خاطرات سفرهای ایران

هندوانه رسیده و شیرین!

هندوانه رسیده و شیرین!

مقاصد : تهراندماوند

برای یک سفر کوتاه تفریحی با چند نفر از دوست‌های دانشگاهی قرار گذاشتیم تا به شهر دماوند بریم. در طول مسیر صحبت از خرید هندوانه شد. در کنار جاده تیکه به تیکه بساط فروش هندوانه بود. کنار یکیشون ایستادیم و همه از ماشین پیاده شدیم.

حمیدرضا فتح العلومی
7
881
4.5
ادامه مطلب
خاطره ای لهجه ای!

خاطره ای لهجه ای!

مقاصد : قشمدرگهان

ما اسفند سال 1394 زمانی که 9 سالم بود تصمیم گرفتیم از اردبیل سفرمونو آغاز کنیم به مقصد قشم و درواقع یه تور ایران گردی کاملو تجربه کردیم. حالا خود سفر بماند...بریم سراغ یه خاطره ی لهجه‌ای! در زبان فارسی گفتاری امروزی، به جای ((الف)) از

محمدمهدی جعفری
6
563
5
ادامه مطلب
اولین سفر دورانِ نامزدی با طعمِ چه غلطی بود کردم !

اولین سفر دورانِ نامزدی با طعمِ چه غلطی بود کردم !

مقاصد : استان مازندران

اوايلِ دوران نامزديم بود، جوان بودم و كله داغ ! که يك شبِ زمستانى که تلفنی با همسرم حرف می‌زدم گفت دلم گرفته و هوس شمال كردم، من هم براى خوشحال کردنش و تغییر حال و هواش گفتم فردا  ٦ صبح میام دنبالت و تا

روزبه شهنواز
11
28.4K
3.8
ادامه مطلب
تشابه اسمی با شتر عزیز...

تشابه اسمی با شتر عزیز...

مقاصد : قشم

داستان از اونجایی شروع شد که من رفتم قشم... کلا تو سفر قشم مثل آلیس بودم تو سرزمین عجایب.... خیلی دوس داشتم قشمو بخصوص هرمز و هنگام رو و هر ثانیه و با ذوق فراوان همه جا رو تو ذهنم ثبت میکردم... توی ساحل ناز بودیم و

shadi
11
593
4.5
ادامه مطلب
شبی همراه با اجنه

شبی همراه با اجنه

مقاصد : جزیره هرمز

قبل از اینکه به هرمز سفر کنم.یه بنده خدایی بهم گفت که توی هرمز جن وجود داره و خیلی عادی خودشونو به مردم نشون میدن و از اینجور حرفا. منم از یه طرف می‌ترسیدم اما از یه طرفم دوس داشتم ببینم چه خبره. این شد

shadi
9
4.9K
4.2
ادامه مطلب
آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گشتیم...

آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گشتیم...

مقاصد : ماسوله

جوون بودیم و خام! قرار بود فردا صبح زود از اصفهان حرکت کنیم. تقریباً همه‌ی پول‌هامون تو اصفهان خرج کردیم. پس‌فردا حقوق‌ واریز می‌شد. ولی معلوم نبود کی دوباره بیایم اصفهان. اون وقت دلمون پیش اون تابلو و چند تکه منبت جا می‌موند. صبح از اصفهان

نادر مزرعه شادی
1
528
5
ادامه مطلب
دلارهای تقلبی

دلارهای تقلبی

مقاصد : ایرانتهراناماراتدبی

حدود سال‌های 76-1375 بود که خروج ارز همراه مسافر بیشتر از 1000 دلار ممنوع بود و تو فرودگاه به شدت کنترل میکردن. بجز بازدید چمدان‌ها، بازدید بدنی هم انجام می‌شد و تا توی جوراب و کفش مسافرها را هم می‌گشتن که کسی دلار اضافه از

حمیدرضا فتح العلومی
7
1.8K
4.2
ادامه مطلب
کام تلخ زیپ لاین

کام تلخ زیپ لاین

مقاصد : رامسر

سال 95 از طرف مدرسه اردو رفته بودیم رامسر. روز دوم با تله کابین رفتیم بام رامسر . اونایی که رفتن قطعا میدونن اونجا یک زیپ لاین هم داره. ما رفتیم بالا که سوار زیپ لاین بشیم دیدیم مسئولش نیست. یهو به فکرمون زد خب مگه

محمدرضا رضایی ملک
5
1.2K
3.8
ادامه مطلب
در شب اتفاق افتاد!

در شب اتفاق افتاد!

مقاصد : لردگان

وارد یه جاده‌ی خاکی شدیم. بعد پمپ بنزین که از جاده‌ی اصلی منحرف شدیم دیگه نمی‌تونستم تشخیص بدم داریم به کدوم سمت می‌ریم. اصلا چرا ما باید به یک مرد غریبه که نمی‌شناختیم اعتماد می‌کردیم. خلاصه هر چی بود حالا اون مرد داخل ماشین ما

نادر مزرعه شادی
11
669
3.8
ادامه مطلب
سفر حسرت خیلی‌هاست!

سفر حسرت خیلی‌هاست!

مقاصد : کیش

با دوست خارجی‌ام مهمان او هستیم. مدت‌ها است که ویلچرش قبول زحمت کرده و سعی می‌کند به جای پاها همراهش باشد. به او می‌گویم قرار است با این دوستم جمعه به کیش برویم. "چقدر خوب! من تا حالا دریا را ندیدم" صدایی در دلم می‌گوید به پاس

لیلا فرمانی
2
636
4.7
ادامه مطلب
دخترک سر به هوا

دخترک سر به هوا

مقاصد : سرعین

وقتی دیدم لست سکند یه آپشن جدید گذاشته برای تعریف کردن خاطرات سفر، کلی بالو پر دراوردم که بلاخره سوتیام یه جا میتونه مفید باشه و این شد که عینک دودی زنون و سر بالا از غرور تصمیم گرفتم بنویسم. خاطره من برمیگرده به زمانی که

shadi
12
691
4.1
ادامه مطلب
مگه مجبوری....؟؟؟

مگه مجبوری....؟؟؟

مقاصد : رویان

چند وقتی بود کلاس زبان میرفتم و خیلی تو جو فرو رفته بودم و هرجا که توریست میدیدم رخ عقاب میگرفتمو میرفتم باهاش صحبت میکردم.دست و پا شکسته بود اما خب مهم این بود که منظورمو میرسوندم حالا چه با صحبت چه با اشاره دست

shadi
15
939
4
ادامه مطلب
شکار و شکارچی

شکار و شکارچی

مقاصد : سیاهکل

در سفرم به لاهیجان و طبیعت زیبای گیلان، مهمان دوستم، آقای چایچی بودم. آقای چایچی که مهندس بازنشسته سازمان مراتع و جنگلداری است، در طی مسیرمان از جاده ای که از میان جنگل های انبوه و کوهستانی منطقه  سیاه کل می گذرد، خاطره ای تعریف می

هادی انصاری
9
1.2K
4.3
ادامه مطلب
تباهیت در دوران کودکی

تباهیت در دوران کودکی

مقاصد : بندرعباس

یادمه 5 یا 6 سالم بود که برای اولین بار با خانواده عموم رفته بودیم بندرعباس. به روز رفته بودیم تو یکی از پاساژها مشغول خرید بودیم که من یه دارت دیدم و شدید روش قفلی زدم که من اینو بخرم. بعد از طرفی اون

محمدرضا رضایی ملک
3
591
3.6
ادامه مطلب