نمیدونم چرا سفر رفتن برای خیلی از ماها یه تابوئه که شکستن و رد شدن ازش غیرممکنه، ولی وقتی سفر شروع میشه تازه متوجه میشیم که خودمون رو از چه لذتهایی محروم کرده بودیم. از زمان اولین مسافرت خارج از کشورم حدود ۲۲ سال میگذره
به نام خالق شگفتی ها اصلا مگه میشه کسی عاشق سفر کردن نباشد، من که از یه جایی به بعد ترجیح میدم عقلم رو با قلبم همسفر کنم تا حسرت همسفرم نباشد. یه شروع مثل فیلم زندگی پنهانی والتر میتی و یه پایان مثل تایتانیک دقیقا
سفر همون هیچه همون هیچی که وقتی بهت می گن چی می تونه حالتو خوب کنه میگی هیچی...دو سه سالی بود که سفر به قشم یه گوشه از ذهنمو درگیر کرده بود ولی عوامل متعدد مثل نداشتن وقت کافی بدلیل مشغله کاری،شیوع بیماری کووید، عدم
در این زمانه بی های و هوی لال پرست خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را برای این همه ناباور خیال پرست؟ عاقبت قسمت و همت دست به دست هم دادن تا ما به مارماریس سفر کنیم. حالا چرا می گم
اوایل شهریور 1402 بود که بدجوری هوای سفر به سرم زده بود. ابتدا تو ذهنم آلاچاتی یکی از شهرهای زیبای ترکیه بود که بعدش با آمدن پیامکی که تور سریلانکا رو تبلیغ می کرد محاسبات ذهنیم به هم خورد و استارت سفر به سریلانکا زده
به نام خدا بهار سال1402 یعنی امسال سفری از تهران به استانبول داشتم و بعد چند روز استانبول گردی به شهر ساحلی آلانیا رفتم. بلیطش رو دوستم در استانبول به مبلغ 9و نیم یورو اینترنتی برام خرید و فرستاد. قبلاً در مورد ترمینال بین شهری اسنلر
من و همسرم که خسته از فعالیتهای روزمره و کار بودیم تصمیم به سفر گرفتیم.با توجه به اینکه در سال 94 به امارات و شهر دبی سفر کرده بودیم اولویت سفر را برای یکی از کشورهای ترکیه،گرجستان و یا ارمنستان قرار دادیم.بعد از خواندن سفرنامه
مقدمه وقتی ماه می سال 2021 در انتهای سفر برزیل خود بودم، بعلت شرایط کرونا و بویژه سویه لامبدا در برزیل، مرز اکثر کشورهای همسایه بروی مسافران بسته بود. روزی که اجبارا در مسیری که فاقد سرویس حمل و نقل عمومی بود(و بر خلاف قاموس کوله
کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز؟ شعر مسافر(هشت کتاب- سهراب سپهری) از نظر من هر سفر یک لحظهی کلیدی دارد. لحظهای که پیش خودت میگویی بودن در این مکان و زمان و این لحظه ارزش تمام بیپولیها و مشکلات را داشت. لحظهای که به قول خارجیها
سفرما در شهریور 1402 و به قصد انگشت نگاری در مرکز انگشت نگاری کانادا واقع در شهر اربیل یا هه ولیر(به کوردی) انجام شد.با توجه به اینکه در سفرهای قبلی از سفرنامه های لست سکند خیلی کمک گرفتم و تونستم در سفر ها زمان و
سفر در زیستن با مردم هر سرزمینی غرقه در تاریخشان گشتن نفس با هم کشیدن ها ... وقتی صبح دوشنبه ، هفته دوم مهرماه از خواب بیدار شدم و پدرم گفت وسایل سفرم را به مقصد نامعلوم جمع کنم ؛ هرگز فکر نمیکردم سفری تا این
از استرس خوابم نمیبرد، تو دل جنگل ، کمی اونطرف تر از قبیله ماسایی ها تو چادر اکو کمپ بودیم ، صدای حیوان ها و پرنده ها و هر از گاهی هم صدای برخورد شیئ ای به سقف چادر شنیده میشد ، هوا سرد ،
به نام خدا، درود پس از دوصد بدرود! المُقَدمات:؟!!! ما البت دوباره برگشته ایم. با همان زبان الکن ریش دار و لحن نیشدار وکرشمه بسیار. آنانکه ما را میشناسند خب! بشناسند ، وظیفهشان شان را انجام داده اند و آنانکه ما را نمیشناسند عمرشان تباه است و
سلام امیدوارم حال دلتون خوش باشه کنار عزیزانتون. امیر هستم و قصد دارم در این سفرنامه از اولین تجربه سفر خارجیم بنویسم براتون. سفری که پر از ماجراهای خوب و بد در شهر وان کشور ترکیه گذشت. وان یه شهر کوچیک و نزدیک ترین شهر
تا قبل از سفرم به کیش فقط با خانواده سفر کرده بودم و سفرهایی که با دوستام داشتم اکثرا شهرستان بود و نه بیشتر، اما تنهایی سفر کردن واقعا یه عالم دیگه داره برای اینکه انسان رشد حقیقی رو بدست میاره، بزرگ و پخته تر
سلام به عزیزان این اولین سفرنامه من هست که می نویسم خودم از خوانندگان لست سکند هستم و در سفرهام کمک بسیار خوبی برام بود وتوانستم از سفرنامه های دوستان چه در زمینه هتل وچه در مورد اماکن دیدنی و یا رستوران های خوب استفاده
سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان عزیز و عاشقان سفر. بسیار خوشحالم که برای اولین بار تجربیات سفرم را با شما عزیزان به اشتراک میگذارم تا شاید سهم کوچکی به عنوان برادر کوچکتر در آسان تر کردن سفر شما به کشور زیبای گرجستان داشته
با سلام و احترام به همه خوانندگانی که وقت می گذارند و این سفرنامه را مطالعه می کنند. این اولین سفرنامه ای هست که می نویسم و امیدوارم لذت ببرید. هدف من از نوشتن این سفرنامه، آشنایی با مشکلات و مسائلی هست که در سفر
آسیاب ششم زواره در زواره رو کن و صد افتخارش را ببین مردم خوب و نجیب و با وقارش را ببین برگ برگ سبز تاریخ زواره افتخار زرنشان تاریخ آن ، آل و تبارش را ببین ( اسماعیل عابدان زاده زواره ) متخلص به عابد مقدمه : فرصتی پیش آمد تا به دعوت
سفر به مدت زمان و مدتش بستگی نداره. میتونه خیلی كوتاه باشه اما پربار. به میزان هزینه هم بستگی نداره، میتونه با حداقل هزینه بگذره اما حسابی به آدم خوش بگذره. به مقصد هم بستگی نداره، میتونه هر كجا باشه اما كلی خاطره و تجربه