سفر به شهر شعر و شور و عشق

4
از 7 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
سفر به شهر شعر و شور و عشق

ضمن عرض سلام خدمت تمام همراهان و دوستان لست سکندی باید بگم که این سفرنامه رو بنده آبان 1400 نوشتم ولی به علت مشغله تحصیلی آپلود کردنش رو مدام پشت گوش مینداختم تا الان که اندکی فراغت وقت، فرصت تکمیل و انتشار این سفرنامه رو به بنده داد. اوایل شیوع کرونا بود که با پیج و نهایتا سایت لست سکند آشنا شدم و واقعا کشف این سایت لذت وصف ­نشدنی داشت برای یه آدم عاشق سفر.

نمیدونین که به لطف شما نویسندگان لست سکندی در عالم خیال چه سفرهایی که نرفتم، از اروپا تا آسیای دور از آفریقا تا کشورهای همسایه و تمام شهرهای ایران رو باهاتون سفر کردم و برای من که قوه تخیل بالا دارم واقعا کم از لذت واقعی سفر نبود و چقدر توی حال خوبم اثر داشت. به رسم قدردانی تصمیم گرفتم تجربیات آخرین سفرم به شیراز رو وارد سایت کنم. پس اگر کاستی وجود داره به بزرگی خودتون منو مورد رحمت قرار بدین چون این اولین سفرنامه منه.

برنامه و تاریخ سفر

با اومدن بهار 1400 حدود یکسالی میشد که بواسطه شیوع کرونا من و همسرم مسافرت نرفته بودیم و از اونجایی که من دو سفر به شیراز رفته بودم ولی همسرم تا حالا این شهر رو ندیده بودن تصمیم به سفری 4 روزه به این شهر گرفتیم که مسافت کمی هم از اصفهان داشته باشه. به علت مشکلات کاری و تحصیلی نشد که خودمون رو به اردیبهشت شیراز برسونیم و نهایتا با گرفتن 4 روز مرخصی، رفتنمون رو برای هفته دوم خرداد اوکی کردیم. قبل از شروع باید بگم تو این سفرنامه من قصد دارم تجربیات و نظراتم رو در واقع­ بینانه‌­­ترین حالت بگم تا راهنمای مفیدی برای هرکسی که قصد سفر به این شهر رو داره باشه، ضمن اینکه اطلاعات در مورد آثار تاریخی رو توی سفرنامه سایر دوستان و گوگل با یک سرچ کوچیک میتونین به راحتی به دست بیارین.

اقامتگاه

تصمیم به گرفتن هتل نداشتیم و دلمون یه فضای دنج­‌تر و صمیمی­‌تر میخواست که صد البته تمیز باشه و مرتب. بنظرم توی شهرهای تاریخی مثل یزد، شیراز یا همین اصفهان خودمون اگه اقامتگاه سنتی تمیز و خوب پیدا کنین خیلی بیشتر از هتل بهتون خوش میگذره، یعنی الویت ما که اینجوری بوده همیشه. در مورد شهر شیراز تا دلتون بخواد اقامتگاه سنتی وجود داره که میتونین انتخاب کنین و این تنوع، زمانی حدود سه هفته رو برای بررسی و انتخاب از من گرفت. الویت برام تمیزی، نزدیک بودن به مراکز تاریخی و قیمت مناسب بود که بعد از خوندن نظرات مردمی توی سایت­‌های ایرانی و خارجی به چهار اقامتگاه ماه منیر، عمارت فیل، هتل سنتی نیایش و اقامتگاه سی­‌راه خلاصه شد که تقریبا رنج قیمتی یکسانی هم داشتن.

تصمیم نهایی روی نیایش بود که متأسفانه برای تاریخ مد‌نظر ما تکمیل بود البته دیر اقدام کردن منم بی‌­تأثیر نبود. اکثر این اقامتگاه­‌ها چون خونه‌های سنتی کوچیکی هستن پارکینگ ندارن و ما چون با ماشین شخصی قصد سفر داشتیم میخواستیم از لحاظ امنیت محله خیالمون راحت باشه. هتل سنتی نیایش و اقامتگاه سی‌راه به فاصله دو دقیقه پیاده­‌روی از همدیگه در ابتدا و انتهای یک کوچه در محله‌ای به نام گذر سنگ­‌سیاه، نزدیکی سه راه نمازی هستن و مزیتی که برای ما داشتن این بود که در ابتدای گذر کلانتری بزرگی به نام کلانتری عباسی قرار داشت که تا حدودی خیالمون رو بابت پارک توی کوچه راحت میکرد.

اصلا گذری که این دو اقامتگاه در اون قرار دارن به نام کوچه کلانتری عباسی(و یا کوچه مسجد حضرت ابولفضل) شناخته میشه. پس بهترین انتخاب برامون بعد از نیایش اقامتگاه سی­‌راه بود که با هزینه شبی 300 هزار تومن بعلاوه صبحانه رزرو کردیم. نکته قابل توجه اینکه ما از هر سایتی میخواستیم رزرو رو انجام بدیم هزینه‌ای بیشتر از وقتی که مستقیما با خودشون تماس گرفتیم نشون میداد. درخصوص اقامتگاه سی‌­راه اگه بخوام مختصری بگم، این خونه سنتی ته یک کوچه باریک، بن­‌بست و سنتی کاهگلی که ماشین رو هم نیست قرار داره، با کلون‌های روی درب که باید بکوبین تا در رو به روتون باز کنن و واقعا حس نوستالژی داشت. به مدیریت دختری جوون اداره میشد که بسیار پر انرژی و خوش‌اخلاق بودن، تعداد اتاق‌ها خیلی کم بود که البته گمونم مزیت محسوب میشه چون رفت و ­آمد و شلوغی در کار نبود.

هر اتاق سرویس بهداشتی و حمام مخصوص خودش رو داشت ولی جز سیستم خنک­‌کننده و یخچال امکانات دیگه‌­ای موجود نبود گرچه برای تهیه آبجوش میشد از آشپزخونه اقامتگاه استفاده کرد. زمانی که ما اتاقمون رو تحویل گرفتیم ملحفه و پتوها همه شسته و تمیز و مرتب بود گرچه من ملحفه، رو بالشتی و پتوی مسافرتی همراه برده بودم و بلافاصله روی تخت رو کاور کردم تا خیالم راحت‌تر باشه و اصلا از وسایل اتاق استفاده‌ای نکردیم. و اما درخصوص حیاط حقیقا شبیه اونچه توی عکس ها دیده بودیم نبود از لحاظ اینکه فرش روی تخت‌ها کهنه و رنگ پریده بود و چندان تمیز به نظر نمیومد ولی نیمکت­‌های چوبی توی حیاط قرار داده بودن که قابل استفاده بود. با یکم چشم­‌پوشی از جزئیات بنظرم واقعا حس خونه و آرامش رو میشد از فضا گرفت که دقیقا همون چیزی بود که میخواستیم.

3.JPG
ساختمان دو طبقه اقامتگاه سنتی سی‌راه.

2.JPG

1.JPG
حیاط آبپاش شده و با صفای اقامتگاه در آغاز صبح.
4.JPG
اتاق های سی‌راه با کف‌پوش سنگ فرش و پنجره‌های زیبای رنگی(عکس از اینترنت).

روز اول

برای روز اول برنامه‌­ریزی کرده بودم که صبح زود راه بیفتیم که تا ظهر به مقصد رسیده باشیم ولی چون همسرم شب قبل شیفت بودن میسر نشد زود حرکت کنیم  و ساعت 9 از اصفهان حرکت کردیم. قصد توقف توی مسیر را نداشتیم، ولی اگه با بچه کوچیک قصد طی کردن مسیر اصفهان به شیراز را دارین باید بدونین که  به طور تقریبی از مرکز اصفهان تا مرکز شیراز 480 کیلومتر مسیر پیش رو دارید که زمانی حدود 5 ساعت و 40 دقیقه رانندگی احتیاج داره در طول مسیر هیچ استراحت­گاه گردشگری وجود نداره، دریغ از وجود یک سوپری یا سرویس بهداشتی و حتی پمپ بنزین هم بعد از اصفهان در جاده نیست و اولین پمپ بنزین توی شهر اقلید 143 کیلومتری پاسارگاد (که ما برای اولین مقصد در نظر داشتیم)، برای سوخت‌گیری قرار داشت. پس با آمادگی وارد جاده بشین.

سه ساعتی از مسیر رو طی کرده بودیم و ظهر شده بود، اولین جای مناسب کنار جاده توقفی داشتیم و نهار سبکی که از خونه همراه داشتیم خوردیم و ادامه مسیر رو به سمت پاسارگاد که در 133کیلومتری شیراز قرار داره به عنوان اولین مقصد ادامه دادیم. همون­طور که گفتم با وجود اینکه خودم دو سفر قبلا به شیراز داشتم ولی این مکان رو برای اولین بار بود که بازدید میکردم. گول مپ نشون میداد که به مقصد رسیدیم ولی به دلیل تابلوهای راهنمای واقعا ضعیف ما اشتباها وارد روستای پشت محوطه شدیم و بعد از کلی کوچه بالا و پایین کردن و سوال کردن بلاخره ورودی مجموعه رو پیدا کردیم، بنظرم بهتره وقتی رسیدین به تابلوها اکتفا نکنین و از افراد محلی برای پیدا کردن مسیر ورودی مجموعه سوال کنین، چون اپلیکیشن‌های مسیریابی نتونستن ما رو راهنمایی کنن.

بلیط ورودی رو به مبلغ 5 هزار تومان برای هر نفر با دستگاه‌های دیجیتالی تهیه کردیم و دوربین به دست راه افتادیم. مقبره کوروش ­بزرگ دقیقا روبروی ورودی قرار داره که با پنج دقیقه پیاده­‌روی بهش میرسین. قصد جبهه‌­گیری ندارم ولی تمام مدت این سوال توی ذهنم میچرخید که حتی اگه در نظر نگیریم اینجا آرامگاه کی و با چه جایگاهیه آیا برای یه اثر تاریخی وجود اینهمه تیغ و خاشاک که دور مقبره رو گرفته طبیعیه؟ مگه استخدام دو تا باغبان برای زیباسازی اطراف مقبره چقدر کار محال و هزینه‌بریه؟؟؟

5.JPG
مسیر ورودی به مجموعه پاسارگاد و قرار گرفتن مقبره باشکوه کوروش کبیر مستقیما مقابل درب ورودی.
6.JPG
نمای پشت مقبره و رویش تیغ و علف‌های هرز اطراف مقبره بدون هیچ گونه زیبا‌سازی.
7.JPG
نمای رو به روی مقبره و درب ورودی به آرامگاه.

جز ما دو نفر، سه خانواده دیگه بیشتر توی محوطه نبودن و بسیار خلوت بود. بازدیدی اطراف مقبره سفید رنگ کوروش انجام دادیم که حقیقتا باشکوه و با صلابت ساخته شده و نگین این مجموعه ست. زمان بازدید ما ماشین­‌هایی که وظیفه حمل مسافر برای بازدید از بناهای مختلف داخل محوطه رو دارن فعال نبود و اگه کسی قصد بازدید داشت باید خط افق رو میگرفت و قدم ­رو پیش میرفت!!!

8.JPG

شروع مسیر پیاده‌روی نسبتا طولانی از مقبره کوروش کبیر به سمت آرامگاه کمبوجیه(در انتهای تصویر) و البته گل کاری و فضای سبز بسیار زیبای محوطه!!!

محوطه واقعا بزرگ بود، هوا به شدت گرم و دکه‌ای هم برای خرید آب­ نبود، پس حتما آب همراه داشته باشید. همسرم به دلیل علاقه‌­ای که به تاریخ داره اصرار داشت که تا برج سنگی یا همون آرامگاه کمبوجیه پیاده بریم و برگردیم، بنظر شخصی من و همون طور که خیلی تاریخ‌نگارها عقیده دارن بعیده که این مکان آرامگاه باشه چون پادشاه­‌های گذشته مقبره خودشون رو اونقدر مستحکم میساختن که الان فقط یک دیواره ازش باقی نمونده باشه و با توجه به اینکه دقیقا ساختمان کاملی شبیه همین دیواره رو توی نقش رستم دیدم حدس میزنم(همون­طور که مسئول راهنمای نقش رستم هم توضیح میداد) اینجا اثری شبیه کتابخونه یا جایی برای نگهداری اسناد و مدارک مهم بوده باشه نه آرامگاه.

9.JPG
برج سنگی (به روایتی آرامگاه کمبوجیه).

بعد از بازدید آرامگاه کمبوجیه در مسیر برگشت کاخ بار­ عام رو هم بازدید کردیم که فقط آثاری از ستون­‌هاش باقی­مونده بود، رفت و برگشت پیاده تا آرامگاه کمبوجیه چیزی حدوده یک ساعت و نیم وقت از ما گرفت و تشنگی و خستگی نفسمون رو برید. توصیه من اینکه در صورتی که ماشین­‌های حمل مسافر که مخصوص جا به جایی افراد بین مجموعه ­ست فعالیت داشت بازدید از سایر آثار رو انجام بدین وگرنه پیاده طی­ کردن این مسیر جز خستگی نداره و بهتره به بازدید از مقبره کوروش بسنده بشه.

11.JPG

12.JPG

10.JPG
آثار باقی مانده از کاخ بار عام.

ساعت نزدیک 6 عصر بود که از مجموعه خارج شدیم و بدون اتلاف وقت به سمت نقش رستم حرکت کردیم. وقتی رسیدیم بلیط بازدید رو نفری پنج هزار تومن تهیه کردیم و وارد شدیم. باد شدیدی توی کوه می‌پیچید و جز ما هیچ کسی برای بازدید این مکان نبود. میدونم از دور و بدون تهیه بلیط هم میشه مقبره‌ها رو دید ولی حتما بلیط تهیه کنین و از نزدیک بازدید رو انجام بدین واقعا اثری ارزشمند، زیبا و باشکوهه. توضیحات کامل در خصوص هر مقبره و سنگ­‌نگاره بصورت کامل جلوی هر اثر روی صفحه­‌های شیشه­‌ای نوشته­ شده که میتونین مطالعه کنین.

مدتی از بازدیدمون گذشته بود که یه عده جوون بصورت گروهی با راهنما  وارد محوطه شدن و من از ایشون شنیدم که این ساختمون مستطیلی که روبروی مقبره هاست محل نگهداری اسناد مهم بوده. کل مدت بازدید ذهنم درگیر بود که کاش میشد داخل مقبره­‌ها رو بازدید کرد و همش تصوری شبیه به اهرام مصر با راهرو و اتاقک­‌های تو در تو توی ذهنم نقش میبست. مجموعه ساعت 7 تعطیل میشد و ما غروب روز اول رو کنار نقش رستم گذروندیم که واقعا فضای زیبایی رو ساخته بود و با تاریک شدن هوا نورپردازی زیبایی روی مجموعه انجام گرفت که شکوهش رو دو­چندان کرد.

13.JPG

مقبره‌های بسیار باشکوه در نقش رستم(منسوب به خشایارشا، داریوش کبیر، اردشیر اول و داریوش دوم).

14.JPG

سنگ‌نگاره موجود در قسمت شرقی نقش رستم(تاج‌گذاری نرسی پسر شاپور یکم شاه ساسانی).

15.JPG
نمای نزدیک از ورودی مقبره ها.
16.JPG
محل نگهداری اسناد دولتی و مهم(به روایت راهنمای مجموعه).
17.JPG
نقش رستم بهمراه نورپردازی بسیار زیبا در غروب خورشید.

از اونجایی که هوا تاریک شده بود مسیر به سمت شیراز رو پیش گرفتیم که هرچه زودتر به اقامتگاه برسیم. توی سفرنامه تمام دوستان خونده بودم که بازدید از پاسارگاد، نقش رستم، نقش رجب و تخت‌جمشید رو در مسیر رفت به شیراز انجام بدین ولی از اونجایی که اون پیاده‌روی طولانی توی پاسارگاد وقت رو از ما گرفت، بازدید از تخت‌جمشید رو برای روز اول از دست دادیم گرچه توی برنامه‌ هامون بود. ولی شما حتما اگر قصد بازدید دارین در مسیر رفت به شیراز برنامه‌ریزی کنین که همه رو بازدید کنین.

با رسیدن به اقامتگاه اتاقمون رو تحویل گرفتیم و بعد از اینکه دوش گرفتیم گشنگی اجازه استراحت نداد و راهی همبر110 شدیم تا ببینیم اینهمه تعریف و تمجید این فست‌فود محبوب بخاطر چیه. این همبرگری دوست­ داشتنی توی خیابون انوری قرار داره، یه خیابون سنگ فرش و تمیز که با کمی حوصله جای پارک هم پیدا میشه.

18.JPG
همبر 110 واقع در خیابان انوری شیراز.

با توجه به اینکه خیلی خیلی شلوغ بود حدس زدیم که زمان زیادی معطل بشیم ولی واقعا خیلی سریع و بدون معطلی غذا رو حاضرکردن. تا جایی که بخاطر دارم منو فقط شامل انواع همبرگر، کباب ترکی، سیب‌زمینی و سالاد بود. ما طبق وعده­‌ای که به شکم­‌های محترم داده بودیم دوتا چیزبرگر و سیب‌زمینی سفارش دادیم که خیلی سریع هم حاضر شد. این فست‌فود یه سالن غذاخوری توی کوچه کناری داشت که تمیز و قابل قبول بود و اونجا ساندویچ هامون رو خوردیم. از نظر قیمت خوب بود و اندازه مناسبی هم داشت و کیفیت هم که تعریف­‌ها اغراق نبود و بسیار لذیذ بود و ما هم به جمع دوست­داران همبر110 که از بهترین رستوران های شیراز هست، اضافه شدیم.

19.JPG
چیزبرگر بسیار لذیذ این فست‌فود پر طرفدار.

 بعد از خوردن شام متوجه شدیم عمارت شاپوری دقیقا کنار این فست‌فود قرار داره. قصد بازدید از این مکان رو نداشتیم ولی بعد از سوال کردن متوجه شدیم که اینجا کاربری رستوران و کافی‌شاپ داره و شب­‌ها بعد از اذان، موسیقی زنده هم داره. میتونین با پرداخت نفری 5 هزار تومان بلیط تهیه کنین و فقط از عمارت و محوطه حیاط بازدید کنین، ولی اگه از رستوران و کافی‌شاپ استفاده کنین هزینه ورودی بعدا از مبلغ فاکتور کسر میشه. عمارت شاپوری شب­‌ها تا ساعت 11 پذیرش داره و ما چون وقت داشتیم خودمون رو به یه چایی دعوت کردیم. عمارت یک ساختمون دو طبقه بود با یه حوض بزرگ دقیقا رو به روش که شاخص باغ­‌های شیرازه، حیاط آب پاش شده و صدای موسیقی و چایی نبات ترکیب دلنشینی بود برای اینکه روز اول به اتمام برسه.

20.JPG
عمارت شاپوری در مجاورت همبر 110.
21.JPG
عمارت دو طبقه شاپوری که کاربری رستوران و کافی‌شاپ پیدا کرده (عکس از اینترنت).

 روز دوم

طبق برنامه‌­ریزی که کرده بودم صبح روز دوم رو برای بازدید مسجد نصیرالملک در نظر گرفته بودم. بر اساس مطالعات قبلیم نورهای رنگی معروف شبستان مسجد اون تایم از سال تا ساعت 10 بیشتر نبودن و اگه میخواستیم از اندک نوری که داخل شبستان میتابه بهره ببریم باید صبح زود میرفتیم، چون اون عکس‌های معروف اینترنتی که همه احتمالا دیدن مربوط به زمستون میشه که زاویه تابش خورشید مایل‌تره و نور بیشتر و برای تایم زیادتری وارد مسجد میشه. به هر جهت تایمر گوشی رو برای ساعت 7 تنظیم کردم و بعد از حاضرشدن رفتیم توی حیاط اقامتگاه که به لطف نگهبان خوش ذوقشون دیدیم حیاط رو آبپاشی کرده، گل‌های شمعدونی قشنگ روی پله‌­ها رو آبیاری­ کرده و صبحانه حاضر بود. در خصوص صبحانه این اقامتگاه اگه بخوام مختصری بگم شامل خیار، گوجه، پنیر، مربا و عسل، کره و تخم‌مرغ آبپز بود بهمراه نون تازه که از نظر ما قابل قبول و کافی بود.

بعداز خوردن صبحانه دوربین عکاسی­ رو برداشتیم و راهی مسجد صورتی شدیم. مسجد توی خیابون لطفعلی­‌خان­ زند قرارداره که یک خیابون یک‌طرفه ست. اگه محل اقامتتون نزدیکه بنظرم پیاده ‌روی ایده خیلی بهتری نسبت به ماشین بردنه چون غیر از تایم صبح زود، توی این خیابون جای پارک به سختی پیدا میشه. ساعت از 8 گذشته بود که رسیدیم. در خصوص بازدید این مسجد لازم میدونم که به یکسری نکات دقیق­‌تر اشاره کنم چون قطعا کاربردی خواهند بود.

نکته اول اینکه ظاهرا این مسجد به اداره اوقاف شیراز واگذار شده و اداره میراث فرهنگی نظارتی دیگه روی این بنا نداره(طبق شنیده‌هام از راهنمای مسجد)، برخلاف تمام اماکن گردشگری شیراز که هزینه ورودی نفری 5 هزار تومنه اینجا نفری 10 هزارتومان دریافت کردن. نکته خیلی حائز اهمیت اینکه اگه دوربین عکاسی چه حرفه‌­ای چه غیرحرفه‌­ای همراه داشته باشین اجازه نمیدن داخل ببرین مگر اینکه 30 هزار تومن جداگانه کارت بکشین!!! و نکته آخر اینکه در محل ورودی مسجد چادرهای گلدار دوخته، شسته و آماده­‌ای قرار داره که در صورت تمایل میتونین درخواست کنین بهتون بدن تا بپوشین ولی بازم اگه دوربین بخواین داخل ببرین دیگه در صورت درخواست نیست، اجباریه!!!

اینکه هزینه‌­ای اضافه دریافت کردن از نظر من اشکال نداشت هرچند توجیهی هم نداشت ولی من ازشون پرسیدم که وقتی دوربین‌های گوشی‌­های همراه گاها کیفیتی بهتر از دوربین عکاسی داره پس فرقشون چیه، ولی فقط میگفتن قانونه، گوشی مشکلی نداره و دوربین شرایط ورودش فرق میکنه. بعد از ورود به مسجد مستقیم به بخش انتهایی حیاط مسجد رفتیم که میدونستم یکسری گالری شخصی اونجا هست و یک شال خوشگل با طرح کاشی­‌های مسجد خریدم تا بتونم عکس‌­های جذاب­تری بگیرم. تنوع کارهاشون بالا و قیمت­‌های منصفانه­‌ای داشتن پس اگه گذرتون به اون سمت افتاد شما هم حتما خرید کنین و بعدا از عکس­هاتون کیف کنین قطعا یادگاری ارزشمندی براتون میشه.

وارد شبستان مسجد شدیم که نسبتا شلوغ بود ولی با توجه به اینکه فضای بزرگیه فاصله­‌ها کاملا حفظ بود. فضای داخل شبستان قطعا قشنگتر از اون چیزی بود که توی عکس‌­ها دیده بودم. اون پنجره‌های رنگی با قاب­های چوبی دورشون، نورهای رنگارنگی که روی فرش‌های خوشرنگ کف شبستان افتاده بود، محراب زیبای ته شبستان و اون کاشی‌های صورتی معروف سقف که با ظرافت کنار هم چیده شده بود واقعا محیط جذاب و دلنشینی بود و تمام بازدیدکننده­‌ها رو به وجد آورده بود که توی اون نورهای رنگارنگ عکسی به یادگار ثبت کنن هرچند طبق انتظارم نورهای کف مسجد اونقدر گسترش نداشت ولی همونم که بود دلنشین و زیبا بود.

در خصوص عکاسی داخل شبستان و کلا این مسجد باید عرض­ کنم که به فاصله هر چند متر خانم­‌هایی با پوشش چادر مشکی و روسری­‌های آبی که در واقع یونیفرم­ شون محسوب میشد ایستاده­ بودن و تحت هیچ شرایطی اجازه ­نمیدادن عکس‌های نمایشی گرفته بشه. اگر مویی بیرون بود تذکر میدادن، اگر چادرهای رنگی که سرتون بود رو باز میکردین تذکر میدادن، حق ژست گرفتن‌های نامتعارف موقع عکس­برداری رو نداشتین .... و خلاصه مطلب اینکه کل مدت بازدید این خانم­ها همراهیتون میکنن و فکر اون عکس­‌های جذاب اینترنتی که از این محیط میبینین رو از سرتون بیرون کنید حتی من چون مطلع نبودم خواستم یه عکس با مانتو بگیرم که متوجه شدن و از دوربین پاک کردن ولی بازم با گوشی مشکلی نداشت!!! القصه تا آخرین قطره نوری که از پنجره توی شبستان چکید موندیم و کیف کردیم از بازی رنگ­ها.

22.JPG

 شبستان مسجد نصیرالملک بعد از ورودی و در سمت راست حیاط.

24.JPG
محراب شبستان مسجد.
23.JPG
پنجره‌های رنگارنگ و معروف مسجد نصیرالملک.
25.jpg
در این شبستان حتی از زیبا سازی سقف هم دریغ نشده و کاشی‌کاری صورتی بسیار زیبایی به نمایش گذاشته شده.

بعد از اون طاق مروارید رو بازدید کردیم که واقعا هر چقدر از زیبایی کاشی‌کاری های اینجا بگم کم گفتم. ظرافت و زیبایی فوق العاده‌­ای داشت، کاشی­‌های جذاب صورتی که کنار هم نقاشی­‌های هنرمندانه­‌ای رو ساخته بودن میتونستن منو ساعت­‌ها اونجا نگهدارن. بازدید از این مسجد تا ساعت 11 طول کشید و به سختی دل کندیم. درسته هفت خوان رستم رو طی کردیم تا چند تا عکس یادگاری بگیریم ولی قطعا توی برنامه ­هاتون بازدید این مسجد رو قرار بدین چون ارزشش رو داشت.

 

30.JPG

27.jpg
طاق مروارید مسجد نصیرالملک، توجه شما عزیزان رو به ظرافت در کاشی‌کاری سه بعدی و بسیار ظریف سقف این ایوان جلب میکنم.

28.jpg

29.jpg

 بی نهایت زیبایی و رنگ در ایوان‌های اطراف حیاط مسجد نصیرالملک(کجای دنیا میشه اینهمه رنگ صورتی یکجا دید واقعا).

26.jpg

در قسمتی از کاشی‌کاری های طاق مروارید تصاویری شبیه به کلیساهای انگلیسی که مربوط به مسیحیان عزیز میشه توجهم رو جلب کرد ولی بعد از مطالعه هم متوجه نشدم علت وجودش داخل کاشی‌کاری یک مسجد چی میتونه باشه. بعد از بیرون اومدن از مسجد پیاده به سمت نارنجستان قوام و خانه زینت الملوک که توی همین خیابون لطفعلی‎‌خان زند به فاصله پنج دقیقه‌ای مسجد قرار داشت حرکت کردیم. این دو عمارت قدیمی نزدیک هم ساخته شدن و در واقع فاصله بین شون یه کوچه ست. اول به دیدن نارنجستان قوام رفتیم که هزینه بلیط ورودی مجددا 5 هزار تومن و تا ساعت 7 عصر یکسره بازه. با ورود به حیاط این عمارت باغچه‌­های پر از گل و درختان سبز و با طراوت نارنج که دور تا دور حیاط قرار داره میخکوبمون کرد، برخلاف اکثر بناهای قدیمی که اغلب حس کهنگی به آدم القا میکنه برای ما این حیاط و حوض تمیز وسطش فقط حس طراوات و تازگی داشت. عمارت هم واقعا از لحاظ مهندسی و زیبایی جایی برای حرف باقی نمیگذاره. ایوان بزرگ سنگی، کاشی­‌های هفت رنگ، تالار آینه‌کاری شاه‌نشین و نقاشی­‌های به غایت ظریف و هنرمندانه که روی سقف انجام گرفته فقط ما رو توی این فکر فرو برده بود که چه کیفی میکردن آدمهایی که اینجا گذر عمر میکردن. انتهای حیاط راهرویی زیرزمینی قرار داره که گویا به داخل خانه زینت الملوک وصل میشه ولی قابل بازدید نبود.

31.JPG
موزه نارنجستان قوام.
32.JPG

عمارت باشکوه و زیباسازی باغ و محوطه نارنجستان قوام.

IMG_3927.JPG
ایوان آینه‌کاری شاه‌نشین مشرف به باغ این موزه.
35.jpg
نقاشی بسیار زیبا و ظریف بر روی سقف چوبی یکی از اتاق‌های این مجموعه.
36.JPG

پله‌های باریک و مارپیچ زیبا جهت بازدید و استفاده از طبقه دوم عمارت نارنجستان قوام.

محل بعدی هم طبیعتا خانه زینت الملوک جان بود که ساختاری تقریبا شبیه نارنجستان ­قوام داشت، همون حیاط و حوض و درختان توی حیاط و البته عمارتی که از نظر من ساده‌تر از عمارت نارنجستان قوام بود و تزئینات کمتری داشت گرچه این موضوع چیزی از زیبایی­‌ هاش کم نکرده بود. وجه تمایز این عمارت زیرزمین اینجاست که با مجسمه­‌های مومی دست‌ساز  از مشاهیر و مردان بزرگ تاریخ و سیاست و هنر و...پرشده بود و دیدنش خالی از لطف نیست. خانه زینت الملوک هم بلیط ورودی 5 هزارتومانی داشت و یکسره تا ساعت 7 عصر قابل بازدید بود.

37.JPG

نمای کلی از عمارت زینت الملوک.

38.JPG
هنر ظریف و زیبای گچ‌بری، استفاده شده در ایوان‌های اطراف حیاط عمارت زینت الملوک.
39.jpg

دو نمونه از مجسمه‌های مومی قابل بازدید در زیرزمین این مجموعه ( سمت چپ بازسازی چهره خانم زینت الملوک

و اگر درست بخاطر داشته باشم سمت راست تمثیلی از داریوش بزرگ هست).

صدای قار و قور شکم هامون ما رو به خودمون آورد که وقت نهاره و تصمیم گرفتیم بریم رستوران خانه­ پرهامی که تعریفش رو زیاد شنیده بودیم گرچه اطلاع داشتیم که باید از قبل رزرو داشت تا بشه اونجا غذا خورد ولی خواستیم شانسمون رو امتحان کنیم. این رستوران که در واقع یه خونه قدیمیه، توی محله‌­ای با بافت قدیمی با کوچه‌های تنگ و تو در تو قرار گرفته. جای پارک نزدیک رستوران خیلی خیلی سخت پیدا میشه و فقط در صورتی که پیاده برین دسترسی براتون راحته. درهر صورت وقتی رفتیم ازمون راجع به رزرو پرسیدن و با اینکه رزرو نداشتیم پذیرش دادن. حقیتا اگه بخوام نظر واقعیم رو راجع به این رستوران بگم، گرچه خواسته بودن سنتی بودن خونه حفظ بشه ولی محیطش به من حس شلوغی و خفگی میداد. توی سه طبقه همکف(حیاط)، طبقه اول و پشت‌بام میز چیده بودن که فقط داخل حیاط و کنار حوض بد نبود که البته اونم اگه با رفت و آمد مداوم آدم‌ها کنارتون مشکلی نداشته باشین.

40.JPG

طبقه همکف و حوض وسط حیاط رستوران خانه پرهامی.

41.JPG

42.JPG

دیزاین نسبتا سنتی خانه تاریخی رستوران پرهامی.

میز ما روی پشت‌بام بود، محیط به شدت شلوغ و به شدت گرم بود و سیستم خنک­‌کننده‌ای وجود نداشت. خیلی گرسنه بودیم وگرنه شبیه خیلی از خانواده‌­ها که می­‌دیدیم میان و وقتی شرایط رو میبینن از غذا خوردن منصرف میشن، ما هم میرفتیم. سفارش کلم‌­پلو و لوبیا­پلو با گوشت دادیم، قیمت‌ها نسبتا معقولانه بود ولی حتی برای اندازه کف دست نان هم که تقاضا کردیم داخل فاکتور لحاظ کردن. با اینکه آدم­‌های شکمویی نیستیم ولی واقعا حجم غذایی که آوردن خیلی کم بود و کیفیت بسیار معمولی داشت. برخورد و رسیدگی پرسنل هم قابل قبول نبود. از شدت گرما فقط درحد رفع گرسنگی سریع غذا رو خوردیم و زدیم بیرون تا بتونیم توی سی­‌راه استراحتی کنیم. درکل اصلا رفتن به این رستوران رو توصیه نمیکنم و گول امتیاز بالاش رو نخورین مخصوصا اگه آدمهای خوش خوراکی هستین و حجم و مزه غذا خیلی براتون مهمه.

43.JPG

کلم‌پلو و لوبیاپلو سفارش غذای ما در رستوران خانه پرهامی.

از اونجایی که اکثر آثار تاریخی شیراز خیلی زود با تاریک شدن هوا تعطیل میشن وقت استراحت چندانی نداشتیم و بعد از تجدید قوا برای بازدید مجموعه زندیه بیرون زدیم. این مجموعه که شامل ارگ کریمخان، مسجد وکیل، حمام وکیل و بازار وکیل میشن نزدیک به همدیگه قرار دارن. این مجموعه هم در منطقه شلوغی قرار داره و توصیه میکنم اگر امکانش هست پیاده بازدید کنین چون جای پارک به سختی پیدا میشه.

از سی‌­راه تا این مجموعه حدود 15 دقیقه پیاده‌روی بود. ارگ احتمالا اولین مکانیه که با وارد شدن به مرکز شهر میبینین چون خیابون‌های مهمی اطرافش هست که حتما گذرتون به اونجا میفته. برای خریدن بلیط به سمت درب ورودی رفتیم که نگهبان مجموعه گفت ارگ درحال مرمت و امکان بازدید نیست من طی سفرهای قبلیم داخل ارگ رو دیده بودم و بنظرم کلیت زیبایی این بنا از بیرونه. با گرفتن چندعکس یادگاری به سمت حمام­ وکیل رفتیم که متوجه شدیم بخاطر کرونا تعطیله.

44.JPGIMG_4209.JPG

45.JPG

بنای تمام آجری ارگ کریمخان زند(محوطه بیرونی).

برخلاف ارگ این حمام از نظر من خیلی طراحی جالب و قشنگی داره و جای تأسفه که نشد بازدید کنیم. موزه پارس هم نزدیک این مجموعه ست که اونجا هم در زمان بازدید ما تعطیل بود. به سمت مسجد وکیل حرکت کردیم که نزدیک بازاره، مسجد قابل بازدید بود با هزینه ورودی 5 هزار تومان ولی بعد از دیدن مسجد نصیرالملک میدونستم دیگه هیچ مسجدی به چشمم نمیاد و ترجیح دادم وقت نگذارم برای این محل و با اجازه نگهبان از حیاط مسجد چند تا عکس به یادگار گرفتم و وارد بازار شدیم.

46.JPG

47.JPG

حیاط و ایوان اصلی مسجد وکیل.

48.JPG

49.JPG

زیباسازی محوطه رو به روی شبستان مسجد وکیل با چترهای رنگی.

بازار­ وکیل به شدت شلوغ و پر ازدحام بود. طراحی و ساختار بازار شبیه تمام بازارهای سنتی ایرانه و ما چون مشابهش رو توی اصفهان دیدیم برامون چندان جذابیتی نداشت فقط خیلی سریع بازدیدی از سرای مشیر و سرای فیل که داخل بازاره و زیاد راجع بهش توی سفرنامه­‌ها خونده بودم انجام دادیم که باز شبیه­ش رو توی میدان نقش­‌جهان خودمون دیده بودیم ولی فضای دنج، گرم و دوست داشتنی داشت و برای یکبار بازدید ارزش وقت گذاشتن داره.

50.JPG

ورودی بازار وکیل شیراز، اکثر مغازه‌ها به فروش صنایع دستی مشغول بودن.

51.JPG

52.JPG

53.JPG

سرای مشیر داخل بازار وکیل که در اون حجره‌های سنتی توی دو طبقه اطراف حیاط قرار گرفته اند.

چون بازدید این مجموعه وقت زیادی از ما نگرفت تصمیم گرفتیم به سمت سعدیه و حافظیه بریم. این دو آرامگاه از مرکز تاریخی شهر دوره پس حتما با ماشین باید رفت. وقتی وارد سعدیه شدیم متوجه شدم فضا به طرز غریبانه‌ای با بازدیدی که چند سال قبل داشتم فرق کرده. جوی آب و آبنماهایی که وسط حیاط روبروی آرامگاه بود خشک و کثیف بود، دیگه خبری از اون موسیقی دلنشین سنتی که توی محیط پخش میشد و از سفرهای قبلی بخاطر داشتم نبود. عرض ادبی به سعدی شیرین سخن کردیم و از آرامگاه بیرون اومدیم.

54.JPG

55.JPG

56.JPG

آرامگاه شیخ اجل، استاد سخن سعدی شیرازی.

بخاطر داشتم که اینجا یک حوضچه ماهی توی زیرزمین داشت که پر از ماهی‌های قرمز بود و مردم برای برآورده شدن آرزوهاشون پول داخلش پرت میکردن. دوست داشتم حتما همسرم این حوضچه رو ببینه که بعد از پرس و جو مسیر ورودیش رو پیدا کردیم. حوضچه‌ای که با آب زلال و ماهی‌های قرمز توی خاطرم بود قطعا با چیزی که دیدم خیلی فرق داشت!!!

57.JPG

حوض ماهی واقع در زیرزمین حیاط آرامگاه سعدی.

هوا تاریک شده بود و میدونستم تایم بازدید مجموعه‌­ها رو به اتمامه ولی خواستیم شانسمون رو برای بازدید حافظیه امتحان کنیم که فردا مجبور نباشیم این مسیر رو دوباره بیایم. بین سعدیه و حافظیه حدود 5 دقیقه رانندگیه و بهتره توی برنامه­‌هاتون با هم بازدیدش رو قرار بدین. وقتی رسیدیم ما آخرین گروهی بودیم که تونستیم بلیط تهیه کنیم و بعد از اون گیت ورودی رو بستن. و اما حافظیه آرامگاه حافظ، شاعر خوش ذوقمون که توی خاطره مشترک یلدای هممون هست، همون طراوت و زندگی و قشنگی مورد انتظارم رو داشت.

حافظیه اتمسفر زنده، پرنشاط و بسیار تمیز و شادی داشت. باد خنکی که میومد و نورپردازی ملایم آرامگاه ما رو به وجد آورد که روی پله‌های آرامگاه جایی برای نشستن پیدا کنیم و به شیوه مدرن داخل گوشی، حافظ رو به شاخه نباتش قسم بدیم تا نظری به حالمون کنه و فالی باز کردیم. پشت آرامگاه کافه‌­ای قرار داره که تعریف فالوده­‌هاش رو زیاد شنیده بودیم ولی چون آخر وقت بود در حال بستن بودن و بی‌نصیب موندیم. دوست داشتیم بیشتر بمونیم ولی متاسفانه نگهبان­‌ها رأس ساعت همه بازدیدکننده­‌ها رو بیرون کردن و نشد زمان زیادی لذت اون محیط رو ببریم.

58.JPG

59.JPG

نورپردازی زیبا، صدای موسیقی و بوی درختان نارنج، غروب دل‌انگیزی کنار لسان‌الغیب شیراز برای ما رقم زد.

موقع برگشت به اقامتگاه نزدیک ارگ توقفی کردیم تا حاجت شکم رو نداده نرفته باشیم. فالوده فروشی شکر ریز پشت ارگ از معروف‌ترین فالوده فروشی­‎‌های شیرازه که بسیار شلوغم هست. ربع ساعتی داخل صف بودیم تا نوبتمون شد ولی ارزشش رو داشت واقعا. فالوده‌­ای کاملا ساده بدون تشریفات که مزه بهشت میداد و مزه‌ش توی ذهنمون موندگار شد. اگه قصد خرید سوغاتی دارین مغازه­‌های پشت ارگ مرکز فروش عرقیجات، ترشیجات، مسقطی و کلا سوغاتی­‌های شیرازه که ما هم کمی خرید انجام دادیم و حرکت کردیم. به شدت خسته بودیم و برای شام با خرید یه نون سنگک داغ از نانوایی نزدیک مسجد نصیرالملک که تا دیر وقت باز بود و یه الویه آماده که توی حیاط باصفای سی‌راه خوردیم پرونده روز دوم رو بستیم.

60.JPG

61.JPG

فالوده شکر ریز از معروف‌ترین فالوده فروشی‌های شیراز که در پشت ارگ کریمخانی قرار داره.

روز سوم

استراحت خوبی کرده بودیم و صبح سرحال از خواب پاشدیم. حیاط آبپاشی شده سی­‌راه و سکوتش و حوض کنار میزمون با اون ماهی­‌های قرمز قشنگش در کنار صبحونه‌­ی تکراری ولی تمیز اقامتگاه حسابی سرحالمون آورد. برنامه صبح باغ ارم و انتخاب یکی از باغ­‌های جهان­‌نما و دلگشا برای بازدید بود. از نظر من باغ­‌های شیراز همه یک سبک معماری و ساخت دارن، یه عمارت دو طبقه که رو به روش باغ و باغچه با یک حوض نسبتا بزرگ قرار گرفته. حالا ممکنه توی جزئیات و تزئینات عمارت­ها تفاوت­هایی باشه یا کوچک و بزرگ بودن باغ ولی در کل شما یه باغ رو ببینین انگار همش رو دیدین گرچه اگه وقت کافی دارین قطعا دیدنشون ارزشمنده.

بعد از رسیدن به باغ ارم و تهیه بلیط وارد مجموعه شدیم. بازدیدی اطراف عمارت انجام دادیم، گویا نمایشگاه سنگی در طبقه زیرین عمارت هست که زمان بازدید ما بسته بود و چون هنوز خنکی صبح توی پیاده­‌روهای باغ بود پیاده­‌روی کاملی دور باغ کردیم ولی موفق نشدیم درخت سروناز معروف باغ رو پیدا کنیم گرچه درخت سرو به وفور دیده میشد. خیلی دلم میخواست امکان بازدید از داغ عمارت هم بود چون بنظر این ساختمان سفید و باشکوه باید طراحی داخلی جذابی داشته باشه ولی خب متاسفانه فقط نمای بیرونی قابل بازدیده.

62.JPG

63.JPG

64.JPG

عمارت زیبا و باشکوه ارم به همراه تصویری بخش کوچکی از باغ این مجموعه.

 بعد از بازدیدی یک ساعته در باغ ارم، روی باغ دلگشا برای بازدید بعدی توافق کردیم که وقتی رسیدیم بسته بود و حتی نگهبانی هم برای پاسخگویی نبود از پشت نرده‌ها نگاهی اجمالی کردیم و عکسی جهت سفرنامه از عمارت، البته از فاصله دور گرفتم و راهی مقصد بعدی شدیم.

65.JPG

66.JPG

باغ دلگشا، که متاسفانه در زمان سفر ما برای بازدید بسته بود.

 چون وقت آزاد داشتیم به سمت دروازه قرآن حرکت کردیم تا آرامگاه خواجوی­ کرمانی رو بازدید کنیم. موقع ورود به شیراز دروازه قرآن رو دیده بودم و بنظرم نورپردازی توی شب، خیلی جذاب­تر از طول روز نشونش میداد. یاد سیل نوروز چند سال پیش افتادم که کنار دروازه قرآن چقدر خرابی به بار آورد ولی در هر صورت الان زیبا و محکم جای خودش ایستاده بود. دو نسخه قرآن دستنویس خطی که در اتاقک بالای دروازه قرار داشته و سالیان سال بدرقه کننده مسافرها بوده الان به موزه پارس که نزدیک مجموعه زندیه ست منتقل شده که قابل بازدیده.

آرامگاه خواجوی­ کرمانی هم نزدیک دروازه قرآن از آثار ملی ایران محسوب میشه، که توی دامنه کوه و محیط پارک مانندی قرار داشت. نزدیکی آرامگاه غاری وجود داره که شنیدم محل عبادت مریدان و عالمان زمان این شاعر بوده و تصاویری برجسته اطراف غار هست که اگه گذرتون افتاد گمونم دیدنش خالی از لطف نباشه.

67.JPG

دروازه قرآن که در ورودی شهر شیراز قرار داره.

68.JPG

دو نسخه قرآن خطی که در اتاقک‌های بالای این دروازه سالیان سال بدرقه کننده مسافرانی بوده که از زیر دروازه عبور میکردن، حالا در موزه پارس نگهداری میشه.

69.JPG

مقبره خواجوی کرمانی در دامنه کوه و مجاورت دروازه قرآن قابل بازدیده.

دیگه ظهر شده بود و طبق لیستی که از رستوران­‌های خوب شیراز داشتم نزدیک­ترین جا بهمون رستوران هفت­ خوان بود، پس به سمت رستوران حرکت کردیم که فاصله­‌ای چند دقیقه‌­ای با دروازه­ قرآن داشت. معماری بیرونی ساختمان خیلی جالب بود و از قطعات بازیافتی صنعتی و خودرویی برای دیزاین استفاده کرده بودن، رستوران پارکینگ اختصاصی هم داشت. در توصیف این رستوران همین­قدر بگم که تعریف من از رستوران خوب به دو بخش قبل از آشنایی با هفت ­خوان و بعد از آشنایی با هفت­ خوان تقسیم میشه و تا همین لحظه در حسرت اینم که چرا اصفهان چنین رستورانی نداره.

این رستوران در هفت قسمت مختلف با هفت تنوع غذایی ایرانی، فرنگی، فست فود، کافی شاپ و ... بود که ما همون طبقه اول رو که غذاهای ایرانی بود و موسیقی زنده هم داشت انتخاب کردیم. کارمندان این رستوران در نهایت ادب و احترام بودن، رستوران فوق‎‌­العاده تمیز و کیفیت و کمیت غذا هم که جایی برای حرف باقی نگذاشت برامون. با یه لیوان موهیتوی خنک ازمون پذیرایی کردن و بعد از سفارش ­گرفتن غذا نون تازه که توی رستوران پخت میشد همراه پنیر و سبزی سرو شد تا زمان حاضر شدن غذا مشغول باشیم. سفارش ما آدانا کباب و جوجه ترش بود که بسیار عالی بود بعد از غذا هم اگه درخواست کنین با یه چایی نبات زعفرونی ازتون پذیرایی میکنن که هزینه‌ای هم نگرفتن بابتش. قیمت غذا توی این رستوران نسبتا بالاست ولی باورکنین از پولی که خرج میکنین با رضایت کامل بعدا صحبت میکنین.

70.JPG

نمای بیرونی رستوران هفت خان.

71.JPG

آدانا کباب و جوجه ترش سفارش ما در رستوران هفت خان.

با تجربه­‌ای خوش که رستوران خانه پرهامی رو شست و برد راهی سی­‌راه شدیم تا استراحت کنیم. بعد از چرتی دلچسب با خنک‌­تر شدن هوا بیرون زدیم. دقیقا کنار اقامتگاه­مون یعنی داخل گذر سنگ­ سیاه موزه مشکین ­فام یا  همون دبستان فروغ ­الملک قرارداره که تصمیم داشتیم اگه وقت اضافه داشتیم بازدید کنیم. با تهیه بلیط از یک راهروی باریک و نسبتا طولانی وارد حیاط شدیم، این خونه قدیمی در واقع یه گالری نقاشی پرتره توی زیرزمین و یه گالری عکس­های قدیمی توی طبقه اول داره که برای علاقه‌مندهای این رشته میتونه خیلی جالب باشه.

یکسری اشیاء قدیمی و عتیقه هم بود که توی ویترین‌های شیشه‌ای قرار داده بودن. جز ما هیچ کسی داخل این موزه و خونه نبود و حس غریب و ترسی که از همه خونه‌های قدیمی میگیرم بهم دست داده بود مخصوصا اینکه روی تمام شیشه‌ها، پله‌ها، چهارچوب درها و خلاصه همه جا اندازه یه بندانگشت خاک نشسته بود و کسی تمیز نکرده بود. درکل ساختمان به شدت فرسوده و از بین رفته بود و در جهت بازسازیش اقدامی صورت نگرفته بود و حس غریبی داشت، سکوتی که فقط با صدای قدم‌های ما میشکست. در هر صورت اگر گذرتون به سه‌ راه نمازی افتاد، بازدید این خونه که تبدیل به موزه شده میتونه براتون جالب باشه ولی نه به اون اندازه که مسیرتون رو مخصوصا به نیت اینجا تغییر بدین.

72.JPG

73.JPG

74.JPG

75.JPG

محوطه و فضای داخلی دبستان فروغ الملک(موزه مشکین فام).

 بعد از اون با ماشین راهی باغ عفیف آباد شدیم که مسیر پر ترافیکی رو برای رسیدن پشت سر گذاشتیم. گمون میکنم این باغ مورد علاقه خود شیرازی­‌های عزیز هم باشه چون دسته دسته جوون‌­ها و خانواده­‌ها رو میدیدم که وارد باغ میشن. بیرون از باغ دستگاه الکترونیکی گرفتن بلیط بود که ما تهیه کردیم و به سربازی که ورودی باغ بود تحویل دادیم ولی اگه کسی هم بدون بلیط میومد حرفی نمیزد در واقع منکه ندیدم جوون­‌های شیرازی بلیطی تهیه کنن. این باغ تحت نظارت ارتش قرارداره و در واقع به ارتش واگذار شده به همین علت قسمتی از باغ رو به نمایش هلیکوپتر، ماشین و تانک‌های جنگی اختصاص دادن و اما عمارت، حوض و باغچه‌­های باغ که اگرچه طراحی کلیش شبیه بقیه باغ­های شیراز بود ولی خیلی خیلی زیباتر، تمیزتر و با جزئیات­‌تر بنظرم اومد. وای که خنکی دم غروب آفتاب و روشن شدن چراغ­‌های عمارت، کنار فواره‌های حوض تمیز این باغ حسابی خاطره ساخت برامون. زیبایی این عمارت کل بعدازظهر تا تاریک شدن هوا ما رو توی این باغ نگهداشت. این باغ واقعا تمیزتر و مرتب­‌تر از باغ ارم بود که گمونم نظارت ارتش روی این موضوع بی­‌تأثیر نیست.

79.JPG82.JPG81.JPG80.JPG

83.JPG

عمارت و باغ بسیار زیبای عفیف آباد هنگام غروب خورشید.

76.JPG
ماشین مخصوص جهت حمل جنازه رضا شاه که در محوطه باغ عفیف آباد قابل بازدیده.
77.JPG

توپ، هلیکوپتر و سایر ادوات جنگی نیز توی این مجموعه جهت نمایش قرار داده شده.

همسرم علاقه داشت که زیارتی از شاهچراغ داشته باشه و با تصور اینکه اماکن مذهبی یکسره بازن و برنامه‌­ای هم دیگه نداشتیم به سمت شاهچراغ حرکت کردیم ولی بعد از اینکه ماشین رو داخل پارکینگ حرم گذاشتیم متوجه­ شدیم تا یک ساعت بعد از نماز شب بیشتر حرم باز نیست. برای خانم­های مانتویی چادرهای رنگی شسته و ضدعفونی شده تهیه دیده بودن که با گذاشتن کارت شناسایی میشد امانت گرفت. سریع یه چادر گرفتم و وارد شدیم ولی متاسفانه چون دیر رفتیم فقط در حد چند دقیقه تونستیم بمونیم تا همسرم زیارتی انجام بدن و بعد همه مردم رو به سمت بیرون راهنمایی کردن. پس شما اگه قصد رفتن به این مکان زیارتی رو دارین بهتره از صبح تا اذان شب که یکسره باز هستن مراجعه کنین یا از قبل در مورد ساعت باز بودن اونجا تحقیق کنین.

خستگی زیاد و توی ترافیک موندن باعث شد قید شام خوردن توی رستوران رو بزنیم چون همسرم سردرد گرفته بود و با خریدن دو تا ساندویچ سرد سریع به اقامتگاه برگشتیم تا استراحت کنیم. بعد از خوردن شام از نگهبان خواستیم برامون آبجوش تهیه کنه و رفتیم توی حیاط خنک و دنج سی‌راه تا هم از صدای موسیقی ملایم گرامافون استفاده کنیم و هم چای بهارنارنجی که توی فلاسک دم کرده بودم و عطرش همه جا پیچیده بود رو کنار گز اصفهانی با یارجانی بخوریم و خستگی روز رو از تنمون در کنیم.

روز چهارم

امروز بعدازظهر تصمیم بازگشت به سمت اصفهان رو داشتیم و تمام مکان‌های مد نظرمون توی شیراز رو تقریبا بازدید کرده بودیم. طبق برنامه­‌ریزی قبلی که انجام داده بودم و توی سفرنامه یکی از عزیزان در همین سایت لست­ سکند خونده بودم تصمیم داشتیم صبح، بعد تحویل اتاق به سمت قلات روستایی در 45 کیلومتری شیراز حرکت کنیم و از طبیعت و چشمه­‌ای که توی این روستا قرار داره لذت ببریم. صبح بعد از خوردن صبحانه و تحویل اتاق مدیریت سی­‌راه که یک خانم بسیار محترم و مهربان بودن با ظرف آبی که پشت سرمون پاشیدن  بدرقه مون کردن و ما هم آرزوی دیدار مجددشون رو کردیم و به سمت قلات حرکت کردیم.

جاده منتهی به این روستا آزادراه نسبتا خلوتی بود که باعث شد حدودا 50 دقیقه­‌ای به مقصد برسیم. اپلیکیشن­‌های مسیریابی رسیدن به مقصد رو نشون میداد در حالی که ما وارد یک شهرک ویلایی در دامنه کوه شده بودیم و شباهتی به جایی که مورد انتظارمون بود نداشت. بعد از چندین بار سرچ مجدد و پرسیدن از افراد محلی متوجه شدیم ما وارد شهرک قلات شدیم که همه باغ ویلاهای نوساز بود و چند دقیقه­‌ای رانندگی تا رسیدن به بافت سنتی روستای قلات مسیر ادامه داشت. بلاخره زمانی که به روستا رسیدیم برای هر ماشین مبلغی به عنوان ورودی دریافت میکردن که اگر درست خاطرم باشه 10 هزار تومن بود.

کوچه­‌های روستا همه سربالایی و بسیار تنگ با خونه­‌هایی ساخته شده از دیوارهای کاهگلی بود، هوا نسبت به شهر شیراز بسیار خنک­‌تر و مطبوع‌­تر بود و بنظر نمیومد چندان جای شلوغی باشه. تا انتهای روستا و رسیدن به پارکینگ امکان حرکت با ماشین بود. بعد از قرار دادن ماشینمون توی پارکینگ به سمت چشمه حرکت کردیم که باید از مسیری جنگلی و بیشه مانند که در مسیر سربالایی و دامنه کوه قرار داشت پیاده‌روی میکردیم که از همان اول مسیر پاکوب‌ها به سمت چشمه مشخص بودند.

84.JPG

85.JPG

قرار گرفتن روستای قلات در موقعیت دره ما بین دو کوه باعث آب و هوای مطبوع و خنک این روستا شده.

 کل مسیر و این منطقه با درختان چنار پوشیده شده و اگه مطلع بودیم این روستا رو بازدید نمیکردیم. من و همسرم هر دو آلرژی شدید داریم و از شانس بد همون موقع باد شدیدی شروع شد و چنان گردی توی هوا پیچید که با وجود اینکه ماسک داشتیم ولی ما رو زمین گیر کرد و دیگه از شدت عطسه و خارش چشم، تنگی­ نفس گرفته بودیم. کسایی که آلرژی دارن میدونن گرد درخت چنار چجوری فلج میکنه آدم رو و کل این منطقه فقط درخت چنار بود. درهرصورت به هر جون کندنی بود خودمون رو به چشمه رسوندیم یکم استراحت­ کردیم و دیگه فرار رو بر قرار ترجیح دادیم و مسیر برگشت رو در پیش گرفتیم. بطور کلی این منطقه بیشه­‌ای جنگلی در دامنه کوه بود که آب چشمه از بالادست به سمت پایین میومد و مثل جویباری از وسط منطقه میگذشت.

کل روستا از لحاظ بهداشتی نسبتا تمیز و هوا خنک و مطبوع بود ولی زمین صاف برای پیک نیک کردن کنار آب هم زیاد نبود. در هر صورت توصیه‌ای برای رفتن نمیکنم چون بنظرم همه شبیه این محیط رو تقریبا در اطراف شهرشون دیدن، یه جای سرسبز و معمولی بود با تعدادی رستوران و روستایی تقریبا قدیمی. بعد از پایین اومدن در انتهای مسیر دو تا آبمیوه از کافه پاچنار خریدیم و نفسی تازه ­کردیم که کیفیت مقبولی داشت. از قبل تصمیم داشتیم نهار رو توی رستوران­‌های روستا که کنار آب هستن و همه تخت‌هایی برای نشستن دارن بخوریم، ولی بعد از نگاهی اجمالی متوجه شدم سطح بهداشت و تمیزی رستوران­‌ها خیلی پایینه و جایی نبود که ما رو راضی به غذا خوردن کنه. با وجود اینکه نزدیک ظهر بود و گرسنه بودیم ولی ترجیح دادیم به سمت شیراز برگردیم و بعد نهار بخوریم.

86.JPG87.JPG88.jpg89.jpg

90.JPG

چشمه و بیشه‌ی روستای قلات.

 برای برگشت به سمت اصفهان خودمون رو رسوندیم کنار دروازه قرآن و برای نهار کجا بهتر از هفت خوان که نزدیکم بود. نهار چلوکباب ایرانی و سالاد سزار سفارش دادیم که خب نیازی به تعریف نداره و بعد از یه چایی­ نبات زعفرونی که خوردیم به جاده زدیم.

91.JPG

لقمه کباب و سالاد سزار سفارش ما از رستوران هفت خان.

از اونجایی که توی مسیر رفت بازدید تخت جمشید رو از دست دادیم مقصد رو اونجا قرار دادیم و با حدود 60 کیلومتر رانندگی حدودا یک ساعت بعد رسیدیم. اینجا تا ساعت 7 بیشتر اجازه ورود داده نمیشه( این ساعت برای شش ماه اول سال تعیین شده) ولی به علت گرمی هوا مقداری استراحت کردیم و ساعت نزدیک 5 بود که بعد از تهیه بلیط وارد مجموعه شدیم. خیلی دلمون میخواست راهنما بگیریم ولی متاسفانه کسی نبود. با اینکه دفعه سوم بود از تخت­ جمشید دیدن میکردم همچنان از نظرم جذاب، باشکوه و تحسین برانگیز بود.

92.JPG93.JPG94.JPG95.JPG96.JPG97.JPG

IMG_4754.JPG

بخشی از سنگ‌نگاره، ستون‌ها، سر ستون، مقبره و کاخ‌های مجموعه تخت جمشید.

 جز ما چند خانواده دیگه بیشتر حضور نداشتن و بسیار خلوت بود. تنها تفاوتی که با آخرین سری بازدیدم که مربوط به چندین سال پیش میشه کرده بود این بود که اطراف کاخ‌ها، سرستون­‌های مهم و سنگ‌نگاره‌ها رو با شیشه یا سیم­‌های کابلی محصور کرده بودن که بنظر جای تشکر داره چون بخاطر دارم سری آخر بعضی از هموطنان مثل مرد عنکوبتی از همه جا بالا میرفتن تا عکس یادگاری بگیرن. درحال به به و چه چه از اقدامی که صورت گرفته بودیم که دیدیم مادر عزیزی پسر جوانش رو تشویق کرد که از سیم­‌ها بپر اونور و برو روی پله‌های کاخ وایستا تا ازت عکس بگیرم و ما به این نتیجه رسیدیم مردان­ عنکوبتی نمی‌میرند فقط از نسلی به نسل دیگه منتقل میشن!!!

درکل محوطه هیچ نگهبانی وجود نداشت ولی گمون میکنم کل مجموعه تحت نظر دوربین­‌های مدار بسته باشه چون بلافاصله از بلندگوها اعلام کردن که اون آقا پسر بیرون بیاد و وارد حصار نشین ولی کو گوش­ شنوا و بعد هزار مدل ژست اسکندرگونه که انگار فاتح تخت جمشیده بیرون اومد. بعد از بازدید کامل که نزدیک دو ساعت از ما زمان گرفت غروب خورشید رو کنار تخت جمشید به تماشا نشستیم که واقعا تماشایی بود و با خرید یادگاری از مغازه­‌های پایین مجموعه راهی اصفهان شدیم و بدون توقف با پنج ساعت رانندگی به شهر عزیزمون برگشتیم.

98.JPG

خداحافظی ما کنار تخت جمشید به وقت غروب، از این شهر زیبا.

چندنکته روهم اگر به عنوان توصیه بخوام بگم اینکه:

ـ ساعات بازدید و قیمت بلیط‌هایی که من توی این سفرنامه اشاره کردم مربوط به خرداد ماه 1400 میشه و قطعا تایم بازدید در 6 ماه دوم سال متفاوته.

ـ بازدید از تخت جمشید رو در کنار پاسارگاد و نقش رستم ترجیحا در مسیر رفت انجام بدین چون حس میکنم مسیر برگشت دورتر شد برای ما.

ـ برای مسیریابی توی مرکز شهر شیراز زیاد به اپلیکیشن‌ها تکیه نکنین. نمیدونم زمان حضور ما اینجور بود یا کلا خیابون­‌ها رو تغییر دادن ولی اکثر خیابون­‌های نزدیک مرکز تاریخی شهر یک طرفه بود و بیشتر مواقع ما رو به خیابون­‌های یک طرفه هدایت میکرد که بعدا می فهمیدیم خلاف رانندگی میکنیم.

ـ در بافت تاریخی شهر یعنی مجموعه زندیه و اطراف سعی کنین پیاده مسیرها رو طی کنین چون ترافیک به شدت زیاده و فاصله اماکن هم کمه، در واقع شما نیازی به ماشین هم پیدا نمیکنین.

ـ متأسفانه افراد کارتن خواب و معتاد با خلوت شدن شب زیاد در خیابون‌ها تردد میکنن، توصیه من اینکه تا دیروقت بیرون نمونین.

ـ اگرقصد گرفتن اقامتگاه یا هتل رو دارین اطراف مجموعه زندیه بگیرین تا به راحتی به اکثر اماکن دسترسی داشته باشین.

ـ در نهایت هفت خوان رو فراموش نکنین که قطعا جزئی از خاطرات خوشمزه شما میشه.

و ممنون که توی این سفرنامه همراه من بودین.

 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر