من بهادر هستم ، یک ایرانگرد که سفر با طعم عیدی و پولکی اصفهان رو براتون تعریف می کنم، تا پایان این سفر با من همراه باشید.
تصویر1(موقعیت مکانی اصفهان)
ما یک گروه سه نفره هستیم که طبق روال، برای برنامه ریزی یک سفر طولانی با ماشین(جیمبو)، دور هم جمع شدیم ... در اواخر اسفند ماه 97 بود. هر سه به ذوق این سفر، مشغول جمع و جور کردن کارهای مانده آخر سال شدیم. فشار کاری من در روزهای اسفند بیشتر بود، حجم تماسها و مسافرانی که وقت بیوقت تماس میگرفتند از طرفی کارها و خرید شخصی خودم! حالا به همه اینها رسیدگی به خانواده و زیارت اهل قبور هم اضافه کنید! باید خانوادهها رو هم راضی نگه میداشتیم چون تقریبا کل عید را نبودیم!
برای مسیریابی کاغذی برداشتیم و چند طرح پیشنهادی رو در چند پلان مطرح کردیم. (مبدا شهر قم میباشد)
تصویر2(ترسیم پلان مسیر سفر)
وقتی پلان ها رو کشیدیم، خودمون میخندیدیم که از کجا به کجا میخواهیم بریم! با خودم میگفتم :کسی مثل ما هست که این همه استان و شهر رو بره؟ تو یک بازه زمانی کلی جای رفته و نرفته پیش رو داشتیم ...این پلان با شهرگردیهایش 5300 کیلومتر شده است که جیمبو زحمت این کار رو کشید...میخواستم کاملا از وقت استفاده کنم چون باید میرفتم سرکار و تا مدتها مرخصی نداشتم.
تصمیم گرفتیم از 28 اسفند حرکت کنیم که به ترافیک مسافرها نخوریم این باعث شد هر شهری که میرفتیم یک قدم از بقیه جلوتر باشیم و ترافیک و شلوغیها رو نبینیم.
مثل همیشه من مشغول بررسی جاهای دیدنی مسیر و زمانبندی سفر و انتخاب شهرها شدم. دوستم بیمه و لاستیک جیمبو را پیگیری کرد. اینبار برای جیمبو باربند خریدیم. چون سری قبل در برگشت و جاسازی خریدهامون اذیت شده بودیم.
برای رفتن به اصفهان از مبدا قم نزدیک به 3ساعت راه میباشد و با پرواز باید به تهران رفت و به مدت یکساعت و ربع و شروع نرخ از 180 هزارتومان است و با قطار نیز حدود 60 هزار تومان شروع قیمت بلیط میباشد و برای بلیط اتوبوس از مبدا تهران قیمت وی آی پی 48هزار تومان است که فقط دو پایانه صفه و کاوه مقصد اتوبوسهای تهران هستند. البته اصفهان سه پایانه مسافربری و پارکسوار دیگر به نامهای زاینده رود، جی و صمدیه نیز دارد.
ساعت ۲ ظهر، بعد از کار و خداحافظی با خانوادههامون به سمت اصفهان حرکت کردیم. از اینکه یک سفر طولانی تدارک دیده بودیم و حقیقتا سال تحویل رو در سفر و باهم میگذراندیم خوشحال بودیم. ما زیاد اهل رفت وآمدهای عید و عید دیدنی نوروز نیستیم و ترجیح میدیم از تعطیلات برای سفر و تجربههای جدید در مکانهای نو استفاده کنیم. اندرو مککارتی فیلمساز آمریکایی میگوید : هر چه بیشتر سفر میکنم و دورتر میشوم، بیشتر به خودم نزدیکتر میشوم.
تصویر3(کاروانسرای مادرشاه در غروب)
«اصفهان»
با شروع سفر و خروج از قم، دیگه خیالمون راحت شده بود که روزهای پر هیاهو رو پشت سرگذاشتیم و دیگه وقت استراحت ماست. ما از اتوبان کاشان -اصفهان بعد از سه ساعت و نیم به اصفهان رسیدیم، تقریبا غروب شده بود . نرسیده به اصفهان "کاروانسرای مادرشاه" رو توقف کردیم در شب هم نورپردازی و به مناسبت نوروز هفت سین بزرگی چیده شده بود بعد به داخل کاروانسرا رفتیم و چرخی زدیم صنایع دستی اصفهان ظروف مسی نگارگری گلیم و... غرفه داشتند.
بعد از کاروانسرا به داخل اصفهان رفتیم. درایام نوروز تمامی بنگاهها و املاکیها برای اجاره روزانه سوییت ساماندهی شده بودند. برای پیدا کردن جای مناسب و قیمت خوب برخلاف تصور اذیت شدم. چون امکان رزرو اقامت برای یک شب و دو روز نبود و قیمتها در این ایام بالاتر رفته بود. من هم فقط میخاستم شب بخوابیم و صبح اصفهانگردی کنیم و به مقصد بعدی حرکت کنیم. به علاوه با توجه به پلان بلند مدت سفر و مکانها و شهرهای زیادی که در لیست داشتم مدیریت هزینهها برایم اهمیت داشت برای همین نمیخواستم هزینه زیادی صرف چند ساعت اقامت بکنم. اجاره از شبی ۲۰۰ به بالا برای یک جای کوچک و بیامکانات! بعد از چند بنگاه و دیدن چند خونه، خسته و کلافه شده بودم توی دور زدنها به یک هاستل برخورد کردم که تر تمیز و نسبتا برای هدف ما مناسب بود. وسایل ضروری از ماشین پیاده کردیم و وقتی خیالمون از بابت اقامت راحت شد به سمت جاهای دیدنی اصفهان در شب رفتیم تا از وقت استفاده کنیم …
نماز خوندیم و یک استراحت کوتاه کردیم. ماشین رو جلوی در هاستل گذاشتیم و با تاکسی اینترنتی به خیابان چهارباغ رفتیم و بعد به گشتزنی در زایندهرود رفتیم. دیدن زندهرود در شب خالی از لطف نبود اما خشک بودن آن برای منی که از بچگی در سفرهای متعدد به اصفهان اون رو پر آب دیده بودم و زنده به یاد داشتم، قلبم رو به درد میاورد ... همه جا حال و هوای عید بود و تکاپوهای قبل نوروز. برای شام به یک راسته پر از غذا و ساندویچ و ... رفتیم و شام بریانی خوردیم و به هاستل برگشتیم که فردا صبح سرحال باشیم. در هاستل یک اتاق کوچک سه تخته اما تمیز داشتیم. فردا بعد از اصفهانگردی به شهر بادگیر ها رهسپار میشدیم.
ساعت 8 صبح بیدار شدیم به سمت زایندهرود رفتیم. صبحانه شیرموز و کیک خوردیم. صبحانه با منظره سی و سه پل با هوای دل انگیز بهاری در آخرین روز پایانی سال برای من دلچسب بود. به مناسبت عید نوروز و شروع مسافرین آب رو به زایندهرود باز کرده بودند ... اما وقتی ما رسیدیم هنوز بستر رودخانه خشک بود و تازه داشت راهی از آب دیده میشد از همین خبر مردم خوشحال بودند چون متاسفانه قلب تپنده اصفهان (زنده رود) سالهاست که بیآب شده و شب زندهداری در کنارش بیرونق شده است و شاید دوباره با جاری شدن آب در آن به شبهای مردم اصفهان جانی دوباره بخشد.
تصویر4( خشکی زاینده رود)
تصویر5(باز شدن مسیر آب در زاینده رود)
در یکی از حجرههای سی و سه پل زن فالگیری بود که به اصرار(برای سرگرمی و بدون اعتقاد قلبی ما) از من فال گرفت. بعد ازآن به تماشای پل خواجو رفتیم جایی که از زمان قدیم برای خوشگذرانی و قدم زدن شبانه بود. عکاسان مشغول به عکاسی و تایم لپس بودند و از صدا و سیما هم برای تهیه گزارش آمده بودند.
لازم به ذکر هست که بگویم در سفرهایم به شهرهای تاریخی متاسفانه این دیوارنویسیها بر روی بناهای با قدمت و آثار باستانی بسیار آزاردهنده است که حتما شما هم مثل من با این حکاکیها روی دیوارهایی با قدمت چند ساله و با ارزش برخورد کردید.
تصویر 6( نمایی دیگر از زاینده رود)
تصویر7( نمونه دیواری که با یادگار نویسی آسیب دیده است)
به عالی قاپو رفتیم کل میدان نقش جهان زیر پای ما بود...در موقع ورود غرفه راهنما بود که گوشیهای همراهی رو به مبلغ ۷ تومان در اختیار مسافرین میگذاشتند که در هر مکان توضیحات ضبط شده ارائه میداد.
تصویر8( نمایی عکاسی شده از بالای عالی قاپو)
در حیاط چرخی زدیم صدای فوارهها و حجرههای قدیمی و دیدن ظرافتهای صنایع دستی اصفهان و صدای چکشهای قلمزنی من رو به اشتیاق آورده بود. صدای کالسکه از دور و نزدیک شنیده میشد. پیرمردی حجرهداری با دوچرخه قدیمیاش توجه من را به خودش جلب کرد. من از او خواهش کردم و لحظاتی با دوچرخهاش در میدان دور زدم و عکسهایی به یادگار انداختم.
تصویر9(دوچرخه قدیمی در کنار حجره)
تصویر10( نمایی از کالسکه ها در میدان نقش جهان)
ما هنوز ناهار نخورده بودیم محو زیبایی اصفهان شده بودیم و جذابیت میدان نقش جهان باعث شده بود گذر ساعتها رو متوجه نشویم. گرسنه بودیم به ناچار به رستورانی که آن اطراف باز بود رفتیم. غذای بی کیفیت و سرد رو تحمل کردیم! اینو گفتم که حواستون به ساعت ناهار و شام باشه!
تصویر 11(موقعیت مکانی کلیسا وانک واقع در خیابان جلفا)
بعد به محله جلفای اصفهان برای بازدید کلیسا وانک رفتیم. به علت موقعیت مکانی مناسب این کلیسا، بعد از بازدید برای کافه گردی در همان خیابان چرخی زدیم و قهوه خوردیم. این کلیسا از نظر نقاشی های تاریخی و تزییناتی با ترکیب معماری ایرانی ارمنی ساخته شده و به عنوان زیباترین کلیسا در اصفهان شناخته شده که دارای موزه در داخل خود می باشد.
تصویر 12(نقاشی های دیواری کلیسا وانک و تصاویری از موزه آن)
بر اصفهان گذشتن من بُود یک زمان
در وی شدن همان و بُرون آمدن همان
به خاطر تاریک شدن هوا از رفتن به منارجنبان صرف نظر کردیم و به شهر زیبای بادگیرها رهسپار شدیم. معمولا من در برنامه سفرم وقتی برای پاساژ گردی و مراکز خرید نمیگذارم چون در شهر خودم همه چیز با قیمت مناسب پیدا میشه و فقط به آشنایی و خرید صنایع دستی در بازار های سنتی شهر هر شهر اکتفا می کنم. برای ادامه مسیر، گز اصفهان خریدیم و در جاده با چای خوردیم و عکسهایی که گرفته بودیم را به همراه طعم گز مرور کردیم.
به راستی که در سفر لحظات خوش مثل یک پلک زدن میگذرد و از تمام آن خاطرات و عکسها می ماند. در ادامه با مزه کردن پولکیِ نصف جهان با من به شهر بادگیر ها( سفرنامه یزد ) حرکت کنید.
تصویر1(موقعیت مکانی یزد روی نقشه)
«یزد»
بعداز اصفهان نزدیک غروب به سمت یزد حرکت کردیم. مسیر بزرگراه دو بانده به مدت ۳ ساعت رانندگی رو به شهر دوچرخه و شیرینی ها داشت . اگر قصد مسافرت با هواپیما داشته باشید ازمبدا تهران قیمت بلیط از 230 هزارتومان و بلیط قطارش هم از63 هزار تومان شروع می شود و برای بلیط اتوبوس از مبدا تهران به پایانه های الغدیر و امام علی شهر یزد ، 35 هزارتومان شروع قیمت می باشد.
قبل از سفر من برای اقامت از سایت مربوط به رزرو اقامتگاه ها، خانه ای مناسب رزرو کرده بودم. 9 شب به یزد رسیدیم و قبل از رفتن به اقامتگاه وسایل شام شب (ماهی و برنج) را خریدیم . اقامتگاه ما یک خونه تمیز در نزدیک بافت تاریخی شهربود. در آنجا مستقر شدیم. سور و سات شام رو فراهم کردیم. درسته که از خانواده ها دور بودیم اما صفای سفره سه نفره ما چیزی کم نداشت، به رسم نوروز همسر دوستم یک سبزی پلو ماهی برای اولین شب سال درست کرد. او از قم برای این لحظه یک سفره هفت سین مسافرتی تدارک دیده بود که سفره شام ما دراین شب تکمیل می کرد.
حمام رفتیم و خستگی سفر از تن بیرون کردیم و برای مراسم تحویل سال نو آماده شدیم. به سمت میدان امیر چخماق یزد رفتیم چون مراسم سال نو با تجمع شهروندان برای لحظه تحویل سال در آنجا برگزار می شد.مراسم آتش بازی وموسیقی زنده در آن مکان زیبا و تاریخی ،احساس وصف نشدنی و تازه در وجودم ایجاد کرد. مردم یزد برای این لحظه در آنجا جمع شده بودند.دعای یا مقلب قلوب به صورت زنده اجرا شد و به محض تحویل سال همگی روبوسی کردند و با لهجه شیرین یزدی به خوش و بش مشغول شدند. مردم یزد بسیار خونگرم و مهربان بودند و ما با شیرینی و شربت پذیرایی شدیم .ما هم با تماس تصویری به خانواده هامون تبریک گفتیم.بعد از پایان مراسم به خونه برگشتیم تا استراحت کنیم چون برای فردا کلی برنامه و جاهای دیدنی و خوشگل یزد را لیست کرده بودم که باید تک تک رو وقت می گذاشتم و باحوصله بازدید می کردم.
تصویر2(موقعیت مکا نی میدان امیر چخماق)
صبح زود با بوی نون تازه ای که همسفرم خریده بود بیدار شدم. دوستم و همسرش صبحانه را حاضر کرده بودند ... نیمرو و چای برای شروع صبح سال جدید بهترین صبحانه بود. برای شروع یزدگردی دوباره به میدان امیرچخماق رفتیم چون از تماشای آن در روز نیز محروم نشویم. این میدان هم در شب و هم روز زیباست. روز اول عید بود با منظره زیبایی از گلکاری های رنگارنگ در این میدان تاریخی روبرو شدم .دیدن سنگ فرش هایی از گل و شکوفه های سفید و صورتی در اولین روز بهار حال هوای نو شدن سال را برایم دوچندان کرد. در کنار میدان به روی تخت های سنتی نشستیم وفالوده خوردیم. صدای فواره ها و نسیم بهاری و مردمی که با لباس نو به گردش آمده بودند خوردن فالوده را برایم خاطره انگیز کرد. دور میدان fi شعبه اصلی حاج خلیفه رهبر رفتیم و از قطاب و پشمک باقلوا به اندازه مصرف خودمون خرید کردیم چون سفر ما تا مشهد ادامه داشت نمی توانستیم بار اضافی سوغات داشته باشیم.
تصویر3(موقعیت مکانی فروشگاه حاج خلیفه و موزه آب در نقشه)
تصویر4(نمایی از میدان امیرچخماق یزد در اولین روز سال)
در تصویر چهارم موقعیت مکانی موزه آب را می بینید. در نزدیکی میدان پیاده به موزه رفتیم. شیوه انتقال آب از زمان قدیم تا امروز، وسایل و تجهیزات سنتی و اولین وسایل ترازو واندازه گیری آب با ماکت های مربوط به ساخت قنات ها و مجسمه هایی از میراب ها و چاه کن، مقنی ها در این موزه به نمایش درآمده بود. وجه تمایز این موزه با دیگر موزه ها گذشتن کاریز صد ساله از میان آن بود. در این موزه لوله کشی های ۱۵۰ سال پیش نمایش داده شده بود.
تصویر5(تصویر کتیبه موزه آب)
برای حفاظت از بافت تاریخی مرکزی شهر از ورود ماشین شخصی به داخل کوچه ها جلوگیری می کردند. ما هم ماشین را در نزدیکترین پارکینگ پارک کردیم و با تاکسی به میدان ساعت رفتیم. ساعتی بزرگ و بلند قامت در میان میدان بود که عکسی رو به یادگار در کنارش ثبت کردیم و وارد بافت اصلی شهر و کوچه هایی با بوی کاه گل شدیم.
تصویر6(میدان ساعت)
به مسجد شیخ رکن الدین رفتیم که در نزدیکی مسجد جامع کبیر یزد قرار داشت .به نیت اولین بار زیارت، نمازی آنجا خواندیم. محیط داخلی اون ساده بود ، دیوارهای سفید با بوی رطوبت! سادگی این بنا نظرم رو جلب کرده بود کتاب های دعا در فرو رفتگی های طاقچه مانندی در دل دیوار بود.
تصویر7(مسجد شیخ رکن الدین)
در بافت تاریخی یزد و کوچه پس کوچه هایش قدم زدیم حجره های صنایع دستی و خوراکی های محلی و سنتی ... در هر کوچه که می چرخیدیم یک لوکیشن زیبا برای عکس پیدا می شد. از دیواری که با رینگ دوچرخه و گلهای شمعدانی بر روی کاه گل... تا دیواری خشتی پر از فرورفتگی های منظم ... تا فرش ها و گلیم هایی که جلوی در حجره ای آویزان بود ..تا درهای کلون دار و ایوان های آب و جارو کرده ...همه اینها برای ثبت یک عکس زیبا کافی بود.
تصویر8(تصاویری از بافت تاریخی یزد)
بعد از صحبت با مردم محلی و پرس جو در مورد جایی برای عکاسی بهتر از بادگیرها و لمس آنها به کافه ای در پشت بام منزل قدیمی رفتیم که به تمام نقاط و بادگیرها مشرف بود.دور تا دور بادگیر بود کوچک و بزرگ... دور و نزدیک..اگر خواستید از بافت تاریخی شهر یزد بازدید کنید حتما مثل ما با فهرستی از مکانهای دیدنی و تاریخی از قبل گردآوری شده در محله ها گشت بزنید و از کفش مناسب پیاده روی استفاده کنید.
تصویر9( کافه مشرف به بام های خانه های یزد )
شربت خاک شیر و سکنجبین، جانی دوباره به ما داد. محیط کافه بکر و سنتی بود عکسهای زیبایی رو با یک نور طبیعی عالی گرفتیم از این مناظر به ذوق آمده بودم برای کسانی که اهل معماری سنتی هستند شاید یکی از بهترین شهرها یزد باشد. پیاده به سمت خانه لاری ها رفتیم و بعد از بازدید از آن، در جلوی درب خروجی که یک کوچه باریک خشتی با انبوهی از گلدان های شمعدانی مزین شده بود که برای عکس انداختن صف می کشیدند ودر انتهای کوچه نمادی از یزد به لاتین نوشته شده بود توقفی کردیم.
تصویر 10( خانه لاری ها -عکس از اینترنت گرفته شده- به علت ازدحام برای گرفتن عکس یادگاری و قوانین سایت از گذاشتن عکسهای خودم صرفه نظر کردم)
یک پیرمرد خوش سیرت در کنج مغازه قدیمی اش نشسته بود .انگار این مغازه از سالهایی دور به جا مانده بود. در دیوار وسایل قدیمی!با او کمی صحبت کردم و از لهجه شیرینی یزدی اش لذت بردم.
تصویر11(مغازه قدیمی و صاحب در بافت شهر)
بعد از اون به مسجد جامع کبیر یزد رفتیم و بعد به کوچه های باریکی که فقط عبور یک نفر ممکن بود ( معروف به کوچه آشتی کنان ) رفتیم و در این حین به خانه ای که یک خانم یزدی کشک و بادمجان با نان محلی می پخت برخورد کردیم. بوی نان تازه و عطر غذایش ما را وسوسه کرد تا آنجا را برای صرف ناهار انتخاب کنیم. بعد از کلی پیاده روی، ناهار آنجا خوردیم که بسیاردلچسب بود ... در گذر از کوچه ها به دست فروشی که سوت بلبلی به شکل گنجشگ می فروخت رسیدیم سوتی که با آب کار میکرد و من هم به یادگار برای خودم خریدم و در راه در سوتم می دمیدم.
تصویر 12(سوت بلبلی من در کوچه های یزد)
در راه به میزهایی برای مسابقه فرفره چرخانی رسیدیم که شانس خودمون رو هم امتحان کردیم که البته منتظر اعلام برنده نشدیم و رفتیم.
تصویر13(مسابقات فرفره چرخانی)
در ادامه به مدرسه ضیایه یا زندان اسکندر رفتیم، بعد از بازدید آن به حجره ی یک هنرمند معلول به اسم مهدی منتظران برخورد کردم با وجود معلولیت، تابلوهای نقاشی می کشید که من نیز در حمایت از هنر او یک تابلو ارزشمندش خریدم و امروز در کتابخانه اتاقم به یادگار گذاشتم. آدرس این هنرمند در اینستاگرام:@mahdimontazeran60
تصویر14(هنرمند معلول یزدی )
خسته شده بودیم به خانه برگشتیم و استراحتی کوتاه کردیم بعد به باغ دولت آباد رفتیم هوا سرد شده بود. معمولا ما قبل از سفر به شهرها در سایت www.weather.com وضعیت هوای منطقه را بررسی می کنیم. به همین خاطر لباس گرم همراه خود داشتیم. باغی بزرگ با حوض های کشیده و صدای فواره ها ... اما در شب نورپردازی ضعیفی داشت و برای باغ به این عظمت مناسب نبود. به همین علت عکاسی از این باغ درشب بی کیفیت بود.
تصویر15(باغ دولت آباد در نور شب )
شب به منزل برگشتیم من ودوستم کمی استراحت کردیم و همسر دوستم برای شام ماکارونی درست می کرد. امروز روز پرکاری داشتیم و باید استراحت می کردیم برای بازار گردی فردا و اردکان و میبد زیبا. شام رو خوردیم و بعد از آن با هم به گفتگو پرداختیم و در مورد جاهای دیدنی امروز صحبت کردیم و فهرستی برای فردا از مکانهای دیدنی اردکان و میبد، اولویت بندی کردیم و شب را به امید تجربه های جدید در فردا به صبح رساندیم.
تصویر 16(موزه آینه)
صبح بدون صرف صبحانه به سمت موزه آینه رفتیم و در پارکی روبروی موزه، صبحانه رو در فضای بهاری و نسیم خنک خوردیم... خالی از لطف نیست که بگم وقتی نانوایی رفتم مسافری به خاطر خلوتی صف زنانه خانمش را به نانوایی فرستاده بود ... وقتی نوبت خانم شد، شوهرش داخل نانوایی شد و نان را از دست همسرش گرفت که مردی یزدی رو به او کرد و با لهجه شیرینی یزدی گفت ماشّشااالاه به غّیرتت ...خودت بیرون وایسادی و نیامدی! می گفتی مسافرم ما هم بی نوبت نانت رو می دادیم. من هم از فرصت استفاده کردم و با تبسم گفتم منم مسافرم! شاطر هم لبخندی زد و گفت بیا جلو نون ات رو بگیر!!
به سمت میبد رفتیم. نزدیک به 40 دقیقه و ۵۵ کیلومتر فاصله از یزد بود. اول ارگ ساسانی (نارین قلعه) را دیدیم و بعد به چاپارخانه که یکی از مراکز مهم چاپار در زمان قدیم بوده و دوره قدمت آن به قاجار برمی گردد که در مسیر باستانی ری- کرمان کنار کاروانسرا میبد قرار دارد، رفتیم. این بنا به دلیل حفظ و امانتداری در پیامهای دولتی به صورت دژ یا قلعه بود. بعد از بازدید چاپارخانه به کاروانسرا رفتیم که در آنجا غرفه ها را برای فروش صنایع دستی اجاره داده بودند و در بین صنایع دستساز به غرفه شالبافی رفتم و من برای مادرم شال دست بافت به سوغات خریدم.
تصویر17(چاپارخانه)
تصویر18(غرفه شالبافی)
در روبروی کاروانسرا به یخچال میبد رفتیم و راهنمای گردشگران محلی در آنجا توضیح کوتاهی داد و جایی برای عکس نبود. بعد به برج کبوترخانه رفتیم. نزدیک به ۴۰۰۰ لانه کبوتر به شکل منظم در برجی دوار بود ...نمای بیرونی این برج یک خط سفید در میانه داشت به گونه ای بود که مار و خزندگان نتوانند به در ورودی بالا دسترسی پیدا کنند و از طرفی این خط سفید نشانه گذاری برای کبوترها بود. هر لانه کبوتر بیست در بیست سانت بود و برج در سه طبقه بنا شده است . شاید باور تون نشه اما کاربری اصلی آن برای جمع آوری فضولات با ارزش کبوتران برای کشاورزی و ساخت باروت بوده است.
تصویر19(کبوترخانه)
تصویر20(نمای بیرونی کبوترخانه-خط سفید توضیح داده شده در متن در این عکس کاملا مشهود است)
من برای تماشا به بالای پشت بام رفتم که چشمم به اتوبوس قدیمی نارنجی رنگ میبد گردی و یک شتر تزیین شده با ساربانش افتاد. همسفرانم را صدا زدم وبه بیرون رفتیم و با اتوبوس عکس انداختیم و بعد شتر سواری هم کردیم .
تصویر21(اتوبوس میبد گردی)
در پباده روی در کوچه های یزد و میبد ، به نماد نخل که برای مراسمی در روز عاشورا به نام نخل گردانی است، برخورد می کنید. یک اتاقکی شبیه به تابوت که با پارچه های سیاه پوشیده شده است. نمادی برای عزاداری عاشورا که با اسکلتی چوبی بنا شده است.
تصویر22(نخل مراسم عاشورایی در مدرسه ضیایه یزد)
به فاصله ۸ کیلومتر به اردکان رفتیم دربین راه میخواستیم به زیارتگاه چک چک بریم که به دلیل خاکی بودن و مناسب نبودن جاده اش و اذیت نشدن جیمبو منصرف شدیم. مسجد جامع اردکان رفتیم که در ایام اعتکاف به سر می برد . شهر اردکان دارای سه بخش مرکزی، عقدا، خرانق است.به بازار چهار سوق اردکان رفتیم و حلوای تنتنانی یا حلوا سوهان اردکان خریدیم. این حلوا طبع گرمی دارد و از کالری بالا برخورداراست و با کنجد تهیه می شود. به قول معروف حلوای تنتناتی تا نخوری ندادنی. و پس از گشتی در بازار نان لتیرگ که نان محلی آنجاست خریدم.
تصویر 23(مسجد جامع اردکان)
تصویر24(نان لتیرگ)
تصویر25(ورودی بازار چهارسوق)
تصویر 26(موقعیت مکانی بازار چهارسوق بر روی نقشه)
بعد از بازدید با اردکان و یزد خداحافظی کردیم راهی مقصد بعدی شدیم. برای من شروع سال جدید در یزد بسیار تجربه لذت بخشی بود. برای تجدید آرامش ودیدار بامردمانی خونگرم و مومن و پرسه زدن درکوچه های خشت و گلی به جا مانده از سالهای دور، حتما به یزد باز خواهم گشت.
تصویر 27(مرکز تهیه ارده سنتی اردکان)
در ادامه به کرمان سفر کردیم.
تصویر 1(موقعیت مکانی کرمان در نقشه)
«کرمان»
بعد از اردکان به سوی کرمان آمدیم.کم کم به پایان روز نزدیک می شدیم. به دور میدان گنجعلی خان رفتیم که مثل میدان امیرچخماق یزد گلکاری های زیبایی شده بود. مجسمه نمادین از گنجعلی خان در یک طرف میدان قرار داشت که به نوبت با آن عکس یادگاری می گرفتند بعد از چرخی در میدان به داخل موزه حمام گنجعلی خان رفتیم. من به خاطر شغلم و داشتن کارت راهنمای گردشگری بلیط های ورودی برایم رایگان محسوب می شود و حتی بعضی اوقات همسفرم و همسرش هم مهمان این کارت هستند.
تصویر2(سر در حمام گنجعلی خان)
تصویر3(نمایی از داخل حمام گنجعلی خان)
ما با ماشینمون (جیمبو) در سفر هستیم اما برای رفتن به کرمان از طریق پرواز از مبدا تهران شروع قیمت بلیط از380 هزار تومان و بلیط قطار 98 هزار تومان و مسافت زمینی آن تقریبا به مدت 14 ساعت می باشد و برای بلیط اتوبوس قیمت 54 هزارتومان و دارای یک پایانه به نام آدینه میباشد.
تصویر 4(میدان گنجعلی خان کرمان)
تصویر5(تندیس بزرگ گنجعلی خان در میدان)
بازار گنجعلی خان یکی از بناهای معروف مجموعه گنجعلی خان کرمان می باشد. گنجعلی خان یکی از حاکمان در زمان شاه عباس بوده است. گشتی در ادویه فروشی های بازار زدیم. تا چشم کار می کرد گونی هایی از ادویههای رنگارنگ در جلوی مغازهها چیده شده بود. در گذر از کنار هر حجره بوی ادویه جدیدی به مشام می رسید. از بوی تند فلفل تا بوی آویشن کوهی ...از زردی زردچوبه تا چوب دارچین و گیاه آلوئه ورا ... هر کدام تابلویی با خواص درمانی و طریقه مصرف در گونی خود داشتند. اکثر حجرهها قاووت، که در لهجه کرمانی به آن قُووِتو میگویند را برای فروش داشتند. کاملترین نوع قووتوی کرمان قهوهای رنگ است و معمولاً شامل قهوه، شکر، تخم خرفه، خشخاش، جو، بذر کتان، گشنیز، روپاس، سیاهدانه، جدوا، هل باد، هل رسمی، موردانه، کنجد، تخم کاهو میباشد برخی از این مواد را برشته کرده و سپس آنها را مخلوط و آسیاب میکنند. بازار از میدان ارگ شروع و تا به میدان مشتاقیه ختم میشود. پس از گشتی در بازار گنجعلی خان و خرید برای شام شب به خانه برگشتیم. خانه را از طریق سایت اقامتگاهها از قبل سفر رزرو کرده بودم. من به بررسی اماکن تاریخی دیدنی کرمان و برنامه ریزی برای کرمانگردی فردا مشغول شدم. دوستم و همسرش هم با ادویههایی که از بازار خریده بودیم، یک کتلت خوشمزه برای شام ترتیب دادند. ما در سفرها حداقل یک وعده غذایی را خودمون آشپزی می کنیم. اینکار جدا از اینکه هزینه سفر را کمتر می کند، باعث میشه که غذای مقوی بخوریم و دلتنگی ما از دستپخت خونگی مادر کمتر بشه و سالم تر سفر کنیم. پس از صرف شام، استراحت کردیم.
تصویر6(نمایی از ادویه فروشیهای بازار گنجعلی خان کرمان)
صبح به گنبد جبلیه رفتیم. گنبدی هشت ضلعی در دشتی سبز که قدمت آن به پیش از اسلام باز می گردد. این گنبد تماما از سنگ ساخته شده و در داخلش نیز موزه سنگ برپا بود. کوچکترین سنگ قبر کشف شده در استان کرمان نیز در این گنجینه نگهداری میشود. در محیط بیرونی گنبد، به مناسبت ایام نوروز سفره هفت سین فلزی چیده شده بود که عکس در کنار این گنبد را زیباتر می کرد. به پارکی در نزدیکی گنبد رفتیم و در هوای بهاری کنار این بنای زیبا و با قدمت، صبحانهای دلپذیر برپا کردیم که از آن روز شیرینی خاطرهاش برایم باقی ماند.
تصویر7(گنبد جبلیه کرمان)
تصویر8(نمایی از موزه سنگ در داخل گنبد جبلیه)
تصویر9(سفره هفت سین در کنار گنبد)
به بازار مسگریهای کرمان رفتیم. مسگران این بازار در زمان قدیم تمامی ظروف کاربردی را از مس ساخته و قلم زنی می کردند اما امروزه به دلیل گران شدن مس و جایگزین شدن ظروف چینی و سرامیکی، به تولید وسایل تزیینی و دکوری با مس می پردازند.
تصویر10(شیرینی اصیل کلمبه-عکس از اینترنت گرفته شده است)
شیرینی اصیل کرمان به نام کُلمپه خریدم که شبیه به کلوچه های خودمون بود با این تفاوت که در میان آن از خرمای چرخ شده با عطر هل استفاده می کند که طعم لذیذی رو به همراه چای دارد.
به آتشکده زرتشتیان کرمان رفتیم که موبد آنجا از قدمتاش توضیح داد:که این آتش نزدیک به ۱۱۲۲ ساله که خاموش نشده است. در صحبت با او این نکته برایم جالب بود که برخلاف تصور اکثریت زرشتیان آتشپرست نیستند و از آتش حفاظت میکنند و نگه دارنده آتش هستند.
تصویر11( نمایی از آتش که1122 سال است که خاموش نشده است)
تصویر12(موبد آتشکده در حال توضیح آیین های زرتشت)
تصویر13(نوشته در بالای آتشکده)
در داخل آتشکده موزه بود که ماکتهایی از مراسم سدره پوشی زرتشتیان به نمایش درآمده بود.
بعد از آتشکده راهی شهر ماهان شدیم. باغ شاهزاده ماهان چون نگینی در میان کویر می درخشید یکی از 9 باغ ایرانی که در یونسکو به ثبت رسیده و قدمتش به دوره قاجار می رسد. این باغ شگفت انگیز بود پله پله رو به بالا و صدای فواره ها و جوش و خروش آب و سرسبزی چشمگیر. با ورود به باغ به شادی مردمی که با دستمال می چرخیدند و پایکوبی می کردند مواجه شدیم که انرژی ما رو مضاعف کرد. از دیدن زنان و مردان در کنار هم و دلهایی شاد از آمدن سال نو، ذوق زده شده بودم. من در کودکی همراه خانواده به باغ شاهزاده ماهان سفر کرده بودم که به همین سبب خاطرات کودکی نیز برایم تداعی و زنده شد اما این بار من با نگاه گردشگری به دیدار این بنا آماده بودم. شاید عکسهای زیادی از باغ ماهان در اینترنت دیده باشید اما با حضور در آنجا به عظمت و زیبایی اش پی می برید.
تصویر14(باغ شاهزاده ماهان)
به قول همایون شاعر:
خوشا کرمان خوشا آب و هوایش
خوشا ماهان با لطف و صفایش
تصویر15( پایکوبی مردم و نواختن ساز محلی که از صحنه فیلم عکسبرداری شده)
از گشت زدن در این باغ سیر نمی شدم، با هفت سین بزرگی در میان باغ و عمو نوروز با دایره زنگی عکس انداختم. انگار قدم زدن در این باغ از عمر من حساب نمی شد، نفهمیدم این یک ساعت چط.ور گذشت!
تصویر16(عمو نوروز در باغ شاهزاده ماهان)
«بم»
و بعد به شهر تاریخی بم رفتیم. در محیط بیرونی آن ، یک بازارچه کوچک محلی بود که غذاهای سنتی را معرفی و می فروختند . فاصله بم تا کرمان 200 کیلومتر می باشد که شما میتوانید برای دیدن این جاذبه تاریخی زیبا با پرواز مستقیم از تهران به بم با قیمت 480 هزارتومان سفر کنید. به داخل ارگ بمرفتیم. داربست هایی در بعضی از قسمت ها بود که جهت بازسازی و مرمت بنا کرده بودند.این بنا بزرگترین سازه خشتی جهان می باشد که عظمت آن وصف نشدنی است.
تصویر17(بنای عظیم ارگ بم)
کل بنا یک دژ بزرگ است که در میان آن ارگ واقع شده است. بعد از زلزله سال 82 بخشهای زیادی آسیب دیده و با همکاری یونسکو به نجات بخشی آن پرداختند.
به گفته راهنمای محلی: ارگ در مرکز شهر نظامی در نقطهای با بهترین دید از لحاظ امنیتی قرار دارد. هر زمان که دروازه ورودی شهر بسته می شد هیچ حیوان یا انسانی نمیتوانست وارد شود. ساکنان میتوانستند زندگی خود را در دورههای طولانی ادامه دهند زیرا به چاه آب، باغها و حیوانات اهلی در داخل ارگ دسترسی داشتند.
من ارگ بــم و خشت به خشتم متلاشی. تو نقش جهان ، هر وجبت ترمه و کاشی.
تصویر 18(نمایی از داخل ارگ بم)
در ارگ بم به چند کودک با چهره هایی معصوم و لهجه شیرین کرمانی برخورد کردم که با زبانی کودکانه از ارگ بم برایم توصیف میکردند.
تصویر 19(موقعیت مکانی ارگ بم بر روی نقشه)
بعد از ارگ به رستورانی سنتی در بم رفتیم، نماز خواندیم و ناهار خوردیم. ویژگی متفاوت این رستوران سرو غذا در کپر بود، به جای آلاچیق از کپرهای سنتی استفاده کرده بود و بعد به سمت بندرعباس حرکت کردیم. قبل از اینکه از شهر خارج بشیم، یک جعبه رطب بم خریدم تا در راه با همسفرانم با چای بخوریم و از این شهر زیبا با کامی شیرین به بندرعباس راهی شویم.
تصویر 20( تصویر از ارگ بم)
لازم به ذکر است که بم اولین باغ شهر ایران است که در یونسکو ثبت شده است.
تصویر 21( نمایی دیگر از شهر تاریخی بم)