20
19K
12 آبان 1399 09:00
به نام ایزد منان روزهای سخت دوام نمی آورند ولی آدم های سخت چرا... خستگی و افسردگی این ایام که خوب میدونید با آدم چه میکنه وادارم کرد به فکر سفر بیوفتم اما نه هر سفری، سفری از جنس طبیعت، سفری مختصر و مفید، سفری ایمن. به
جمعه شب ششم دی ماه نود و هشت ساعت 10 شب، موبایلم زنگ خورد. شماره سیو نشده بود. تلفن را جواب دادم یکی از اقوام بود. سلام و احوالپرسی کرد و من هم همینطور و بعد احوالپرسی دوباره تکرار شد، خوبید؟، پسرت خوبه؟ .... متوجه
نرگسزارهای جره کازرون رو فقط میشه توی سه هفته اول بهمن ماه دید و اگر دیر بجنبی یکسال باید صبر کنی تا دوباره امکان دیدنش بوجود بیاد... با این تصور من و همسرم به همراه دو فرزندم همه تلاشمان را کردیم که سال 98 به دیدار
عنوان سفرنامه: فیلبند(سفر به بالای ابرها ) نام و نام خانوادگی : عاطفه حاجی آبادی تاریخ : 24مرداد 1399 مقصد : فیلبند آژانس :- نام هتل : بدون اقامت در شب سلامی به نرمی عطر چمن زارها به دوستان عزیز لست سکندی، سفرنامه را با جمله (ایرانم زیباست) شروع میکنم. ایران
شکرشکن شوند همه طوطیان هندزین قند پارسی که به بنگاله میرودطی مکان ببین و زمان در سلوک شعرکاین طفل یک شبه ره صدساله میرود _____________________________________________________________________________ خستهی راه بودم و در خواب و بيدارى روى تخت دراز كشيدم كه صداى تَقتَقِ در چرتم را پراند؛ انگار کسی در
تنها در قفقازستان ایروان این سفرنامه قسمت سوم از سفرنامه من هست ، اگر هنوز دو قسمت اول رو نخوندید میتونید از لینکهای زیر اونها رو مطالعه کنید :قسمت اول : تنها در قفقازستان (سفرنامه باکو) قسمت دوم : تنها در قفقازستان (سفرنامه تفلیس)در قطار تفلیس به ایروان، بعد از اینکه
تنها در قفقازستان تفلیس همانطور که در قسمت قبلی سفرنامه گفتم، تجربه سفر با اتوبوس از باکو به تفلیس تجربه خوبی نبود و توصیه میکنم بجای آن قطار یا هواپیما را انتخاب کنید. نیمه شب بود که راننده اتوبوس یک جایی وسط جاده توقف کرد و همه را
22:34 دقیقه, شبِ سه شنبه هفتم مهرماه1399 در دلم شوری افتاده! از صبح امروز در ذهنم این سه کلمه میچرخه: کرونا, پیک سوم, 207 نفر! به این فکر می کنم که کاش هموطنانم جدی می گرفتند از دست رفتنِ آدم ها را! شاید نفر بعدی من باشم... به
سلام موضوع این بار سفرنامه، مربوط به پیمایش در طبیعت مابین استان اردبیل و استان گیلان، از ناحیه دریاچه نئور در استان اردبیل به روستای سوباتان و سپس به لیسار در استان گیلان، می باشد. تصویر 1 : موقعیت و مسیر بین دریاچه نئور و روستای سوباتان
سفرنامه قسمتی از شمال و شمال غربی کشور سفر شاید همان واژه ی نابی باشد که شنیدنش حالمان را دگرگون می کند، ولی شنیدن از سفر کجا و تجربه کردنش کجا؟دقیقا یادم نمیاد چند بار از استان همیشه باران (گیلان) دیدن کردم ولی میدونم که حداقل
مقدمه : سلام به همه عزیزانی که لطف میکنند و سفرنامه ی من رو میخوانند. قبل از هر چیز باید بگم که من تا حالا سفرنامه ننوشتم و این اولین تجربه ی من هست. در این روزهای کرونا که از سفر رفتن نا امید شدم با
بخش اول: سفرنامه باکو تا وقتی به باکو نرسیده بودم هنوز باورم نشده بود که سفرم شروع شده چه رسد به اینکه در مقصد باشم. آنقدر سریع و آنی یک سفر داخلی تبدیل شده بود به این سفر خارجی که هنوز ذهن خودم نپذیرفته بود. وقتی
چندین سال است که ماههای پایانی سال با فکر و برنامه ریزی سفر گذشته است و فروردین هر سال با سفر. ماههای پایانی سال 98 اما متفاوت تر از هر سال است و رنگ بویی از سفر خارجی ندارد. قیمتِ دلار سر به فلک کشیده،
سفر چه کوتاه باشه چه زیاد لذت خودشو داره چه با قطار باشه چه با هواپیما چه با اتوبوس یا هر وسیله نقلیه دیگه لذت خودشو داره البته! چیزی که توی سفر مهمه همسفر خوبه اگه همسفر خوب داشته باشی اون مکانی که سفر میکنی
قبل از سفر : انگیزه سفر من به اهواز برمیگرده به حدودا یکسال پیش، ماجرا از این قرار بود که داشتم تو اینترنت دنبال عکسی میگشتم که اصلا یادم نیست چطور این عکس رو دیدم (تصویر شماره1 ) خیلی برام عجیب و در عین حال جذاب بود .
شرایط جوی و ......... لغو برنامه تعطیلات نیمه خرداد سال 93 است و همراه گروهی از دوستان اصفهانی، عازم زنجان هستیم تا همراه با گروهی از کوهنوردان و طبیعت گردهای زنجانی، از طریق ارتفاعات بالادست روستای آب بر طارم، پیمایشی به سمت قلعه رودخان داشته باشیم
شهریور 1399 من و همسر جان سفرمون رو روز پنجشنبه شروع کردیم. مقصدمون استان اردبیل بود. از چند روز قبلش تحقیقاتمون رو توی سفرنامه ها و مکانهای اقامتی و رستوران و بهترین مسیرها انجام داده بودیم. تصمیمون این بود که در رفت از جاده اسالم به
این بار شما را به دیدار از برخی جاذبه های طبیعی و تاریخی خوانسار و گلپایگان می برم. دو شهری که هرچند در قسمت شمال غربی استان اصفهان قرار دارند ولی وابستگی و قرابت فرهنگی نزدیکی با شهرهای استان مرکزی و تهران دارند و در
من امیر هستم، یک علاقمند به سفر از اصفهان که به همراه همسر و دو فرزندم سعی میکنیم از هر فرصتی برای سفر استفاده کنیم از همین رو از مدتها قبل با سایت لست سکند آشنا بودم و همیشه قبل از هر سفر چند تایی
راننده تاکسی دستم را گرفت ((حسین آقا سلام. به یِروان خوش اومدید. حسین آقا کدوم هتل میرید؟ من میرسونمتون)) اینها را با لهجهی قشنگ ارمنی و زبان فارسی می گفت. گفتم هتل ماریوت. دستگیرهی چمدان را گرفت و به سمت ماشینش راه افتاد. با خودم فکر کردم