ابن بطوطه میگه: "ممکن است در آغازِ سفر، شما حرفی برای گفتن نداشته باشید، اما سفر در پایان از شما یک نویسنده می سازد" این روزها سفر رو برای سلامتی خودمان و دیگران به حداقل ترین حالت ممکن رسانده ام و وقتِ آزادم را به مرور خاطرات
کیش شهری بدون چراغ قرمز به نام خداوند جان و خرد با سلام خدمت دوستان و علاقه مندان سایت لست سکند، خوشحالم که دوباره فرصتی دست داد تا بتوانم تجربیات سفر خودرا در اختیار شما عزیزان قرار دهم، امیدوارم این سفرنامه ی هر چند کوتاه بتواند راهنمای
اردیبهشت که میاد همه جای زمین بهشت میشه و کافیه تصمیم بگیری کمی از حاشیه امن خودت خارج بشی و دل رو به طبیعت بسپاری تا از دیدن این همه زیبایی لذت ببری. سال 98 و در پی فرصت 3 روزه ای که دست داد تصمیم
نام و نام خانوادگی : عاطفه حاجی آبادی تاریخ : 1آبان 1399 مقصد : ملایر – نهاوند -کنگاور نام هتل :اقامت در خانه روستایی عنوان سفرنامه: ایزد بانوی آب های روان سلامی به قدمت تاریخ ایران عزیزم به دوستان عزیز لست سکندی ، سفرنامه را با جمله (ایرانم زیباست) شروع
پس از پیچیدن به سمت راست راهرو وارد اتاق کم نوری شدیم. صدای چلیک قفل شدن درب چوبی پشت سرمان، اغراق آمیز و بلندتر از حد معمول به گوشم رسید. چند لحظه ای طول کشید که چشمانم به تاریکی عادت کند. تنها منبع نور اتاق،
سلام میخوام سفرنامه جزایر قشم و هرمز و هنگام و لارک رو بنویسم. یه سفر فوق العاده به یاد ماندنی و جذاب که فراموش نخواهید کرد. یه مقدمه در مورد سبک سفرمون! سبک سفر من بک پکینگ بود و تمام تجهیزات پخت و پز و شب مانی شامل
به نام ایزد منان روزهای سخت دوام نمی آورند ولی آدم های سخت چرا... خستگی و افسردگی این ایام که خوب میدونید با آدم چه میکنه وادارم کرد به فکر سفر بیوفتم اما نه هر سفری، سفری از جنس طبیعت، سفری مختصر و مفید، سفری ایمن. به
جمعه شب ششم دی ماه نود و هشت ساعت 10 شب، موبایلم زنگ خورد. شماره سیو نشده بود. تلفن را جواب دادم یکی از اقوام بود. سلام و احوالپرسی کرد و من هم همینطور و بعد احوالپرسی دوباره تکرار شد، خوبید؟، پسرت خوبه؟ .... متوجه
نرگسزارهای جره کازرون رو فقط میشه توی سه هفته اول بهمن ماه دید و اگر دیر بجنبی یکسال باید صبر کنی تا دوباره امکان دیدنش بوجود بیاد... با این تصور من و همسرم به همراه دو فرزندم همه تلاشمان را کردیم که سال 98 به دیدار
عنوان سفرنامه: فیلبند(سفر به بالای ابرها ) نام و نام خانوادگی : عاطفه حاجی آبادی تاریخ : 24مرداد 1399 مقصد : فیلبند آژانس :- نام هتل : بدون اقامت در شب سلامی به نرمی عطر چمن زارها به دوستان عزیز لست سکندی، سفرنامه را با جمله (ایرانم زیباست) شروع میکنم. ایران
شکرشکن شوند همه طوطیان هندزین قند پارسی که به بنگاله میرودطی مکان ببین و زمان در سلوک شعرکاین طفل یک شبه ره صدساله میرود _____________________________________________________________________________ خستهی راه بودم و در خواب و بيدارى روى تخت دراز كشيدم كه صداى تَقتَقِ در چرتم را پراند؛ انگار کسی در
تنها در قفقازستان ایروان این سفرنامه قسمت سوم از سفرنامه من هست ، اگر هنوز دو قسمت اول رو نخوندید میتونید از لینکهای زیر اونها رو مطالعه کنید :قسمت اول : تنها در قفقازستان (سفرنامه باکو) قسمت دوم : تنها در قفقازستان (سفرنامه تفلیس)در قطار تفلیس به ایروان، بعد از اینکه
تنها در قفقازستان تفلیس همانطور که در قسمت قبلی سفرنامه گفتم، تجربه سفر با اتوبوس از باکو به تفلیس تجربه خوبی نبود و توصیه میکنم بجای آن قطار یا هواپیما را انتخاب کنید. نیمه شب بود که راننده اتوبوس یک جایی وسط جاده توقف کرد و همه را
22:34 دقیقه, شبِ سه شنبه هفتم مهرماه1399 در دلم شوری افتاده! از صبح امروز در ذهنم این سه کلمه میچرخه: کرونا, پیک سوم, 207 نفر! به این فکر می کنم که کاش هموطنانم جدی می گرفتند از دست رفتنِ آدم ها را! شاید نفر بعدی من باشم... به
سلام موضوع این بار سفرنامه، مربوط به پیمایش در طبیعت مابین استان اردبیل و استان گیلان، از ناحیه دریاچه نئور در استان اردبیل به روستای سوباتان و سپس به لیسار در استان گیلان، می باشد. تصویر 1 : موقعیت و مسیر بین دریاچه نئور و روستای سوباتان
سفرنامه قسمتی از شمال و شمال غربی کشور سفر شاید همان واژه ی نابی باشد که شنیدنش حالمان را دگرگون می کند، ولی شنیدن از سفر کجا و تجربه کردنش کجا؟دقیقا یادم نمیاد چند بار از استان همیشه باران (گیلان) دیدن کردم ولی میدونم که حداقل
مقدمه : سلام به همه عزیزانی که لطف میکنند و سفرنامه ی من رو میخوانند. قبل از هر چیز باید بگم که من تا حالا سفرنامه ننوشتم و این اولین تجربه ی من هست. در این روزهای کرونا که از سفر رفتن نا امید شدم با
بخش اول: سفرنامه باکو تا وقتی به باکو نرسیده بودم هنوز باورم نشده بود که سفرم شروع شده چه رسد به اینکه در مقصد باشم. آنقدر سریع و آنی یک سفر داخلی تبدیل شده بود به این سفر خارجی که هنوز ذهن خودم نپذیرفته بود. وقتی
چندین سال است که ماههای پایانی سال با فکر و برنامه ریزی سفر گذشته است و فروردین هر سال با سفر. ماههای پایانی سال 98 اما متفاوت تر از هر سال است و رنگ بویی از سفر خارجی ندارد. قیمتِ دلار سر به فلک کشیده،
سفر چه کوتاه باشه چه زیاد لذت خودشو داره چه با قطار باشه چه با هواپیما چه با اتوبوس یا هر وسیله نقلیه دیگه لذت خودشو داره البته! چیزی که توی سفر مهمه همسفر خوبه اگه همسفر خوب داشته باشی اون مکانی که سفر میکنی