بنام خداوند جهان آفرین
سفر از دروازه خورشید تا قلب گرمای زمین - چابهار تا کرمان
سفری به سرزمینی که هر روز زودتر از تمام ایرانیان به خورشید سلام می دهند و چه بسا بخشی از خونگرمی وصف ناپذیرشان از این رو باشد .
سفر به دیار باغ و کویر ، نخل و طوفان شن ، صمیمیت و تاریخ ، کرمان زیبا
سلام
بارها و بارها در ایرانگردی ها و سفرهای خارجی نهایت بهره را از سفرنامه های دوستان عزیز در سایت وزین لست سکند برده بوده و واقعا احساس دین میکردم که من هم در این رسالت نقشی داشته باشم از اینرو تصمیم گرفتم برای منطقه ای که چند سالی بود بشدت علاقمند سفر به آنجا بودم ، تجربه هایم را بنگارم تا شاید مفید باشد .
نکته : در طول این سفر علیرغم میلم به علت اینکه باید محدودیت زمانی و ناتوانی فرزند معلولم را رعایت می کردم بعضی از برنامه هایم را حذف کردم ، اما سعی کردم اطلاعات آنها را برای دوستان عزیز قراربدهم .
برنامه سفر : 4 شب منطقه کنارک و چابهار – 2 شب بم – 2 شب کرمان با احتساب مسیر رفت و برگشت کلا 10 روز
تاریخ سفر : یکم فروردین 98 الی 10 فروردین 98
القصه :
برای من کارمند خیلی کم فرصت میشود که سفری طولانی داشته باشم اما به لطف خدا ، ابر و باد و مه و خورشید دست به دست هم دادند تا ما سا عت 9:00 صبح روز اول فرودین سال 1398 سفر خود را از قزوین به سمت رویاهای اقیانوسی ، کویری خود شروع کنیم .
یک خانواده چها ر نفره به همراه خودرو L90 و امیدوار به یاری خداوند .
تصویر1 : آغاز راه
خارج از قزوین بنزین زده و به سمت بویین زهرا راه افتادیم . بعلت شلوغی جاده ، مسیر سلفچگان و جاده قدیم نیاسر کاشان را انتخاب کردیم که واقعا انتخاب درستی بود .
تصویر 2 : مسیر رفت
ساعت 11 حوالی سلفچگان برف و باران شدیدی باریدن گرفت و هوابسیار سرد شد .
در 25 کیلومتری دلیجان در مجتمع همای سعادت که بنا به تابلوی آن بزرگترین مجتمع بین راهی کشور است توقف کردیم . واقعا هم امکانات بسیار خوب و البته بسیار تمیز بود .
ساعت 1 بعد از ظهر شروع به حرکت کردیم و از شهر نراق شهر ملا احمد نراقی، که از شهر های دارای تاریخ کهن ایران است و تعریف نمایشگاه شهاب سنگ آن شنیده ام گذشتیم، امیدوارم در آینده فرصتی دست دهد تا از این شهر نیز دیدن کنیم.
به هر شکل دل به جاده داده و همینطور که هوا گرمتر میشد، جاده هم خلوت تر و البته عشق من به حرکت بیشتر .
ساعت 17 به یزد رسیدیم . گشتی در یزد زدیم و خاطرات بهمن 97 را با خوردن قطاب یزد شیرین کردیم . دست آخر به رستوران خوان دو حد در نزدیکی امیر چخماخ رفتیم . در سفر قبلی نیز از فضا و غذای بی نظیر آن بهره برده بودیم .
تصویر 4 :رستوران خوان دو حد ( تصویر از اینترنت )
به هرحال پس از خواندن نماز و صرف شام از یزد زیبا خداحافظی کردیم و بسمت کرمان راه افتادیم . چون قصد داشتیم یکسره به مقصد برسیم استراحت هایمان را زیاد کردیم .
جاده کرمان خوب ، خلوت و البته برای من شب رو ایده آل ساعت 12 شب در کشکوییه نزدیک رفسنجان بنزین زدیم.
ساعت 1 دوم فروردین حوالی کرمان در کنار مسجد الزهرا که در واقع پمپ بنزین نیمه ساخته ای بود توقف کردیم و در ماشین خوابیدیم . چرا که برخلاف نمای زیبای آن فضای داخل مسجد هنوز ساخته نشده بود و بسختی نماز خواندیم و به حرکتمان خندیدیم و راس ساعت 7 جدید حرکت کردیم . تا اینجا کیلومتر عدد 1064 را نشان میدهد .
تصویر 5: مسجد الزهرا و پمپ بنزین متروکه
تصویر 6: مسجد الزهرا و پمپ بنزین متروکه
ساعت 8 در ورودی کرمان به شهرک ویلایی هفت باغ علوی رفتیم و گشتی در آن زدیم . شهرکی عیان نشین که معماری سبک شیروانی های شمال آن در کویر کرمان جالب توجه بود .
تصویر 7 : هفت باغ علوی – آسیاب هلندی
تصویر 8 : هفت باغ علوی – مرد سنگی
بعد از هفت باغ از مغازه های کنار جاده نان و پنیر چای خردیم و پسرم در مسجد آنجا از سرویس استفاده کرد با کیلومتر 1158 بسمت بم حرکت کردیم . در راه از باغ شازده ماهان گذشتیم اما چون هوا بارانی بود و در برگشت برنامه مفصلی برای کرمان داشتیم . از دور نکاهی به آن بهشت در میان کویر نگاهی انداختیم و رهسپار سفر عشق شدیم .
کم کم بافت بیابانی اطراف جاده با جاده های شمالی تر تغییر میکرد و برای ما جذاب بود . حدودا 20کیلومتر بعد از ماهان اولین تابلو چابهار را دیدیم .
تصویر 10 : اولین تابلو چابهار
ساعت 11 صبح پس از 1205 کیلومتر رانندگی از دل کویر به بهشت بم رسیدیم . سرسبز و زیبا با نخلهای استوار.
تصویر 11 : بم و بروات
محو دیدن نخلها بودیم که پلیس محترم ما را به علت سرعت 83 کیلومتر مبلغ 600.000 ریال جریمه کرد . این اتفاق برای خیلی از رانندگان اتفاق افتاد . این بلوار بشدت برای سرعت 50 کیلومتر برساعت کنترل می شود . به هرحال هشدار خوبی بود .
تصویر 12 : بم و بروات
بم زیبا را هم به امید دیدار ترک کردیم و در جایگاه خلیج فارس بنزین زدیم . طبق راهنمایی های که در سفرنامه خوانده بودم با کارت سوخت همراه خودم براحتی بنزین زدم . از همینجا مشکلات هموطنان را که کارت سوخت نداشتند و در شهرها جنوبی تر مجبور به خرید بنزین از دستفروشها می شدند را مشاهده کردم . با کیلومتر 1308 به حرکت ادامه دادیم . هوا نسبت به قزوین 15 درجه بسیار گرمتر است. به فاصله یکروز تفاوت 9 درجه دما را حس میکنیم . تقریبا از جنوب کرمان به بعد جاده ها دوطرفه میشوند از اینرو با احتیاط بیشتری سفرمان را ادامه دادیم . ساعت 13 پس از طی 1387 کیلومتر به شهر زیبا و آرام محمد آباد ریگان رسیدیم . البته در بازگشت شرایط فرق می کرد که در جای آن توضیح خواهم داد . پارک خوبی در خروجی شهر است که امکانات قابل قبولی دارد. پس از صرف نهار و اقامه نماز استان کرمان را ترک و وارد دیار بلوچستان خوب و زیبا شدیم .
در مورد ریگان باید بگویم که این شهر دره ای میان کویر است و بعلت اینکه سطح آب زیرزمینی آن بسیار بالاتر از مناطق دیگر است بسیار حاصلخیز است و تپه های شنی بسیار زیبا به قامت 75 متر دارد .
تصویر 13 : ریگان (عکس از اینترنت )
تصویر 14 : ریگان (شهر )
مسیر را ادامه دادیم . به علت اینکه فاصله شهر ها زیاد و بعضا پمپ بنزینها شلوغ است توصیه میکنم بمحض اینکه باک به نیمه رسید آن را پرکنید و با خیال راحت برانید . ساعت 19:45 به نیک شهر رسیدیم و با طی کردم صفی بسیار طولانی باک را پر کرده و با کیلومتر1806 و با مصرف 5/136 لیتر بنزین بسمت ایرانشهر حرکت کردیم .
در مسیر منظره ای جالب دیدیم ، کامیونی با 2 پلاک متفاوت
تصویر 15 : کامیونی با 2 پلاک متفاوت ( زوم بفرمایید )
جاده خلوت ، باریک ، تا حدودی خطرناک ، و شوق مقصد که ما را با تمام توان به خود می کشید . پس از عبور از کمربندی ایرانشهر در ساعت 21:37 پس از گذراندن 1934 کیلومتر به اسکله سنگی کنارک رسیدیم . اقامتگاه ما در کنارک 25 کیلومتری منطقه آزاد و 50 کیلومتری چابهار بود .
تصویر 16 : مقصد اول – اسکله سنگی کنارک
چون یک شب زودتر از رزرو به کنارک رسیدیم شب را زیر سایبانهای اسکله چادر زدیم. امکانات ضعیف اما در حد منطقه مناسب بود . از سوپری اسکله کنسرو لوبیا و تخم مرغ و نان و مخلفات خریدم و شام صرف نموده و در خنکای نسیم دریا خوابیدیم .
تصویر 17: مقصد اول – اسکله سنگی کنارک
تصویر 18: مقصد اول – اسکله سنگی کنارک
صبح پس از قدم زدن و عکاسی از لنجها و باز دید از آنها، از آنجاییکه ما در سفر ها عادت به خوردن صبحانه در حال حرکت داریم اینبار هم فرصت را غنیمت شمرده راس ساعت 8 اسکله را ترک کردیم و پس از گشتی مختصر در کنارک و بنزین زدن بسمت جاده چابهار و سه راهی بندر عباس و زرآباد حرکت کردیم. در ابتدای سه راهی با مرد بلوچ خوش صحبتی مواجه شدیم و اطلاعات خوبی از مناطق اطراف گرفتیم . حالا کیلومتر دقیقا 2000 را نشان میدهد .
بسمت روستای کهیر حرکت کردیم. در راه کودکان بلوچ زیادی دیدیم که مشغول جمع آوری ضایعات از کنار جاده بودند. از این دست کودکان مظلوم در این منطقه زیاد دیده میشود. کودکانی که چون بزرگترهایشان علی رغم فقر و کمبود امکانات قلبهایی بسیار بزرگ و مهربان دارند . هرکس که به این دیار سفر کند بی شک این مهربانی را احساس خواهد کرد .
پس از روستای کهیر چند کیلومتری جاده یک طرفه با کیفیت وجود دارد که چون نگینی در میان 168 کیلومتر جاده بسیار بد آن منطقه می درخشد ، 50 کیلومتر پس از روستای کهیر برای اولین بار رخ کوههای مریخی را مشاهده کردیم . البته کوههای مریخی معروف در جاده گواتر واقع شده اند اما کوههای این منطقه زیبایی و صلابت خاص خود را دارند که در جاده درک حتی گاهی میتوان نقش کاخ هایی را در آنها تصور کرد .
تصویر 19 : کوههای مریخی روستای کهیر
تصویر 20 : کوههای اطراف منطقه درک
در کیلومتر 70 جاده زرآباد در کنار پمپ بنزین تابلو کوه گل افشان بندر تنک را دیده و به سمت چپ تغییر مسیر داده و پس از گذراندن چند کیلومتر جاده بسیار بد به مجتمع گل افشان رسیدم. در و ورودی با پیرمرد زیبای بلوچ ملاقات کردیم پس از دادن عیدی و میوه به شهمراد با پرداخت 5 هزار تومان وارد مجتمع شدیم .
مجتمع دارای آلاچیق و سرویس بهداشتی و دکه مواد غذایی است .
تصویر 21 : گل افشان
تصویر 22 : گل افشان
تصویر 23 : گل افشان
تصویر 24 : مجتمع گل افشان
با خودرو شخصی تقریبا میتوان تا نزدیکی قله رفت و پس از پارک خودرو پس از دادن عیدی و میوه به خیل کودکان و پیرمردهای بلوچ به محل جوشش گل که هر چند دقیقه جوشی میزند رسید. بنا به گفته محلی ها عمده گل های اطراف در اثر فوران عظیم اسفند 94 به اطراف پخش شده است. منظره گل اندود کردن صورت توسط خانمهای توریست برای بهبود آنی پوستشان برایم جالب بود . محلی ها همین گل ها را 10 متر پایین تر میفروشند .
تصویر 25 : تپه گل افشان
تصویر 26 : تپه گل افشان
ساعت 11 با کیلو متر 2080 بسمت منطقه رویایی درک راه افتادیم . اگر در جاده چابهار بندر عباس تابلو سرعت گیر دیدید ، بدانید و آگاه باشید خبر از دره هایی عمیق که در واقع آبراههای سیل آب است مواجه هستید . به هیچ عنوان فکر سرعت زیاد در این جاده به سرتان نزند .
بعد از گذر از پاسگاه ارتش و بلافاصله بعد از پل تابلو ساحل جد را میبینیم که در واقع همان درک معروف است به سمت چپ پیچیده و از تلاقی جنگل و کویر و دریای آبی غرق لذت میشویم . 2150 کیلومتر مسافت کمی برای دیدن این همه زیبایی است . ساعت 12 ساحل درک .
تصویر 27 : ساحل جد ( درک )
تصویر 28: ساحل جد ( درک )
تصویر 29: ساحل جد ( درک )
ساعت 13 بسمت کنارک و تحویل گرفتن اقامتگاه حرکت کردیم .
پس جابجایی چمدانها و نماز و صرف نهار بلافاصله به منطقه آزاد چابهار رفتیم . منطقه بسیار شلوغ و جای پارک بسختی پیدا میشد .اما از آنجاییکه خداوند به پسر معلول من لطف زیادی دارد نزدیک ورودی مجتمع صدف جای مناسبی پیدا کرده و مشغول خرید شدیم. بیشتر نسکافه و شکلات خریدیم فارغ از اینکه قیمتها با قزوین چقدر تفاوت دارد . به هر حال ما بدون سوغاتی نمیتوانیم برگردیم. ساعت 23 به کنارک برگشتیم .
تصویر 31 : منطقه آزاد چابهار
صبح چهارم فروردین هوای ملایم و نم باران عاشقانه ای برای طبیعت گردی ، هرچند ازکیفیت عکسها کم می شد . ساعت 9:30 بسمت بندر گواتر حرکت کردیم تا اینجا 2371 کیلومتر راه پیمودیم . منطقه آزاد را روز دیدنی تر از شب یافتیم . شهری تمیز و با آذین های نوروزی
تصویر 33 : منطقه آزاد چابهار
پس از ورود به منطقه آزاد ابتدا وارد منطقه تیس میشویم که صرف نظر از ساحل مناسب آن برای شنا آثار تاریخی از جمله غار تیس و قبرستان اجنه نیز در آن وجود دارد . اما جدای اینها بیشتر از تصورمان شلوغ بود . بناچار از تیس صرف نظر کردیم و یکسره به گل سرسبد چابهار یعنی ساحل دریا بزرگ رفتیم . افسوس که موجهای خروشان آن در حال استراحت بودند . زیبا تر از آنچه شنیده بودیم بود .
تصویر 35 : ساحل تیس ( عکس از اینترنت )
تصویر 36: ساحل دریا بزرگ
در مسیر حرکت به گواتر از کنار ساحل رمین که در آن مجتمع ساحلی و پارک بازی بزرگی ساخته شده و تنها ساحل دارای امکان موج سواری در ایران بوده گذشتیم و به سمت درخت انجیر معابد رفتیم .
تصویر 38 : درخت انجیر معابد ( تصویر از اینترنت )
سپس از دریاچه لیپار دیدن کردیم. بنا به گفته محلی ها بیشترین رنگ صورتی در شهریور ماه دیده میشود و هنگام بارش باران مانند روز بازدید ما چون پلانگتونها به سطوح زیر آب میروند اثر از رنگ صورتی نیست . در کنار دریاچه محلی های زیادی مشغول فروش نمک دریا و دستبند های بلوچی هستند دونه ای 10 هزار تومان . زیباست 2 تا برای همسرم خریدم .
تصویر 39 : دریاچه لیپار
ساعت 12 به کوههای مریخی رسیدیم البته همانطور که گفتم در مسیر درک نیز می توانیم شاهد این کوهها و چه بسا نزدیکتر باشیم اما اینجا کپر بزرگی برای اقامت و رستوران کوچک و ماکت سفینه فضایی ساخته اند .
تصویر 40 : کوههای مریخی
هم اکنون کیلومتر 2458 را نشان می دهد و تا بریس 30کیلومتر راه مانده .
از بعد از دیدن تابلوی بریس خروجی اول راه ورود به اسکله است اما برای دیدن یکی از زیباترین مکانهای زمین باید وارد روستا شد و از کنار پمپ بنزین خود را به افق زیبای بریس رساند واقعا زیباتر از هر تصویر و تعریفی است باید دید و از عظمت پروردگار یاد کرد .
تصویر 41 : دور نمای صخره های سا حل بریس
تصویر 42 : ساحل بریس
تصویر 43 : ساحل بریس
تصویر 44 : ساحل بریس
در بازگشت چند همشهری دیدیم و خوش و بشی با آنها نمودیم . سپس بعد از پمپ بنزین از سوپری نسبتا بزرگ نبش تقاطع خوراکی و موزمحلی و تنقلات خریدیم . با توجه به شرایط ادامه مسیر این کار رو به همه دوستان سفارش میکنم .کیلومتر 2493 مسیر 35 کیلومتری تا پسابندر را آغاز کردیم . جاده خلوت و آرام .
تصویر 45 : مسیر پسابندر
پس از عبور از منطقه اقتصادی پسابندر راس ساعت 14 پس از طی 2534 کیلومتر به ساحل گواتر رسیدیم .
تصویر 46 : بندر گواتر
بی درنگ برای کرایه قایق به ساحل رفتم . کرایه قایق را 150 هزار تومان قیمت گذاشته بودند اما براحتی با پیشنهاد 80 هزار تومان موافقت شد و با قایق بسمت جنگلهای حرا رفتیم . امید وار بودیم در این مسیر دلفین ببینیم که بنا به اظهار محلی ها این اتفاق خیلی کم پیش می آید . قایق سواری همیشه با هیجان و لذت بخش است . پس از پیاده شدن از قایق به ناگاه پسرخاله های همسرم را که بصورت 6 خانواده به سفر آمده بودند دیدیم . جالب و دور از انتظار بود . باهم عکس گرفتیم از تجربیات هم شنیدیم .
تصویر 47 : جنگلهای حرا
بالاخره بازگشت از دورترین نقطه ایران که ما میتوانستیم به آن سفر کنیم را آغاز کردیم . 2534 کیلو متر و 197.3 لیتر بنزین .
تصویر 49 : بازگشت از دور ترین نقطه ایران
تصویر 50 : بازگشت از دور ترین نقطه ایران
جاده خلوت تر از رفت ، مهیای سرعت مجاز....
در بازگشت طی حرکت در مسیر خاطرات روز را مرور میکردیم . غروب به منطقه آزاد رسیدیم . و تا 12 شب به خرید کسری سوغاتی ها خریدیم . نمیدانم مجتمع های تجاری چه جاذبه ای دارند. نمیشود از کنار آنها بسادگی گذشت. تازه هشتم فروردین هم تولد پسرم در راه است کادوی تولد گلم را خریدم و با بسته شدن مغازه ها به کنارک برگشتیم .
صبح 5 فروردین، از آنجاییکه همسرم علاقه زیادی به لته بازار نشان نداد با پسر کوچکم در اقامتگاه ماند و برای دور دوم سفر استراحت کرد من هم پس از خرید نان و مرغ و مایحتاج ادامه سفر و صرف صبحانه با پسر بزرگم به لته بازار رفتیم و واقعا لباسهای خوبی خریدیم. علیرغم اینکه این بازار کهنه فروشی است اما اگر حوصله زیادی داشته باشید لباسهای بسیار خوبی خصوصا اقلام کوهنوردی پیدا میکنید .
نکته مهم در لته بازار حتما با دمپایی بروید چون مغازه ها موکت شده اند و نمی توان با کفش وارد شد . کفش جلوی سرعت شما را می گیرد .
تصویر 51 : نانوایی محلی – انصافا نانهای بهتری نسبت به نانوایی های سطح شهر داشت .
تصویر 52 : لته بازار ( عکس از اینترنت )
تصویر 53 : فاکتور خرید سال 2011 کاپشن اسکی سوئدی بسیار نویی که هنوز در جیب کاپشن بود و به قیمت 80 هزار تومان خریدم .
چند شلوار کورتکس و ترکینگ بسیار نو و بلوزهای کورتکس و ضد باد هر کدام زیر 50 هزار تومان و 2 جفت کفش کوه سالمون برای خودم و پسرم به قیمت 350 و 200 هزار تومان خریدم .
با صرف حوصله و چانه زیاد خرید های خوبی میتوان انجام داد.
خرید ما تا ساعت 15 طول کشید. به اقامتگاه برگشتیم و جمیعا به ساحل پزم (POZM) رفتیم ساحل ماهیگیری آرام و زیبا با امکان شنا و تفریح آبی فقط مواظب باشید خرچنگها به شما آسیب نرسانند .
تصویر 54 : ساحل پزم
تصویر 55 : ساحل پزم
اگر از سمت چپ ساحل پزم و از طریق راه باریکی در کنار صخره حرکت کنید با دنیای زیباتری بنام شوکین آشنا می شوید . ساحلی دنج و سرشار از زیبای وصف ناپذیر .
تصویر 56 : مسیر شوکین
تصویر 57 : ساحل شوکین
تصویر 58 : ساحل شوکین
به کنارک برگشتیم . ابتدا با بازار میوه فروشها رفتیم و مقداری میوه از جمله موز شیرین زرآباد خریدم البته پیگیر زیتونهای محلی هم شدیم که فصل آن تمام شده بود و پیدا نکردیم. سپس به بازار ماهی فروشها رفتیم و یک ماهی شیر که محلی ها به آن کد میگفتند به قیمت کیلویی 23 هزار تومان خریدیم و شب ماهی مفصلی خوردیم . جای شما خالی ...اما شب برای اولین با خبر سیل ها و مصیبتهای 12 استان کشور و خسارتهای آن را شنیدم و بسیار متاثر شدیم .
تصویر 59 : موز محلی زرآباد
تصویر 60 : بازار ماهی فروشهای کنارک
و اما صبح خداحافظی
ساعت 6 صبح به ساحل سنگی اولین جای حضورمان در کنارک رفتیم. تعدادی صدف زیبای اقیانوسی جمع کردیم . البته زیباترین هایشان یا منزلگاه خرچنگها بودند و یا زنده بودند که از برداشتن آنها صرف نظر کردیم . داخل لنجها رفتیم و چند عکس یادگاری گرفتیم و از کنارک به قصد بم خدا حافظی کردیم .
تصویر 61 : صدفهای زنده
تصویر 62 : ساحل ماهیگیری کنارک
تصویر 63 : خرچنگ های صید شده
تصویر 64 : لنجهای اسکله سنگی
تصویر 65 : درختها محافظت شده از بزهای حاضر در تمام خیابانهای منطقه
تصویر 66 : آب لوله کشی شهر کنارک
تصویر 67 : مسجد شیعیان کنارک
تصویر 68 : مسجد جامع اهل تسنن کنارک
تصویر 69 : مسجد اهل تسنن کنارک
تصویر 70 : دستبند های زیبای هنر دست کودکان بلوچ
تصویر 71 : کیلومتر خداحافظی
تصویر 72 : تابلو خروجی کنارک
ادامه مسیر به سمت بم صبح روز ششم فروردین 1398
جاده به نسبت روزهای اول عید شلوغ تر شده و بسیار آهسته تر باید می راندیم . از ایرانشهر به بعد باد شدیدی در حال وزیدن بود ، این باد در شهر ریگان که در روز بسیار آرام به نظر می رسید تبدیل به طوفان شن شدیدی شد که ظاهرا چیز جدیدی در آن شهر نبود و مردم صبور آنجا به خوبی با این طوفانها خو گرفته بودند . ما ساعت 18 کاملا در طوفان قرار داشتیم و با توکل به خداوند مسیر بم را به سرعت بسیار پایین در پیش گرفتیم .
تصویر 73 : طوفان شن – جاده ریگان -بم
این طوفان تا بم نیز ادامه داشت . در طی شب و تا ظهر فردا نیز ادامه یافت .
تصویر 74: طوفان در بم
تصویر 75: طوفان در بم – صبح هفتم فروردین
و اما بم، شهری زیبا با رستورانهای و باغ رستورانهای بسیار عالی و غذاهای لذیذ و البته با قیمتهای بسیار مناسب تر حتی از شهرهایی مانند یزد و کرمان . به محض تحویل اقامتگاه به باغ رستوران دشت بهشت رفتیم و شام مفصلی صرف نمودیم . ایکاش بخشی از این امکانات در شهرهای محروم استان سیستان و بلوچستان قرار داشت .
تصویر76 : باغ رستوران دشت بهشت
در بازگشت و نزدیکی اقامتگاهمان مجتمع بزرگ اطلس قرار داشت که بهترین برنامه فردا صبح طوفانی بود . صبح هشتم نوبت من بود که از پسر کوچکم نگهداری کنم و در طوفان بم همسر و پسرم بازار گردی نمایند. جای من خالی .
تصویر 77 : اطلس مال بم
همسرم ناهار مفصلی خریده بود. پس از صرف نهار و به محض آرام گرفتن هوا برای بازدید ارگ قدیم بم راه افتادیم . ارگ داخل شهر و بسیار نزدیک است . طبق معمول جای پارک بسیار مناسبی در ورودی ارگ پیدا کردیم و با خرید بلیط های 3000 تومانی داخل قدمتی بیش از 6000 سال شدیم . متاسفانه بیشتر ارگ در اثر زلزله تخریب ، اما به همتی بمی ها و یونسکو در حال مرمت بود . عظمتی بی نظیر داشت . قلعه ای خشتی که نخلستانهای استوار آن را چون نگینی در میان خود حفظ کرده اند .
تصویر 78 – ارگ قدیم بم
تصویر 79 – ارگ قدیم بم
تصویر 80 – ارگ قدیم بم
پس از بازدید بلافاصله از بم خارج شده و در 25 کیلومتری جاده ایرانهشر به ارگ جدید بم رسیدم. عکسهای بسیار زیبایی از آن دیده بودیم و تعاریفی بسیار خصوصا در ایام نوروز اما ، شنیدن کی بود مانند حضور در ارگ . به واقع انتظار بالاتری از آن داشتیم حتی از نگهبانان ارگ این مطلب را پرسدیم که عنوان نمودند که : به دریاچه بروید تا در شب هنگام نظرتان عوض شود . این گونه کردیم . شب زیبایی بیشتری داشت . در دریاچه قایق سواری کردیم . هرشب در آمفی تئاتر ارگ کنسرت برگزار میشد ما از آن صرف نظر کردیم و به سفارش پسرم به باغ رستوران البرز رفته و شام صرف نمودیم .
تصویر 81 – ارگ جدید بم
شب هنگام خبر های ناگوار بیشتری در اخبار دیدیم . دو روز قبل هم زلزله ای به قدرت 3.5 ریشتر بم را لرزانده بود. بین روزهای قبل و بعد فقط فردا طوفان کویر شهداد آرام میگرفت.
بدیهی بود عزم سفر کردیم و ساعت 7 صبح روز 8 فرودین به سمت کرمان راه افتادیم .تا اینجا 3728 کیلو متر راه پیموده بودیم. در راه تابلوهای ارگ راین و آبشار راین را دیدیم اما فرصت بازدید آن را نداشتیم پس به راه ادامه دادیم. ابتدا از باغ شازده ماهان دیدن کردیم . ساعت 10 صبح باغ شازده باد خنکی از کوههای بالاسر باغ متولد و روی صورتهای ما آرام میگیرد . البته این باغ با این همه زیبایی باید سر مشق ساخت بسیاری از باغهای منطقه باشد . باغی ساخته شده در سال 1298 و به دستور عبدالحمید میرزا ناصر الدوله در نزدیکی مقبره شاه نعمت اله ولی که فرصت بازدید مزار ایشان را نیافتیم .
تصویر 85 – باغ شازده ماهان
تصویر 86 – باغ شازده ماهان
از بازارچه باغ کماجهای خرمایی و ساده و خوراکی خریدیم . خودمان را برای سفر به گرمترین نقطه دنیا مجهز نمودیم و مجددا به سمت بم حرکت کرده و پس چند دقیقه وارد خروجی شهداد شدیم .انتظار این همه شلوغی را نداشتیم این همه عاشقان کویر ؟!!! بر خلاف تصورم ، روستا ها و امکانات خوبی در مسیر بود . به استقامت مردم آنجا آفرین گفتیم و دل به کویر زدیم . کویر لوت ، گرمترین نقطه دنیا . اگر قصد اقامت در جایی ندارید جاده را به سمت زاهدان ادامه دهید. در ورودی شهداد از دور برگردانی که متاسفانه تابلوی آن پوشانده بود دور زدیم و به اعتماد ماشین های محلی راه افتادیم . خیلی زود نتیجه اعتمادمان را دیدیم. بزرگترین گلدانهای طبیعی (نپکا ) را دیدم و این نوید رسیدن به کلوتهای شهداد بود .
تصویر 87 – جاده کویر لوت – باغ نپکا NEPAK
و بالاخره کلوتهای شهداد . 1 کیلومتر بعد از شهداد با خرید بلیط 3000 تومانی وارد پارکینگ کلوتها شدیم .
تصویر 89 – کلوتهای شهداد
فرصت را غنیمت شمردم و بهترین ماشین منطقه را که استاد میرزایی باحال ترین راننده منطقه آن را می راند را به قیمت 100 هزار تومان کرایه کردم و بیست دقیقه هیجان را آغاز کردیم . پیشنهادهای زیادی برای رفتن به منطقه گندم بریان به ما می شد اما هم بخاطر کرایه 800 هزار تومانی و هم خستگی خانواده متاسفانه از آن صرف نظر کردیم .
تصویر 90 – کلوتهای شهداد - آفرود
پس از آفرود هنوز هیجان پسرم تخیله نشده بود و حالا پشت فرمان ماشین خودمان نشست و تا حد توان تندر 90 در کویر به رانندگی پرداخت . به سوی کرمان حرکت کردیم . کمی خجالت کشیدم تا اینجا برای طی کردن 3820 کیلومتر 298 لیتر بنزین مصرف کرده و هوا را آلوده کرده بودیم باید این هزینه به طبیعت را با دوچرخه سواری جبران کنم . ساعت 14:45 عصر به کرمان رسیدیم . بی درنگ اقامتگاه را تحویل گرفته و پس از مقداری استراحت به رستوران مکث که تعریف آن را در گوگل مپ خوانده بودیم رفتیم . امشب تولد محمد امین جان است .
تصویر 92 – رستوران مکث کرمان – تولد محد امین جان
صبح روز نهم – کرمان گردی را آغاز نمودیم . کرمان زیبا و سرسبز با پارکها زیبا، از یخچال مویدی – مجموعه بازار و مسجد و حمام های گنجعلی خان دیدن کردیم . بازار پر از صنایع دستی مسی زیبا و البته پته های بسیار زیبای کرمانی بود . البته بسیار گران ، 3 پته نسبتا کوچک را به قیمت یک میلیون و دویست هزار تومان البته پس از کلی چانه زدن خریدیم . مقداری هم کلمپه کرمانی ابتیاع کردیم . قوتوهم که روی پته ها اشانتیون گرفتیم . به اقامت گاه رفتیم برای رفتن به باغ فتح آباد برنامه ریزی کردیم .
تصویر 93 : یخدان مویدی کرمان
تصویر 96 – پته فروشی های کرمان
تصویر 97 : کلمپه کرمانی
با تماسی که از قزوین گرفته شد و با اعلام وضعیت اضطراری سیل از دیدن باغ فتح آباد صرف نظر کردیم و ساعت 4 بعد اظهر از کرمان خداحافظی کرده و به سمت شهر انار آخرین جایی که در برنامه داشتیم رفتیم. در شهر انار قلعه ای متعلق به دوران ساسانی وجود دارد که تقریبا تخریب شده. ازاین رو زمان زیادی در آنجا صرف نکردیم و راه را به سمت یزد آغاز کردیم. در یزد مقداری سوغاتی و شام خریدیم و شبانه به سمت قزوین راه افتادیم .
تصویر 98 : باغ فتح آباد کرمان ( تصویر از اینترنت )
تصویر 99 : قلعه ساسانی شهر انار
و پایان سفری خوش . با آرزوی شادکامی برای همه خوانندگان عزیز و دوستان خوب لست سکندی .
تصویر 100 : قزوین – پارکینگ منزل پس از طی 5092 کیلومتر و مصرف 399.8 لیتر بنزین
نویسنده: حسین فرازفر