به سانِ خارِ رها گشته از اسارتِ خاک ، بس است ماندن و ماندن ، کمی سفر باید.... چه کسی میتونه در مقابل پیشنهادِ شرکت در یک مراسم عروسی در قلب کردستان مخالفت کنه ؟؟؟!!!؟؟؟ آزادیِ ما از سفر کردن هایمان معلوم میشود ، کسی که دارایی اش را
به نام خدا میخواهم برایتان از کشور شیر شاه بگویم! کشوری که در آن می توانید تمام دوستان ، آشنایان و فامیل های شیر شاه را به راحتی پیدا کنید! کنیا کشوریست که می توانید در آن خاطرات کودکی را دوباره بیابید ولی این بار به
این سفرنامه حسن ختام سفرهای ما در سال 1401 هستش ،سال 401 با تموم سختی ها و تلخی هاش سفرهای خیلی شیرین و لذت بخشی رو برامون به همراه داشت . بعد از سفر به همدان و قزوین که سفرنامه ش در لست سکند موجود
اپیزود اول: تلاش برای عملی کردن آرزو زمانی که در تابستان یک تصمیم برفی میگرفتم اصلا فکرش را نمیکردم که در حال برنامه ریزی برای یک سفر رویایی هستم.حالا آن پسر کوچک قد کشیده و در تلاش است تا رویای کودکی خود را زندگی کند.رویایی از
پری بیا انار بخور، نه نه من زیاد خوردم، دارم آجیل میخورم، چخبرته بابا دل درد میگیری، پری برات هندوونه بزارم، نه من اصلا جا ندارم خیلی سنگین شدم. شب یلدا بود و خونه یکی از دوستان جمع بودیم، بعد از کلی بگو و بخند
از چند هفته قبل با دوستامون قرار گذاشتیم که برای تعطیلات روز پدر بریم قشم. دوستامون ساکن یزد هستن و از کارمندای اداره راه، با هم صحبت کردیم که بابت محل اقامت، اونا از طرف ادارهشون اقدام کنند،چون تعطیلات بود با وجود پیگیری که کرده
با سلام دوباره خدمت همه لست سکندی های عزیز و دوست داران و عاشقان سفر و سیاحت. از آخرین سفر خارجیم 4 سال میگذره که در تابستان 97 به ارمنستان و گرجستان سفر کردم و شرح سفرنامه هم در داخل سایت موجود می باشد و خیلی
چند روزی به تعطیلات خرداد مانده بود که تصمیم گرفتیم یه سفر دو نفره دیگه ای با همسرم(مصی) رو تجربه کنیم. اول به سراغ گزینه های داخلی رفتیم و انتخابمون با توجه به تعداد روزهای خوب تعطیلات کردستان و منطقه اورامانات بود. ازونجایی که از
به نام خدا مقدمات سفر: برای سفر مشهد به رشت بلیط قطار گرفته بودم و تصمیم داشتم از آن جا به رامسر و بعد نمک آبرود بروم. چند روز مانده به سفر به خواهرانم گفتم اگر مایلند همسفرم شوند. البته آن دو مثل من فرصت سفر کردن
سلام به دوست داران سفر از نوع لست سکندی کلی آرزوی قشنگ براتون دارم که همگی یه وجه مشترک دارند. و اون هم چیزی جز تحقق سفر با رویاهای دلخواه تون نیست. سعی کردم این سفرنامه رو خيلي روان بنویسم، که مشتاقانه تا پایان دنبال
سلام خدمت همه لست سکندیهای عزیز، امیدوارم هر جا هستید شاد ، سلامت ، پرانرژی و همیشه در سفر باشید. این اولین سفرنامه منه و خیلی واسش هیجان دارم ، امید که شماام ازش لذت ببرید و تو سفر زمینی به کاپادوکیا واستون مفید باشه .
توی دل تهران بین این همه آپارتمان و برجهایی که تا آسمون رفتند، خانههایی وجود دارند که به اندازه خشت خشتشون خاطره دارند از اونهایی که تو این خونهها زیستهاند و رفتهاند. اگر دوست داشته باشی که لحظاتی توی طهران قدیم و عصر قاجار زندگی
بايد مي رفتيم، انگار كلمه "بايد" پتك ناپيداي ناخودآگاه همه سفر دوستان هست كه يهو، فرقي ندارد در چه حالي باشي و كجا... بر تنت مي كوبد و تو را آماده رفتن ميكند...! نوروز مي آمد و ما هم آماده. قرعه اين بار به نام
بیرون آمدن از چهار دیواری کوچک خانه های خود و قدم گذاشتن در دنیایی بسیار وسیع تر و گسترده تر از یک خانه، دنیایی از تجربه و عبرت آموزی است که همه ی ما باید گاه گاه از آن بهره مند شویم. و اما اینبار
الهی به توکل نام اعظمت... با شنیدن این جمله به خودم اومدم و دیدم داخل هواپیما نشستیم و سفر آغاز شده. در ادامه با من همراه باشید. سلام به دوستان عزیز لست سکندی. محمد هستم و اولین سفرنامم رو دارم اینجا مینویسم. اگر کم و کسری
سلام خدمت همه علاقه مندان سفر و سفرنامه و طرفداران سایت لست سکند برنامه ریزی: حدود دو سالی میشد که مسافرت نرفته بودیم. درواقع از وقتی کرونا شروع شد دیگه مسافرت نرفتیم چه داخلی چه خارجی. مسافرت که چه عرض کنم حتی از شهر هم خارج نشده
در زمان این سفر یعنی آخر فروردین ۱۴۰۱، قیمت لیر حدود ۲۰۰۰ تومن و دلار حدود ۲۸۰۰۰ تومن بود. نقطه شروع سفر من و دوستم از آنتالیا بود. ترمینال آنتالیا نسبتا بزرگه ولی جوری نیست که توش گم بشی. جایی که اتوبوسها مسافر رو پیاده
سلام. من رضوان هستم و عاشق سفر هستم. یک لیدر طبیعتگردی که دائم در سفرم تا تمام کشورم و دنیا را ببینم. سفرنامه ای که می خوام براتون بگم سفر یک روزه ای هست که در مرداد سال 1401 به قزوین داشتم. قزوین از مقاصد
اواخر فروردین سال جاری بود که تصمیم گرفتم اردیبهشت ماه به سفر برم و از اونجایی که نوروز 1401 یک سفر به یاد ماندنی داشتم و سه تا از شهرهای مهم توریستی ایران (کرمان، یزد، اصفهان) رو سفر کردم که حسابی خوش گذشت، شوق رفتن
راستش هیچ چیز به اندازه ی این که همه ی زندگی ام را بریزم توی چمدانی و تمام گوشه های دنج جهان را بگردم، خوشحالم نمی کند. دلم می خواهد بدانم؛ زبانِ برگ ها در همه جای دنیا یکی ست؟ستاره ها همه جا یک جور می