با سلام خدمت دوستان عزیز.میخوام با یه سفرنامه جذاب و منحصربفرد در خدمتتون باشم.اُمیدوارم که براتون جالب باشه.ریلگردی یا گردشگری ریلی جزو سفرهایی است که خیلی شناخته شده نیست و اکثر مردم از جاذبه های فوق العاده راه آهن ایران اطلاع چندانی ندارند.من امروز قصد
به نام خالق شگفتی ها اصلا مگه میشه کسی عاشق سفر کردن نباشد، من که از یه جایی به بعد ترجیح میدم عقلم رو با قلبم همسفر کنم تا حسرت همسفرم نباشد. یه شروع مثل فیلم زندگی پنهانی والتر میتی و یه پایان مثل تایتانیک دقیقا
مُردم و زنده شدم وقتی تو لبخند زدی *** بارالها ! ملک الموت به این زیبایی ؟؟ برای سبب سازِ این دلنوشته برای فرشته ای که دیگر نیست... موبایلم زنگ خورد ، اسمش را که دیدم دلم هُری ریخت پایین مثل همیشه ، انگار این عادت نمیخواهد از
جویبار یک شهر ساحلی آرام و پایتخت کشتی ایران جویبار تنها 25 کیلومتر با ساری فاصله دارد و در تمام این سالها من فقط دو سه بار به جمعه بازارو و ساحل چپکرود آن رفته بودم . اما تصاویری از دشت زنبق آبندان (تالاب) کُردکلا مشتاقم
به نام آفریننده زیبایی ها یک گردشگر حرفه ایی هیچگاه در سفرهای خود کشورش را کم قلمداد نمی کند. (پاملا گولدونی) برنامه ریزی برای عید ۱۴۰۰ از اسفند ماه شروع شده بود برنامه هر سال عید ما رفتن به ویلای پدری در نزدیکی نوشهر بوده ولی امسال
سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه و این پست بتونه اطلاعات مفید و سرگرم کننده ای رو براتون به ارمغان بیاره. چند روز پیش حوالی اوایل شهریورماه 1401 سفری به دور نیمه شرقی ایران را همراه با همسرم از مبدا شهر قزوین آغاز کردیم. راستش خانه
به نام خدا «قل سیروا فی الارض» سفر مفهومی گنگ است؛ تعریفی جامع و مانع ندارد.حتا در لغتنامه هم مترادف ویژهای برای آن نمیبینید. همچنان که طی مسافتی سه،چهار کیلومتری را سفر مینامند، رفتن به قارهای دیگر و هفته ها و ماه ها ماندن را هم سفر
به نام خدا اوایل خرداد 1401بود. تقویم رو که نگاه می کردم تعطیلات وسط ماه بدجوری وسوسه ام میکرد که با بچه ها قرار یه مسافرت رو بزارم. ما سه نفر بودیم: امید ،رسول و رضا. مایی که هر چهار فصل سال رو همیشه تو جنگل
تابستان 1401 مدتها بود که تصمیم داشتیم بریم شمال، چون اکثر سفرها معمولا منتهی میشد به جنوب و یا به شهرهای اطراف یزد که در آن سکونت داریم. بالاخره برنامهی رفتن جور شد. حسین، همسرم، تونست در گرگان، مرکز استان گلستان، به مدت 6 روز یک
سفر به سرزمین شالیزارها و غوزک پنبه بعد از سالیان متمادی دوستان تصمیم گرفتیم به خطه سرسبز مازندران سفری داشته باشیم. به سرزمین شالیزارها و قوزک های پنبه ، ماهی سفید و اوزون برون و قزلآلا، سیر تازه وبوی خوش،آن و سیر ترشی و کلوچه های
شورمست، نام روستا و دریاچه ای بکر و آرامش بخش در دل جنگلهای هیرکانی و دامنه سبز رشته کوه البرز در منطقه سوادکوه، شهرستان پل سفید استان مازندران است که تنها با حدود دویست کیلومتر رانندگی از تهران می توان به آن رسید و برای
خلاصۀ سفر برای سفر کاری یک هفته در نوشهر بودیم؛ برای همین اغلب بعدازظهرها گردش میکردیم. با وجود این بهاندازۀ کافی از سفر لذت بردیم. در این مدت خیابانگردی کردیم و از ساحل سیترا و باغ گیاهشناسی بازدید کردیم. درختهای نخل ظاهر جذابی به خیابانهای نوشهر
جایی که دوست دارم بروم، جایی است که هنوز به آنجا نرفته ام ..... زندگی یک رویاست، کافیست کمی آرام تر در آن راه برویم تا از لذت های آن کمال استفاده را ببریم. ما اینجاییم تا از این هدیه گران بها خداوند به بهترین نحو
در امتداد دو خط لاجوردی سفر با دوچرخه در خط ساحلی شمالی و جنوبی پاییز 1394سوا بشکن طلسم حادثه را, بشکن! مهر سکوت از لب خود بردار منشین به چاهسار فراموشی بسپار گام خویش به ره, بسپار (حمید مصدق, آبی خاکستری سیاه) مسیر حرکت پل پیروزی 26 مهرماه در جاده فیروزکوه رهسپار سفری دیگر در جاده
به نام خدا مقدمه سفر: اول قصد نوشتن این سفرنامه را نداشتم ولی بعد گفتم شاید موردی داشته باشد که به درد سفر بقیه بخورد. بعد از فکر کردن در مورد این که کجا بروم، آخر به این نتیجه رسیدم که دو شب در شهرهای شمالی اقامت
با سلام خدمت همه دوستان عزیز، امیدوارم هر کجا هستین در صحت و سلامت به سر ببرید و با خوندن سفرنامه های من، حس و حال خوب سفر به این نقاط را تجربه کنید. سفرنامه های من شامل این موارد هستند:کوش آداسی، از دریای فیروزه ای
سلام! شما در هر حال مطالعه ی اولین تجربه ی سفرنامه نویسی من هستید. از حدود 7 سال پیش قبل از همه ی سفرهای خارجی و داخلی که داشته ام سفرنامه های بی نظیر و کامل بسیاری از شما عزیزان را مطالعه کرده ام و از
ابن بطوطه میگه: "ممکن است در آغازِ سفر، شما حرفی برای گفتن نداشته باشید، اما سفر در پایان از شما یک نویسنده می سازد" این روزها سفر رو برای سلامتی خودمان و دیگران به حداقل ترین حالت ممکن رسانده ام و وقتِ آزادم را به مرور خاطرات
عنوان سفرنامه: فیلبند(سفر به بالای ابرها ) نام و نام خانوادگی : عاطفه حاجی آبادی تاریخ : 24مرداد 1399 مقصد : فیلبند آژانس :- نام هتل : بدون اقامت در شب سلامی به نرمی عطر چمن زارها به دوستان عزیز لست سکندی، سفرنامه را با جمله (ایرانم زیباست) شروع میکنم. ایران
سفرنامه قسمتی از شمال و شمال غربی کشور سفر شاید همان واژه ی نابی باشد که شنیدنش حالمان را دگرگون می کند، ولی شنیدن از سفر کجا و تجربه کردنش کجا؟دقیقا یادم نمیاد چند بار از استان همیشه باران (گیلان) دیدن کردم ولی میدونم که حداقل