مقدمه داستان این سفر از حدود یک سال قبل از قدم گذاشتن در دالان خرطومی هواپیما به سمتِ مقصد آغاز میشود. شبی از شبهای کرونایی که دور از سفر در کنج خانه کز کرده بودیم و فیلم the Way را با سمیرا تماشا کردیم. درام متوسطی
شورمست، نام روستا و دریاچه ای بکر و آرامش بخش در دل جنگلهای هیرکانی و دامنه سبز رشته کوه البرز در منطقه سوادکوه، شهرستان پل سفید استان مازندران است که تنها با حدود دویست کیلومتر رانندگی از تهران می توان به آن رسید و برای
پس از دو ساعت و نیم که در اتوبان بودیم، سرانجام به جاده ای رسیدیم که سمت چپ آن کوه و سمت راستش دره بود. دره ای بزرگ که به مدد نور چراغ های خانه ها و خیابان هایش می درخشید.ساعت یازده و نیم شب
سلام خدمت همه ی لست سکندی های جهانگرد و ایرانگرد گرامی. یه دوست عزیزی داشتیم که همیشه می گفت به عرض زندگیت بیشتر از طول زندگیت اهمیت بده، چون عمر و طول زندگیت خواه ناخواه می گذره ولی کیفیت زندگی به اون عرض زندگی و
سلام باتومی بعد از سه سال فراز و نشیب های همه گیری كرونا، همراه با همسفر خوبم خواهر جان دوباره راهی سفر شدیم. سفر زیبای ما با پرواز قشم ایر و خرید تور از آژانس سلام پرواز و از تاریخ دهم شهریور 1401 به مدت یك
پیش درآمد : من ، بهنام ، متولد ۲۰ سپتامبر ۱۹۹۰ بعد از حدود ۱۳ سال کار بی وقفه ، یکسال به احترام زندگی ، به خودم آف دادم که بتونم به آرزوهای سفری خودم برسم. آرزوهایی که توش از دوران نوجوانی ، سفر به آسیای
ای سفر کرده کجا رفتی و احوال چه شد سفرنامه یعنی پاسخ به این مصراع! یعنی گفتن نام مقصد و بازگو کردن احوالی که بر ما در آنجا گذشت. این سفر، یه سفر خاص و متفاوت به استان کردستان و کرمانشاه بود. سفری که از مریوان با
1401/1/02: قرار بود عصر حرکت کنیم اما دایی معطلمان کرد و تازه ساعت هفت یادش آمد که با پراید نمیشه تا بندر رفت.اگر الان هم حرکت نکرده بودیم معلوم بود تا صبح هر ساعت یکبار زنگ میزد و میگفت الان حرکت میکنم و بعد باز خودش
سلام به تمام لست سکندی های عزیز و دوست داشتنی، من حسین هستم که میخام خاطرات و سفرنامه آنتالیا را براتون به اشتراک بگذارم ، امیدوارم ازش خوشتون بیاد. برگردیم به سفرنامه آنتالیا که تو تاریخ 27 اردیبهشت 1401 انجام شد علتشم این بود که
اولین بار بود که تنها به مسافرت میرفتم. ذوق اتفاقات و چالش هایی را داشتم که قرار بود تنها با آنها دست و پنجه نرم کنم. روز سال تحویل 1401 بود. ساعت شش صبح هواپیما به مقصد بندرعباس از مهرآباد بلند شد و ساعت هفت
اردیبهشت ۱۴۰۱ داشت تمام میشد و سفری که مدتها بود انتظارش را می کشیدم هنوز به سرانجام نرسیده بود...با یکی دوتا لیدر محلی صحبت کردم اما گفتن باید زودتر اقدام می کردین و باید عجله کنید،به این علت که گلدن تایم این سفر رو از
سفر به ترکیه برای من که بیست و شش کشور دنیا رو تا قبل از این دیده بودم و بارها به شهرهای مختلف ترکیه سفر کرده بودم در خرداد ماه 1401 اما بسیار متفاوت بود،چرا که این سفر بعد از اینهمه تجربه ،اولین سفری بود
بعد از گذشت دو سال از شروع بیماری همه گیر کرونا و خانه نشینی مردم، تب و تاب سفر برای همه آغاز شده بود، ما هم خود را برای برنامه ریزی سفر در تابستان آماده می کردیم تا اینکه با مشورت با خانواده تصمیم به
مقدمه در مهر ماه سال 1399 خورشیدی با پیشنهاد یکی از دوستانم برای اولین بار یک تور طبیعت گردی در داخل کشور را تجربه کردم. در مقایسه با تورهای اروپائی و نوع خدماتی که مسئولان با توجه و امکاناتی که در اختیار داشتند ، بیسار خوب
خب این اولین سفرنامه رسمی منه کلا اولین سفرنامه منه .من اساسا ادم بنویسی نیستم. الانم بحث جایزه در میون نبود در حال نوشتن نبودم. دیگه سفر خرج داره!! قبل شروع سفرنامه یکم درباره خودم بگم مثل اول کتابا "درباره نویسنده " اینجانب پریسا یوسف زاده
سلام میخام از سفر وان ترکیه براتون بگم. شهر وان یه شهر کوچیکه.نزدیک ترین شهر ترکیه به ایران.سمت خوی. شما باید از تهران بیایین خوی.از خوی بیایین مرز رازی.از مرز رازی شهر وان. پول ترکیه لیر هست.مردمشم مسلمونن بیشتر مثل خودمون. لیر رو میتونین هم تهران
از زمانیکه بخاطر دارم عاشق سفر بودم، عاشق سفر به کشورهای خارجه احساس میکنم چیز دیگری در زندگی این اندازه روحم را جلا نمیدهد آن زمان که شاغل نبودم هر تابستان مشتاقانه و حتی ملتمسانه از پدرم درخواست میکردم مارو سفر ببرند شاغل که شدم
از آخرين بار كه زنده ديده بودمش حدود ده سال ميگذشت. از آن به بعد بارها من آمدم اما حيات در او جاري نبود. شده بود زمين فوتبال، شده بود زمين چرا و گشت چهارپایان، شده بود آه، شده بود درد. ترك هايش، انگار از
به نام خدا تا حالا شده یک روزه تصمیم به سفر بگیری و بار و بندیل و ببندی و بری یه جایی که تا حالا نرفته بوده و اونقدری بهت خوش بگذره که هرجایی بشینی از مسافرتت و مردم و جایی که رفتی تعریف کنی؟ پس