من سفرو خیلی دوست دارم ، خیلیییی، مسافرت هم زیاد رفتم اما خیلی طبیعت گرد نیستم ، طبیعت رو دوست دارم در حد خوردن چای و دستی در آب چشمه شستن و از هوای پاکش نفس کشیدن و گذشتن.....بنابراین سفرنامه ای که میخونید سفری پرماجرا
سالها پیش اولین سفر خارجی من به استانبول بود. سفری بسیار ناشیانه، حالا چرا؟ چون تحقیقات قبل سفرم صرفا چند مقاله گوگل شده بود و بعد از سفر کم کم متوجه میشدم که میتونستم فلان جا رو هم برم ببینم، فلان رستوران، فلان تفریح و
روی نقشه ، ویتنام چیزی مثل حرف اس انگلیسی است، شاید هم بیشتر به اسب آبی می ماندکه صورتش به سمت آب های خلیج چین و پشتش به کشورهای در خشکی لائوس و کامبوج است. اتفاقا به روایت تاریخ، سابقه دوستی و دشمنی ویتنام با
سلام نوروز 1403 ششم به چهاردهم با پرواز مستقیم ماهان رفتیم تور پوکت . ماهان به هر مسافر پتو و بالشت و چشم بند برای استفاده داخل هواپیما میده با خودتون بالش و پتو برای هواپیما نبرید .پرواز ما ساعت نه و نیم شب بود
نشون به اون نشون که از فروردین سال گذشته که تصمیم گرفته بودیم برای سیزدهبدر کویر باشیم، تا فروردین امسال هنوز رنگ تور کویر رو ندیدیم! هر بار تصمیم گرفتیم کاری پیش آمد و کنسل شد. پس فروردین امسال تصمیم مصممتری گرفتم و برنامه یزد
سلام . من مهدی فرخی هستم، 40 سالمه و حدود 20 سالی هست که سفر می کنم. اون اوایل توی سفرنامه هام رو در خود سفر و شب به شب می نوشتم ولی کم کم حوصله و انگیزه سفرنامه نویسی رو از دست دادم. در
سلام به لست سکندی های عزیزم بهترین یا بدترین سفر من!! انتخاب با شما... این سومین سفرنامه من بعد از سفر به مالزی و دبی هست. دو سفرنامه قبلی رو بر اساس نیاز افرادی که میخواستند برند نوشتم و حالت داستان گونه کمی داشت. اما این دفعه
چند وقتی بود فکر یک سفر خارجی تو ی ذهنم جرقه می زد، پس با گشت در اینترنت دنبال یک مقصد خوب و اقتصادی گشتم تا به شهر وان رسیدم یک شهر مرزی در ترکیه که کم ترین فاصله زمینی را با ایران داشت .
به نام خدای زیباییها خداوندا آرامم کن همان گونه که دریا را پس از هر طوفانی آرام میکنی راهنمایم باش که در این چرخ و فلک روزگار بدجور سرگیجه گرفتهام ایمانم را قوی کن که تو را در تنهاییام گم نکنم خداوندا من فراموشکارم اگر گاهی
تنها تصور پنج ساعت سفر زمینی با ماشین از اصفهان تا تهران، سه ساعت انتظار و چمدانکشی در فرودگاه امام، هفت ساعت نشستن در هواپیما برای رسیدن به پکن (بیجینگ) و بازدید از جاهای دیدنی چین بدون هیچ استراحتی در بدو ورود میتواند تن آدمی
یادمه اولین بار قبل از دوران کرونا بود که برنامه ی سفر به ایتالیا رو با دوستم چیدم و بلیط رو هم چند ماه زودتر خریدم ولی متاسفانه بخاطر شیوع کرونا کنسل شد. زمان گذشت و خواهر من مینا دانشجوی رم شد. خواهری که همیشه
بلند پرواز باش ، آسمان به کسی تعلق ندارد سلام به همه دوستان لست سکند من اتی هستم . امسال عید ۱۴۰۳ تصمیم گرفتم که ایرانگردی کنم . تصمیم براین شد که در تور ایرانگردی، اول به شهر سمنان بریم . شهری که بارها و بارها ازش
همیشه بهار فصل خوبی برای سفر هست پس اواسط فروردین ماه تصمیم گرفتم که به تفلیس سفر کنم بعد از چک کردن قیمت تور ها یک تور تفلیس نسبتا ارزون قیمت رزرو کردم برای اخر فروردین روز اول روز شروع سفر فرا رسید یک نکته مهم که
برنامه روز اول : شروع سفر و گذر از بلداجی و گندمان بعد از سفر زمستونی عسلویه و تیک خوردن این منطقه دیدنی ، با توجه به سفر عید سال قبل به دزفول و دیدنی های زیبای اون منطقه این بار هم شمال خوزستان و منطقه
سلام به دوستانی که در حال خوندن سفرنامه ی من هستند و ممنون از لست سکند که این فرصتو در اختیار ما گذاشته که بتونیم تجربیاتمونو باهم دیگه شریک بشیم . بخاطر علاقه ی شدید پدر و مادرم به ژاپن به عنوان مقصدبرای تعطیلات نوروز
سفر من با تور سنگاپور مالزی شروع شد . روز 3 فروردین به کوالالامپور رسیدیم و بعد از ترنسفر زمینی به سنگاپور، روز 5 ام فروردین به کوالالامپور برگشتیم . در سفرنامه سنگاپور (سفر به سنگاپور به تنهایی) می تونید جزییات سفرم رو ببنید .
همیشه شنیدیم بودم سفر آدمی را پخته تر میکنه و این را باید طی سفر لمس کنی. به قول قدیمی ها کسی کفش پاره میکنه با تجربه تر یا کسی که گلیم؟ وقتی که می ری سفر و دنیا رو تجربه و لمس می کنی،
مقدمات سفر مدتی بود از ماندن در خانه خسته و آزرده بودم. برای عوض کردن حال و هوای خود به فکر سفری کوتاه افتادم. پس از مشورت با دوستان قرار شد برای فرار از هیاهوی شهری به مکانی آرام سفر کنیم. با نگاهی به تقویم متوجه
یادمان باشد که زندگی برای زیستن در یک نقطه نیست. هواپیما برای فرود، شروع به کم کردن ارتفاع کرد. موبایلم را در آوردم تا حین عبور از ابرها فیلم بگیرم. پنج دقیقه گذشت اما فقط ابر بود که دیده میشد و همه چیز بسیار رویایی بود.
چکیده سفرنامه در این سفر، برای کشف داستان یک کارگر فاضلاب دوست داشتنی (ولی چشم هیز) به اسلواکی میروم و سپس در جستجوی راز اژدهایی سبز رنگ، پا به اسلوونی میگذارم. اصلا مگر اسلواکی و اسلوونی با هم فرق دارند؟! در جریان بمباران پالایشگاه براتیسلاوا بوسیله