر رو سوی قبلههای تماشا، سفربخیر » (جواد شیری) به نام آفریننده سفر سال 1401 با همه لحظات تلخ و شیرین به نفسهای آخرش در اسفندماه نزدیک شده و بعد از چندماه
سفر که هواییات کند، فرقی نمیکند کجا باشی؛ در راه، در صف، در قطار مترو یا پشت میزت در شرکت. سفر که هواییات کند، فرقی نمیکند چندمین فصل سال است. و من درست در اول مهر سال صفرودو، ساعت یازده صبح، پشت میز کارم در شرکت، هوایی
وقتی به لندن رفتم، اولین چیزی که به ذهنم رسید، هوای پریشان و مه آلود شهر بود. ولی خب، این هوای اسطورهای هم جزو جذابیتهای این شهر بود. به نظر میرسید که هر قدمی که میگذاشتم، در دنیایی جدید و ماجراجویانه قدم میزدم. یادم میآید
مقدمه کیفیت زندگی در هانوفر(Hannover) اکثراً در مرتبه بالایی در مقایسه با شهرهای آلمان قرار میگیرد. ساکنان هانوفر از ترکیبی عالی از آسایش شهری، طبیعت، محیط ایده آل برای کار، خانواده و اوقات فراغت لذت می برند. هانوفر تنوع هیجان انگیزی از مراکز تجاری، فرهنگی و
شهرستان سرخه در یک روز مقدمات سفر مدتی بود فکرم مشغول نظرهای دو نفر از دوستان عزیز لست سکندی به نام های " نیک ماجراجو " و " م ر ا " که در زیر سفرنامه " سرخه سرزمین آفتاب و امید " منتشر نموده بودند دور
*دورترین سفرها از نخستین گامها شروع میشود(کنفسیوس) سفر به هند از زمانی برای من آغاز شد که خیال سفر به هند در ذهنم آمد و شروع به برنامه ریزی کردم یعنی آذر ماه ۱۴۰۱ به دنبال سفری متفاوت خارج از تور بودم ،قبل از سفر هوایی
* در این نوشته هر چوق معادل است با هزار روپیه اندونزی (معادل چهار هزار تومان ایران در فروردین 1403) * ساعت ها زمان محلی هستند. تور بالی را همسر گرامی (ارگه بانو) خریداری کرده بود به مبلغ اولیه 80 میلیون تومان که بعدا آژانس گرامی به
برنامه روز اول : حرکت از رشت و اقامت و استراحت در شیراز تو فصل زمستان هوای جنوب و هوای خوب اون منطقه وسوسه و فکر سفر را برای ما که دنبال بهانه واسه سفر هستیم قوی تر میکنه و با توجه به پایان آزمون های
پاریس عاشقانه ترین شهر اروپاست که بازدید کنندگان سنتی آن، ابتدا به دیدار برج ایفل و موزه لوور می شتابند. اهالی هنر در گالری های فراوان آن غرق لذت می شوند و جوانان، جریان زندگی پاریسی را در خیابان های زنده و پرشور پاریس، و
« همه آنهایی كه عاشق سفر هستند، نمُردهاند » (جان رونالد روئل تالكین) به نام خالق سفرهای رویایی اگر كتاب « ارباب حلقهها » را خوانده باشید، احتمالاً از تخیلات ذهنی و رؤیاپردازیهای ذهن آقای تالکین (نویسنده
در انتها، زمانی را که در محل کار خود گذرانده ای، به یاد نخواهی آورد. پس بلند شو و آن قله لعنتی را فتح کن! -Jack Kerouac در مسیر مون بلان این سفرنامه، گزارشی از دو برنامه ورزشی/ماجراجویانه در کوههای آلپ است که در طول یک هفته
اگر تمام راهها نه، راههای زیادی به رم ختم میشوند. ایستگاه تیبورتینا بهترین ایستگاه قطار رم نیست. هر چند بدترینش هم نیست. به هر حال احتمالا کسی که اول صبح به رم میرسد ترمینی را ترجیح میدهد. یک روز زمان مناسبی برای دیدن رم نیست.
بخش اول: با صدای مامان که میگفت ناهار آماده شده، از روی کتاب تستم بلند شدم، تقریبا چرت زده بودم، یادم اومد قبل از اینکه خوابم ببره داشتم فکر میکردم چطور باید بهشون از پیشنهادی که ریحانه داده حرف بزنم. امکان نداشت بپذیرن. چشمهام رو مالیدم،
به نام یگانه آفریدگار عشق و آگاهی با سلام، من تجربه چندین سفر از جمله استامبول، دبی، هند و مالزی رو داشتم ولی متاسفانه به خاطر کمبود زمان یا بهتر بگم تنبلی هیچوقت سفرنامه ای ننوشتم و این اولین تجربه منه پس اگه کم و کسری
مقدمه داستان شروع سفر ما به هندوستان یک داستان کاملا معمولی است. معمولی مثل داستان برخی دهه شصتی های این روزگار که از آب و گل درآمده اند و عاشق ماجراجویی و سفر هستند. بگذارید داستانم را از نقطه دقیق تری شروع کنم؛ از یک شب
سفر همیشه پر از آموختن تجربههاست . گاهی تجربههای شیرین و گاهی تجربههای تلخ! به همین دلیل اکثر ما آدمها مسافرت رفتن را دوست داریم . اما بعضی وقتها سفرها از روی ناچاری هستند و ما را بسیار دلتنگ عزیزانمان میکنند . در این لحظات
سلام سلام من میخوام سفرنامه تور جنوب و خوزستان زیبا رو براتون بنویسم از اونجایی که خانواده همسرم خرم آباد زندگی میکنن، ما به اونجا رفتیم و بعد از چند روز تصمیم به رفتن یه مسافرت دو نفره به سمت خوزستان، گرفتیم. جاده خیلی زیبا بود.
اواخر مهر ماه سال1402به اتفاق پسر و همسرم سفری به کیش داشتیم. بعد از چند روز گشت و گذار و تجربه های متفاوت آبی و غیرآبی به دنبال یک حس تازه بودم. در سفر قبلی پارک آبی اوشن را رفته بودم و علیرغم زیبایی و
اتوبوس تاریک است. اما از شدت شوق، می توانم اطراف را ببینم. هنوز قیافه ی شهلا خانم که با دیدن کیف بزرگ همسفر دیگرمان، نسرین خانم، تعجب کرده بود یادم است! کیفش هم قد من بود! معلوم بود آن کیف، سرپناه غذاهای رنگارنگی شده است.