روز سوم سفرمون در پکن بود که دنبال شام بودیم، ناهار را با تور در مک دونالد خورده بودیم و فکر کنید بعد از خستگی پیادهروی و گرسنگی، که معمولا بدمزهترین غذاها، خوشمزه به نظر میرسن، ساندویچ مک دونالد همچنان بسیار بیمزه بود. بعد از
اولین سفری که با دوستان و خواهرم به گرجستان داشتیم، چون اولین سفر خارجی دوستم و خواهرم بود تصمیم گرفته بودیم انواع غذاهای مختلف بین المللی رو تفلیس امتحان کنیم، طوریکه الان تنها خاطره هممون،همون دتبال رستوران گشتنه! با سایت تریپ ادوایزر که قدیم خیلی
تو مسافرت آنتاليا يه چيز خيلى جالبى ديدم كه براى همه تعريف كردم، پس حيفم اومد براى شما هم نگم!يه آقاى آلمانىِ مسن با همسرش تو هتل ما بودن و طبق گفته ى خانمش اين آقا ديابت بالايى داشت و اتفاقا خيلى هم چاق بود
سه سال پیش به همراه خواهرم سفری داشتیم به مالزی. از زبان مالایی هیچی نمیدونستیم جز keluar به معنای خروج. این لغت هم از تابلوهای راهنمای بزرگراهها و مراکز خرید و... یاد گرفته بودیم و از معادلش یعنیexit متوجه شدیم که معنیش میشه (خروج). و یادمه که
سه سال پیش سفری با دوستان و خواهرم به گرجستان داشتیم، در راه تصمیم گرفتیم به مسختای زیبا هم سری بزنیم و صومعه ی jvari که قرن شش میلادی ساخته شده و ثبت میراث جهانی یونسکو هم هست ببینی. توی مسختا کنار اطلاعات گردشگری دو تا
پائیز 97 سفری به شمال داشتیم و در شهر زیبا و پر آرامش شیرود سه روز موندیم. هوا خیلی خنک و مطبوع بود. چند وقتی بود بد هوس کله پاچه کرده بودم و با تمایل خانواده قرار شد بریم یه جا بخوریم. صبح ساعت 7 صبح
در شهر روآن (چین) با چند نفر چینی بودم و رفتیم برای ناهار. میزبان تعریف رستورانی را کرد که غذاهای دریایی تازه و خوب داره و بدون سوال در مورد اینکه آیا من غذای دریایی دوست دارم یا نه، رفت به سمت رستوران (من هم
سفرهای اولی بود که رفته بودم دبی. یکروز جلو یک مغازه آبمیوه فروشی رد میشدم و هوس آبمیوه کردم. داخل شدم، پشت میز نشستم و منو را که روی میز بود نگاه کردم. داخل منو نام انواع آبمیوه (Juice) نوشته شده بود تا اینکه رسیدم به
به نام خدا روز آخر سفر ما به جزیره ی کیش بود. ما ساعت دوازده ظهر اتاقمون رو تحویل دادیم و چمدانهامون رو هم به قسمت امانات هتل سپردیم. تصمیم گرفتیم که باقی زمانمون رو در پارک ساحلی سیمرغ بگذرونیم. پرواز ما ساعت ده و نیم شب
رفته بودم دبی و پسر عمویم هم برای انجام کاری چند روزی به دبی آمد و مهمان من شد. یک شب برای شام یک مرغ بریان گرفتم... فردای آن روز از جلو یکی از شعب مرغ کنتاکی (KFC) رد میشدیم که متوجه شدم فروش ویژه ای
رفته بودیم مشهد و منزل عمه جان ساکن بودیم. یکروز قرار شد برای بازدید از مقبره فردوسی به طوس بریم. در طول مسیر وانتهای خربزه ایستاده بودند و چون امکانات پیک نیک و توقف در مسیر همراهمان بود، تصمیم گرفتیم یک خربزه بخریم و در
زمستان بود و در شهر دایجون (کره جنوبی) بودم. قدم زدن در سرما و یخبندان بیرون برایم جذابیتی نداشت، به یک مرکز خرید در نزدیکی هتل رفتم تا چند ساعتی وقت گذرانی کرده و شامی بخورم. گشتی در طبقات مختلف زدم و متوجه شدم بخشی
مايى كه كودكيمون دهه شصت گذشت محكوم به ازدواج با دختر همسايه بوديم! از اونجا كه تفريح و بازى و كلا زندگى بچههاى نسل من تو كوچه بود همونجا بزرگ شديم، عاشق شديم و ازدواج كرديم. من، مملى و تقريبا همه بچه محلا با دختر
دو سال پیش، در بدترین و یا شاید هم در بهترین اردیبهشت عمرم، برای فرار از آنچه که آن روزها در ذهنم میگذشت، هر روز به جادهای، روستایی، دشتی و یا کوهی پناه میبردم. پاوه، جوانرود، بابایادگار، ویس، چالابه، بیستون و... اما بیشتر از همه عاشق برناج
چندسال پیش من و دوستام تصمیم گرفتیم با تعدادی از خانومهای مسجد محله در یک تور دوروزه شرکت کنیم. مقصد زیارتگاهِ سلطان بود، در نزدیکی شهر پاوه در استان کرمانشاه و به قولی، بزرگترین زیارتگاه اهالی حق. بهترین زمان ممکن بود. فکر کن اردیبهشت، مسیرت جاده
نوروز سال گذشته همراه دوستانی که در کلاس راهنمای گردشگری پیدا کرده بودم در یک گروه هشت نفره عازم سیستان و بلوچستان شدیم. دو هفته در این استان بودیم و حسابی گشت و گذار کردیم.برای برگشت، بلیت قطار کرمان به تهران رو از قبل گرفته
سال 90 سفری به مشهد مقدس با خودروی شخصی داشتیم. مسیر رفت رو از جاده سمنان به سمت شاهرود و سبزوار به مشهد مقدس رفتیم. بعد از دو شب و سه روز اقامت در مشهد بنا به تصمیم و مشورت دوستان با توجه به داشتن مرخصی
در سفری که سال گذشته به استانبول داشتیم به کاخ دلما باغچه رفتیم. به نظر کاخ بسیار ساکت و سردی به نسبت کاخهای خومان بود. اما وسائل نفیسی مانند فرش بزرگ تبریز یا لوستر اهدایی ملکه انگلستان داشت. دلم میخواست از این وسائل عکس بگیرم
سال ۸۶ بود که با سه تا از همکارانم رفتیم کیش. فکر میکنم اون موقع تور کیش حدود ۱۴۰ هزار تومن میشد. خلاصه یکی از گشتهایی که رفتیم پارک دلفینها بود. اونهایی که پارک دلفینها رو رفتند میدونند که یه دلفین اونجا با قلممو چند
این خاطره مال سالهای دوره. زمانی که بین تهران و قم فقط یک جاده معمولی دوطرفه بود که از موتور تا تریلی توش تردد میکردن و عنوان پرحادثهترین جاده دنیا را یدک میکشید. آخر تعطیلات نوروز ترافیکش از دریاچه نمک تا تهران ادامه پیدا میکرد. اون