بسم الله الرحمن الرحیم نویسنده : عاشق (حسین امیری) گوینده : معشوق (خدا) از هرکس که این سفرنامه رامیخواند می خواهم این سفرنامه را با قلب بخواند . داستان این سفرنامه واقعیت زندگی من از آن جایی شروع شد که من از ده سالگی درسن کودکی کارکرده بودم و
بعد از یک سفر ایرانگردی که در نوروز 1401 از جنوب شرقی تا غرب ایران ادامه پیدا کرده بود و همان زمان تصمیم گرفته بودم که در تابستان این سفر را ادامه دهم و بعد از کلی بررسی و با تاخیر برای تعطیلات هفته ی
سعدی این شاعر پارسی گوی و استاد کلام یک غزل معروفی داره که دو بیت اون رو همیشه زمزمه می کنم: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی یک
شورمست، نام روستا و دریاچه ای بکر و آرامش بخش در دل جنگلهای هیرکانی و دامنه سبز رشته کوه البرز در منطقه سوادکوه، شهرستان پل سفید استان مازندران است که تنها با حدود دویست کیلومتر رانندگی از تهران می توان به آن رسید و برای
پس از دو ساعت و نیم که در اتوبان بودیم، سرانجام به جاده ای رسیدیم که سمت چپ آن کوه و سمت راستش دره بود. دره ای بزرگ که به مدد نور چراغ های خانه ها و خیابان هایش می درخشید.ساعت یازده و نیم شب
ای سفر کرده کجا رفتی و احوال چه شد سفرنامه یعنی پاسخ به این مصراع! یعنی گفتن نام مقصد و بازگو کردن احوالی که بر ما در آنجا گذشت. این سفر، یه سفر خاص و متفاوت به استان کردستان و کرمانشاه بود. سفری که از مریوان با
1401/1/02: قرار بود عصر حرکت کنیم اما دایی معطلمان کرد و تازه ساعت هفت یادش آمد که با پراید نمیشه تا بندر رفت.اگر الان هم حرکت نکرده بودیم معلوم بود تا صبح هر ساعت یکبار زنگ میزد و میگفت الان حرکت میکنم و بعد باز خودش
اولین بار بود که تنها به مسافرت میرفتم. ذوق اتفاقات و چالش هایی را داشتم که قرار بود تنها با آنها دست و پنجه نرم کنم. روز سال تحویل 1401 بود. ساعت شش صبح هواپیما به مقصد بندرعباس از مهرآباد بلند شد و ساعت هفت
اردیبهشت ۱۴۰۱ داشت تمام میشد و سفری که مدتها بود انتظارش را می کشیدم هنوز به سرانجام نرسیده بود...با یکی دوتا لیدر محلی صحبت کردم اما گفتن باید زودتر اقدام می کردین و باید عجله کنید،به این علت که گلدن تایم این سفر رو از
مقدمه در مهر ماه سال 1399 خورشیدی با پیشنهاد یکی از دوستانم برای اولین بار یک تور طبیعت گردی در داخل کشور را تجربه کردم. در مقایسه با تورهای اروپائی و نوع خدماتی که مسئولان با توجه و امکاناتی که در اختیار داشتند ، بیسار خوب
سلام میخام از سفر وان ترکیه براتون بگم. شهر وان یه شهر کوچیکه.نزدیک ترین شهر ترکیه به ایران.سمت خوی. شما باید از تهران بیایین خوی.از خوی بیایین مرز رازی.از مرز رازی شهر وان. پول ترکیه لیر هست.مردمشم مسلمونن بیشتر مثل خودمون. لیر رو میتونین هم تهران
از آخرين بار كه زنده ديده بودمش حدود ده سال ميگذشت. از آن به بعد بارها من آمدم اما حيات در او جاري نبود. شده بود زمين فوتبال، شده بود زمين چرا و گشت چهارپایان، شده بود آه، شده بود درد. ترك هايش، انگار از
به نام خدا تا حالا شده یک روزه تصمیم به سفر بگیری و بار و بندیل و ببندی و بری یه جایی که تا حالا نرفته بوده و اونقدری بهت خوش بگذره که هرجایی بشینی از مسافرتت و مردم و جایی که رفتی تعریف کنی؟ پس
حرف دل : سفر یعنی تولد، یعنی زایش، درست مثل لحظه ای که نوزاد پا به جهان هستی میزاره و با تولدش،سفرش توی جاده های زندگی شروع میشه. راستشو بخواین سفر،برای من همیشه بمعنای همین تولد و زایش دوباره هس.وقتی پام رو تو جاده میزارم،انگار دارم
بعد از یک سال و نیم خانه ماندن و سفر نرفتن بخاطر کرونا بالاخره من و دوستم فاطمه تصمیم گرفتیم که با رعایت پروتکل های بهداشتی و استفاده از ماشین شخصی در اواخر اریبهشت 1400 سفر کنیم. برنامه ریزی خاصی نداشتیم و فقط قصد داشتیم
از اول تابستون تو فکربودیم کجا مسافرت بریم که هوا خوب باشه و هم اینکه برامون جدید باشه . چند ماه تابستون که هوا خیلی گرم بود وبا وجود پسر کوچیکمون واقعا قید سفر رو زدیم و از اواخر مرداد برنامه ی همدان و قزوین
ضمن عرض سلام خدمت تمام همراهان و دوستان لست سکندی باید بگم که این سفرنامه رو بنده آبان 1400 نوشتم ولی به علت مشغله تحصیلی آپلود کردنش رو مدام پشت گوش مینداختم تا الان که اندکی فراغت وقت، فرصت تکمیل و انتشار این سفرنامه رو
درود بر سفردوستان، سفرنامه بنده دارای 9 بخش است و به دلیل حوادث غیر قابل پیش بینی برای موبایلم، عکسهای با ارزش این سفر، مفقودالاثر شدند و چند تصویر را از اینترنت استخراج کردم. جَرَقه سفر من و دوستم شیرین بعد از مدتها وقت گذاشتیم باهم فیلم
سلامی به زیبایی و گرمی جنوب کشورمون خیلی وقت بود که به اتفاق همسرم تصمیم سفر به جنوب رو داشتیم با کمرنگ شدن کرونا و واکسیناسیون تصمیم ما برای رفتن به جزیره زیبای قشم در بهمن ماه 1400 قطعی شد و شروع کردم به تحقیق و